امامت در قرآن
نويسنده: عبدالحميد صفائي
واژه امام در قرآن
1. لوح محفوظ (1 بار)؛ «وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ» (يس/ 12).
«و هر چيزي را در كارنامهاي روشن برشمرديم».
2. جاده و راه (1 بار)؛ «وَ إِنَّهُما لَبِإِمامٍ مُبِينٍ» (حجر/ 79).
«و آن دو (شهر، اكنون) بر سر راهي آشكار است».
3. تورات يا كتاب و پيشوا (2 بار)؛ «وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسي إِماماً وَ رَحْمَةً» (احقاف/ 12، هود/ 17).
«پيش از وي (نيز) كتاب موسي راهبر و مايه رحمت بوده است».
4. پيشوايان الهي و صالح (5 بار)؛ «قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً» (بقره/ 124).
«فرمود: من تو را پيشواي مردم قراردادم».
«وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» (انبياء/ 73، فرقان/ 74، قصص/ 50، سجده/ 24).
«و آنان را پيشواياني قرار داديم كه به فرمان ما هدايت ميكردند».
5. پيشوايان كفر و ضلالت (2 بار)؛ «فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ» (توبه/ 12 و قصص/ 41).
«پس با پيشوايان كفر بجنگيد».
6. مفهوم جامعي كه پيشوايان هدايت و ضلالت را هر دو شامل ميشود (1 مورد)؛ «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» (اسراء/ 71).
«ياد كن روزي را كه هر گروهي را با پيشوايان فرا ميخوانيم».
امام در لغت:
1. كسي كه به او اقتدا ميشود و در كارها پيشواست.
2. پيشوا؛ 3. معلِّم؛ 4. جاده و راه؛ و مانند آن.
ظاهراً ريشه همه آنها «قصد كردن همراه با توجّه خاص» است؛ لذا به مادر و اصل و اساس چيزي «اُمّ» گويند؛ چرا كه مورد توجّه انسان است يا به مقتدا و پيشوا و رهبر «امام» گويند؛ چون مردم با توجه خاص به سراغ او ميآيند.[1]
امام در اصطلاح
همچنين اين نكته بدست ميآيد كه: امام در اسلام بايد يك شرط داشته باشد و آن اينكه اگر امام «كتاب»باشد بايد از جانب خدا بر رسول حق نازل شده باشد ( در جهت هدايتِ مردم). اگر «انسان» باشد، اولاً: بايد از جانب خداوند معيّن شده باشد؛ چرا كه تعبير شده به «انّي جاعلك للناس اماماً» يا «و جعلنا هم ائمةً» و ثانياً: معصوم باشد و به طور مطلق ستمگر نباشد (چه نسبت به خود، چه ديگران)؛ چرا كه فرمود: «لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» (بقره/ 124).
«پيمان من به بيدادگران نميرسد».
خلاصه: امام در اصطلاح اسلامي (از ديدگاه قرآن) دو كاربرد دارد:
1. كتابي مُنْزَل از جانب خدا بر رسول الهي براي هدايت مردم؛
2. آن انسان تعيين شده از جانب خدا براي هدايت مردم كه داراي مقام عصمت باشد.[2]
خصوصيات و ويژگيهاي امام و مقام امامت:
1. مقام عصمت: به دليل آيه 124 سورة بقرة «لا ينال عهدي الظالمين»؛ يعني، بدور از هر گونه ظلم (ظلم به خدا، خويشتن و ديگران) باشد.
2. مقام صبر: زماني امام، اين مقام را دارا خواهد بود كه:داراي مقام صبر (آن هم صبر مطلق كه شامل انواع امتحانات و آزمايشها ميشود) باشد؛ «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ» (سجده/ 24) «و چون شكيبايي كردند و به آيات ما يقين داشتند برخي از آنان را پيشواياني قرار داديم كه به فرمان ما (مردم را) هدايت ميكردند».
3. مقام يقين: امام، پيش از مقام صبر بايد داراي مقام يقين باشد؛
«و كانوا بآياتنا يوقنون» كه به دنبال آيه قبل آمده.
يا درباره حضرت ابراهيم ـ پيش از رسيدن به مقام امامت ـ ميخوانيم «وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ» (انعام/ 75) «و اين گونه ملكوت آسمانها را به ابراهيم نمايانديم تا از جملةيقين كنندگان باشد». از اين آيات درمييابيم كه باطن و حقيقت جهان براي امام مكشوف است و از اعمال و دلهاي مردم باخبر ميباشد.
4. منصب الهي (تعيين از جانب خدا)؛ به دليل آياتي چون:
«إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً» (بقره/ 124)، و «جعلناهم ائمه» (انبياء/ 73)، «و نجعلهم ائمه» (قصص/ 5)، و مانند اين آيات.
5. هدايتگري: امام برحق كارش هدايت و رهبري جامعه به سوي اهداف و آرمانهاي الهي و سعادت است كه از «عالم امر» فرمان ميگيرد. «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» (انبياء/ 73) « وَ جَعَلْنامنهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» (سجده/ 24).
عالم امر، همان عالم ملكوت است كه خداوند در جاي ديگر ميفرمايد:
«إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ـ فَسُبْحانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» (يس / 82 و 83) «چون به چيزي اراده فرمايد كارش اين بس كه ميگويد: باش پس (بيدرنگ) موجود ميشود، پس پاك است آن كسي كه ملكوت هر چيزي در دست اوست و به سوي اوست كه بازگردانيده ميشويد».
طبق اين آيات، امام كسي است كه جنبة ملكوتي موجودات را رهبري كند و جوامع بشري را نيز به مقصد نهايي خويش، يعني آشنايي با خداو احياي ارزشهاي الهي برساند و سعادت آنها را تضمين كند.
6. واسطه فيض خداوند: امام بر حق واسطة فيض الهي در اموري چون: انجام دادن نيكيها، برپاداشتن نماز، پرداخت زكات و عبادت ميباشند؛ «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ» (انبياء/ 73). «و آنان را پيشواياني قرار داديم كه به فرمان ما هدايت ميكردند و به ايشان انجام دادن كارهاي نيك و برپاداشتن نماز و دادن زكات را وحي كرديم و آنان پرستندة ما بودند.
اصول مسائل امامت[3]
1. امامت يك منصب مجعول و قرار دادي از سوي خداوند است؛
2. امام بايد معصوم به عصمت الهي باشد؛
3. هر زمان كه مردمي روي زمين زندگي ميكنند بايد امامي در ميان آنها باشد؛
4. امام بايد از طرف خدا تأييد شود؛
5. اعمال مردم از امام پنهان نيست؛
6. امام بايد كليه اموري را كه در دنيا وآخرت مورد احتياج مردم است، بداند؛
7. محال است در ميان مردم كسي پيدا شود كه در فضايل نفساني از امام برتر باشد.
نتيجه
امام كسي است كه داراي روحية صبر بلند و يقين و كشف و شهودات است و عالم ملكوت را مشاهده ميكند، باران و رحمت ونعمتهاي الهي به واسطة او نازل ميشود، حجت زمين و زمان است.
اين مقام آخرين مرحله سير تكاملي انسان است و به تعبير قرآن «عهد» خداست كه به «جعل» و يقين الهي است ـ نه به رأي و شورا و انتخاب مردم ـ حتي رسول خدا ـ صلّي الله علي و آله ـ هم مستقيماً نميتواند امام را معرّفي كند؛ بلكه به دست خالق جهان است.
ديگر اينكه، امامت تنها رهبري ظاهري ديني و دنيوي نيست، بلكه جهان آفرينش و تكوين را زير نظر دارد. مقام امامت در واقع تحقّق بخشيدن به برنامهي الهي، اعم از حكومت و اجراي احكام الهي و تربيت و پرورش نفوس انساني، در ظاهر و باطن است.[4]
پی نوشت
[1] . كتب لغت مشهور، تفاسير الميزان، نمونة ذيل آية 124، سورة بقره و واژه امام و پيام قرآن، ناصر مكارم شيرازي، ج 9.
[2] . معالم المدرستين، عسكري، سيد مرتضي، ج 1، صص 160 و 161.
[3] . الميزان، ترجمة ناصر مكارم شيرازي، ج 1، ص 379، بنياد علمي و فكري علامه طباطبايي، چ 2، 1364.
[4] . به تفاسير الميزان، نمونه ذيل آيات امامت (كه جلوتر آورديم) و همچنين پيام قرآن، ناصر مكارم شيرازي و همكاران، ج 9 و امامت (مجموعه سخنراني چاپ شده) مطهري، مرتضي مراجعه شود.