بررسی زبان شناختی واژه‌ی قرآنی «کفر»

کاربرد واژه‌ها در معانی حقیقی یا مجازی زمان خود از ویژگی‌هایی است که هر گوینده‌ای در کلام خویش به آن اهتمام ویژه دارد. براین اساس، معانی‌ای که پس از ایراد سخن برای واژگان پدید می‌آید هرگز نمی‌تواند مراد گوینده‌ی آن سخن
سه‌شنبه، 31 فروردين 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
بررسی زبان شناختی واژه‌ی قرآنی «کفر»

 بررسی زبان شناختی واژه‌ی قرآنی «کفر»
 

 

نویسندگان: دکتر آذرتاش آذرنوش (1) مریم قاسم‌ احمد (2)




 

چکیده:

کاربرد واژه‌ها در معانی حقیقی یا مجازی زمان خود از ویژگی‌هایی است که هر گوینده‌ای در کلام خویش به آن اهتمام ویژه دارد. براین اساس، معانی‌ای که پس از ایراد سخن برای واژگان پدید می‌آید هرگز نمی‌تواند مراد گوینده‌ی آن سخن باشد و مخاطبان آن سخن نیز نمی‌توانند مفاد کلام را طبق معانی جدید واژه‌ها، استنباط کرده و به صاحب سخن نسبت دهند، بلکه باید ذهن را از معناهایی که پس از ایراد سخن برای الفاظ به وجود آمده منصرف ساخت و بر مبنای معانی الفاظ در زمان ایراد سخن، مقصود گوینده را دریافت. این حقیقت در رابطه با درک و فهم واژگان قرآن کریم از اهمیت دوچندانی برخوردار است، زیرا قرآن کریم با زبان عصر نزول سخن گفته و واژگان را در معانی رایج آن زمان به کار برده است. براین اساس پژوهش حاضر با عنایت به کاربردهای قرآنی واژه‌ی «کفر» به سیر تطور معنایی آن در زبان‌های سامی و از جمله زبان عربی پرداخته و سپس به بررسی خاستگاه واژه و ریشه‌شناسی آن می‌پردازد. علاوه بر این، دیدگاه‌های تفسیری و روایی نیز در خلال پژوهش مورد بررسی قرار گرفته و در پایان با نقد و بررسی برابر نهاده‌های واژه‌ی «کفر» در برخی از شاخص‌ترین ترجمه‌های فارسی، مفهومی دقیق‌تر برای این واژه و مشتقات آن بدست داده می‌شود. در این پژوهش دو معادل برای واژه‌ی «کفر» و مشتقات آن پیشنهاد می‌شود: نخست مفهوم ناسپاسی (نعمت و ...) و دوم مفهوم انکار خداوند (نقطه‌ی مقابل ایمان).

کلید واژه‌ها:

کفر، زبان‌های سامی، ریشه‌شناسی، ترجمه، بررسی زبان شناختی.

مقدمه

آنگاه که با فرمان (اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِی خَلَقَ)، رسول کرامت و هدایت مورد خطاب قرار گرفت، پرده‌ی جهل و ظلمت شکافته شد تا بشر به یمن تدبّر و تفکّر، صحیفه‌ی هدایت را بگشاید و فرامین سعادت را در آن بجوید. اما فهم و دریافت این صحیفه‌ی هدایت قطعاً لوازمی می‌طلبد که بدون در اختیار داشتن آن هرگز نمی‌توان در ساحل سعادتش رحل اقامت افکند. یکی از این لوازم، درک و دریافت مفاهیم آیات قرآن کریم، و معانی واژه‌های آن با توجه به فرهنگ زمان نزول آیات است.
از آنجا که ممکن است واژه‌ها در طول زمان و حتّی در یک زمان در میان اقوام و مناطق مختلف، معانی گوناگون و متعددی داشته باشند؛ برای فهم واژگان قرآن باید معانی واژه‌ها را در عصر نزول و در قبایل و اقوام مرتبط با منطقه و فضای نزول قرآن، بدست آورد. قرآن کریم با زبان مردم عصر نزول سخن گفته (ابراهیم/4) و واژگان را در معانی رایج آن زمان به کاربرده است. (رضا، المنار، ج 1، ص 21) از سوی دیگر در قرآن کریم به طور طبیعی از واژه‌های دخیل و کلمات معرّب که قبل از نزول قرآن و بعضاً به دلیل روابط تجاری، فرهنگی و اجتماعی قوم عرب با سایر اقوام در میان مردم رایج بوده، استفاده شده است. علاوه بر آن که در قرآن کریم مطالب فراوانی در خصوص امت‌های پیشین و اقوام غیرعرب بیان شده است که در این مطالب برخی اعلام و اصطلاحات ویژه‌ی آنها استعمال شده است. به همین دلیل در مواردی که معنای کلمات معرّب و یا اصطلاحات مربوط به اقوام و ملل گذشته نامعلوم بوده و با تتبّع در مفاهیم آن کلمات در زبان مرجع، مفاد آن‌ها در عبارات قرآنی روشن می‌شود، بررسی زبان شناختی چنین واژه‌هایی ضروری می‌نماید.
پژوهش‌های واژه‌شناسی و ریشه‌شناسی در این باره به صورت ویژه، از سده‌ی 19 م به دست خاورشناسان آغاز شد. اما این موضوع به طور کلی چنین بود که می‌کوشیدند ریشه یا ترکیبات و عبارات قرآنی را در کتب آسمانی دیگر و تفاسیر آنها باز یافته، و به استناد آن ادّعا کنند که قرآن کریم، ساخته‌ی دست بشر و تقلیدی از تورات و انجیل است. این گونه قرآن ستیزی هنوز هم ادامه دارد و شاید بتوان گفت که به شدّت آن نیز افزوده شده است.
خوشبختانه در موج دیگری از پژوهش‌های قرآنی، گروهی که بیشتر دغدغه‌ی علم داشتند تا تعصّب، آثار شایسته‌ای پدید آوردند که اکنون مورد استفاده‌ی ما قرار گرفته است. از این میان می‌توان به دائرة‌المعارف‌های زیر اشاره کرد:
- «دائرةالمعارف اسلام» (EI2= Encyclopedia of Islam)
- «دائرة‌المعارف دین» (ER = Encyclopedia of The Religion)
- «دائرة‌المعارف قرآن» (EQ = Encyclopedia of The Quran) و ...
از دائرةالمعارف‌های داخلی نیز می‌توان به «دائرةالمعارف بزرگ اسلامی» و «دانشنامه‌ی جهان اسلام» اشاره کرد.
در زمینه‌ی ترجمه‌ی قرآن نیز از سده‌های نخستین اسلامی تاکنون، ترجمه‌های متعدّد به قصد انتقال معانی و مفاهیم آیات قرآن به افراد فارسی زبان و ناآشنا با ادبیات عربی به نگارش درآمده است. ایرانیان نخستین‌بار در میانه‌های قرن چهارم ق دست به ترجمه‌ی قرآن زدند و کارشان هم شیوه‌ای خاص داشت که بهتر است آن را معادل‌یابی بخوانیم تا ترجمه. پس از آن به تدریج ترجمه تحوّل یافت. و مسیر تحوّل آن چنین بود که از یک‌سو واژه‌های عربی فزونی می‌یافت، و از سوی دیگر دستور زبان فارسی در آنها بیشتر مراعات می‌شد. اما طی 800 – 900 باری که دانشمندان از آغاز تاکنون به ترجمه‌ی قرآن دست زده‌اند، از یک‌سو عدم معادل‌یابی دقیق برای تمامی واژگان به زبان فارسی، و از سوی دیگر بروز اشتباه در برخی از ترجمه‌ها و تکرار آن در سایر ترجمه‌ها، امکان دستیابی به درک و دریافتی صحیح و دقیق از واژگان قرآن کریم را با مشکلاتی همراه کرده است؛ مراجعه به ترجمه‌های کهن و جدید قرآن نشان می‌‌دهد که مترجمان ما علی‌رغم اهتمام فراوانی که در ترجمه‌ی این متن مقدس از خود نشان داده‌اند، در موارد متعدّدی معادل‌های دقیق و درستی برای واژگان قرآنی بدست نداده‌اند و گاه چنان این برابر نهاده‌های نادرست تکرار می‌شوند که به عنوان مفهوم قطعی واژه در نظر گرفته می‌شوند، حال آنکه در برخی از آیات چنین معادل‌هایی یا جهان‌بینی و انسان‌شناسی موردنظر قرآن به هیچ وجه سازگار نیست.
براین مبنا در پژوهش حاضر برآنیم تا با بررسی واژه‌ی «کفر» از دید ریشه‌شناسی و نیز تحول تاریخی معنایی آن، پاسخی برای پرسش‌های زیر بدست دهیم:
1. معنای بنیادین این واژه چه بوده است و معانی ثانوی چگونه از این برخاسته است؟
2. ریشه‌شناسی واژه‌ی «کفر» چه نقشی در روند فهم و معادل‌یابی آن دارد؟
3. ترجمه‌های موجود تا چه اندازه توانسته‌اند مقصود و مفهوم دقیق آیات را آنچنان که هست به خواننده‌ی فارسی زبان منتقل کنند؟
4. از میان برابر نهاده‌های واژه‌ی مذکور در طول تاریخِ ترجمه‌ی قرآن، کدام ترجمه‌ها معادل‌های صحیح‌تری را برگزیده‌اند؟

کاربرد قرآنی واژه‌ی «کفر»

