مسیر جاری :
گر تیغ بارد در کوی آن ماه
اگر در کوی آن معشوق زیبارو و دلربا بر سر ما تیغ و شمشیر ببارد، کشته شدن در راه او را می پذیریم، چرا که خدا این طور خواسته است.
عیشم مدام است از لعل دلخواه
از لب سرخ و دلپذیر معشوق پیوسته در خوشی و شادی ام؛ از وصال او لذت بسیار می برم و خدا را سپاس می گویم که کارم مطابق میل و آرزو است.
خنک نسیم معنبر شمامه ی دلخواه
ای پرنده ی مبارک دیدار! راهنمای من باش تا به کوی دوست برسم؛ زیرا که از اشتیاق دیدار او، چشمانم غرق در اشک شد و آن قدر گریست تا نابینا شد.
ای پیک راستان خبر یار ما بگو
ای باد صبا! ای پیک عاشقان! از معشوق ما خبری بیاور و احوال گل را برای بلبل عاشق و نغمه سرا بازگو کن.
گلبن عیش می دمد ساقی گلعذار کو؟
بوته ی گل سرخ -این بوته و درخت شادی -سبز شده، ساقی زیبا رو و گلچهره کجاست؟ نسیم خوش بهاری می وزد، شراب گوارا و لذت بخش کجاست؟
خطِّ عذار یار که بگرفت ماه ازو
1. خط چهره ی زیبای معشوق که مانند ماه، چهره ی او را پوشانده، حلقه ی خوش و زیبایی است؛ ولی راهی از آن به بیرون وجود ندارد؛ همه ی دل ها اسیر خط زیبای معشوق هستند.
مرا چشمی است خون افشان ز دست آن کمان ابرو
من از دست آن معشوق زیبای ابرو کمان، بسیار اشک خونین می فشانم؛ مردم جهان چه بسیار آشوب و بلا به واسطه ی آن چشم و ابرو خواهند دید.
تاب بنفشه می دهد طره ی مشکسای تو
ای معشوق! گیسوی معطر تو به زلف بنفشه پیچ و تاب می دهد و خنده ی دلگشا و شادی بخش تو، سبب شکوفایی غنچه می گردد.
ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو
ای یار! ای کسی که جامه ی پادشاهی برازنده ی قد و قامت توست و گوهر ارزشمند وجود تو زینت بخش تاج و نگین است.
ای خونبهای نافه ی چین خاک راه تو
ای معشوق! خاک راه تو مثل مشک خوشبو بلکه از مشک هم خوشبوتر است و خورشید با همه ی عظمت و شکوهش در زیر سایه ی گوشه ی کلاه تو پرورش یافته است؛ روی تو از خورشید هم زیباتر است. معشوق من از همه