نویسنده: علی عباس الگر عاوی (1)
چکیده
اسلام دینی است که خداوند متعال آن را فرستاده است تا آخرین دین ادیان آسمانی باشد و هدایت کننده مردم و کاملترین برنامههای تمدن و انسانیت را برای رهبری بشر باشد.پیغام رحمتی که پیامبر اکرم آورد، عقول میلیونها نفر از مردم را به تسخیر درآورد.
اما به مرور زمان بسیاری از مغرضان که همیشه دشمنان حقیقت و راستی هستند، وسوسههای شیطان آنها را وادار میکند که مردم را به راههای گمراه کننده بکشانند. آنها مسبب انحراف اسلام هستند.
این مشکلات از زمان طلوع اسلام تا به امروز وجود داشته است و این از عظمت دین اسلام است که با وجود این مسائل به حیات خود ادامه داده است. حیات اسلام اگر بر چیزی دلالت کند کمترین دلالت آن، مشروعیتش میباشد. قصد داریم دربارهی دین حنیف اسلام از زمان طلوعش تا به امروز به شکل مختصر بیان کنیم و از تعریف مفاهیم شروع کرد و به توضیح معنای اسلام و متمایزات و خصوصیات آن میپردازیم و در خاتمه فصلی دربارهی تکفیر و منشأ پیدایش آن و اهداف و آثار آن آوردهایم.
فصل اول- تعریف مفاهیم
قبل از آن که به اصل موضوع بپردازیم مقصودمان از مفاهیم و دلیل این که دربارهی آنها حرف میزنیم بیان کرده تا در آخر بحث نتیجهی مباحث مشخص شود.در آغاز درباره چهار چیز بحث میکنیم 1. هویت؛ 2. اسلام؛ 3. عنف و ظلم 4. پدیدهی تکفیر.
هویت:
در لغت: حقیقت چیزی یا شیئی یا شخصی را گویند، حقیقتی که مطلق آن چیز باشد و مشتمل بر صفات جوهری آن شیء باشد.در اصطلاح:
به ویژگیها و تمایزات عمومی یک شیء گویند که آن را از دیگر اشیا جدا میکند؛ مانند اسم و (اصل) و (صفات شخصی شیء) و ...اسلام:
در لغت: اسلام از مصدر و اصل «سَلَم» گرفته شده و «سَلَم» در لغت یعنی انقیاد و تسلیم شدن، پس اسلام به معنای تسلیم شدن و انقیاد است و به معنای اذعان کردن (اعتراف کردن) هم آمده است.راغب اصفهانی گفته: اسلام یعنی: داخل شدن در سلم و تسلیم.
اسلام در اصطلاح، اسم دینی است که مخصوص شریعت حضرت رسول اکرم محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) میباشد و جمیع ادیان آسمانی را تحت مفهوم خود شامل میشود.
در لسان العرب آمده است: اسلام یعنی اظهار خضوع، خشوع و فروتنی و اظهار کردن شریعت رسول الله و التزام به آنچه که پیغمبر خاتم آورده است که بدینوسیله خون کسی که مسلمان شده حفظ و گرفتاریهایش دفع میشود.
وقتی گفته میشود فلانی مسلمان است دو وجه دارد. 1. تسلیم به امر خدا شده است. 2. عبادت را برای رضای خدا و خالص برای او انجام میدهد؛ بنابراین تعریف اسلام یعنی تسلیم بودن به امر خداوند متعال و عبادت به صورت خالصانه برای خداوند متعال.
کتاب العین اسلام را این طور تعریف کرده است: اسلام یعنی تسلیم شدن به امر خداوند و آن یعنی اطاعت کردن خدا و تسلیم بودن در برابر طاعات و عبادات او و قبول کردن اوامر ذات اقدس الهی. شیخ مغنیه در تفسیرش میگوید: لفظ اسلام بر چند معنا اطلاق میشود که از آنها خضوع و فروتنی و تسلیم در برابر حق تعالی است و از دیگر معانی آن خالص بودن و دوری و سلامت از ...
آیت الله ناصر مکارم شیرازی میگوید: اسلام از مادهی تسلیم است و به این حقیقت اشاره دارد، بنابراین تعریف، هر انسانی از روح اسلام به اندازهای سود میبرد که در برابر ایزد منان تسلیم شده است.
