درنگی بر واژه قرآنی «صلاة»

واژه «صلاة» یکی از مهم‌ترین واژه‌های قرآنی است که در آیات متعددی به کار رفته است. دانشمندان نیز در پژوهش‌های خود، درباره‌ی این واژه، مفاهیم گوناگونی پیشنهاد کرده‌اند. اما چون این پیشنهادها پایه علمی استوار نداشت، انتخاب
سه‌شنبه، 31 فروردين 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
درنگی بر واژه قرآنی «صلاة»

 درنگی بر واژه قرآنی «صلاة»
 

 

نویسندگان: محمود مکوند (1) و دکتر آذرتاش آذرنوش (2)




 

چکیده

واژه «صلاة» یکی از مهم‌ترین واژه‌های قرآنی است که در آیات متعددی به کار رفته است. دانشمندان نیز در پژوهش‌های خود، درباره‌ی این واژه، مفاهیم گوناگونی پیشنهاد کرده‌اند. اما چون این پیشنهادها پایه علمی استوار نداشت، انتخاب برابر نهاده‌های واژه نیز به نوعی هم ریختگی و نابسامانی دچار شده است. درباره‌ی ریشه‌ی واژه و ناقص واوی یا یایی بودن آن نیز اختلاف‌نظر وجود دارد. پژوهش‌های ریشه‌شناسی نشان می‌دهد که «صلاة» از جمله واژگان مشترک در گنجینه‌ی زبان‌های سامی است که شعرای قدیم عرب آن را به کار برده‌اند و در دوره پیش از اسلام واژه‌ای کاملاً آشنا بوده است. همچنین ریشه «صلو» در سنگ‌نبشته‌های عربستان جنوبی با مفهوم دعا و نماز به کار رفته است. در این مقاله با تکیه بر این پژوهش‌ها و نیز با بررسی تطور تاریخی – معنایی واژه، برابر نهاده‌های آن در چهاربخش پیشنهاد شده است: الف – نماز (نیایش آیینی مسلمانان) ب- دعا (نیایش فردی) ج – نیایش (به معنای مطلق آن) د – درود فرستادن (با هدف بزرگداشت).
کلیدواژه‌ها: صلاة، واژه‌های قرآنی، دعا، نیایش، معربات، ریشه‌شناسی.

طرح مسئله

همه ادیان و آیین‌ها برای پیروان خود، قوانین و تکالیفی وضع کرده‌اند که پیروی از آن‌ها، نشانه‌ی پایبندی به آن دین یا آیین است. از این رو تعیین دقیق چارچوب این قوانین و مقررات ضرورتی انکارناپذیر است. فهم قرآن به عنوان قانون اساسی جامعه اسلامی در همین راستا قابل توجه است. در این میان دریافت مفهوم دقیق واژگان قرآنی، نخستین و اساسی‌ترین گردنه‌ای است که بدون گذر از آن، رسیدن به قله فهم قرآن امکان‌پذیر نخواهد بود.
به صورت ویژه پژوهش‌های واژه‌شناسی و ریشه‌شناسی درباره قرآن کریم را خاورشناسان از سده 19 م آغاز کردند. اما این موضوع عمدتاً چنین بود که می‌کوشیدند ریشه یا ترکیبات و عبارات قرآنی را در کتب آسمانی دیگر و تفاسیر آن‌ها باز یافته و به استناد آن ادعا کنند که قرآن کریم، ساخته دست بشر و تقلیدی از تورات و انجیل است. این گونه قرآن ستیزی هنوز هم ادامه دارد و شاید بتوان گفت که به شدت آن نیز افزوده شده است (آذرنوش، 12).
در زمینه ترجمه‌ی قرآن نیز از سده‌های نخستین اسلامی تاکنون ترجمه‌های متعدد به قصد انتقال معانی و مفاهیم آیات قرآن به افراد فارسی‌زبان و ناآشنا با ادبیات عرب به نگاشته شده است. ایرانیان نخستین‌بار در میانه‌های قرن 4 ه.ق به ترجمه قرآن دست زدند و کارشان هم شیوه‌ای خاص داشت که بهتر است این را معادل‌یابی بخوانیم تا ترجمه. پس از آن به تدریج ترجمه تحول یافت و مسیر تحول چنین بود که از یک سو واژه‌های عربی فزونی می‌یافت و از سوی دیگر دستور زبان فارسی در آن‌ها بیشتر مراعات می‌شد. اما طی 800 – 900 باری که دانشمندان از آغاز تاکنون به ترجمه قرآن دست زده‌اند از یک سو نیافتن معادل دقیق برای تمامی واژگان به زبان فارسی و از سوی دیگر بروز اشتباه در برخی از ترجمه‌ها و تکرار آن در سایر ترجمه‌ها، امکان دستیابی به درک و دریافتی صحیح و دقیق از واژگان قرآن کریم را با مشکلاتی همراه کرده است؛ براین اساس در نوشتار حاضر ما ضمن ریشه‌شناسی واژه قرآنی «صلاة» و بررسی تحول تاریخی – معنایی آن به پرسش‌های ذیل پاسخ می‌گوییم:
1- معانی بنیادین این واژه چه بوده است و معانی بعدی چگونه از آن برخاسته‌اند؟
2- ریشه‌شناسی واژه «صلاة» چه نقشی در روند فهم و معادل‌یابی آن دارد.
3- ترجمه‌های موجود تا چه حد توانسته‌اند مقصود و مفهوم دقیق آیات را آن چنان که هست به خواننده‌ی فارسی زبان منتقل کنند؟
4- از میان برابر نهاده‌های واژه‌ی مذکور در طول تاریخ ترجمه قرآن، کدام ترجمه‌ها معادل‌های صحیح‌تری برگزیده‌اند؟
شاید بتوان گفت نخستین سودمندی که از پاسخ به این پرسش‌ها حاصل می‌آید، رهایی از لغزیدن به لغزشگاهی است که پشینیان ما طی هزاران سال بدان دچار بوده‌اند. از سوی دیگر از رهگذر پاسخ به این پرسش‌ها می‌توانیم مفاهیم «صلاة» را به سامان کنیم تا قرآن خوان ایرانی، هنگامی که به این واژه می‌رسد، در هر آیه مفهوم درست‌ آن را در خاطر خود مجسم سازد.

نمونه‌ای از آیات مربوط

ریشه – واژه‌ی «صلو» روی هم 98 بار در 37 سوره و 90 آیه قرآن به کار رفته است. از نگاه معنی شناختی این آیات را می‌توان به چهار گروه تقسیم کرد:
1- آیاتی که در آن ریشه – واژه‌ی «صلو» به یک نیایش آیینی اشاره دارد. کاربردهای این مفهوم تقریباً همیشه با واژه‌ی «الصلاة» مربوط است که پیوسته به صورت مفرد و همیشه همراه با حرف تعریف ال (به جز دو مورد که هر دو در آیه 58 سوره نور قرار دارند) نمایان می‌شود. آیه زیر نمونه‌ای برای این گروه است:
وَأَقِیمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ وَارْكَعُواْ مَعَ الرَّاكِعِینَ (بقره/ 43)؛
2- آیاتی که در آن ریشه – واژه‌ی «صلو» در قالب‌های مختلف صرفی و با مفهوم نیایش فردی به کار رفته است. آیه زیر نمونه خوبی برای این گروه است:
فَنَادَتْهُ الْمَلآئِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمِحْرَابِ... (آل عمران/ 39)؛
3- آیاتی که در آن کاربرد ریشه – واژه «صلو» از نظر تنوع قالب‌های صرفی همچون گروه دوم است اما از نگاه مفهومی نسبت به دو گروه پیشین معنای عام‌تری دارد تا آنجا که می‌توانیم مفاهیم دو گروه قبل را زیر مجموعه‌های آن بدانیم، آیه زیر نمونه‌ای از این گروه است :
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّیْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ... (نور/ 41).
4- آیاتی که در آن ریشه – واژه‌ی «صلو»، جهت بیان نوعی نکوداشت و تکریم، در قالب‌های مختلف صرفی به کار رفته است. آیه زیر نمونه‌ای از این گروه است:
إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا (احزاب/ 56).
نگاهی به ترجمه‌ها و تفاسیر جدید و قدیم قرآن نشان می‌دهد که آن‌ها نیز گرچه در تعیین مصداق‌ها به اختلاف دچار شده‌اند اما کم و بیش به چنین تنوعی برای مفاهیم ریشه – واژه‌ی «صلو» قائل بوده‌اند. در این میان وقتی به سراغ قاموس‌های عربی می‌رویم، مشاهده می‌کنیم که دامنه اختلافات حتی تا بحث درباره حرف سوم کلمه نیز کشیده شده است. با توجه به آنکه از یک سو غالب فرهنگنامه‌ها مبنای کار خود را بر ناقص واوی قرار داده‌اند و از سوی دیگر، به دلیل اشتراک معنایی موجود میان این ریشه با دیگر واژگان مشابه دینی مثل «رکع» و «سجد» که در آن‌ها نیز اشاره به نوعی کرنش و تعظیم است، منطقی به نظر می‌رسد که پایه بحث را بر ریشه – واژه «صلو» قرار دهیم. ناگفته نماند که مهم‌ترین مفاهیم ریشه «صلی» (ناقص‌یابی) عبارت است از :

مفاهیم لازم:

رنج‌بردن از سوز گرمای آتش، در آتش سوختن، با آتش خود را گرم کردن؛

مفاهیم متعدی:

در معرض آتش قرار دادن، بریان کردن گوشت، در آتش افکندن (نک: خلیل‌بن‌احمد، 157/7؛ ابن درید 123/5؛ ازهری 250/6؛ جوهری، 321/3).

«صلاة» در قاموس‌های عربی

خلیل‌بن دو مفهوم مهم این ریشه اشاره می‌کند که در غالب قاموس‌ها با عبارات و شواهد متفاوتی از آن‌ها یاد شده است :
1- نقطه میانی پشت چهارپا و انسان؛
1-1- خلیل پس از ذکر معنای بالا می‌گوید: مُصلِّی اسبی است که در مسابقه به دنبال اسب اول می‌آید و به این اسب دوم مُصلِّی می‌گویند چرا که سر او دنباله‌رو صَلایِ اسب جلوتر است (خلیل‌بن احمد، همان‌جا)؛
1-2- ابن‌درید نیز در تعریف واژه‌ی «مُصَلِّی» چنین می‌افزاید: از آن پس به دلیل کاربرد فراوان این لفظ در کلام، دومین هر چیز را مُصَلِّی نامیدند (ابن‌درید، همان‌جا)؛
1-3- وقتی بچه ماده شتر در آستانه‌ی تولد در صلای (لگن) او قرار می‌گیرد، گویند: «أصلَت النّاقه» (ازهری، 221/4)؛
1-4- «صَلا» نخستین نقطه اتصال دو استخوان ران است (ابن‌منظور، 464/14)؛
2- دعا؛
2-1- صلاه مردم بر میت یعنی دعای ایشان برای او (خلیل، همان‌جا)؛
2-2- در صدر اسلام اگر شخصی را نزد مأمور زکات می‌بردند به او می‌گفتند: صَلِّ علیه، یعنی برایش دعا کن (ابن‌درید، همان‌جا).
2-3- قال رسو‌ل‌الله: «اذا دُعِیَ أحدُکم إلی طعامٍ فلیُجب، فان کان مُفطراً فلیاکل وَ إن کان صائماً فلیصل» (ابن فارس، 227/4)
(چون از شما کسی را به خوراک دعوت کنند باید آن دعوت را بپذیرد. آن گاه اگر روزه ندارد، از آن خوراک تناول کند و اگر روزه‌دار است وظیفه او دعا کردن است»؛
2-4- ابن منظور به بیت شعری از اعشی استشهاد می‌کند:

علیکِ مِثل الذی صَلَّیتِ فاغتمضی*** نوماً، فانَّ لِجَنبِ المَرءِ مُضطَجَعا (ابن‌منظور، همان‌جا).

أعشی از دختر خود می‌خواهد که همان‌دعا را برای خویش تکرار کند و آن‌گاه (بی‌هیچ نگرانی) برای خوابیدن پلک بر هم نهد که هر انسانی را سرانجام خوابگاهی ابدی است.
3- درود و نکوداشت؛
1-3- اعشی گوید:
وَ صَهباء طاف یهودی‌ها *** وَ أبرَزَها، و علیها ختَم
و قابل‌ها الرِّیحُ فی دن‌ها*** وَ صَلّی علی دن‌ها و ارتَسمَ (همان‌جا)
ای بسا شراب سربه‌مهر که مرد یهودی به گردش می‌چرخد و رویش را می‌گشاید. آن ‌گاه باد در درون خمره بزرگ با آن شراب مقابل می‌شود و بر آن خمره درود می‌فرستد و برایش دعا می‌کند.
2-3- صلوات‌الله (همان‌جا)
به نیکی ستودن و یاد شدن از سوی خداوند است
3-3- مصطفوی بر این باوراست که این ریشه به معنای مطلق ستایش نیکو است که از این جهت «تحیه» و غیر آن را در بر می‌گیرد (مصطفوی، 271/6).

پژوهش‌های معاصر

در دیگر زبان‌های سامی نیز همچون زبان عربی به علت اختلاف در حرف سوم کلمه با دو حرف معنایی مواجهیم:
5) بریان کردن گوشت و پختن؛
6) درخواست و التماس کردن؛
7) خم شدن و نماز گزاردن؛
8) نماز (جفری، 295؛ مشکور، 492/1 – 491؛ Ambros، 163).
اینک با توجه به مفاهیم ذکر شده در زبان‌های سامی از جمله عربی، شاید بتوان گفت که محوری‌ترین مفاهیم این ریشه – واژه، «دعام و «نماز» است. اما به نظر می‌رسد که این مفاهیم، آخرین نقطه مسیر منطقی تحول معنایی این ریشه – واژه به شمار می‌آیند.
خاستگاه این حرکت یک معنای فیزیکی است. چنانچه دیدیم واژه «صَلا» نقطه‌ای از بدن انسان یا چهارپا را نشان می‌داد که در آن نقطه، بدن به دو بخش بالاتنه و پایین تنه تقسیم می‌شود. از سوی دیگر، یکی از مهم‌ترین مفاهیم این ریشه در زبان‌های سامی «خم شدن و نماز گزاردن» است و خود واژه‌ی نماز که در بسیاری از ترجمه‌های کهن قرآن معادل مشتقان این ریشه قرار می‌گیرد در زبان پهلوی همین مفهوم «خم شدن و تعظیم کردن» را داشته است MacKenzie)، 109) بنابراین می‌توان گفت که مفهوم فیزیکی این ریشه عبارت است: دو تا شدن، خم شدن و نماز آوردن.
این مفهوم فیزیکی مادامی که در برابر یک انسان انجام می‌گیرد نمادی است از بزرگداشت و ستایش نسبت به مقام والای آن شخص. در دیوان عنتره‌ بن‌شداد با این ابیات مواجه هستیم:
وَ لَو صَلَّتِ العُربُ یومَ الوَغی*** لأبطالِها کنتُ للعُربِ کَعبَه (عنتره، 90)
و چون در آن روز کارزار مردمان عرب برای قهرمانان خود به نماز درآیند، من برای ایشان همچون کعبه هستم.
و در جای دیگر می‌گوید:

جمیعُ النّاس جسمٌ و هو روحٌ*** به تَحیا المفاصِلُ و العِظامُ
تُصَلّی نَحوَه مِن کل فَجٍّ *** مُلوکُ الأرض و هو لها إمام (همان، 213)
مردم، همه چون جسم‌اند و او چون روح. با وجود اوست که استخوان‌ها و مفاصل جان می‌گیرند. او پیشوایی است که همه فرمانروایان زمین از هر نقطه‌ای سوی او کمر خم می‌کنند.
این مفهوم فیزیکی در ادامه از محیطی که روابط حاکم بر آن صرفاً روابط انسان‌های زبردست و زیردست است به فضایی منتقل می‌شود که در آن هر شخصی در مقام نیایش با معبود خویش سمبلی از آن را به نمایش می‌گذارد. سرانجام وقتی این کلمه از تکیه‌گاه اصلی خود یعنی مفهوم فیزیکی‌اش جدا می‌شود و به صورت مستقل در معنی نیایش به کار می‌رود می‌توان گفت این واژه آخرین مرحله تحول معنایی خود رسیده است. اما به نظر می‌رسد این نیایش یک صورت فردی دارد و یک صورت جمعی. صورت فردی آن، راز و نیازی است که محور آن را یک دعا یا درخواستِ متواضعانه تشکیل می‌دهد و صورت جمعی آن نیایشی آیینی است که اساساً به یک ملت مربوط است و در دوران تاسیس و استقرار یک آیین ظهور می‌کند.
تفاوت این دو آن است که : «در نماز کلمات به صورتی جز آن صورت که در دعا به کار می‌روند استعمال می‌شوند، چه این کلمات در نماز با تشریفات و شعائر خاص به کار می‌رود؛ همه کلمات در نماز اهمیت شعائری دارند، در صورتی که در دعا به صورت بیان اندیشه شخصی و بیان احساسات در لحظه‌ای خاص به کار می‌روند. خلاصه آنکه شخص در دعا آنچه را می‌گوید به قصد می‌گوید و همان را می‌خواهد. در صورتی که در صلات کلماتی که شخص ادا می‌کند بیان اندیشه‌های شخصی او نیست بلکه طبیعت نمادی دارد؛ بدین معنی که جزئی از عمل شعائری را تشکیل می‌دهد» (ایزوتسو، 188). پدیده نیایش در سایر ادیان سامانمند، خواه الهی باشد و خواه غیرالهی، همین دو صورت را به خود گرفته است. صورت جمعی آن نمایانگر یک نیایش آیینی است که برخلاف صورت فردی برای انجام آن به مکان و زمان خاصی نیاز است و باید در قالب الفاظ و عبارات خاصی ادا شود. (نک: EQ، ذیل Prayer؛ نیز نک: ناس، 350)
از آن چه گذشت می‌توان مفاهیم این واژه را به ترتیب زیر سامان داد:
1- مفهوم فیزیکی: دوتا شدن، خم شدن و نماز آوردن. این مفهوم هیچ‌گاه در قرآن به صورت مستقل استعمال نشده است؛ بلکه تنها می‌توان آن را در قالب یک تعظیم در شکل کلی نماز جستجو کرد؛
2- مفاهیم معنوی: تقریباً تمام کاربردهای قرآنی ریشه – واژه‌ی «صلو» و مشتقات صرفی آن به این بخش اختصاص دارد. این مفاهیم عبارتند از:
2-1- نیایش یا راز و نیاز: مقصود از آن نیایش به معنای مطلق آن است؛
2-2- دعا و درخواست: این درخواست، در قالب نیایش فردی است و موضوع آن همیشه مثبت است. مثل برکت، رحمت، آمرزش و ...؛
2-3- نماز: مقصود از آن نیایشی آیینی است که در قرآن تقریباً همیشه با واژه‌ی «الصلاة» از آن یاد می‌شود.
2-4- درود فرستادن: به نظر می‌رسد هدف از این درود و سلام نوعی بزرگداشت و تکریم باشد.

ریشه‌شناسی

این ریشه در زبان عربی، از جهت صرفی و معنایی، با همتای خود در دیگر زبان‌های سامی شباهت قابل توجهی دارد. یعنی همان‌طور که در زبان عربی مفاهیم این ریشه در دو حوزه معنایی قرار می‌گرفتند، در زبان‌های سامی نیز دقیقاً همین دو دسته مفهوم قابل مشاهده است: یکی نماز یا دعا است و دیگری در معرض آتش قرار دادن. جالب است که در زبان آرامی شاهنشاهی نیز واژه SL حرف سوم را ندارد که از این جهت با ریشه عربی مذکور که خاستگاه دو حوزه معنایی‌اش حرف سوم آن است، شباهت قابل ملاحظه‌ای را به ذهن متبادر می‌کند. جفری (همان‌جا) درباره خاستگاه واژه می‌گوید: «ممکن است واژه از آدمی یهودی اخذ شده باشد، اما بیشتر احتمال دارد منشأ آن سریانی باشد؛ زیرا عبارت متداول» أقام الصلوة چنان که ونسینک یادآور شده است یک عبار سلیس و صحیح سریانی است. واژه یک واژه قرضی قدیم است که شعرای قدیم عرب آن را به کار برده‌اند و در دوره‌ی پیش از اسلام، واژه‌ای کاملاً آشنا بوده است و ریشه «صلو» در سنگ‌نبشته‌های عربستان جنوبی با مفهوم دعا و نماز به چشم می‌‌خورد».
بنابر آنچه گذشت جفری صریحاً از قرضی بودن واژه یاد می‌کند حال آن که سخن وی درست به نظر نمی‌رسد. توضیح آنکه «صلاة» از جمله واژگان مشترک در خانواده زبان‌های سامی است؛ این واژه در عبری به صورت salah، در آرامی به صورت sela، در سریانی به صورت‌های sullu و slawota در حبشی به صورت slot و در ترگوم به صورت selota مشاهده می‌شود (مشکور، همان‌جا). استعمال واژه در اشعار جاهلی و وجود ریشه آن در سنگ نبشته‌های عربستان جنوبی نشان می‌دهد که واژه در زبان عربی نیز واژه‌ای کاملاً جا افتاده بوده است. تنها نظری که در این باب می‌توان مطرح کرد آن است که زبان عربی برخی طیف‌های معنایی کلمه (مثلاً بعد آیینی را) از دیگر زبان‌های همسایه خود وام گرفته باشد.

معانی قرآنی

در فرهنگ قرآنی، نیایش فرآورده‌ی بنیادین رفتار دینی است که با واژه‌های متعددی از آن یاد می‌شود و در این راستا ریشه – واژه‌ی «صلو» نقش مهمی ایفا می‌کند. اما آن چه پیش از همه ضروری می‌نماید، تفکیک میان استعمالات قرآنی مرتبط با هر یک از مفاهیم چهارگانه این ریشه است. علاوه بر توجه به بافت آیات، در نظر گرفتن مکی یا مدنی بودن آیات قرآنی نیز در تعیین و تفکیک معنایی استعمالات قرآنی این ریشه – واژه نقش مهمی دارد. در قرآن هرگاه سخن از نیایشی آیینی است، از واژه‌ی «الصلاة» استفاده می‌شود که همیشه مفرد است و همراه با «ال» تعریف به کار می‌رود (البته به جز دو مورد که به جهت یک معرفی دقیق فاقد «ال» هستند. هر دو در آیه 58 سوره‌ی نور به کار رفته‌اند). این واژه 67 بار در قرآن به کار رفته است که هیچ یک به دوران آغازین مکی تعلق ندارد. جالب آنکه تنها یک مورد از این 67 مورد به سوره‌های حوامیم تعلق دارد و تصادفی نیست اگر می‌بینیم که سوره‌های بقره، نساء، مائده، توبه و نور که همگی از سوره‌های مدنی هستند و همزمان با تغییر قبله یا بعد از آن نازل شده‌اند، 33 مورد را به خود اختصاص می‌دهند یعنی نیمی از مجموع در مقدار متنی که کمتر از 20% کل قرآن را شامل می‌شود. این 5 سوره به دوران تأسیس جامعه اسلامی مربوط هستند که اسلام به عنوان آیینی رسمی مطرح است و نماز به عنوان برجسته‌ترین سیمای اجتماع نوساخته مسلمانان و عنصر بنیادین دین اسلام جایگاه ویژه‌ای پیدا می‌کند. این استدلال از طریق پیوند تنگاتنگ میان «الصلاة» و «الزکاة» که دست‌کم در 25 مورد با هم استعمال شده‌اند تقویت می‌شود چه واژه‌ی «الزکاة» نقطه پایانی تکامل مفهوم قرآنی صدقه است که به صورت دقیق به یک مالیات اجتماعی اشاره دارد که از طریق مشارکت جمعی و کمک به خزانه بیت‌المال انجام می‌گیرد (EI2، ذیل Salat؛ نیز نک: ER، ذیل Salat). البته نباید فراموش کرد که واژه‌ی «الصلاة» در استعمال قرآنی تنها به جامعه اسلامی محدود نشده است بلکه در ارتباط با سایر انبیاء و دیگر جوامع دینی نیز به کار رفته است (اعراف/ 170؛ یونس/ 87؛ ابراهیم /37 و 40، مریم/55 و 59؛ لقمان/17). اما گذشته از استعمال واژه‌ی پرکاربرد «الصلاة»، کاربردهای دو مفهوم دیگر را باید در 30 مورد باقی مانده جستجو کرد که در قالب‌های مختلف صرفی قابل مشاهده هستند. از این تعداد حدود دوسوم در آیات مکی و یک سوم در آیاتی مدنی قرار دارند. در آیات این گروه، به ویژه بخش مکی، «صلاة» سیمای برجسته شخص مؤمن است، همچنان که واژه‌‌ی «الصلاة» در گروه پیشین همین ویژگی نمادی را برای اجتماع دینی در برداشت. از سوی دیگر، همان‌طور که اصطلاح «الزکاة» پیش از این به عنوان یک مالیات اجتماعی مطرح بود، در این گروه عبارات و اصطلاحاتی چون «فی اموالهم حقّ معلومٌ للسائل و المحروم»، «طعام المسکین»، و « َ ا نـ حـ ر» و ... ، به یک صدقه مستحب فردی اشاره می‌کنند. حال با تکیه بر شناختی که از مفهوم این ریشه – واژه، به دست آوردیم به برخی از مهم‌ترین ترجمه‌های قدیم و جدید قرآن نگاهی دوباره می‌اندازیم:
بقره/43:

معادل فارسی

نماز

نام اثر کهن

طبری، سورآبادی، اسفراینی، نسفی، میبدی، ابوالفتوح

نام اثر معاصر

آیتی، الهی قمشه‌ای، انصاری، فولادوند، مکارم


آل عمران/ 39:

معادل فارسی

نماز – نماز کردن – نماز گزاردن

نیایش

دعا کردن

نام اثر کهن

طبری، سورآبادی، اسفراینی، میبدی، ابوالفتوح

 

 

نام اثر معاصر

آیتی، الهی قمشه‌ای، انصاری

مکارم

فولادوند


نور/ 41:

معادل فارسی

نماز

دعا

صلاة

ستایش

نیایش

نام اثر کهن

سورآبادی، نسفی، میبدی، ابوالفتوح

طبری

 

 

 

نام اثر معاصر

آیتی، مکارم

 

الهی‌قمشه‌ای

فولادوند

انصاری


احزاب/56:

معادل فارسی

رحمت می‌کنند

صلوات می‌فرستند
(یا می‌دهند)

درود می‌فرستند
(یا می‌دهند)

ثنا می‌گویند

نام اثر کهن

طبری

ابوالفتوح

میبدی

نسفی

نام اثر معاصر

 

آیتی، الهی‌قمشه‌ای

انصاری، فولادوند، مکارم

 


نتیجه‌گیری

اگر چه تعدد کاربردهای قرآنی ریشه – واژه‌‌ی «صلو» بررسی تمام آیات مربوط را مشکل می‌کند اما براساس مجموعه مفاهیمی که برای آن به دست آمد می‌توانیم دوباره به شماری از این آیات نگاهی افکنده، برداشت‌های پیشینیان را تایید، اصلاح و یا رد کنیم و در صورت امکان، خود معادل یا معادل‌های تازه‌ای پیشنهاد نماییم.
1- آیه 43 سوره‌ی بقره، به اقامه «الصلاة» دستور می‌دهد. این واژه همراه با حرف تعریف «ال» و به صورت مفرد در کنار واژه‌ی «الزکاة» به کار رفته است. بنابراین، به نظر می‌رسد که به معنی نیایش آیینی باشد و ترجمه پیشنهادی برای آن، واژه‌ی «نماز» است:
وَأَقِیمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ .... (بقره/ 43).
و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید.
از دیگر نمونه‌های این مفهوم می‌توان به آیه زیر اشاره کرد:
لَّكِنِ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَالْمُؤْمِنُونَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَیكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَالْمُقِیمِینَ الصَّلاَةَ وَالْمُؤْتُونَ الزَّكَاةَ ... (نساء/ 162).
2- به نظر می‌رسد در آیه‌ی 39 سوره‌ی آل عمران واژه‌ی «یُصلّی» به معنای «دعا کردن» باشد چه در یک آیه پیش از این دو بار ریشه‌ی «دعو» به کار رفته است هُنَالِكَ دَعَا زَكَرِیَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِن لَّدُنْكَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّكَ سَمِیعُ الدُّعَاء (آل عمران/ 38) و نیز در آیات نخستین سوره‌ی مریم سخن از آن است که حضرت زکریا در یک نجوای آرام با پروردگار خویش راز و نیاز می‌کند و خواسته خود را مطرح می‌نماید (نک: مریم/ 6-2).
جالب آن که در سوره‌ی انبیاء بلافاصله پس از اشاره به نیایش حضرت زکریا در آیه‌ی 89، آغازین عبارت آیه‌ی 90 عبارت فاستجبناله است یعنی کلمه‌ای که نشانگر واکنش خداوند در برابر دعای انسان است (ایزوتسو، 251). بنابراین برای آیه‌ی مذکور ترجمه‌ی زیر را پیشنهاد می‌کنیم:
فَنَادَتْهُ الْمَلآئِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمِحْرَابِ ... (آل عمران/ 39).
در آن حال که او در نیایشگاه ایستاده بود و دعا می‌کرد فرشتگان او را فراخواندند که ...
از دیگر نمونه‌های این مفهوم می‌توان به آیه‌ی زیر اشاره کرد:
وَمِنَ الأَعْرَابِ مَن یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَیَتَّخِذُ مَا یُنفِقُ قُرُبَاتٍ عِندَ اللّهِ وَصَلَوَاتِ الرَّسُولِ (توبه/99).
3- در آیه 41 سوره نور واژه «صلاة» در ارتباط با گروه انبوهی از مخلوقات مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قرار می‌گیرد. از این رو، منطقی است اگر آن را به مفهومی عام مثل نیایش ترجمه کنیم:
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّیْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ ... (نور/ 41).
آیا ندیده‌ای که خدای را هر که در آسمان‌ها و زمین است و پرندگان در حالی که بال گشوده‌اند تسبیح می‌کنند؟ همگی نیایش و تسبیح خویش را می‌دانند.
نمونه‌ی دیگر برای این مفهوم آیه‌ی زیر است:
قُلْ إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُكِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ (انعام/ 162).
با توجه به آنکه در این آیه از واژگانی کلی چون محیا و ممات استفاده شده است می‌توانیم بگوییم که واژه‌ی «صلاة» به کلیت حیات عبادی پیامبر – صلی‌الله‌علیه‌و آله – اشاره دارد.
4- در آیه‌ی 56 سوره احزاب، سخن ازدرود فرستادن خدا و فرشتگان بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه و آله‌وسلم) است و مقصود از این درود، نکوداشت و تکریم ایشان بوده است. چنانکه بافت معنایی آیات پیرامونی نیز از یکسو بر حفظ حرمت پیامبر (صلی‌الله‌علیه و آله‌وسلم) تاکید دارد و از سوی دیگر پرهیز از آزار و اذیت ایشان را یادآور می‌شود. بنابراین برای آیه مذکور ترجمه زیر را پیشنهاد می‌کنیم:
إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا (احزاب/56).
خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند. ای کسانی که ایمان آورده‌اید، بر او درود فرستید و ...
نمونه‌ی دیگر برای این مفهوم آیه زیر است:
أُولَئِكَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ (بقره/ 157)

پی‌نوشت‌ها:

1. دانشجوی دکتری دانشگاه قم.
2. استاد دانشگاه تهران.

منابع :
آیتی، عبدالمحمد، ترجمه قرآن، انتشارات سروش، تهران، 1374.
آذرنوش، آذرتاش، همراه با جمعی از پژوهشگران، واکاوی و معادل‌یابی تعدادی از واژگان قرآن کریم، جهاد دانشگاهی، تهران، تاریخ تعیین شده چاپ مرداد 1390.
ابن‌درید، محمدبن حسن، جمهره‌اللغه، دارالعلم للملایین، بیروت، 1420 ه.ق.
ابن شداد، عنتره، دیوان، دارصادر، بیروت، 1377، ه.ق.
ابن‌فارس، احمد‌بن فارس، معجم مقاییس اللغه، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1420 ه.ق.
ابن‌منظور، محمدبن‌مکرم، لسان‌العرب، چاپ سوم، دارصادر، بیروت، 1414 ه.ق.
ابوالفتوح رازی، حسین بن‌علی، روض‌الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن مشهور به تفسیر شیخ ابوالفتوح رازی، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، 1408 ه.ق.
اسفراینی، شاهفور بن طاهر، تاج‌التراجم فی تفسیر القرآن للاعاجم، چاپ اول، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1375.
ازهری، محمدبن احمد، معجم تهذیب اللغه، تحقیق ریاضی زکی قاسم، دارالمعرفه، بیروت، 1422 ه.ق.
الهی‌قمشه‌ای، مهدی، ترجمه قرآن، انتشارات فاطمه الزهرا (سلام‌الله علیه)، قم، 1380.
انصاری خوشابر، مسعود، ترجمه قرآن، نشر و پژوهش فرزان‌روز، تهران، 1377.
ایزتسو، توشیهیکو، خدا و انسان در قرآن، ترجمه احمد آرام، سروش، 1371.
ترجمه تفسیر طبری، تحقیق حبیب یغمایی، توس، تهران، 1356.
جفری، آرتور، واژه‌های دخیل در قرآن کریم، ترجمه فریدون بدره‌ایی، چاپ دوم، توس، تهران، 1386.
خلیل‌بن احمد، کتاب العین، انتشارات هجرت، چاچ دوم، قم، 1410 ه.ق.
سورآبادی، عتیق بن محمد، تفسیرسورآبادی، تحقیق: علی‌اکبر سعیدی سیرجانی، چاپ اول، فرهنگ نشر نو، تهران، 1380 ش.
فولادوند، محمد مهدی، ترجمه قرآن، دارالقرآن الکریم، قم، 1378.
مشکور، محمد جواد، فرهنگ تطبیقی عربی با زبان های سامی و ایرانی، تهران، 1357.
مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1360.
مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، تحقیق هیئت علمی دارالقرآن کریم، دارالقرآن الکریم، قم، 1380.
میبدی، احمدبن محمد، کشف‌الاسرار و عدة الابرار، به سعی و اهتمام علی‌اصغر حکمت، امیرکبیر، تهران، 1371.
ناس، جان، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی‌اصغر حکمت، انتشارات پیروز، تهران، 1348.
نسفی، عمربن محمد، تفسیر نسفی، تصحیح عزیزالله جوینی، سروش، تهران، 1376.
AmbroS, Arne A , A concise dictionary of Koranic arabic, Reichert Verlag Wiesbaden, 2004.
EI2 = Encyclopedia of Islam.
EQ = Encyclopedia of the Quran.
ER = Encyclopedia of The Religion.
MacKenzie, D. N., A Concise Pahlavi Dictionary, London, 1971.

منبع مقاله :
مطالعات اسلامی: علوم قرآن و حدیث، سال چهل و سوم، شماره‌ی پیاپی 86/3، بهار و تابستان 1390، ص 134 – 119



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط