تکفیر از دیدگاه قرآن

دین اسلام پیام آور صلح و آشتی است. این دین ظهور پیدا کرد تا مردم را از تاریکی‌های جهالت و نادانی به نور ایمان رهنمون سازد.
پنجشنبه، 15 مهر 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
تکفیر از دیدگاه قرآن
تکفیر از دیدگاه قرآن

 

نویسنده: احمد سارمی (1)




 

چکیده:

دین اسلام پیام آور صلح و آشتی است. این دین ظهور پیدا کرد تا مردم را از تاریکی‌های جهالت و نادانی به نور ایمان رهنمون سازد.
خداوند متعال برای متمایز ساختن کافر از مسلمان نشانه‌های ظاهری، که همان گفتن شهادتین (2) است، در نظر گرفته تا هر کسی که به آنها اقرار کند، مسلمان و هرکسی که منکر آنها شود کافر است.
مسلمانان در عصر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در زمینه‌ی اصول و فروع دارای یک روش بودند، ولی دیری نپایید که فتنه‌ای بزرگ پدیدار گشت و برخی از مسلمانان براساس فهم غلط و بینش نادرست از اسلام، مسلمانان گناه کار را تکفیر کردند. نوزاد آن فتنه، روز به روز بزرگ‌تر شد، تا جایی که برخی، بزرگان دین را نیز تکفیر کردند. پس از مدتی آتش فتنه فروکش کرد و این اندیشه وارونه متلاشی شد، ولی به خاطر آگاهی اندک برخی از مسلمانان از رهنمودهای واقعی اسلام، بار دیگر این فکر از سرآستین فریب خوردگان استکبار سردرآورد و گروهی فریب خورده به این گونه افکار و اعتقادات گرایش پیدا کردند، و پا را فراتر از هم کیشان گذشته خود گذاشته، بلکه براساس اصول و مبانی دیدگاه‌های افراطی برخی از خوارج، هرکسی به آن نپیوندد و اعتقادات آنها را قبول نداشته باشد، نیز کافر است. براین اساس، این مقاله، اندیشه تکفیر، از دیدگاه قرآن، ائمه و مجتهدین بررسی نموده و ریشه‌ها و عوامل تکفیر مسلمانان و پیامدها و آثار آن را در جامعه اسلامی برشمرده است و راه حل‌های برون رفت از آن را اشاره نموده و وظیفه‌ی علمای اسلام در برابر حرکت تکفیری‌ها را به صورت خلاصه نگاشته است.

مقدمه

اختلاف، درگیری و تکفیر از عواملی است که موجب ویرانی‌های فراوان و نابودی استعدادها و امکانات مادی و معنوی یک دین و امت می‌گردد. از سویی تفرقه بهترین بستر نفوذ دشمنان اسلام و سیطره آنان بر سرنوشت امت اسلامی است، بررسی چنین آفتی در درون امت اسلامی و کشف راه‌های برون رفت از آن ضرورت‌های اساسی است و باید مسلمانان از هر فرقه و مذهبی در برابر این پدیده‌ی غم انگیز، مقابله نمایند. با نگاهی به جامعه اسلامی درمی‌یابیم که قتل‌ها، ویرانی‌ها، انفجارها، در کشورهای اسلامی مصیبت‌ها آفریده است. در فلسطین، سوریه، عراق، پاکستان، افغانستان، خون‌ها ریخته شده و بناها ویران شده است. چرا کشورهای غیرمسلمان به دنبال پیشرفت، ابتکار، اختراع و نوآوری‌های جدید هستند، ولی امت اسلامی درگیر دشمنی، تفرقه و تکفیر باشد؟ آیا حرکت تند تکفیری‌ها یک عذاب برای امت اسلامی نیست؟ آیا علمای امت نباید در مقابل این حرکت، برنامه ریزی دقیق داشته باشند، تا نقشه دشمنان اسلام را خنثی نمایند؟ در واقع یکی از دردناک‌ترین وسایلی که امروزه جهان اسلام با آن روبرو روست، فتنه تکفیر است. پیشینه تکفیر، به صدر اسلام باز می‌گردد، به این معنا که در دوره‌هایی از تاریخ، گروه‌هایی از مسلمانان، مخالفان خود را کافر نامیده‌اند، واقعه مهم تاریخی درباره‌ی تکفیر، غائله خوارج است. خوارج در زمان خلافت حضرت علی (علیه السلام) بعد از ماجرای حکمیت، ظهور کردند و نام «شُراة» یعنی «خریداران بهشت» یا «خودفروشان به خدای بزرگ» را برای خود انتخاب کردند ولی مسلمانان آنها را خوارج (خارج شدگان از دایره اسلام) نامیدند. ریشه خوارج به مرد بی ادبی به نام حرقوص، ملقب به «ذوالخویصره» در زمان پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بازمی‌گردد، ماجرا از این قرار بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)‌ بعد از غزوه حنین مشغول تقسیم غنائم در بین مسلمانان بود که این فرد بی‌ادب به ایشان اعتراض کرد و گفت: «یا رسول الله اتق الله یا رسول الله اعدل»؛‌ای پیامبر از خدا بترس و غنایم را عادلانه تقسیم کن. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: اگر من عادل نباشم چه کسی عادل است؟ آن گاه حضرت عمر و حضرت خالد بن ولید گفتند:‌ ای پیامبر دستور بفرما تا گردنش را بزنیم. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: از او دست بردارید که از شالوده مذهب او گروهی پیدا می‌شوند قرآن می‌خوانند، ولی از گردنشان تجاوز نمی‌کند، مسلمانان را می‌کشند و از کافران اعراض می‌نمایند. اگر من زنده بمانم مانند قوم عاد آنان را نابود خواهم نمود. (3)

مفهوم تکفیر

تکفیر، واژه‌ای است که با آن، فردی به کفر منسوب و متصف می‌شود و در اثر آن، چنین فردی متصف از چارچوب اسلام خارج می‌گردد و دیگر احکام اسلام بر او مترتب نمی‌شود؛ یعنی مسلمان نیست. از این رو، عنوان کفر در روابط اجتماعی، معاشرت‌ها، دادوستدها و در نکاح، اکل، شرب و ...تأثیر می‌گذارد.
البته در جوامع اسلامی، کمتر کسی است که با واژه کفر و تکفیر آشنایی نداشته باشد، ولی مفهوم دقیق لغوی، اصطلاحی و قلمرو فقهی در این مجال خالی از لطف نیست.