واژه‌ی «کفر» با دیگر مشتقّاتش نظیر «کُفر»، «کَفَرَه»، «کُفّار»، «کَفّارَة»، «کَفور»، «کُفران»، «کافِر»، بیش از 500 مرتبه در آیات قرآن به کار رفته است؛ ما در این مقاله، برای پرهیز از اطاله‌ی کلام و با تکیه بر نتیجه بدست آمده، این واژه و مشتقاتش را در دو دسته از آیات، مورد بررسی قرار داده‌ایم.
الف: آیاتی که واژه‌ی کفر و مشتقات آن در مفهوم پوشانندگی نعمت، گناهان و ... به کار رفته است. دو نمونه از آیات این دسته عبارتند از :
1.فَاذْكُرُونِی أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُواْ لِی وَلاَ تَكْفُرُونِ (بقره/152)
2. أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ بَدَّلُواْ نِعْمَةَ اللّهِ كُفْرًا وَأَحَلُّواْ قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ (ابراهیم/28)
ب: آیاتی که واژه‌ی کفر و مشتقات آن در مفهوم انکار خداوند و در نقطه‌ی مقابل ایمان به کار رفته است. دو نمونه از آیات این دسته عبارتند از:
1- فَأَمَّا الَّذِینَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَكْفَرْتُم بَعْدَ إِیمَانِكُمْ ... (آل عمران/ 106)
2-هُوَ الَّذِی جَعَلَكُمْ خَلَائِفَ فِی الْأَرْضِ فَمَن كَفَرَ فَعَلَیْهِ كُفْرُهُ ... (فاطر/ 39)
جستجو در منابع لغوی، ما را به این حقیقت سوق می‌دهد که این واژه در اصل بر معنای پوشش و ستر دلالت دارد.
پس بهتر آن است که تقابل معنایی کفر و ایمان را به کناری نهاده، در جستجوی مفاهیم اولیه و سپس تطور معنایی «کفر» برآییم تا بتوانیم مفاهیم واقعی کاربرد این واژه را در قرآن کریم به دست آوریم.

واژه‌ی «کفر» در قاموس‌های عربی

از میان معانی ذکر شده در کتاب العین (نزدیکترین قاموس عربی به زمان نزول قرآن) مفهوم پوشاندن و پنهان کردن مفهوم غالبی است که برای این واژه، ذکر شده است. روایات و شواهد شعری مختلفی که کتب لغت برای این واژه ذکر کرده‌اند، نظر خلیل را تأیید می‌کند؛ چنانچه در این بیت شعر "تهذیب" نیز می‌بینیم:

فوَرَدَت قبلَ انبلاجِ الفجرِ *** و ابنُ ذُکاءٍ کامنٌ فی کفرِ

او پیش از سپیده‌دمان فرا رسید. و آن هنگام، صبح هنوز در درون «کفر» پنهان بود. «ابن ذکاء» یعنی صبح، و عبارت «کامنٌ فی کفر» یعنی آن‌چه که در تاریکی شب پنهان بود.
صاحب "مفاییس" نیز از بیت زیر در تایید مفهوم پوشاندن مدد جسته است:

حَتّی إذا ألقَت یداً فی کافِرٍ *** وَ أَجَنَّ عَوراتِ الثُّغورِ ظَلامُها
(الزوزنی، معلقة لبید، ص 111، ب 65)
تا آن که [خورشید] دست به دامن شب (= سیاهی پوشنده) فرو برد و سیاهی‌های آن مرزهای پرخطر را پنهان کرد.
در قرآن کریم نیز واژه «کفّار» به معنای کشاورزان استعمال شده است:
كَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ (حدید /20).
در روایتی، ابوعمران جوینی در خصوص عبارت: كَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ (محمد/2)، روایتی را مبنی بر عبرانی بودن واژه‌ی «کفر» و به معنای «مَحا عَنهُم» نقل می‌کند (سیوطی، 1362)، 41).
برای دریافت مفهوم جامع و کاملی از این واژه، معانی به کار رفته در کتب لغت (العین؛ تهذیب؛ جمهرة؛ مقاییس؛ قاموس؛ تاج؛ لسان؛ EQ, EI2) را از نظر می‌گذرانیم:
1-تقابل کفر با شکر، چرا که کافر، نعمت خدا و آیات و نشانه‌های او را می‌پوشاند و با ناسپاسی از آنها سرباز می‌زند (العین؛ تهذیب؛ جمهرة؛ مقاییس؛ قاموس؛ تاج؛ لسان؛ EQ, EI2)
2- تقابل کفر با ایمان، چرا که بی‌ایمانی حق را می‌پوشاند (العین؛ تهذیب؛ جمهرة؛ مقاییس؛ قاموس؛ تاج؛ لسان؛ EQ, EI2)
3- پوشیدن لباس روی زره، (چرا که در این حالت لباس زره را می‌پوشاند. در مورد چنین فردی «قدکفر دِرعَهُ» گفته می‌شود؛ البته به مردی که با سلاح، خودش را می‌پوشاند نیز مکفّر می‌گویند) (همان)
4- قیری که برای پوشاندن کشتی استفاده می‌شود (العین؛ تهذیب؛ لسان)
5- شب و دریا، (به شب از آنجا که روشنایی را می‌پوشاند، کافر می‌گویند. شاهد این سخن شعر لبید است که در صفحه‌ی 5 آورده شد. به نهر بزرگ نیز چون خشکی‌ها را می‌پوشاند، کافر می‌گویند.) (العین؛ تهذیب؛ جمهرة؛ مقاییس؛ قاموس؛ تاج؛ لسان؛ EQ, EI2)
6- روستاهای دور از شهر و تمدّن را «کفر» و «کفور» می‌گویند؛ مانند: کفر توثا و کفر ابیا ... البته شاید هم از آن جهت که دوری مسافت، این روستاها را از چشم می‌پوشاند، این‌گونه نامیده شده‌اند (همان)
7- کشاورزان، (عرب‌ها به کشاورزان کافر می‌گویند چرا که آن‌ها بذر را در زمین مخفی می‌کنند) (همان)
8- پوشاننده‌ی گناهان، (در روایات از روزه، صدقه و مواردی این چنین، به «کفاره» و «کفارات» تعبیر شده است، چرا که کفاره، چیزی است که به واسطه‌ی آن، گناه پوشانده می‌شود (همان)
9- پوشاننده‌ی نعمت (کفران)، (همان)
10- برائت، (کتب لغت از «کفرتُ» در آیه: «إِنِّی كَفَرْتُ بِمَآ أَشْرَكْتُمُونِ مِن قَبْلُ» (ابراهیم/22)، به برائت تعبیر کرده‌اند (همان).

واژه‌ی «کفر» در زبان‌های سامی

تقریباً همه دانشمندان گذشته برای ریشه‌ی «کفر»، معنای پوشاندن پیشنهاد کرده‌اند (To conceal a thing, To cover) (نک: مثلاً: مشکور)؛ در زبان عبری کفر (KPR)، در آرامی (kepar) و در سریانی (kpar) (به معنی پوشاندن و مخفی کردن) آمده است. در مندایی (kpr) به معنی شستن و زایل کردن ذکر شده است، واژه کفر در هزوارش) (KPRWN+tan) به معنای انکار و رد کردن) آمده است (همان).
«دائرةالمعارف اسلام» معنای اولیه‌ی نهفتن (obliterating) و پوشش (covering) ، و بعدها معنای پنهان کردن احسان (ناسپاسی) (concealing benefits) را در اشعار کهن عرب و پس از آن در قرآن برمی‌شمارد اما تحولات بعدی را احتمالاً متأثر از سریانی و آرامی می‌داند (EI2).
«کَفَرَ» در آرامی، سریانی و عبری به معنای پوشاند و مخفی کرد، آمده است (مشکور/2)
جفری (1386: ص 360)، واژه‌ی «کفر» را در اصل به معنی پوشیدن و پنهان کردن می‌داند و برهمین اساس نیز آن را با معادل‌هایی در آرامی و سریانی مطابق می‌داند.
کَفَرَ (kaffara) در عبری به معنای پاک کردن گناه یا معصیت و در سریانی (kipper) آمده است (سفر حزقیال، 20/42 و 20/45).

ریشه شناسی

جفری (1386: ص 360)، واژه‌ی «کفر» را دارای کاربردی عام، و به طور قطع عربی می‌داند، اما بر این باور است که به عنوان یک اصطلاح دینی خاص، از کاربردهای خارجی تأثیر پذیرفته است. علاوه بر این، احتمال می‌دهد که صورت کافر به معنای بی‌ایمان و کفر به معنای بی‌ایمانی، مستقلاً از عبری و سریانی گرفته شده باشد.
ریکمنس نیز به وجود کافر و کفر در کتیبه‌های ثمودی به صورت نام خاص اشاره دارد. (همان، ص 361) و هوروویتس معتقد است که صیغه‌ی کفاره به صورت مستقیم از یهودیان گرفته شده است (همانجا).
در این میان هرتسفلد، هوروویتس و توری، زبان عربی را در کاربرد واژه کفاره تحت تأثیر شدید جامعه یهود می‌دانند (همانجا) و پاوتز و مینگانا تأثیرات متعلق به استعمال واژه کفاره را با منابع مسیحی مرتبط می‌دانند (همانجا).
واژه‌ی «کفر»، به همین صورت و با مفهوم ناسپاسی و بی‌ایمانی در عبری (kopar) و سریانی (kopuruta) نیز آمده است (همانجا)؛ تقریباً تمام منابع «کفر» را به عنوان ریشه این واژه در نظر گرفته و سایر کاربردهای آن را از همین واژه مشتق دانسته‌اند. (العین، تهذیب، لسان، ... ).
از دیگر اشکال کاربردهای این واژه کَفَرَ می‌باشد (به معنای بخشیدن) که، در آرامی به صورت (kpr)، در پالمیری (KPRW) در نبطی (KPR) آمده است. علاوه بر این صورت کافر و کفور در سریانی و مندایی نیز (kapura) و (kopura) دیده شده است (همان) .

معانی قرآنی

اکنون پس از بررسی نظر پیشینیان و معاصران در خصوص مفهوم واژه‌ی «کفر» شاید بتوان مفاهیم به کار رفته در "قرآن کریم" را بررسی کرد.
پس از مقایسه‌ی بیش از 500 مورد کاربرد واژه‌ی «کفر» و مشتقات آن در "قرآن کریم" در می‌بایم که، این آیات از دو حال خارج نیستند؛ این واژه با مشتقاتش در قرآن کریم در دو مفهوم ناسپاسی: أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ بَدَّلُواْ نِعْمَةَ اللّهِ كُفْرًا وَأَحَلُّواْ قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ (ابراهیم/ 28)، و در تقابل با ایمان: فَأَمَّا الَّذِینَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَكْفَرْتُم بَعْدَ إِیمَانِكُمْ ... (آل عمران/ 106)، به کار رفته است. البته مفهوم پوشاندن هم در چندجا قابل توجه است؛ اما از آن‌جا که مفاهیم ناسپاسی و بی‌ایمانی هر دو بر پایه‌ی معنای پوشاندن استوارند، ما به همان دو دسته اشاره می‌کنیم؛ زیرا در مفهوم ناسپاسی، از آن جهت که فرد، نعمت‌های الهی را پنهان داشته و زبان به شکر باز نمی‌کند، مفهوم پوشاندن، هویداست چنانکه بنابه گفته‌ی بیضاوی (261/5)، واژه‌ی کفور از ماده‌ی «کَفَرَ» شدت کفر را نشان می‌دهد و برانسانی دلالت می‌کند که تمام نعماتی را که از آن بهره‌مند گردیده به فراموشی سپرده و برخلاف آن کوچکترین زیانی را که در زندگی متحمل گردیده در خاطر نگاه داشته است. در بی‌ایمانی نیز فرد، یگانگی خداوند و عظمتش را پوشانده و مخفی می‌دارد.
ایزوتسو (ص 240) نیز عنصر اصلی واژه‌ی «کفر» را پوشاندن و نهان‌ساختن می‌داند؛ او همچنین معتقد است که «کفر» در بافت‌هایی که به عطا و دریافت موهبت‌ها مربوط می‌شود، به طور طبیعی معنای پنهان داشتن یا نادیده گرفتن نعمت‌های رسیده به انسان را پیدا می‌کند و در نتیجه مفهوم ناسپاسی می‌یابد.
گاهی در "قرآن کریم"، خداوند از سپاسگزاری خود سخن می‌گوید: وَمَن تَطَوَّعَ خَیْرًا فَإِنَّ اللّهَ شَاكِرٌ عَلِیمٌ (بقره/ 158) و به این حقیقت اشاره می‌کند که او هیچ عمل صالحی را بدون اجر و پاداش نمی‌گذارد و به طور قطع اجری عظیم برای آن، منظور می‌دارد. این اندیشه اساسی، در قرآن در قالب لفظ «کفر» بیان می‌شود: فَمَن یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا كُفْرَانَ لِسَعْیِهِ وَإِنَّا لَهُ كَاتِبُونَ (الأنبیاء / 94). گاهی خداوند فهرستی تفصیلی از نعمت‌هایی را که به انسان ارزانی داشته، به نام آیات می‌خواند و آن‌گاه اشاره می‌کند که با وجود این همه نعمت که به آدمیان عطا نموده، بیشتر آنان وظیفه‌ خویش را که شکرگزاری است، به دست فراموشی می‌سپارند. خداوند در این آیات انسان را به علت ناسپاسی و کفران نعمت ظلوم و کفّار می‌خواند: وَآتَاكُم مِّن كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ الإِنسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ (إبراهیم/ 34).
"قرآن کریم" از بی‌ایمانی و بی‌اعتقادی برخی از بندگان سخن به میان می‌آورد. بی‌ایمانی این افراد تنها محدود به اعتقاد به رستاخیز نیست؛ بلکه آنها مدام در هر چیزی که به نظرشان معقول نمی‌آید تردید می‌کنند. این ویژگی دقیقاً ضدّ ایمان است چرا که ایمان از انسان می‌خواهد که تسلیم بلاشرط در برابر فرمان‌های خدا باشد؛ این مفهوم از واژه‌ی «کفر» دقیقاً در تقابل با ایمان است. «کفرم در این حالت یعنی عدم پذیرش اصل اساسی اسلام – یعنی اعتقاد به خدا و روز رستاخیز – است. از این رو ارتباطی با واکنش عاطفی سپاس و شاکر بودن پیدا نمی‌کند، بلکه موضوع بر محور پذیرفتن یا نپذیرفتن به وسیله‌ی خرد آدمی استوار است: وَقَالُواْ إِنْ هِیَ إِلاَّ حَیَاتُنَا الدُّنْیَا وَمَا نَحْنُ بِمَبْعُوثِینَ وَلَوْ تَرَى إِذْ وُقِفُواْ عَلَى رَبِّهِمْ قَالَ أَلَیْسَ هَذَا بِالْحَقِّ قَالُواْ بَلَى وَرَبِّنَا قَالَ فَذُوقُواْ العَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْفُرُونَ (الأنعام 30 و 29).
هر چند ریشه «کفر» به این دو معنای مختلف به کار می‌رود، اما گاهی بسیار دشوار می توان مرزی قاطع میان دو معنای ناسپاسی و بی‌ایمانی کشید؛ چرا که در اندیشه‌ی قرآنی این دو معنی با هم در ارتباطند.
در حقیقت مفهوم اولیه، همان مفهوم پوشانندگی است. گاهی توسط انسان بر نعمت‌های الهی پوششی قرار می‌گیرد که منجر به نادیده گرفتن آن و ناسپاسی می‌شود. گاهی نیز انسان عظمت خالق را در دل خود پوشیده داشته قدرت او را انکار می‌کند که این همان تقابل با ایمان و به معنای انکار است.
به هر حال، واژه‌ی «کفر» از آن جهت که یکی از دو معنای ناسپاسی یا بی‌ایمانی را دربردارد دارای ایهام است. در تایید این مطلب می‌توان به حدیث جالبی در صحیح بخاری (کتاب ایمان، حدیث 2) اشاره نمود که نشانگر ابهام واژه‌ی «کفر» در ذهن مسلمانان صدر اسلام است. در این حدیث آمده است که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌ (و آله) فرمود: «آتش جهنم را به رویا دیدم و بیشتر ساکنان آن زنانی بودند که در این جهان کفر ورزیده بودند. سؤال شد یعنی به خداوند کافر بودند؟ فرمود: نه، منظور من از کفر، ناسپاسی نسبت به شوهرانشان و ناسپاس بودن در برابر نیکی است»؛ این حدیث به خوبی بیانگر حالت تردید در فهم معنای واژه‌ی «کفر» است.
در آیات الهی بیشتر اشاره به رحمت و نعمت‌هایی است که خدا به آدمیان عطا نموده و لازمه‌ی آن شکرگزاری و سپاسگزاری از جانب بنده است. همچنین می‌تواند به معنای نشانه‌ها و مظاهر ملکوت الهی و قدرت خداوندی هم باشد؛ از این جهتِ دوم، انتظار می‌رود که آیات الهی، برانگیزاننده‌ی حیرت و شگفتی و سپاس در درون آدمی و سوق دهنده او به سوی ایمان به پروردگار باشند و اگر چنین نباشد فرد، کافر خوانده می‌شود (ایزوتسو، 1378، 241).
اینک پس از اشاره به دو مفهوم متفاوت واژه‌ی «کفر» در آیات قرآن کریم، به بررسی نظر مترجمان می‌پردازیم تا بدانیم چه اندازه توجه به این دو مفهوم در ترجمه‌های قرآن کریم مورد نظر قرار گرفته است. البته لازم به ذکر است از آنجا که ابهامات در ترجمه‌ی واژه‌ی «کفر» متعلق به مواردی است که این واژه دارای مفهوم ناسپاسی است، در بررسی ترجمه‌های قرآن کریم تنها به چند نمونه از آیات در این دسته اشاره می‌کنیم:
1) أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ بَدَّلُواْ نِعْمَةَ اللّهِ كُفْرًا وَأَحَلُّواْ قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ (ابراهیم/ 28)

