0
مسیر جاری :
در اين شهرباري به سمعم رسيد سعدی شیرازی

در اين شهرباري به سمعم رسيد

در اين شهرباري به سمعم رسيد شاعر : سعدي که بازارگاني غلامي خريد در اين شهرباري به سمعم رسيد ببر درکشيدش به ناز و عتيب شبانگه مگر دست بردش به سيب ز رخت و اوانيش در...
خرابت کند شاهد خانه کن سعدی شیرازی

خرابت کند شاهد خانه کن

خرابت کند شاهد خانه کن شاعر : سعدي برو خانه آباد گردان به زن خرابت کند شاهد خانه کن که هر بامدادش بود بلبلي نشايد هوس باختن با گلي تو ديگر چو پروانه گردش مگرد چو...
شبي دعوتي بود در کوي من سعدی شیرازی

شبي دعوتي بود در کوي من

شبي دعوتي بود در کوي من شاعر : سعدي ز هر جنس مردم در او انجمن شبي دعوتي بود در کوي من به گردون شد از عاشقان هاي و هوي چو آواز مطرب برآمد ز کوي بدو گفتم اي لعبت خوب...
پسر چون زده بر گذشتش سنين سعدی شیرازی

پسر چون زده بر گذشتش سنين

پسر چون زده بر گذشتش سنين شاعر : سعدي ز نامحرمان گو فراتر نشين پسر چون زده بر گذشتش سنين که تا چشم بر هم زني خانه سوخت بر پنبه آتش نشايد فروخت پسر را خردمندي آموز...
جواني ز ناسازگاري جفت سعدی شیرازی

جواني ز ناسازگاري جفت

جواني ز ناسازگاري جفت شاعر : سعدي بر پيرمردي بناليد و گفت جواني ز ناسازگاري جفت چنان مي‌برم کسيا سنگ زير گران باري از دست اين خصم چير کس از صبر کردن نگردد خجل به...
زن خوب فرمانبر پارسا سعدی شیرازی

زن خوب فرمانبر پارسا

زن خوب فرمانبر پارسا شاعر : سعدي کند مرد درويش را پادشا زن خوب فرمانبر پارسا چو ياري موافق بود در برت برو پنج نوبت بزن بر درت چو شب غمگسارت بود در کنار همه روز...
فريدون وزيري پسنديده داشت سعدی شیرازی

فريدون وزيري پسنديده داشت

فريدون وزيري پسنديده داشت شاعر : سعدي که روشن دل و دوربين ديده داشت فريدون وزيري پسنديده داشت دگر پاس فرمان شه داشتي رضاي حق اول نگه داشتي که تدبير ملک است و توفير...
يکي گفت با صوفيي در صفا سعدی شیرازی

يکي گفت با صوفيي در صفا

يکي گفت با صوفيي در صفا شاعر : سعدي نداني فلانت چه گفت از قفا؟ يکي گفت با صوفيي در صفا ندانسته بهتر که دشمن چه گفت بگفتا خموش، اي برادر، بخفت ز دشمن همانا که دشمن...
شنيدم که دزدي درآمد ز دشت سعدی شیرازی

شنيدم که دزدي درآمد ز دشت

شنيدم که دزدي درآمد ز دشت شاعر : سعدي به دروازه‌ي سيستان برگذشت شنيدم که دزدي درآمد ز دشت برآورد دزد سيهکار بانگ: بدزديد بقال از او نيم دانگ که ره مي‌زند سيستاني به...
سه کس را شنيدم که غيبت رواست سعدی شیرازی

سه کس را شنيدم که غيبت رواست

سه کس را شنيدم که غيبت رواست شاعر : سعدي وز اين درگذشتي چهارم خطاست سه کس را شنيدم که غيبت رواست کز او بر دل خلق بيني گزند يکي پادشاهي ملامت پسند مگر خلق باشند از...