کارنامه جنایات اخوان التوحید از پیدایش تا زوال

اخوان التوحید، از جمله جنبش‌های تفکیری است که در سال 1912 میلادی همزمان با تلاش‌های عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل سعود برای یکپارچه سازی کشور عربستان در این منطقه ظاهر شد و در سال 1930 میلادی خاتمه یافت. به
پنجشنبه، 18 آذر 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
کارنامه جنایات اخوان التوحید از پیدایش تا زوال
 کارنامه جنایات اخوان التوحید از پیدایش تا زوال

 

نویسنده: محسن عبدالملکی (1)

 

چکیده

اخوان التوحید، از جمله جنبش‌های تفکیری است که در سال 1912 میلادی همزمان با تلاش‌های عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل سعود برای یکپارچه سازی کشور عربستان در این منطقه ظاهر شد و در سال 1930 میلادی خاتمه یافت. به شهادت اسناد و کتب تاریخی جنبش اخوان التوحید، بسیاری از مسلمانان مجاور و معاصر خویش را تکفیر نمود و به اقدامات خشونت آمیزی همچون قتل، ذبح، ویرانگری و غارت اموال علیه آنان مبادرت ورزید. این مقاله سعی دارد گزارشی از اقدامات خشونت آمیز اخوان التوحید از پیدایش تا زوال ارائه دهد.

مقدمه

یکپارچه‌سازی سرزمین عربستان، خواسته‌ی اصلی عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل سعود بود، رسیدن به این خواسته، در گرو جنگ‌های سخت و طولانی مدت بود. از طرفی، قریب به شصت درصد ساکنان عربستان، بادیه نشین و صحراگرد بودند. (2) زندگی بادیه‌نشینان با کوچ، جنگ، غارت و راه‌زنی سرشته بود (3) و تحمل رنج و مشقت‌های ناشی از سفر و جنگ برای آنان امری آسان بود. (4) عبدالعزیز فرصت گرانبهای بادیه‌نشینان را غنیمت شمرد و آبادی‌ها و شهرک‌هایی را در کنار چاه‌ها یا چشمه‌های آب بنا نهاد و در سال 1330-ق/ 1912 م بادیه‌نشینان را به سکونت در آن‌ها فراخواند. (5) این شهرک‌ها از باب تیمّن به هجرت مهاجمان از دیار شرک مکه به دیار توحید و اسلام مدینة النبی، به «هجر» نامیده شد. (6) عبدالعزیز با این اقدام سعی کرد سبک زندگی صحرانشینان را از حالت بدوی و بادیه نشینی به زندگی شهری (7) و از حسّ قبیله‌گرایی به وطن دوستی (8) و از توزی و جنگ‌های قبیله‌ای به پیکار برای توحید و مبارزه با بدعت تغییر دهد. اولین هجره را میان «زلفی» و «کویت» بنا کرد (9) و «ارطاویه» (10) نام نهاد. (11) قبیله مطیر در این شهرک ساکن شدند وفیصل الدَّویش زعیم و بزرگ این قبیله بود. دومین شهرک را «غَطغَط» نامید و قبیله عتیبه در آن جا گرفتند، (12) زعیم و بزرگ این قبیله سلطان بن نجاد بود. بعدها شهرک‌هایی در مناطق ظبیع، بدع، سنیسف، اخضر، طسم و رویضه بنا شد. (13) تا سال 1950 میلادی 152 هجره ساخته شد. فواد حمزه تعداد این هجره‌ها را تا سال 1347 قمری 122 عدد گزارش کرده است. (14)
عبدالعزیز، گروهی از عالمان و معلمان و صاحبان حرفه را برای آموختن دین و حرفه‌های مختلف همچون کشاورزی، تجارت، صنعت به میان شهرک نشینان فرستاد. (15) او امر آموزش‌های دینیِ شهرک نشینان را به شیخ عبدالله بن عبداللطیف (16) سپرد. (17) شیخ عبدالله به تهیه و توزیع کتب و اعزام مبلّغان به شهرک‌ها اقدام کرد. (18) دوری از شرک ظاهری و باطنی، انذار اهل بدعت و ظلم، دعوت به عبادت و توحید. اطاعت اوامر خداوند، وجوب اطاعت نمودن اولی الامر، وجوب اطاعت اوامر و ترک نواهی بر حسب فقه حنبلی، محتوای اصلی کتاب‌ها و فعالیت‌های تبلیغی مبلغان بود. (19)
پس از گذشت مدتی از سکونت بادیه‌نشینان در شهرک‌ها و آموختن تعالیم وهابیت، با عبدالعزیز هم پیمان شدند و با الهام از آیه 103 سوره آل عمران (20) خود را اخوان نامیدند. (21) بعدها با عنوان اخوان التوحید شهرت یافتند. در میان سال‌های 1912 تا 1925 میلادی اخوان التوحید همانند شمشیری برّان در دست عبدالعزیز بود (22) و توانست قبائل متمرد را مطیع و فتوحات بزرگی را برای عبدالعزیز به ثمر آوردند.

ویژگی‌های اخوان التوحید

اخوان التوحید به چند ویژگی شهرت یافت:

الف) کافر و مشرک خواندن سایر مسلمانان:

اخوان التوحیدی‌ها بر این باور بودند که تنها آن سرّ و حقیقت دین را دریافته‌اند (23) و بادیه‌نشینان و مخالفین فکری خویش را اعم از اهل سنت و شیعیان را خارج از اسلام و کافر می‌دانستند. (24) بر همین اساس ریختن خون و غارت اموال آنان را حلال می‌دانستند و تنها سلام همتایان اخوانی خود را پاسخ می‌دادند و از خوردن ذبیحه‌ی دیگران خودداری می‌کردند. (25) به عنوان مثال اخوان، هنگام فتح طائف به مسلمانان اهل سنت ساکن در طائف رحم نکردند؛ آنان «شیخ زواوی» مفتی شافعی مذهبان و پسران شیخ عبدالقادر شیبی خادم کعبه را کشتند. (26) اخوانی‌ها از عبدالعزیز به دلیل تفاهم با شیعیان احساء و قطیف گله‌مند شدند. به همین دلیل از وی خواستند که رفتارش را در برابر آنان تغییر دهد و از آنان بخواهد اسلام بیاورند و در صورت امتناع از پذیرش اسلام، آنان را بکشد. (27) الکسی فاسیلیف درباره وضعیت شیعیان عربستان در عصر اخوان چنین می‌نویسد:
در سال 1927 م علمای وهابی با تحریک اخوان، نامه‌ای به عبدالعزیز نوشته و از وی خواستند که شیعیان را از خواندن نماز در اماکن عمومی، دعا برای اهل بیت پیامبر، احتفال به وفات پیامبر و اهل بیتش، رفتن به زیارت کربلا و نجف منع کند. آنان از عبدالعزیز خواستند شیعیان را به آموختن دین خدا برحسب آموزه‌های کتاب الاصول الثلاثة محمد بن عبدالوهاب وادار کند و به تخریب ضریح‌های شیعه دستور دهد. لکن عبدالعزیز دریافت که این سخنان از سر تندروی و افراط است و بدان عمل ننمود. (28)

ب)خشونت و بی‌رحمی:

حافظ وهبه در این باره می‌نویسد:
هرگاه نام اخوان بر ساکنان مرزهای عراق، شرق اردن، و کویت برده می‌شد رعب دل‌هایشان را فرا می‌گرفت (29)... غالب اخوانی‌ها در مواجهه با دشمن هیچ رحمی نداشتند آنان هنگام جنگ کسی را زنده نمی‌گذاشتند. در واقع آنان پیک مرگ بودند. (30) با آن که امیر عبدالعزیز و علما همواره اخوان را به رفق مدارا با مخالفین و پرهیز از قتل اسیران و پناهندگان سفارش می‌کردند اما آنان به این توصیه‌ها توجهی نداشتند و به رفتار خود ادامه می‌دادند. (31)
اخوانی‌ها حتی به زنان و کودکان (32) و اسراء و پناهندگان رحم نمی‌کردند. (33) سال 1925 میلادی هنگامی که «فیصل الدویش» مدینه را محاصره نمود. اهالی مدینه حاضر به تسلیم شدند. اما خود را از غضب و خشونت فیصل در امان نمی‌دیدند. برای همین نامه‌ای به عبدالعزیز نوشتند و از وی خواستند یکی از فرزندانش را بفرستد تا خودشان را به او تسلیم کنند و از قساوت و خشونت فیصل در امان بمانند. (34) هم چنین حامد الگار درباره خشونت اخوان التوحید گفته است:
«اخوان در شهرهایی مانند طائف، بریده و هدی مردم را علناً قتل عام کردند.» (35)

ج) تحجّر و مخالفت با ابزارهای نو (تکنولوژی روز):

اخوان التوحید معتقد بود صنایع جدیدی همچون تلگراف، تلفن، بی سیم، برق، تلویزیون، ماشین، هواپیما ابزار شیطان‌اند و نباید از آن‌ها بهره برد. عبدالعزیز که به نقش صنایع در رفع دشواری‌ها واقف بود به وارد ساختن آن‌ها اقدام ورزید. همین مسئله اخوان را از عبدالعزیز گله مند ساخت و در نامه‌ای به عبدالعزیز از این رفتار وی انتقاد نمودند. (36) حافظ وهبه درباره رفتارهای متحجرانه اخوان چنین می‌نویسد:
آنان استفاده از عقال را بدعت منکر می‌دانستند بلکه برخی پا را از این هم فراتر گذارده و گفتند عقال، لباس کفار است و باید با مسلمانی که چنین لباسی را می‌پوشند قطع رابطه کرد. (37)
فاسیلیف نیز گفته است:
از همه موسیقی‌ها به جز صدای طبل پرهیز می‌کردند. اخوان قهوه نمی‌نوشیدند: زیرا در زمان پیامبر نوشیدن قهوه رایج نبود. آنان از کشیدن سیگار همانند خوردن سم وحشت داشتند. (38)

د) لباس و ظاهر:

در ظاهر و لباس هم از دیگران متمایز بودند، پیراهنشان قدری کوتاه‌تر از سایر افراد بود. دستار سفیدی به سر می‌بستند. ریش‌هایشان را بلند می‌کردند و سبیل‌هایشان را می‌تراشیدند. استفاده از عقال را بدعت می‌دانستند در عوض عمامه به سر می‌بستند. آنان از کفش‌های متداول استفاده نمی‌کردند بلکه از نوع خاصی که از کفش که بدان صندل گفته می‌شد استفاده می‌کردند. (39) این تفاوت بدان دلیل بود که آنان بر این باور بودند که پیامبر نیز چنین لباس می‌پوشیده است. (40)
عقاید و رفتارهای تند و افراطی به تدریج راه اخوان را از عبدالعزیز جدا کرد تا آن که در سال 1344ه.ق/ 1925 م سرکردگان اخوان نامه‌ای خطاب به عبدالعزیز نوشتند (41) و مراتب گلایه و مخالفت خود را در مورد برخی از رفتارهای عبدالعزیز متذکر شدند، از آن جمله: مخالفت با اعزام فیصل (42) به همراه فیلبی به لندن؛ مخالفت با اعزام سعود (43) به مصر؛ مخالفت با وارد ساختن ابزارها و صنایع نو همچون ماشین، هواپیما، تلگراف، بی سیم به سرزمین اسلام؛ مخالفت با هم نشینی عبدالعزیز با اروپایی‌ها و برقراری ارتباط با آنان؛ مخالفت با اجازه دادن عبدالعزیز به عشائر عراق و عشائر شرق اردن برای برخورداری از مرتع‌ها و اراضی عربستان؛ مخالفت با سکوت عبدالعزیز در قبال شیعیان احساء و قطیف. (44)
عبدالعزیز برای رفع کدورت و جلب حمایت اخوان، بزرگان اخوان را به شرکت در گردهمایی 25 رجب 1345 قمری /1926 میلادی در ریاضی فراخواند. (45) اما بزرگان اخوان در این گردهمایی حاضر نشدند و فرزندان و نمایندگانشان را فرستادند. (46) این گردهمایی با صدور بیانیه‌ای از جانب علمای نجد و ملقب شدن عبدالعزیز به لقب «ملک و پادشاه حجاز» پایان یافت. فیصل الدویش اندکی پس از این همایش، مخالفت خود را با حمله به مزرهای عراق و کشتن تعدادی از مرزداران نشان داد. (47) عبدالعزیز دو گردهمایی دیگر نیز برگزار نمود اما توفیقی نیافت، زیرا سران اخوان شرکت نمی‌کردند. و به حمله‌های خود به مرزداران و مرزنشینان ادامه می‌دادند. سرانجام عبدالعزیز 30 مارس 1929 میلادی (48) در محلی به نام سبله (49) به مصاف اخوان آمد. اخوان التوحید در کمتر از یک روز به شدت شکست خورد و بسیاری از آنان کشته شدند سلطان بن بجاد فرار کرد فیصل الدویش به سختی مجروح شد و انتظار مرگ او می‌رفت. زن و فرزندان فیصل با گریه و خواهش از عبدالعزیز خواستند به فیصل الدویش اجازه دهد در حال آزادی بمیرد. عبدالعزیز درخواستشان را اجابت نمود. فیصل الدویش توسط قومش به ارطاویه منتقل شد. (50) اما این پایان داستان اخوان نبود، زیرا فیصل الدویش سلامتی خود را باز یافت، ضیدان بن حثلین یکی از بزرگان اخوان بود که در جنگ سبله حضور نداشت به حمایت از اخوان برخاست. عبدالله بن جلوی (از وابستگان عبدالعزیز) ضیدان را به پیکار فراخواند و فرزندش فهد را همراه با سپاهی و به عیینه فرستاد تا با وی بجنگند. فهد، ضیدان را به مذاکره فراخواند لکن او را فریفت و ضیدان و همراهانش را کشت. قبیله عجمان پس از آگاهی از قتل شیخشان برآشفتند و به فهد حمله کردند و او را کشتند. پس از این ماجرا قبایل عجمان و فیصل الدویش دوباره گرد آمدند و خود را آماده حرکت و مصافی نو با عبدالعزیز نمودند. اما شکست‌های پیاپی در وقعة رضا (51)، وقعة امّ رضمة (52)، وقعه نفیر (53) تعداد یاران و قدرت اخوان را به شدت کاست و آنان را پراکنده ساخت. در نهایت فیصل الدویش در 10 ینایر 1930 و برخی از رهبران باقیمانده اخوان همچون نایف بن محمد بن حثلین خود را به مقامات بریتانیا تسلیم نمودند. (54) مقامات انگلیسی آنان را در اختیار عبدالعزیز قرار دادند.

وقایع سال 1912 میلادی

فیصل در سال 1912 به ساکنین مرزهای عراق حمله برد و تعدادی از شترهای آنان را غنیمت گرفت. فیصل الدویش، شترهای فهدالدغیم بن هذال و قبیله‌اش را غارت نمود. در میانه راه تشنگی بر آنان غلبه کرد و سی نفر از یاران فیصل هلاک شدند و شتران در بیابان رها شده و به نزد صاحبانشان بازگشتند. (55)

وقایع سال 1916 میلادی

به رسمیت شناخته شدن مرزهای حکومت عبدالعزیز در سال 1915، ششم دسامبر 1915 معاهده‌ای میان عبدالعزیز و بریتانیا امضا شد و برحسب آن، پادشاهی عبدالعزیز بر مناطق نجد، احسا، قطیف و جبیل و ملحقات آن به رسمیت شناخته شد. در صورت وقوع حمله به حکومت عبدالعزیز بریتانیا وی را یاری خواهد کرد.

وقایع سال 1919 میلادی

پیکار اخوان با سپاه شریف:

خالد بن منصور بن لوی، پسر عموی شریف مکه بود. در اثر بروز واقعه‌ای از وی کناره گرفت و به محلی به نام خرمه رفت و به دشمنی با وی برخاست. شریف سپاهی را برای بازگرداندن وی فرستاد و عبدالعزیز پس از اطلاع از این امر، سپاه کوچکی را برای تکریم و کمک به خالد فرستاد. سپاه شریف سه بار به خالد حمله کرد، اما در هر سه حمله شکست خورد. اخوان بسیاری از سپاهیان شریف را کشت و اموالشان را به غنیمت برد. (56)
24 شعبان 1337 قوای شریف عبدالله وارد شهر تربه‌ی شدند. عبدالعزیز احساس خطر کرد و چهار هزار نفر از قوای خود را در نزدیکی مرزهای خود با تربه مستقر نمود. (57) شب 25 شعبان اخوان حملات خود را به سپاه‌های شریف آغاز نمود و پی در پی آنان را ذبح می‌نمود تا آنجا که نهری از خون در شهر جاری شد. (58) سپس آنان را غارت نمود. تنها شریف عبدالله و دوازده نفر از سربازان همراه وی توانستند از این معرکه جان سالم به در ببرند. (59)

وقایع سال 1920 میلادی

واقعه حمض 1920 میلادی (60):

28 شعبان 1338 مصادف با 18 مایو 1920 سپاه دو هزار نفری فیصل الدویش با سپاه «کویتی شیخ دعیج بن سلمان الصباح» در محلی به نام حمض پیکار نمود. (61) فیصل الدویش پیروز شد و همه سپاه شیخ دعیج ( به جز شیخ دعیج و تعداد اندکی از همراهانش) همگی کشته شدند. (62)

12 رمضان 1338 مصادف با 30 مایو 1920:

جمعی از طرف سالم بن الصباح پادشاه کویت برای پی‌گیری جنایت فیصل الدویش و گفت و گو با عبدالعزیز به عربستان رفتند. عبدالعزیز در پاسخ آنان گفت: وی در این اقدام، نقشی نداشته است و سعی در بازگرداندن فیصل داشته که پیک وی دیرهنگام به فیصل رسیده است. بلکه از آنان معذرت خواهی نمود و گفت تمام غنائم آنان را باز خواهد گرداند. (63)
واقعه جهراء 26 محرم 1339 قمری مصادف با 10 اکتبر 1920: اوایل سال 1338 هجری بود که عبدالعزیز به «هایف بن شقیر» که یکی از بزرگان قبیله مطیر بود اجازه داد شهرکی در کنار آب‌های قربه‌ی بنا کند. (64) این اقدام شاه کویت را برآشفت و اعلام کرد این منطقه متعلق به کویت است. اما عبدالعزیز و هایف به سخنان شاه کویت اعتنا نکردند. شاه کویت برای بیرون کردن ‌هایف از این منطقه، سپاهی چهارصد نفری را فرستاد. عبدالعزیز پس از اطلاع از این امر، فیصل الدویش را مأمور نمود به یاری‌ هایف برود. (65) فیصل الدویش همراه با چهار هزار سرباز به سپاه کویت حمله نمود و بسیاری از آنان را کشت. باقیماندگان به قلعه حمراء پناه بردند. (66) فیصل سه روز قلعه را محاصره کرد و به مذاکره با آنان پرداخت. در نهایت هواپیماهای بریتانیا به کمک کویت آمده و سپاه فیصل را فراری دادند. (67) این واقعه به دلیل وقوع در منطقه‌ای به نام «جهراء» به واقعه جهراء شهرت یافت.

کتک زدن یک زن به جرم پوشیدن لباس حریر

در تاریخ 10 آوریل 1920 میلادی در «هفوف» زنی از «قبیله سبیع» لباسی رنگارنگ از جنس حریر به تن کرده بود و برای دیدن خواهرش که همسر ابن جلوی بود به این محل آمده بود. یکی از اخوان وی را دید و به شدت او را کتک زد. ابن جلوی آن مرد و سایر اخوانی‌ها را گرفت شترهایشان را مصادره نمود و مرد اخوانی را تازیانه زد. (68)

واقعه دکاکه

26 دسامبر 1920 اخوان به رهبری فیصل الدویش به خیمه گاه‌های عجمان و رشیدی‌ها حمله برد. برخی از این واقعه با نام «واقعه دکاکه» یاد می‌کنند. (69)

وقایع سال 1921 میلادی

حمله به حایل و تسلیم شدن آن (70):

عبدالعزیز فرزندش سعود را همراه با سپاهی متشکل از قبایل عتیبه، قحطان، مطیر، حرب و دیگر قبایل را به سوی حائل فرستاد. (71) این سپاه ابتدا به قبیله‌های شمر و عشایر ابن رشید حمله کرد و آنان را کشت و اموالشان را غنیمت گرفت. سپس حائل را به مدت سه ماه محاصره کردند. در این مدت، امیرعبدالله بن متعب به سپاه اخوان پناهنده آورد. پس از سه ماه عبدالعزیز مجبور شد به دلیل کمبود خرج و آذوقه آنان را به ریاض فرا بخواند. (72) اندکی پس از بازگشت سپاه عبدالعزیز، امیر حائل (محمد بن طلال آل رشید) به دسته کوچکی از سپاهیان عبدالعزیز که در یکی از روستاهای نزدیک حائل مستقر بودند حمله کرد و آنان را کشت. عبدالعزیز پس از آگاهی از این واقعه، فیصل الدویش را به همراه سه هزار سرباز مامور به محاصره دوباره حائل نمود. لکن امیر حائل به همراه 1500 سرباز از شهر خارج شده و در نیصیه که دارای قلعه محکمی بود جای گرفته بود. عبدالعزیز با ده هزار سرباز به فیصل الدویش ملحق شد و عرصه را بر محمد بن طلال، امیر حائل تنگ نموده و بسیاری از آنان را کشتند و ابن طلال فرار کرد. (73) در نهایت در 29 صفر 1340 قمری مصادف با 1921/10/31 میلادی شهر نائل به تصرف اخوان درآمد. ناصر السعید که خود از اهالی حائل بود از کشته شدن 160 نفر در یک نقطه و سوزانده شدن 47 نفر در نقطه‌ای دیگر سخن گفته است. (74)

وقایع سال 1922 میلادی

حمله اخوان به عشایر آبار:

ماه رجب 1340 قمری مصادف با 11 نارس 1922 میلادی، اخوانی‌ها به عشایر حوالی أبار (75) حمله برده و آنان را غارت کردند. (76)

وقایع سال 1924 میلادی

حمله اخوان به شرق اردن و عمان:

در نیمه آگوست 1924 میلادی حدود 1500 نفر از اخوانی‌ها به اردن سپس عمان حمله‌ور شدند که هواپیماهای بریتانیا آنان را به خاک و خون کشید و تنها 100 تن از آنان زنده ماندند. (77)

حمله به طائف 1924 م: (78)

اواسط سال 1342 قمری سپاهی متشکل از شهرک‌های مختلف اخوانی (در راس آنان سلطان بن نجاد) به سوی طائف حرکت کرد.
6 صفر 1343 قمری مصادف با 7 سپتامبر 1924 سپاه اخوان وارد طائف شد. (79) هذلول نیز در این باره می‌نویسد:
«اخوان بسیاری از مردم بی گناه را کشت.» (80) علی الوردی درباره جنایت‌های اخوان در جریان حمله به طائف چنین می‌نویسد:
اخوان همانند سیل ویرانگر وارد شهر طائف شد، آنان در کوچه و بازار می‌گشتند و هر که را می‌دیدند به آتش می‌کشیدند. درهای خانه‌ها را می‌شکستند و به زور وارد خانه‌ها می‌شدند. اموال را غارت و اهل خانه را می‌کشتند. آنان به جز اخوان، همه را کافر می‌خواندند و جان و مالش را حلال بر خود حلال می‌دانستند. چنانکه شیخ زواوی مفتی شافعی مذهبان و پسران شیخ عبدالقادر الشیبی از خادمان کعبه را کشتند. (81)
فیلبی معتقد است: اخبار مربوط به جنایت‌های اخوان در طائف، بی پایه و اساس نیست. لکن این اخبار مبالغه‌آمیز بوده و از سوی خاندان شریف منتشر شده است. (82) وی درباره‌ی حمله اخوان به طائف می‌گوید:
سلطان بن بجاد و سپاهش با ساکنان طائف پیکار کرد و آنان را مطیع خویش ساخت. آنان با مشرکین جنگیدند. سپاه ابن بجاد همه خانه‌ها و انسان‌ها را غارت کردند. در واقع تعداد کشتگان کمتر از سیصد نفر بود که تعدادی از آنان در حین فرار کشته شدند. (83)

فتح مکه

در سال 1338ه/ 1919 م سپاه عبدالعزیز وارد مکه شد. فیلبی درباره کیفیت تصرف مکه می‌گوید:
شریف حسین نیز از مکه گریخت. سلطان بن نجاد به سادگی بر مکه تسلط یافت. مردم مکه مقاومتی نشان ندادند. سلطان بن نجاد به ساکنان مکه امان داد. سپاهیان سلطان بن نجاد قصرهای شریف را غارت کردند و تمام مقامات و قبرها و ضریح‌های ائمه اسلام را تخریب نمودند. (84)

حمله اخوان به عشایر عراق در 1924 میلادی

جون غلوب باشا می‌نویسد:
اوایل آذر 1924 میلادی بود که به ناصریه سفر کردم. پس از گذشت مدتی کوتاه، فیصل الدویش به عشایر و گله داران عراقی که در نزدیکی انصاب بودند حمله کردند... پس از چند روز اخوان بار دیگر به قبایل و عشایر بنی سلامة و یعاجب که کارشان دامداری بود حمله کردند و صدها نفر را کشتند؛ هزاران گوسفند، تعداد زیادی الاغ، خیمه، لباس، اموال، مواد غذایی را با خود به غنیمت بردند. (85)
جون غلوب باشا در ادامه می‌گوید:
بدون شک ابن سعود اجازه چنین غارت وحشیانه‌ای را صادر نموده تا بدین وسیله عراق را به دلیل پناه دادن به پناهندگان اخوانی مجازات کند، لکن وی همواره در سخنان رسمی اظهار بی اطلاعی کرده است. (86) اخوان پس از آن در 26 صفر 1434 مصادف با 1924/9/26 به نیروهای تحت رهبری شریف علی بن حسین حمله کردند و آن‌ها را کشتند و به انبارهای مهم اسلحه آنان دست یافتند.

حمله به ظفیر عراق و کشتار پنجاه نفر از عراقی‌ها

26 دسامبر 1924 اخوان به قبیله ظفیر حمله کرد و پنجاه نفر از عراقی‌ها را کشت. (87) بدرالدین عباس الخصوصی در این باره گفته است: «اخوان به پیروزی‌هایش در طائف و حجاز بسنده نکرد، آنان برای نشر و تبلیغ دین و آیین خود به عشایر و قبایلی که در اردن، عراق و کویت بودند حمله می‌کردند.» (88)

حمله اخوان به اردن و عمان

گروهی از اخوان التوحید به شرق اردن و عمان حمله کردند. (89) صبح روز 14 اوریل 1924 میلادی کلنل بیک، زنانی را دید که به سوی او می‌آیند و فریاد می‌زنند: اخوان... اخوان. سپس گفتند اخوان به روستای طنب حمله نموده و بیشتر ساکنانش را ذبح کشته است و اکنون در راه عمان هستند. کلنل بیک خیلی زود چند هواپیما و سپاهی را به سوی اخوان گسیل نمود و آنان را شکست داد. (90)

وقایع سال 1926 میلادی

تازیانه زدن به رئیس دیوان ملکی در سال 1926 میلادی: اخوان رئیس دیوان ملکی را به دلیل تأخیر در حضور نماز جماعت در حضور مردم تازیانه زد. (91)

وقایع سال 1927 میلادی

حمله اخوان به اطراف کویت:

در 1927 میلادی گروه پانصد نفره‌ای از اخوان التوحید به روستایی در نزدیکی جهراء حمله کرده و شترها و گوسفندان روستانشینان را غارت کردند. (92)

حمله به مرزنشینان عراقی:

فیصل الدویش در اکتبر 1927 گروهی را به سوی مرزداران عراقی فرستاد. آنان تعدادی از مرزداران را کشتند. فصیل با این کار مخالفت خود را با گردهمایی ریاض نشان داد. (93)

وقایع سال 1928 میلادی

حمله اخوان به افداویه:

5 شعبان 1346 قمری علی بن عشوان یکی از بزرگان اخوان به افداویه (94) حمله برد. پس از کشتن رئیس این قبیله، شتر و گوسفندهای آنان را غارت کردند. (95)

وقایع سال 1929 میلادی

حمله اخوان به مردم کویت:

در 21 ینایر 1929 میلادی ضیدان بن حثلین که شیخ عجمان و از جمله اخوان التوحید بود همراه با جماعتی به قبایل دامدار در شمال کویت حمله بردند و چند صد گوسفند و الاغ را غارت کرده و شش دامدار را کشتند. (96)

نتیجه

اخوان التوحید، از جمله جنبش‌های تکفیری بودند که کارنامه آنان مملو از قتل، ذبح، غارت و ویرانگری مسلمانانی است که تنها جرمشان پیروی نکردن از آیین اخوانی‌هاست.

پی‌نوشت‌ها:

1- پژوهشگر موسسه دارالاعلام لمدرسة اهل البیت.
2- المملکة العربیة السعودیة فی مائه عام، ج12 ص 326 و 327؛ عبدالله بن محمد الخریجی، «توطین البدو فی المجتمع العربی السعودی فی عهد الملک عبدالعزیز»، ریاض 1428.
3- حافظ وهبه، جزیره العرب فی القرن العشرین، ص 287 و جون س حبیب، الاخوان السعودیون فی عقدین، ص 27.
4-جون س حبیب، الاخوان السعودیون فی عقدین، ص 46 و 47 و 59 و 60.
5- احمد عسه، معجزة فوق الرمال، ص 62؛.... عبدالله بن محمد البسام، تحفة المشتاق فی اخبار نجد و الحجاز و العراق، ص 377.... و فیلبی، تاریخ نجد و دعوة الشیخ محمد بن عبدالوهاب، ص 411.
6- محمد جلال کشک، السعودیون و الحل السلامی، ص 555.
7- قلب جزیرة العرب، ص 378.
8- المملکة العربیة فی مائه عام، ج12، ص 328.
9- ماکس فرایهیر فون اوبنهایم، ج3، ص 118...
10- من قری الزلفی فی امارة منطقة الریاض... از کتاب المعجم الجفرافی للبلاد العربیة السعودیة، ج1، ص 70، عبدالله بسام در کتاب تحفة المشتاق ص 375 گفته است: ساخت این شهرک در سال 1328 قمری آغاز شد البته این مطلب منافاتی با تاریخ مذکور ندارد.
11-علی الوردی، لمحات اجتماعیة من تاریخ العراق الحدیث، ملحقات، ج6، ص 218.
12- جون س حبیب، الاخوان السعودیون فی عقدین، ص 95.
13- تاریخ نجد و دعوة الشیخ محمد بن عبدالوهاب، ص 413.
14- فواد حمزه، قلب جزیرة العرب، ص 375.
15- محمد صادق اسماعیل، الارهاب فی المملکة العربیة السعودیة، ص 41.
16- عبدالله بن عبداللطیف بن عبدالله آل عمیر در سال 1297 ق در توابع احساء دیده به دنیا گشود و در سال 1377 ق درگذشت. (عبدالله بن عبدالرحمن آل بسام، علماء نجد خلال ثمانیة قرون، ج4، ص 290). فاسیلیف بر این باور است که عبدالعزیز مبدع شهرک نشینی نبوده است بلکه شیخ عبدالله بن عبداللطیف و شیخ عیسی قاضی احساء و شیخ عبدالکریم مغربی موسسان حرکت شهرک نشینی بادیه‌نشینان بوده اند. (ایلکسی فاسیلیف، تاریخ العربیة السعودیة، ص 295).
17- مضاوی الرشید، تاریخ العربیة السعودیه بین القدیم و الحدیث، ص 95 عبدالله بن لطیف در میان شهرک نشینان جایگاه بسیار مهم و پرنفوذی یافت؛ به طوری که پس از درگذشت وی در سال 1922 میلادی عبدالعزیز گفت: «امروز من حاکم نجد هستم».
18- به عنوان مثال وی عبدالله عنقری و پس از مدتی عمر بن محمد بن سالم به شهرک ارطاویه فرستاد. (مضاوی الرشید، تاریخ العربیة السعودیه بین القدیم و الحدیث، ص 93).
19- صلاح الدین مختار، تاریخ المملکة العربیة السعودیة فی ماضیها و حاضرها، ج2، ص 147 و 148.
20-(وَاعتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لاَ تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً وَ کُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ). (آل عمران، آیه 103).
21- السعودیون و الحل الاسلامی، ص 555. براساس این آیه خداوند به مؤمنین تذکر می‌دهد که آنان پیش از اسلام با هم دشمن بودید اما اکنون به برکت اسلام و ایمان برادران و اخوان یکدیگر هستید.
22- موسوعة المملکة العربیة السعودیة، ج14، ص 181 و أمین الریحانی، تاریخ نجد الحدیث، ص 234.
23- جون س حبیب، الاخوان السعودیون فی عقدین، ص 83.
24- امین الریحانی، همان 238 و 239 و ص 218؛ علی الوردی، لمحات اجتماعیة من تاریخ العراق الحدیث، ملحقات ج6، ص 228...؛ امین الریحانی، ملوک العرب، ج2، ص 565 و ایلکسی فاسیلیف، تاریخ العربیة السعودیة، ص 299.
25- علی الوردی، لمحات اجتماعیة من تاریخ العراق الحدیث، ملحقات، ج6، ص 218.
26- همان، ص 228.
27- امیرسعود بن هذلول، تاریخ ملوک آل سعود، ص 186.
28- ایلکسی فاسیلیف، تاریخ العربیة السعودیة، ص 397.
29- همان، ص 285.
30- همان، ص 287.
31- همان، ص 288.
32- علی الوردی، لمحات اجتماعیة من تاریخ العراق الحدیث، ملحقات جلد6، ص 226.
33- حافظ وهبة، همان، ص 377.
34-زرکلی، الاعلام، ج5، ص 166 و سنت جون فیلبی، تاریخ نجد و دعوة الشیخ محمد بن عبدالوهاب، ص 451.
35- حامد الگار، وهابیگری، ص 41.
36- امیرسعود بن هذلول، تاریخ ملوک آل سعود، ص 186.
37- حافظ وهبه، همان،ص 285 و 286.
38- ایلکسی فاسیلیف، تاریخ العربیة السعودیة، ص 299.
39- جون س حبیب، الاخوان السعودیون فی عقدین، ص 75.
40- همان، ص 75.
41- ابراهیم بن محمد القاضی، تاریخ القصیم السیاسی، ص 160.
42- یکی از فرزندان عبدالعزیز.
43- یکی از فرزندان عبدالعزیز.
44- امیرسعود بن هذلول، تاریخ ملوک آل سعود، ص 186 و حافظ وهبة، جزیرةالعرب فی القرن العشرین، ص 318.
45- اسامی برخی از بزرگان اخوان: فیصل بن الدویش، سلطان بن نجاد، ضیدان بن هذلین، فرحان بن مشهود.
46-‌هاری سنت جون فیلبی، تاریخ نجد و دعوة الشیخ محمد بن عبدالوهاب، ص 482. البته حافظ وهبه بر این باور است که در میان بزرگان اخوان تنها فیصل الدویش در این گردهمایی شرکت نمود. (حافظ وهبه، همان، ص 318).
47-عارف مرضی الفتح، الایجاز فی تاریخ البصره و الاحساء و النجد و الحجاز، ج2، ص 474 و 476 و ماکس فرایهیر فون اوبنهایم، البدو، ج3، ص 118... حافظ وهبه، جزیرة العرب فی القرن العشرین، ص 321.
48- 1347/10/19 هجری.
49- سبله نام محلی در نزدیکی زلفی است.
50- عارف مرضی الفتح، همان، ج2، ص 483 و حافظ وهبه، جزیرة العرب فی القرن العشرین، ص 324.
51- وقعة الرضا نام یکی از پیکارهای اخوان با قبیله عوازم است. اخوان در این جنگ شکست خورد و مجبور به عقب نشینی شد.
52- عارف مرضی الفتح، همان، ج2، ص 491.
53- همان، ج2، ص 493.
54- همان، ج2، ص 496.
55- مجلة لغة العرب، سال دوم، شعبان 1330، ج2، ص 75.
56-عارف مرضی الفتح، الایجاز فی تاریخ البصره و الاحساء و النجد و الحجاز ج2، ص 442و 423.
57- عارف مرضی الفتح، همان، ص 424.
58- همان، ص 424.
59- همان، ص 424.
60- همان، ص 429.
61- همان، ص 429 و حافظ وهبه این واقعه را در شمار وقائع سال 1919 میلادی آورده است (جزیره العرب فی القرن العشرین، ص 376).
62- سعود بن هذلول، تاریخ ملوک آل سعود، ص 123.
63- عارف مرضی، همان، ص 429 و 430 و سعود بن هذلول تاریخ ملوک آل سعود، ص 123.
64- ایلکسی فاسیلیفف تاریخ العربیة السعودیة، ص 330.
65- سعود بن هذلول، تاریخ ملوک آل سعود، ص 123 و 124.
66- عارف مرضی الفتح، الایجاز فی تاریخ البصره و الاحساء و النجد و الحجاز، ج2، ص 442؛ امیرسعود بن هذلول تاریخ ملوک ال سعود، ص 127؛ حافظ وهبة العرب فی القرن العشرین، ص 376 و فواد حمزه، قلب جزیرةالعرب، ص 381 و 382.
67- عارف مرضی الفتح، همان، ص 442.
68-جون س حبیب، الاخوان السعودیون، ص 81.
69- عارف مرضی الفتح، همان، ص 446.
70- جمعی از نویسندگان، موسوعة المملکة العربیة لسعودیة، ج14، ص 182.
71- پیش از این ذکر شد که مطیر و عتبه از هسته‌های اصلی اخوان به شمار می‌آمدند.
72- عارف مرضی الفتح، الایجاز فی تاریخ البصره و الاحساء و النجد و الحجاز، ج2، ص 451 و 452.
73- همان، ص 453 و امیرسعود بن هذلول تاریخ ملوک العرب، ص 134.
74- سیدمهدی علیزاده موسوی، سلفی‌گری و وهابیت، ج1، ص 378 و تاریخ آل سعود، ص 104 و 105.
75- سی میلی جنوب ناصریه.
76- (واستولوا علی اعداد کبیرة من المواشی ثم مضو اللهجوم علی مفزرة من الشرطة الهجانة (الفت لحمایة عشائر المتتفق) کانت علی بعد 20 میلا بعیداً الی الجنوب فی الشقره و قد انسحب الشرطة الی تل اللحم بعد معرکة شدیدة خسروا فیها خسائر جمّه، و کان الهجوم من دون تحریض، و یحتمل ان یکون اثاره حمود بن سویط، و یختلف عدد الاخوان حسب الاخبار ما بین 1200 -5000 (نجده صفوه، الجزیرة العربیة فی الوثائق البریطانیة، ج6، ص 365).
77- عارف مرضی الفتح، الایجاز فی تاریخ البصره و الاحساء و النجد و الحجاز، ج2، ص 467.
78- همان، وهیم طالب محمد، تاریخ الحجاز السیاسی، ص 376 و حضور سلطان بن نجاد / تاریخ الدولة السعودیة حتی الربع الاول من القرن العشرین، ص 110.
79- عارف مرضی الفتح، الایجاز فی تاریخ البصره و الاحساء و النجد و الحجاز، ج2، ص 468.
80-امیرسعود بن هذلول، تاریخ ملوک آل سعود، ص 153.
81- علی الوردی، لمحات اجتماعیة من تاریخ العراق الحدیث، ملحق، ج5، ص 228.
82-سنت جون فیلبی، تاریخ نجد و دعوة الشیخ محمد بن عبدالوهاب، ص 449.
83- همان، ص 550.
84- همان، ص 451.
85- جون غلوب باشا، حرب الصحراء؛ غارات الاخوان- الوهابیین- علی العراق، ص 125 و 126.
86- همان، ص 126.
87- عارف مرضی الفتح، الایجاز فی تاریخ البصره و الاحساء و النجد و الحجاز، ج2، ص 470.
88- بدرالدین عباس الخصوصی، معرکة الجهراء، ص 40.
89-علی الوردی، لمحات اجتماعیة من تاریخ العراق الحدیث، ملحقات، ج6، ص 225 و 226.
90- همان، ص 225، فواد حمزه، قلب جزیرة العرب، ص 386.
91- جمعی از نویسندگان، الجماعات الاسلامیه و العنف، ص 361.
92- مجلة لغة العرب العراقیة، ج5، ص 637.
93- حافظ وهبه، جزیرة العرب فی القرن العشرین، ص 321.
94- نام قبیله‌ای در کویت.
95- محمد نصیف، اخبار نجد من مجلة لغة العرب البغدادیة، ص 176 و عارف مرضی الفتح، الایجاز فی تاریخ البصره و الاحساء و النجد و الحجاز، ج2، ص 476.
96- عارف مرضی الفتح، همان، ص 481.

منابع تحقیق :
1- محمد نصیف، اخبار نجد من مجلة لغة العرب البغدادیة، محمد نصیف، تحقیق قاسم بن خلف الرویس، جداول، چاپ اول، بیروت، 2014 م.
2- جون س حبیب، الاخوان السعودیون فی عقدین، دارالمریخ، ریاض 1419 ق.
3- محمدصادق اسماعیل، الارهاب فی المملکة العربیة السعودیة، دارالعلوم، چاپ اول، 1431 ق.
4- زرکلی، خیرالدین بن محمود، الاعلام، دارالعلم للملایین، چاپ پانزدهم، 2002 م.
5- خطیب، سیدعبدالحمید، الامام العادل صاحب الجلالل الملک عبدالعزیز بن عبدالرحمن الفیصل، مطبعة المصطفی البابی و اولاده، قاهره، چاپ اول، 1370 ق.
6- عارف مرضی الفتح، الایجاز فی تاریخ البصره و الاحساء و النجد و الحجاز، دارالعربیة للموسوعات.
7- ماکس فرایهیر، فون اوبنهایم، البدو، ترجمه محمد بیکو، چاپ دوم، شرکة دارالوراق للنشر المحدودة، 2007م.
8- وهیم طالب محمد، تاریخ الحجاز السیاسی 1916-1925، وهیم طالب محمد، چاپ اول، الدار العربیة للموسوعات، 2007م.
9- ایلکسی فاسیلیف، تاریخ العربیة السعودیة، چاپ اول، بیروت 1995 م.
10- مصاوی الرشید، تاریخ العربیة السعودیة بین القدیم و الحدیث، چاپ سوم، دارالساقی، بیروت، 2009م.
11- القاضی، ابراهیم بن محمد، تاریخ القصیم السیاسی، چاپ اول، دارالعاصمة، 1419 ق.
12- مختار، صلاح الدین، تاریخ المملکة العربیة السعودیة فی ماضیها و حاضرها، دارالمکتبة الحیاة، بیروت، (بی تا).
13- السباعی، احمد، تاریخ مکه، چاپ هشتم، 1999م.
14- امیرسعود بن هذلول، تاریخ ملوک آل سعود، مطابع الریاض، چاپ اول، 1380 ق.
15- سنت جون فیلبی، تاریخ نجد و دعوة الشیخ محمد بن عبدالوهاب، ترجمه عمر دیراوی، چاپ اول، مکتبة المدبولی، قاهره 1414 ق.
16- امین الریحانی، تاریخ نجد الحدیث، المطبعة العلمیة لیوسف صادر، بیروت، 1928 م.
17- البسام، عبدالله بن محمد، تحفةالمشتاق فی اخبار نجد و الحجاز و العراق، دارالعرب و دارلنور، دمشق 2013م.
18- توحید المملکة العربیة السعودیة، ترجمة محمد المانع ص 152.
19- بیربی جان، جزیرة العرب، ترجمه نجده ‌هاجر و سعید الغز، المکتب التجاری للطباعة و التوزیع و النشر، بیروت، (بی تا).
20- حافظ وهبة، جزیرة العرب فی القرن العشرین، چاپ اول، الدارالعربیة للموسوعات، 2010 م.
21- مرکز السمبار، الجماعات الاسلامیه و العنف، مجموعه مقالات، چاپ اول، دبی 2012م.
22- جون غلوب پاشا، حرب الصحراء؛ غارات الاخوان- الوهابیین- علی العراق، ترجمه صادق عبدالرکابی، چاپ اول: الاهلیه للنشر و التوزیع، عمان 2004 م.
23- جلال کشک، محمد، السعودیون و الحل الاسلامی، محمد جلال کشک، چاپ چهارم، قاهره 1404 ق.
24- علیزاده موسوی، سیدمهدی، سلفی‌گری و وهابیت، چاپ ششم، آوای منجی، قم، 1393 ش.
25- پول بون آنفان و گروه نویسندگان، شبه جزیره عربستان در عصر حاضر، چاپ اول، آستان قدس رضوی، چاپ اول، مشهد 1380 ش.
26- آل بسام، عبدالله بن عبدالرحمن، علماء نجد خلال ثمانیة قرون، دارالعاصمة، چاپ دوم، ریاض 1419 ق.
27-فواد حمزه، قلب جزیرة العرب، مکتبة النصر الحدیث، چاپ دوم، ریاض 1388 ق.
28- الوردی، علی، لمحات اجتماعیة من تاریخ العراق الحدیث، چاپ اول، انتشارات شریف الرضی، قم 131 ش.
29- احمد عسه، معجزة فوق الرمال، چاپ سوم، (بی جا) 1972 م.
30- حمدالجاسر، معجم الجعفرافی للبلاد العربیة السعودیة، چاپ اول، (بی جا) 1397 ق.
31- الخصوصی، بدرالدین عباس، معرکة الجهراء، جامعة الکویت، کویت (بی تا).
32- امین ریحانی، ملوک العرب، دارالجیل، چاپ هشتم، بیروت 1987 م.
33- المملکه العربیة السعودیة فی مائة عام، ریاض، 1428 ق.
34- جمعی از نویسندگان، موسوعة المملکة العربیة لسعودیة، مکتبه الملک عبدالعزیز العامة، ریاض 1428 قمری.
35- زرکلی، خیرالدین بن محمود، الوجیز فی سیرة الملک عبدالعزیز، بیروت دارالعلم للملایین.
36- الگار، حامد، وهابیگری، ترجمه احمد نمایی، چاپ دوم: آستان قدس رضوی، مشهد 1387 شمسی.

منبع مقاله :
فرمانیان، مهدی؛ (1393)، مجموعه مقالات کنگره جهانی «جریان‌های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام، جلد هفتم» (بی م)، قم: دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (ع))، چاپ اول

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.