مسیر جاری :
#اشعار اوحدی مراغه ای در راسخون
#اشعار اوحدی مراغه ای در مقالات
#اشعار اوحدی مراغه ای در فیلم و صوت
#اشعار اوحدی مراغه ای پرسش و پاسخ
#اشعار اوحدی مراغه ای در مشاوره
#اشعار اوحدی مراغه ای در خبر
#اشعار اوحدی مراغه ای در سبک زندگی
#اشعار اوحدی مراغه ای در مشاهیر
#اشعار اوحدی مراغه ای در احادیث
#اشعار اوحدی مراغه ای در ویژه نامه
حضرت زهرا (س) حلقه ارتباط و اتصال در عالم هستی
مقایسه سودآوری اتریوم و سولانا
سیر خط فارسی باستان
یاد مادر از زبان فرزندان حضرت زهرا (سلام الله علیها)
اهمیت آموزش و یادگیری خوشنویسی
پیوند عرفانی در هنر خوشنویسی
استناد حضرت زهرا (س) به آیات قران در خطبه فدک
سوالات متداول بلیط تهران دبی علی بابا
انواع هوش مصنوعی را به همراه کاربرد هریک بشناسید
دوگانه جنگ و صلح در اسلام
خلاصه ای از زندگی مولانا
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
داستان های کوتاه از پیامبر اکرم (ص)
پیش شماره شهر های استان تهران
نحوه خواندن نماز والدین
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
چهار زن برگزیده عالم
دلنوشتههایی به مناسبت هفته بسیج
پیش شماره شهر های استان گیلان
پسري را پدر سلاح آموخت
پسري را پدر سلاح آموخت شاعر : اوحدي مراغه اي هم کمربست و هم کلاهش دوخت پسري را پدر سلاح آموخت هوس بيشه کرد و کشتن شير چون پسر شد به زور پنجه دلير رفت يکروز در نيستاني...
شرم دار، اي پدر، ز فرزندان
شرم دار، اي پدر، ز فرزندان شاعر : اوحدي مراغه اي ناپسنديده هيچ مپسند آن شرم دار، اي پدر، ز فرزندان تا نگردد ليم و فاحشه گوي با پسر قول زشت و فحش مگوي تا بدارد ز کردههاي...
آب کارت مبر، که گردي پير
آب کارت مبر، که گردي پير شاعر : اوحدي مراغه اي کار اين آب را تو سهل مگير آب کارت مبر، که گردي پير راستي روغن چراغ تو اوست بهترين ميوهاي ز باغ تو اوست خاطرت کند و...
واعظي وصف حوريان ميکرد
واعظي وصف حوريان ميکرد شاعر : اوحدي مراغه اي شرح حسن عمل بيان ميکرد واعظي وصف حوريان ميکرد جاي در باغ و در قصور دهند که: بهر مرد بيست حور دهند که: همي پرسمت حديثي...
مکن، اي شاهد شکر پاره
مکن، اي شاهد شکر پاره شاعر : اوحدي مراغه اي دل و دين را بعشوه آواره مکن، اي شاهد شکر پاره يا ببيگانه راي و روي مکن يا مگرد آشناي و شوي مکن نان شوهر خوري و کير کسان...
پسري با پدر به زاري گفت
پسري با پدر به زاري گفت شاعر : اوحدي مراغه اي که: مرا يار شو به همسر و جفت پسري با پدر به زاري گفت پند گير از خلايق، از من نه گفت: بابا، زنا کن و زن نه بهلد، کو گرفت...
زن به چشم تو گر چه خوب شود
زن به چشم تو گر چه خوب شود شاعر : اوحدي مراغه اي زشت باشد چو خانه روب شود زن به چشم تو گر چه خوب شود زن شوخ آفت زمانه بود زن مستور شمع خانه بود زن ناپارسا بر اندازد...
خلق را چون نظر به صورت بود
خلق را چون نظر به صورت بود شاعر : اوحدي مراغه اي وطن و منزلي ضرورت بود خلق را چون نظر به صورت بود بيزن و خادمي نگيرد نور چون شود منزل و وطن معمور هم بماند ز هر دو...
اي که بر قصر کوشک سازي تو
اي که بر قصر کوشک سازي تو شاعر : اوحدي مراغه اي پيه بر دنبه ميگدازي تو اي که بر قصر کوشک سازي تو چون به گردون نميرسد خاکست گر چه اين قصرها طربناکست که تواند بر آسمانت...
تا نداني که کيست همسايه
تا نداني که کيست همسايه شاعر : اوحدي مراغه اي به عمارت تلف مکن مايه تا نداني که کيست همسايه که به نزديکشان نهي بنياد مردمي آزموده بايد و راد دوستي با لطيف کاران کن...