تاریخچه خطاطی اسلامی- ایرانی

هنر خوشنویسی ایران كه با الهام از ذوق و علاقه هنرمندان خطاط ایرانی پا به عرصه وجود نهاده ؛ هنری است كه خود سرچشمه همه آفرینشگری ها و شگفتی های خطاطی ممالك دیگر بود. این مطلب اغراق آمیز نیست چرا كه هندوستان، مصر و عثمانی، پاكستان و افغانستان این هنر مختص ایرانی را در كشورهای خود رواج دادند و همواره به دید تحسین و احترام بدان می نگرند.متأسفانه در این برهه با اختراع ماشین های چاپ با ضعف و انحطاط هنر خوشنویسی روبه رو هستیم لكن با گردهمایی
چهارشنبه، 30 بهمن 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تاریخچه خطاطی اسلامی- ایرانی
تاریخچه خطاطی اسلامی- ایرانی
تاریخچه خطاطی اسلامی- ایرانی

هنر خوشنویسی ایران كه با الهام از ذوق و علاقه هنرمندان خطاط ایرانی پا به عرصه وجود نهاده ؛ هنری است كه خود سرچشمه همه آفرینشگری ها و شگفتی های خطاطی ممالك دیگر بود. این مطلب اغراق آمیز نیست چرا كه هندوستان، مصر و عثمانی، پاكستان و افغانستان این هنر مختص ایرانی را در كشورهای خود رواج دادند و همواره به دید تحسین و احترام بدان می نگرند.متأسفانه در این برهه با اختراع ماشین های چاپ با ضعف و انحطاط هنر خوشنویسی روبه رو هستیم لكن با گردهمایی و پایمردی های فراوان اساتید این فن زیبا در انجمنی به نام انجمن خوشنویسان با آموزش هنرجویان به فعالیت هنری خود كماكان ادامه می دهد؛ تا بدین طریق از افول این اثر هنری جلوگیری نمایند؛ این خود به تنهایی كافی نیست و باید با حمایتهای همه جانبه دستگاه حاكمه از این اثر و هویت ملی با ترویج و فراگیری آن به طور جدی در مدارس و حتی در مؤسسات آموزش عالی در بین نوباوگان و جوانان، آن را همیشگی و جاودانه ساخت.با توجه به وسعت دامنه بحث و برای جلوگیری از پراكنده گویی و حفظ نظم و ترتیب و ارائه یك نتیجه منطقی از سیر تكاملی خط كه در طول گذشت زمان از صورت اولیه خود خارج و بدین شكل امروزی درآمد به صورت اجمال بررسی و تقدیم خوانندگان و هنردوستان خط و خطاطی می شود.
«خط در اسلام»
از آنجا كه عربها به صورت چادرنشینی زندگی می كردند نسبت به دیگر ملل باستانی (بابلی ها و چینی ها كه از هزاران سال پیش شیوه نگارش پیچیده ای داشتند) دیرتر به نگارش و كتابت روی آوردند، آنها به طور كل به نوشتن بدگمان بودند و به صورت روایی به حفظ و ضبط اطلاعات می پرداختند.قرن ۶ میلادی كه شروع ادبیات عرب بود برای ثبت اشعار خود از سنت روایی استفاده می كردند و گاه به نوشتن تنها هفت قصیده می پرداختند ، چرا كه برای آنها این قصاید از اهمیت خاصی برخوردار بود و حتی آنها را در دیوار كعبه نیز می آویختند. اولین قوم عربی كه موفق به اختراع خط الفبایی شد «نبطی ها» بودند. این قوم از عرب بادیه نشین در سرزمین شمال عربستان می زیستند، كه سرانجام توسط رومی ها از بین رفتند ولی با سرنگونی حكومت آنان خطشان از بین نرفت (دالنمره كتیبه ای است متعلق به مقبره شاعر و خنیاگر معروف ماقبل اسلام به نام امروالقیس كه در سال ۳۲۸ میلادی به خط نبطی نوشته شده است) بعدها قوم سامی كه آنها نیز در قسمتی از شمال عربستان می زیستند خط نبطی ها را سامان بخشیدند. سرانجام در قرن ۶ میلادی توسط قبایل حیره و انبار كه روزگاری از مراكز عمده تجارت بودند توسعه یافت و از آنجا به مكه و جاهای دیگر رفت و درنهایت در سرزمین عربستان به عنوان خط رسمی شناخته شد. گویند شبرین عبدالملك این خط را توسط دوست و پدر همسرش حرب ابن امیه به بزرگان و اشراف مكه آموزش داد.
