نویسنده: محمدرضا یل (1)
بررسی حزب مطلوب در نظام مردم سالاری دینی
حزب جمهوری اسلامی بزرگترین و اثرگذارترین حزب کشور در سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب بود که هم تشکیل شده از سران و رهبران انقلاب اسلامی بود و هم سایر نیروهای مورد نیاز برای مدیریتهای عالی کشور را تأمین میکرد. با انحلال این حزب و از بین رفتن تشکیلات و سازمان حزبی آن که در سراسر کشور گسترده بود، خلأ نقش آفرینی مجموعهای انقلاب پدید آمد که تا به امروز و پس از گذشت نزدیک به سه دهه از انحلال آن، ترمیم نشده است. ریشهی این موضوع را باید در عدم درک نخبگان فکری و سیاسی از الگوی تشکیلات مطلوب نظام جمهوری اسلامی جست و جو کرد که همواره به نسخههای بدلی و بعضاً جعلی انجامیده است.
دستهبندیهای حزبی
هرگاه تودهای از افراد به سطحی از مدنیت دست پیدا کنند و مفهوم ارادهی جمعی و هویت اجتماعی در آنان ظهور پیدا کند، میتوان لفظ جامعه را بر آنان اطلاق نمود. اقتضای هر جامعه، تکیه بر منافع اجتماعی است که هر فرد یا گروه بنابر عقاید و سلایق خود به آن مینگرد و رفتار اجتماعی متناسب با آن را از خود بروز میدهد. همین قضیه بستر شکل گیری گروهها و دسته بندیهای مختلف در جامعهای با هر سطحی از مدنیت را فراهم میکند. گاه فرجام دسته بندیهای اجتماعی به همافزایی جمعی و اصلاح امور منجر میگردد و گاه به درگیریهای مختلف در سطوح متفاوت میانجامد که نتیجهی آن جز تفرقه و نقضای وحدت اجتماعی نخواهد بود.چه در جوامع قدیم و چه در دولت ملتهای عصر جدید، میتوان دسته بندیهای سیاسی و فرهنگی را که نهایتاً به رفتارهای اجتماعی منجر میگردد، مشاهده نمود پارامترهای قومی و قبیلهای و یا مؤلفههای اعتقادی و ایدئولوژیک، مرزبندیهای خرده گروههای اجتماعی را مشخص میکند. در هر صورت، براساس هر پارامتری، رفتار اجتماعی نیازمند اقتضائات و ملاحظات مربوط به خود است و در این فضا فرد نمیتواند براساس مهارتهای شخصی پیش رود و به عملکردی جمعی دست پیدا کند.
شاید بارزترین مصداق دسته بندیهای جدید در دوران معاصر را بتوان در قالب تحزب و شکل گیری احزاب سیاسی و البته اخیراً در سازمانهای مردمنهاد با اهداف فرهنگی مشاهده نمود. البته قدرت تأثیرگذاری احزاب و گروههای نفوذ در فضای اجتماعی، بسیار فراتر از تشکلهای فرهنگی فعال در موضوعاتی همچون حقوق بشر، محیط زیست و... است. همچنین پذیرش منطق تحزب در دموکراسیهای جدید، ملزوم پذیرش اصالت قدرت و تلاش برای رقابت برسر به دست آوردن آن است.
بر این اساس، مجموعهای از افراد که اهداف و گرایشهای همسویی دارند، در قالب فعالیت گروهی و اصطلاحاً حزبی، تمام تلاش خود را برای تغییر سیاستگذاریهای دولت و همراه کردن مردم با خود، انجام میدهند. البته بزرگترین عارضهی نظام حزبی، تعارض منافع احزاب و نهایتاً تقابل جمعی از نخبگان با یکدیگر است که در این بین، بستر فسادها و رانتهای احتمالی مهیا میگردد. البته انتقاد از حکومت و اصلاح امور نیز از مزایای وجود احزاب متفاوت است. مهمترین مسئله در نظام حزبی، تضمین سلامت افراد و گروههای سیاسی و در نظر گرفتن مصالح جامعه است که اساساً تجربهی نظام حزبی در این زمینه ناموفق بوده است. وجود لابیهای بزرگ در نظامهای سیاسی مختلف، گواهی بر تأثیرپذیری و عدم ضمانت سلامت رفتار اجتماعی احزاب است که با وضع قوانین و نظارت صرف نیز قابل درمان نخواهد بود؛ چرا که فلسفهی وجودی حزب تمام فعالیتها و ذهنیتها را معطوف به دستیابی به قدرت میکند که این موضوع، ابتدای انحراف از مصالح جامعه است.
