مسیر جاری :
بصیرت و تبیین به روایت حضرت زهرا (س)
پارچه بافت چیست و چه ویژگی هایی دارد؟
چشم انداز جذاب پایتخت از هتل ارم تهران
خط در زمان هخامنشیان
خط در دولت مادها
رنج نامه و ندای مظلومیت حضرت زهرا (س)
کالری نان چاودار چقدر است؟
کالری یک قاشق شکر چقدر است؟
کالری نان خامه ای چقدر است؟
چطور از امکانات اتاقم در هتل باخبر شوم؟
محل ولادت امام علی علیه السلام کجاست؟
نحوه خواندن نماز والدین
داستان های کوتاه از پیامبر اکرم (ص)
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
داستان انار خواستن حضرت زهرا(س) از امام علی(ع)
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
چهار زن برگزیده عالم
خلاصه ای از زندگی مولانا
پیش شماره شهر های استان تهران
ايکه از باغ رسالت چو تو شمشاد نخاست
ايکه از باغ رسالت چو تو شمشاد نخاست شاعر : خواجوي کرماني کار اسلام ز بالاي بلندت بالاست ايکه از باغ رسالت چو تو شمشاد نخاست حرف منشور جلال تو بمعني طاهاست شکل گيسوي و...
اين باد کدامست که از کوي شما خاست
اين باد کدامست که از کوي شما خاست شاعر : خواجوي کرماني وين مرغ چه نامست که از سوي سبا خاست اين باد کدامست که از کوي شما خاست يا بوئي از آن سلسله غاليهسا خاست باد سحري...
منزلگه جانست که جانان من آنجاست
منزلگه جانست که جانان من آنجاست شاعر : خواجوي کرماني يا روضهي خلدست که رضوان من آنجاست منزلگه جانست که جانان من آنجاست گوئيکه مگر يوسف کنعان من آنجاست هردم بدلم ميرسد...
اي باغبان بگو که ره بوستان کجاست
اي باغبان بگو که ره بوستان کجاست شاعر : خواجوي کرماني در بوستان گلي چو رخ دوستان کجاست اي باغبان بگو که ره بوستان کجاست کان سرو گلعذار مرا بوستان کجاست وي دوستان چه باشد...
ساقيا ساغر شراب کجاست
ساقيا ساغر شراب کجاست شاعر : خواجوي کرماني وقت صبحست آفتاب کجاست ساقيا ساغر شراب کجاست تشنگي بيحدست آب کجاست خستگي غالبست مرهم کو جز دل خونچکان کباب کجاست درد نوشان...
از سر جان درگذر گر وصل جانان بايدت
از سر جان درگذر گر وصل جانان بايدت شاعر : خواجوي کرماني بر در دل خيمه زن گر عالم جان بايدت از سر جان درگذر گر وصل جانان بايدت دردي دردي بنوش ار زانک درمان بايدت داروي...
ياد باد آن روز کز لب بوي جان ميآمدت
ياد باد آن روز کز لب بوي جان ميآمدت شاعر : خواجوي کرماني خط بسوي خاور از هندوستان ميآمدت ياد باد آن روز کز لب بوي جان ميآمدت هر نفس سنبل نقاب ارغوان ميآمدت هر زمان...
صبح کز چشم فلک اشک ثريا ميريخت
صبح کز چشم فلک اشک ثريا ميريخت شاعر : خواجوي کرماني مهر دل آب رخم ز آتش سودا ميريخت صبح کز چشم فلک اشک ثريا ميريخت دل شوريدهدلان ميشد و در پا ميريخت آن سهي سرو...
آه کز آهم مه و پروين بسوخت
آه کز آهم مه و پروين بسوخت شاعر : خواجوي کرماني اختر بخت من مسکين بسوخت آه کز آهم مه و پروين بسوخت برفلک بهرام را زوبين بسوخت آتش مهرم چو در دل شعله زد پشه را بين...
بسکه مرغ سحري در غم گلزار بسوخت
بسکه مرغ سحري در غم گلزار بسوخت شاعر : خواجوي کرماني جگر لاله بر آن دلشدهي زار بسوخت بسکه مرغ سحري در غم گلزار بسوخت در هواي رخ ليلي به شب تار بسوخت حبذا شمع که از آتش...