(خط اولیه قوم عرب به نام های مسند و جزم معرفی شده اند كه جزم را نیز شاخه ای از مسند می دانند.)با ظهور اسلام هنر خط و خطاطی در قوم عرب به اوج شكوفایی رسید، بعد از حفظ و روایت قرآن كریم، لزوم كتابت آن بر همگان آشكار گشت، فلذا خطاطان برای حفظ شأن و منزلت قرآن كریم سعی در هر چه زیبانویسی قرآن نمودند و این خود باعث بروز هنرنمایی هایی در زمینه خط شد. خط كوفی و نسخ از جمله خط هایی بود كه در آغاز اسلام خاستگاه ویژه ای داشت، یكی خطی گوشه دار هندسی با طبیعتی متعالی كه در واقع برای كتابت قرآن یا متون مذهبی به كار برده می شد(كوفی) و دیگری خطی منحنی و روان كه كاربرد روزانه داشت (نسخ). البته این بدین معنا نیست كه خط كوفی با تأسیس شهر كوفه اختراع شد، چرا كه با خط كوفی پیش از تأسیس آن شهر، كتابت می شد؛ لكن در توسعه اشكال تزئینی آن سهم بسزایی داشت و آن را از حالت ساده و خشن اولیه كه همانا خط جزم بود به صورت ظریف و روان توسعه داد. مسلماً مهمترین عامل توسعه خط همان طور كه قبلاً بدان اشاره شد دین مبین اسلام است. اسلام با سادگی قدرتمند خود، خط را كه منحصر به اشراف بود از پیله خود درآورد و آن را در میان شیفتگان به یادگیری رواج داد؛ تا آنجا كه همان علاقه مندان به ارادتمندان به قرآن و كتابت آن مبدل گشتند و آثار زیبایی از ظرافت كه برخاسته از ذوق و استعداد هنریشان بود به جای گذاشتند، آنها با الهام گرفتن از خود آیات قرآن كریم همواره سعی می كردند كه رابطه خود را با قرآن همراه با آرایش خطوط در كنار هم، كه برخاسته از ذوق الهی بود حفظ كنند و البته هر موضوعی كه در رابطه و در خدمت الله بود، نوعی عبادت محسوب می شد. البته شایان ذكر است كه اولین سوره ای كه به پیامبر اسلام نازل شد سوره علق بود، سوره ای كه به انسان یادآور می شد كه برای اولین بار قلم را از كه آموخت الذی علم بالقلم و یا دومین سوره ای كه به پیامبر نازل شد، ن والقلم و ما یسطرون سوگند به قلم و آنچه نویسند. تأكید این دو سوره به قلم و نوشتن، تقدس و شأن و مقام والای قلم و خط را بیش از پیش در میان مسلمانان آشكار می كرد، به همین منظور با وسواس هرچه بیشتر به نقش آفرینی با حركت های زیبای قلم پرداختند و با قرار دادن حروفهای الفبایی، خط هایی را با سبكهای مختلف ابداع نمودند. (كتیبه های مذهبی و حتی سكه های رایج آن دوره ها نمونه هایی است از گرایش مسلمانان به فراگیری خط كه همانا مقدس و غنی به شمار می آمد.)
