0
مسیر جاری :
المنةلله که نمرديم و بديديم سعدی شیرازی

المنةلله که نمرديم و بديديم

المنةلله که نمرديم و بديديم شاعر : سعدي ديدار عزيزان و به خدمت برسيديم المنةلله که نمرديم و بديديم بس فاتحه خوانديم و به اخلاص دميديم در رفتن و بازآمدن رايت منصور ...
خداي را چه توان گفت شکر فضل و کرم سعدی شیرازی

خداي را چه توان گفت شکر فضل و کرم

خداي را چه توان گفت شکر فضل و کرم شاعر : سعدي بدين نظر که دگرباره کرد بر عالم خداي را چه توان گفت شکر فضل و کرم خدايگان معظم اتابک اعظم به دور دولت سلجوقشاه سلغرشاه ...
بسي صورت بگرديدست عالم سعدی شیرازی

بسي صورت بگرديدست عالم

بسي صورت بگرديدست عالم شاعر : سعدي وزين صورت بگردد عاقبت هم بسي صورت بگرديدست عالم که دنيا را اساسي نيست محکم عمارت با سراي ديگر انداز که کوته باز مي‌باشد دمادم ...
توانگري نه به مالست پيش اهل کمال سعدی شیرازی

توانگري نه به مالست پيش اهل کمال

توانگري نه به مالست پيش اهل کمال شاعر : سعدي که مال تا لب گورست و بعد از آن اعمال توانگري نه به مالست پيش اهل کمال تو خواه از سخنم پند گير و خواه ملال من آنچه شرط بلاغست...
گر قدمت هست چو مردان برو سعدی شیرازی

گر قدمت هست چو مردان برو

گر قدمت هست چو مردان برو شاعر : سعدي ور عملت نيست چو سعدي بنال گر قدمت هست چو مردان برو انت رجائي و عليک اتکال رب اعني و اقل عثرتي لايتهدي و يعي ما يقال ان هوي...
هر آدمي که نظر با يکي ندارد و دل سعدی شیرازی

هر آدمي که نظر با يکي ندارد و دل

هر آدمي که نظر با يکي ندارد و دل شاعر : سعدي به صورتي ندهد صورتيست لايعقل هر آدمي که نظر با يکي ندارد و دل به هيچ کار نيايد حيات بي‌حاصل اگر همين خور و خوابست حاصل از...
شکر و فضل خداي غزوجل سعدی شیرازی

شکر و فضل خداي غزوجل

شکر و فضل خداي غزوجل شاعر : سعدي که امير بزرگوار اجل شکر و فضل خداي غزوجل خانه تحويل کرد و جامه بدل شرف خاندان و دولت و ملک ملکش بانگ زد که لاتفعل ديوش از راه معرفت...
شبي چنين در هفت آسمان به رحمت باز سعدی شیرازی

شبي چنين در هفت آسمان به رحمت باز

شبي چنين در هفت آسمان به رحمت باز شاعر : سعدي ز خويشتن نفسي اي پسر به حق پرداز شبي چنين در هفت آسمان به رحمت باز که آنچه رفت به غفلت دگر نيايد باز مگر ز مدت عمر آنچه...
خوشا سپيده‌دمي باشد آنکه بينم باز سعدی شیرازی

خوشا سپيده‌دمي باشد آنکه بينم باز

خوشا سپيده‌دمي باشد آنکه بينم باز شاعر : سعدي رسيده بر سر الله اکبر شيراز خوشا سپيده‌دمي باشد آنکه بينم باز که بار ايمني آرد نه جور قحط و نياز بديده بار دگر آن بهشت روي...
نظر دريغ مدار از من اي مه منظور سعدی شیرازی

نظر دريغ مدار از من اي مه منظور

نظر دريغ مدار از من اي مه منظور شاعر : سعدي که مه دريغ نمي‌دارد از خلايق نور نظر دريغ مدار از من اي مه منظور چرا چو چشم بد افتاده‌ام ز روي تو دور به چشم نيک نگه کرده‌ام...