مترجم: سید حسین حسینی
به نظر راغب، کفر نعمت و کفران آن، پوشیدن آن به ترک شکرِ آن است؛ فرمود: فَلا کُفرانَ لِسَعیِهِ (3). و بزرگترین کفر، انکار وحدانیت؛ شریعت یا نبوت است. کفران در انکار نعمت بیشتر کاربرد دارد و کفر بیشتر در دین و کفور در هر دو؛ میفرماید: فَأَبَى الظَّالِمُونَ إِلَّا كُفُورًا (4)؛ فَأَبَى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُورًا (5). دربارهی کفران میفرماید: لِیبْلُوَنِی أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا یشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِی كَرِیمٌ (6). و فرمود: وَاشْكُرُوا لِی وَلَا تَكْفُرُونِ (7). و وَفَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِی فَعَلْتَ وَأَنْتَ مِنَ الْكَافِرِینَ (8)؛ یعنی قصد کفران نعمتم کردی. و فرمود: لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ (9).
وقتی کفران لازمهی انکار نعمت باشد، در انکار هم به کار میرود؛ فرمود: وَلَا تَكُونُوا أَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ (10). و به کافر علی الاطلاق به کسی گویند که منکر وحدانیت، نبوت یا شریعت یا هر سه باشد. گفته میشود: کسی که به شریعت خللی وارد کند، و ترک شکر کند به آنچه که خداوند ملزم نمود، کافر است. فرمود: مَنْ كَفَرَ فَعَلَیهِ كُفْرُهُ (11)، که بر تقابل آن دلالت دارد؛ یعنی: وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِأَنْفُسِهِمْ یَمْهَدُونَ (12)، وَأَكْثَرُهُمُ الْكَافِرُونَ (13)؛ وَلَا تَكُونُوا أَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ (14)؛ یعنی رهبران کفر نباشید که به شما اقتدا کنند. و آیهی: فَمَنْ تَوَلَّى بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ (15)، یعنی کافری که حق را میپوشاند، و لذا او را فاسق قرار داد. پیداست، کفر مطلق از فسق فراگیرتر است؛ یعنی کسی که منکر حق خداوند گردد، در حقیقت با ظلمش از فرمان خدای خود بیرون آمد؛ وقتی هر فعل پسندیده ناشی از ایمان باشد، هر فعل ناپسند هم ناشی از کفر است؛ از جمله سحر، که فرمود: وَمَا كَفَرَ سُلَیمَانُ وَلَكِنَّ الشَّیاطِینَ كَفَرُوا یعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ (16)؛ و از جمله ربا، که فرمود: یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَیرْبِی الصَّدَقَاتِ وَاللَّهُ لَا یحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِیمٍ (17). افعال پسندیده مثل افعال ناپسند، فراوانند.
گفته میشود: «کَفرَ فُلانُ، وقتی که به کفر اعتقاد پیدا کرد؛ و یا کفر را اظهار کرد هر چند که به آن اعتقاد نداشته باشد؛ لذا فرمود: مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمَانِ (18)؛ و گفته میشود. «کفر فلان بالشیطان»؛ یعنی به سبب شیطان کافر شد؛ و گاهی گفته میشود، ایمان آورد و با شیطان مخالفت کرد؛ مثل آیهی: فَمَنْ یكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیؤْمِنْ بِاللَّهِ (19). و گاهی از تبری جستن، به کفر تعبیر میشود؛ مثل آیهی: یَوْمَ الْقِیامَةِ یَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ (20).
در کافی زراره از امام صادق (علیه السلام) سخنی فراگیر و پربار روایت میکند که فرمود: «اگر بندگان وقتی نادان شدند، در آن حد توقف نمایند و به انکار نپردازند، کافر نمیشوند.» یعنی اگر در حد جهل خود بمانند و به انکار آنچه که نمیدانند، نپردازند؛ و به انکار آنچه میدانند و نمیدانند گام برندارند، در ظلمات کفر سقوط نمیکنند. به عبارت دیگر، اگر انسان در آنچه از اصول و فروع اعتقادها نمیداند، سخن نگوید کافر نمیگردد و خود را به جهنم نمیافکند. پس جهل منشأ هر گمراهی است، و گمراهی نیز قوت میگیرد تا این که به کفر تبدیل میگردد.
بهترین شرح سخن امام صادق (علیه السلام) روایتی است که مسعدة بن صدقه در همین بخش آورده؛ میگوید: «از امام صادق (علیه السلام) شنیدم، وقتی سؤال شد چرا زانی [زناکار] را کافر نمینامید ولی تارک الصلاة را کافر مینامید؟ دلیل شما چیست؟ فرمود: زانی و امثال او آن کار را به خاطر شهوت انجام میدهند، چون بر وی غالب میشود، ولی تارک الصلاة تنها به خاطر استخفاف نماز چنین میکند؛ در ضمن، زناکار برای لذت قصد آن کار میکند ولی تارک الصلاة از ترک نماز قصد لذت ندارد؛ چون لذت منتفی است، پس برای استخفاف میباشد. و هرگاه استخفاف رخ دهد، کفر هم واقع میشود.» و گفت، چه زیباست این سخن «هر کسی در خدا و رسولش شک کند، کافر است.» منظور از شک، بحث و پرسش و تلاش برای شناخت و رستگاری به واسطهی یقین و آگاه شدن از حقیقت نیست، بلکه مراد از شک، انکار خداوند- که حقیقت هر چیزی است- و انکار رسولش- که راهنمای رسیدن به این حقیقت است- میباشد.
همچنین از قول امام صادق (علیه السلام) در کافی آمده است: «هر چیزی که موجب اقرار و تسلیم شود، ایمان است؛ و هر چه که موجب انکار گردد، کفر.» پس، اقرار همان تصدیق چیزی بعد از شناخت آن و تسلیم شدن به آن آگاهی نسبت به آن و اطمینان داشتن به آن و یا اذعان به آنچه که احکام آن اقتضا میکند؛ و انکار، که همان جحود است، گاه همراه جهل است و گاهی با شناخت. امّا عدل خداوندی تصریح دارد که، کفر تنها بعد از اقامهی حجت از جانب خداوند بر بندگانش میباشد؛ میفرماید: وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا (21). عذاب زمانی است که بعد از کفر ورزیدن به فرستادهی خداوند که برای تبلیغ فرمان او آمده. و به رسالتی که مشتمل بر این فرمان است، رخ دهد. و کسانی میگویند، جحود از کفر بدتر است، چون جحود آن است که انسان آنچه را میشناسد انکار میکند که شرط کفر از جادهی سلامت و صواب خارج نشده باشد و در تمام احوال، کفر و جحود مساویاند و تفاوتی بین آنها نیست.کفر، گونههایی زیاد دارد و راههای آن هم فراوان است؛ و برخی از برخی دیگر روشنتر، و برخی هم پنهانیتر، که انسان بر آن مسیر میرود ولی نمیداند که به پرتگاه سقوط میکند. قبلاً دیدیم که راغب برخی از گونههای کفر و معانی موجود در قرآن را ذکر کرد. اکنون، نویسندهی کافی روایت میکند: «ابو عمرو زبیری نزد امام صادق (علیه السلام) آمد و پرسید: از گونههای کفر در قرآن به من بگو، فرمود: کفر در کتاب خداوند بر پنج گونه است: کفر- جحود- که جحود بر دو گونه است-، و کفر به ترک فرمان خدا، و کفر برائت، و کفر نعمت.
اما کفر جحود، همان کفر به ربوبیت است؛ مثل کسی که میگوید: «خدا و بهشت و جهنم وجود ندارند.» که سخن دو گروه از زندیقهاست که به آنها دهریون میگویند، و معتقدند: وَمَا یُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ (22)؛ و آن دینی است که از سر آسانگیری برای خودشان وضع کردند، نه از سر دقت و تحقیق، خداوند میفرماید: إن هُم إلاً یَظُنُونَ (23)، چون میگویند: إِنَّ الَّذِینَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَیهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا یؤْمِنُونَ (24) : یعنی به توحید و یگانگی خداوند؛ این حد گونه های کفر است.
اما گونهی دوم جحود، جحود با شناخت است؛ یعنی شخص منکر، حق را میداند و برای او ثابت است. خداوند میفرماید: وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا (25)؛ و وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ یسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِینَ (26).
این تفسیر دو وجه جحود است.
امّا گونهی سوم کفر، کفر نعمتهاست؛ که همان سخن خداوند از زبان سلیمان (علیه السلام) است كه فرمود: هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیبْلُوَنِی أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا یشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِی كَرِیمٌ (27)؛وَ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ (28)؛ فَاذْكُرُونِی أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِی وَلَا تَكْفُرُونِ (29).
امّا گونهی چهارم کفر، ترک اوامر خداوندی است. خود فرموده است: وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَكُمْ لَا تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَلَا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِیارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ (30) ثُمَّ أنتُم هؤلاءِ تَقتُلُونُ أنفَُسَكُم وَ تُخرِجُونَ فریقاً مِنكُم مِن دِیارِهِم تَظاهَرُونَ عَلَیهِم بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِنْ یأْتُوكُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیكُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ یفْعَلُ ذَلِكَ مِنْكُمْ (31). آنها را نسبت کفر داد به واسطهی ترک اوامر خداوند، و به ایمان نسبت داد ولى از آنها نپذیرفت و برای آنها سودی نداشت: فرمود: فَمَا جَزَاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذَلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْی فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَیوْمَ الْقِیامَةِ یرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (32).
گونهی پنجم کفر، کفر برائت است، که در قرآن به زبان ابراهیم (علیه السلام) آمده است. كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَینَنَا وَبَینَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ (33)؛ یعنی از شما بیزاری جستیم. و فرمود: ابلیس در روز قیامت از دوستانش بیزاری میجوید: إِنِّی كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ (34). و فرمود: إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا مَوَدَّةَ بَینِكُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا ثُمَّ یوْمَ الْقِیامَةِ یكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ وَیلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضًا (35)؛ یعنى برخى از شما از برخی دیگر بیزاری میجویند.
پینوشتها:
1- بقره (2)، آیهی 161: کسانی که کافر شدند و در حال کفر مُردند، لعنت خدا بر آنان باد!
2- نساء (4)، آیهی 137: کسانی که ایمان آوردند، سپس کافر شدند و باز ایمان آوردند، سپس کافر شدند، آن گاه در کفر خود افزودند؛ قطعاً خدا آنان را نخواهد بخشید.
3- انبیاء (21)، آیهی 94: برای تلاش او ناسپاسی نخواهد بود.
4- اسراء (17)، آیهی 99: [ولی] ستمگران جز انکار [چیزی] را نپذیرفتند.
5- همان، آیهی 89: ولی بیشتر مردم جز سر انکار ندارند.
6- نمل (27)، آیهی 40: تا مرا بیازماید که آیا سپاسگزارم یا ناسپاسی میکنم؛ و هر کس سپاس گزارد تنها به سود خویش سپاس میگزارد؛ و هر کس ناسپاسی کند، البته پروردگارم بی نیاز و بزرگوار است.
7- بقره (2)، آیهی 152: و شکرانهام را به جای آورید و با من ناسپاسی نکنید.
8- شعراء (26)، آیهی 19: و [سرانجام] کار خود را کردی، و تو از ناسپاسانی.
9- ابراهیم (14)، آیهی 7: اگر واقعاً سپاسگزاری کنید [نعمت] شما را افزون خواهم کرد؛ و اگر ناسپاسی نمایید، قطعاً عذاب من سخت خواهد بود.
10- بقره (2)، آیهی 41: و نخستین منکران نباشید.
11- روم (30)، آیهی 44: هر که کفر ورزد کفرش به زیان اوست.
12- همان: و کسانی که کار شایسته کنند [فرجام نیک را] به سود خودشان آماده میکنند.
13- نحل (16)، آیهی 83: و بیشترشان کافرند.
14- بقره (2)، آیهی 41: و نخستین منکران نباشید.
15- آل عمران (3)، آیهی 82: پس کسانی که بعد از این (پیمان) روی برتابند، آنان، خود نافرمانند.
16- بقره (2)، آیهی 102: و سلیمان کفر نورزید، لیکن آن شیطان [صفت] ها به کفر گراییدند که به مردم سحر میآموختند.
17- همان، آیهی 276: خدا از (برکت) ربا میکاهد، و بر صدقات میافزاید، و خداوند هیچ ناسپاس گناهکاری را دوست نمیدارد.
18- نحل (16)، آیهی 106: هر کس پس از ایمان آوردن خود، به خدا کفر ورزد (عذابی سخت خواهد داشت)، مگر آن کس که مجبور شده، ولی قلبش به ایمان اطمینان دارد.
19- بقره (2)، آیهی 256: پس هر کس به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورد.
20- عنکبوت (29)، آیهی 25: روز قیامت بعضی از شما بعضی دیگر را انکار میکند.
21- اسراء (17)، آیهی 15: و ما تا پیامبری برنگزینیم به عذاب نمیپردازیم.
22- جاثیه (45)، آیهی 24: و ما را جز طبیعت هلاک نمیکند.
23- همان: و فقط گمان میبرند.
24- بقره (2)، آیهی 6: در حقیقت، کسانی که کفر ورزیدند- چه بیمشان دهی، چه بیمشان ندهی- برایشان یکسان است؛ [آنها] نخواهند گروید.
25- نمل (27)، آیهی 14: از روی ظلم و تکبر، آن را انکار کردید.
26- بقره (2)، آیهی 89: و از دیرباز (در انتظارش) بر کسانی که کافر شده بودند پیروی میجستند؛ ولی همین که آنچه [که اوصافش] را میشناختند بر ایشان آمد، انکارش کردند. پس لعنت خدا بر کافران باد!
27- نمل (27)، آیهی 40: تا مرا بیازماید که آیا سپاسگزارم یا ناسپاسی میکنم؛ و هر کس ناسپاسی کند، بی گمان پروردگارم بی نیاز و کریم است.
28- ابراهیم (14)، آیهی 7: اگر واقعاً سپاسگزاری کنید [نعمت] شما را افزون خواهم کرد، و اگر ناسپاسی نمایید، قطعاً عذاب من سخت خواهد بود.
29- بقره (2)، آیهی 152: پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم، و شکرانهام را به جای آورید و با من ناسپاسی نکنید.
30- همان، آیهی 84: و چون از شما پیمان محکم گرفتم که: «خون همدیگر را مریزید و یکدیگر را از سرزمین خود بیرون نکنید» سپس [به این پیمان] اقرار کردید و خود گواهید.
31- همان، آیهی 85: [ولی] باز همین شما هستید که یکدیگر را میکشید و گروهی از خودتان را از دیارشان بیرون میبرید، و به گناه و تجاوز، بر ضد آنان به یکدیگر کمک میکنید. و اگر به اسارت پیش شما آیند، به [دادن] فدیه آنان را آزاد میکند. با آن که [نه تنها کشتن، بلکه] بیرون کردن آنان بر شما حرام شده است. آیا شما به پارهای از کتاب [تورات] ایمان آوردهاید و به پارهای کفر میورزید.
32- همان: پس جزای هر کس از شما که چنین کند، جز خواری در زندگی دنیا چیزی نخواهد بود و روز رستاخیز ایشان را به سختترین عذابها باز برند و خداوند از آنچه میکنید غافل نیست.
33- ممتحنه (60)، آیهی 4: به شما کفر میورزیم و میان ما و شما دشمنی و کینهی همیشگی پدیدار شده تا وقتی که فقط به خدا ایمان آورید.
34- ابراهیم (14)، آیهی 22: من به آنچه پیش از این مرا [در کار خدا ] شریک میدانستید کافرم.
35- عنکبوت (29)، آیهی 25: جز خدا، فقط بتهایی را اختیار کردهاید که آن هم برای دوستی میان شما در زندگی دنیاست، آن گاه روز قیامت بعضی از شما بعضی دیگر را انکار و برخی دیگر از شما برخی دیگر را لعنت میکنند.
عضیمه، صالح؛ (1392)، معناشناسی واژگان قرآن (فرهنگ اصطلاحات قرآنی)، ترجمهی سیدحسین سیدی، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ چهارم