مترجم: سید حسین حسینی
بعد از این مطلب، میتوان در تعریف عذاب گفت: احساس درد و رنج را گویند. راههای آن فراوان است و قابل شمارش نیست؛ مثلاً از دست دادن اعتدال، یا محرومیت، آزار و امر ناپسند. تعریفی استوارتر و تصویری دقیقتر برای حالت نفس دربارهی عذاب از آیهی: وَحِیلَ بَینَهُمْ وَبَینَ مَا یشْتَهُونَ (1) سراغ ندارم. آیا عذابی دردناکتر از ممانعت میان نفس و آنچه که میخواهد وجود دارد؟ اگر در دنیا از لذت جوییها محروم شوند و یا نفس را از راحتی و آسایش که به آن علاقه مند است، دور سازند و در امر دشواری که از آن میگریزند، افتد و آزاری که تحمل آن را ندارد؛ این یکی از عذابهای آن است که از ترکیب جسمی و مادیاش جدا نمیگردد.
اولین عذاب نفس، که راه آخرت را میپیماید، وقتی است که بین او و این دنیا، با دارایی و کالای آن- مثل مال، فرزند، زن، مقام و بودن با دوستان- جدایی افتد، و این امر بر نفس بسیار دشوار است. امّا آسانتر از این چیزی است که در آخرت بعد از مرگ انتظارش را میکشد. عذاب در آن جا قابل توصیف نیست و قابل مقایسه با انواع و اقسام عذاب و ابزار دنیا نیست؛ چون نفس وقتی مجرد گردد و به سادگی نخستین خود باز گردد، سراسر شعور و احساس میگردد، چه لذت نعمت و خوشی باشد و چه عذاب دردناک و شکنجهآور. آنهایی که به بهشت پایدار میروند بر آنهایی که در جهنم هستند، مشرفند؛ همچنین آنهایی که در آتش افکنده میشوند، اکرام و خشنودیی را که خداوند برای بندگان رستگارش آماده کرده، میبینند و بر حسرت و عذابشان افزوده میشود و فریاد کنان طلب نجات و رهایی میشوند. افسوس که چنین نیست!
آیات زیادی در قرآن به این دو عذاب- عذاب دنیا و عذاب آخرت- اشاره کردهاند، که از واضحترین و صریحترین آنها، آیهی سورهی سجده است: وَلَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَى دُونَ الْعَذَابِ الْأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ (2). ملاصدرا در تفسیر این آیه به نقل از ابی بن کعب و ابن عباس و ابی العالیه و حسن میگوید. مراد از عذاب ادنی همان مصیبتها و رنجها در جان و مال است. و به نقل از مجاهد میگوید که عذاب قبر است. بنا به قول طبرسی در مجمع البیان، امام صادق (علیه السلام) فرمودند که «عذاب ادنی همان چهارپا و دجال است.» منظور از چهارپا همان است که در آیهی: وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ (3) آمده است؛ و وقوع قول تنها در وقت نزول عذاب است. چه خوب دریافت علامه طباطبایی که در تفسیر آیهی: إِنَّ الَّذِینَ كَفَرُوا بِآیاتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ (4). بعد از تأکید بر این که عذاب کافران تنها در آخرت نیست، بلکه در دنیا و آخرت میباشد. و برخی از این عذاب از طریق رساندن درد و رنج و شکنجه به آنهاست، و برخی به طریق غرق ساختن آنها در لذتها و نعمتها، که در بعضی از جاها قرآن آن را املاء و فراخی در بخشش قدرت و مُلک مینامد. ما، به قول علامه طباطبایی، «چیزی را عذاب میدانیم که مشتمل بر دردهای جسمانی باشد یا نقص و عیب و یا فساد در نعمتهای مادی، مثل از بین رفتن دارایی و مرگ عزیزان و بیماری؛ امّا آنچه که قرآن با تعالیمش ارائه میکند ورای این چیزهاست.»
آنگاه با ادامهی سخن میگوید: «قرآن زندگی کسی که پروردگارش را فراموش کرده، تلخ به شمار میآورد؛ هر چند به نظر ما بسیار فراخ باشد. میفرماید: وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْكًا (5). و دارایی و زن و فرزند را عذاب، هر چند که آن را نعمت خوشی فرض کنیم: وَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَأَوْلَادُهُمْ إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ أَنْ یعَذِّبَهُمْ بِهَا فِی الدُّنْیا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ (6). برخی از مردم کسانیاند که دارای ایمان متزلزند و معتقدند که سعادت دنیا در مال و فرزندان است و در آخرت، بهشت؛ و بدبختی دنیا محرومیت از این دو، و در آخرت هم آتش است. اما نعمت خداوند چگونه در دنیا برای کافران عذاب است؟ و یکی از آنها معتقد است که سعادت او تنها در زندگی بر روی زمین میباشد، و تلاش میکند تا به لذت دنیاییاش در جمع مال و زن و فرزند برسد. «هر چند که او قبلاً همان چیزی را میخواست که به آن رسیده، امّا او تنها نعمت خالص و لذتی را میخواهد که خیالش تصور کرده، و آنگاه که به آن نایل شود، یکی از آن لذتها را با هزاران درد همراه میبیند؛ پس پیوسته آنچه را که میخواهد به آن نمیرسد و برای او آرزو و حسرت میگردد. و اگر به آن برسد، میبیند غیر از آن چیزی است که میخواسته، چون در آن نقصهایی میبیند و با آن دردها و خواری اسبابی را مییابد که به آنها تکیه کرده بود و قلبش به امری بالاتر از آن که در آن اطمینان قلب و آسایش از هر امر فریبنده، وابسته نبوده است؛ که باز هم مایهی حسرت میگردد. پیوسته هر چه را که مییابد موجب آزار او میگردد و از آن رویگردان میشود، و طالب چیزی است که بهتر از آن باشد تا شاید عطش درونی او را برطرف سازد و در چیزهایی که آن را در بین دردها و حسرتها ندیده باشد. این حال اوست در آنچه که یافته و آن حال اوست در آنچه که از دست داده است.»
آنچه در آن خوشی جسم و عذاب روح باشد، همان بدبختی و عذاب انسان است. و قرآن خوشی جسم را تنها کالایی ناچیز مینامد که شایستهی توجه نیست. میفرماید: لَا یغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذِینَ كَفَرُوا فِی الْبِلَادِ؛ مَتَاعٌ قَلِیلٌ ثُمَّ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمِهَادُ (7). همچنین در چیزی که عذاب جسم و روح باشد- که قرآن و آنها هم آن را عذاب میشمرند، ولی از دیدگاه متفاوت- نزد قرآن عذاب است؛ چون در آن عذاب روح است؛ و برای آنها هم عذاب است؛ چون عذاب جسم است؛ مثل انواع عذابی که بر امتهای پیشین نازل شده است: أَلَمْ تَرَ كَیفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ؛ إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ؛ الَّتِی لَمْ یخْلَقْ مِثْلُهَا فِی الْبِلَادِ؛ وَثَمُودَ الَّذِینَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ؛ وَفِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتَادِ؛ الَّذِینَ طَغَوْا فِی الْبِلَادِ؛ فَأَكْثَرُوا فِیهَا الْفَسَادَ؛ فَصَبَّ عَلَیهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذَابٍ؛ إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ (8).معیار عذاب در قرآن همان معیار مشهور و رایج بین مردم نیست. قرآن بعضی از عذابها را امتحان مینماید؛ مثل: وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَیءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ (9). و یا به نقل از ایوب (علیه السلام): أَنِّی مَسَّنِی الشَّیطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ (10). این نوع از عذاب به نعمت جاویدان ختم میشود و به سعادتی دائمی منجر میگردد، که در مقابل نعمت و لذات دنیاست که کافران میپندارند؛ و بخششی است از جانب پروردگار. و آن در حقیقت، اساسی بدبختی و علت رنج و عذاب آنهاست. در این باره میفرماید: وَلَا یحْسَبَنَّ الَّذِینَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ (11).
چگونه میتوان از این آیه سخن گفت: قَالَ عَذَابِی أُصِیبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ كُلَّ شَیءٍ (12). سؤالهایی که با آن مواجهیم عبارتند از: مکان عذاب کجاست؟ اگر دانستیم که رحمتش فراگیر است و همه چیز را در برگرفته است؛ چگونه جریان مییابد؟ بر چه کسانی؟ شایسته است که بفهمیم رحمت فراگیرش نسبت به اشیاء، همان به وجود آوردن آنهاست؛ آن گونه که حکمت مقدس او ایجاب میکند که به وجود آیند. پس موجودات، به رحمت او قائمند و به رحمت او زندهاند و به زندگی ادامه میدهند. از رحمت او آن است که برای آنها ابزار و اسبابی قرار داده است که استمرار یابند و از حالی به حال دیگر منتقل شوند؛ اگر درک این اسباب و به کارگیری آن ابزار نیکو باشد، به حالی بهتر و وضعیتی ایدهآل منتقل میشوند. و اگر از درک درست منحرف گردند و از ابزار و اسباب نزدشان بد استفاده کنند به بدفرجامی خواهند رسید و به سرنوشتی بد دچار خواهند شد.
