هجده سالگی انتهای مرحله پایانی نوجوانی است.
مرحله ی پایانی نوجوانی (۱۸-۱۵ سالگی)
در این مرحله، تقاضای نوجوان برای کسب آزادی شتاب بیشتری می گیرد. این مرحله از زندگی او در محاصره ی فعالیت ها و موقعیت هایی است که کمک می کنند، جوان بزرگ تر از سن و سالش رفتار کند، مثل ورود به محیط دبیرستان، گرفتن گواهینامه ی رانندگی، رانندگی کردن و به اتفاق دوستان بیرون رفتن، استخدام شدن به صورت پاره وقت، و مدیریت پول توجیبی. اکنون به این موضوع می پردازیم که مسئولیت های والدین در این سال های حساس چیست؟ و در مقابل رخدادهای مهم چطور باید رفتار کنند. دورهی پایانی نوجوانی به نظر والدین کند می گذرد.
ورود به دبیرستان
مرحله ی سوم نوجوانی با ورود به دبیرستان آغاز می شود. در این دوره، نوجوان خیلی تحت تأثیر آموزش های رسمی آموزگاران خود نیست، بلکه بیشتر از محیط خارج از مدرسه یاد می گیرد. دانش آموز کلاس دهم دبیرستان را در نظر بگیرید که خام و بی تجربه دوره ی متوسطه را به پایان رسانده و وارد دوره ی دبیرستان شده است. او دانش آموزان کلاس های بالاتر را الگو، راهنما و مربی خود تصور می کند.
نوجوان با دیدن دانش آموزان بزرگتر از خودش فکر می کند برای این که مثل بزرگترها رفتار کند، نیاز به آزادی و استقلال بیشتری دارد. مراحل یادگیری نوجوان، به صورت منحنی ای است که صعودی سریع به بالا دارد. وقتی دانش آموز کلاس پایینی با دانش آموزان کلاس بالایی محاصره می شود و با آنها معاشرت و همکاری می کند در آغاز هیجان زده است، اما گاهی این معاشرت ها ترسناک و دلهره آور است. تجسم کنید دختری که در کلاس دهم دبیرستان ثبت نام کرده، وقتی با دختری که در سال های پایانی دبیرستان است آشنا می شود چقدر احساس شادی و هیجان می کند. دختر سعی می کند در مقابل دیگران رفتارش بزرگ تر از سن و سال واقعی خودش باشد، از جمع دوستان هم سن و سال خود کناره می گیرد و سعی می کند هر طور شده خودش را در جمع افراد بزرگسال جا کند.
نوجوان با دیدن دانش آموزان بزرگتر از خودش فکر می کند برای این که مثل بزرگترها رفتار کند، نیاز به آزادی و استقلال بیشتری دارد. مراحل یادگیری نوجوان، به صورت منحنی ای است که صعودی سریع به بالا دارد. وقتی دانش آموز کلاس پایینی با دانش آموزان کلاس بالایی محاصره می شود و با آنها معاشرت و همکاری می کند در آغاز هیجان زده است، اما گاهی این معاشرت ها ترسناک و دلهره آور است. تجسم کنید دختری که در کلاس دهم دبیرستان ثبت نام کرده، وقتی با دختری که در سال های پایانی دبیرستان است آشنا می شود چقدر احساس شادی و هیجان می کند. دختر سعی می کند در مقابل دیگران رفتارش بزرگ تر از سن و سال واقعی خودش باشد، از جمع دوستان هم سن و سال خود کناره می گیرد و سعی می کند هر طور شده خودش را در جمع افراد بزرگسال جا کند.
تغییر رفتار در مرحله پایانی
حالا فرقی نمی کند که این دختر نوجوان خودش چه ویژگی هایی داشته باشد. چه از نظر درسی شاگردی ممتاز باشد، چه ورزشکار با استعدادی باشد، چه از نظر ظاهری دختری زیبا و چه از نظر اجتماعی فعال باشد. همراهی او با دانش آموزان بزرگ تر او را تحت فشار قرار می دهد که بزرگ تر از سنش رفتار کند. دانش آموزانی که سن و سال بیشتری دارند، علاقه ای ندارند که سنشان کم تر باشد؛ اگر دختر نوجوان بخواهد با آنها معاشرت کند باید وانمود کند سن و سالش بیشتر است و رد کردن دعوت آنها برایش کار ساده ای نیست. بنابراین، اولین دستورکار والدینی که نوجوان کلاس نهمی دارند این است که از او بخواهند در اولین سال ورود به دوره ی دبیرستان تا حد امکان با دانش آموزان هم سن خود معاشرت کند. همچنین او را تشویق کنند که به فعالیت های فوق برنامه ی مدرسه بپیوندد. شرکت نوجوان در این گونه فعالیت ها از علاقه ی او برای دوستی و معاشرت با افراد بزرگتر و علاقه به جایی که اصلا به آن تعلق ندارد می کاهد.
بچگی را کنار بگذار!!!
در نگاه اول چنین به نظر می رسد که والدین و جوان تعریف یکسانی از این جمله که «بچگی را کنار بگذار و مثل آدم های عاقل رفتار کن» ندارند. وقتی والدین این جمله را به کار می برند منظورشان این است که پذیرفتن مسئولیت های بیشتر نشان دهنده ی خودبسندگی است. اما نوجوان فکر می کند این جمله یعنی باید ماجراهایی را تجربه کند که اسما تأیید کند «بزرگتر» شده است. او فکر می کند «دبیرستان مثل شهر آزادی است». یکی از دانش آموزان هیجان زده که کلاس نهم بود گفت: «نمی توانم تا سال آخر دبیرستان صبر کنم تا در رأس هرم اجتماعی قرار بگیرم. سال بالایی ها در مدرسه حکومت می کنند».
زمان به سرعت می گذرد، بعد از (چهل و هشت ماه) دبیرستان به پایان می رسد و سپس دوران جدایی جوان از خانواده و دوستان فرا می رسد. والدین و نوجوان هر دو از این که او برای ادامه ی تحصیل باید به شهر و دیار دیگری برود احساس دلتنگی می کنند.
جوان از یک طرف دلش برای والدین و دوستان دوران دبیرستان تنگ می شود و از سوی دیگر مشتاق است هرچه زودتر وارد محیط جدید و دانشگاه شود و با رخدادهای جدید در زندگی دانشجویی خود روبه رو شود. غم و هیجان توأمان نوجوان همه ی خوشحالی ها و موفقیت های سال آخر دبیرستان را کمرنگ و گاهی اوقات کاملا محو می کند. برای بعضی از دانش آموزان ارشد، سال آخر دبیرستان در واقع «آخرین انفجار» آزادی است، در حالی که هنوز در کنار والدین زندگی می کنند، با دوستان صمیمی ای که این دوران را با آنها سپری کردند باید خداحافظی کنند. برای برخی از دانش آموزان در سال آخر دبیرستان (دوره ی پیش دانشگاهی) شرایط دشواری پیش می آید، چون برای ورود به دانشگاه از یک سو باید خانه و کاشانه ی خود و از سوی دیگر دوستان دوران دبیرستان را ترک کنند. به همین دلیل دچار شک و تردید می شوند. والدین که دلشان می خواهد فرزندشان هرچه زودتر، تبدیل به فردی مفید برای جامعه شود، او را به سمت تصمیم گیری درست هدایت می کنند.
ادامه دارد...
زمان به سرعت می گذرد، بعد از (چهل و هشت ماه) دبیرستان به پایان می رسد و سپس دوران جدایی جوان از خانواده و دوستان فرا می رسد. والدین و نوجوان هر دو از این که او برای ادامه ی تحصیل باید به شهر و دیار دیگری برود احساس دلتنگی می کنند.
جوان از یک طرف دلش برای والدین و دوستان دوران دبیرستان تنگ می شود و از سوی دیگر مشتاق است هرچه زودتر وارد محیط جدید و دانشگاه شود و با رخدادهای جدید در زندگی دانشجویی خود روبه رو شود. غم و هیجان توأمان نوجوان همه ی خوشحالی ها و موفقیت های سال آخر دبیرستان را کمرنگ و گاهی اوقات کاملا محو می کند. برای بعضی از دانش آموزان ارشد، سال آخر دبیرستان در واقع «آخرین انفجار» آزادی است، در حالی که هنوز در کنار والدین زندگی می کنند، با دوستان صمیمی ای که این دوران را با آنها سپری کردند باید خداحافظی کنند. برای برخی از دانش آموزان در سال آخر دبیرستان (دوره ی پیش دانشگاهی) شرایط دشواری پیش می آید، چون برای ورود به دانشگاه از یک سو باید خانه و کاشانه ی خود و از سوی دیگر دوستان دوران دبیرستان را ترک کنند. به همین دلیل دچار شک و تردید می شوند. والدین که دلشان می خواهد فرزندشان هرچه زودتر، تبدیل به فردی مفید برای جامعه شود، او را به سمت تصمیم گیری درست هدایت می کنند.
ادامه دارد...
نویسنده: کارل پیکارد
منبع: کتاب «دوران نوجوانی فرزندتان را دریابید»