تعریف کفر

کفر در لغت به معنای پوشاندن شیء یا پوشیدن، انکار نعمت به کار رفته است و مقابل این واژه، ایمان است. به عنوان مثال، کشاورز و شب را کافر می‌گویند، چون زمین و فضا را می‌پوشاند. کفر و نعمت و کفران آن، به معنای پوشیدن نعمت و به مقتضای آن عمل نکردن است.
راغب می‌نویسد:
«الکفر فی اللغه ستر الشی و وصف اللیل باالکافر لستره الاشخاص و الزارع لستره و البذر فی الارض...و کفر نعمه و کفران‌ها ستره بترک ادا شکرها» (4)

مفهوم اصطلاحی کفر

کفر در اصطلاح شرع، یعنی انکار اصلی از اصول دین یا انکار یکی از ضروریات دین (با علم به آن) در سخن یا کردار است.
قرآن کریم اقسام کافر را چنین می‌شمارد:
انکار اقسام توحید و یا برای خداوند متعال شریک قرار دادن.
(لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ)؛ (5)
«بی‌گمان کسانی کافرند که می‌گویند (خدا در عیسی حلول کرده است) و خدا همان مسیح پسر مریم است.»
(لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلاَثَةٍ)؛ (6)
«بی‌گمان کسانی کافرند که می‌گویند خداوند یکی از سه خداست!»
انکار رسالت پیامبر گرامی اسلام؛
(فَلَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ)؛ (7)
«هرگز خداوند آنانرا نمی‌آمرزد. این بدان خاطر است که به خدا و پیغمبرش ایمان ندارد»

انکار قرآن کریم

(یَقُولُ الَّذِینَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ)؛ (8)
«می‌گویند [کسانی که کافر شدند] نیست آیات قرآنی مگر افسانه پیشینیان»
انکار قیامت و معاد
(أُولئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَ لِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ)؛ (9)
آنان (کفار) کسانی‌اند که به آیات قرآنی و دلایل قدرت پروردگارشان و ملاقات او (در جهان دیگر، برای حساب و کتاب) بی‌باور و کافرند در نتیجه اعمالشان باطل و هدر می‌رود.

عدم انحصار عبادت برای خداوند

(وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لاَ یَضُرُّهُمْ وَ لاَ یَنْفَعُهُمْ)؛ (10)
«اینان (کفار) غیر از خدا چیزهایی را می‌پرستند که نه بدیشان زیان می‌رساند و نه سودی عائدشان می‌سازند.»

دیدگاه قرآن کریم

قرآن کریم، مسلمانان را از کافر انگاشتن هرکه تظاهر به اسلام نماید بر حذر داشته و فرموده است:
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَتَبَیَّنُوا وَ لاَ تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْکُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ کَثِیرَةٌ کَذلِکَ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْکُمْ فَتَبَیَّنُوا إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیراً)؛ (11)
«اى كسانى كه ایمان آورده‏اید! هنگامی که در راه خدا بیرون می‌روید بررسی کنید و به کسی که برای شما تظاهر به اسلام می‌نماید نگویید که تو مؤمن نیستی، تا فراخی زندگی دنیا را تحصیل نمایید، چون آن که نزد خدا بهره‌های فراوان است، شما پیشتر چنین بودید پس خدا بر شما منت نهاد، اکنون بررسی کنید همانا خداوند به آنچه انجام مى‏دهید آگاه است.»
در شأن نزول این آیه روایت شده است که پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) گروهی از اصحاب خود را به فرماندهی اسامة بن زید برای جنگ با بنی ضُمره فرستادند. آنان با مردی از قبیله مذکور به نام مِرداس روبه رو شدند که مقداری دارایی و شتری سرخ رو داشت، هنگامی که مِرداس با سپاه اسامه روبه رو شد برآنان سلام کرد و کلمه شهادتین را بر زبان راند، اما اسامه به سخن او توجهی نکرد و وی را به قتل رساند تا دارایی و شتر او را به غنیمت بگیرد. همراهان اسامه پس از بازگشت ماجرا را به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) گزارش دادند و گفتند: ‌ای رسول خدا! ندیدی که اسامه چگونه مردی را که می‌گفت لا اله الا الله محمد رسول الله به قتل رساند!؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وقتی این گزارش را شنید خطاب به اسامه فرمود: با لااله الاالله چه کردی؟ اسامه گفت ای رسول خدا! آن مرد تنها برای این شهادتین را گفت که جان خویش را حفظ کند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: آیا تو دلش را شکافتی و از درونش آگاهی یافتی؟ در این هنگام آیه مذکور نازل شده و اسامه سوگند یاد کرد که دیگر هرگز با کسی که شهادتین را بر زبان می‌راند نجنگد. (12)
این روایت و روایات فراوان دیگر، هم حاکی از آنند که نمی‌توان کسی را که شهادتین بر زبان جاری می‌کند، کافر یا مشرک نامید. و به این بهانه جان و مال او را حلال شمرد.
از این رو هیچ یک از پیشوایان مذاهب و شخصیت‌های بزرگ اسلامی، تکفیر مسلمین را بر خود روا نمی‌شمردند و عناوین چون کافر و مشرک را بر اهل قبله اطلاق نمی‌نمودند.
مفهوم آیه و روایات اسامه این است که اگر کسی اظهار اسلام کند (یعنی شهادتین بگوید) مسلمان است و نمی‌شود او را تکفیر نمود. تنها اگر همین آیه و روایت را داشتیم، برای منع از تکفیر و احترام اهل مذاهب و فرقه‌های اسلامی به یکدیگر کافی بود، چون درصورتی که شخصی شهادتین را پناهگاه خود قرار دهد، این قدر احترام دارد. بدون تردید کسانی که بدون این انگیزه، شهادتین گفته و می‌گویند، از احترام والاتر و بالاتری باید برخوردار باشند و عناد و دشمنی و سب و لعن و طرد و تفسیق و تکفیر آنها جایز نخواهد بود.
هم چنین قرآن مجید برای دو طایفه از مسلمانان که به جنگ پرداخته‌اند ایمان قایل شده است:
(وَ إِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّى تَفِی‌ءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ)؛ (13)
«اگر دو گروه از مؤمنان با یکدیگر به جنگ برخاستند، میانشان آشتی برقرار کنید. و اگر یک گروه بر دیگری تعدی کرد، با آن که تعدی و تجاوز نموده بجنگید تا به فرمان خدا بازگردد.»
تا آنجا که می‌فرماید: «هرآینه مؤمنان برادران همدیگرند. پس میان برادرانتان آشتی برقرار کنید.»
چنان که در حدیث صحیحی وارد شده است که رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند:
«هرگاه دو مسلمان بر روی هم شمشیر بکشند قاتل و مقتول در جهنم خواهند بود.» امام بخاری با استدلال این حدیث فرموده است:
«ارتکاب گناه موجب کفر نمی‌شود. و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ضمن این که آنان را به جهنم وعید داده است، باز آنان را مسلمان قلمداد نموده است. و تکفیر ننموده است.»

تکفیر از دیدگاه رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)

پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در محیط و شرایطی دعوت خویش را آغاز کرد که جامعه در امواج گوناگونی از جهالت و بت پرسی و ادیان منحرف جعلی غوطه ور بود. به طوری که اعراب جاهلی، که به بت پرستی سرگرم بودند، از یک سو هرگونه نغمه‌ی مخالف را سرکوب می‌کردند و از سوی دیگر، مبلغان سرسخت یهود و نصاری، سعی در گسترش مذهب خویش در میان عربها داشتند.
در چنین فضا و جوّ مسمومی آن حضرت با گفتار و نیز برخوردهای سالم و سازنده، توانست انسان‌های بی‌شماری را جذب تعالیم حیات بخش اسلام نماید و هرگونه جوّ تکفیر و اتهام را در جامعه از بین برده و زمینه را برای برخورد مناسب و صحیح اندیشه‌ها و تضارب آراء فراهم سازد.
و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید:
«اذ قال الرجل لاخیه کافر، فهو کقتله و لعن المومن کقتله»؛
«هرکسی به برادر دینی خود، کافر خطاب کند مثل این است که او را کشته است و همچنین لعن مومن مثل کشتن اوست.» (14)
و همچنین حضرت انس از رسول کرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت می‌کند که حضرت فرمودند:
«ثلاث من اصل الایمان الکف عمن قال لا اله الا الله لانکفر بذنب و لانخرجه من الاسلام بعمل....»؛
«سه چیز از اصل ایمان است: یکی دست برداری از کسی که اقرار به لا اله الا الله کند، او را به بهانه‌ی گناهی که مرتکب شده یا عملی که انجام داده تکفیر و از ملت اسلامی خارج نمی‌کنیم.»
امام بخاری از حضرت عمر بن خطاب روایت نموده است:
مردی در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به نام عبدالله و ملقب به حمار که گاه گاهی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را می‌خنداند، رسول خدا او را به علت شراب خواری به شلاق خوردن محکوم نموده است. روزی بار دیگر وی را نزد آن حضرت آوردند، و به شلاق محکوم گردید و حکم بر او جاری شد. مردی گفت: خدایا او را لعنت کن! تا کی می‌خواهد به این کارش ادامه دهد؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
(لا تلعنوه فو الله ما علمت انه لایحب الله و رسوله)؛
«او را مورد لعن قرار ندهید، به خدا قسم من هنوز مطمئن نیستم که او خدا و پیامبر را دوست ندارد» و در بعضی روایات این گونه آمده است: «لقد علمت انه یحب الله و رسوله»؛ من مطمئن هستم که او خدا و رسولش را دوست دارد.
این‌ها همه با وجود تکرار شراب خواری و اصرار بر آن و انکار حرمت شراب خواری از جانب این شخص بوده است، تا آنجا که ابن حجر در فتح الباری از ابن عبدالبر روایت کرد است که این مرد پنجاه بار شلاق زده شد با این همه رسول خدا از لعنت کردنش منع می‌فرماید، بیان می‌دارد که او خدا و رسول را دوست دارد.
وی در بیان فواید این حدیث این گونه اظهار می‌دارد:
الف. این حدیث، ردی است بر کسانی که گمان می‌دارند مرتکب گناه کبیره کافر است، به دلیل این که آن حضرت از لعنت کردن آن مرد شراب خوار نهی فرمود و دستور داد که او را دعا کنند.
ب. این حدیث، متضمن این حقیقت است که میان ارتکاب امور منع شده با محبت خدا و پیامبر، تناقض و منافاتی وجود ندارد، چنان که آن حضرت فرمود این شخص با وجود ارتکاب آن عمل زشت، خدا و رسولش را دوست دارد.
ج. کسانی که مرتکب گناه و معصیت و حتی مرتکب تکرار آن می‌شوند، چنین اعمالی باعث نمی‌شود که محبت خدا و پیامبر را از دل آنان بیرون گرداند. (15)
رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند:
«اهل لا اله الا الله تکفروهم بذنب ولاتشهدوا علیهم بشرک»؛
کسی که گوینده لا اله الا الله است، به خاطر گناه، حکم به کفر و شرکش نکنید (16)
از حضرت عایشه نقل شده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«لاتکفروا احدا من اهل القبلة بذنب و ان عملوا بالکبائر» (17)
«حق ندارید هیچ یک از اهل قبله را به خاطر گناهش تکفیر کنید، هرچند بزرگ‌ترین گناه را مرتکب شده باشد».
حضرت ابوذر روایت می‌کند که من از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که می‌فرمودند:
«لایرمی رجل رجلا بالفسوق ولایرمیه بالکفر الاارتدت علیه». (18)
مبادا کسی را به خاطر گناه و فسقی متهم به کفر کنید، مگر این که مرتد شود و اگر به کسی که این چنین نیست، تهمت کفر زدید، خودتان کافر می‌شوید.
پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«ایها رجل مسلم کفر رجلا مسلما، فان کان کافرا و الاکان هوالکافر»؛ (19)
هرشخص مسلمانی، مسلمان دیگری را متهم به کفر کند، اگر طرف این گونه نباشد، خودش کافر می‌شود.»
حضرت عبدالله بن عمر روایت می‌کند که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«کفوا عن لااله الاالله لاتکفروهم بذنب، من اکفر اهل لااله الاالله فهوالی الکفر اقرب»؛
دست بردارید از گویندگان لا اله الا الله و آنها را به خاطر یک گناه متهم به کفر نکنید و هرکسی گوینده لااله الاالله را متهم به کفر کند، خودش به کفر نزدیک‌تر است.

تکفیر از دیدگاه سیدنا حضرت علی (علیه السلام)

حضرت علی (علیه السلام) که یکی از قربانیان اندیشه مخرّب تکفیر است، هیچ گاه از این اندیشه مخرب علیه مخالفان خود استفاده نکرده و علی رغم این که مشی سیاسی و اعتقادی خوارج درست در نقطه مقابل آن حضرت بود و در محافل خصوصی و عمومی در مسجد کوفه و خلاصه هرکجا می‌توانستند آن امام همام (علیه السلام) را طعن زده و لعن، تکفیر و تمسخر می‌کردند؛ هیچ گاه حلم خود را از دست نداد و به آنها نهیب و عناب نزد؛ به عنوان نمونه:
یک بار که آن حضرت بر بالای منبر بود شخصی از وی سؤالی کرد و او «فی البداهه جواب گفت». یکی از اینها (خوارج) حاضر بود و گفت: «قاتله الله ما افقهه»، «خدا او را بکشد عجب دانشمند است» خواستند معترض او شوند، اما آن حضرت آنان را بازداشت و گفت رهایش کنید او تنها مرا فحش داده است.
خوارج به مسجد می‌آمدند، ولی چون علی را کافر می‌دانستند، به او اقتدا نمی‌کردند و جداگانه به نماز می‌ایستادند و حتی گاه از ایجاد مزاحمت و اشکال در نماز حضرت ابایی نداشتند. درجلو چشم دیگران به حضرت اهانت و جسارت می‌کردند و علی حلم می‌ورزید. (20)
نحوه‌ی برخورد حضرت علی (علیه السلام) با خوارج از شگفت انگیزترین بخش‌های خواندنی تاریخ اسلام است. از زمانی که آنها به عنوان یک گروه کج فکر و افراطی، از حکومت حضرت علی (علیه السلام) کناره گرفتند و صحرایی در نزدیکی کوفه را، مرکز اجتماع خود قرار دادند، سپس سرکشی را شروع کردند و بیرون شهر خیمه زدند تا زمانی که جنگ نهروان را آغاز کردند، برخوردهای زیادی به صورت گفت و گوی پراکنده و یا به صورت اجتماعات بین حضرت علی (علیه السلام) و آنها به وجود آمد. با این که در این بحث‌ها و گفت و گو خوارج، علی (علیه السلام) را به شرک و کفر متهم کردند، ولی آن حضرت با سعه صدر و دید وسیع اسلامی، با آنان برخورد می‌کرد و منطق و استدلال را، وسیله پاسخ گویی به اتهام‌ها و ناسزاهای آنان قرار می‌داد، هیچ گاه آنان را کافر خطاب نکرد حتی در مقابل شعار «لا اله الا الله » که متأسفانه برای تکفیر علی (علیه السلام) و پیروانش چماقی شده بود حضرت با کمال متانت و آرامی، همراه با برهان و استدلال می‌فرمود: این شعار، سخن حقی است، ولی در گفتن آن، هدف باطلی نهفته است. (غیر خدا فرمانروایی وجود ندارد) درصورتی که مردم، خود را به فرمانروایی از بشر، محتاج می‌دانند حال، گاه آن فرمانروا نیکوکار است، گاه بدکار، تا در پرتو حکمت او، مؤمن، کارهای شایسته خود را انجام می‌دهد، و بی دین و کافر، از زندگی خود بهره مند می‌گردد. (21)

فتوای متکلمین و فقهای اهل سنت درباره تکفیر

امام اعظم ابوحنیفه (رحمه الله) امام پیروان مذهب حنفی (متوفای 150ق) می‌فرماید:
«انی لم اکفر احداً من اهل القبلة»؛ من هیچکس را از اهل قبله تکفیر نمی‌کنم.
همین جمله را ابن تیمیه حرّانی می‌آورد:
«و اما ابوحنیفه (رضی الله عنه) انه لم یکفر احداً من اهل القبلة»؛
«ابوحنیفه (رضی الله عنه) احدی از اهل قبله را تکفیر نکرده است.» (22)
هم چنین امام نووی از فقهای بزرگ مذهب شافعی، از حضرت امام شافعی نقل کرده است:
«محکی عن امامنا الشافعی رحمه الله لقوله اقبل شهادة اهل الاهواء لاالخطابیة من الرافضه»؛
«من شهادت تمام فرقه‌های اسلامی را می‌پذیرم و آنها را مسلمان می‌دانم حتی آنهایی را که قبول ندارم». (23)
امام عضدالدین ایجی که از علمای بزرگ علم کلام هستند می‌فرمایند:
«جمهور المتکلمین و الفقهاء علی انه لایکفر احداً من اهل القبله»؛
«عقیده جمهور متکلمین و فقهای اهل سنت این است که هیچ کس از اهل قبله را نباید تکفیر کرد.» در ادامه می‌فرمایند:
«لم یبحث النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) عن اعتقاد من حکم باسلامه فیها ولاالصحابه و لاالتابعون فعلم ان الخطاً فیها اولیس قادحا فی حقیقة الاسلام»؛
«پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و صحابه و تابعین از عقیده کسی بحث نمی‌کرد و این که اگر کسی می‌گفت: من مسلمان هستم دیگر تفتیش نمی‌کرد که مسلمان واقعی است و یا خیر، خطاکرن در عقیده ضرر به حقیقت اسلام نمی‌زند.» (24)
حضرت امام تفتازانی از علمای برجسته علم کلام می‌فرماید:
«ان مخالف الحق من اهل القبلة لیس بکافر ما لم یخالف ما هو من ضروریات الدین کحدوث العالم و حشر الاجساد و استدل بقوله: ان النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) و من بعده لم یکونوا یفتنشون عن العقائد و ینبهون علی ما هوالحق»؛
«کسی که از جمله‌ی اهل قبله به حساب بیاید، و اگر چه مخالف حق باشد، به او کافر گفته نمی‌شود. تا زمانی که یکی از ضروریات دین: مثل حدوث عالم و حشر اجساد را منکر نشود، چون پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اصحاب آن حضرت از عقاید مردم تفتیش نمی‌کردند و عقاید مردم را بر حق حمل می‌کردند.» (25)
هم چنین ابن نجیم مصری از فقهای به نام احناف همین مطلب را بیان می‌کند. (26) امام ابوالحسن اشعری – بنیان گذار مکتب اشاعره- وقتی که زمان فوتش نزدیک شد همه شاگردان و یارانش را جمع کرد و فرمود:
«اشهد علی انی لااکفر احدا من اهل هذه القبله لان الکل یشیرون الی معبود واحد و انما هذا اختلاف العبارات»؛ (27)
«از طرف من شهادت و گواهی بدهید که من هیچ کس از اهل این قبله را تکفیر نمی‌کنم چون همه، به یک معبود اشاره می‌کنند و این که یکی اشعری شده، دیگی ما ماتریدی، بعضی معتزلی و برخی امامی، فقط به خاطر تفاوت عبارات می‌باشد.»
همچنین از قول ایشان می‌خوانیم:
«اشهدوا عی انی لااکفر احدا من اهل القبله بذنب لانی رأیتهم کلهم یشیرون الی معبود واحد، والاسلام یشملهم و یعمهم»؛ (28)
«همه شهادت بدهید که من احدی از اهل قبله را به خاطر انجام گناه تکفیر نمی‌کنم، چون همه به سوی یک معبود اشاره می‌کنند و اسلام همه فرقه‌های اسلامی را در برمی‌گیرد.»
امام ذهبی از قول امام ابن تیمیه نقل می‌کند:
«وکذاکان شیخنا ابن تیمیه فی الاواخر ایامه یقول انا لااکفر احداً من الامه»؛
«استادم ابن تیمیه هم در آخر عمرش که اجلش فرا رسید می‌فرمود من هیچ یک از امت محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) را تکفیر نمی‌کنم.»
«و یقول قال النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) لایحافظ علی الوضوو الا مومن فمن لازم الصلوات بوضوء فهو مسلم».
«می‌فرمود: پیامبر عظیم شأن اسلام فرمود هرکسی با وضو به نمازهای واجب ملتزم باشد مسلمان است». (29)
طحاوی هم می‌نویسد:
«و نسمی اهل قبلتنا مسلمین مومنین ما داموا بما جاء به النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) معترفین قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) من صلی صلاتنا و استقبل قبلتنا و اکل ذبیحتنا فهو المسلم و ان المسلم لایخرج من الاسلام بارتکاب الذنب مالم یستحله» (30)؛
«اهل قبله تا هنگامی که به دستورهای پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) مومن و معترف باشند، مسلمان و مومن خواهند بود، زیرا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود کسی که نماز ما را به جای آورد و قبله ما را بپذیرد و ذبیحه ما را بخورد مسلمان و مومن خواهد بود. مسلمان را به وسیله انجام گناه نباید تکفیر کرد تا وقتی که آن را حلال نداند.» (31)
حضرت امام محمد غزالی از دانشمندان مذهب شافعی، بعد از بحث کردن از معتزله و مشبّه و دیگر فرقه‌های مبتدعه در دین، و خطا کار در تأویل، فرموده است که آنها در اجتهاد خطا کرده‌اند. چیزی که لازم است طالب به سوی آن گرایش پیدا کند این است: «تا زمانی که راهی وجود دارد از تکفیر احتراز شود که همانا حلال شمردن خون و مال نمازگزاران به سوی قبله و اقرار کنندگان به کلمه لا اله الا الله خطا است.» خطای باقی گذاشتن هزاران کافر در قید حیات آسان‌تر از خطای ریختن قطره‌ای از خون مسلمانی است.
همانا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود به من دستور داده شده است که با مردم بجنگم تا این که بگویند:
«لا اله الا الله، محمدرسول الله، پس وقتی آن را گفتند خون و مال ایشان از تعرض مصون است؛ مگر در مواردی که باید به حق مجازات شوند. (32)
حضرت امام شاطبی از فقهای مذهب مالکیه در کتاب الاعتصام ضمن بیان اهل بدعت و پیروان نفس و مخالفین امت اسلامی اعم از خوارج و غیر آنان فرموده است:
در حقیقت، امت اسلامی در تکفیر این فرقه‌ها یعنی پیروان بدعت‌های بزرگ اختلاف کرده‌اند، ولی آنچه که درنظر قوی‌تر به حسب امر جامع‌تر است، این است که به طور قطعی حکم به تکفیر ایشان داده نمی‌شود، و دلیل بر این کار نیز عملکرد سلف صالح در میان ایشان است، که گواهی بر این مدعی می‌باشد.
آیا عملکرد حضرت علی (علیه السلام) را در قبال خوارج نمی‌بینید؟
و آن حضرت در رابطه با آنان و نیز جنگ با آنان، معامله اهل اسلام را انجام داد و به مقتضای کلام الهی عمل نمود که می‌فرماید «و ان طائفتان من المومنین اقتتلوا فاصلحوا بینها». (33)
«اگر دو گروه از مسلمانان به جنگ پرداختند بین آنها صلح برقرار کنید.» (34)
شیخ الاسلام احمد جامی از عرفای قرن چهارم و پنجم می‌فرماید:
«پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌گوید که مسلمان آن بود که هرچه برای خود نپسندد برای مسلمانی نیز نپسندد. این سخن از سبب یک سخن است اما اصلی بزرگ است در جمله کارها. قومی خود هم صلابت مسلمانی آن می‌داند که یکدیگر می‌کوشند و هیچ باک نمی‌دارند، و این نه سنت رسول است، و نه سیرت صحابه است، و نه فرمان خدای است، و نه در عقل است و نه در علم است.» (35)

دیدگاه شیعه

دیدگاه شیعه آن است که هرکسی شهادتین را بر زبان جاری نماید مسلمان است و جان و مال او محفوظ می‌باشد، هرچند ایمان دارای مراتب و درجاتی است. نخستین مرحله آن با اسلام و پذیرش توحید شروع می‌شود. بنابراین هر گروهی که نخستین مرحله اسلام را انجام داده باشند، مسلمان‌اند؛ هرچند دچار انحراف عملی شده باشد و اگر انحراف فکری، عقیدتی آنان به جایی برسد که مخالف مبانی اسلام باشد آنان از اسلام بیرون نرفته‌اند بلکه از ایمان خارج شده‌اند چنانچه شیخ صدوق در کتاب هدایه می‌فرماید:
«الاسلام هو الاقرار بالشهادتین و هوالذی یحقن به الدماء و الاموال، و من قال لااله الله محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) حقن ماله و دمه» (36)
«اسلام عبارت است از گواهی دادن به شهادتین و به وسیله آن جام و مال از تعرض مصون می‌ماند و هرکسی بگوید لا اله الا الله محمد رسول الله جان و مالش محفوظ خواهد بود.»
حضرت آیه الله خامنه‌ای – مدظله العالی- در جواب استفتائیه‌ای می‌فرمایند:
«کلیه فرقه‌های اسلامی، بخشی از امت اسلامی به شمار می‌روند و از همه امتیازات اسلامی برخوردار هستند. تفرقه افکنی بین مذاهب اسلامی برخلاف آموزه‌های قرآن کریم و سنت پیامبر مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است، افزون بر این، باعث تضعیف مسلمانان و دادن بهانه به دست دشمنان اسلام می‌شود. از این رو تکفیر فرقه‌های اسلامی مذکور به هیچ وجه جایز نیست.» (37)
همچنین ایشان در فرازی دیگر از فرمایشات خود می‌فرمایند:
«بار دیگر اعلام می‌کنم که هرگفته و هر عملی که موجب برافروختن آتش اختلاف میان مسلمانان یا تکفیر یکی از مذاهب اسلامی گردد خدمت به اردوگاه کفر، خیانت به اسلام و حرام شرعی است.» (38)

ریشه و عوامل تکفیر مسلمانان

عوامل و ریشه‌های حرکت‌های تکفیری و نسبت کفر دادن به مسلمانان یکی از مسائل مهم و اساسی، کشف ریشه‌ها و عوامل حقیقی حرکت‌های تکفیری است. بدون تردید کشف صحیح ریشه‌ها در مواجه دقیق و عالمانه به جای برخورد و مقابله مسئولانه با حرکت‌های تکفیری نقشی کلیدی دارد. از محوری‌ترین عوامل پنهان و آشکار تکفیرها عبارت است از:
تعصب‌های کور و خود محوری در کشف حقایق دینی و نفی و طرد و رمی به کفر آرا و اندیشه‌های دیگران؛
عداوت‌های پنهان درونی؛
جهالت نسبت به اصل معارف دینی یا حد و مرز اسلام و کفر با مذاهب دیگر و مقاصد حقیقی آنان؛
دسیسه دشمنان اسلام و استعمارگران جهانی برای نابودی اسلام و مسلمین یا سیطره بیرونی بر آنان
رذایل اخلاقی از قبیل:
کینه ورزی و انتقام، خودپسندی و کبر، حسادت، بدگمانی، مخفی کردن ضعف‌های خود، دنیا طلبی و زراندوزی و ...
عدم آگاهی اهل علم و نظر، از مقصود، منظور و اصطلاحات یکدیگر.

پیامدها و آثار تکفیر در جامعه اسلامی

ایجاد اختلاف و تفرقه بین مسلمانان.
ایجاد جنگ و درگیری و در نتیجه ریخته شدن خون مسلمانان و چپاول اموال و مورد تعرض قرار گرفتن نوامیس آنان.
ارایه چهره‌ای خشن و تفرقه انگیز از اسلام به مردم جهان، به منظور سرخوردگی افراد از اسلام.
تسلط کفار بر مسلمین در نتیجه تفرقه و درگیری با یکدیگر. (39)
رکود حرکت و رشد اسلام در جهان.
عقب ماندگی مسلمانان و عدم شکوفایی استعدادهای آنان به خاطر اشتغال به درگیری‌های داخلی.
انزوا و گوشه نشینی اندیشمندان، پژوهشگران و نیروهای خلاق و مفید.
حاکم شدن جمود فکری و بیماری خمود و ظاهر گرایی در جامعه.
از بین رفتن روحیه تحقیق و عدم جسارت، ارائه اندیشه‌های نو، در عرصه فرهنگ و دانش.
به وجود آمدن روحیه بدبینی در جامعه.

راه حل‌ها و وظیفه علمای اسلام در برابر حرکت تکفیری

تبیین گسترده‌ی آثار و خطرات و آفات نابودکننده حرکت تکفیری در جلسات عمومی مثل غلو، به ویژه در کتاب‌ها و سخنرانی‌ها و کارگاه‌های آموزشی و ...
معرفی جریان‌های تکفیری و محکومیت علنی آنها.
دفاع پیروان مذاهب اسلامی از یکدیگر در برابر تهمت‌ها به ویژه آنچه موجب تکفیر است مثل قذف و سبّ صحابه.
تبیین صحیح عقاید یکدیگر در برابر برداشت‌های غلط از آنها به ویژه آنچه موجب تکفیر است.
دوری از آنچه زمینه ساز تکفیری است، مثل احتراز از افتراء به یکدیگر.
خودداری از اهانت به مقدسات یکدیگر.
تبیین و ارتقای اندیشه راهبردی امت واحده اسلامی در مقابل استکبار و صهیونیزم جهان خوار.
دفاع از تکفیر شدگان به ناحق.
در دین باید بر محکمات تکیه کرد نه متشابهات.
عدم قاطعیت و سخت گیری و انکار در مسائل اجتهادی.
مسلمانان باید به مشکلات اساسی خود مشغول شوند.
تعاون و همکاری در مسائلی که بر آنها اتفاق دارند.

نتیجه

با توجه به آیات قرآنی، سیره پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، ائمه هدی، مجتهدین و مطالبی که در متون اسلامی در ارتباط با حربه تکفیر بیان شده می‌توان تصریح کرد که: دین مقدس اسلام که دین برهان و منطق است، هیچ گاه برای پیروان خود نه تنها استفاده از حربه تکفیر را جایز ندانسته بلکه برای دفاع از حق و ترویج آن، اجازه استفاده از زور و قدرت و تمسک به یک وسیله‌ی نامشروع و ناحق را نداده است، و به هیچ وجه اکراه، اجبار، سلاح زور، قوه قهریه، تفسیق و تکفیر را در راه تبلیغ دین و ارشاد مردم، تجویز نکرده است، زیرا این گونه اقدامات، وسیله‌ی شیطانی و غیر مشروع است، که استفاده از آن حتی در راه دین، باطل و ناحق و بی دینی است. کسانی که استفاده از سلاح زور، فشار، تفسیق و تکفیر را به عنوان راه حل انتخاب کرده و می‌کنند، باید بدانند که از حربه‌ای شیطانی و استعماری استفاده کرده‌اند.
بنابراین برای دست یابی به هدف خود (حتی اگر مقدس و بالاترین هدف باشد) بهره گیری از این روش بر ضد مخالفان فکری جایز نیست. اجازه نداریم از وسایل نامشروع همچون تکفیر، تهمت و تفسیق بهره ببریم. اسلام نه برای رسیدن به حقّی، استفاده از روش باطل، را تجویز کرده است و نه برای کوبیدن باطل به ما اجازه داده است که از باطل دیگری استفاده کنیم. نه مادی گرا و مارکسیسم هستیم که هدف وسیله را توجیه کند و نه منطق اسلام ضعیف است، که در برابر برهان و منطق مخالفان شکست بخورد و نه قرآن محجور و ناتوان در راه اداره و حمایت از زندگی بشری است. که نتوان به وسیله آن چهره واقعی اسلام را به جهانیان شناساند.
امروزه، خطر جریان‌های تکفیری برای اسلام و مسلمانان و حتی جهان بشری بر کسی پوشیده نیست. در دنیای اسلام وضعیت اسفبار فلسطین به ویژه مسلمانان غزه به جای این که مسئله اصلی جهان اسلام باشد و مسلمانان تمام توان خود را در مقابل رژیم صهیونیستی به کار برند، متأسفانه تکفیرگرایی بخشی از توان امت اسلامی را به خود معطوف نموده، به گونه‌ای که برخی از سران کشورهای اسلامی در مقابل جنایت‌های صهیونیست‌ها سکوت اختیار کرده‌اند، و به جای آن به حمایت و تقویت جریان‌های تکفیری که در حقیقت جریان مسلمان کشی است، می‌پردازند.
امید است روزی فرا رسد تا تمام دنیای اسلام در مقابل تمام دنیای کفر یعنی اسرائیل قرار بگیرند، زیرا جریان صهیونیستی – چنان که در قرآن به آن اشاره رفته است – بدترین دشمن مؤمنان است: (ان اشد الناس عداوة الذین امنوا الیهود). (40)

پی‌نوشت‌ها:

1. استاد حوزه علمیه اهل سنت تربت جام.
2. اشهد ان لا اله الا الله و ان محمداً رسول الله.
3. ر.ک: عبدالله عبدالعزیز، هرتلی، خوارج را بهتر بشناسیم.
4. المفردات فی غریب القرآن، ص 423.
5. مائده، آیه 72.
6. مائده، آیه 73.
7. توبه، آیه 80.
8. انعام، آیه 25.
9. کهف، آیه 105.
10. یونس، آیه 18.
11. نساء، آیه 94.
12. الطبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج5، ص 142.
13. حجرات، آیات 9-10.
14. کنزالعمال، ص 8264.
15. یوسف قرضاوی، دیدگاه‌های فقهی معاصر، ترجمه، نعمتی، ج1، ص 191.
16. طبرانی، المعجم الاوسط، ج5، ص 96.
17. هیتمی، مجمع الزواید، ج1، ص 107.
18. صحیح بخاری، ج7، ص 84.
19. علاءالدین، متقی هندی، کنزالعمال، ج3، ص 635.
20. مرتضی مطهری، سیری در سیره ائمه، ص 36.
21. نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 40.
22. درءالتعارض، ج1، ص 60.
23. شرح المسلم النووی، ج1، ص 60.
24. ایجی، المواقف، ج3، ص 560.
25. تفتازانی، المقاصد، ج5، ص 227.
26. البحر الرائق، ج1، ص 612.
27. بیهقی، السنن کبری، ج1، ص 207.
28. الیواقیت و الجواهر، ص 58.
29. همان.
30. سیر اعلام النبلاء، ج15، ص 88.
31. شرح عقیده الطحاویه، ص 288 و 426.
32. امام محمد غزالی، الاقتصاد فی الاعتقاد، ص 223.
33. حجرات، آیه 9.
34. قرضاوی، پدیده‌ی تکفیر، ص 84.
35. احمد جامی، کنوزالحکمه ص 131. شیخ الاسلام احمد جام متولد 441 هجری متوفای 536 از عرفای مشهور و دارای تألیفات زیاد و آرامگاه ایشان در شهرستان تربت جام می‌باشد.
36. مجید صفابخش، کتاب تکفیر، ص 77.
37. نشریه مکر تکفیر، ص 81.
38. همان.
39. این در حالی است که قرآن شریف می‌فرماید: «لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا).
40. مائده: 82.

منابع :
1. قرآن کریم
2. ابن تیمیه حرانی، درء التعارض، دارالوطن، ریاض 1997 م.
3. ایجی، المواقف.
4. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، دار احیاء التراث الوبی، بیروت [بی تا].
5. بیهقی، السنن الکبری.
6. تفتازانی، شرح المقاصد.
7. جامی، شیخ احمد، کنوزالحکمه.
8. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، دارالقلم، بیروت [بی تا].
9. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، دارالکتاب الوبی، بیروت 1392 ق.
10. شاطبی، الاعتصام.
11. صفابخش، مجید، کتاب تکفیر، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران 1380.
12. طبرانی، المعجم الاوسط، دارالکتاب الوبی، بیروت 1421 ق.
13. طبری، الجامع البیان فی تفسیر القرآن، دارالکتب العلمیه، بیروت 1412ق.
14. طحاوی، العقیده الطحاویه، دارالفکر، بیروت [بی تا].
15. عبدالعزیز هرتلی، عبدالله، خوارج را بهتر بشناسیم، انتشارات کردستان، سنندج 1386 ش.
16. عسقلانی، ابن حجر، الفتح الباری، دارالکتب العلمیه، بیروت [بی تا].
17. غزالی، امام محمد، الاقتصاد فی الاعتقاد، دارالکتب العلمیه، بیروت [بی تا].
18. فیض الاسلام، علینقی، ترجمه نهج البلاغه.
19. قرضاوی، یوسف، پدیده تکفیر، نشر احسان، ارومیه، 1373 ش.
20. قرضاوی، یوسف، دیدگاه‌های فقهی معاصر، ترجمه احمد نعمتی، نشر احسان تهران 1384 ش.
21. متقی هندی، علاء الدین، کنزالعمال فی سنن الاقوال، مکتبه التراث الاسلامی، بیروت 1389 ق.
22. مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح المسلم، دارالجیل، بیروت [بی تا].
23. مطهری، وتفی، سیری در سیره ائمه، انتشارات صدرا، تهران 1382 ق.
24. نشریه مکر تکفیر، شماره اول خرداد 93
25. هیثمی، المجمع الزوائد، چاپ سوم، مؤسسه الرساله، بیروت 1410 ق.
26. الیواقیت و الجواهر.

منبع مقاله :
گروه نویسندگان؛ (1393)، مجموعه مقالات کنگره جهانی «جریان‌های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام»، قم: دارالاعلام لمدرسة اهل البیت (ع)، چاپ اول

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط