مسیر جاری :
مه نجويم، مه مرا روي تو بس
مه نجويم، مه مرا روي تو بس شاعر : خاقاني گل نبويم، گل مرا بوي تو بس مه نجويم، مه مرا روي تو بس بندش از زنجير گيسوي تو بس عقل من ديوانهي عشق تو شد ابر بيباران خم...
بوي وفا ز گلبن عالم نيافت کس
بوي وفا ز گلبن عالم نيافت کس شاعر : خاقاني تا اوست اندر او دل خرم نيافت کس بوي وفا ز گلبن عالم نيافت کس هرگز دو دوست يکدل و همدم نيافت کس منسوخ کن حديث جهان را که در...
از اين ده رنگتر ياري نپندارم که دارد کس
از اين ده رنگتر ياري نپندارم که دارد کس شاعر : خاقاني ازين بينورتر کاري نپندارم که دارد کس از اين ده رنگتر ياري نپندارم که دارد کس ازين باريکتر تاري نپندارم که دارد...
دهان شيشه گشا صبح شد شراب بريز
دهان شيشه گشا صبح شد شراب بريز شاعر : خاقاني ميي به ساغر من همچو آفتاب بريز دهان شيشه گشا صبح شد شراب بريز به جام ساقي گل چهره مي شتاب بريز هلال عيد بود بر سپهر پا به...
اي دل آن زنار نگسستي هنوز
اي دل آن زنار نگسستي هنوز شاعر : خاقاني رشتهي پندار نگسستي هنوز اي دل آن زنار نگسستي هنوز پي ز کوي يار نگسستي هنوز خاک هر پي خون توست از کوي يار هم نظر زان کار نگسستي...
روز عمرم در شب افتاده است باز
روز عمرم در شب افتاده است باز شاعر : خاقاني وز شبم روز عنا زاده است باز روز عمرم در شب افتاده است باز کز پي آن در سر افتاده است باز گويي اندر دامن آمد پاي دل راست...
فتادهام به طلسم کشاکش تقدير
فتادهام به طلسم کشاکش تقدير شاعر : خاقاني نه گرد خانه به دوشم نه خاک دامنگير فتادهام به طلسم کشاکش تقدير که ديده است دو ديوانه را به يک زنجير دل رميده و شوق بهانه...
سرهاي سراندازان در پاي تو اوليتر
سرهاي سراندازان در پاي تو اوليتر شاعر : خاقاني در سينهي جانبازان سوداي تو اوليتر سرهاي سراندازان در پاي تو اوليتر سلطان همه عالم مولاي تو اوليتر اي جان همه عالم،...
آن خال جو سنگش ببين، آن روي گندمگون نگر
آن خال جو سنگش ببين، آن روي گندمگون نگر شاعر : خاقاني بر خاک راه او مرا جو جو دل پر خوننگر آن خال جو سنگش ببين، آن روي گندمگون نگر شور بني آدم همه ز آن روي گندمگون نگر...
حديث توبه رها کن سبوي باده بيار
حديث توبه رها کن سبوي باده بيار شاعر : خاقاني سرم کدو چکني يک کدوي باده بيار حديث توبه رها کن سبوي باده بيار سر صلاح ندارم سبوي باده بيار دو قبله نيست روا، يا صلاح يا...