اي يار، مکن، بر من بي‌يار ببخشاي
اي يار، مکن، بر من بي‌يار ببخشاي شاعر : فخرالدين عراقي جانم به لب آمد ز تو، زنهار ببخشاي اي يار، مکن، بر من بي‌يار...
شنبه، 6 فروردين 1390
در کار من درهم آخر نظري فرماي
در کار من درهم آخر نظري فرماي شاعر : فخرالدين عراقي بر حال من پر غم آخر نظري فرماي در کار من درهم آخر نظري فرماي...
شنبه، 6 فروردين 1390
اي دوست الغياث! که جانم بسوختي
اي دوست الغياث! که جانم بسوختي شاعر : فخرالدين عراقي فرياد! کز فراق روانم بسوختي اي دوست الغياث! که جانم بسوختي...
شنبه، 6 فروردين 1390
نگارا، گر چه از ما برشکستي
نگارا، گر چه از ما برشکستي شاعر : فخرالدين عراقي ز جانت بنده‌ام، هر جا که هستي نگارا، گر چه از ما برشکستي شکستي...
شنبه، 6 فروردين 1390
اي به تو زنده جسم و جان، مونس جان کيستي؟
اي به تو زنده جسم و جان، مونس جان کيستي؟ شاعر : فخرالدين عراقي شيفته‌ي تو انس و جان، انس روان کيستي؟ اي به تو زنده...
شنبه، 6 فروردين 1390
تو مرا خود مرده‌اي انگاشتي
تو مرا خود مرده‌اي انگاشتي شاعر : فخرالدين عراقي تا نيابم يک دم از محنت خلاص تو مرا خود مرده‌اي انگاشتي تا شبيخوني...
شنبه، 6 فروردين 1390
اي ز غم فراق تو جان مرا شکايتي
اي ز غم فراق تو جان مرا شکايتي شاعر : فخرالدين عراقي بر در تو نشسته‌ام منتظر عنايتي اي ز غم فراق تو جان مرا شکايتي...
شنبه، 6 فروردين 1390
اي عشق، کجا به من فتادي؟
اي عشق، کجا به من فتادي؟ شاعر : فخرالدين عراقي وي درد، به من چه رو نهادي؟ اي عشق، کجا به من فتادي؟ بس زحمت و...
شنبه، 6 فروردين 1390
چه کرده‌ام که دلم از فراق خون کردي؟
چه کرده‌ام که دلم از فراق خون کردي؟ شاعر : فخرالدين عراقي چه اوفتاد که درد دلم فزون کردي؟ چه کرده‌ام که دلم از فراق...
شنبه، 6 فروردين 1390
جانا، نظري به ما نکردي
جانا، نظري به ما نکردي شاعر : فخرالدين عراقي با خويشتن آشنا نکردي جانا، نظري به ما نکردي يک کار براي ما نکردي...
شنبه، 6 فروردين 1390
چه بد کردم؟ چه شد؟ از من چه ديدي؟
چه بد کردم؟ چه شد؟ از من چه ديدي؟ شاعر : فخرالدين عراقي که ناگه دامن از من درکشيدي چه بد کردم؟ چه شد؟ از من چه ديدي؟...
شنبه، 6 فروردين 1390
چه کردم؟ دلبرا، از من چه ديدي؟
چه کردم؟ دلبرا، از من چه ديدي؟ شاعر : فخرالدين عراقي که کلي از من مسکين رميدي چه کردم؟ دلبرا، از من چه ديدي؟ ...
شنبه، 6 فروردين 1390
آمد به درت اميدواري
آمد به درت اميدواري شاعر : فخرالدين عراقي کو را بجز از تو نيست ياري آمد به درت اميدواري خجلت‌زده‌اي، گناهکاري...
شنبه، 6 فروردين 1390
اي دل، بنشين چو سوکواري
اي دل، بنشين چو سوکواري شاعر : فخرالدين عراقي کان رفت که آيد از تو کاري اي دل، بنشين چو سوکواري بي کار چه مانده‌اي...
شنبه، 6 فروردين 1390
تا چند عشق بازيم بر روي هر نگاري؟
تا چند عشق بازيم بر روي هر نگاري؟ شاعر : فخرالدين عراقي چون مي‌شويم عاشق بر چهره‌ي تو باري تا چند عشق بازيم بر روي...
شنبه، 6 فروردين 1390
نگارا، کي بود کاميدواري
نگارا، کي بود کاميدواري شاعر : فخرالدين عراقي بيابد بر در وصل تا باري؟ نگارا، کي بود کاميدواري به کام دل رسد...
شنبه، 6 فروردين 1390
نگارا، از وصال خود مرا تا کي جدا داري؟
نگارا، از وصال خود مرا تا کي جدا داري؟ شاعر : فخرالدين عراقي چو شادم مي‌تواني داشت، غمگينم چرا داري؟ نگارا، از وصال...
شنبه، 6 فروردين 1390
نمي‌دانم چه بد کردم، که نيکم زار مي‌داري؟
نمي‌دانم چه بد کردم، که نيکم زار مي‌داري؟ شاعر : فخرالدين عراقي تنم رنجور مي‌خواهي، دلم بيمار مي‌داري نمي‌دانم چه...
شنبه، 6 فروردين 1390
چه خوش باشد دلا کز عشق يار مهربان ميري
چه خوش باشد دلا کز عشق يار مهربان ميري شاعر : فخرالدين عراقي شراب شوق او در کام و نامش در زبان ميري چه خوش باشد...
شنبه، 6 فروردين 1390
چو برقع از رخ زيباي خود براندازي
چو برقع از رخ زيباي خود براندازي شاعر : فخرالدين عراقي بگو نظارگيان را صلاي جانبازي چو برقع از رخ زيباي خود براندازي...
شنبه، 6 فروردين 1390