مسیر جاری :
![زخمیترین فریاد زخمیترین فریاد](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/7e58aec8-1a6a-47d7-8eda-26d0b2a98f95.jpg)
زخمیترین فریاد
جا مانده از خورشیدهای آتشین در باد یک آفتاب تشنه یک زخمیترین فریاد اردیبهشتی بود سرشار از حسین عشق پیچید در آهش عطشهای تب مرداد
![روای محرم روای محرم](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/74e1a109-bba6-407c-8968-89c3b686e2f4.jpg)
روای محرم
نکند باد بیاید سر نی خم بشود و از این باغچه یک شاخۀ گل کم بشود نکند ابر بخواهد همۀ بغضش را در غزل خوانی یک گریۀ نم نم بشود
![رسول زخم رسول زخم](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/0bdd2760-54d6-4d80-a2bd-c4697ae1739f.jpg)
رسول زخم
مدینه، کربلا را میشناسد صدای آشنا را می شناسد مدینه مثل کوفه بی وفا نیست مدینه مثل شام پر جفا نیست
![رایحۀ واژهها رایحۀ واژهها](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/fd6fc431-16be-42d6-9f59-fd8a1525fd2a.jpg)
رایحۀ واژهها
خیال میکنم امشب عجیب شعلهورم خیال میکنم از روی تیغ میگذرم نبودهای که ببینی«حضور» یادم نیست بعید نیست اگر با «عبور» همسفرم
![راوی آب راوی آب](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/f84a702f-231b-4017-893d-257f2bb09aba.jpg)
راوی آب
بخواب دختر من! خواب خوش ببین امشب بخواب، تا که بخوابد تب زمین امشب برای دیدن آن خواب کوچک معصوم چقدر نشسته است درکمین امشب
![راز شگفت کربلا راز شگفت کربلا](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/b21f0834-f0f9-4626-926b-319e54aaa356.jpg)
راز شگفت کربلا
در آن چشمان تب آلود، اعجاز خدا گل کرد که در سجادهات راز شگفت خدا گل کرد تو میدانی فقط اسرار آن صحرای بارآور که در یک روز باغی تشنه آن سان بارها گل کرد
![دیباچه دیباچه](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/5415efdc-729f-4562-b21f-ada68237e1f0.jpg)
دیباچه
درکنار علقمه سروی ز پا افتاده است دست ساقی، از سبوی او جدا افتاده است شیونی در باغ نیلوفر ز داغ گل بپاست لالهای، بر خاک گرم کربلا افتاده است
![دو بیت عاشقانه دو بیت عاشقانه](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/dd61baad-5b8a-4fe4-bbb9-90a3d53a2326.jpg)
دو بیت عاشقانه
به دستهایمان نگاه نکن که خالیتر از خیال کودکانی ست که زبان باز نکردهاند
این دستها امتداد دائم دستهایی ست
![دو آفتاب دو آفتاب](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/01e86df5-7ea9-4f89-b9c4-913966cbc676.jpg)
دو آفتاب
غروب شد و نگاه ستارههای بنفش میان آتش از غم دوباره پرپر شد زن ابرهای دلش را به آسمان بخشید وقاب کوچک چشمش پر از کبوتر شد
![دلیلی ندارد که فردا نیایی دلیلی ندارد که فردا نیایی](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/85ea2fa7-533d-438f-87d1-2cd2424cd399.jpg)
دلیلی ندارد که فردا نیایی
دلم شور میزد مبادا نیایی مگر شب، سحر میشود تا نیایی! مگر میشود من در آتش بسوزم تو اما برای تماشا نیایی تو افتدهتر هستی از اینکه یک شب