عنف:
در لغت: از عَنَف میآید و ضد مدارا و نرمی است.العنف: شدت و مشقت را میگویند که ضد رفق، مدارا و نرمی است و هرچه که در رفق و نرمی خیر و خوبی میباشد، در عنف شر و بدی است.
تکفیر:
تکفیر در لغت از کفر میآید و کفر نقیض و مخالف ایمان است.اصطلاح «العنف التکفیری» اخیراً به وجود آمده و تعریف خاصی در کتب لغت برای آن ذکر نشده، اما مصطلحین این معنا را برای دو کلمهی عنف و تکفیر با هم وضع کردهاند و از تعریف بالا این نتیجه به دست میآید:
العنف التکفیری تفکری است که مسلمانانی که مخالف رأی آنها باشند به کفر و خروج از دین محکوم کرده و با آنان با شدت رفتار کرده و خون و ناموس آنها را حلال میداند و به خود حق میدهد که حقوق ایشان را سلب و آنها را به قتل برساند بخصوص در مورد شیعه و تابعین ائمه اطهار و اهل بیت و پیامبر.
فصل دوم: هویت اسلامی
معنای اسلام
اسلام آخرین دین از ادیان آسمانی است که خداوند با آن باب نبوت و رسالت را بست و بوسیلهی اسلام، شرایع و ادیان آسمانی به کمال هدف شرایع آسمانی است رسید.اسلام دینی است که روح و نفس را رشد میدهد و نفس را از آلودگیها پاک میکند. بنای اسلام بر این است که فرد و سپس اجتماع اسلامی بر پایهی زیستن مسالمتآمیز و همراه همدیگر بودن و بدور از خشونت و قساوت و بدرفتاری، به زندگی خود بپردازد و همه این موارد برای این است که مردم با آسایش، کرامت نفس و آزادی در دنیا زندگی کرده و در آخرت هم سعادتمند باشند.
با مراجعه و تحقیق در علم لغت و تفسیر مسلمانان معنای اسلام این است:
معنای عام: انقیاد و قبول کردن فرمان الهی و تسلیم بودن مطلق.
در معنای خاص: تسلیم شدن و انقیاد خضوع و فروتنی برای خداوند.
تسلیم شدن و فرمانپذیری برای خدا که در تعریف قید شده، تسلیم محض و مطلق بودن حتی برای غیر خدا را نفی میکند چرا که، تسلیم شدن در برابر غیر خدا نشانهی انحراف و گمراهی انسان است.
در معنای خاص، اسلام یعنی تسلیم شدن به امر خداوند و کسانی که خداوند معین کرده و امر به اطاعت از آنها نموده است. چون آنها راهی که خداوند امر کرده، میپیمایند، حتی چشم به هم زدنی مخالفت امر الهی انجام نمیدهند و در رأس ایشان سرور عالمیان و خاتم الانبیاء و المرسلین و اهل بیت پاکش هستند.
این دین مترقی هرچه که بیان میکند دلیل بر لطافت و شگفتآور بودن آن است. در هر گروه انسانی به نوعی به یکدیگر تحیت میگویند که نشانه احساسات دوستی و صفای رد و بدل شده است و در اسلام «سلام» اصطلاحی شده برای دوستی و مودت بین مسلمانان.
پس تحیت دین اسلام شعاری است که با آن هویت این دین بزرگ شناخته میشود. در اسلام هیچ رابطهای با دیگری شروع نمیشود، مگر این که اول به او امنیت، سلامت و آرامش عطا میکند، علامت امان و سلامتی که اسلام از ابتدا نشان میدهد اولین و واضحترین دلیل بر معنا و فکر این دین است.
و قرآن به این امر اشاره دارد: «فَإِذَا دَخَلْتُم بُیُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنفُسِكُمْ تَحِیَّةً مِّنْ عِندِ اللَّهِ»؛ وقتی به خانهای داخل میشوید پس بر خود سلام کنید، چون سلام و تحیت از جانب پروردگار متعال است.
ممکن است استدلال کنیم به این آیه که عبارت (السلام علیکم) در اصل (سلام الله علیکم) بوده است؛ یعنی خداوند به شما سلامت و امنیت بدهد.
برای ما روشن میشود که «سلام» دلالت بر دوستی و مودت متبادل بین انسانها دارد کما این که دلالت بر دوری از جنگ، درگیری و خصومت هم دارد.
علاوه بر این سلام به عنوان تحیّت و آغاز برای اهل بهشت قرار داده شده است که آیات قرآن به آن اشاره دارد: «أُوْلَئِكَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُوا وَیُلَقَّوْنَ فِیهَا تَحِیَّةً وَسَلَامًا»
ویژگیها و تمایزات دین اسلام:
هویت اسلامی با مدارا، رحمت و لطافت گره خورده است.دین اسلام بر اساس رنگ پوست و جنسیت با کسی مخالفت نمیکند، بلکه مخالفت اسلام بر مبنای اعتقادی محض است و فقط در صورتی با کسی مخالفت میکند که اعمالش با عدل و خیر مطابقت نداشته باشد.
خداوند سبحان دین اسلام را از جمیع ادیان آسمانی و شریعتها و قوانین بشری جدا کرد چراکه اسلام پایان دهنده همه ادیان است. خداوند برای اسلام یک نظام جامع و کاملی قرار داده که به همهی امتها اختصاص دارد و دینی است که جمیع قوانین ادیان سابق را داراست و هدفش هدایت صحیح همهی جوامع بشری است.
با تعاملات اخلاقی نرم و قابل انعطاف که اسلام به آن امر کرده، قلوب مردم کاملاً تسخیر و دلهایشان در دوستی حضرت محمد ذوب و مردم به سوی دین نرم و آسان آن حضرت مایل شدند.
بنابراین اسلام ویژگیهای زیادی دارد که ثابت میکند این دین برای هدایت همهی انسانها آورده شده است، مهمترین این ویژگیها عبارتند از:
دورکننده از گناهان
از فرموده خداوند متعال در قرآن کریم که میفرماید: «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِیرًا وَنَذِیرًا» استفاده میشود که اولین خصوصیت دین اسلام این است که انسانها را از معاصی و گناهان به واسطهی نبی اکرم دور میکند.پیغمبر با نشان دادن راه صحیح به مردم و دور کردن آنها از پرتگاههای کینه و حسد و جهل، ایشان را به کمالی که هدف خلقت است، میرساند.
پس از دیدگاه الهی هدف خلقت عالم فقط منفعت رساندن به خود عالَم است، نه به خداوند متعال. حکمت اقتضا میکند که از آفرینش وجود هر جزئی از آفرینش، به کمال مختص به خودش برسد بدون این که از کمال او به خداوند منفعتی برسد؛ بنابراین تکامل موجودات، نهایت هدف خداوند از خلقت عالَم وجود است.
به عکس، از دیدگاه مادی، این عالم ناقص است و هیچ هدفی از وجود آن نیست.
هدف از خلقت انسان تکامل اوست و وجود او در این دنیا به سبب طی کردن یک مرحله از مراحل تکامل است و برای این که انسان به مرحلهی تکامل برسد به راهنما نیاز دارد مخلوقاتی که خداوند آنها را آفریده بر دو قسم هستند: یا راهنمای تکامل آنها در وجود خودشان قرار داده شده است یا این که راهنمای تکامل آنها در وجود خودشان نیست، بلکه خارج وجودشان است و انسان از قسم دوم این موجودات است.
به همین دلیل وقتی رسول کریم برای رسالت مبعوث شد، هدف رساندن منفعت مطلوب به انسان از اصل خلقت بود، چون عقل بشری برای راهنمایی انسان کفایت نمیکند و اشتباه و خطا در آن راه دارد. خداوند برای گمراه نشدن انسان، طریق وحی را برگزید که خطا و اشتباه در آن راه ندارد.
بنابراین حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) مبعوث شد تا انسان را از گناهان نفسانی پاک کرده و گناهان را به وسیلهی اسلام، از ایشان بزداید.
