مسیر جاری :
اي که چون اندر بنان آري قصب هنگام نظم
اي که چون اندر بنان آري قصب هنگام نظم شاعر : سنايي غزنوي صدر چرخ ثاني از فضل تو پندارم قصب اي که چون اندر بنان آري قصب هنگام نظم وانگه از نوک قصب روز اندر آميزي به شب ...
ذات رومي محرم آمد پاک دل کرباس را
ذات رومي محرم آمد پاک دل کرباس را شاعر : سنايي غزنوي امتحان واجب نيامد سفتن الماس را ذات رومي محرم آمد پاک دل کرباس را تير مقصود تو کي بيند رخ برجاس را تو کمان راستي...
فضل يحياست بر ضعيف و قوي
فضل يحياست بر ضعيف و قوي شاعر : سنايي غزنوي فضل يحياي صاعد هروي فضل يحياست بر ضعيف و قوي که چو صدرست و ديگران چو روي پادشاه قضات و خواجهي شرع نيست جز صورت صراط سوي...
هستي به حقيقت اي سنايي
هستي به حقيقت اي سنايي شاعر : سنايي غزنوي در ديدهي عقل روشنايي هستي به حقيقت اي سنايي اين کار تو نيست جز خدايي مقبول همه صدور گشتي دانم که به نزد من نيايي آيم...
نه از اينجا نه از آنجا دل من برد مهي
نه از اينجا نه از آنجا دل من برد مهي شاعر : سنايي غزنوي زين گهر خنده نگاري و شکر بوسه شهي نه از اينجا نه از آنجا دل من برد مهي زين جگر خوار شگرفي و دلاويز مهي زين جهانساز...
چرا چو روز بهار اي نگار خرگاهي
چرا چو روز بهار اي نگار خرگاهي شاعر : سنايي غزنوي بر اين غريب نه بر يک نهاد و يک راهي چرا چو روز بهار اي نگار خرگاهي گهي به قهر چو يوسف کني مرا چاهي گهي به لطف چو عيسا...
اي کس به سزا وصف تو ناکرده بياني
اي کس به سزا وصف تو ناکرده بياني شاعر : سنايي غزنوي حيران شده از ذات لطيف تو جهاني اي کس به سزا وصف تو ناکرده بياني خالي نه ز آيات تو يک لحظه مکاني ذاتت نه مکان گير وليکن...
مسلمانان مسلمانان مسلماني مسلماني
مسلمانان مسلمانان مسلماني مسلماني شاعر : سنايي غزنوي ازين آيين بيدينان پشيماني پشيماني مسلمانان مسلمانان مسلماني مسلماني دريغا کو مسلماني دريغا کو مسلماني مسلماني کنون...
شگفت آيد مرا بر دل ازين زندان سلطاني
شگفت آيد مرا بر دل ازين زندان سلطاني شاعر : سنايي غزنوي که در زندان سلطاني منم سلطان زنداني شگفت آيد مرا بر دل ازين زندان سلطاني به دست دشمنان درمانده اندر چاه ظلماني ...
تا کي اين لاف در سخن راني
تا کي اين لاف در سخن راني شاعر : سنايي غزنوي تا کي اين بيهده ثنا خواني تا کي اين لاف در سخن راني گه بر آن بي گهر درافشاني گه برين بي هنر هنر ورزي از سبکساري و گرانجاني...