مسیر جاری :
اي دفتر حسن ترا، فهرست خط و خالها
اي دفتر حسن ترا، فهرست خط و خالها شاعر : صائب تبريزي تفصيلها پنهان شده، در پردهي اجمالها اي دفتر حسن ترا، فهرست خط و خالها آيينه کي برهم خورد، از زشتي تمثالها؟ پيشاني...
دايم ز خود سفر چو شرر ميکنيم ما
دايم ز خود سفر چو شرر ميکنيم ما شاعر : صائب تبريزي نقد حيات صرف سفر ميکنيم ما دايم ز خود سفر چو شرر ميکنيم ما در هر پياله عيد دگر ميکنيم ما سالي دو عيد مردم هشيار...
چشم مست يار شد مخمور و مدهوشيم ما
چشم مست يار شد مخمور و مدهوشيم ما شاعر : صائب تبريزي باده از جوش نشاط افتاد و در جوشيم ما چشم مست يار شد مخمور و مدهوشيم ما کز سحرخيزان آن صبح بناگوشيم ما نالهي ما حلقه...
خار در پيراهن فرزانه ميريزيم ما
خار در پيراهن فرزانه ميريزيم ما شاعر : صائب تبريزي گل به دامن بر سر ديوانه ميريزيم ما خار در پيراهن فرزانه ميريزيم ما آبروي خويش در ميخانه ميريزيم ما قطره گوهر ميشود...
خجلت ز عشق پاک گهر ميبريم ما
خجلت ز عشق پاک گهر ميبريم ما شاعر : صائب تبريزي از آفتاب دامن تر ميبريم ما خجلت ز عشق پاک گهر ميبريم ما ديوانگي به جاي دگر ميبريم ما يک طفل شوخ نيست درين کشور خراب...
ياد رخسار ترا در دل نهان داريم ما
ياد رخسار ترا در دل نهان داريم ما شاعر : صائب تبريزي در دل دوزخ بهشت جاودان داريم ما ياد رخسار ترا در دل نهان داريم ما ساده لوحي بين که فکر آب و نان داريم ما در چنين...
عمري است حلقهي در ميخانهايم ما
عمري است حلقهي در ميخانهايم ما شاعر : صائب تبريزي در حلقهي تصرف پيمانهايم ما عمري است حلقهي در ميخانهايم ما چون خشت، پا شکستهي ميخانهايم ما از نورسيدگان خرابات...
هر که دولت يافت، شست از لوح خاطر نام ما
هر که دولت يافت، شست از لوح خاطر نام ما شاعر : صائب تبريزي اوج دولت، طاق نسيان است در ايام ما هر که دولت يافت، شست از لوح خاطر نام ما باش کوچکتر ز جام ديگران، گو جام ما...
چو ديگران نه به ظاهر بود عبادت ما
چو ديگران نه به ظاهر بود عبادت ما شاعر : صائب تبريزي حضور قلب نمازست در شريعت ما چو ديگران نه به ظاهر بود عبادت ما که پيش خلق درازست دست حاجت ما ازان ز دامن مقصود کوته...
طاقت کجاست روي عرقناک ديده را؟
طاقت کجاست روي عرقناک ديده را؟ شاعر : صائب تبريزي آرام نيست کشتي طوفان رسيده را طاقت کجاست روي عرقناک ديده را؟ معشوق در کنار بود پاک ديده را بي حسن نيست خلوت آيينهمشربان...