نزول مصدر فعل «نزل» است به معنای حلول از فراز به فرود.
این مادّه در قرآنکریم به کار نرفته، ولی مشتقاش حدود 302 بار در قرآن آمده است: (1)
در قرآن کریم میخوانیم: «فَإِذَا نَزَلَ بِسَاحَتِهِمْ فَسَاء صَبَاحُ الْمُنذَرِینَ» (2) یعنی هنگامی که عذاب بر آنان فرود آید.
«منزل القوم» یعنی مکانی که در آن اقامت میگزینند. این کاربرد به این لحاظ بوده است که در اقامتگاه، سوارهها از مرکب فرود میآمدند.
ابنفارس مینویسد: «ن. ز. ل» کلمهی صحیحی است که بر فرود و وقوع چیزی دلالت میکند. از اینرو میگویند: «نزل عن دابّته» «نزل المطر من السماء» «نزل فی البئر» (3).
نزول در برابر صعود و عروج، گاه در محسوسات به کار میرود و دیگر گاه در امور اعتباری. گاهی چون جسمی از بالا به پایین انتقال مییابد «نزول» به کار میرود و گاه چون از مقامی فراتر به موقعیتی پایینتر تنزل مییابد.
از کاربردهای دیگر این مادّه، مثلاً گفته میشود: «أصابته نازلةٌ من نوازلالدهر» یعنی: «با مصیبتی از مصیبتها مواجه شد». نیز گفته میشود: «نزل عن رأیه» یعنی: نظرش عوض شد. (4)
اما رایجترین کاربرد آن فرویش از فراز به فرود بوده است. فخر رازی نوشته است: «النزول هوالإنتقال من فوقٍ إلی أسفل» (5) که گاه در امور حقیقی غیرحسی نیز در این معنا به کار گرفته شده است.
نزول قرآنکریم از سوی باریتعالی بر پیامبراکرم (ص) چنین است. قرآن از مقام علم الهی به مرحلهی الفاظ و مفاهیم بشری تنزل یافته است به طوری که برای مردم فهمیدنی و قابل درک باشد. قرآنکریم چون از جایگاهی بلند و موضعی فرازمند برای هدایت و بیداری مردمان و آگاهی و روشنگری انسانها فرود آمده است تنزیل نام گرفته است.
بنابراین مقصود از نزول یا فرود یا واژههای مشابه دربارهی قرآن این است که پیام هدایت خداوند که منشأ آن علم الهی است و از آن با تعبیرهای گوناگونی چون لوح محفوظ، أمالکتاب، کتاب مبین، و ... یاد میشود، ظهور فعلی بیابد و بر پیامبر (ص) ابلاغ و وحی شود. از اینرو واژهی نزول، مفهومی جز همان ظهور و تجلی پیام الهی برای پیامبر ندارد: «فَتَجَلَّی لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِی کِتَابِهِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَکُونُوا رَأَوْهُ ...» (6)
بیفزاییم که قرآنکریم تصریح میکند وحی نازل بر نبیاکرم (ص) علاوه بر معنا و مفهوم، ساختار الفاظ و ترکیب جملهها نیز هست یعنی الفاظ نیز از ناحیهی خداوند یعنی مبدأ وحی است. در جریان وحی، همین کلمهها و عبارتها عیناً به صورت وحی به پیامبر (ص) القا شده است و همانطور که معانی قرآن از جانب خداوند است، پوشاندن لباس لفظ به این معانی و مفاهیم و چگونگی ترکیب و تنظیم الفاظ آن نیز توسط خداوند متعال انجام میشود، نه پیامبراکرم (ص) یا جبرئیل و نه کس دیگر. میفرماید: «إنّا جعلناهُ قرآناً عربیاً لعلّکم تعقلون و إنّه فی أمّالکتاب لدینا لعلیٌّ حکیمٌ» (7) همانا ما قرآن را به زبان عربی قرار دادیم تا در فهم آن خردورزی نمایید، به راستی که آن در نزد ما بسی بلندمرتبه و محکم است.
بنابراین، احتمال اینکه فقط معنای قرآن از خداوند است که با واسطه جبرئیل بر قلب پیامبرش نازل است، با ظاهر آیات قرآن نمیسازد چنین نیست که آن حضرت، خود آن را در قالب الفاظ درآورده یا آنکه معنی بر جبرئیل إلقا شده و او آن را با تعبیرهای عربی بیان کرده است. (8)
پینوشتها:
1. محمدفؤاد عباسی، المعجمالمفهرس لألفاظالقرآنالکریم.
2. صافات/ 177.
3. ابن فارس، معجم مقاییساللغة، پیشین، ج7، ص 417؛ نیز بنگرید: خلیلبن احمد، العین، پیشین، ج7، ص 367؛ ابن منظور، لسانالعرب، پیشین، ج14، ص 111 و ... .
4. زمخشری، اساسالبلاغه، پیشین، ص 628.
5. فخرالدین رازی، التفسیرالکبیر، پیشین، ج16، ص 16.
6. نهجالبلاغه، خطبهی 145.
7. زخرف/ 3 و 4.
8. برای آشنایی بیشتر با مبحث «وحیانیبودن الفاظ قرآن»، ر. ک: موسی حسینی، «وحیانیبودن الفاظ قرآن»، فصلنامهی پژوهشهای قرآنی، 1379ش، دفتر تبلیغات حوزه علمیهی قم، ش21، 22؛ سیدابوالفضل میرمحمدی، بحوث فی تاریخالقرآن و علومه، صص 32-35؛ فضلحسن عباس، اتقانالبرهان فی علومالقرآن، ج1، صص 151- 155، نصرحامد ابوزید، معنای متن، ترجمهی مرتضی کریمینیا، صص 92-99.
پیروزفر، سهیلا؛ (1391)، اسباب نزول و نقش آن در تفسیر قرآن، تهران: موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی- بهنشر، چاپ اول