شوري ز شراب خانه برخاست
شوري ز شراب خانه برخاست شاعر : فخرالدين عراقي برخاست غريوي از چپ و راست شوري ز شراب خانه برخاست کز هر طرفي هزار...
شنبه، 6 فروردين 1390
هر شب دل پر خونم بر خاک درت افتد
هر شب دل پر خونم بر خاک درت افتد شاعر : فخرالدين عراقي باشد که چو روز آيد بروي گذرت افتد هر شب دل پر خونم بر خاک...
شنبه، 6 فروردين 1390
از غم عشقت جگر خون است باز
از غم عشقت جگر خون است باز شاعر : فخرالدين عراقي خود بپرس از دل که او چون است باز؟ از غم عشقت جگر خون است باز ...
شنبه، 6 فروردين 1390
بي‌جمال تو، اي جهان افروز
بي‌جمال تو، اي جهان افروز شاعر : فخرالدين عراقي چشم عشاق، تيره بيند روز بي‌جمال تو، اي جهان افروز تا به کلي ز...
شنبه، 6 فروردين 1390
اگر شکسته دلانت هزار جان دارند
اگر شکسته دلانت هزار جان دارند شاعر : فخرالدين عراقي به خدمت تو کمر بسته بر ميان دارند اگر شکسته دلانت هزار جان...
شنبه، 6 فروردين 1390
شود ميسر و گويي که در جهان بينم؟
شود ميسر و گويي که در جهان بينم؟ شاعر : فخرالدين عراقي که باز با تو دمي شادمانه بنشينم؟ شود ميسر و گويي که در جهان...
شنبه، 6 فروردين 1390
مرا جز عشق تو جاني نمي‌بينم نمي‌بينم
مرا جز عشق تو جاني نمي‌بينم نمي‌بينم شاعر : فخرالدين عراقي دلم را جز تو جاناني نمي‌بينم نمي‌بينم مرا جز عشق تو جاني...
شنبه، 6 فروردين 1390
گر چه دل خون کني از خاک درت نگريزيم
گر چه دل خون کني از خاک درت نگريزيم شاعر : فخرالدين عراقي جز تو فريادرسي کو که درو آويزيم؟ گر چه دل خون کني از خاک...
شنبه، 6 فروردين 1390
رفت کار دل ز دست، اکنون تو دان
رفت کار دل ز دست، اکنون تو دان شاعر : فخرالدين عراقي جان اميد اندر تو بست، اکنون تو دان رفت کار دل ز دست، اکنون...
شنبه، 6 فروردين 1390
چه کنم که دل نسازم هدف خدنگ او من؟
چه کنم که دل نسازم هدف خدنگ او من؟ شاعر : فخرالدين عراقي به چه عذر جان نبخشم به دو چشم شنگ او من؟ چه کنم که دل نسازم...
شنبه، 6 فروردين 1390
آن مونس غمگسار جان کو؟
آن مونس غمگسار جان کو؟ شاعر : فخرالدين عراقي و آن شاهد جان انس و جان کو؟ آن مونس غمگسار جان کو؟ و آن آرزوي همه...
شنبه، 6 فروردين 1390
اي دوست الغياث! که جانم بسوختي
اي دوست الغياث! که جانم بسوختي شاعر : فخرالدين عراقي فرياد! کز فراق روانم بسوختي اي دوست الغياث! که جانم بسوختي...
شنبه، 6 فروردين 1390
چه کرده‌ام که دلم از فراق خون کردي؟
چه کرده‌ام که دلم از فراق خون کردي؟ شاعر : فخرالدين عراقي چه اوفتاد که درد دلم فزون کردي؟ چه کرده‌ام که دلم از فراق...
شنبه، 6 فروردين 1390
اي دل، بنشين چو سوکواري
اي دل، بنشين چو سوکواري شاعر : فخرالدين عراقي کان رفت که آيد از تو کاري اي دل، بنشين چو سوکواري بي کار چه مانده‌اي...
شنبه، 6 فروردين 1390
اندوهگني چرا؟ عراقي
اندوهگني چرا؟ عراقي شاعر : فخرالدين عراقي مانا که ز جفت خويش طاقي اندوهگني چرا؟ عراقي شوريده مگر ز اشتياقي؟ ...
شنبه، 6 فروردين 1390
پسرا، ره قلندر سزد ار به من نمايي
پسرا، ره قلندر سزد ار به من نمايي شاعر : فخرالدين عراقي که دراز و دور ديدم ره زهد و پارسايي پسرا، ره قلندر سزد ار...
شنبه، 6 فروردين 1390
گر از زلف پريشانت صبا بر هم زند مويي
گر از زلف پريشانت صبا بر هم زند مويي شاعر : فخرالدين عراقي برآيد زان پريشاني هزار افغان ز هر سويي گر از زلف پريشانت...
شنبه، 6 فروردين 1390
يا نسيم خوش بهار وزيد
يا نسيم خوش بهار وزيد شاعر : فخرالدين عراقي يا صبا نافه‌ي تتار دميد يا نسيم خوش بهار وزيد يا سر زلف يار در جنبيد...
شنبه، 6 فروردين 1390
خاطر عاشقي چگونه بود
خاطر عاشقي چگونه بود شاعر : فخرالدين عراقي هم دل از دست رفته، هم دلدار؟ خاطر عاشقي چگونه بود مرهمم نيست جز غم...
شنبه، 6 فروردين 1390
هان! راز دل خسته‌ي ما فاش مکن
هان! راز دل خسته‌ي ما فاش مکن شاعر : فخرالدين عراقي با يار عزيز خويش پرخاش مکن هان! راز دل خسته‌ي ما فاش مکن ...
شنبه، 6 فروردين 1390