در تاریخ عرب و اسلام از اولین خطاطان بنام و مشهور می توان به امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب اشاره كرد. از آن حضرت چند سبك خطاطی (مكه، مدینه، بصره و كوفه) در كتابت قرآن به یادگار مانده كه ارزشیابی آن در میان سایر آثار باستانی قابل محاسبه نیست و ارزش معنوی آن در میان شیعیان و دوستداران آن حضرت قابل توصیف نیست. خطاطی و هنرنمایی عرب از قرن سوم تا هشتم هجری در اوج شكوفایی تمدن اسلامی به حد تعالی خود رسید و در قرن دهم همراه با افول حكومت امویان و عباسیان از رونق افتاد.
پیدایش خط فارسی
قبل از اسلام خطوط مختلفی از جمله میخی و پهلوی و اوستایی در ایران متداول بوده است اما با ظهور دین اسلام نیاكان ما الفبا و خطوط اسلامی را پذیرا شدند. تاریخ شکل گیری خط عربی و نحوهٔ نگارش آن به پیش از اسلام بر نمی گردد و تقریبا همزمان با گسترش اسلام و در سال‌های اولیه فتوحات اسلامی شکل گرفت.
هرچند ایرانیان خط کنونی خود را از عرب‌ها وام گرفته‌اند، با این حال در تکامل این خط و در تبدیل آن به هنر خوشنویسی نقش عمده‌ای داشته‌اند. ایجاد نقطه و اِعراب در خط عربی را به فردی بنام ابواسعد دؤلی الفارس و در قرن اول هجری نسبت داده می شود که بیشتر برای جلوگیری از اشتباه خواندن قرآن، توسط ایرانیان انجام شد.
خوشنویسی ایرانی
ایرانیان حتا در خطوط رایج در سایر سرزمین‌های اسلامی شیوه‌های خاص خود را پدید آوردند. درحالی که عمدهٔ تبدیل نگارش معمولی کلمات به خوشنویسی هنرمندانه به عهده ایرانیان بوده‌است، رفته رفته ایرانیان سبک و شیوه‌هایی مختص به خود را در خوشنویسی ابداع کردند. هرچند این شیوه‌ها و قلم‌های ابداعی در سایر کشورهای اسلامی هم طرفدارانی دارد اما بیشتر مربوط به ایران و کشورهای تحت نفوذ آن همچون کشورهای آسیای میانه، افغانستان، پاکستان، تاجیکستان، آذربایجان، هند و ... می‌باشد. در این منطقه نیز خوشنویسی همواره به عنوان والاترین شکل هنرهای بصری مورد توجه بوده و دارای لطافتی خاص است.
نستعلیق
در ایران پس از فتح اسلام، خطّاطی به شیوهٔ نسخ وجود داشت. در زمان حکومت ایلخانیان،اوراق مذهّب کتاب‌ها نخستین بار با نقش‌های تزیینی زینت یافت. در زمان حکومت تیموریان در ایران، خط و خوشنویسی به اوج کمال خود رسید. میرعلی تبریزی با ترکیب خط نسخ و تعلیق، خط نستعلیق (که بنا به نظر اکثر کارشناسان خط یکی از پیچیده ترین و در عین حال ساده ترین و زیباترین خط هاست) را بنیان نهاد. مشهورترین خطاط قرآن در این دوره بایسنقر میرزا بود.
آنچه که به عنوان شیوه‌ها یا قلم‌های خوشنویسی ایرانی شناخته می‌شود بیشتر برای نوشتن موتون غیر مذهبی نظیر دیوان اشعار، قطعات ظریف هنری و یا برای مراسلات و مکاتبات اداری ابداع شده و به‌کار رفته‌است. این در حالی است که خط نزد اعراب و ترکان عثمانی بیشتر جنبه دینی و قدسی داشته‌است. هرچند آنان نیز برای امور منشی‌گری و غیر مذهبی قلم‌هایی را بیشتر به‌کار می‌برند، اما اوج هنرنمایی آنان - بر خلاف خوشنویسان ایرانی- در خط ثلت و نسخ و کتابت قرآن و احادیث قابل رویت است.
در ایران نیز برای امور مذهبی مانند کتابت قرآن یا احادیث و روایات و همچنین کتیبه‌نویسی مساجد و مدارس مذهبی بیشتر از خطوط ثلث و نسخ بهره می‌گرفتند که نزد اعراب رواج بیشتری دارد. هرچند ایرانیان در این قلم‌ها نیز شیوه‌هایی مجزا و مختص به خود آفریده‌اند.
