پرسش خسته‌اي روا باشد
پرسش خسته‌اي روا باشد شاعر : اوحدي مراغه اي که درين درد بي‌دوا باشد پرسش خسته‌اي روا باشد اگر آيينه را صفا باشد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تا رسم جگرخواري پيش تو روا باشد
تا رسم جگرخواري پيش تو روا باشد شاعر : اوحدي مراغه اي عشق ترا مشکل کاري به نوا باشد تا رسم جگرخواري پيش تو روا باشد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
به مسجد ره نمي‌دانم، گرفتار خراباتم
به مسجد ره نمي‌دانم، گرفتار خراباتم شاعر : اوحدي مراغه اي جزين کاري نمي‌دانم که: در کار خراباتم به مسجد ره نمي‌دانم،...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تا دل اندر پيچ آن زلف به تاب انداختم
تا دل اندر پيچ آن زلف به تاب انداختم شاعر : اوحدي مراغه اي جان خود در آتش و تن در عذاب انداختم تا دل اندر پيچ آن...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
روزي ببيني زلف او در دست من پيچان شده
روزي ببيني زلف او در دست من پيچان شده شاعر : اوحدي مراغه اي لطفش تنم را داده دل، لعلش دلم را جان شده روزي ببيني...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي ز زلفت عقل در دام آمده
اي ز زلفت عقل در دام آمده شاعر : اوحدي مراغه اي نرگست با فتنه همنام آمده اي ز زلفت عقل در دام آمده اي سرا پايت...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي روزه‌دار، اگر تو يک ريزه راز داري
اي روزه‌دار، اگر تو يک ريزه راز داري شاعر : اوحدي مراغه اي دست و زبان خود را از خلق بازداري اي روزه‌دار، اگر تو...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
هرگز به جان فرا نرسي بي‌فروتني
هرگز به جان فرا نرسي بي‌فروتني شاعر : اوحدي مراغه اي خواهي که او شوي تو، جدا گرد از مني هرگز به جان فرا نرسي بي‌فروتني...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
گر بدينصورت، که هستي، صرف خواهد شد جواني
گر بدينصورت، که هستي، صرف خواهد شد جواني شاعر : اوحدي مراغه اي راستي بر باد خواهي داد نقد زندگاني گر بدينصورت، که...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
جهان به دست تو دادند، تا ثواب کني
جهان به دست تو دادند، تا ثواب کني شاعر : اوحدي مراغه اي خطا ز سر بنهي، روي در صواب کني جهان به دست تو دادند، تا...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
زهدت آن باشد، اي سعادت جوي
زهدت آن باشد، اي سعادت جوي شاعر : اوحدي مراغه اي کز متاع جهان بتابي روي زهدت آن باشد، اي سعادت جوي پشت بر فضله‌ي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
به ريا روي در خداي مکن
به ريا روي در خداي مکن شاعر : اوحدي مراغه اي پيش يزدان به زرق جاي مکن به ريا روي در خداي مکن بوريايي نيرزد، ار...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
سخني کز سر معامله نيست
سخني کز سر معامله نيست شاعر : اوحدي مراغه اي عقل را اندرو مجامله نيست سخني کز سر معامله نيست بي‌ريا هيچ دم نخواهي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
ياري از غير حق نه از دينست
ياري از غير حق نه از دينست شاعر : اوحدي مراغه اي حق «اياک نستعين» اينست ياري از غير حق نه از دينست هر دم «الحمد»...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
زمره‌اي از بلا هلاک شوند
زمره‌اي از بلا هلاک شوند شاعر : اوحدي مراغه اي به بلا از گناه پاک شوند زمره‌اي از بلا هلاک شوند چون بلازوست،...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
حبذا! مفلسان آواره
حبذا! مفلسان آواره شاعر : اوحدي مراغه اي جامه و جان پاره در پاره حبذا! مفلسان آواره به کمي سوي خود نظر کرده ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
مخلصاني که در مراقبتند
مخلصاني که در مراقبتند شاعر : اوحدي مراغه اي در هراس خلاف عاقبتند مخلصاني که در مراقبتند مخلصان راست اين هدايت...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
هم چو شمع از غمت بسوزاند
هم چو شمع از غمت بسوزاند شاعر : اوحدي مراغه اي گه کشد، گاه برفروزاند هم چو شمع از غمت بسوزاند بازگرداندت به هر...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
نعمتش را سپاسداري کن
نعمتش را سپاسداري کن شاعر : اوحدي مراغه اي زو زيادت بخواه و زاري کن نعمتش را سپاسداري کن کامهاي دگر طفيل بود...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
پيش ازين آدمي و اين آدم
پيش ازين آدمي و اين آدم شاعر : اوحدي مراغه اي ديو بود و فرشته در عالم پيش ازين آدمي و اين آدم عزتش را فرشته کرد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390