احزاب پس از انقلاب اسلامی
تاریخ معاصر ایران نیز بعد از مشروطه، گروهها و دسته بندیهای متفاوتی به خود دیده است که اغلب یا حزبی وابسته تلقی میگردند یا توسط نظام دیکتاتوری حاکم سرکوب شدهاند. اساسا در محیط نارس اجتماعی و استبدادی حکومتهای معاصر ایران تا قبل از انقلاب، بحث از تحزب و فعالیت آزاد اجتماعی به مزاح بیشتر شبیه بود. اگر در تاریخ معاصر ایران موفقیتی نیز کسب شده است، نتیجهی مجاهدتهای شخصیتهای وفادار و دلسوز به ایران و اسلام و همراه کردن مردم در جریانی اجتماعی همچون نهضت ملی کردن صنعت نفت و پیروزی انقلاب اسلامی بوده است. بعد از سقوط استبداد در ایران و پیروزی نهضت امام خمینی (رحمه الله)، فضای باز سیاسی در جامعه رقم خورد و گروهها و دستههای مختلف اجازهی فعالیت داشتند؛ به طوری که با وجود حاکمیت نیروهای اسلامگرا بعد از انقلاب، ترکیب مجلس خبرگان قانون اساسی گواهی بر صدق ادعای فضای باز سیاسی و حق تعیین سرنوشت بوده است. در این مجلس، همهی گرایشهایی که قصد حضور در عرصهی سیاسی را داشتند، حضور یافتند و محدودیتی در گزینش آنان اعمال نگردید.اصل بیست و ششم قانون اساسی جمهوری اسلامی نتیجه و دستاورد همین نگاه آزاد به فضای سیاسی است که در آن این گونه فعالیت گروهها و احزاب به رسمیت شناخته شده است: «احزاب، جمعیتها، انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی شناخته شده آزادند؛ مشروط به اینکه اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند. هیچ کسی را نمیتوان از شرکت در آنها منع کرد یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت.»
با پذیرش فعالیت احزاب در نظام سیاسی جدید و انقلابی ایران، منطق و فلسفهی تحزب متناسب با محتوا و ساختار نظام جمهوری اسلامی، نیاز به بازنگری محتوایی و شکلی داشته و دارد. منطق رقابت برای به دست آوردن قدرت با چارچوبهای ارزشی نظام جمهوری اسلامی تطابق منطقی ندارد؛ چراکه فلسفهی انقلاب اسلامی برمبنای تربیت دینی جامعه و تعالی معنوی آن و نیز پیشرفت مادی متناسب با آن بنا شده است. اما این موضوع در بسیاری از انتخابها براساس منافع حزبی و گروهی، ممکن است با تناقضهای گستردهای روبهرو شود.
حزب جمهوری اسلامی
شاید نزدیکترین مصداق تشکیلات منطبق با منطق انقلاب اسلامی را بتوان در حزب جمهوری اسلامی مشاهده کرد؛ حزبی که یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی تأسیس شد (البته با نام حزب الله) و به فعالیت سیاسی و اعتقادی پرداخت و با کار تشکیلاتی و آموزشی افراد، اقدام به کادرسازی در عرصههای مختلف کرد و به حزبی تأثیرگذار و فراگیر در بین نیروهای انقلاب و جامعهی ایران مبدل گردید. فعالیت این حزب به مرور زمان در سراسر ایران گسترش یافت و بعد از گذشت حدود هشت سال، به دلیل کاستیهای تشکیلاتی و برخی مسائل دیگر، منحل شد. در بررسی عملکرد این حزب، باید اهداف اعلامی این حزب را مورد بررسی قرارداد؛ به طور کلی میتوان رسالت تعریف شده برای حزب جمهوری اسلامی را تداوم بخشیدن به انقلاب ملت مسلمان ایران در راه استقرار نظام عدل اسلامی در زمینههای معنوی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و نظامی دانست که توسط رسانههای حزب نیز بر روی آن تأکید میشد. براساس این اهداف، حزب برنامههای ذیل را در دستور کار خود داشت:1. بالا بردن آگاهی اسلامی و سیاسی مردم و سرعت بخشیدن به خودسازی آنها در همهی ابعاد.
2. پاکسازی کشور از آثار استبداد و استعمار.
3. برقراری آزادیهای اساسی، از قبیل آزادی بیان، قلم و اجتماعات.
4. تبدیل نظام فاسد اداری موجود به سازمان اداری جدید براساس ایمان، صداقت و لیاقت.
5. ریشه کن کردن فقر از طریق تأکید بر ارزش کار و نفی هر نوع استثمار و ایجاد سیستم اقتصادی جدید.
6. تبدیل نظام آموزشی وارداتی استعماری به نظامی اصیل و اسلامی.
7. ایجاد ارتش با ایمان و مستقل.
8. تنظیم سیاست خارجی براساس دو اصل تولی و تبری با: الف) رعایت کامل استقلال سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی کشور، ب) احترام به استقلال و آزادی ملتهای دیگر، ج) توسعه و تحکیم روابط برادرانه با همهی مسلمانان جهان و د) کمک به محرومان و مستضعفان جهان. (2)
همان طور که در بند اول اهداف ذکر شده برای حزب جمهوری اسلامی مشاهده میشود، یکی از رسالتهای حزب، بالا بردن آگاهی و رشد سطح فکری جامعه اعلام شده است. این هدف نشان دهندهی تفاوت ماهوی این حزب با احزاب قدرت طلب منطبق با منطق نظامهای لیبرال است. البته این حزب به صورت رسمی و سازماندهی شده نیز در دورههای مختلف انتخابات و فرایندهای سیاسی وارد میشد. حزب جمهوری اسلامی پس از مدتی دچار آسیبهایی شد که به تعطیلی این حزب انجامید. با انحلال این حزب و از بین رفتن تشکیلات و سازمان حزبی که در سراسر کشور گسترده بود، خلأ مجموعهای انقلابی پدید آمد که تا به امروز و پس از گذشت نزدیک به سه دهه از انحلال آن، ترمیم نشده است. هیئت مذهبی، تشکلهای منتسب به روحانیت در قالب مؤسسات تبلیغی و حتی جمعیتها و احزابی چون رهپویان انقلاب اسلامی یا ایثارگران، نتوانستند این خلأ را پر کنند؛ چرا که درک صحیحی از تشکیلات تراز انقلاب و رسالتهای آن هنوز به صورت فراگیر در بین نخبگان ایجاد نشده است و متأسفانه هنوز نوعی منطق حزبی غربی در شاکلهی این تشکلها وجود دارد. رهبر انقلاب به عنوان یکی از پایهگذاران حزب جمهوری اسلامی در آن دوران و امام جامعهی اسلامی در دوران حاضر، در بیاناتشان در جمع مردم کرمانشاه، در چند بند به تحلیل بحث تحزب و مقایسهی مدل مطلوب انقلاب و مدلهای غربی پرداختند و به صورت اجمالی چارچوب و فلسفهی تشکیلات تراز انقلاب را مطرح کردند که بازخوانی آن، ما را در فهم تفاوت تشکیلات مطلوب انقلاب اسلامی و احزاب غربی کمک میکند: «در کشورهایی که ملاحظه میکنید انقلاب شده، احزاب وسط میداناند. این سؤال پیش میآید که نگاه ما به تحزب و حزب چیست. به طور اجمال بگویم ما با تحزب مطلقاً مخالف نیستیم. اینکه خیال کنند ما با حزب و تحزب مخالفیم، نه، این طور نیست. قبل از پیروزی انقلاب، پایههای یک حزب بزرگ و فعال را خود ما ریختیم. اول انقلاب هم این حزب را تشکیل دادیم، امام هم تأیید کردند، چند سال هم با جدیت مشغول بودیم.
البته بعد به جهاتی تعطیل شد. همان وقت به ما اشکال میکردند که تحزب با وحدت عمومی جامعه مخالف است. من آن وقت یک سخنرانی مفصلی کردم، که بعدهم پیاده شد و چاپ شد و پخش شد، تحت عنوان وحدت و تحزب. تحزب میتواند در جامعه انجام بگیرد، در عین حال وحدت هم صدمهای نبیند. اینها با هم منافاتی ندارد. منتها آن حزبی که مورد نظر ماست، عبارت است از یک تشکیلاتی که نقش راهنمایی و هدایت آحاد مردم را به سمت یک آرمانهایی ایفا میکند.
مادوجور حزب داریم: یک حزب عبارت است از کانال کشی برای هدایتهای فکری؛ حالا چه فکری به معنای سیاسی، چه فکری به معنای دینی و عقیدتی. اگر چنانچه کسانی این کار را بکنند، خوب است. قصد عبارت از این نیست که قدرت را در دست بگیرند، میخواهند جامعه را به یک سطحی از معرفت، به یک سطحی از دانایی سیاسی و عقیدتی برسانند. این چیز خوبی است. البته کسانی که یک چنین تواناییای داشته باشند، به طور طبیعی در مسابقات قدرت، در انتخابات قدرت هم آنها صاحب رأی خواهند شد، آنها برنده خواهند شد، لیکن این هدفشان نیست...
یک جور حزب، تقلید از احزاب کنونی غربی... به معنای باشگاههایی برای کسب قدرت است؛ اصلاً حزب یعنی مجموعهای برای کسب قدرت. یک گروهی با هم همراه میشوند، از سرمایه و پول و امکانات مالی خودشان بهرهمند میشوند یا از دیگران کسب میکنند یا بند و بستهای سیاسی میکنند، برای اینکه به قدرت برسند. یک گروه هم رقیب اینهاست؛ کارهای مشابه اینها را انجام میدهد تا آنها را از قدرت پایین بکشد، خودش بشود جایگزین. الآن احزاب در دنیا غالباً این گونهاند... این نه، هیچ وجهی ندارد. اگر کسانی در داخل کشور ما با این شیوه دنبال تحزب میروند، ما جلویشان را نمیگیریم. اگر کسی ادعا کند که نظام جلوی تشکیل احزاب را گرفته است، یک دروغ واضحی گفته. چنین چیزی نیست، اما من این جور حزبی را تأیید نمیکنم. این جور حزبسازی، این جور حزب بازی معنایش عبارت است از کشمکش قدرت. این هیچ وجهی ندارد.» (2) شاید مهمترین و کلیدیترین موضوع در بیانات فوق الذکر رهبری، اشاره به رسالت حزبی باشد که مورد تأیید و منطبق با منطق انقلاب اسلامی است. ایشان حزب ایدهآل را نوعی کانال کشی فکری و اعتقادی در سرتاسر جامعه معرفی میکنند که در صورت موفقیت، خودبه خود در رقابتهای سیاسی نیز توفیقات لازم را کسب میکند. به این ترتیب، میتوان ادعا کرد اولین شرط مطلوبیت در مقولهی تحزب، کنار گذاشتن مناطق جنگ قدرت و جایگزین کردن رویکرد و بینش فرهنگی در کار تشکیلاتی است. اگر مجموعهای بتواند با سازماندهی و هماهنگی جمعی و فراهم سازی رفتار سازمانی و براساس رسالت فرهنگی خود، مردم را با خود همسو کند و در فرایند تربیتی جامعهی هدف، موفق عمل کند، خودبهخود پیوندی عمیق و ریشهدار با اقشار مختلف مردم برقرار کرده است و در این شرایط، هم سطح معرفت و آگاهی اجتماعی در راستای تعالی معنوی جامعه رشد میکند و هم مردم در انتخابهای اجتماعی همراهی عمیقتری با چنین مجموعهای نشان خواهند داد.
از برکات دیگر چنین منشی که فرایندی فرهنگی بلندمدت و اجتماعی تلقی میگردد، کشف نیروهای متعهد و کارآمد در بدو شروع و امکان کادرسازی برای ارکان مختلف مسئولتی در سطوح مختلف نظام خواهد بود. چنین تشکیلاتی در ادامه و با استفاده از ظرفیتهای جامعهای اسلامی میتواند به الگودهی و اصلاح امور در عرصههای مختلف بپردازد و با تکیه بر سرمایهی عظیم اجتماعی و کادر تربیت شدهای خود، اهداف انقلاب اسلامی را در تمام عرصهها دنبال نماید.
در پایان باید گفت تا زمانی که چنین دیدگاهی در بین نخبگان علاقهمند به نظام اسلامی شکل نگیرد، نهایتاً برد سیاسی تشکلهای موجود وابسته به جریان انقلاب، در هیجان دورهای انتخابات به اوج میرسد و احتمال پیروزی آنان در عرصهی سیاسی تا حد احزاب لیبرال کاهش مییابد، اما در صورت تن دادن به عملیات فرهنگی گسترده در جامعه، به نوعی تفوق نیروهای انقلاب بر ارکان سیاسی کشور نیز دارای نوعی ضمانت اجتماعی و پایدار خواهد شد.
پینوشتها:
1- کارشناس ارشد علوم سیاسی.
2- جاسبی، عبدالله، تشکل فراگیر، تهران، انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی، 1379، ج 1، ص 366.
3- بیانات رهبر معظم انقلاب، 24 مهر 90.
نشریه خردنامه همشهری، شماره 142.