خط تعلیق را می‌توان نخستین خط ایرانی دانست. خط تعلیق که ترسل نیز نامیده می‌شد از اوایل قرن هفتم پا به عرصه گذاشت و حدود یکصد سال دوام داشت تعلیق از ترکیب خطوط نسخ و رقاع به وجود آمد و کسی که این خط را قانونمند کرد خواجه تاج سلمانی بود. که بعدها به وسیله خواجه عبدالحی منشی استر ابادی بدان قواعد و اصول بیشتری بخشیده شد.
پس از خط تعلیق که نخستین خط شکل گرفته ایرانی بود. در قرن هشتم میرعلی تبریزی (۸۵۰ هجری قمری) از ترکیب و ادغام دو خط نسخ و تعلیق خطی بنام نسختعلیق بوجود آورد که نام آن در اثر کثرت استعمال به نستعلیق تغییر پیدا کرد. این خط بسیار مورد اقبال واقع شد و موجب تحول عظیمی در هنر خوشنویسی گردید. و بعد ها در دوران شاه عباس صفوی به دست میرعماد حسنی به اوج زیبایی و کمال رسید.
خط نستعلیق علاوه بر خوشنویسانی که در حیطه ایران کنونی می‌زیستند. در خراسان بزرگ و کشورهای آسیای میانه، افغانستان و به‌ویژه خوشنویسان دربار گورکانیان در هندوستان (که تعلق خاطر ویژه‌ای به فرهنگ ایرانی داشتند) رشد و پیشرفت قابل توجهی کرد.
بطور کلی قرنهای نهم تا یازدهم هجری را می‌توان قرن‌های درخشان در هنر خوشنویسی در ایران دانست. در اواسط قرن یازدهم سومین خط خالص ایرانی یعنی شکسته نستعلیق به دست مرتضی قلی خان شاملو حاکم هرات با تغییر دادن خط نستعلیق ابداع شد. علت پیدایش آن را می‌توان به سبب نیاز به تندنویسی و راحت‌نویسی در امور منشی‌گری و بیش از آن ذوق و خلاقیت ایرانی دانست. همانطوری که بعد از پیدایش خط تعلیق، ایرانیان به‌خاطر سرعت در کتابت، شکسته تعلیق آن‌را نیز بوجود آوردند. درویش عبدالمجید طالقانی این خط را به کمال رساند.
در دوران قاجار خط کاربرد اصلی خود یعنی کتابت را از دست داد. از یک سو با تاکید و توسعه سیاه‌مشق‌نویسی به سمت هنر ناب رفت و از دیگر سو با پدید آمدن روزنامه‌ها و چاپ سنگی خود را به هنرهای کاربردی نزدیک شد. در دوران پهلوی روند نیازهای مدرن تجاری و تبلیغی خط را از کنج کتابخانه‌ها و مجموعه‌های خصوصی به بستر اجتماع کشاند و جریانات هنری مدرنی شیوه‌هایی چون نقاشیخط را به‌وجود آوردند که کماکان مورد توجه محافل هنری جهان است.
در سالهای پس از انفلاب اسلامی خوشنویسی با اقبال عمومی روبرو شد و انجمن خوشنویسان ایران که در سال ۱۳۲۹ تشکیل شده بود نقش بارزی در رشد و توسعه کمی و کیفی این هنر به عهده گرفت.
خوشنویسی اسلامی
خوشنویسی همواره برای مسلمانان اهمیتی خاص داشته‌است. زیرا در اصل آن را هنر تجسم کلام وحی می‌دانسته‌اند. آنان خط زیبا را نه فقط در استنساخ قرآن بلکه در اغلب هنرها به‌کار می‌بردند. خوشنویسی یا خطاطی در کلیه کشورهای اسلامی همواره به عنوان والاترین هنر مورد توجه بوده‌است. مردمان این سرزمین‌ها به‌ویژه ایرانیان در اوج قدرت و نهایت ظرافت در این هنر تجلی یافت و خوشنویسی به مانند محوری در میان سایر هنرهای بصری ایفای نقش کرده‌است. خوشنویسی از قرون اولیه اسلامی تا کنون در کلیه کشورهای اسلامی و مناطق تحت نفوذ مسلمانان با حساسیت و قدرت تمام در اوج جریانات هنری بوده است.
