شاعر: سید رضا مؤید
امشبم دل در فغان آید همی
دیده گانم خون فشان آید همی
هردم از افلاکیان بر خاکیان
مژده میآید که جان آید همی
بانگ جاءالحق به آواز فصیح
از درای کاروان آید همی
قاتل دجال و هم سفیانیان
مهدی صاحب زمان آید همی
قدرت الله حجت بن العسگری
حکمران انس و جان آید همی
مظهر آیات حی دادگر
مخزن سر نهان آید همی
حامی اسلام و یار مسلمین
ملک دین را پاسبان آید همی
شرح الله متم نوره
معنی مدهامَتان آید همی
واضع قانون احکام خدا
بر کما و بر جهان آید همی
چشمه جوشان مهر و فضل و علم
بحر جود بیکران آید همی
چشم بر ره گوش بر در ماندهایم
تا که آن صاحب قرآن آید همی
پرچم نصر من الله بر کفش
ذوالفقارش در میان آید همی
همچو اصحاب رقیم و قوم کهف
عیسیش جزء عوان آید همی
گر بخواهم شرح هجران سر به سر
هر کلامی داستان آید همی
شادی آل محمد آمده
گر مؤید شادمان آید همی