رحمت:
خداوند در حق پیامبر اکرم فرمود: «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ» (2) به این معنی که این رحمت همه عالمیان را در بر میگیرد. آیه نگفته است پیامبر رحمت برای مسلمانان و یا مؤمنان است و با هیچ لفظی این رحمت مقید نشده است، بلکه رحمت برای همهی عالمیان قرار داده شده است.صاحب تفسیر نمونه میگوید: تعبیر به «العالمین» در این آیه دایره وسیعی دارد که شامل همه بشریت میشود و همهی اعصار و قرنها را دربر میگیرد به همین سبب، این آیه را اشارهی به خاتمیت پیامبر اسلام میدانند، چون وجود او رحمت و مهربانی و امام و پیشوا برای همهی مردم تا نهایت و آخر دنیاست که حتی این رحمت و لطف شامل ملائکهی الله نیز میشود.
محض وجود حضرت محمد رحمت است، بدون در نظر داشتن امور دیگر، پس برای کسی که به او ایمان آورده امان است و برای کسی که به او ایمان نیاورده نیز وسیله هدایت و نجات است. خداوند سبحان به دلیل بزرگداشت پیامبرش بشر را مادامی که ایشان در بینشان بود عذاب نکرد، و بخاطر پیامبر عذاب را از همه امتها بعد از آمدن ایشان، رفع کرد. به همین سبب میتوانیم حضرت محمد را رحمت برای بشریت بنامیم و قرآن کریم نیز در آیهای میفرماید: «وَمَا كَانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِیهِمْ» (3) خداوند وقتی تو بین آنها هستی ایشان را عذاب نمیکند.
نرمی و مهربانی (لین):
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ»؛ (4) «پس به دلیل رحمت و لطف خدا با آنها مهربان و گشادهرو هستی و اگر تندخو و بداخلاق بودی، از گرداگرد تو پراکنده میشدند».خداوند در خلال همین آیه معانی موارد مهمی را که باید در شخص نبی و رسول جمع باشد، بیان کرده است.
«لین» در آیه یعنی ای پیامبر! نرمی و اخلاق خوشِ تو با مردم، موجب اسلام آوردن آنها شده است. اما اگر بدخُلق و تندخو و قسی القلب و سنگدل بودی، اصحاب و یاران تو از کنارت پراکنده میشدند و تنها باقی میماندی.
از تفسیر آیه فهمیده میشود لین و نرمی در عمل و قول با هم است و این همان اندیشه اسلامی است که از جانب قرآن به این صورت مطرح میشود تا تناقضی بین قول و عمل نباشد وگرنه هدف محقق نخواهد شد. اگر نرم خویی و مدارا نبود هدف از دعوت صحیح و رساندن پیام خدا نقض میشد و قلوب بندگان آنرا نمیپذیرفتند.
اسلام در خلال این آیه، انسان را به تعامل، مدارا و نرمخویی دعوت میکند، برعکس آنچه فکر تکفیری ادعا میکند که خشونت و قساوت قلب را در تعاملات و احکام ترویج میکند. بلکه وحشیگری و خونریزی در هر کاری، از اصحاب این فکر تکفیری صادر میشود. که خارج از چارچوب اندیشه اسلامی و انسانی است.
بخشش و رحمت (السماحة)
مشهور است از حضرت رسول خاتم که فرمود: «برانگیخته شدم با دینی آسان و راحت». بنابراین دین اسلام را خداوند نازل نکرد برای به سختی افتادن بندگان و این که آنها را به تکالیف و قوانین سخت وادار کند، بلکه همانطور که حضرت محمد فرموده است دینی که حضرت با آن مبعوث شده، دین آسانی است که خالی از مشکلات، سختی و پیچیدگی است.از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود: خداوند تبارک و تعالی به حضرت محمد شریعتهای نوح، ابراهیم، موسی و عیسی (علیه السلام) که همان توحید و اخلاص و نابودی ظلمتها و فطرت کامل انسانی است عطا فرمود، نه رهبانیت و کنارهگیری از دنیا و در این دین پاکیها را حلال و زشتیها و پلیدیها را حرام اعلام کرد.
پس اسلام دینی است که اگر کسی آن را قبول کند و تصدیقش نماید مانند فردی میشود که تازه از مادر متولد شده است، پاک و پاکیزه. گناهانی که قبل از قبول اسلام مرتکب شده، بخشیده میشود.
آزادی اندیشه:
معمولاً ادیان و مذاهب ساختگی، پیروانشان را از مطالعه و تحقیق افکار دیگران منع میکنند، همچنین از مناقشه و مناظره با دیگر ادیان و مذاهب؛ چون میترسند منجر به تبعیت آنها از دین دیگر شود، زیرا ممکن است دلیلهای دین مقابل، قویتر از خودشان باشد.ما این مسئله را در اسلام کاملاً عکس میبینیم، اسلام محققان و جستجوگران را تشویق میکند و برمیانگیزاند و حتی برگزیدن خوب جاییکه بهتر وجود دارد را نمیپسندد. اسلام انسان را به تفکر و تأمل فرا میخواند و آزادی در فکر، عقل و بحث را به حدی میرساند که میگوید خدا ملائکه را به مراجعه به انسان فراخواند و ملائکه به خداوند متعال گفتند: آیا در زمین کسی را قرار میدهی که در آن فساد و تباهی کند و خونها را بریزد.
همچنین خداوند به ابراهیم اجازه داد درباره قوم لوط با خدا مجادله کند، قرآن کریم میفرماید: وقتی وحشت از دل ابراهیم رفت و بشارت فرزند گرفت، با ما دربارهی قوم لوط به مجادله پرداخت.
اسلام علم و یادگیری را مدح و ستایش میکند که عادتاً به تحقیق و کاوش نیاز دارد از این رو انسان محقق همواره در حال تکاپو و جستجوست تا به گمشده خود دست پیدا کند.
این بحث نشان میدهد که استدلالات و برهانهای دین اسلام قوی و محکم است و برعکس فکر تکفیری که هرکس را که با رأیش خالف باشد محکوم به کفر کرده و هیچ بحثی را قبول نکرده و عقل و استدلال را متوقف میکند و مبتنی بر دروغ و خدعه و تهمت است. این جا وجه دیگری از اختلاف فکر اصیل اسلامی و فکر تکفیری روشن میشود.
وحدت مسلمانان:
آنچه که اسلام به آن تأکید زیاد کرده، وحدت است به ویژه وحدت بین مسلمانان. چنانکه قرآن میگوید: «وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ»؛ (5) «به ریسمان الهی چنگ بزنید و از همدیگر جدا نشوید».آیات الهی اجتماع اسلامی را به پیروی از قرآن کریم و سنت پیامبر و اهل بیت امر کرده است. گفته شده مراد از حبل الله اسلام است و تمسک به حبل الله یعنی عمل به احکام اسلام. این به دلیل آن است که در تعالیم دین اسلام، راه حل برای همهی مشکلات دنیوی و سختیهای آن وجود دارد و این دین همه مردم را برحق جمع میکند و آنها را به صورت یک امت واحد درمیآورد. بنابراین دین حضرت محمد مردم را به وحدت همیشگی برمیانگیزد، برای این که دشمنان اسلام به مقصودشان نرسند و با تفرقهی مسلمانان، امت اسلامی از بین نرود.
فصل سوم: فکر تکفیری
خوارج با شعار «لا حکم الّا الله» به خطا بر کسی که از همه به مصلحت اسلام و حدود قوانین اسلام داناتر بود اعتراض کردند. این شعارها سخن حقی است که از آن ارادهی باطل شده است، کما این که حضرت علی وقتی حرف آنها را شنید که میگفتند «لا حکم الّا الله» همینطور فرمود.تصویری که اینان از دین ارائه میکنند دینی الهی است که میخواهد طرحی الهی را اجرا کند. اینان چنین طرحی را نمایش میدهند تا مردم ساده دل را جذب کرده و در پناه ظاهر آیات قرآن پنهان شوند در حالیکه حتی به یک حرف از قرآن هم عمل نمیکنند.
حضرت علی دربارهی افکار آنان فرمود: همهی آنها دور حرفهای دو نفر جمع شدند و ما از آن دو پیمان گرفتیم که از قرآن عبور نکنند، پس از قرآن گذشتند و حق را ترک کرده، در حالی که حق را میدانستند و دلهایشان به ستم و جور مایل بود، پس به ستم رفتار کردند.
هدف آنها سیطره بر سادگی و پاکی قلوب مردم بود تا بتوانند به راحتی به مردم زور بگویند. آنها به استدلال و فکر احتیاج نداشته با اصحاب فکر و اندیشه به مباحثه و مجادله نمیپرداختند. تشکیل مجموعهای از این قشر مردم ساده، کار راحتی بود.
روشی که در عصر ما رایج است، اینست که حکام جور و ستم بیشترشان پشت این شعار مخفی شده و به وسیلهی آن میخواهند بر مردم تسلط پیدا کنند.
به وسیلهی این شعار دروغ، هزاران نفر از مردم را در شهرهای مختلف کشته و گردن زدند، اجسادشان را سوزاندند و میلیونها نفر از مسلمانان را به گرسنگی و بیچیزی کشاندند و کارهای آنها در آن وقت با آنچه که در زمان خودمان میبینیم، مثل گرفتن حق از حقدار و وارد کردن اتهامات دروغین و حلال شمردن محرمات فرقی ندارد.
امروز خوارج این عصر کینه و عداوتشان نسبت به اسلام شدیدتر و خطرشان برای دین بیشتر است. اکثریتشان خونریز و کسانی هستند که خود را منسوب به محمدبن عبدالوهاب میدانند. آنها هرکس را که مخالف افکار خود میدیدند، آشکارا حکم به کفرش داده و میگفتند مشرک است. انجام دهنده امور عادی و مقبول بین مردم و حتی بعضی از امور مستحب مؤکد: مثل زیارت قبر پیغمبر اکرم و توسل به ایشان و انبیا و اولیای الهی و زیارت مرقدهای آنان را مشرک میدانند و عباراتی فریبکارانه میآورند و آن را برای مردم عوام زینت میدهند تا از ایشان تبعیت کنند.
دشمنان اسلام ابزارهایی با شعارهای تقلبی به کار میگیرند برای به تسخیر درآوردن ذهن مردم و برعکس کردن مفاهیم ضد اسلامی با اسلام و برای هر مجرمی زمینه را آماده کرده تا دستش را به تحریف دین اسلام دراز کند و اجزای اساسی آن را از بین ببرند.
سببهای پیدایش فکر تکفیری:
هنگامی که صفحات تاریخ را ورق میزنیم اسباب زیادی برای پدیدهی تکفیر مییابیم که در جوامع اسلامی نشأت گرفته است.گرایشهای مختلفی بر انسان استیلا پیدا میکند که یا او را وادار به انجام دادن اعمال خیر و حق و یا وادار به عمل باطل و پلید میکند.
در تاریخ همیشه کشمکشها بین نیروهای حق و باطل بوده است و حسد و کینه بسیاری از مردم باعث شده به اعمال ناشایست اقدام کنند، تا جاییکه امت کاملی را از خیر و صلاح محروم کرده و نسلهای زیادی را قربانی میکنند.
زمانی که چند نفر بیشتر بر روی کره زمین نبودند حسد و کینه بر دوستی و رابطهی برادری استیلا پیدا کرد و قابیل برادرش هابیل را کشت و همهی اینها اساسش حب نفس و دوستی دنیاست که امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) درباره آن فرمود: آگاه باشید دنیا خانهای است که کسی از گزند آن در امان نماند، مگر به اعمال نیکی که هم در دنیا به جا میآورد. رهایی نیست برای کسی که در انجام دادن اعمال، همه همتش دنیا باشد. اهل دنیا گرفتار دنیا شدهاند تا امتحان خود را بدهند، آنچه از دنیا برای دنیا میگیرند باید که واپس نهند و حساب آن پس دهند و آنچه از دنیا برای دنیا میگیرند باید که واپس نهند و حساب آن پس دهند و آنچه از دنیا برای توشه آخرت میگیرند، آن را پیشاپیش فرستادهاند و در آن جهان از نعمت آن بهره یابند. دنیا در نزد خردمندان همانند سایهی زوال ظهر است که هنوز گسترده نشده، روی به کوتهی نهد و هنوز افزون نشده، نقصان میپذیرد.
کشمکشهایی که در مرور زمانها بوجود آمده، اسباب مختلفی دارد که دلایل سیاسی، اقتصادی، علمی و حب مقام از آن جمله است.
اسبابی که فکر تکفیری در عصر ما ظهور پیدا کرده، این موارد است:
- دیدن سیطره و نفوذ اسلام بر عقول مردم، بشریت و استقبال اقشار مختلف از آن.
- تأکید اسلام بر وحدت و به همپیوستگی و این یعنی قویتر شدن دین و حاکم شدن اسلام بر دولتها و این که کم کم تحت قوانین و مقررات اسلامی دربیایند.
- حکم اصلی و عمومی اسلام، عدالت بین مردم است؛ یعنی جلوگیری از تسلط و ظلم بعضی افراد بر مردم.
در سایهی گسترش تفکر اسلامی و پیشروی آن عقول مردم روشن میشود، عکس زمانی که جهل بین مراکز مجتمع اسلامی گسترش یابد.
- در رأس آنچه ذکر کردیم رسیدن و انتشار اسلام یعنی ظهور اندیشه اهل بیت محمد که ایشان منبع علم هستند در مقابل کسانی که کوشش میکنند مردم را گمراه کرده و بر مسیر خطای خود درآورند.
اهداف فکر تکفیری
اهداف و برنامهریزی فکر تکفیری آن طور که بعضی فکر میکنند، تصادفی نیست، زیرا طبیعت افکار باطل به سبب ضعفش، نیاز به برنامهریزی مدون دارد تا به هدفش برسد.وقتی اهداف فکر تکفیری معاصر را مطالعه میکنیم به این نتیجه میرسیم که شکل واضحی برای اصل این فکر قدیمی تکفیری وجود دارد که به دو قسم تقسیم میشود:
- اصل اول و آشکار آنان که زیرمجموعه شعار اخلاص و توحید برای خداوند متعال است.
- اصل مخفی بین آنان پارهپاره کردن و پراکندگی مسلمانان و به وجود آوردن فتنهها و جنگها بین مسلمانان است فرق در این است که در گذشته این تفکر بنابر مصلحت فرمانروایان جور بوده است و در امروز بنابر مصلحت قدرتهای زورگوی جهانی و اشرار غربی است که از طریق کسانی که خود را مسلمان نامیدهاند، اهدافشان را پیش میبرند.
فکر تکفیری وهابی امروزی از دستورهای وزارت مستعمرات کشور انگلیس سرچشمه میگیرد و اساس و رواج آن از فکر امثال مستر همفر است که بر هیچ کس اعمال و افکار وهابی تکفیری او پوشیده نیست.
این شعارها برای گمراه کردن مردم است که هدفی مسموم پشت آن است و اصل آشکار آنان بهانهای میباشد برای اصل مخفی که پراکنده کردن مسلمانان است.
به تسامح اعتقادی ندارند و نظامشان بر مبنای خشونت و زور استوار شده است و به همین دلیل خونریزی و ویرانگری را متوقف نمیکنند. هر وسیلهای که کمک کند برای رسیدن به اهدافشان، آن را جایز و مشروع میدانند و جز به خشونت و استبداد اعتقاد ندارند و خشونت یک عنصر اساسی در دعوت آنها به اسلام است.
خشونت تکفیری بین مراکز اجتماعی تأثیر عام و خاص بر بسیاری از افراد آن اجتماع دارد که برخی از آنها عبارتند از:
آثار اندیشه تکفیری:
هدف اول از گسترش افکار تکفیری بین مراکز امت اسلامی، ایجاد شک در اعتقادات صحیح مسلمانهاست، مثل: چون مسلمانان به مقام رسول الله و اهل بیت پیامبر متوسل میشوند به شرک متهم میشوند. آنها میگویند مسلمان وقتی به انبیا و صالحین متوسل شد، به خدا شرک ورزیده و کافر شده است، این سخن آنان به دلیل این است که معنای توحید را اشتباه فهمیده و معنای توسل، شفاعت و تقرب به خداوند متعال را درست نفهمیدهاند. نمیفهمند که وقتی مسلمانان را با مشرکین به یک چوب میرانند، مشرکان اصلاً اقرار به توحید و یکتابودن پروردگار ندارند و شفیع قرار گرفتن بتهای مشرکان با شفیع قرار گرفتن پیامبران و اولیای الهی غیرقابل قیاس است.آنها مفاهیم را خلط کرده و عنوانهایی را به بعضی نسبت دادند و الفاظ را بنابر هوای نفس خودشان تفسیر کردند و آنچه مصالحشان اقتضا میکرد به آن عمل کردند. کسی که افکار خشن تکفیری داشته باشد، فاقد دقت و معرفت در دین است. بیشترین تأثیر افکار تکفیری بر جوانانی است که تکنولوژی عقلهایشان را ربوده و به سلاح علم مسلح نیستند، در نتیجه مباحث را درست تحلیل نمیکنند و تحولات در حال ظهور عصر را نمیفهمند.
تأثیر سیاسی:
مراکز سیاسی یکی از مکانهای قوی و مفید برای استحکام این فکر در اذهان مردم هستند که برای استفادهی شخصی و باقی ماندن بر اریکه قدرت از آن استفاده میکنند. این فکر به آنها کمک کرده تا دهانها را بسته و عقلها را به تسخیر درآورند و بر آن، هر طور که میخواهند مسلط شوند. آنها در خلال کارهایشان به دنبال طرح این فکر در جامعه هستند که علمای دین و مراجع عظام صلاحیت رهبری جامعه اسلامی را ندارند، چون آنها فقط در محدوده فقه و اصول عمل میکنند.تکفیریها این مغالطه را ترویج میکنند که عالم دینی را با سیاست کاری نیست، تا مردم را از فکر اسلامی صحیح که رهبری دینی و دنیوی و سیاسی جامعه را به دست انبیای الهی داده است، دور کنند انبیایی که سیاستشان خوب و موفقی بود، مثل: حکومت سلیمان نبی.
مراجع بزرگ ما، راه ائمه خودشان را دنبال میکنند و قدرت ادارهی امت اسلامی را بهتر از هزاران سیاستمداری دارند، که شب و روز در حال خوشگذرانی و عیش و نوش هستند.
تأثیر اجتماعی:
گسترش فکر تکفیری به کینههای بین فرزندان اسلام دامن زده و اتهاماتی را بدون توجیه، به مجرد این که فلانی با فلان فکر، مخالف است، صادر میکند، در حالی که اختلاف در نظرات مسئلهای طبیعی است که هرکس فاقد آن باشد به رواندرمانی نیاز دارد.برعکس اسلام که انسان را به بحث و جست و جو و طرح افکار جدید که در ذهن انسان است وادار میکند و میگوید افکارتان را مطرح کنید و بقیه هم با نظریهها و افکارشان مشارکت کنند به امید این که نظریهی جدیدی که به مصلحت اجتماع است، به دست آید.
اسلام انسان را تحریک به مناظره و گفت و گو حتی با ادیان دیگر میکند آیه شریفه قرآن به پیامبر اکرم میفرماید: «مردم را به راه پروردگارت دعوت کن با رفتار نیکو و موعظه حسنه و حکمت و با آنها به نیکی به گفت و گو بپرداز.» یعنی با گفتار صحیح و محکم که روشن کننده حق و برطرف کنندهی شبهه باشد و سخنرانیهای قانع کننده و عبرتهای مفید مردم را هدایت کن که بر مردم مخفی نیست تو با گفتارت خیرخواه و ناصح آنها هستی و به آنها نفع میرسانی و با ایشان به بهترین طریقهی مناظره به سخن میپردازی.
خاتمه:
اسلام یک محدوده آزاد برای تفکر و ابراز نظر و گفت و گو به هدف پیشروی و ارتقای فکر است. دینی است که چشمانداز آن برای تمام بشریت است و به مردم حق میدهد که به اسلام درآیند برای سعادت ابدی و این دین محبت، دوستی و ارتباط و فداکاری است، چون خاتم ادیان الهی است.این دین خواهان بیشترین تحقیق و گفت و گو و علم است و دلایل قاطع و روشن که هر جستجوگر حقیقت و نیکی را هدایت کند، داراست.
در حالیکه تفکر تکفیر ابزاری است برای گمراه کردن مردم و تشویق اذهان عمومی و از بین بردن فطرت پاک ایشان.
پینوشتها:
1. محقق و پژوهشگر در حوزههای وهابیت و استاد دانشگاه- عراق
2. انبیاء، آیه 107.
3. انفال، آیه 33.
4. آل عمران، آیه 159.
5. آل عمران، آیه 103.
گروه نویسندگان؛ (1393)، مجموعه مقالات کنگره جهانی جریانهای افراطی و تکفیری از دیدگاه اسلام، قم: انتشارات دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیه السلام)، چاپ اوّل.