قدیمی‌ترین نسخه قرآن به خط کوفی است و به علی بن ابی‌طالب منسوب است. پس از قرن پنجم هجری، خط کوفی تقریباً جای خود را به خطّ نسخ داد که حروف آن بر خلاف حروف زاویه‌دار خطّ کوفی منحنی و قوس‌دار است.
در اوایل قرن چهارم سال ۳۱۰ هجری قمری ابن مقله بیضاوی شیرازی خطوطی را بوجود آورد که به خطوط ششگانه یا اقلام سته معروف شدند که عبارتند از : محقق، ریحان، ثلث، نسخ، رقاع و توقیع. که وجه تمایز آنها اختلاف در شکل حروف و کلمات و نسبت سطح و دور در هر کدام می‌باشد. همچنین او برای این خطوط قواعدی وضع کرد که یه اصول دوارده‌گانه خوشنویسی معروفند و عبارتند از: ترکیب، کرسی، نسبت، ضعف، قوت، سطح، دور، صعود مجازی، نزول مجازی، اصول، صفا و شأن.
یک قرن بعد از ابن مقله، ابن بواب برای خط نسخ قواعدی تازه ایجاد کرد و این خط را کامل نمود در قرن هفتم جمال الدین یاقوت مستعصمی به این خط جان تازه‌ای بخشید و قرآن کریم را برای چندین بار کتابت نمود.
همواره قابلیت‌های کارکردی عاملی مهم و درجه اول، ‌در انگیزه‌ و شکلگیری تحولات در خوشنویسی بوده است. اگر چه زیبایی بصری نیز بدون شک مورد نظر خطاطان قرار گرفته اما به‌ویژه امروزه، صنعت چاپ و گرافیک تاثیر شگرفی بر روند توسعه و تحولات خوشنویسی داشته‌است.روند تحولات در خوشنویسی به شکل سنتی محدود نشد و هنرمندان خطاطی و نقاشی را با هم درآمیختند تا امکانات نوینی را تجربه کنند به این کار رفته رفته عنوان نقاشیخط داده شد. شاید بتوان گفت مکتب سقاخانه خاستگاه اصلی زیباشناسی و نوآوری معاصر، در خوشنویسی خط به ویژه در پیش از انقلاب بوده است. پس از انقلاب خوشنویسی با اقبال زیادی از سوی جوانان مواجه شد آنان در عرصه‌های مختلف اعم از شیوه‌های سنتی و یا تلاش برای ایجاد خلاقیت های نوین با هم به رقابت پرداختند. رشد هنر گرافیک و گستردگی نیازهای نوین جامعه، پدید آمدن کامپیوتر به عنوان یکی از مهمترین ابزارهای کار گرافیک و نشر رومیزی همه و همه چالش‌های حدید در پیش روی خوشنویسی معاصر هستند.
خط ناخنی گونه‌ای از خوشنويسی است که در آن به جای استفاده از جوهر و قلم, با فشردن کاغذ در بین دو ناخن انگشت میانی و شست، کاغذ را تغییر شکل می‌دهد و بدین ترتیب کلمات شكل می‌گیرند. گفتنی است این نوع خط بسیار بدیع است و گسترش چندانی ندارد.
قطاعی که در آن خطوط را باظرافت کامل بریده و بر زمینه ای دیگر می چسبانند.
طغری نوعی ترکیب بندی خاص از حروف است که معمولا با خط ثلت انجام می شود و در گذشته به منظور امضا استفاده می‌شده است.
