چکیده
عملکرد جریانهای تکفیری در جهان اسلام زمینه بروز بحرانهای جدی را فراهم کرده است که قتل و عام مسلمانان مهمترین پیامد آن محسوب میشود. رشد و گسترش این جریان معلول شرایط فکری و اجتماعی فراوانی است که منجر به این نتیجه شده است. زمینه نظری و تئوریک عملکرد خشونت آمیز گروههای تکفیری ریشه در صدور برخی فتاوای فقهای سلفی دارد که زمینه توجیه فعالیت این گروهها را فراهم کرده و در رشد و گسترش آنها نقش زیادی داشته است. تبارشناسی فتاوای تکفیری در بین مسلمانان به لحاظ تاریخی بخش زیادی از پیشینه قوام یافتن این جریانات در جهان اسلام را تبیین میکند.جریان تکفیری همان طور که در میدان عمل، نیروها و افراد زیادی در اختیار دارد؛ در عرصه تولید و توزیع اندیشه نیز نیاز به تئوریسینهایی دارد که مبانی تئوریک این کنش خشونت آمیز را توجیه کنند این مقاله با تبارشناسی فتاوای تکفیری در جهان اسلام به نقش فتاوای فقهای سلفی در تکفیر دیگر گروههای اسلامی پرداخته و زمینههای عینی و ذهنی صدور چنین فتاوایی را بررسی میکند و در این زمینه با بهرهگیری از هرمنوتیک انتقادی این فرضیه را پیگیری میکند که فتوای تکفیر مبتنی بر پیش فهمها، زیست جهان و افق معنای خاص فقهای سلفی است که با صدور آن فرصت شکلگیری و گسترش این جریان را فراهم میکنند. در این مقاله زمینههای شکلگیری چنین فتاوا و پیامدهای آن بر جهان اسلام را با رویکرد انتقادی بررسی میکنیم.
کلید واژه :سلفی گری، تکفیر، افراط، خشونت، فتوی.
مقدمه
پدیده افراطی گری در بستر ادیان و مذاهب گوناگون از جمله اسلام، امری نوظهور نیست، بلکه از قرون اولیهی نهادینه شدن دین اسلام در جوامع مختلف، افراطی گری، واپس گرایی و خشونت، نمودی عملی داشته است. این پدیده به خصوص در عصر عباسی تجلّی بیشتری یافت، زیرا در این دوره، دین اسلام از راهبرد جهادی و ورود به سرزمینهای دیگر، به نهادینگی و ایجاد همبستگی اجتماعی بر اساس هویت اسلام، تغییر رویکرد داد. از این رو اسلام به مثابه راهبردی هویتی برای ایجاد همبستگی اجتماعی میان عربها و اقوام سرزمینهای فتح شده و تازه مسلمان، ایفای نقش نمود. با توجه به این شرایط نوین، خوانش و تفسیر اسلام برای هم سازی و تطابق با تحولّات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آغاز شد. این نگرش تفسیری به دین اسلام، ورود دادههای علمی ذهنی و عینی را با آن همراه ساخت، لذا فلسفههای یونانی و حکمت عملی ایرانی، ابزار استنتاج علوم در سرزمینهای فتح شده بودند که بعدها توسط مسلمانان، برای نهادینگی این رهیافت مورد بهره برداری قرار گرفت. و تفاسیری از اسلام با بن مایه روش شناختی از علوم سرزمینهای دیگر نمود یافت.در مقابل این رهیافت علمی، در بستر جامعه اسلامی مخالفتهایی صورت پذیرفت که خواهان بازگشت به دوران سلف صالح و اسلام ساده و بی آلایش بود. این جریان در جامعه اسلامی به نام «سلفیها» معروف شدند. اشاعره شاخهای از این جریان بود که خود را در تضاد با معتزله تعریف مینمودند. سلفی گری، جریانی است که ریشههایش در بستر تمدّن اسلامی وجود دارد. جریان تکفیری که امروزه کشورهای اسلامی را در بر گرفته است، ریشه و خاست گاهی در عمق تاریخ تمدّن اسلامی دارد. فهم و خوانش ابعاد ذهنی این جریان و بسترهای اجتماعی نمود آن، ما را در شناخت بهتر و نیز مواجهه منطقی با چنین جریانی، یاری میکند، لذا برای فهم بهتر، با رویکرد هرمنوتیکی به خوانش این جریان میپردازیم. ما جریان سلفی و نمود عینی امروزین آن، یعنی تکفیریها را به مثابه «متن» میبینیم و سپس از این زاویه به خوانش و فهم آن از طریق رهیافت هرمنوتیک انتقادی میپردازیم. (2)
هرمنوتیک، سنّتی فکری و فلسفی است که میکوشد فهم روشنی از متون ارائه دهد؛ به عبارت دیگر هرمنوتیک، علم مطالعهی و به ویژه فهم متن است، به صورتی که فهم اثر، متناسب با مضمون آن باشد. امر سیاسی، (3) از دو نظر میتواند به عنوان متن، بررسی و تأویل شود: یکی به صورت متن مکتوب و دیگر به صورت کنشها و رویدادهای سیاسی.
برای استفاده از مفهوم متن برای کنشهای معنادار، چهار ملاک را باید مدنظر قرار داد:
1. نحوه عمل شخص یا گروه، باید تثبیت شده باشد، به طوری که بتوان به این رفتار به طور مشخص اشاره کرد و عینیتی برای آن قائل شد.
2. همان طور که متن از مؤلف فاصله میگیرد و سپس به موضوع مطالعه تبدیل میشود، عمل سیاسی نیز باید از عاملان سیاسی فاصله گیرد و پیآمدهای سیاسی خاص خود را داشته باشد. به این ترتیب، استقلالی برای کنشها ایجاد میشود.
3. هر کنش معنادار، هنگامی به صورت متن در میآید که آن قدر اهمیت داشته باشد که تنها در ارتباط با شرایط بی واسطه و اولیهی تکوین آن مطرح نشود، بلکه در چارچوبهای اجتماعی نیز بگنجد.
4. عمل سیاسی و اجتماعی زمانی متن است که بتواند طیف وسیعی از مخاطبان را شامل شود. در این وضع، معنا در حال تعلیق قرار میگیرد، زیرا کنشهای انسانی همانند اثری است که با ارجاعهای جدید، میتوان معناهای جدیدی را به آن نسبت داد. در این شرایط، زمینههای سیاسی اهمیت فراوان دارد، زیرا روابط مستقیمی با مفهوم پراکسیس (توانایی کنشی انسان برای ایجاد تغییر در نحوه زیست خویش) دارد. این موضوع با ویژگی برساختگی معنای سیاسی، پیوند تنگاتنگی دارد. (4)
حال در این چشم انداز، ما به جریان سلفی و شاخ و برگهای آن در طول تاریخ، به مثابه متن توجه میکنیم. این جریان محصول روابط سیاسی و اجتماعی جامعه اسلامی در دوره میانه است، از این رو برای درک و فهم روابط سیاسی حاکم بر جامعه و نیز بسترهای ذهنی آن باید این جریان را به صورت متن دید. در درون متن میتوان زوایای مختلف روابطِ انسانی و نیز بسترهای واقعیت ساز سیاسی را خوانش نمود. جریان سلفی تمام شرایط مطرح برای تصور متنی را دارد. در این چشم انداز، تمام زوایای حاکم بر شکلگیری متن را دارد. بی شک در این مسیر ما این خوانش را از چشم اندازی انتقادی مورد توجه قرار میدهیم. هرمنوتیک انتقادی این زاویهی دید را به ما میدهد.
اساس هرمنوتیک انتقادی، بر نقد محتوای متن متمرکز میشود. هم چنین شرایط مادی شکلگیری متن را مورد بررسی قرار میدهد و ایدئولوژی حاکم بر متن را نقد میکند و توصیههایی برای تصحیح فهم نادرست، ارائه میدهد. هرمنوتیک انتقادی ابعاد علمی میان کنش سیاسی و تفسیر، ارتباط برقرار میکند؛ یعنی آگاهی هرمنوتیکی، در یک پارچه کردن تجربیات علمی با تجربه زندگی، نمود مییابد. هدف این یک پارچه سازی، رهایی سیاسی است. هرمنوتیک، میانجی فرآیندها سیاسی - اجتماعی و انگیزههای فردی است و تفسیر نیز بر این پایه شکل میگیرد. این رویکرد، گذشته از تفسیر، ارتباط عمل و چارچوب آن، تفسیری درباره مواضع ایدئولوژیک مسلکهای سیاسی است و نشان میدهد که چگونه این تفسیرها، بر اساس منافع شکل گرفتهاند.
هرمنوتیک انتقادی به نظام زبانی نیز توجه میکند، به صورتی که معتقد است زبان و عمل سیاسی، به طور متقابل، هم دیگر را تفسیر میکنند، از این رو زبان میانجی «آگاهی هرمنوتیک» در پراکسیس سیاسی و اجتماعی است، لذا اعمال اجتماعی و سیاسی فقط از طریق پیوندهای عینی و واقعی خود با زبان کار، ادراک میشوند. در نهایت هرمنوتیک را میتوان رهیافتی مجهّز به نظرات تأویلی یافت که در چارچوب عینی پدید آمده است، فرآیندهای ارتباطی را به رسمیت میشناسد و نگرشی دیالکتیکی دارد. (5)
حال باید به این نکته توجه نمود که جریان سلفی در دل تاریخ اسلام دوره میانه، در فرآیند دیالتیک ذهن و عین اجتماعی، پدید آمده است. بر این اساس چارچوبهای بایسته برای نگرش متنی را میتوان در آن دید. از این رو در فرآیند این نوشتار از چشم انداز، چارچوب نظری ترسیمی به متن و زمینههای متن تاریخ اسلام برای واکنشی جریان سلفی توجه میکنیم.
1. مبانی نظری و شرایط اجتماعی شکلگیری اندیشههای سلفی
الف. شرایط اجتماعی و سیاسی شکلگیری سلفی گرایی
آغاز قرون دوم هجری که به عصر میانه معروف است، با تدوین تمدن اسلامی همراه بود. عصر جهاد و گسترش اسلام به پایان رسیده بود و زمان نهادینه سازی و شکل دهی ساختار اجتماعی و سیاسی فرا رسیده بود. بر این اساس تاریخِ طی شده و تحوّلاتِ رخ داده، جامعهای نو بنیادی را بر ساخته بود. جامعه از بافت یک دست و یک رنگی خویش خارج شده، تنوّع قومیت و زبانی بر آن حاکم شده بود. دیگر خبری از ارتباطات بسیط و چهره به چهره میان شهروندان جامعه اسلامی نبود، بلکه تکثّر اقوام مسلمان شده، روابط اجتماعی را پیچیده ساخته بود. این تحوّل، نیازها و خواستههای مسلمانان را تغییر داده بود؛ یعنی ارتباط با اقوام تازه مسلمان، تحوّل ذهنی و به تبع آن تغییر عینی را رقم زده بود. از این رو دیگر اسلام بسیط و ساده عصر اولیه اسلام (عصر تکوین) جواب گوی نیاز جامعه نبود. (6)گستردگی اجتماعی جامعه اسلامی، هم زیستی مسالمت آمیز اقوام و گروهها را بایسته ساخته بود؛ به خصوص آن که این گستردگی، بنیانی فرهنگی داشت، لذا هم زیستی عادلانه و مسالمت آمیز، احترام به فرهنگها را ضروری مینمود. این خواست با امر دین، تلاقی مییافت، زیرا بر اساس نظم حاکم بر روابط اجتماعی مسلمانان در بستر جامعه، اسلام بر سازنده و تنظیم کننده روابط اجتماعی محسوب میشد. از آن جهت که جامعه، تنوّع اجتماعی نداشت و روابط پیچیدهای بر آن حاکم نبوده، دین اسلام نیز سادگی و بسیط بودن را در درون خود نهادینه ساخته بود، لذا هر مسلمانی در شبه جزیره حجاز، نیازها و خواستههای خود را با مواجههی مستقیم با متن مقدسِ قرآن کسب و بدان عمل مینمود. در صورت عدم وجود مسئله در آن متن مقدس، سنّت پیامبر و خلفا پاسخ گوی آن امر میبود.
این وضعیت دیگر در شرایط عصر تدوین نمیتوانست ادامه یابد، زیرا پیچیدگی اجتماعی، ساختار جدیدی را ناگزیر میساخت. چون اسلام بنیان اصلی تنظیم کننده روابط اجتماعی جامعه بود، با تحوّل جامعه و تکثر آن، خوانش جدید را طلب میکرد. جامعه ساده حجاز نه از لحاظ علمی و نه بافت اجتماعی با رهیافتهای علمی مواجه نشده بود. شرایط زندگی قبایلی، جامعه ساده و بسیط اجتماعی را به همراه آورده بود، لذا عربها با دانش اداره سرزمینهای پهناور آشنا نبودند. در قرن دوم که گستردگی سرزمینهای تحت سلطه اسلام رقم خورد، این خلأ دانشی، عربها را به سوی تجارب ملل دیگر و نیز ملل تازه مسلمان، سوق داد. آنان برای اداره این امپراطوری نیاز به دانش داشتند که نزد ایرانیان بود با ورود ایرانیان به دربار عباسی، عصر طلایی علم گرایی و توجه به تجارب تمدّنهای دیگر، رقم خورد. در این عصر بر اساس این نیاز، پایههای تمدّنی اسلام بر خرابه های تمدّنهای پیشین ایران، یونان، روم، مصر و ... استوار شد. اتحاد مسلمانان - با توجه به تنوّع قومی و فرهنگی - بر محور اسلام، دورهای را شکل میدهد که اسلام به مثابه هویت، قد علم میکند. این رویکرد نیاز به خوانش نوین از دین اسلام داشت؛ که دستآوردهای علمی یونانی و ایرانی و روم را در شکلگیری دستگاه تولید علم اسلام به کار گیرد. فقه دانش بومی تمدن اسلامی، که از برای تنظیم روابط مسلمانان برساخته شد، بنیانهای استنتاج علمی آن از منطق یونانی ارسطو برگرفته شده بود. (7)
بر این اساس در این دوره ترجمه متون علمی یونانی، ایرانی و رومی به زبان عربی، رهیافتهای علمی به خوانش، تأویل و اجتهاد نوین از دین را صورت داد. و از این منظر علم دین شکل گرفت. در نتیجهی این فرآیند، گروهها، گرایشها و فرقههای مختلف به وجود آمد. مذاهب مختلف در دل تمدّن اسلامی در نتیجه این بسترِ علم گرایانه و در پی پاسخ به نیازها و سؤالهای علمی و سیاسی مردم شکل گرفتند. مذاهب چهارگانه اهل تسنّن و شیعه، مکاتب معتزله، اشاعره، اخباری و اصولی و ... نمونهای از این خوانشهای گوناگون از دین اسلام بوده است.
در این شرایط اجتماعی و سیاسی جریانی نمود یافت که خواهان بازگشت به دوران سلف صالح و عصر اسلام ساده و بسیط بودند. آنان معتقد بودند که امروزه تحت تأثیر رویکردهای علم گرایانه و دستآوردهای ملتهای دیگر، اسلام از بعد ساده و قابل فهم برای همگان به دور شده است. اسلام در دیدگاه اینان در عصر میانه، به خوانشها و فهمهای افراد تبدیل شده و از غایت و مقاصد شارع مقدس غافل شده است. فقها و متکلّمان مسلمان در جهت اهداف دنیایی و در خدمت به نظام سیاسی، اندیشههای پراکندهای را بر ساختهاند. این گونه پراکندگی در آراء، از نظر این جریان، ضرورت بازگشت به دوران اسلام ساده، عمل به آموزههای دین را بیشتر مینماید. آنان معتقدند: و اسلام بیش از آن که نیاز به فهم داشته باشد، نیازمند عمل به احکام و فرامین آن دارد.
با دقت در معادلات قدرت در عصر عباسی، به این نکته پی میبریم که جریان سلفی، واکنشی سیاسی به شرایط سیاسی حکومت بوده است. ورود برمکیان - که قومی ایرانی بودند - به دربار عباسی، شرایط سیاسی جدید را در دل تمدّن اسلامی به وجود آورد. آزادی بیان و اندیشه، تساوی اقوام مختلف مسلمان، نوآوری و بدعت در خوانش دین و شکل گیری گروههایی با عقاید خلاف رویه حاکم، از پدیدههای نوظهور ناشی از حاکمیت آنان بود. پشتوانه ایدئولوژیک معتزله برای حکومت، زمینه شکلگیری گروهها و جریانهای مخالف و اپوزیسیون در حکومت اسلامی شد. سلفیها نیز در قامت جریانی مخالف جریان حاکم در قدرت به ایفای نقش میپرداختند. لذا پس از مدتی کوتاه به دلیل مبانی فکری مبتنی بر نص گرایی، توانستند با همراهی خلیفه، برمکیان را از قدرت خارج کنند و در نتیجه این خروج، معتزله نیز به حاشیه رفت. سلفی گرایان، سپس قدرت را به دست گرفتند و از ابزارهای تکفیر و برخورد فیزیکیِ خشونت گرایانه بهره میبردند. (8) (9)
ب. مبانی نظریه اندیشههای سلفی
اندیشههای ابتدایی سلفی گرایان بر پایه آرای احمد بن حنبل، فقیه أهل تسنّن شکل گرفت. نکته بنیادینی که در آراء اندیشمندان این جریان وجود دارد، بازگشت به دوران اسلام اولیه ساده و بسیط بوده است. اینان پیچیدگی در درک اسلام را انحراف از حقانیت دین و غایت شارع مقدس میدانند، زیرا بسیاری، آرای خود را به نام دین و خدا در قالب اجتهاد به مسلمانان عرضه میدارند، در حالی که بیشتر این اجتهادها چیزی جز تفسیر به رأی گویندگان آن نیست. بر این اساس برای جلوگیری از این نوع نگاه باید به متن مقدس قرآن و فهم شنیداری آن بازگشت؛ یعنی همان شیوهای که طی آن مسلمان عصر پیامبر و دهههای بعد از آن با شنیدن آیات قران، معنای آن را بدون روشهای علمی میفهمیدند. این شیوه، تکلّف در درک معنا را از بین میبرد و نیز انسان مؤمن را در مواجهه با حقیقت دین قرار میدهد. (10)نص گرایی، نقطه عزیمت سلفیه در فهم دین تلّقی میشود. آنان در رویارویی با متن از بهرهگیری از روشهای علمی وارداتی از سرزمینهای دیگر دوری میکردند، زیرا این روشها را عامل اصلی گرایش به اجتهاد به رأی میدانستند. سلفیان مواجهه بی پیرایه و بی تکلّف را مبنای درک صحیح از دین میدانستند. احمدبن حنبل مبانی فکری این جریان را در مواجهه با هر چیزی که بدعت در دامان دین میدید، شکل داد. در این جریان، ایمان که نقطه آغاز دین داری به حساب میآید، رهیافتی زبانی و عمل گرایانه تصور میشود که شما را به آنچه، حقانیت و حقیقت است، نایل میکند و با پذیرش یقینی رو به رو میسازد. این یقین، ناشی از اتصال به منبع فیض ازلی دانسته میشود. نگرش ایستایی که در این جریان نهفته است از این مبنا ساطع میشود؛ زیرا ایمان همان پذیرش یقینی و قلبی آدمی از دادههای دینی است. (11)
قرآن نیز در دیدگاه سلفیها، کلام محض خداوند است. این کلام چنان که معتزله میگوید، مخلوق نیست. هم چنین شریک خداوند در قدیم بودن هم نیست. صفات خداوندی نیز آن گونه که خود را در متن مقدس توصیف کرده، باید دانست و از گرایش به تفسیر و تأویل خودداری کرد، زیرا هیچ کلام زمینی و محصور در ماده نمیتواند به موازات کلام خداوند در آید؛ تفسیر چیزی جز درک امور، مطابق با نظر فرد مفّسر نیست، از این رو سلفیها با بازگشت به دوران سلف صالح، شیوه مواجهه اولیه با قرآن را مبنای عمل قرار میدهند. در هنگام نزول وحی، پیامبر آن را بر عموم تلاوت مینمود و مردم نیز با شنیدن آیات، به نیکی معنا و مراد شارع را درک میکردند و بدان عمل میکردند.
آنان معتقدند در امور متافیزیکی چون عالم غیب، روح، بهشت و جهنم و ... نباید در آن تفکر کرد، زیرا غور در این موضوعها بر حیرانی جوینده میافزاید. این مسائل را باید از طریق ایمان و آن گونه که خداوند در قرآن فرموده پذیرفت.
قضاء و قدر نیز دو مقولهای است که سلفیها آن را مکمل ایمان تلقی میکنند؛ یعنی دو مقوله از جانب خداوند، که انسان بدان دچار میشود، از این رو تغییر و تعویق در آن وجود ندارد. هر گونه کوشش در جهت مقابله با این دو مقوله، به مثابه اعلام جنگ و ایستادگی در برابر خداوند است. آخرین نکتهای که سلفیها به عنوان مبنا مطرح میسازند، موضوع عدم توجه به اختلافهای صحابه پس از فوت پیامبر و خودداری از تحلیل آن است، زیرا به برداشتهای ناسالم از یاران پیامبر منجر میشود. (12)
از مبانی فکری دیگر سلفیها، انکار علم کلام است. آنان علت این امر را محال بودن احاطه بر امور متافیزیکی با عقل محصور در فیزیک میدانند که منجر به خود رأیی و نیز تحمیل دیدگاه بشری بر خداوند خواهد شد. هم چنین سلفیها اختلاف صحابه در صدر اسلام را از نظر گاه تأمل دور نگه میدارند. و معتقدند تنها باید به ذکر محاسن و فضایل آنها پرداخت، زیرا صحابه، ولی الأمر و واجب طاعه هستند و حتی اگر فاجر باشند، باید از آنها اطاعت کرد و قیام علیه آنها، عملی منکَر خواهد بود، زیرا که جامعه را در خطری وحشت ناک فرو خواهد برد. در نهایت در باب عبادات، معاملات و جهاد، جریان سلفی به ظواهر نص به دور از تفسیر عمل میکند. (13)
با نگرش بر مبانی فکری سلفیه، میتوان چند ویژگی را در این جریان نهادینه یافت:
توجه به نص و نص گرایی با تکیه بر این نکته که هر تر و خشکی را خداوند در قرآن برای بشر در قرآن ذکر کرده است، از مهمترین این ویژگیهاست. از این رو هر فرد مسلمان برای نیازهای فکری خود باید فقط به قرآن مراجعه کند. هم چنین این کتاب از عالم غیب برای انسان ارسال شده است، نمیتوان آن را در حد فهم و درک بشر پایین آورد. این به مثابه دخالت در کار شارع مقدس و ارتقای جایگاه مفسر تا حد خداوندگار است که کفر و مستوجب عقوبت خواهد بود. سرلفیان در مجازات انسانهای این چنین، کاربرد شدیدترین مجازات را برای جلوگیری از تکرار مجاز میشمارند.
این مبانی نظری، ذهنیت مسلمان سلفی را بر ساخته است. این تلقی از دین، تفسیری است که سلفیه از پذیرش آن سرباز میزند، اما این مبانی فکری در عرصه عملی، جوی از رعب و وحشتی را به نام خدا و دین برساخته است. (14)
2. شرایط سیاسی و اجتماعی سلفی گرایی در دوران معاصر
جریان سلفی در مسیر تکوّن خود چهار مرحله بنیادین را پشت سر گذرانده است: در قرن هفتم هجری، ابن تیمیه حرّانی تحت تأثیر تعالیم احمد بن حنبل، جریان سلفیه اولیه را باز تولید نمود. این مرحله ابتدایی شکلگیری تئوری جریان سلفی بود. مرحله دوم محمدبن عبدالوهاب این تئوریهای برساخته ابن تیمیه را در عرصه واقعیت نمود عینی بخشید. پس از جنگ جهانی اول، مرحله سوم این جریان شکل گرفت که با پول عربستان ترویج و تکوین این جریان را در جهان اسلام رقم میزد. در این دوره از هند و پاکستان تا الجزایر، جولان گاه آنان شد. مرحله چهارم دورهای است که امروز ما در آن زندگی میکنیم؛ عصر ایدئولوژی سازی و مبارزه علنی با دشمنان کافراندیش. (15)در تمام این مراحل چهارگانه جریان سلفی بر پایه مبانی یک سان و اهداف مشخص گام برداشته است. به اعتقاد این جریان، جهاد واژه کلیدی دین مقدس اسلام محسوب میشود، لذا با عمل به دستورهای جهادی اسلام میتوان سربلندی مسلمانان و رهایی آنان از سلطه کافران را رقم زد. حال با بررسی دو مرحله اساسی تکوین و ترویج و عصر ایدئولوژی سازی، باید شرایط امروزی جامعه اسلامی و جایگاه سلفیهای تکفیری را فهمی انتقادی نمود.
الف. فهم انتقادی عصر تکوین و ترویج
اگر احمد ابن حنبل اندیشههای سلفی را تدوین نمود، محمدبن عبدالوهاب این جریان ذهنی را با همراهی ابن سعود در عربستان واقعیتی بیرونی بخشید. عبدالوهاب با توجه به زیربنای فقهی احمدبن حنبل و خوانش ابن تمیمیه حرّانی از فقه او، واقعیتی سلفی گرایانه با نگرش پیرایشِ اسلام از زواید، در عربستان پایه گذاری نمود. بی شک حمایت سیاسی دولت عربستان سعودی از این نگرش در تبدیل آن به یک جریان بی تأثیر نبوده است. تأسیس دانشگاه ام القری در مدینه و تربیت دانشجویانی از مناطق مختلف اسلامی بر پایه آموزههای سلفی و بازگشت آنها به سرزمینهای خود، عامل انتشار، گسترش و شناسایی این جریان بود. امروز عربستان حامی مالی و فکری اصلی جریان سلفی محسوب میشود. (16)مهمترین عامل تقویت سلفی گرایی و گرایش به آن در عصر جدید، پدیده بازگشت به خویشتن در جهان اسلام بود. اشغال سرزمینهای اسلامی در قالب سیاستهای استعماری، مسلمانان، را در مواجهه با فرهنگ غربی قرار داد. غربیها جهت بهره مندی از منابع سرزمینهای اسلامی، مواجهه فرهنگی را در دستورکار خویش قرار داده بودند. از این رو اندیشمندان مسلمان با طرح ایده بازگشت به خویشتن، توانایی اندوختههای فرهنگی اسلامی در مواجهه با فرهنگ غربی را مطرح ساختند. اوج بازگشت به خویشتن هم زمان با نمود ملی گرایی (ناسیونالیسم) در مناطق اسلامی بود. دهه 60 میلاد اوج رویایی جهان اسلام و غرب بود، لذا رویکرد بازگشت به خویشتن، نقطه رهایی از استعمار و نگاه توسعه طلبانه آن بود. در این مسیر نمود انقلابها، رهیافت خشونت گرایانه به جریانهای سلفی راه پیدا کرد.
جریان سلفی که خود داعیه بازگشت به عصر سلف - صالح که خویشتن واقعی مسلمانان بود - را داشت، در این فرآیند، نمود عملی بیشتری در عرصه سیاسی پیدا کرد. افرادی چون حسن البنا و سید قطب، احیای اسلام حقیقی با الهام از سلف صالح را در عرصه سیاسی جهان عرب - اسلام مطرح میساختند. بر اساس مبانی فکری سلفی، دوری از دین مبین اسلام یا ارائه مباحث ضد دین، مستلزم قتل است: این جریان در مواجهه با متن مقدس اسلام و نمودهای عملی آن، رهیافتی ایستا و تغییر ناپذیر دارد. آنان دین مبین را مبتنی بر چارچوبی ایستا درک میکنند که تحوّل زمانی و مکانی آن را تغییر نمیدهد. از این رو هر تحولّی در دامان دین، به معنای دوری از مقاصد شارع مقدس و تحت عنوان تفسیر به رأی تلّقی کردند. و آن را کفری مستوجب عقوبت مرگ دانستند. این مبنا، نقطه عزیمت به سوی خشونت در جامعه اسلامی بود. (17)
با این پشتوانه فکری، سلفیها در دهه 60 میلادی به ترور مبادرت ورزیدند. ترور نافرجام جمال عبدالناصر، زمینه سرکوب این جریان در مصر و به دنبال آن در تمام جهان عرب و اسلام را فراهم کرد. همین نگاه در تحلیل عملکرد انور السادات در نزدیکی به اسرائیل، ترور او را به همراه داشت. عمل گرایی خشونت گرایانه در میانه قرن بیستم، به سرکوب این جریان از جانب حکومتها منجر شد، اما هیچ گاه این جریان از عرصه عینی جامعه محو نشد.
در این دوره، جریان سلفی در عرصه ملی به فعالیت میپرداختند؛ یعنی دامنه فعالیت تبلیغی و دعوت در محدودهی مرزهای ملی صورت میپذیرفت. لذا در مواجهه با مسائل داخلی به تکفیر و خشونت مبادرت میورزیدند. و جز مسئله فلسطین که خاص تمام جهان اسلام بود، امور دیگر مسلمانان برای آنان اهمیتی و اولویتی نداشت.
مهمترین ویژگی که میتوان برای این دوران متصوّر شد، این است که جریان سلفی، ورود به عرصه سیاست را با منطق گذشته گرای خود و رهیافت خشونت آمیز، صورتی نو بخشید، زیرا همواره در طول تاریخ سلفیها در کنار امر سیاست علیه جریانها و افراد مخالف فعالیت میکردند، اما در این دوره، سلفیها در حاشیه قدرت علیه نظام حکومتی، خشونت میورزیدند. بی شک این رویکرد عمل گرای خشونت آمیز در منطق سلفی از مبانی فکری آنان بر میخیزد، به صورتی که چه در قدرت و به مثابه حامی قدرت حاکم باشد و چه در حاشیه قدرت، این منطق ایستایی و خشونت آمیز همواره در این جریان نمود داشته و نهادینه است. (18)
ب. فهم انتقادی عصر ایدئولوژی
دوره سازماندهی نظامی:
پس از جنگ جهانی دوم، شرایط جهان تغییر بنیادین یافت. سیاست استعماری مستقیم که انگلستان و فرانسه و ... آن را دنبال میکردند، با ورود آمریکا و کسب قدرت در عرصه بین الملل متحول شد. شکل گیری دولتهای دست نشانده و مطیع غرب، مهمترین عنصر این سیاست نوین بود. هم چنین جهان تحت تأثیر نزاع دو ابرقدرت بزرگ جهان شوروی و آمریکا قرار گرفت، زیرا این جنگ سرد، جهان را به دو بلوک شرق و غرب تقسیم کرده بود و کشورهای جهان نیز از این نزاع متأثر میشدند. بلوک غرب با ایدئولوژی سرمایه داری در مقابل توسعه طلبیهای بلوک شرقِ کمونیست، صف آرایی کرده بود. کشورهای اسلامی نیز در این نزاع آسیبهای فراوانی دیدند، زیرا منطقه خاورمیانه به دلیل منابع غنی نفت و آبهای آزاد، همواره مورد توجه ابر قدرتها بوده است. استعمار مستقیم خود نشانهای بر موقعیت ژئوفیزیک خاورمیانه بود.پس از جنگ جهانی دوم، آمریکا منافع دولتهای غربی را با سیاست استعماری نوین، یعنی حمایت از دست نشاندههای غرب، تأمین مینمود. شوروی نیز که به دلیل نیاز به منابع انرژی و آبهای آزاد، همواره رسیدن به خلیج فارس را جزو آرمانهای خود میپنداشت، در جهت تحقق آرمانهای خود به اشغال افغانستان مبادرت ورزد. (19) این عمل افکار عمومی جهان اسلام و حکومتهای آن و نیز دولتهای غربی را برآشفت، زیرا حمله به سرزمینی اسلامی با توجه به ذهنیت عمومی مسلمانان که از مسئله فلسطین زخم خورده بود، قابل پذیرش نبود.
دولتهای سرزمینهای اسلامی و غربی نیز که از توسعه طلبی شوروی هراس ناک بودند، از نیروهای مردمی مسلمان در مواجهه با شوروی بهره فراوانی بردند. (20)
بر این اساس با حمایتهای مالی حکومت عربستان و سازمانهای اطلاعاتی دولتهای غربی، نیروهای مردمی مسلمان با گرایش سلفی، جهت مبارزه با شوروی راهی افغانستان شدند. دلیل پیش گامی سلفیها در این جریان، منطق درونی اندیشههای آنان است. مبارزه با دشمنان اسلام و حمل سلاح در این مسیر، مسئله پذیرفته این جریان بود. دعوت به جنگ با اعلام جهاد علمای سلفی به آسانی امکان پذیر میشود. در این میان نیروهای سلفی مردمی در افغانستان، ساختاری منظم و نظام مند یافتند. پیش از این، جریان سلفی امکان سازمان یابی با وجه نظامی را نیافته بود، بلکه همواره سران جریان با صدور فتوا، مؤمنان مسلمان را به صورت انفرادی بسیج مینمود، اما نظام یابی در افغانستان، سران جریان را به این نکته مهم سوق داد که جهاد امری انفرادی نیست و باید شرایط تحقق جهاد حقیقی در سرزمینهای اسلامی هموار شود. (21)
در اندیشه سلفیها، جهاد مؤلفهای محوری مبتنی بر متن مقدس است. آنان معتقدند که جهاد باید همواره با اذن ولی امر و حاکم و یا خلیفه مسلمین باشد. حال پرسش مطرح در شرایط جدید این است که با حاکمان مسلمان فاسد و دست نشانده غرب و عدم وجود امیری مشروع، إذن جهاد چگونه محقق میشود؟ در پاسخ به این سؤال، اندیشمندان سلفی به این نتیجه رسیدند که باید سازمانهایی با رویکرد اسلامی جایگزین ساختار دولت شوند، آن گاه امیرانی مشروع در رأس این سازمانها قرار گیرند که در نقش امام شرعی، اجازه جهاد با کافران را صادر نماید. در آثار این نویسندگان بیان شده که هر کس در هر گوشهای از جهان میتواند با تشکیل گروه و یا سازمان، به فعل جهاد مبادرت ورزند. هم چنین تا زمانی که بستر تشکیل حکومت اسلامی حقیقی مهیا شود، باید این سازمانها نقشهای اسلامی مطرح در متن مقدس اسلام را به فعلیت درآورند. این ایده زمینه شکلگیری سازمانهای جهادی چون القاعده، طالبان، بوکوحرام و ... را به وجود آورد. (22)
در درون این سازمانها گرایش به خشونت، امری پذیرفتهای به حساب میآید، زیرا این سازمانها با بنیان مبارزه و جنگ ایدئولوژیک (جهاد) شکل یافتهاند. در جنگ نیز خشونت به قصد نابودی، امری بایسته تلقی میشود. در آثار اندیشمندان جهادی، خشونت به شدیدترین صورت ترویج میشود، زیرا دشمن را باید به هر وسیله ممکن از صحنه روزگار محو نمود تا هدف نهایی باقی بماند. بی شک این غایت در اندیشههای آنان، اسلام است.
در این نگرش بهره گیری از سلاحهای کشتار جمعی چون شیمیایی و هستهای نیز توصیه شده است. در آرای اندیشمندان این جریان اظهار شده که با استناد به متون دینی، استفاده از سلاحهای کشتار جمعی، مجاز است. شیوه این کشتار امروزه دیگر به صورت جنگهای کلاسیک نیست، زیرا دشمن از توان بالای سرکوب و قدرت برخوردار است، از این رو استفاه از روشهای عملیات انتحاری و بمب گذاری در محلهای شلوغ و حتی معابد و مساجد که به کشتار هزاران انسان منجر شود، مجاز خواهد بود. در منطق این جریان، عملیات اتنحاری با عنوان «عملیات استشهادی» یاد و ستایش میشود این خشونت بی شک با توجه به نص اسلام تئوریزه میشود. (23)
پس از خروج شوروی از افغانستان، این اندیشهی سازماندهی شده، برای بقا نیازمند دشمن بود. هم چنین این دشمن تراشی میبایست از منظر ایدئولوژی، توجیه میشد. بر این اساس دورهای در تاریخ تکوین جریان سلفی نمود یافت که با ایدئولوژی سازی، دشمن تراشی را رقم زده، بقای خود را در عرصه سیاست جهانی موجب شد. ساخت. این جریان با ساختار جدید، پاسخی به سیاستهای غرب در قبال جهان اسلام تلقی شد. اولین حضور عینی این جریان در قالب سازمان القاعده، با حمله به سفارت آمریکا در کنیا آغاز شد. اوج فعالیت آنها نیز حمله یازدهم سپتامبر به برجهای دوقلوی مرکز تجارت جهانی در نیویورک بود. این حوادث، جهان را با سازمان و پدیده نوین سلفی گرایی جهادی در عصر مدرن آشنا ساخت. (24)
بحث اصلی جریان سلفیهی جهادی، امروزه متوجه طبقه محروم یا آزادی و استقلال جوامع اسلامی نیست، بلکه مسئله اصلی، جهاد با دشمن است. از این رو در منطق اسلام گرایان سلفی، بازگشت به اسلام راستین سلف صالح، غایتی تحقق پذیر است. لذا هر سرزمین اسلامی که جولان گاه غربیهای کافر قرار گرفته، نباید از طریق جنگ و یا خشونت، به رهایی آن مبادرت ورزند. از این رو با پایان جنگ در افغانستان، دشمن اصلی مسلمانان، آمریکا تلقی شد، به خصوص آن که سرزمینهای اسلامی، عرصه حضور آمریکاییها شده است. خروج آمریکاییها از سرزمینهای اسلامی و پایان ظلم به مسلمانان از طریق عمّال دست نشانده آنها، به عنوان اولویت جدید سلفیان تلقی شد. در بررسی نوشتههای تحلیل گران این جریان در مییابیم که آنان معتقدند چون ما توان جنگ منظّم و علنی با حکومتها را نداریم، باید به جنگهای نامنظم و چون عملیات تروریستی - که در منطق آنان عملیات استشهادی است - همت نماییم. یازده سپتامبر، اعلام جنگ علنی این جریان با آمریکا و غرب بود. (25)
این نگرش جنگ طلبانه، جریان سلفی را در رویارویی علنی با جهان قرار داد، زیرا این سازمان فرآیند نظام و امنیت جهانی را مورد تهدید قرار داده بود. از این رو ساختارهای حکومتی در جهان، علیه این جریان و حامیان آن تحت عنوان مبارزه با تروریسم متحد شدند. ضربات مهلکی که به این جریان وارد شد، آنان را در مسیر حاشیهای قرار داد که در نتیجه آن ابزار در دست سیاست مداران قرار گرفتند و از مسیر اهداف ایدئولوژیک خود دور شدند.
عصر فهم دموکراتیک از رابطه دین و سیاست (پست سکولاریسم) :
پس از سقوط برجهای دو قلو و نگاه بدبینانه به مسلمانان، رهیافت نوینی در عرصه جریانهای اسلامی نمود یافت و آن بازگشت دوباره دین و مذهب به عرصه سیاست بود. البته این رویکرد مختص جهان اسلام نبود، بلکه اندیشهای مطرح از جانب فلاسفه غرب بود، اما در جهان اسلام، امکان نمود آن بیشتر بود، زیرا انقلابهای بیداری اسلامی (بهار عربی) امکان بازگشت عملی اسلام گرایان به دنیای سیاست را مهیا ساخته بود. اقبال عمومی نیز، بستر این رویکرد را هموار کرده بود. (26)بازگشت دین به عرصه سیاست که به «پست سکولاریسم» (27) مشهور شد، در جهان اسلام به دو صورت، «معنویت گرایانه، مسالمت جویانه» و «رادیکالیسم و خشونت طلبانه» بوده است. این دو رهیافت را باید در شرایط اجتماعی سرزمین انقلاب زده، فهم نمود. بی شک شرایط انقلابی، فرآیندهای خشونت گرایانه را از دو سوی حکومت و مردم رقم میزند. در این مسیر، پس از پیروزی انقلابها در بعضی از سرزمینهای عربی، با تحقق اهداف انقلابی، پذیرش قانون و بازی دموکراتیک، بقای جریانهای اسلام گرا در عرصه سیاست تضمین شد، اما در بعضی از سرزمینها که انقلاب از خواست عمومی، عدول نموده، جنگ و خشونت، محملی برای نمود جریان سلفی تکفیری شده است. حال با بررسی شرایط اجتماعی و سیاسی، چگونگی نمود دو جریان مسالمت آمیز و خشونت گرایانه اسلامی را مورد کنکاش قرار میدهیم. (28)
جریان سلفی مسالمت جو در عرصه سیاست:
پس از پیروزی انقلابهای بیداری اسلامی در تونس و مصر، جریانهای سلفی که پیش از این در حاشیه قرار داشتند، زمینه فعالیت سیاسی در این جوامع را پیدا کردند. ذهنیت عمومی در جهان عرب به دلیل نگرش خشونت گرایانه نهادینه در این جریان، چندان اقبالی را بدانها نشان نمیداد، اما آنان به دلیل هم یاری اجتماعی با طبقه محروم جامعه، پایگاه اجتماعی را برای خود در این طبقه تعریف کردند. تجربه دوره فعالیت خشونت آمیز، به نیکی این جریان را در شرایط آگاهی سیاسی و اجتماعی قرار داده است، به صورتی که جامعه با رویکرد خشونت گرایانه دینی، همراهی چندانی ندارد. لذا برای جلب افکار عمومی ناگزیر از بازی در زمین دموکراسی هستند. تفسیر ایدئولوژیک این جریان از دادههای غربی چون دموکراسی، هم دلانه نیست، زیرا غرب و دستاوردهای بشری آن از جانب این جریان، مورد دانسته میشود. از این رو پذیرش این مبنا برای فعالیت سیاسی جریان سلفی در عصر جدید با دشواریهای ایدئولوژیک همراه خواهد بود. (29)در نوشتههای اندیشمندان این جریان، طیف وسیعی از آرا وجود دارد که در حکمِ گمراهی و کفر تلّقی میشود. تمدّن غربی و دستاوردهای ذهنی و عینی و عقاید شیعه، در این بستر قرار دارند. حال برای ورود به بازی دموکراسی نیاز به توجیه ایدئولوژیک بود. از این رو در نوشتههای آنان به این نکته اشاره شد که تجربههای تاریخی به نیکی نشان میدهد. کاربرد خشونت و نیز بهره گیری از رهیافت تحمیل در جامعه، جریان را منزوی میکند. این فرآیند انزوا بود که حکومت را در مسیر سرکوب جریان سلفی موفق ساخت. جریان غالب سلفی در مواجهه با دموکراسی به عنوان پدیدهای سیاسی، آن را وارداتی از سرزمینهای کافر و در تضاد با اسلام تلقی میکنند. لذا تمام فرآیندهایی که در عرصه سیاسی بر روشهایی چون تحزّب، تکثرگرایی و رواداری استوار شده را رد میکنند.
بر این اساس راه صحیح برای تأثیرگذاری اجتماعی، کسب مشروعیت و مقبولیت عمومی است. این رهیافت نیز تنها از طریق فعالیت مسالمت آمیز حاصل میشود. تحقق حکومت اسلامی که احکام دین را به اجرا درآورد، غایت این جریان است که این نیز جز با اقبال عمومی محقق نمیشود. امروز که جامعه استفاده از ابزارهای غربی را در دستور کار خود قرار داده، ما نیز برای هدفی بزرگ تر باید بدان تن دردهیم. آن گاه که مشروعیت مردمی از طریق اقبال عمومی در انتخابات حاصل شد، اسلام و شیوههای آن را باید در عمل به اجرا درآورد.
در رویارویی با این دیدگاه، جریان سلفی به دو دسته تقسیم شدند: عدهای به صورت مبنایی عمل سیاسی را رد میکند و وظیفه تبلیغ و هم یاری مسلمانان را برای خود تعریف میکنند. در مقابل گروه دیگر، گزینش گرایی را در دستور کار خود قرار میدهند. یعنی در میان دادهها، خوب و در نهایت خوب ترین را باید انتخاب مینمایند. در این چارچوب، سلفیها با انقلاب مردمی بیداری اسلامی همراهی نکردند، بلکه پس از پیروزی و با تغییر در استراتژی عمل سیاسی خود، بدان گرویدند. تغییر در استراتژی، تحوّل بنیادین را در گفتمان حاکم بر این جریان رقم زد. توجه به مفهوم دولت و ساختار آن، همان تحوّل گفتمان این جریان بود، زیرا وقتی سلفیها غایت تشکیل حکومت اسلامی را در سر دارند، باید به این مفاهیم توجه نمایند و از طریق فرآیند نظام مند، بدان نایل شوند. اقدام خشونت آمیز علیه ساختار، به ناگزیر دامن آنها را در عرصه برسانی حکومت اسلامی خواهد گرفت. (30)
جریان سلفی با استفاده از فرصتی که دموکراسی در فرآیند انتخابات به آنها داد، بسیاری از نیروهای خود را به درون پارلمان قانون اساسی فرستادند و از این مجال در تصویب قوانین و تطبیق آن با رهیافت اسلامی بهرههای فراوانی بردند. این شیوه مورد استفاده در مصر، اقبال بسیاری از جانب دیگر سلفیهای سرزمینهای عربی را به همراه داشت. لذا اگر در گذشته ورود به عرصه تغییرات بنیادین چون پذیرش عمل سیاسی و تحزّب را بی فایده میدانستند، امروز با کسب موفقیت، گرایش به آن را مفیدتر از به کارگیری ساختارهای نظامی برای جنگهای نامنظم میدانند. پذیرش این مبنا که هر تغییر و تحوّلی در جامعه باید از طریق فرایند دموکراتیک سیاسی باشد، موفقیتی بزرگ است.
جریان سلفی خشونت گرا در عرصه سیاست:
جریان سلفی - همان گونه که ذکر شد - در مقطعی از تاریخ تکوین خود، بر پایه حمایتهای مالی کشورهایی چون عربستان و سازمانهای اطلاعاتی غرب، ساختارهای نظامی پیدا کردند. این حمایت هیچ گاه از این جریان قطع نشد، بلکه در مقاطع تاریخی گوناگون فرآیندی صعودی و نزولی داشته است. در جریان انقلابهای بیداری اسلامی در کشورهای عربی، بخشی از این جریان، تن به بازی دموکراتیک داد، اما در سوریه این جریان مسیر تاریخی گذشته خود را با شدت ایدئولوژیک بیشتر، ظهور داد. (31)سوریه در میان کشورهای عربی به دلیل رویکرد مقاومت در برابر اسرائیل از جایگاه راهبردی مهمی برخوردار بود. هم چنین حکومت این کشور به دلیل برخورداری از حمایت از علویها، از آلمانهای شیعی در راهبرد مقاومت خود بهره میگیرد. لذا جبهه مقاومت شیعه مرکب از ایران، سوریه و حزب الله لبنان و نیز تا حدودی حکومت عراق در این منطقه شکل گرفته است. در کنار این جبهه، روسیه و چین نیز به دلیل منافع اقتصادی و راهبردی سیاسی حضور دارند.
این جبهه همواره از جانب غرب مورد هجمههای گوناگون قرار میگرفت. پس از سقوط صدام حسین در عراق و روی کارآمدن دولت با گرایش شیعی، خطر امپراتوری شیعه بر مدار «هلال خصیب» از سوی عربستان و کشورهای عربی منطقه مطرح شد. عربستان که به لحاظ ایدئولوژیک با جریان مقاومت در تضاد بود، بیش از همه به این توهم دامن میزد. جریان وهابیت که تئوریزه شده اندیشههای ابن تیمیه حرّانی است، همواره شیعه را انحرافی از اسلام و بر ساخته ذهن عبدالله بن سباء یهودی تلقی میکند. بر این اساس ایران به دلیل اکثریت شیعی آن مورد بی مهری عربستان قرار دارد. اوج این رویکرد به ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی است که همیشه سیاستهای خود و دیگر کشورهای عربی منطقه را بر ترس از توسعه طلبی شیعی ایران بنا مینهد. بی شک دولتهای غربی در شکل گیری وحشت از اسلام شیعی بی تأثیر نبودند. این سیاست در جهت حفظ امنیت اسرائیل، نیز دامن زده میشود. (32)
عربستان که منشأ جریان سلفی جهادی در منطقه محسوب میشود، در جریان اعتراضهای مسالمت آمیز مردمی که مسئلهای داخلی بود، با تزریق نیرو و اسلحه وارد فازی جدید در سیاست منطقهای شد. جریان مقاومت در منطقه همواره از جانب دولتهای عربی با اتهام کارشکنی در فرآیند صلح فلسطین و اسرائیل مواجه بود. در این اتهام، سوریه و حزب الله دو نیروی اصلی مدنظر بودند. سوریه سرزمینهای خود را در اشغال اسرائیل میدید و حزب الله نیز با مقاومت در مقابل زیاده خواهیها و تجاوزات اسرائیل، راهبرد جدیدی را برای جهان عرب به ارمغان آورده بود. این رویکرد جدیدی در مقابل روشهای دولتهای عرب بود. استقبال عمومی از مقاومت حزب الله، دولتهای عربی را در افکار عمومی عربی مورد انتقاد و چالش قرار داده بود. اکنون که سوریه دچار مسئلهای درونی شده بود، بهترین فرصت ضربه زدن به دولت سوریه بود. هم چنین بلوک مقاومت، که متشکل از خط شیعی ایران، سوریه، حزب الله و تا حدودی حکومت عراق بود، در این فرآیند شکست میخوردند. (33)
در این مسیر دولتهایی چون عربستان به نیکی میدانستند دخالت در این فرآیند، چه بسا پیامدهای ناگواری برای آنان خواهد داشت، زیرا دولت عربستان به دلیل شکافهای اجتماعی و سیاسی درونی خود، با چالشهای بسیاری رو به رو است. این دخالت، توجه مخالفان داخلی به بیرون را توجیه مینمود. از این رو در این فرآیند از پتانسیل جریان سلفی و علمای آن در شهر مدینه و دانشگاه ام القراء بهره بردند. اتهام دخالت ایران در سرکوب معترضان، علمای سلفی جهادی را علیه شیعیان تحریک کرد. این جریان که از لحاظ ایدئولوژیک با تفکر شیعی مشکل داشتند، اکنون فرصت رویارویی و جنگ علنی را با آنان یافته بودند. لذا در مقام اول با صدور فتواهای علنی، شیعه را کافران منحرف از دین اسلام خطاب کردند و سپس حوادث سوریه را جنگ علنی شیعه با سنیها قلمداد کردند. و بر این اساس علیه شیعیان اعلام جهاد کردند. از تمام نیروهای مؤمن تقاضا شد، که به جنگ مقدس علیه شیعیان در سوریه بپیوندند. این فتوا، مبارزهی مسالمت آمیز مردم سوریه که امری داخلی بود را از مسیر اصلی خود خارج و به جنگ تمام عیار تبدیل ساخت. در این فتوا، میدان جنگ فقط سوریه نبود، بلکه تمام سرزمینهای اسلامی که شیعیان در آن تردد میکنند، محلی برای جنگ تلقی شد. مسائل و مشکلات عراق و فعالیتهای تروریستی در استان سیستان و بلوچستان ایران، نمونهای از عرصه جنگ تلقی میشد.
میدانستند، در جهت علمای سلفی جهادی، چون این نبرد را طولانی و مشکل ایستادگی نیروهای جهادی خود، از صدور فتواهایی چون «جهاد نکاح» نیز ابایی نداشتند. در این میان شیخ یوسف القرضاوی مفتی مصری متمایل به اخوان، در این جریان به سوی سلفیهای جهادی گرایش یافته، نقش به سزایی را ایفا نمود. فتوای جهاد در ابتدا از جانب وی صادر شد و عرصه جنگ داخلی سوریه را میدان نزاع شیعه و سنی خواند. این مفتی که سالهای زیادی را در کشور قطر اقامت دارد، این فتوا را تحت تأثیر سیاست خارجی قطر صادر نمود، زیرا اسلام گرایان اخوانی هیچ گاه در مسیر تکوین فکری خود، به نزاعهای فرقه گرایانه دامن نزدهاند، اما دولت قطر همواره سیاست حمایت مالی از جریانهای تندروی اسلامی را در دستور کار خود قرار داده است.
قطر کشور کوچکی در دریای خلیج فارس، امنیت خود و اعضای دیگر شورای همکاری خلیج فارس، را از ترس ایران، مورد تهدید میدید. لذا با دفاع و حمایت از سلفیهای جهادی و تندرو، امنیت ملی خود را با وجود این جریانها گره میزد. افتتاح دفتر طالبان در قطر نمونهای از سیاستهای حمایتی قطر از تندروهای اسلامی بود. شیخ یوسف القرضاوی نیز در این چارچوب، در بستر سیاسی حمایتی از سلفیها، اقدام به صدور فتوای جهاد کرد. به تبع او نیز علمای دیگر أهل تسنّن در مدینه با او همراهی کردند و بلوک بندی با رویکرد ایدئولوژیک را در جهان اسلام شکل دادند. (34)
در مسیر درک و فهم شرایط حاکم بر کشورهای انقلاب زدهی عربی، غرب و یا عربستان هیچ کدام در پی مداخله تأثیرگذار منفی بر روند انقلاب نبودند و حتی با آرامش دیپلماتیک در حمایت از تغییر و تحوّل نیز گام برای داشتند. اما در مسئله سوریه بی هیچ درنگی، راه مواجهه با دولت را در پیش گرفتند. حداقل لازم مینمود، شرایط معادلات قدرت و تحوّل خواهی در سوریه نمایان میشد، آنگاه راه رویارویی را در پیش میگرفتند.
تمام عناصر و دادههای عرصه واقع گرایانه سیاست در سوریه و منطقه، مفسّر را به نتیجه توطئه رهنمون میسازد. حتی میتوان به این نکته توجه نمود که در فرایند انقلاب در کشورهای عربی، علمای دینی به طور کلی و علمای سلفی به طور خاص، یا از همراهی و حمایت سرباز زدند و یا در حمایت گام برداشتند. سؤال مطرح در این چارچوب این است که شرایط سوریه، مصر، تونس، لیبی و یمن و ... چه تفاوتی دارد که به اقدام علیه نظام و ساختار از زاویه دینی همت میگمارند. با انقلاب بحرین که انقلاب اکثریت شیعی علیه اقلیت سنی است، از چشم انداز جهادی برخورد نمیکنند، اما در سوریه معادلات قدرت، پیرامون جبهه مقاومت، جهاد با کافران شیعی را به همراه میآورد. (35)
3. فهم انتقادی از پیامدهای رویکرد خشونت گرایانه و تکفیری سلفیها در جهان اسلام
اکنون در نگاه به عرصه کلی سیاست در منطقه خاورمیانه، میتوان دو تصویر از جایگاه و رویکرد عملی، سلفیها را درک و فهم نمود: در یک تصویر که در مصر و تونس نمود دارد، جریان سلفی تن به قواعد بازی دموکراتیک در چارچوب قانون داده است. در تصویر دیگر، جریان سلفی با رویکرد اقدام علیه قانون و ساختار برساختهی غیر اسلامی، در پی جهاد خشونت گرایانه است. بی شک این دو تصویر در جهان اسلام به طور خاص و نیز جهان به بین الملل، پیآمدهای عینی خواهد داشت که تأثیرش بر همگان جاری خواهد بود. حال با توجه به این فرآیند، میتوان رویکرد خشونت گرایانه را در قالب روابط تأثیرگذار سیاسی و اجتماعی فهم نمود. در این بستر پیامد قدرت گیری این جریان را در منطقه مورد کنکاش قرار میدهیم.الف. در ترسیم چشم انداز معادلات مبارزاتی در منطقه، جریان سلفی جهادی معتقدند بود که باید از استراتژی غرب در منطقه خاورمیانه، برای دفاع از منافع خویش، پر رنگ ساخته بود. اکنون نیز که در جهان اسلام، خودآگاهی نسبت به این وضعیت صورت گرفته، مسلمانان سلفی جهادی، باید جنگ را در دل دشمن خویش در غرب، برپا دارند، تا مسلمانان در خاورمیانه امنیت داشته باشند. (36)
این نگاه راهبردی جریان سلفی جهادی، حوادثی چون یازدهم سپتامبر را به همراه داشت. هم چنین سلسلهای از انفجارهای انتحاری، امنیت غرب را به مخاطره انداخت. بی شک این راهبرد سطح نزاع را در درون سرزمینهای غربی و به دور از خاورمیانه به پیش برد. غرب برای رهایی از این مخمصه به دنبال راه حلی بود. خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان و عراق به همراه قدرت گیری نزاع فرقه گرایانه مذهبی در این دو کشور، آغاز فرآیندی بود که بعدها با درگیریهای داخلی سوریه به اوج خود رسید. در این رویکرد، بازگشت نیروهای سلفی جهادی به خاورمیانه از طریق دامن زدن به نزاعهای مذهبی در درون سرزمینهای اسلامی پیگیری میشد. روحانیت سنی بهترین نیرو برای دامن زدن به نزاع بود. عدم توجه به سیاست، فهم معادلات قدرت را برای آنان پیچیده ساخته بود. بی شک در اندیشه این طیف، شیعه کشی، به مثابه رهایی اسلام از انحراف است، اما پشت پرده این نزاع، رهایی غرب از ناامنی است.
استراتژی آمریکایی در دو دهه گذشته، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، برخورد تمدّنها بود. در این استراتژی پیش بینی شده بود که دیر یا زود، دو جهان تمدّنی غرب و اسلام به تصادم و جنگ خواهند رسید. حمله یازدهم سپتامبر و حمله آمریکا به افغانستان و سپس عراق را باید در این چارچوب، خوانش نمود. اما در نهایت برای پایان این نزاع میبایست، میدان نبرد و نیز طرفهای درگیر آن تغییر میکردند.
ب. نزدیک یک قرن است که در دل جهان اسلام نظامی بر ساخته شده که این منطقه را وارد نزاعی دائمی کرده است. بلوک بندی در منطقه خاورمیانه با توجه به این نزاع صورت بندی شده است. یک طرف اسرائیل و حامیان غربی آن قرار دارند و در مقابل جهان اسلام است. این صورت بندی در طول تاریخ، گاهی در بستر ناسیونالیسم عربی و گاهی جریان سلفی و صورتهای گوناگون، خودنمایی میکرد. غرب در طول عمر این نظام، حمایت از آن را بر خود مفروض دانسته است. (37)
پس از شکست رویکرد ناسیونالیسم عربی (جمال عبدالناصر) در قبال این مسئله، فرایند جدیدی با رهیافت مقاومت به وجود آمد. این رویکرد در ائتلاف میان کشورها و گروههایی به وجود آمد که ویژگی غالب آن، شیعی بودن بود. ایران، سوریه و حزب الله به همراه بعضی از جریانهای اسلامی فلسطینی، چون حماس، جهاد اسلامی و ... این بلوک مقاومت را شکل داده بودند. پیروزی حزب الله در مواجهه با اسرائیل، این راهبرد را در بعد عملی مورد پذیرش قرار داد. اسرائیل نیز همواره این بلوک مقاومت را خطر اصلی خود به حساب میآورد. (38)
پس از انقلاب عربی که دامنه آن به سوریه نیز رسیده بود، بهترین فرصت برای شکست ائتلاف مقاومت فراهم شد. ناخودآگاهی، علمای اهل تسنّن از پشت پرده معادلات قدرت در منطقه، موجب همراهی آنان با این خواست شد. شکست جبهه مقاومت در منطقه توسط علمای سنی سلفی - جهادی در عربستان و چهره میانه رویی چون شیخ یوسف القرضاوی، وجه پذیرفته به خود میگرفت. لذا در این چارچوب، فتوای تکفیر شیعیان و سپس مجاز بودن قتل آنان اعلام شد. آن گاه با صدور فرمان جهاد و با توجیه ایدئولوژیک، جنگ دیروز سلفیها با غربیها، به منطقه خاورمیانه و نزاع با شیعیان انتقال یافت. این عمل چند دستاورد بزرگ برای غرب در منطقه داشت:
1. اسرائیل به مثابه دشمن اصلی مطرح در ذهن عربها به حاشیه رانده شد و شیعیان این جایگاه را یافتند؛ 2. غرب دامنه نزاع را از سرزمینهای خود دور ساخته، موضوع آن را تغییر داد و در حال حاضر غرب دشمن اولیه جریان سلفی جهادی نیست؛ 3. مسلمانان با نزاع درونی، همدیگر را خنثی و ضعیف میکنند و آن گاه خطر اسلام برای غرب از بین میرود. (39)
اگر به این فرآیند جهادی که در گذشته در خارج از مرزهای جهان اسلام تعریف میشد و اکنون در درون این تمدّن فهمیده میشود، دقت کنیم، در مییابیم که نتیجه حداقلی صدور چنین فتاوایی را میتوان در موارد فوق خلاصه کرد. اسلام سلفی جهادی با رهیافت تکفیری که امروز به خدمت گرفته، آگاهانه یا غیرآگاهانه در خدمت سیاستهای ابرقدرتها عمل میکند.
4. نتیجه گیری
در نگرش کلی به این مبحث و زوایای تاریخی آن، یک نتیجه کلی را میتوان اخذ نمود و آن این که جریان سلفی در واکنش به شرایط اجتماعی و فرهنگی جدیدی که در دل تمدّن در حال تکوین، نمود یافته بود، سر بر آورد. هم چنین چون در مقام مخالفت و نوگرایی در دین، خواهان بازگشت به دوران سلف صالح بود، اساس کار خود را بر بنیاد ایستایی استوار نمود. در این مبنا که متن، پایه اساسی آن بود، تحوّل پذیری و خوانش جدید مطابق با شرایط جدید مکانی و زمانی رد میشود. ایستایی در فهم دین را به ذات خود دین معطوف میکنند که خداوند چون ازلی، ثابت و بدون تغییر است، تغییر بر امر متافیزیک مطابقت ندارد، لذا هر آنچه از او ساطع میشود نیز ثابت و تحوّل ناپذیر است. آنچه تغییر میکند، ماده است و از ذات خداوندی و کلام او، امر تحوّل پذیر خارج نمیشود. بر این اساس قرآن چون کلام خداوند است، ثابت و بدون تغییر است. هر تفسیر و تأویلی که به کتاب قرآن نسبت داده میشود، تفسیر به رأی مفسّر است و این تفسیر را نباید به خدا نسبت داد. آنان برای مواجهه با این تفسیرها در دل تمدّن اسلامی، از حربه تکفیر و خشونت بهرههای فراوانی بردند.حال با توجه به این چشم انداز، این سؤال را میتوان مطرح ساخت که آیا متن گرایی نهفته در جریان سلفی با خشونت هم زاد است؟ در پاسخ به این سؤال و بر اساس یافتههای این مقاله و فهم ما از تاریخ این جریان، میتوانیم این نتیجه را بگیریم که خشونت نهادینه در نگرش عمل گرایانه این جریان، ناشی از مواجهه تاریخی آنان با متن مقدس است. واقعیتهای سیاسی و اجتماعی در قرن دوم هجری (عصر میانه) ایستاگرایان را در مواجهه با تحوّل خواهان (معتزله و شیعه) در موضع صرف قرارداده بود. از این رو برای بقا، رویارویی مستقیم تکفیری و خشونت آمیز را اتخاذ کردند. تاریخ سلفیه، مملو، از تکفیر و کاربرد خشونت با دگراندیشان به خصوص در عرصه دینی است. این رویکرد با این ویژگیها، همواره برای بقای خوددشمنی را فرض کرده و راه مواجهه نظامی و بسیج تودهها را از طریق فتوای شرع در دستور کار خود قرار داده است. مواجهه خشونت گرایانه با دشمن را نیز به عنوان تجلّی خشم الهی از طریق مؤمنان را بازتاب میدهند.
اکنون سلفیه جهادی که از ورود به فرآیند فعالیت علنی سرباز زده و از تن دادن به قواعد دموکراتیک خودداری کرده، خطری جدی برای امنیت جهان اسلام تلقی میشود؛ به خصوص آن که معادلات سیاسی قدرتهای بزرگ مبتنی بر نزاع در درون منطقه خاورمیانه است و سلفی گراها بهترین گزینه برای خدمت به مصالح غرب به حساب میآیند. تغییر اولویتها، خود گواهی بر این مدعاست. جنگ با شیعه به جای حنگ با اسرائیل، صف آرایی در مقابل بلوک مقاومت در جهان اسلام به جای ایستادگی در مقابل زیاده خواهیهای غرب، انتقال گفت و گو انتقادی با قدرتهای حاکم در سرزمینهای اسلامی به جنگ داخلی در جهان اسلام و برادرکشی و ... نمونههایی از این تغییر اولویتهاست.
در پایان باید بر این نکته تأکید نماییم که: رهبران دینی، تأثیر شگرفی بر سوق دهی افکار عمومی جهان اسلام دارند. اگر این پتانسیل در جهت سازماندهی عادلانه امور در داخل و ایستادگی در مقابل استعمار غربی در انواع مختلفش به کار گرفته شود، بی شک شاهد جهانی عادلانه با مردمانی هم دل خواهیم بود.
پینوشتها
1. کارشناسی ارشد علوم سیاسی.
2. صادق حقیقت، روش شناسی در علوم سیاسی، ص 210.
3. منظور از امر سیاسی در این مقاله، عرصه اقتدار خواهد بود، یعنی آن جایی که نیازمند تصمیمهای یگانه، مطلق و نهایی وجود دارد.
برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک. کارل اشمیت، مفهوم امر سیاسی، ترجمه سهیل صفاری.
4. جهانگیر معینی علمداری، روش شناسی علوم سیاسی، ص 185.
5. عباس منوچهری و دیگران، رهیافت و روش در علوم سیاسی، ص 45.
6. محمد عابد الجابری، العقل السیاسی، ص 145.
7. محمد عماره، الاسلام و فلسفهی الحکم، ص 45.
8. یوسف قرضاوی، فقه الدولة فی الإسلام، ص 113.
9. جریان سلفی پس از شکلگیری در طول تاریخ تحوّل و تطور خود، به شاخهها با گرایشهای مختلفی تقسیم شد؛ به خصوص آن که این جریان در بستر اجتماعی و فرهنگی هر کشوری وارد شد، شکل و ساختاری متناسب با آن جامعه پیدا کرد. در این زمینه کتابی پژوهشی در باب بهارهای عربی توسط نگارنده به سرانجام رسیده که به زودی انتشار مییابد. در این کتاب، جریان سلفی، گرایش و شاخههای آن مورد کنکاش قرار گرفته است.
10. عبدالرحمن بدوی، موسوعة الحاضرة العربییة الإسلامیة، ص 445.
11. یوسف قرضاوی، الاجتهاد فی الشریعة الاسلامیة، ص 115.
12. عبدالرحمن بدوی، موسوعة الحاضرة العربییة الإسلامیة، ص 458.
13. همان.
14. همان، ص 465.
15. احمد امین، ضحی الاسلام، الجزء الثانی و الثالث، ص 16.
16. حسین خلف شیخ خزعل، الشیخ محمدعبدالوهاب، ص 141.
17. محمد عابد الجابری، العقل السیاسی، ص 285.
18. داود فیرحی، دیپلماسی ایرانی، www.irdiplomacy.ir.
19. محمد حسین هیکل، «السلفیة فی صعید الثورات العربیة» الاهرام، ص 10.
20. هشام شرابی، مقدمات الدراسات المجتمع العربی، ص 95.
21. فرد هالیدی و دیگران، خاورمیانه، نظریه و عمل، ترجمه عسگر قهرمان پور، ص 135.
22. حیدر ابراهیم علی، التیارات الاسلامیة و قضیة الدیمقراطیة، همان 285.
23. همان.
24. همان.
25. همان.
26. داود فیرحی، دیپلماسی ایرانی، www.irdiplomacy.ir.
27. در دوره مدرنیته، اساس بر جدایی دین از سیاست استوار گردیده بود. امروزه شرایط بازگشت دین به عرصه سیاست با رویکرد نوین فراهم شده است. از این رو بازگشت دین به عرصه سیاست به «پست سکولاریسم» که نشان از دوره ما بعد از سکولاریسم است، نام گذاری شده است.
28. خلیفة الکواری، «عوائق الانتقال الدیمقراطیة فی بلدان العربیة»، المستقبل، ش 116، ص 55.
29. محمد عماره، الاسلام و فلسفه الحکم، ص 94.
30. عبدالرحمن بدوی، موسوعة الحرکات الاسلامیة فی الوطن العربیة، ایران و ترکیه، ص 191.
31. همان، ص 110.
32. حیدر ابراهیم علی، التیارات الاسلامیة و قضیة الدیمقراطیة، ص 278.
33. عبدالله بلقزیز، ربیع العربی ... الی این؟، ص 165.
34. محمد عثمانی، «احیاء العقلانیة مادة یمقراطیة فی بلدان العربیة» الشرق الاوسط، 2014/3/22، ص 12.
35. همان.
36. عبدالحق زلوم، الربیعه العربی ثورة ام فوضی غیر خلاقه؟، ص 144.
37. همان.
38. همان.
39. محمد عثمانی، «احیاء العقلانیة مادة للدیمقراطیة فی بلدان العرب»، الشرق الاوسط، 2014/3/22، ص 12.
1. معینی علمداری، جهانگیر، روش شناسی علوم سیاسی، دانشگاه تهران، تهران 1380.
2. حقیقت، صادق، روش شناسی در علوم سیاسی، دانشگاه مفید، قم 1385.
3. منوچهری، عباس و دیگران، رهیافت و روش در علوم سیاسی، سمت، تهران 1383.
4. امین، احمد، فجرالإسلام، دارالکتاب العربی، بیروت 1978م.
5. ــــــــــــ ، ضحی الاسلام، مکتبة النهضة المصریه، قاهره 1977م.
6.عابد جابری، محمد، العقل السیاسی، مرکز دراسات الوحدة العربیة، بیروت، 2005م.
7. بدوی، عبدالرحمن، موسوعه الحضاره العربیه الاسلامیه (بحوث علوم اصول الدین، فقه، عقل و نقل) المؤسسة العربیة للدراسات و النشر، بیروت 1995م.
8. زلوم، عبدالحق، الربیع العربی ثوره أم فوضی غیر خلاقه؟ دارالطلیعه، بیروت 2011م.
9. عماره، محمد، الاسلام و فلسفه الحکم، دارالشروق، بیروت 1989 م.
10. عماره، محمد، معرکة الإسلام و اصول الحکم، دارالشروق، بیروت 1989م.
11. قرضاوی، یوسف، من فقه الدوله فی الإسلام، دارالشروق، بیروت 1997م.
12. قرضاوی، یوسف، الاجتهاد فی الشریعه الاسلامیه، دارالشروق، بیروت 2008م.
13. هالیدی، فرد و دیگران، خاورمیانه نو، نظریه و عمل، ترجمه عسگر قهرمان پور، امیرکبیر، تهران 1392.
14. خلف الشیخ خزعل، حسین، الشیخ محمد عبدالوهاب، دارالنشر المطبوعات، بیروت 1990 م.
15. هیکل، محمدحسنین، «السلفیه فی صعید الثورات العربی»، جریده الأهرام، 2013م.
16. ابراهیم علی، حیدر، التیارات الاسلامیه و قضیه الدیمقراطیه، مرکز دراسات الوحده العربیه، بیروت 2004 م.
17. شرابی، هشام، مقدمات الدرسات المجتمع العربی، دارالمتحده لنشر، بیروت 1984 م.
18. موسوعة الحرکات الاسلامیة فی الوطن العربی، ایران و ترکیه، مرکز دراسات الوحده العربیه، بیروت 2004م.
19. کواری خلیفه، «عوائق الانتقال الدیمقراطیه فی بلدان مجلس التعاون»، المستقبل، ش 116.
20. بلقزیز، عبدالله، ربیع العربی... الی این؟، مرکز الدراسات الوحده العربیه، بیروت 2011م.
21. عثمانی، محمد، «احیاء العقلانیة مادة للدیمقراطیة فی بلدان العربیة»، جریدة الشرق الأوسط، 2014/3/22.
22. فیرحی، داود، دیپلماسی ایرانی، www.iriplomacy.ir
23. سلامة معتز الثوره ام الاصلاح الخیار الأمن لدول الخلیج، مرکز الدراسات السیاسة و الاستراتیجیة بالإهرام، قاهره 2011م.
24. کارل اشمیت، مفهوم امر سیاسی، ترجمه سهیل صفاری، نگاه معاصر، تهران 1392.
منبع مقاله :
به کوشش مهدی فرمانیان، (1393)، کنگره جهانی جریان های افراطی و تکفیری از دیدگاه اسلام، قم: دارالإعلام لمدرسة اهل البیت، چاپ اول