0
مسیر جاری :
گرت چو مورچه گرد شکر برآمده است خواجوی کرمانی

گرت چو مورچه گرد شکر برآمده است

گرت چو مورچه گرد شکر برآمده است شاعر : خواجوي کرماني تو خوش برآي که با جان برابر آمده است گرت چو مورچه گرد شکر برآمده است نگين خاتم ياقوت احمر آمده است بنوش لعل روان...
هيچ مي‌داني چرا اشکم ز چشم افتاده است خواجوی کرمانی

هيچ مي‌داني چرا اشکم ز چشم افتاده است

هيچ مي‌داني چرا اشکم ز چشم افتاده است شاعر : خواجوي کرماني زانک پيش هرکسي راز دلم بگشاده است هيچ مي‌داني چرا اشکم ز چشم افتاده است چاره کارم بساز اکنون که کار افتاده است...
روي زمين و خون دلم نم گرفته است خواجوی کرمانی

روي زمين و خون دلم نم گرفته است

روي زمين و خون دلم نم گرفته است شاعر : خواجوي کرماني پشت فلک ز بار غمم خم گرفته است روي زمين و خون دلم نم گرفته است پيوسته دامن من پرغم گرفته است اشکم چه ديده است که...
شوريده‌ئيست زلف تو کز بند جسته است خواجوی کرمانی

شوريده‌ئيست زلف تو کز بند جسته است

شوريده‌ئيست زلف تو کز بند جسته است شاعر : خواجوي کرماني خط تو آن نبات که از قند رسته است شوريده‌ئيست زلف تو کز بند جسته است بسيار قلب صف‌شکنان کو شکسته است آن هندوي سيه...
شامش از صبح فروزنده درآويخته است خواجوی کرمانی

شامش از صبح فروزنده درآويخته است

شامش از صبح فروزنده درآويخته است شاعر : خواجوي کرماني شبش از چشمه‌ي خورشيد برانگيخته است شامش از صبح فروزنده درآويخته است سنبل افشانده و بر برگ سمن ريخته است گوئيا آنک...
گر از جور جانان ننالي رواست خواجوی کرمانی

گر از جور جانان ننالي رواست

گر از جور جانان ننالي رواست شاعر : خواجوي کرماني که دردي که از دوست باشد دواست گر از جور جانان ننالي رواست مگر بوي زلف دلارام ماست چه بويست کارام دل مي‌برد که با اوست...
منزل پير مغان کوي خرابات فناست خواجوی کرمانی

منزل پير مغان کوي خرابات فناست

منزل پير مغان کوي خرابات فناست شاعر : خواجوي کرماني آخر اي مغبچگان راه خرابات کجاست منزل پير مغان کوي خرابات فناست زانک رندي و قلندر صفتي پيشه ماست دست در دامن رندان...
رنج از کسي بريم که دردش دواي ماست خواجوی کرمانی

رنج از کسي بريم که دردش دواي ماست

رنج از کسي بريم که دردش دواي ماست شاعر : خواجوي کرماني زخم از کسي خوريم که رنجش شفاي ماست رنج از کسي بريم که دردش دواي ماست وانگه در سراي تو خلوتسراي ماست جائي سراي تست...
جمشيد بنده در دولتسراي ماست خواجوی کرمانی

جمشيد بنده در دولتسراي ماست

جمشيد بنده در دولتسراي ماست شاعر : خواجوي کرماني خورشيد شمسه‌ي حرم کبرياي ماست جمشيد بنده در دولتسراي ماست گيسوي پرچم علم سدره‌ساي ماست جعد عروس ماهرخ حجله‌ي ظفر تاري...
مائيم آن گداي که سلطان گداي ماست خواجوی کرمانی

مائيم آن گداي که سلطان گداي ماست

مائيم آن گداي که سلطان گداي ماست شاعر : خواجوي کرماني ما زير دست مهر و فلک زير پاي ماست مائيم آن گداي که سلطان گداي ماست اقبال بنده‌ي در دولتسراي ماست تا بر در سراي شما...