گزیده ای از خوشنویسی سنتی در سایر نقاط جهان
هرچند خوشنویسی در مشرق زمین اهمیت و توسعه کاملی یافته است اما اشکالی از آن را در کلیه فرهنگ‌ها می‌توان یافت. واژهٔ خوشنویسی یا Calligraphy از قرن پانزدهم میلادی وارد دایرهٔ لغات فرهنگ‌های لاتینی شد و تنها پس از قرن نوزدهم به عنوان یک اصطلاح شناخته شده مطرح گشت، اما از دیر باز به‌ویژه در کشورهای خاور دور و کشورهای اسلامی ازجمله ایران، خوشنویسی به عنوان هنری شاخص مطرح بوده است.
دراروپا اگرچه از دیرزمان دولت و کلیسا به زیبانویسی توجه نشان می‌دادند( مانند کتیبه‌های رومی و یا برخی نسخه‌های خطی انجیل) خوشنویسی در اروپا یک هنر فرعی و وابسته به کتابخانه‌ها و محافل طلاب بود. خوشنویسی چینی از کیفیت انتزاعی و تصویری خاصی برخوردار است که بیان اندیشه و احساس را ممکن می سازد و از این رو با نقاشی قرابت دارد. در کشورهایی مانند ژاپن و کره نیز تاحدی وضع به همین صورت بود. به طور کلی در خاور دور هنر خوشنویسی هرچند بیشتر نزد کاهنان و متولیان امور مذهبی رواج داشت اما در کنار نقاشی رشد شگرفی کرد.
ابزار لازم برای خوشنویسی
وسایل و ابزار خوشنویسی عبارتند از : قلم ، قلمدان ، قلمتراش ، قط زن ، دوات (شامل لیقه و مركب) ، آلات به هم زدن لیقه و مركب كه سر آن پهن و دسته اش مخروطی و از جنس آبنوس است ، قاشق مخصوص آب ریختن در دوات كه به وسیله آن به اندازه ی لازم آب در دوات می ریزند ، البته آب مقطر یا جوشیده سرد شده از آب معمولی بهتر است ، و بهتر از آن گلاب یا آب ریحان یا آب مازو است (مازو برجستگی های كروی شكلی است كه تحت اثر گزش حشره مخصوصی بر روی جوانه های درخت بلوط مازو ایجاد می شود ، این برجستگی ها حاوی شیره درخت مزبور است كه به نام مازو مرسوم است. در تركیب مازو ۶۰- ۷۰% تانن وجود دارد ، به علاوه مقدار كمی اسید كالیك و اسید آلاژیك و مقداری مواد گلوسیدی و آمیدون. در صنعت ، از مازو جهت تهیه ی مركب سیاه و رنگ كردن پارچه ها و نیز در چرم سازی استفاده می شود.) كه بر خلاف آن مركب را تباه و فاسد نمی كند. سنگ رومی یا حجازی و غیره برای تیز كردن قلمتراش ، خاك بیز (الك كوچك) یا ظرفی كه شن و ماسه نرم در آن می ریخته اند.
پوشیده نماند كه استادان پیشین پس از تراشیدن قلم ، پشت قلم را خاك می مالیده اند تا لغزندگی و چربی آن از بین برود و مركب به یك طرف قلم جمع نشود كه خط را خراب كند و همچنین گاهی روی نوشته هایی كه می خواستند زودتر بخشكد ، خاك بیخته ی مخصوصی می ریخته اند كه این كار اكنون معمول نیست.
سلطانعلی مشهدی گوید:
كاتبا چون قلـــم تراشیـدی / خاك بر پشت خـامه مـالیـدی
آن قلم را به نقطه تجربه كن / بشنو این حرف نو زپیر كُهن
از قلم نقطه چـون درست آید / خوشنــویسـی اگر كُنــی شاید
و گویا خاك مالیدن به پشت قلم ، خاص قلم ریز بوده است ؛ زیرا قلم ِ ریز مانند درشت ، پشت برداری نمی شود.
از دیگر ابزار خوشنویسی: پارچه ای دو رویه و رنگین از پشم یا حریر است كه كاتب پس از فراغ از نوشتن ، دم قلم را بدان پاك كند تا مركب به قلم نماند و خشك شود.
یازدهم مِسطَره یا مِسطر است: وسیله ای جهت تعیین سطرها و حدود متن صفحه ی كتاب كه سابقاً صفحه ای از چند لایه ی كاغذ یا مقوا به هر اندازه كه می خواستند تهیه می كردند و نخهای تابیده را به فاصله های منظم بر روی آن می دوانیده ، محكم می بستند و آن صفحه را زیر كاغذ گذاشته ، با انگشتان بروی نخ ها فشار می آوردند تا اثری از نخ ها به جا ماند و خطوط مستقیم سطرها معین شود. امروز به جای آن ، صفحه مقوایی را به اندازه ی مطلوب خط كشی كرده ، زیر صفحه كاغذ می گذارند و از روی خط هایی كه از زیر پیداست سطرها را راست و میزان می نگارند.
دوازدهم ، زیردستی یا زیر مشق: كه باید رویه اش صاف و نرم و ملایم باشد و لغزان و لرزان نباشد و میانگین سخت و سست و كلفت و نازك را برگزیند ، از جنس مقوا یا چرم و غیره. همچنین باید در طول و عرض نیز معتدل باشد. و گفته اند بهتر آن است كه دو چرم منفصل را بر روی هم گذاشته ، دو گوشه ی آن كه جانب چپ است به چند بخیه محكم سازند تا چنان كه خواهند به كار آید و آن دو قطعه چرم اگر از بـُـلغار باشد كه دانه و موجش را برطرف كرده باشند ، بهتر و پسندیده تر است.
سیزدهم ، كاغذ: كه باید ملایم و صاف و مساعد با كار كتابت باشد ، و خشن و ناصاف و لغزنده نباشد و اگر رنگ آن كاهی یا كرمی روشن باشد بهتر خواهد بود ؛ كاغذ زبر الیاف ریز نوك قلم را می ساید و آن را ناهموار می سازد ، و نوشتن بر كاغذهای لغزان و شیشه ای مانند (گلاسه) از اختیار و تسلط نویسنده می كاهد ، ولی نوع میانه و نیم شفاف آن موافق و مناسب است.
تذكر: معمولاً برای سهولت حمل و نقل ، قلم های لازم ، قلمتراش ظریف ، قط زن ، قاشق ، سنگ كوچك و سر قلمدانی را كه دوات مركب بود ، با قیچی ظریفی جهت چیدن كاغذ ، در قلمدان قرار می دادند تا این لوازم یك جا و در محفظه ای در اختیار نویسنده قرار بگیرد.
به غیر از وسایلی كه نام برده شد ابزار فرعی دیگری نیز در كار كتابت استفاده می شود و آن ، دو خط كش مدرّج كوچك و بزرگ و گونیا است و برای كتیبه نویسی چند گونیاست و خط كش (T) به همراه چند مداد سیاه و قرمز ، و انواع كاغذها و شمیزها(مقواها) لازم است.
بعضی از استادان پیشین ، خود ، مركب دلخواه را از مشكی و رنگ های مختلف می ساخته و كاغذها را برای این كه قابل نوشتن شود آهار داده ، مهره می زدند و وسایل و لوازم و كارهای كتابت را خود متعهد می شده اند ؛ از قبیل تهیه سطر و جدول كشی ، تذهیب ، زرافشانی ، رنگ آمیزی كاغذ حتی تجلید و صحافی و غیره. ولی در این عصر چون انجام این امور مستلزم صرف دقت بسیار و خارج از وقت و حوصله ، و موجب زحمت و مشقت است ، كمتر كسی به این امور توجه می كند و كارخانه های كاغذ سازی و غیره و صحافی با ماشین تأمین نیازمی كنند. لكن چون دانستن این امور خالی از فایده نیست ، در آینده پاره ای از آنها را بدانگونه كه سابقین یاد كرده اند شرح خواهیم داد.
از میان ابزار نوشتن به چند تای آنها كه اهم است ، نام می بریم :
• قلم
• قلمتراش
• دوات (مركب)



منبع : http://arti.ir




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط