راهكارهای ایجاد آرامش روان در زندگی فردی از منظر روایات
منبع: مجله معرفت
1. صبر
«صبر» در لغت، بازداشتن نفس ـ به سبب رسیدن مكروهی به آن ـ از جزع و فزع است. صبر موجب غمزدایی و آرامش روان است؛ چنانكه امیرمؤمنان علی علیهالسلام میفرماید: «با ارادههای صبورانه و حسن یقین، غمهای وارد بر خود را دور ساز.»(1)مؤمن با اعتقاد به ثواب و پاداش الهی برای صبر كردن، با صبوری غم و اندوه را از خود میزداید و آرام میگیرد؛ چرا كه اعتقاد دارد «اِنَّما یُوفَّی الصّابرونَ اَجرَهُم بغیرِ حِسابٍ» (زمر: 10)؛ همانا صابران اجر و پاداش خود را بیحساب دریافت میكنند.
در مرتبه بالاتر، مؤمن بر این باور است كه رحمت الهی شامل او شده. از اینرو، دلیلی بر غمگین بودن نمیبیند؛ چه اینكه خداوند متعال میفرماید: «و بَشِّر الصابرینَ الّذین اِذَا اَصابتهم مصیبةٌ قالوا اِنّا لِلّه و اِنّا اِلیه راجِعون اوُلئكَ عَلیهم صلواتٌ مِن ربِّهم و رحمةٌ و اولئكَ هم المهتدونَ» (بقره: 155ـ 156)؛ و بشارت بده به استقامتكنندگان كه هرگاه مصیبتی به آنها رسد، میگویند: ما از آنِ خدا هستیم و به سوی او بازمیگردیم. اینها همانها هستند كه الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده و آنها هستند هدایت یافتگان.
بنا به گفته شهید ثانی، این مرتبه از صبر، مرتبه «رضا» است(2) و روشن است كه مرتبه رضا با غم تناسبی ندارد؛ چون كسی كه راضی و خشنود است، غمناك نیست، آرام است.
2. توبه
اهمیت توبه: احساس گناه مایه خستگی روح است. این احساس باعث سرخوردگی در زندگی میشود. گناهكار احساس پوچی و از دست دادن انگیزه ادامه حیات میكند، مضطرب و نگران است.حضرت علی علیهالسلام میفرماید: «چه بد قلادهای است قلاده گناهان.»(3)
احساس گناه، فكر را دایم به خود مشغول میدارد. گناهكار همیشه به این فكر است كه چگونه خود را از این قلاده رهایی بخشد. این فكر مانند كابوسی وحشتناك، بر روح او سایه افكنده، او را مضطرب میسازد و آرامش را از او سلب مینماید. «توبه» یكی از بهترین راههای رهایی از كابوس درون و آزادی از چنگال احساس گناه است؛ چرا كه سبب آمرزش گناه و تقویت امید انسان به رضایت الهی و بازگشت به سوی خداوند متعال است و به همین سبب، موجب كاهش شدت اضطراب میگردد.(4)
3. دعا
دعا همچون باران بهاری است كه سرزمین دلها را سیراب میكند و آرامش را بر شاخسار روح و جان آدمی ظاهر میسازد. انسان در دعا، با خدای خود مناجات میكند و از مشكلاتی كه زندگانی او را نگران كرده، به او پناه میبرد. بی تردید، با بازگوكردن مشكلات، حالت آرامش روانی به انسان دست میدهد و از تشویش خاطر رهایی مییابد.یكی از روانشناسان میگوید: «امروزه یكی از علوم، یعنی روانپزشكی، همان چیزهایی را تعلیم میدهد كه پیامبران تعلیم میدادند، چرا؟ به علت اینكه پزشكان روانی دریافتهاند كه دعا و نماز و داشتن یك ایمان محكم به دین، نگرانی و تشویش و هیجان و ترس را، كه موجب نیمِ بیشتری از ناراحتیهای ماست، برطرف میسازد.»(5)دعا به درگاه الهی منشأ آرامش روح و روان میشود و درد و غم را از انسان زایل میسازد و انسان احساس میكند یك پناهگاه قوی و محكم دارد كه حامی و پشتیبان اوست. امام صادق علیهالسلام میفرماید: «پدرم، امام باقر علیهالسلام هر وقت امری او را محزون میكرد، زنان و كودكان را جمع مینمودند، پس دعا میكردند.»(6)
هیچ انسانی نیست كه گرفتاری و مشكلات در زندگی نداشته باشد. بلاهای روحی همه انسانها را تهدید میكنند. ارتباط با خدا و دعا به درگاه الهی دردها را زایل میكند و باعث آرامش زندگی میشود.
امام صادق علیهالسلام میفرمایند: «دعا كن كه شفای همه دردها در دعاست.»(7)
یكی از فیلسوفان روانشناسی، دعا را برای معالجه بیماران، راهی مفید دانسته، میگوید: «دعا برای معالجات امراض روحی بسیار مؤثر بوده و در نتیجه، صحّت بدنی و جسمی را در پی خواهد داشت.»(8)
دعا و نیایش ابعادی عاشقانه دارد. دعا میتواند بیانگر عشق حقشناسی و لذت روحی سیراب شده باشد. از دیدگاه روانشناسی، هرگونه دعا و نیایش همچون آیینی سحرآمیز، تسكین دهنده است.(9)
الكسیس كارل میگوید: «دعا، محكمترین و بالاترین حلّال مشكلات است. تأثیر دعا واقعا شگفتانگیز است. قدرت دعا، نشانه آزاد شدن انرژی است؛ همانطور كه به كمك تكنیكهای عملی، انرژی اتمی را آزاد میكنند، با استفاده از قدرت دعا و از طریق شگردهای عملی، میتوان انرژی معنوی را آزاد ساخت. آثار این قدرت انرژیزا بر بسیاری از مردم آشكار است.»(10)
آقای دیل كارنگی، روانشناس معروف امریكایی مینویسد: «هنگامی كه كارهای سنگین قوای ما را از بین میبرد و اندوهها هر نوع ارادهای را از ما سلب میكند و بیشتر اوقات، كه درهای امید به روی ما بسته میشود، به سوی خدا روی میآوریم، ولی اصلاً چرا بگذاریم روح یأس و ناامیدی بر ما چیره شود؟ چرا همه روزه به وسیله خواندن نماز و دعا و بجا آوردن حمد الهی، قوای خود را تجدید نكنیم؟»(11)
ما برای ایجاد آرامش در زندگی باید دعا كنیم و به خداوند متعال پناه ببریم؛ چه اینكه دعا اگر مستجاب شود یا مستجاب نشود، در روح انسان ایجاد آرامش میكند؛ زیرا دعا و خواندن خدا دو اثر در آرامش روح و روان انسان دارد: یكی اینكه خود دعا ذاتا موجب آرامش است و كوههای غم و نگرانی را ذوب میكند؛ چرا كه دعا یكی از مصادیق یاد خداست و یاد خدا قطعا موجب آرامش است. دیگر اینكه انسان اگر با تمام شرایط دعا كند و در نهایت، خداوند كریم هم مصلحت بداند، دعای او در رفع غم و اندوه مستجاب خواهد شد؛ چنانكه خداوند متعال درباره داستان حضرت ایّوب علیهالسلام میفرماید: «و اَیّوبَ اِذ نادی ربَّهُ اَنّی مَسّنَی الضُرُّ و اَنتَ ارحَمُ الراحمینَ فَاستجبنا لَهُ فكَشفنا ما بِهِ مِنْ ضُرٍّ و آتیناه اَهلَهُ و مِثلَهم معهم» (انبیاء: 82)؛ و ایّوب وقتی كه پروردگار خود را خواند كه مرا رنجی سخت رسیده است و تو بخشندهترین بخشندگانی، او را اجابت كردیم و آنچه را به او رسیده بود از رنج واندوه زایل ساختیم...
دعا و نیایش علاوه بر اینكه غم و اندوه را زایل میكند، باعث اطمینان قلب و قدرت روحی میشود؛ زیرا انسان در نهایت، بهویژه در وقت اضطراب، غالبا با حضور قلب و خلوص نیت رو به سوی خدای میآورد و با او درد دل میكند، عقدههای خویش را بیرون میریزد و اسرار خود را، كه در نهانگاهش محافظت میشد، به زبان میآورد و تنها از او راه چاره و گریزگاه طلب مینماید و با آه و ناله تقاضای كمك میكند و این خود طمأنینه و آرامش كاملی در پی خواهد داشت.
به دیگر سخن، وقتی نیایشگر از بن جان و ژرفای دل، دست به دعا برمیدارد نوعی شادابی و بهجت و انبساط در درون خود احساس میكند كه حاضر نیست به هیچ بهایی آن را از دست بدهد. دعا در انسان حالت روشندلی و روشنبینی و آرامش ایجاد میكند و در حكم چراغی میگردد كه در درونش روشن شده باشد، بر خلاف افرادی كه با دعا و یاد خدا رابطه ندارند و همیشه خانه دلشان تاریك و ظلمانی است و از درك و بینش و روشنایی بینصیبند و از دعا به عنوان نیروی بهجتزا و انبساط آفرین محرومند.
دكتر آلكسیس كارل درباره اثر تسكینی دعا میگوید: «نیایش را نباید با مُرفین همردیف دانست؛ زیرا نیایش در همین حال كه آرامش را پدید آورده است، بهطور كامل و صحیح، در فعالیتهای مغزی انسان یك نوع شكفتگی و انبساط باطنی و گاه قهرمانی و دلاوری را تحریك میكند. دعا در انسان نیروی مقاومت میآفریند، تلخیها را شیرین میگرداند و از اضطراب و تردید رهایی یافته و با آن خود را به پایگاه عظیم قدرت روحی و معنوی متصل میكند و هیچ حادثه و رویدادی آرامش و اطمینان او را برهم نمیزند.
آدمی به واسطه دعا و نیایش به قدرت لایتناهی تكیه میكند و در تمام امور از او مدد میگیرد و مآلاً صدق و خلوص، آرامش و صفا تمام هستی او را احاطه میكند.
اصولاً نیایش و دعا انسانها را آنچنان رشد میدهد كه جامهای كه وراثت و محیط به قامتشان دوخته است، برایشان كوتاه میگردد، ملاقات پروردگار آنها را از صلح و آرامش درون لبریز میسازد، بهطوری كه شعشعه پرتو این صلح از چهره آنها نمودار است و آن را هرجا كه روند، با خود میبرند.»(12)
نیایشگر، كه با تضرّع و ناله مضطربانه و از روی عشق و محبت، معبود خویش را صدا میزند و پیوسته عظمت و جلال او را در ذهن خود مجسّم میسازد، هر نوع بلا و گرفتاری را از خود دفع میكند.
حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام در نهجالبلاغه میفرمایند: «گرفتاریهای پیدرپی را با دعا دور نمایید.»
و همچنین امام رضا علیهالسلام میفرماید:
«بر شما باد دعا كردن؛ زیرا دعا و درخواست از خدای عزّوجل بلا و غم را برطرف میسازد.»(13)
آثار و بركات دعا
دعا به درگاه ایزد متعال آثار و بركات ویژهای دارد كه به چند نمونه از آنها اشاره میشود:
1. رهایی از غربت و بیگانگی: دعا انسان را از انزوای درون بیرون آورده، به جمع پیوند میزند و آن در حقیقت، همدم شایستهای است كه تنهایی و غربت وحشتناك را به انس و الفت مبدّل میسازد؛ زیرا شخصی كه در حال نیایش است، نه تنها خود را تنها نمیبیند، بلكه با چشم دل مییابد كه در آن حالات عرفانی، مجموعه كائنات با او همنوا هستند؛ چه آنكه به فرمایش قرآن كریم، هرموجودی تسبیح و حمد او میگوید، ولی شما تسبیح آنها را نمیفهمید.(14)
عالم هستی یكپارچه در حال تسبیح و تحمید خداست. هر موجودی به نوعی، به حمد و ثنای حق مشغول است. منتها افراد غافل و لااُبالی نمیتوانند آن را درك كنند. فقط اهل پرستش و دعا هستند كه از روی عشق و محبت و با سوز و گداز، او را میخوانند و این صدا را به گوش و جان میشنوند. به قول مولوی:
گر تو را از غیب چشمی باز شد با تو ذرّات جهان همراز شد
نطق آب و نطق خاك و نطق گِل هست محسوس حواس اهل دِل
جمله ذرات عالم در نهانبا تو گریانند روزان و شبان
گر سمیعیم و بصیر و با هُشیمبا شما نامحرمان ما خامُشیم.
2. مایه آرامش دل: دعا و ذكر خدا باعث آرامش روح و روان میگردد و دل انسان تنها با یاد خدا آرام میگیرد.
مولای متّقیان علی علیهالسلام فرمودند: «خداوند سبحان ذكر و یاد خود را صیقلدهنده و روشنایی دلها قرار داده است.»(15)
3. وسیله تقرّب انسان به خدا: بالاترین آرزوی انسان رسیدن و وصال به خداست و انسان فطرتا دوست دارد از محبوبیت او برخوردار گردد. همواره در تكاپوی این معناست كه فرصتی پیش آید تا با تمسّك به وسایل تقرّب به خدا، به مقصودش نایل گردد. دعا بهترین وسیلهای است كه در رسیدن به این مهم، كمك شایانی میكند.
امام صادق علیهالسلام میفرمایند: «بر شما باد به دعا؛ زیرا چیزی مانند آن باعث نزدیكی انسان به خدا نمیگردد.»(16)
این از آن روست كه انسان به واسطه دعا و نیایش، رو به سوی خدا میآورد و فاصلهها را كم میكند و حجابها را كنار زده، خویشتن را از قید و بند بندگی شیطان و نفس امّاره میرهاند و از هلاكت و سقوط حتمی نجات میبخشد.
نیایش و دعاست كه خدامحوری را در زندگی انسان به عنوان یك اصل خدشهناپذیر در آورده و همه خواستها و نیازها و خُلق و خویها را بر گرد محور او قرار میدهد و از آنچه باعث اعراض و رویگردانی و قطع عنایت حضرت باری تعالی است، به شدت اجتناب میدهد.
4. بهترین وسیله بازیابی خود: بدون تردید، هنگامی كه انسان به مادیات و لذّت حاصل از آن مشغول باشد و همواره در جهت ثروتاندوزی و جاهطلبی و بیبندوباری گام بردارد، به تدریج خدا را، كه مبدأ آفرینش موجودات است، فراموش كرده و از تذكّر و یادآوری او غفلت میورزد و بالمآل، خود واقعی خویش را فراموش میكند.
با دعاست كه انسان خود واقعی خویش را، كه پرتوی از عالم ربوبی است، باز مییابد و هر چه توجه او به خدا بیشتر میشود، به همان نسبت با خود آشنا میگردد و او را از غفلت و بی توجهی نجات داده، جانی تازه و آرامشی ویژه به او میبخشد.
در دعا و نیایش است كه انسان خود را آنگونه كه هست، میبیند، به نقص و عیب خویش آگاه میگردد و مانع این میشود كه در او «خودپنداری» جایگزین «خود حقیقی» شود و هرگز این دو را با یكدیگر خلط نكرده، پیوسته از هم تمیز دهد.
ویلیام جیمز درباره دعا و نیایش
میگوید: «انگیزه نیایش و دعا نتیجه ضروری این امر است كه در عین اینكه درونیترین قسمت از خودهای اختیاری و عملی هر كس خودی از نوع اجتماعی است، با وجود این، مصاحب كامل خویش را تنها در جهان اندیشه میتواند پیدا كند. اغلب مردم، خواه به صورت پیوسته، خواه تصادفی، در دل خود به آن رجوع میكنند. حقیرترین فرد در روی زمین با این توجه عالی، خود را واقعی و با ارزش میكند.»(17)
4. صله رَحِم
یكی از دستورهای دین اسلام، كه به فعالیتهای عینی و خارجی انسان اختصاص دارد، ارتباط با خویشاوندان و اقوام است كه از آن تحت عنوان «صِله رَحِم» یاد میشود.در اندیشه دینی ما، حفظ، توسعه و تعمیق روابط فامیلی و ارتباط صمیمانه و حمایتی خویشاوندان از چنان اهمیتی برخوردار است كه پیامبراكرم صلیاللهعلیهوآله آن را جزو دین دانسته(18) و در جای دیگر، هدف از رسالت خویش را پس از بندگی خداوند و شكستن بتها و طواغیت، صلهرحم معرفی میكنند.(19)
از منظر تفكّر دینی، نقش صله رحم به گونهای است كه انجام آن سبب ساماندهی و ایجاد سلامت و عافیت و در طریق صحیح قرارگرفتن تمام امور است؛ آنجا كه امام صادق علیهالسلام میفرماید: «نیكی كنید و صله رحم نمایید... كه باعث عافیت در تمام امور میشود.»(20)
همچنین در روایتی دیگر، ارتباط خویشاوندی را سبب آرامش و تسكین خاطر افراد معرفی كرده میفرماید: «هرگاه كسی از رَحِم خود عصبانی شد و بر او غضب كرد، پس باید به سوی او روانه شود و با او تماس برقرار كند. به درستی كه دو رحم در تماس با یكدیگر به آرامش و سكون میرسند.»(21)
بنابراین، درباره اهمیت صله رحم و نقش و پیامدهای آن در سلامت و آرامش روحی و بهداشت روانی انسان از منظر آموزههای دینی، همین بس كه امام صادق علیهالسلام ایجاد ارتباط فامیلی را تأمینكننده سلامت و عافیت تمام امور انسانی معرفی كردهاند. از اینرو، در اینجا مناسب است به مباحثی پرداخته شود كه در رابطه با تبیین موضوع مزبور مفیدند.
الف. معنای «رحم» و «صله رحم»
راغب اصفهانی درباره واژه «رحم» چنین میگوید: «"رَحِم" در اصل، همان "رَحِم" زن است و استعاره برای خویشان و نزدیكان به كار میرود؛ به این جهت كه آنها از یك رحم شكل گرفتهاند.»(22)مرحوم علّامه طباطبائی میفرماید: «رَحِم عبارت از آن جهت وحدتی است كه به خاطر تولّد از یك پدر و مادر و یا یكی از آن دو در بین اشخاص برقرار میشود و در حقیقت، باعث اتصال و وحدتی است كه در ماده و وجودشان نهفته است.»(23)
در حدیثی از امام صادق علیهالسلام نیز وقتی از حضرتشان درباره تفسیر آیه شریفه «الّذینَ یَصِلونَ ما اَمراللّهُ بِه» سؤال شد، فرمودند: «منظور خویشاوندان توست.»(24)
از مجموع آنچه ذكر شد، معلوم میشود كه مراد از «رحم»، كه صله آن مورد تأكید و توصیه دین است، اقوام و خویشاوندان میباشند كه در عرف مردم، به عنوان نزدیكان و خویشاوندان تلقّی میشوند.
اما درباره «صله رحم» و معنا و مفهوم آن، ابن اثیر چنین میگوید: «مراد از "صله رحم" احسان نمودن به نزدیكان از خویشان نسبی و سببی و مهربانی و عطوفت نشان دادن به آنها و رعایت كردن احوال آنان است.»(25)
مرحوم نراقی میفرماید: «صله رحم عبارت است از: شریك ساختن رحم و خویشاوندان در مال و مقام و دیگر خیرات دنیا كه آدمی به آنها دست مییابد.»(26)
با این بیانها، روشن میشود كه «صله رحم» یعنی ارتباط و پیوند با اقوام و خویشان كه میتواند در قالبها و شكلهای گوناگون نمود خارجی پیدا كند. گاهی اوقات در حدّ یك سلام كردن و احوالپرسی است، چنانكه امام سجاد علیهالسلام میفرماید: «صلوا ارحامَكم و لو بِالتسلیم.»(27)
و گاهی به صورت ملاقاتهای حضوری، كمكهای مادی و معنوی در موقعیتهای مقتضی و بالاخره، تماسهای مستقیم و غیرمستقیم با اقوام به گونهای كه احساس شود پیوند خویشاوندی همواره بین آنها برقرار میباشد.
ب. صله رحم؛ تأمینكننده نیاز روانی
هر موجود زندهای، از جمله انسان برای رسیدن به حالت تعادل تلاش میكند تا نیازهای اساسی خود را در ابعاد گوناگون شناختی، عاطفی و جسمانی تأمین نماید؛ چرا كه عدم تأمین این احتیاجات، چه در زمینه بدنی و جسمانی و چه در زمینه روحی و روانی، سبب ایجاد اختلال در ارگانیسم خواهد شد.تمام افراد در همه دورههای زندگی، برای تأمین نیازهای روحی و روانی حداكثر كوشش و تلاش را مصروف میدارند. به نظر روانشناسان، نیازهای روانی به اندازه نیازهای بدنی برای انسان حیاتیاند و بر این اساس، نیازهای روانی را جزو نیازهای اساسی قلمداد میكنند و همانگونه كه در الگوی سلسله نیازهای آبراهام مازلو، روانشناس انسانگرا، آمده است، اینگونه نیازها در ردیف نیازهای عالی میباشند.
بعضی از نیازهای روانی، كه صله رحم
خداوند متعال در قرآن كریم، درمان تمام نگرانیها و اضطرابها را یاد و ذكر خدا معرفی میكند و آرامشدهنده قلبها را «توجه به خدا» و یاد او معرفی مینماید.
میتواند نقش تعیینكنندهای در تأمین و ارضای آنها ایفا كند، عبارتند از:
1. نیاز به محبت؛
2. نیاز به وابستگی و تعلّق به گروه؛
3. نیاز به بیان و ابراز خود.(28)
پژوهشگران علوم تجربی با تحقیقات میدانی نیز دریافتهاند بیمارانی كه مورد حمایت ملموس و عاطفی دوستان و خانواده گسترده خود قرار میگیرند، بهتر سازگاری حاصل میكنند و آرامش بیشتری دارند.(29)این جهت اجتماعی از طرف دوستان، فامیل، همسایگان، همكاران و آشنایان و به صورتهای ملموس، حمایت اطلاعاتی و حمایت عاطفی اعمال میگردد. حمایت اجتماعی فرد را از نگرش مثبتتری بر زندگی و نیز احساس عزّت نفس بالاتری برخوردار میكند و با توزیع یا به حداقل رساندن آسیبهای ابتدایی، رویدادهای بالقوّه فشارزا را بیخطر میكند.(30)
ج. صله رحم و كاهش تنیدگی
«تنیدگی» یا «استرس» (Stress) مفهومی است كه از علم فیزیك به حوزههای زیستشناسی، روانپزشكی و روانشناسی وارد شده است و در مورد اعضای انسان به كار میرود. عوامل تنیدگی زا در زندگی فردی و اجتماعی انسان فراوان هستند و روانشناسان برای كاهش و به حداقل رساندن این عوامل، راهكارهای گوناگونی ارائه كنند كه از جمله آنها، ارتباط با خانواده و فامیل و خویشاوندان است كه در كاهش استرس و تنیدگی بسیار مفید است؛ زیرا كسی كه از حمایت خانوادگی و اجتماعی برخوردار نباشد، خود را از نظر روانی بدون پشتوانه میبیند، ولی اگر در مواجهه با حوادث و مشكلات، از تكیه گاه محكم خانوادگی برخوردار باشد، خود را قدرتمند میبیند و دچار تنیدگی و اضطراب نمیشود و احساس تنهایی نمیكند و كمتر دچار آسیبهای مختلف ناشی از تنیدگی میگردد.كسی كه صله رحم میكند و ارتباط عاطفی خاصی با نزدیكان دارد، احساس قدرت میكند و فشارهای اجتماعی زندگی نمیتوانند به او آسیب بزنند.
بنابراین، پیوندهای خانوادگی و ارتباط با خویشان میتواند با احساس تنهایی، كه یكی از نشانههای افراد ناایمن است، به مقابله برخیزد و به افراد خانواده گسترده خویش احساس ایمنی لازم را عطا نماید تا در موقع بروز مشكلات و ایجاد تنیدگی، بتوانند با آن به خوبی كنار آمده، به آرامش روحی و سلامت روانی دست یابند.(31)
5. نماز
خداوند متعال در قرآن كریم، درمان تمام نگرانیها و اضطرابها را یاد و ذكر خدا معرفی میكند و آرامشدهنده قلبها را «توجه به خدا» و یاد او معرفی مینماید، آنجا كه میفرماید: «اَلاَ بِذكرِ اللّهِ تَطمئِنُّ القُلوبِ» (رعد: 28)؛ بدانید و آگاه باشید كه یاد خدا و ذكر او باعث آرامش دلهاست.یكی از مصادیق كامل ذكر خدا «نماز» است و خداوند متعال فلسفه نماز را ظهور یاد خدا در دلها بیان كرده است: «اَقمِ الصَلوةَ لِذكری» (طه: 114)؛ نماز را به خاطر ذكر من و یاد من بپا دار.
خداوند متعال، حكیم است و حكیم كارهای خود را از روی حكمت و تدبیر انجام میدهد و در تشریع نماز هم رازهایی است كه به تمام آنها نمیتوان پی برد، ولی با توجه به روایات و قرآن كریم، میتوان به بعضی از آنها رسید. مهمترین رازهای عبادی همان طهارت ضمیر است كه انسان جانش را از هر چه غیر خداست، پاك میكند.(32)
انسان هر لحظه به خدای متعال و عنایت او احتیاج دارد و اگر عنایت الهی لحظهای از انسان قطع شود، نابود و هلاك میگردد. دل انسان تنها با یاد و ذكر خدا مأنوس و آرام است و قلب انسانی با ذكر و نام او نورانی و باصفا میشود.
وقتی قرآن كریم سخن از نماز به میان میآورد، میفرماید: «نماز بخوانید تا یاد مرا زنده كنید» (طه: 114) و من در یاد شما، به وسیله نماز ظهور كنم و اگر یاد خدا به وسیله نماز ظهور كرد، قلب مطمئن و آرام میشود.
كسی كه دلش با یاد خدا مطمئن و محكم است، آرامش روحی و روانی دارد و هیچ هراسی از غیر خدا ندارد و امیدوار و آرام است؛ چون متّكی به قدرت و عظمت الهی است و انوار الهی در درونش رسوخ كرده و یاد خدا عامل طمأنینه او شده است. در سوره «معارج» آیه 20 درباره اسرار نماز میفرماید: «طبع انسان در برابر شداید جزع میكند و اگر خیری به او رسید، سعی میكند انحصارطلب باشد و به دیگران ندهد و اگر رنج و شرّی به او برسد، جزع و بیتابی میكند، صبر را از دست میدهد؛ و اگر خیری به او برسد، از دیگران منع میكند، مگر نمازگزاران؛ اینها طبیعت را كوبیدهاند و فطرت را احیا كردهاند و خاصیت نماز احیای فطرت است.»(33) از اینرو، نماز و یاد خداست كه احیاگر دل و درون است و باعث رفع نگرانیها و اضطرابها میشود و باعث آرامش انسان میگردد.
یكی از دانشمندان اسلامی میگوید: از طریق ذكر خدا، همه مخاوف و ترسها و بیمها از میان برمیخیزند و همه ناراحتیها از آدمی سترده میشوند. آنگاه كه فرد به یاد خدا میافتد، قلبش با طمأنینه، معمور و آباد گشته، مالامالِ از رضا میشود؛ قلبی كه قبلاً آكنده از ترس و یأس بوده است. لطف و توجه پروردگار، قلب ذاكر را زیر سایه خود قرار میدهد و انسان به این یقین و قاطعیت میرسد كه رهیدن از ناراحتیهای درونی، سهل و هموار است و میتوان وسوسهها را درهم كوبید و تخیّلات باطل را از خود دور ساخت. چنین فردِ ذاكری با خداست و از هیچ امری بیمناك نبوده، از هیچ چیزی نمیترسد و به هیچ عارضه روانی دچار نمیگردد. این حالت به خاطر ثباتی كه خداوند متعال در دل او ایجاد میكند، به هم میرسد.(34)
پیامبر گرامی صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «مَثَل خانهای كه در آن از خدا یاد میشود و خانهای كه در آن ذكری از خدا به میان نمیآید، مانند مثل موجود زنده و مرده است.»(35)
یعنی دلی كه مركز یاد خداست، آباد و آرام است و دلی كه از یاد خدا تهی است، ویران و تاریك است و اندوه و اضطراب آن را فرا گرفته. تنها یاد خدا و ذكر او دلهای پریشان را دوا میكند.
گاندی میگوید: «دعا و نماز، زندگیام را نجات داده است. بدون آن باید از مدتها پیش دیوانه میشدم. من در تجارب زندگی عمومی و خصوصی خود، تلخ كامیهای بسیار سخت داشتهام كه مرا دستخوش ناامیدی میساخت. اگر توانستهام بر این ناامیدیها چیره شوم، به خاطر نمازها و نیایشهایم بوده است.
دعا و نماز را مانند حقیقت بخشی از زندگی خود نمیشمارم، فقط به خاطر نیاز و احتیاج شدید روحی آنها را به كار میبستهام؛ زیرا اغلب خود را در وضع و حالی مییافتم كه احتمالاً بدون دعا و نماز نمیتوانستم شادمان باشم. هر چه زمان گذشت، اعتقاد من به خداوند افزایش یافت و نیاز من به دعا و نماز بیشتر میشد و بدون آن زندگی برایم سرد و تهی بود.»(36)
آقای الكسیس كارل میگوید: «نیایش در روح و جسم تأثیر میگذارد و احساس عرفانی و احساس اخلاقی را توأما تقویت میكند. در چهره كسانی كه به نیایش میپردازند، حسّ وظیفهشناسی، قلّت حسد و شرارت و حُسن نیكی و خیرخواهی نسبت به دیگران خوانده میشود. نیایش، خصایل خود را با علامات بسیار مشخص و منحصر به فردی نشان میدهد: صفای دل، متانت رفتار، انبساط خاطر، شادی بیدغدغه، چهره پر از یقین، استعداد هدایت، آمادگی برای پذیرش حق و راضی بودن به رضای پروردگار.»(37)
ایمان به خدا و راز و نیاز با او به انسان امید و توان میدهد و انسان احساس میكند به پناهگاه مطمئن و با قدرتی متّكی است و از اینرو، احساس نشاط و توانمندی میكند و اگر این ارتباط با آن منبع عظمت و رحمت قطع باشد، احساس دلتنگی و نگرانی در او ایجاد میشود و به بیماریهای روانی گرفتار میآید. به این حقیقت روانشناسان و روان كاوان بزرگی همچون یونگ، اریك فروم، ویلیام جیمز و دیگران اشاره كردهاند و ایمان به خدا را اساس آرامش و سلامت روان میدانند.(38)
حضرت علی علیهالسلام در نهجالبلاغه خطبه 225 میفرماید: «پروردگارا! تو از هر مونسی برای دوستانت مونستری و از همه آنها برای كسانی كه به تو اعتماد كنند، برای كارگزاری، آمادهتری. پروردگارا! آنان را در باطن دلشان مشاهده میكنی و در اعماق ضمیرشان بر حال آنان آگاهی و میزان معرفت و بصیرتشان را میدانی، رازهای آنان نزد تو آشكار است و دلهای آنان در فراق تو بیتاب. اگر تنهایی سبب وحشت آنان گردد، یاد تو مونس آنهاست، و اگر سختیها بر آنان فرو ریزد، به تو پناه میبرند.»
خلاصه آنكه یكی از عوامل آرامش روان و سلامتی روح نماز و یاد خداست و اگر نماز با توجه و معنویت ویژه انجام شود، آثار و بركات ویژهای در آرامش روح و روان و در نتیجه، در زندگی فردی خواهد داشت.
امام صادق علیهالسلام فرمودند: «چه مانعی دارد كه چون یكی از شما غم و اندوهی از غمهای دنیا بر او در آید، وضو بگیرد و به مسجد رود و دو ركعت نماز بخواند و برای رفع اندوه خود، خدا را بخواند؟ مگر نشنیدهاید كه خداوند میفرماید: از صبر و نماز یاری بجویید.»(39)
6. اعتقاد به قضا و قدر
منظور از این مسئله، ترك اعتراض بر مقدّرات الهیه در باطن و ظاهر و در گفتار و عمل است. صاحب مرتبه رضا، پیوسته در لذت، بهجت و سرور و راحتی است؛ زیرا نزد او تفاوتی نیست میان فقر و غنا، بقا و فنا، عزت و ذلت، مرض و صحّت، و موت و حیات. هیچ كدام بر دل او گران نیست؛ زیرا همه را صادر از خدای متعال میداند. به واسطه محبت حق ـ كه بر دل او رسوخ نموده ـ بر همه افعال خدا عاشق است و آنچه از او میرسد، بر طبعش موافق است.بنابراین، معتقد به قضا و قدر الهی هرچه را كه خدا بر او تقدیر كند، خیر میداند و از اینرو، محزون و اندوهگین نمیشود؛ چنانكه امام جعفر صادق علیهالسلام میفرماید: «در شگفتم از كار مرد مسلمان كه خدا هیچ امری از برای او مقدّر نمیكند، مگر اینكه خیر اوست، و اگر بدن او را با قیچی پاره پاره كنند خیر اوست، و اگر ملك مشرق و مغرب به او عطا كنند، باز خیر او است.»(40)
در اهمیت تسلیم بر قضا و قدر الهی همین بس كه حضرت صادق علیهالسلام در جواب میزانشناسی مؤمن فرمودند: «به تسلیم و رضا در آنچه بر او وارد میشود از شادی و اندوه.»(41) شخص راضی بر قدر الهی آنچنان مشغول محبت حضرت دوست است كه از آنچه بر او وارد میشود، المی احساس نمیكند و میگوید:
در بلا هم میچشم لذات اوماتِ اویم ماتِ اویم ماتِ او(42)
اعتماد بر قضا و قدر الهی برطرف كننده غمهاست؛ چنانكه امیرمؤمنان علی علیهالسلام میفرماید: «اعتماد كردن بر قَدَرِ الهی چه طردكننده خوبی برای غمهاست.»(43)
و از امام صادق علیهالسلام روایت است كه «اگر هر چیز بر طبق قضا و قدر است، پس حزن و اندوه چرا؟»(44)
7. گفتن ذكرهای مخصوص
هر ذكری از آن نظر كه یاد خداست، باعث آرامش است، اما ذكرهای مخصوصی در روایات آمدهاند كه دارای خواص ویژه برای از بین بردن حزن و غم هستند كه بیان این ذكرها و شرایط آنها و محدوده آنها خود بحث مستقل و مفصّلی میطلبد. در اینجا، فقط به عنوان نمونه روایتی از حضرت باقر علیهالسلام ذكر میشود:حضرت باقر علیهالسلام میفرماید: «در ذكر "لا حولَ ولا قوَّةَ الاّ باللّه" شفای نود و نه درد است كه كمترین آن دردها غم و غصّه است.»(45)
8. استغفار زیاد
امام صادق علیهالسلام میفرماید: «هركس زیاد استغفار كند خداوند او را از هر غمی رها و از هر تنگی خارج میسازد و او را روزی دهد از جایی كه گمان نمیبرد.»(46)روشن است كه استغفار تنها ذكر زبانی نیست، بلكه نوعی توجه به خدا و یاد اوست كه با این توجه و یاد، دل آرام میگیرد.
9. ترك حسادت
مرحوم ملّا احمد نراقی میگوید: «مخفی نماند كه حسد، اشدّ امراض نفسانیه و دشوارترین همه و بدترین رذایل و خبیثترین آنهاست.عقبه زین صعبتر در راه نیستای خُنك آن كس حسد همراه نیست
صاحب حسد خود را به عذاب دنیا گرفتار و به عقاب عقبا مبتلا میسازد؛ زیرا كه حسود در دنیا لحظهای از حزن و الم و غصّه و غم خالی نیست؛ چون كه او هر نعمتی كه از كسی دید متألّم میشود و چون نعمت خدا نسبت به بندگان بینهایت است و هرگز منقطع نمیشود، پس حسود بیچاره پیوسته محزون و غمناك است.(47)
خداوند متعال در وصف یهود میفرماید: «اَم یَحسدونَ النّاسَ علی ما آتیهم اللّه مِن فضلهِ» (نساء: 54)؛ یا اینكه به مردم در برابر آنچه خدا از فضلش به آنها بخشیده حسد میورزند.
و در وصف منافقان میفرماید: «اِن تَمسسكُم حسنةٌ تَسؤُهم.» (آلعمران: 120)؛ اگر فتح و پیروزی و یا پیشامد خوبی برای شما رخ دهد، آنها ناراحت میشوند.
ـ «اِن تُصبكَ حسنةٌ تُسُؤْهم» (توبه: 50)؛ اگر به تو نیكی رسد، آنها را ناراحت میكند.
از دو آیه اخیر، میتوان فهمید كه حسادت منافقان نسبت به مؤمنان موجب ناراحتی و سختی برای آنها بود كه هر نعمت و خوبی كه به مؤمنان میرسید، باعث ناراحتیشان میشد. حسد آثار نامطلوبی بر جسم و روان انسان دارد.
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام میفرماید: «حسد رنجور میسازد.»(48)
این رنجش میتواند هم رنجش جسمی و هم رنجش روانی باشد. اما رنجش روانی او به سبب ناراحت بودن از رسیدن نعمت به دیگران است و همیشه شخص از این نظر خود را رنج میدهد و راحتی خود را سلب میكند.
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید: «آسایشی برای حسود نیست.»(49)
در روایت دیگر، حضرت علی علیهالسلام میفرماید: «حسود غمگین است.»(50)
رنجش جسمانی حسود به سبب ارتباط روان با جسم است. امروزه این حقیقت مسلّم شده كه بیماریهای جسمانی در بسیاری از موارد، عامل روانی دارند و در طب امروز، بحثهای مشروحی تحت عنوان «بیماریهای روان تنی» دیده میشود كه به این قسم بیماریها اختصاص دارد.(51)
از امیرالمؤمنین علی علیهالسلام روایت است كه «عجیب است كه حسودها از سلامت بدنهای خود غافلند.»(52)
در روایت دیگری، حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرمودند: «تندرستی از كمی حسد است.»(53)
حسد از دو نظر میتواند موجب اضطراب و تشویش روان شود: یكی آنكه نفس حسد موجب رنجش است ـ كه بیان شد؛ دیگر آنكه حسد میتواند موجب گناهان و رفتارهایی شود كه خود سبب تشویش و اضطراب میگردند. بسیاری از گناهان از قبیل قتلها و جنایات، علتشان حسادت است.
10. زندگی پاكیزه ناشی از عمل صالح
خداوند متعال میفرماید: «مَن عَملَ صالِحا مِن ذَكرٍ اَو اُنثی و هُوَ مؤمنٌ فَلنحیینَّه حیوةً طیِّبةً» (نحل: 97)؛ هر كس عمل شایستهای انجام دهد، در حالیكه مؤمن است، خواه مرد باشد یا زن، به او حیات پاكیزه میبخشیم.روشن است كه زندگی پاكیزه، كه ثمره عمل شایسته مؤمن است، آن زندگی است كه از آلودگی و بدی دور است و قطعا یكی از ویژگیهای زندگی پاكیزه، آرامش است. حال اگر فرد، زندگی پاكیزه دارد، آرامش فردی حاصل است و اگر افراد جامعه زندگی پاك دارند، جامعه یك جامعهای آرامی است.
11. همنشینی با مؤمن
همنشینی با مؤمنان و انسانهای صالح موجب آرامش انسان میشود؛ چرا كه انسان در همنشینی با آنها به یاد خدا میافتد و یاد خدا موجب آرامش دل است.امام صادق علیهالسلام میفرماید: «مؤمن به وسیله مؤمن آرامش مییابد؛ همانگونه كه تشنه با آب خنك و گوارا آرامش مییابد.»(54)
از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله سؤال شد كه با چه كسانی مجالست و مصاحبت كنیم؟ حضرت در پاسخ فرمودند: «كسی كه دیدارش شما را به یاد خدا اندازد و سخنانش بر علم و دانش شما بیفزاید و رفتارش آخرت را به یاد شما آورد.»
كسی كه انسان را به یاد خدا اندازد، علاوه بر اینكه خود موجب تسكین نفس انسان است، با تذكر یاد الهی نیز موجب آرامش دل میگردد.
عوامل بسیاری در روایات معصومان علیهمالسلام برای ایجاد آرامش و رفع اضطراب بیان شدهاند كه بیان همه آنها در وسع این نوشتار نیست. از اینرو، به موارد عمده آنها اكتفا شد.
پینوشتها
1ـ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1983 م، ج 74، ص 211.
2ـ شهید ثانی، مسكّن الفؤاد، قم، آلالبیت، 1407 ق، ص 42.
3ـ تمیمی آمدی، غررالحكم، تهران، دانشگاه تهران، 1373، ص 185.
4ـ محمد عثمان نجاتی، قرآن و روانشناسی، مشهد، آستان قدس رضوی، 1373، ص 376.
5ـ ناصر مكارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، اسلامیه، 1363، ج 1، ص 642 به نقل از: آیین زندگی، ص 152.
6ـ شیخ عباس قمی، سفینةالبحار، ج 1، ص 447.
7ـ محمد محمدی ریشهری، میزان الحكمة، قم، دارالحدیث، ج 3، ص 284.
8ـ ویلیام جیمز، دین و روان، ترجمه مهدی قائنی، چ دوم، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1367، ص 154.
9ـ هنری لو پیرلو، استرس دائمی، ترجمه عباس قریب، مشهد، درخشش، ص 223.
10و11ـ حسن راشدی، نمازشناسی، تهران، ستاد اقامه نماز، 1377، ج 2، ص 67 / ص 43.
12ـ آلكسیس كارل، نیایش، ترجمه علی شریعتی، تهران، الهام، 1377، ص 63.
13ـ محمدحسین طباطبائی، تفسیر المیزان، قم، انتشارات اسلامی، ج 2، ص 40.
14ـ اسراء: 44.
15ـ سید رضی، نهجالبلاغه، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1372، خ 213.
16ـ محمدبن یعقوب كلینی، اصول كافی، تهران، اسوه، ج 2، ص 212.
17ـ مرتضی مطهری، سیری در نهجالبلاغه، قم، دارالتبلیغ اسلامی، 1354، ص 33.
18ـ رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمود: «به حاضر و غایب امّتم و آنانی كه از اصلاب مردان و ارحام زنان تا قیامت به دنیا میآیند، سفارش میكنم كه صله رحم كنند، اگرچه به فاصله یك سال راه باشد؛ زیرا صله رحم جزو دین است.» (محمد باقر مجلسی، پیشین، ج 72، باب 3، روایت 73.)
19ـ كسی از پیامبر پرسید: هدف از رسالت تو چیست؟ فرمود: «هدف از رسالت من بندگی خدا، شكستن بتها و پیوند میان ارحام است.» (همان، ج 38، باب 65، روایت 49.)
20ـ همان، ج 74، باب 17، حدیث 10.
21ـ همان، ج 73، باب 13، حدیث 9.
22ـ راغب اصفهانی، مفردات، ص 91.
23ـ سید محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج 2، ذیل آیه 1 سوره نساء.
24ـ عبدعلی جمعه حویزی، تفسیر نورالثقلین، قم، مجاهدی، 1358 ق، ج 2، ص 394.
25ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 71، ص 109 به نقل از: نهایه ابن اثیر.
26ـ محمدمهدی نراقی، جامع السعادت، قم، اسماعیلیان، 1383 ق، ج 2، ص 256.
27ـ محمدبن یعقوب كلینی، پیشین، ج 2، ص 256.
28ـ مجله معرفت، ش 46، ص 32.
29ـ سعید شاملو، بهداشت روانی، ص 590.
30ـ دیماتئو ام. رابین، روانشناسی سلامت، ترجمه سید مهدی موسوی اصل و همكاران، تهران، سمت، 1378، ص 590.
31ـ مجله معرفت، ش 46، ص 37.
32و33ـ عبدالله جوادی آملی، اسرار عبادات، ص 31 / ص 41.
34ـ محمد غزالی، مكاشفة القلوب، ص 145-147.
35ـ بحارالانوار، ج 75، ص 207.
36ـ مهاتما گاندی، همه مردم برادرند، ترجمه محمود تفضّلی، تهران، امیركبیر، 136، ص 106.
37ـ آلكسیس كارل، پیشین، ج 8، ص 31.
38ـ مهدی پروا، روانشناسی یكتاپرستی، تهران، نشر انتشار، 1380، ص 78.
39ـ فضل بن حسن طبرسی، مجمعالبیان، ج 1، ص 100.
40و41ـ محمدبن یعقوب كلینی، پیشین، ج 2، ص 62 / ج 2، ص 63.
42ـ محمدمهدی نراقی، پیشین، ص 771.
43ـ محمد محمدی ریشهری، پیشین، ص 394، ماده «حزن».
44و45ـ بحارالانوار، ج 75، ص 190 / ج 71، ص 88.
46ـ محمد محمدی ریشهری، پیشین، ج 7، ص 252.
47ـ محمدمهدی نراقی، پیشین، ص 456.
48ـ مستدرك الوسائل، ج 12، باب 55، روایت 13401، ص 20.
49و50ـ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 70، ص 256 و ج 75، ص 10 / تمیمی آمدی، پیشین، ص 300 / ص 299.
51ـ ناصر مكارم شیرازی، پیشین، ج 3، ص 424.
52و53ـ نهجالبلاغه، حكمت 215، ص 446 / ص 452.
54ـ بحارالانوار، ج 67، باب 8، روایت 10، ص 165.
••• منابع
ـ مصطفی حسینی دشتی، معارف و معاریف، قم، بیتا، 1376؛
ـ پریرخ دادستان، روانشناسی مرضی تحوّلی از كودكی تا بزرگسالی، تهران، سمت، 1376، ج 1؛
ـ بهروز میلانیفر، بهداشت روانی، تهران، نشر قومس، 1374.