مثال آن این است که انسان از ابزار مادی و معنوی، از حواس پنجگانه و قوهی عاقله و درک کننده بهره مند است که به وی اجازهی نفوذ در اعماق محسوسات و معقولات را میدهد تا ظاهر و پنهان را بفهمد؛ اگر او آنها را برای هدفهایی که به خاطر آن خلق شدهاند در جاهای مناسب آن به کار گیرد؛ مثلاً عقلش را در شناخت خالق و فهم اسرار هستی و هدفی که برای آن آفریده شده به کار بندد و در راه حیله و مکر و جمع لذاید به دنیا به کار نگیرد، اگر چنین کند، به نقش اعمالش در میآید و به درجات بالایی که نتیجهی حتمی فعل اوست، تکامل مییابد. اما اگر این ابزار را به کار گیرد و برای قوای شهوانی و اغراض دنیاییاش مسخر سازد، به پستترین موقعیت سقوط میکند؛ و آن جا عذابی سختتر از حسرتهایی که از ضایع ساختن فرصت از آن رنج میبرد، و اسراف در آنچه که شایسته بود برای تقویت ادراک و بالابردن فهم و نفس را صبغهی خیر و نور بخشیدن مصرف شود، وجود ندارد. پس انسانی که به واسطهی رحمت به وجود آمده و در دستش ابزار تسخیر کنندهی رحمت وجود دارد تا در رحمت به میزان گستردهای برسد، همان کسی است که استعداد خود و ابزار رحمت را به ابزار عذاب خود تبدیل کرده است. و هیچ کس نباید جز از پروردگارش بترسد و جز گناهش چیزی را سرزنش نکند. از چنین معنایی، مثلاً ملاصدرا در تفسیر سورهی زلزله آورده است: «نفسهای ساده به منزلهی صفحهای خالی از خوبی و بدیاند، و آن گاه که به علوم و حکمت و ادبیات نگاشته شوند، شایستگی خزانهی اسرار ملک را دارند؛ و اگر به کلمات سست و بی ارزش نگاشته شوند، تنها شایستهی آتش و عذابند.»
پینوشتها:
1- سبأ (34)، آیهی 54: و میان آنان و میان آنچه به آرزو میخواستند حایلی قرار میگیرد.
2- سجده (32)، آیهی 21: و قطعاً غیر از آن عذاب بزرگتر، از عذاب این دنیا نیز به آنان میچشانیم، امید که آنها به خدا بازگردند.
3- نمل (27)، آیهی 82: و چون قول عذاب بر ایشان واجب گردد، جنبندهای را از زمین برای آنان بیرون میآوریم که با ایشان سخن بگوید.
4- آل عمران (3)، آیهی4: کسانی که به آیات خدا کفر ورزیدند، بی تردید عذابی سخت خواهند داشت.
5- طه (20)، آیهی 124: و هر کس از یاد من دل بگرداند؛ در حقیقت، زندگی تنگ و سختی خواهد داشت.
6- توبه (9)، آیهی 85: و اموال و فرزندان آنان تو را به شگفت نیندازد. جز این نیست که خدا میخواهد ایشان را در دنیا به وسیلهی آن عذاب کند و جانشان در حال کفر بیرون رود.
7- آل عمران (3)، آیات 196 و 197: مبادا رفت و آمد [و جنب و جوش] کافران در شهرها تو را دستخوش فریب کند! [این] کالای ناچیز [برخورداری اندکی] است، پس جایگاهشان دوزخ است، و چه بد قرارگاهی است.
8- فجر (89)، آیات 6 تا 14: مگر ندانستهای که پروردگارت با عاد چه کرد؟ با عمارات ستون دار «اِرَم» که مانندش در شهرها ساخته نشده بود و با ثمود، همانان که در دره، تخته سنگها را میبریدند؟ و با فرعون، صاحب خرگاهها و بناهای بلند؟ همانان که در شهرها سر به طغیان برداشتند و در آنها بسیار تبهکاری کردند تا آن که پروردگارت بر سر آنان تازیانهی عذاب را فرو نواخت، زیرا پروردگار تو سخت در کمین است.
9- بقره (2)، آیهی 155: و قطعاً شما را به چیزی از قبیل ترس و گرسنگی، و کاهش در اموال و جانها و محصولات میآزماییم، و مژده ده شکیبایان را.
10- ص (38)، آیهی 41: شیطان مرا به رنج و عذاب مبتلا کرد.
11- آل عمران (3)، آیهی 178: و البته نباید کسانی که کافر شدهاند تصور کنند این که به ایشان مهلت میدهیم برای آنان نیکوست. ما فقط به ایشان مهلت میدهیم تا بر گناه خود بیفزایند. و آن گاه عذابی خفت آور خواهند داشت.
12- اعراف (7)، آیهی 156: فرمود: عذاب خود را به هر کسی که بخواهم میرسانم و رحمت من همه چیز را فراگیر است.
عضیمه، صالح؛ (1392)، معناشناسی واژگان قرآن (فرهنگ اصطلاحات قرآنی)، ترجمهی سیدحسین سیدی، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ چهارم