پروانه ي زيبا
يكي بود يكي نبود. جنگل زيبا و سرسبزي بود كه همه ي حيوانات آن براي مهماني بزرگ آماده مي شدند. اين مهماني هر سال در يك شب بهاري زيبا برگزار مي...
سه‌شنبه، 10 آبان 1390
ياسوج ، شهر آب و آينه
من ياسوج هستم، شهري نسبتا نوساخت، در جوار بقاياي شهر باستاني و دو هزار ساله ي «تل خسرو» كه امروزه مركز استان كوهستاني و عشايري كهگيلويه و بوير...
سه‌شنبه، 10 آبان 1390
جشن تولد
جشن تولد بود در آسمان شب خورشيد هم آمد شد ميهمان شب موسي بن جعفر (ع) شد از رنج و غم ها دور در دست هايش بود
سه‌شنبه، 10 آبان 1390
شب قشنگ
كسي ز راه مي رسد به آسمان نگاه كن چه قدر آب رفته است و ماه ، ماه منتظر در آن به خواب رفته است درخت ها از انتظار چه رنگ رنگ گشته اند. پرنده...
سه‌شنبه، 10 آبان 1390
ببر مادر و توله هايش
1 ـ صداي جيغ ميمون ها در جنگل پيچيد . آهوها پا به فرار گذاشتند. 2 ـ كمي آن طرف تر بزها مشغول چريدن هستند. 3 ـ بوي حيوانات اهلي ببرها را به آن...
سه‌شنبه، 10 آبان 1390
پلاستيك طبيعي درست كنيم
به اطراف خود نگاه كنيد. چيزي پيدا مي كنيد كه از پلاستيك ساخته شده باشد . دكمه هاي صفحه كليد رايانه پلاستيكي است . موس كه در دست شماست و حتي قسمت...
سه‌شنبه، 10 آبان 1390
باغ بهشت
يك دفعه صداي خانم معلم را شنيدم كه گفت : «مريم... كجايي؟» دست پاچه شدم ، گفتم : «هيچ جا. هـ .. همين جا خانم!» خانم معلم گفت : «خودم مي دانم اين...
سه‌شنبه، 10 آبان 1390
مارپيچ گِلي
شما حتما شكل هاي مارپيچي (ماز) را در مجله ها ديده ايد. گاهي اين شكل هاي مارپيچي را در پارك ها مي سازند كه به صورت طبيعي هستند. حالا مي خواهيم...
سه‌شنبه، 10 آبان 1390
يار مهربان
خيلي وقت ها كه از كنار يك كتاب فروشي يا كتابخانه رد مي شوي ، دارد نگاهت مي كند . دلش مي خواهد جلو بيايي ، آن را برداري ، ورق بزني و بخواني ....
سه‌شنبه، 10 آبان 1390
گل
ديدم گلي را در باغ زيبا گفتم بچينم از بين گل ها يك دفعه ديدم رويش شده زرد از ترس كندن گل گريه مي كرد
سه‌شنبه، 10 آبان 1390
همسايه ي باران
پر مي زند چشمش با شوق تا گنبد اين اولين بار است مي آيد او مشهد آرام مي گرديم در صحن ها با هم حس مي كنم با او
سه‌شنبه، 10 آبان 1390
الياس و ظرف معجزه آساي روغن
پادشاه فكر مي كرد مهم ترين فرد است . او پادشاه قدرت مندي بود. كارش اين بود كه دستور بدهد و همه ي خدمت كاران با عجله دستوراتش را انجام مي دادند. به...
سه‌شنبه، 10 آبان 1390
لطفاً نشاني ات را بگو!
يادم مي آيد با مامان رفته بوديم پارك . هوا سرد بود و برگ ها زرد شده بودند. چشمم به پرنده هاي توي آسمان افتاد . زياد بودند. دسته دسته مثل بادبادك...
سه‌شنبه، 10 آبان 1390
قهرمان کوچک يک سياره خيالي!
تخيل و بازي هاي تخيلي کودکان به رشد مهارت هاي اجتماعي آنان کمک مي کند. کودکان هنگامي که بازي هاي تخيلي مي کنند، در واقع به دنبال کشف روابط بين...
شنبه، 7 آبان 1390
اين پاهاي کوچولو و نازنين!
در مورد انتخاب کفش براي کودکان بايد توجه داشت که آنها پاهاي ظريف و حساسي دارند، در نتيجه بايد درانتخاب کفش دقت خاصي مبذول داشت و هر چند هفته...
شنبه، 7 آبان 1390
من که هستم
چيستان هاي شهر ظهور اولين حرفم شروع مرتضي وعده ام را داد در قرآن خدا حرف دوّم،اوّلين حرف«ولي» نسبتي نزديک دارم با علي حرف سوم اولين حرف عزيز...
شنبه، 7 آبان 1390
شعری درباره امام خمینی(ره)
در جماران امروز جای «آقا» خالی ست جای سبزش در باغ پیش گل ها خالی ست شب که او پر زد و رفت غصّه بر باغ نشست آسمان ابری بود قلب مهتاب شکست
شنبه، 7 آبان 1390
شادي
مريم و مادرش از اتوبوس پياده شدند.سرِکوچه هنوز پسرک گل فروش ايستاده بود.مريم به مادرش گفت:«مامان!زهرا خانم چقدر از گل هاي نرگس خوشش آمد.» مادر...
شنبه، 7 آبان 1390
آويز هاي قشنگ با ني
پس از مصرف نوشابه و يا. . . . ني هايي که مصرف شده دور نريزيد. شما مي توانيد از همان ني ها براي تهيه ي آويزهاي زيبايي استفاده کنيد. مقواي رنگي...
شنبه، 7 آبان 1390
مهمان هاي عزيز
پيرمرد فقير روي سنگ کنار غار نشسته بود. دستش را سايبان کرده بود تا آفتاب داغ صورتش را نسوزاند. او سال هاي زيادي بود که در غاربالاي کوه زندگي...
شنبه، 7 آبان 1390