معادل فارسی

کفر

کفران

ناسپاسی

کافر شدن

کافرشدن و ناسپاس شدن

نام ترجمه‌ی کهن

 

ابوالفتوح

طبری، نسفی

اسفراینی

میبدی

نام ترجمه‌ی معاصر

آیتی، بهرام‌پور، رهنما، فولادوند، الهی قمشه‌ای

مکارم، مشکینی

انصاری، معزی

 

 


همان‌گونه که می‌بینیم برخی از ترجمه‌ها، واژه‌ی «کفر» را در این آیه‌ی شریفه به جای ناسپاسی به «کفر» معنا کرده‌اند. البته گزینه‌ی کفران نیز، اگرچه ترجمه صحیحی است، اما بهتر آن است که به ناسپاسی ترجمه شود چرا که کفران، واژه‌ای برگردان به فارسی نیست. همچنین بیان ناسپاسی و کافر شدن در ترجمه به صورت توأم، خود نشانگر سردرگمی مترجم درباره‌ی واژه‌ی «کفر» است که می‌بایست در ترجمه یکی از دو مفهوم ذکر شود.
2) فَإِذَا رَكِبُوا فِی الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ یُشْرِكُونَ لِیَكْفُرُوا بِمَا آتَیْنَاهُمْ وَلِیَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ (عنکبوت/ 65 و 66)

معادل فارسی

کفران

کافر شدن

انکار کردن

ناسپاسی

کفر فزودن

کفور

نام ترجمه کهن

 

طبری، ابوالفتوح

 

نسفی

میبدی

اسفراینی

نام ترجمه معاصر

آیتی، الهی‌ قمشه‌ای

رهنما

مکارم، بهرام‌پور، فولادوند

 

 

 


در این آیه نیز عبارت « لِیَكْفُرُوا» به معنای ناسپاسی ورزیدن است. چرا که بحث از نعمت‌هایی است که خداوند اعطا کرده و مردمان آنها را سپاسگزاری نمی‌کنند، در حالی که در برخی از ترجمه‌ها، این عبارت، به کافر شدن و انکار کردن ترجمه شده است.
3) وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِی هَذَا الْقُرْآنِ مِن كُلِّ مَثَلٍ فَأَبَى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ كُفُورًا (إسراء/ 89)

معادل فارسی

کفر و طغیان (عناد)

ناسپاسی

کفران نعمت

انکار

کافر شدن

جحود و کفران

انکار و کفران

نام ترجمه کهن

نسفی

میبدی

ابوالفتوح

 

طبری

اسفراینی

 

نام ترجمه معاصر

الهی قمشه‌ای

گرمارودی، رهنما، معزی، انصاری، آیتی

 

مکارم

 

 

مشکینی


در این آیه نیز سخن از عنایات خداوند به مردم در قرآن است، اما بیشتر مردمان به جای سپاسگزاری در مقابل الطاف الهی به ناسپاسی می‌پردازند. سردرگمی مترجمان در خصوص ترجمه‌ی این واژه نیز مشهود است؛ در حالی که اگر این واژه به ناسپاسی ترجمه شود، ترجمه‌ی دقیق بدست داده خواهد شد.
4) وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِینَ (بقره/34)

معادل فارسی

کافران

نام ترجمه کهن

اسفراینی، نسفی، ابوالفتوح، میبدی، طبری، سورآبادی

نام ترجمه معاصر

آیتی، الهی‌قمشه‌ای، بهرام‌پور، رهنما، فولادوند، مکارم، انصاری، معزی، گرمارودی


هنگامی که این آیه را در کنار سایر آیاتی که به جریان خلقت آدم و سجده فرشتگان اشاره دارند، - به خصوص در آیات 10 تا 17 سوره‌ی مبارکه اعراف – بررسی می‌کنیم، به نظر می‌رسد که در این آیه سخن از انکار موهبت‌هایی است که ابلیس از جانب خداوند دریافت داشته است نه انکار وجود خداوند. مثلاً این که خداوند او را از آتش آفریده اما انسان را از خاک؛ و به زعم او آتش برتر از خاک است. به همین دلیل شاید بتوان به قطع در خصوص این آیه گفت که در این‌جا سخن از انکار خداوند از سوی ابلیس نبوده، بلکه سخن از ادعای ناسپاسانه‌ی ابلیس است که موهبت خلقت خودش را از آتش، برتر از موهبت خداوند نسبت به انسان و خلقت او از خاک می‌داند. و در ادامه آیه از سوی خداوند تأکید می‌شود که در نتیجه چنین گمان ابلیس از ناسپاسان نعمات الهی گردید. چرا که او به جای سپاسگزاری از این موهبت به گردنکشی و خودبینی پرداخته، آنچنان فریفته موقعیت خود شد، که گویی فراموش کرد که این موهبت‌ها از جانب خداست؛ به همین دلیل شاید بتوان گفت که سخن از کفر ابلیس، در حقیقت، اشاره به ناسپاسی او در مقابل عنایات الهی است که البته مخالفتی با تبدیل آن به بی‌ایمانی در مراحل بعد ندارد و چنان که پیش از این گفتیم، معنای پوشیده داشتن نعمت، از معانی اولیه‌ی واژه‌ی «کفر» بوده که در لسان قرآن گاهی با تطور معنایی خود در قالب کفر به معنای بی‌ایمانی و نقطه مقابل ایمان مطرح شده است.

نتیجه‌گیری و پیشنهاد

1-واژه‌ی «کفر» در اصل به معنای ستر و پوشش است؛ معنای ناسپاسی نیز از همین‌جا بر می‌خیزد.
2- در حقیقت معنای نخست این واژه، پوشاندن است که با تطور معنایی آن در ادبیات قرآن کریم، گاهی به صورت خاص در مقام انکار مقام ربوبی به کار رفته است؛ هر چند که معنای نخست واژه یعنی همان پوشاندن نعمت‌ها و ناسپاسی نیز، در بسیاری از آیات، دیده می‌شود.
3- از آنجا که مشتقات مختلف واژه‌ی «کفر» به طور قطع و یقین در معنای خاصی (ناسپاسی یا بی‌ایمانی) به کار نرفته‌اند، شاید با توجه به موارد استعمال واژه‌ی «کفر» در قرآن کریم، بتوان گفت که، هرجا واژه‌ی «کفر» یا مشتقات آن در رابطه با نعمت‌ها و مواهب خداوندی بر انسان به کار می‌رود، معنای ناسپاسی، و هر جا که در نقطه‌ی مقابل ایمان و موارد وابسته به آن استعمال می‌شود، به معنای بی‌ایمانی است. به همین دلیل جایگزین ساختن معنای ناسپاسی در ترجمه‌ی واژه‌ی «کفر»، در تمام این دسته از آیات به شرح زیر پیشنهاد می‌شود:
1) أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ بَدَّلُواْ نِعْمَةَ اللّهِ كُفْرًا وَأَحَلُّواْ قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ (ابراهیم/ 28)
آیا ندیده‌ای آن کسان را که در برابر نعمت خدا ناسپاسی کردند و مردم خود را در دیار هلاک فرود آوردند؟
2) فَإِذَا رَكِبُوا فِی الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ یُشْرِكُونَ لِیَكْفُرُوا بِمَا آتَیْنَاهُمْ وَلِیَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ (عنکبوت/ 65 و 66)
چون به کشتی نشستند خدا را با اخلاص در دین او خواندند و چون نجاتشان داد و به خشکی آورد، شرک آوردند. بگذار تا به آنچه به آنان داده‌ایم ناسپاسی کنند و بگذار تا برخوردار شوند، زودا که بدانند.
3) وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِی هَذَا الْقُرْآنِ مِن كُلِّ مَثَلٍ فَأَبَى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ كُفُورًا (إسراء/ 89)
و به راستی در این قرآن از هرگونه مَثَلی، گوناگون آوردیم، ولی بیشتر مردم جز به ناسپاسی رو نمی‌آورند.
4) وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِینَ (بقره/34)
و چون به فرشتگان گفتیم: آدم را سجده برید، پس سجده بردند جز ابلیس [که] سربپیچید و تکبر ورزیده، و از ناسپاسان گردید.

پی‌نوشت‌:

1. استاد دانشگاه تهران.
2. دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث دانشگاه تهران.

منابع :
قرآن کریم.
ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، دارصادر، بیروت، 1414 ق، چاپ سوم.
الأزهری، أبومنصور محمدبن أحمد، معجم تهذیب‌اللغة، تحقیق ریاض زکی قاسم، دارالمعرفة، بیروت، 1422 ق.
اسفرایینی، ابوالمظفر شاهفور بن طاهر، تاج التراجم فی تفسیر القرآن للأعاجم، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1375، چاپ اول.
ایزوتسو، توشیهیکو، مفاهیم اخلاقی – دینی در قرآن مجید، نشر فرزان، 1378، چاپ اول.
البخاری، ابوعبدالله محمدبن اسماعیل، صحیح البخاری، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1401 ق.
بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1420 ق.
بلاشر، رژی، تاریخ ادبیات عرب، ترجمه‌ی آذرتاش آذرنوش، مؤسسه‌ی مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران، 1363.
بلعمی، ابوعلی محمدبن محمد بن بلعمی، تاریخ بلعمی (تکمله و ترجمه‌ی تاریخ طبری)، تصحیح محمدتقی بهار، انتشارات اداره‌ی کل نگارش وزارت فرهنگ، تهران، 1341.
جفری، آرتور، واژه‌های دخیل درقرآن کریم، ترجمه‌ی فریدون بدره‌ای، توس، تهران، 1386، چاپ دوم.
حسین، طه، من تاریخ الأدب العربی، دارالعلم للملایین، بیروت، 1970 م.
رازی، أبوالفتوح، روض‌الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن مشهور به تفسیر شیخ ابوالفتوح رازی، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، 1408 ق.
الراغب الإصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، دارالعلم/ الدار الشامیة، دمشق/ بیروت، 1412 ق، چاپ اول.
رضا، محمدرشید، المنار، بیروت، دارالمعرفة، بی‌تا
الزمخشری، محمودبن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، دارالکتاب العربی، بیروت، 1407 ق.
الزوزنی، الحسین‌بن أحمد، شرح المعلقات السبع، قم، منشورات أرومیه، 1405 هـ.
سورآبادی، ابوبکر عتیق بن‌محمد، تفسیر سورآبادی، تحقیق: علی‌اکبر سعیدی سیرجانی، فرهنگ نشر نو، تهران، 1380 ش، چاپ اول.
سیوطی، جلال‌الدین، المتوکلی (ریشه‌یابی واژه‌ها در قرآن) ترجمه محمدجعفر اسلامی، شرکت سهامی انتشار، تهران، 1362 ش.
طبری، محمدبن جریر، ترجمه‌ی تفسیر طبری، تحقیق حبیب یغمایی، توس، تهران، 1356.
فراهیدی، خلیل بن‌احمد، کتاب العین، انتشارات هجرت، قم، 1410 ق، چاپ دوم.
فره‌وشی، بهرام، فرهنگ فارسی به پهلوی، انجمن آثار ملی، تهران، 1352.
فولادوند، محمدمهدی، ترجمه‌ی قرآن، دارالقرآن الکریم، قم، 1378.
فیض کاشانی، ملامحسن، الأصفی فی تفسیرالقرآن، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1418 ق.
کتاب مقدّس (عهد عتیق و عهد جدید)، ترجمه‌ی فاضل‌خان همدانی، ویلیام گلن، هنری مرتن، انتشارات اساطیر، تهران، 1380.
کمال‌الدین، حازم علی، معجم مفردات سامی فی اللغة العربیة، مکتبة الآداب، 1993 م.
مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق.
مشکور، محمد جواد، فرهنگ تطبیقی عربی با زبان‌های سامی و ایرانی، تهران، 1357.
مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1360.
مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه‌ی قرآن، تحقیق هیأت علمی دارالقرآن کریم، دارالقرآن الکریم، قم، 1380.
المیبدی، أبوالفضل رشیدالدین، کشف الأسرار و عدة الأبرار، به سعی و اهتمام علی‌اصغر حکمت، امیرکبیر، تهران، 1371.
نسفی، ابوحفص‌ نجم‌الدین عمر، تفسیر نسفی، تصحیح عزیزا‌لله جوینی، سروش، تهران، 1376.
ECY = Dictionnair du Coran, sous la direction de Mohammad Ali Amir-Moezzi, Robert Laffant, Paris, 2007
EI2 = Encyclopedia of Islam.
EQ = Encyclopedia of The Quran
ER = Encyclopedia of The Religion
MacKenzie, D. N., A Concise Pahlavi Dictionary, London, 1971

منبع مقاله :
مجله‌ی ادب عربی، شماره‌ی 3، سال 4، پاییز 1391



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط