تحلیلی بر رویکرد‌های متناقض به اندیشه‌های سلفی- تکفیری سید قطب

سید قطب یک متفکر و نظریه‌پرداز اسلامی است که اندیشه‌های وی در جهان اسلام تأثیرات متفاوتی بر جای نهاده است. وی با ارائه‌ی تعریفی عمل‌گرایانه از مفهوم ایمان و طرح مباحثی چون کافر شدن مسلمانان عصر حاضر و ضرورت
پنجشنبه، 18 آذر 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
تحلیلی بر رویکرد‌های متناقض به اندیشه‌های سلفی- تکفیری سید قطب
 تحلیلی بر رویکرد‌های متناقض به اندیشه‌های سلفی- تکفیری سید قطب

 

نویسنده: حامد علی اکبرزاده (*)

 

چکیده

سید قطب یک متفکر و نظریه‌پرداز اسلامی است که اندیشه‌های وی در جهان اسلام تأثیرات متفاوتی بر جای نهاده است. وی با ارائه‌ی تعریفی عمل‌گرایانه از مفهوم ایمان و طرح مباحثی چون کافر شدن مسلمانان عصر حاضر و ضرورت جهاد مسلحانه برای نیل به یک جامعه‌ی اسلامی (دارالاسلام) و رهایی از جامعه‌ی جاهلی (دارالحرب)، از یک سو زمینه‌ساز شکل‌‍‌گیری اندیشه‌ها و جریان‌های تکفیری، نظیرِ جماعه الهجره و التکفیر و سازمانِ القاعده شده است، و از سوی دیگر، برخی اظهارات وی در لابه لای آثارش و موضع‌گیری‌های برخی پیروانش چون محمد قطب، در مناطقی مانندِ عربستان سعودی تأثیراتی کاملاً متفاوت داشته و زمینه‌ساز به وجود آمدن جریان‌های سلفی معتدل و شکاف در بین گروه‌های وهابیت تکفیری شده است. در حقیقت طرفداران سید قطب در دو جهت کاملاً مخالف حرکت می‌کنند؛ گروهی به سوی تعدیل و دیگری به سوی تکفیر، و هر گروه وی را مرجع فکری خویش معرفی و به آثار وی استناد می‌کنند! در مجموع به نظر می‌رسد مسائلی چون شکل‌‍‌گیری شخصیت انقلابی سید در دل جریان اخوان المسلمین و منطقه‌ی مصر، تحول فکری بر اثر حبس در زندان، تفسیر افراطی از آرای سید توسط مدعیان پیروی وی و در برخی موارد سخنان تناقض‌آمیز و افراطی خود او در شکل‌‍‌گیری این رویکردهای متناقض، نقشِ جدی داشته است. این پژوهش به بررسی دیدگاه سیدقطب درباره‌ی مسئله‌ی تکفیر پرداخته و تلاش می‌کند تحلیلی تازه از رویکردهای متناقض به اندیشه‌های سلفی- تکفیری وی ارائه دهد.

مقدمه

سیدقطب یکی از مهمترین نظریه‌پردازان سلفیه در عصر حاضر است که افکار وی در جهان اسلام زمینه‌ساز شکل‌‍‌گیری جنبش‌های مختلف سلفی شده است و تأثیرات بسیاری را بر جوامع اسلامی داشته است. او یک ایدئولوگ است که با طرح مباحثی توانست یک مدل سلفی برای خروج از وضعیت موجود جهان اسلام ارائه دهد.
سید از وضعیت نابسامان جوامع اسلامی نگران بود و معتقد بود جریان حاکم بر جهان اسلام بی عدالتی و ظلم و کفر را گسترش داده و در نهایت آن را به جامعه‌ی جاهلی تبدیل کرده است و باید با جهاد تلاش کرد تا بتوان این جامعه‌ی منحط جاهلی را به جامعه‌ی اسلامی یا دارالاسلام تبدیل کرد. وی به دنبال استقرار حاکمیت خدا بر روی زمین بود و در این راه نگرش، عمل‌گرایانه و پراگماتیستی به مفهوم ایمان داشت و تأکید می‌کرد که ایمان مفهومی است مَحفوف و قرین با عمل، و بدون عمل و حرکت انقلابی برای استقرار حاکمیت الله، مسلمانان نمی‌توانند ادعای اسلام و مسلمانی داشته باشند. نکته مهم و قابل تامل درباره‌ی اندیشه‌های سید قطب این است که بسیاری از گروه‌ها و جریان‌های پیرو سید قطب، با استناد به آثار و سخنان سید معتقدند مسلمانان امروز از اسلام خارج شده و کافر هستند و با تکفیر دیگران، حکم جهاد بر ضدّ آن‌ها صادر می‌کنند و دست به اقدامات تروریستی می‌زنند. نخستین نمونه‌های این اقدامات را می‌توان در ترور انورسارات رئیس جمهوری اسبق مصر توسط گروه الجهاد مشاهده کرد که البته به مرور زمان این گرایش‌ها گسترش یافتند و موجب بروز جریان‌هایی چون «سازمان القاعده»، «سازمان شباب محمد» یا «آکادمی ارتش» و «جمامه المسلمین» یا «التکفیر و الهجره» در جهان اسلام شدند. این گروه‌ها معتقدند سید قطب قائل به تکفیر مسلمانان ظاهری بوده و جهاد و قیام مسلحانه بر ضدّ آنان را تنها راه نجات می‌دانست. در مقابل این دیدگاه، گروه‌هایی دیگر نیز هستند که دست به تأویل عبارات و سخنان سید قطب درباره‌ی تکفیر دیگران زدند و معتقدند این ظواهر به معنای تکفیر مسلمانان نیست. (1) محمد قطب، برادر سید، معتقد است که هدف سید قطب صادر کردن احکام بر ضدّ مردم نیست بلکه تنها هدف وی این بود که حقیقت فراموش شده اسلام را دیگر بار به مردم بشناساند و راه آنان را مشخص سازد. او خود را یک دعوت‌گر می‌دانست نه قاضی، و هرگز حکمی را صادر نکرد. (2) رواج اندیشه‌ی سید قطب در عربستان نتیجه‌ای کاملاً متناقض با گروه اول در پی داشت. محمد قطب، برادر وی توانست با ارائه‌ی تقریری جدید از اندیشه‌های سید و ارایه مفاهیمی چون توحید القبور و توحید القصور، زمینه‌ساز شکل‌‍‌گیری جریان «قطبیه» در عربستان شود که این جریان، با وهابیت افراطی به مقابله پرداخت و به «نوسلفی» در عربستان سعودی شهرت یافت. (3) این جریان رویکردی معتدل به سلفی‌گری داشته، تکفیر سایر مسلمانان را جایز نمی‌داند و تفاوت‌های اساسی با وهابیت افراطی- تکفیری دارد و در حال حاضر شکاف عمیقی را در جریان وهابیت ایجاد کرده است. علاوه بر این رویکرد پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران نیز نیروهای فکری و تأثیرگذار انقلاب اسلامی ایران رویکردی گزینشی به اندیشه‌های سیدقطب داشتند؛ به این معنا که با ترجمه و ترویج برخی آثار او تلاش کردند روحیه قیام و انقلابی گری در ایران احیا شود و البته افکار وی را به صورت مطلق نپذیرفتند. بررسی اندیشه‌های رهبران انقلاب اسلامی ایران نشان می‌دهد که آنان در ترجمه و ترویج آثار سید قطب فقط به دیدگاه‌های ساختارشکنانه‌ی وی نظر داشتند، از این جهت که بتواند در جامعه اسلامی ایران دوره‌ی پهلوی اثرگذار باشد و مردم را به قیام بر ضدِّ طاغوت تحریک کند. البته این نگاه سوم چون در خصوص اندیشه‌های تکفیری سلفی سید قطب موضعی را نداشته است، از بحث کنونی ما خارج خواهد بود ولی به هر حال در رویارویی با اندیشه‌های سید قطب دو رویکرد اصلی وجود دارد. گروهی با استناد به آرای وی قائل به تکفیر مسلمانان هستند و آن‌ها را ظاهراً مسلمان و باطناً کافر می‌خوانند و جهاد و قیام مسلحانه بر ضدّ آنان را واجب می‌دانند. و گروهی دیگر نیز معتقدند وی قائل به تکفیر نبوده و هدفش از طرح مباحثی چون جامعه‌ی جاهلی و دارالحرب، احیای مجدد مسلمانان و تشویق آنان برای تحقق حکومت اسلامی حقیقی بوده است.
هدف از این مقاله ارائه‌ی تحلیلی تازه درباره‌ی اندیشه‌های سلفی- تکفیری سید قطب است تا مشخص شود کدام یک از این رویکردها درباره‌ی اندیشه‌های سید قطب به واقعیت نزدیک‌تر است و آیا می‌توان وجه جمعی بین این رویکردها ارائه داد؟ بی تردید بازشناسی اندیشه‌های سید قطب می‌تواند در کاهش خطرهای جریان‌های تکفیری تأثیرگذار باشد. سؤال اصلی ما این است که: آیا سید قطب معتقد به تکفیر دیگران است و در دیدگاه خود با افکار افرادی چون محمد بن عبدالوهاب همراهی می‌کند؟ در ادامه به بررسی مهمترین آرای وی پرداخته و سپس تحلیل خود را بیان می‌کنیم.

مفهوم ایمان و فکر

به عقیده‌ی سید قطب، ایمان صرفاً محدود به اعتقاد نظری نیست بلکه عمل نیز جزئی از ایمان به شمار می‌آید، در حقیقت وی نگاهی «خوارجی» و «عمل‌گرایانه» به مفهوم ایمان دارد. وی تأکید می‌ورزد که این دین، آیینی نظری نیست که با انجام واجبات کار تمام شود، بلکه برنامه‌ای عملی است و با واقعیت رفتار می‌کند و لذا گزیر و گریزی نیست که اولاً جامعه‌ی اسلامی وقتی به شعارِ «لااله الاالله» ایمان آورد، به پا خیزد. ثانیاً: بکوشد تا حاکمیت و فرمان‌دهی را فقط به الله بازگرداند، هنگامی که جامعه‌ای بر این اساس و با ایمان به پا خیزد، آن‌گاه زندگی راستین او آغاز شده است و ناگزیر مؤمن باید مسلح بدین عقیده باشد و با همه‌ی قدرت و سلطه‌ی ذاتی خویش اجرا و تنفیذ قانون الهی را در جامعه تضمین کند و نظام اسلام را به راستی در جامعه‌ی محقَّق کند. (4) در واقع وی یک تلقی عمل‌گرایانه و پراگماتیستی از مفهوم ایمان دارد، چنان که تصریح می‌کند که اساس اسلامی وقتی آغاز می‌شود که جامعه به طور عملی به پا خیزد و اعتقادِ صِرف، کافی نیست. (5)
در نظرگاه او اراده‌ی خدا از فرستادن شریعت بنای جامعه و ایجاد حرکت و به وجود آوردن جمعیت متحرک و جامعه‌ای دینامیک و معتقد بوده است و ایمان قلبی و عملی توأمان جامعه را از وضعیت جاهلی خارج می‌کند. (6) به عقیده‌ی او بسیاری از مسلمانان به ظاهر شهادتین را بر زبان جاری کرده و آن را پذیرفته‌اند، اما با پا گرفتن ایمانِ نظری در دل‌ها این آیین به خودی خود استوار نمی‌شود، هر چند شمار افرادی که به وحدت خدا و رسالت فرستاده‌ی او شهادت داده‌اند بسیار باشند. (7) به علاوه ایمان در فرهنگ قرآن همواره همراه با عمل آمده است، گویی ایمان همان عمل است و عمل، همان اسلام. و بهترین تعریف برای ایمان آن است که «آن را اندیشه‌ای عمل‌زا بدانیم». (8) بنابراین، سید قطب همچون خوارج در صدر اسلام ایمان را جدا از عمل نمی‌داند و معتقد است خارج از این دایره هر چه هست کفر است. وی مفهوم کفر را مقابل تعریفی که از ایمان ارائه کرده، قرار می‌دهد و تأکید می‌کند مردم وقتی اسلام {همراه با عمل}، یعنی راه زندگی و نظام اجتماعی را پیش نگیرند، راه دیگری جز کفر و جاهلیت و هوا و تاریکی و باطل و گمراهی در پیش نخواهند گرفت، چرا که به تصریح قرآن (وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلاَمِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ(9)) (10) در حقیقت وی معتقد است غیر از اسلامِ عمل‌گرا و ایمان عملی، هر نوع ایمان دیگری همان کفر است و با این مقدمات در نهایت نتیجه می‌گیرد مسلمانانی که زیر سلطه‌ی طاغوت‌اند (داخلی و خارجی) فقط به ظاهر مسلمان‌اند و در حقیقت ایمان ندارند.
بررسی این عبارات سید نشان می‌دهد که وی برای ایمان و کفر دقیقاً همان مفهومی را مدِّ نظر دارد که خوارج داشتند؛ با این تفاوت که سید در بحث از عمل بیشتر بر جنبه‌های انقلابی و اجتماعی اعمال انسانی تأکید دارد و ترک کننده‌ی چنین اعمالی را مؤمن و مسلم نمی‌داند، وی حتی آنقدر در مسئله‌ی ایمان عمل‌گرا افراط می‌کند که با فرض وجوب کسب تخصص (شغل) برای هر فرد مسلمان، حتی بیکاری را به معنای ارتداد از اسلام می‌داند. (11)

جامعه‌ی جاهلی و اسلامی

سید قطب با تعریفی که از ایمان و کفر ارائه می‌دهد، در نهایت مجبور می‌شود تا جوامع را به دو دسته‌ی کلی تقسیم کند؛ یک گروه «جوامع جاهلی» یا «دارالحرب» هستند که عمده‌ی جوامع را تشکیل می‌دهد و این جوامع خود در واقع دو دسته‌اند؛ دسته‌ای که به ظاهر، اظهار ایمان و اسلام می‌کنند اما چون ایمانِ عملی ندارند از دایره‌ی اسلام و ایمان خارج‌اند و دسته‌ای دیگر که در ظاهر نیز به اسلام ایمان ندارند. در مقابل جامعه‌ی جاهلی، «جامعه‌ی اسلامی» یا «دارالاسلام» وجود دارد؛ جامعه‌ای که در آن مسلمانان ایمان عملی به اسلام دارند و به اسلام با تمام لوازمش مؤمن‌اند و با تمام قدرت در برابر طاغوت و حاکمان ستمگر داخلی و خارجی می‌ایستند، چرا که حکومت حقیقی فقط از آنِ خداوند است و هیچ کس دیگری حقِّ حاکمیت را ندارد، مگر به اذن خدا. البته سید مشخص نمی‌کند که آیا جامعه‌ی اسلامی مورد نظرش مصداق خارجی دارد یا نه؟ وی می‌گوید« اسلام» عبارت است از عبودیت، و بندگی خلق در برابر پروردگار یگانه و پذیرش وحدت او در ایدئولوژی و عقاید و قوانین و اصول و موازین برای آزادی از هر نوع بندگی و عبودیت در برابر بنده‌ای از نوع خویش. و «جاهلیت» عبارت است از انحراف از بندگی و عبودیت خدای یگانه و از برنامه‌ی الهی در حیات و استنباط نظم و شرایع و قوانین و عادات و اصول و موازین از پایگاه و مصدری غیر از پایگاه و مصدر الهی. (12) در حقیقت وی با تعریفی که از اسلام و جاهلیت ارائه می‌دهد، می‌خواهد بر مسئله‌ی قیام و حرکت‌های انقلابی تأکید ورزد. سید قطب با ارائه این تقسیم بندی در نهایت بیان می‌کند که جوامع اسلامی امروزی به کلی با اسلام بیگانه و از آن دور مانده‌اند و با بنیان‌های اندیشه و نظام عملی آن آشنایی ندارند و کم و بیش از اسلام فاصله گرفته‌اند، هر چند می‌پندارند مسلمانند ادعای اسلامیت دارند! (13) در واقع به اعتقاد وی در حال حاضر ما در جامعه‌ی به ظاهر اسلامی با غیرمسلمانان مواجهیم و در جایی که قانون اسلام بر آن فرمانروایی نمی‌کند، اسلام وجود ندارد، چرا که ورای ایمان چیزی جز کفر نیست. (فماذا بعد الحقِّ الا الضلال فانی تصرفون (14)) (15) و در این مسئله جوامع کمونیستی، بت‌پرستی، یهودی، نصرانی و جوامع به ظاهر اسلامی تفاوتی با هم ندارند، زیرا این جوامع عملاً به صاحب اختیار و خداوندی غیر از خدای یگانه معتقدند. (16)
می بینیم که سید با تصویری که از جامعه‌ی جاهلی و اسلامی ارائه می‌دهد، همه‌ی جوامع امروزی بشری و حتی جوامع به ظاهر اسلامی را جامعه‌ی جاهلی می‌داند و آن‌ها را همچون جاهلیت عصر بعثت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌داند و این یعنی تکفیر و کافر خواندن همگان. براساس همین دیدگاه‌هاست که عده‌ای حتی مسلمانان را تکفیر کرده و نقشه‌ی قتل و ترور آن‌ها را در سر می‌پرورانند و برای این عمل خویش نیتی جز تحقق جامعه‌ی اسلامی و دارالاسلام مدِّ نظر ندارند. جامعه‌ی اسلامی مورد نظر سید قطب، تحقق خارجی ندارد و بر همین اساس وی مسئله‌ی قیام برای ایجاد چنین جامعه‌ای را به طور جدی مطرح کرده است.

ضرورت بازگشت به قرآن و سیره‌ی صحابه

وی برای خروج از وضعیت کنونی جوامع بشری به ویژه جوامع به ظاهر اسلامی، دو راهکار پیشنهاد می‌دهد؛ نخست «بازگشت به قرآن» و دیگری: «بازگشت به سیره‌ی صحابه».
به اعتقاد وی بایستی با مراجعه‌ی مجدد به قرآن و تعالیم ناب اسلامی جامعه‌ی جاهلی را اصلاح کنیم و انقلابی در آن به وجود آوریم، به همین منظور باید اندیشه‌های حقیقی اسلام که در قرآن وجود دارد، (نه در فلسفه و ...) را بازشناسی کنیم. (17) وی هم چنین تأکید می‌کند که باید به سیره‌ی صحابه بازگشت و از آن‌ها برای هدایت به اسلام حقیقی استفاده کرد، زیرا اکثر صحابه در تمام تاریخ اسلام و تاریخ بشریت به عنوان نمونه باقی خواهند ماند و از هنگام دگرگونی حکومت راستین اسلامی (دوره‌ی خلفای راشدین) هنوز تاریخ نتوانسته است که افرادی چون آنان را بپروراند و آن‌ها شایستگی دارند که ما را به حقیقت اسلام هدایت کنند. (18) در حقیقت این جا سید قطب نشان می‌دهد که یک سلفی است و بازگشت به سیره‌ی صحابه را تنها راه نیل به اسلام حقیقی می‌داند و سیره‌ی سلف را دقیقاً مطابق با اسلام تلقی می‌کند.

لزوم برپایی حکومت اسلامی

به اعتقاد سید، اصلاح جوامع اسلامی و رفع مشکلات جوامع بشری در گرو استقرار حاکمیت اسلام است و در شرایطی که اسلام حاکم نیست، نمی‌توان مشکلات جامعه‌ی جاهلی کنونی را حل کرد. وی تأکید می‌کند که هدف نخستین اسلام نفی و از میان برداشتن نظام‌ها و حکومت‌هایی است که براساس حاکمیت و سلطه بشر بر بشر استوار شده و براساس بندگی انسان بر انسان پایدار است. (19) در حقیقت حکمرانی براساس قانون خدا، محور و مدار ایمان و اسلام به حساب می‌آید (20) و با مراجعه به آیات قرآن در می‌یابیم که موضوع حاکمیت، شریعت و قانون‌گذاری در دین اسلام، موضوعی است عقیدتی و دینی و پیش از آن که مسئله‌ای اجتماعی باشد، باید در موضوع ایمان و کفر مطرح شود... وی به روایتی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) استناد می‌کند که «ینقض هذاالدین عروه عروه، فاولها الحکم و آخرها الصلاه» رشته‌های این دین یکایک گسسته می‌شود؛ اولین ریسمانش حاکمیت و آخرینشِ نماز است. (21) (22) به اعتقاد وی جایی که در آن حکومت اسلامی نیست، دارالکفر است، زیرا اسلام باید حکومت کند و اسلام یگانه عقیده‌ی حیات دهنده است و قرآن نیز می‌فرماید: (وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ‌) (23)، بنابراین، وقتی در جایی حکومت اسلامی نیست، آن جا دارالحرب است. (24)
در اندیشه‌ی سید، جاهلیت کنونی که جوامع بشری به آن دچار شده‌اند، ریشه در دشمنی آن‌ها با حکومت و سلطه‌ی «الله» دارد و باید تلاش کرد تا حاکمیتِ الله بر جهان تحقق یابد، وگرنه هرگز جامعه‌ی اسلامی و دارالاسلام محقَّق نخواهد شد.

ضرورت جهاد

سید قطب معتقد است برای تحقق آرمان‌های اسلام، راه اساسی و صحیح «جهاد» است. به اعتقاد وی شرط اصلی ایمان به اسلام، جهاد و مبارزه است و کسانی که در راه دفاع از حقوق همه‌ی ستم دیدگان جهان نمی‌جنگند، نمی‌توانند خود را مسلمان بنامند. (25) به تعبیر او هر روزی که بدون جهاد بگذرد و هر ساعتی که بی مبارزه پایان یابد و هر لحظه و دقیقه‌ای که بدون کارِ مثبت تلف شود، برای مسلمان گناهی به حساب می‌آید که جز با نبرد پی گیر و بی امان جبران نمی‌شود. (26) وی جهاد مسلحانه را اصل برترِ اسلام می‌داند و تأکید می‌کند که آیین اسلام برتر از اندیشه است و قدرت تحرک اسلام با جهاد و شمشیر یک اصل است. یعنی در کنار دعوت و جهاد با بیان و کلام، حتماً باید جهاد مسلحانه نیز باشد و جهاد فقط جنبه‌ی دفاعی ندارد، بلکه حرکتی قاطع، نفی کننده و آزادی بخش است. (27) جالب آن که وی جهاد در اسلام را ابتدایی می‌داند، نه دفاعی (28) و معتقد است این جهاد هم می‌تواند در داخل وطن اسلامی باشد و هم زمانی که وطن اسلامی از سوی دیگران در صلح و امنیت تهدید شود.
وی حتی در حال صلح نیز جهاد را واجب می‌داند و یادآور می‌شود که در شرایط به ظاهر صلح نیز باید جهاد کرد و صلح حقیقی هنگامی رخ می‌دهد که روش و آیین و رفتار همگان فقط برای خدا باشد. (29) در این تفکر، جهاد یک امر واجب است که در مقابل جاهلیت انجام می‌شود و تا زمانی که جامعه‌ی جاهلی وجود دارد و حکومت الهی بر زمین تثبیت نشده باید جهاد کرد. وی با استناد به آیات قرآن، نظیرِ (وَ قَاتِلُوا الْمُشْرِکِینَ کَافَّةً کَمَا یُقَاتِلُونَکُمْ کَافَّةً) (30)، (قَاتِلُوا الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لاَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لاَ یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لاَ یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ حَتَّى یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صَاغِرُونَ) (31)، تأکید می‌کند که جهاد امری تدافعی نیست و خودداری از جهاد توسط پیامبر در مکه نیز جز تاکتیکی کوتاه مدت نبوده است. (32)
نکته‌ی قابل توجه این که سید قطب اعتراف می‌کند در تفسیری که از آیات قرآن درباره‌ی جهاد ارائه می‌کند، از ابن قیم که یک شخصیت سلفی مشهور است، الهام گرفته است. به هر حال مسئله جهاد اوج تفکر رادیکالیستی و افراطی سید قطب است که با طرح چهار محور یعنی ضرورت جهاد مسلحانه، ابتدایی بودن جهاد، ضرورت جهاد در زمان صلح و شمول جهاد بر ضدِّ خود مسلمانان تا رفع جاهلیت، آن را تبیین می‌کند و گروه‌هایی چون القاعده، در پیروی از سید قطب به اینگونه آرای وی تمسک کرده‌اند.

رویکردهای دوگانه به اندیشه و افکار سید قطب

همان طور که مطرح شد در رویارویی با اندیشه‌های سید قطب دو گروه عمده و اصلی وجود دارند، یکی معتقد است سید قطب مسلمانان کنونی را کافر خوانده و با تأیید این نگرش، به اقدامات تروریستی دست می‌زند که از مهمترین جریان‌های طرفدار وی می‌توان به سازمان القاعده اشاره کرد. از سوی دیگر، جریانی مقابل گروه نخست هستند که معتقدند سید قطب واقعاً قائل به تکفیر مسلمانان نبوده و حکمی را در این باره صادر نکرده است. بلکه سخنان وی قابل تأویل است و تنها نشان از اهمیت اصلاح وضع کنونی جوامع اسلامی در اندیشه‌ی وی دارد. در ادامه با این دو رویکرد بیشتر آشنا شده و در نهایت تحلیل و داوری خود را ارائه می‌کنیم.

الف) اثبات تکفیری بودن سید قطب

ردّپای این رویکرد را بیشتر می‌توان در گروه‌های چون القاعده و جمعیّه التکفیر و الهجره مشاهده کرد. تأثیر افکار سید بر سازمان القاعده به هیچ وجه قابل انکار نیست، اسامه بن لادن، رهبر پیشین القاعده تحت نظر محمد قطب (برادرِ سید قطب) و دوست صمیمی‌اش عبدالله عزامِ تحصیل کرده است. این دو فلسفه‌ای نام بُردار به قطب‌گرایی (Qutbian philosophy) را به شاگردان خود آموزش داده و آن‌ها را به داشتن روحیه‌ای انقلابی تشویق می‌کردند. به علاوه همان طور که سید قطب در کتاب معالم فی الطریق از گروه پیش آهنگ با عنوانِ «پیام‌آور اسلام در سراسر جهان» یاد می‌کند. بن لادن نیز در اعلامیه‌ی سال 1996 خود، القاعده را به منزله‌ی پیش‌آهنگ اسلام مطرح می‌کند و حتی دیدگاه‌های ضدِّیهودی بن لادن نیز متأثّر از تفکرات سید بوده است. ایمن الظواهری، رهبر کنونی القاعده نیز که در زمان اعدام سید قطب یک دانش آموز بوده است به شدت تحت تأثیر اعدام وی قرار گرفته و پس از مرگ وی عضو گروه‌های نظامی می‌شود، به طوری که بعد از ترور انورسادات در سال 1981 وی نیز دستگیر و سه سال زندانی شد. ایمن الظواهری در مطلبی که در سال 2001 در روزنامه‌ی الشرق الاوسط چاپ می‌شود، اعلام می‌کند که گفته‌های سید قطب بیش از هر کس دیگری برای آن‌ها آموزنده بوده است. به نظر وی افشاگری‌های سید قطب کمک شایانی به جنبش اسلام‌گرا نمود تا بتواند دشمنانش را شناسایی کند و سید قطب نمونه‌ی بارز کسانی است که طرفدار عدالت بوده و رو در روی ظلم، درباره‌ی عدالت سخت گفته و جان خود را فدا کرده است و ارزش سخنان او وقتی افزایش یافت که عذرخواهی از جمال عبدالناصر را نپذیرفت. به گمان الظواهری برخلاف تصور رژیم ناصر، اعدام سید قطب جنبش اسلامی جدیدی را در مصر و جهان اسلام پایه‌گذاری کرد که الظواهری خود را جزء آن‌ها می‌داند. (33) در حقیقت، القاعده خود را نمونه‌ای عالی از گروه پیشتاز و فراملی می‌داند که سید قطب برای نجات جوامع بشری در نظر داشت. (34)
به اعتقاد برخی، بررسی ریشه‌های ایدئولوژیکی القاعده نشان می‌دهد نخستین فردی که بیشترین تأثیرگذاری را بر این سازمان داشته، ابن تیمیه است. ولی با این حال عقاید وی توسط خود القاعده به دنیای مدرن وارد نشده است، بلکه این سید قطب است که اندیشه‌های ابن تیمیه را در واژگانی تازه وارد دنیای اسلامی امروز کرده است، ضمن این که برخی نیز ایدئولوژی القاعده را ترکیبِ اندیشه‌های محمد بن عبدالوهاب و سید قطب می‌دانند. (35)
تأثیرات افکار سلفی- تکفیری سید قطب را می‌توان در گروه‌های دیگری نیز مشاهده کرد، که در مصر و در دهه‌ی هفتادِ قرن بیستم شکل گرفتند، اینان مرجع فکری خویش را سیدقطب معرفی می‌کردند و به آثار وی استناد می‌جستند که از آن جمله می‌توان به «سازمان شباب محمد» یا «آکادمی ارتش» اشاره کرد. این سازمان در سال 1974 به رهبری صالح سریه، تشکیل شد و رهبر این سازمان تأکید داشت که حکومت‌های همه‌ی کشورهای اسلامی کافرند و جهاد، تنها راه تغییر حکومت کافران است و این جهاد تا قیامت بر هر مرد و زنی واجب بوده و جریان دارد. (36) گروه دیگری که منشعب از اخوان المسلمین و مبتنی بر افکار سید قطب تشکیل شد، گروه «الجهاد» است، این گروه در جامعه و مؤسسات و نهادهای دولتی نفوذ کردند و رهبری گروهی داشتند. ترور انورسادات توسط یکی از اعضای این گروه یعنی خالد اسلامبولی و به فتوای عمر عبدالرّحمان انجام شد، این گروه در سال 1979 توسط محمد عبدالسلام فرج تأسیس شد، وی بر مبنای آرای افرادی چون ابن تیمیه قیام بر ضد حکومت‌ها را واجب می‌دانست و به فتاوای ابن تیمیه مبنی بر این که تاتارها مرتدند (علی رغم اظهار به اسلام) استناد می‌کرد و تأکید ورزید که حاکمان مصر کنونی نیز در همان جایگاه تاتارها قرار دارند. (37) دیگر گروه منشعب از اخوان المسلمین که بر افکار سید تکیه داشتند «جماعة التکفیر و الهجرة» یا «جماعة المسلمین» به رهبری شکری مصطفی بودند. وی در سال 1971 با الهام از افکار سید قطب این گروه را تشکیل داد و معتقد بود جامعه‌ی مصر جامعه‌ی جاهلی است و باید برای تشکیل جامعه‌ی اسلامی قیام کرد، ضمن این که وی علاوه بر حکومت به تکفیر مردم نیز پرداخت و معتقد بود نظام فاسد در پیِ جامعه‌ی فاسد حاصل می‌شود. (38) به اعتقاد اعضای این گروه باید از جامعه هجرت کرد و از آن فاصله گرفت و به کوه‌ها پناه برد. (39) به عقیده‌ی اینان پس از خلفای راشدین جامعه‌ی اسلامی از اسلام ناب دور شده و به همین دلیل مسلمان باید بر ضد رژیم‌های حاکم قیام کنند و به مبارزه‌ی مسلحانه بپردازند تا به حکومت اسلامی مطلوب دست یابند. در این تفکر که بسیار به سید قطب استناد می‌کند، شکری مصطفی نیز مهدی این امت خوانده شده است. (40)
دیگر گروهی که بر مبنای افکار سید قطب در آفریقا شکل گرفت «حرکت اتجاه اسلامی» تونس است که در سال 1969 به رهبری راشد الغنوشی شکل گرفت و به اندیشه‌های سید تمایل فراوان داشت، همچنین «جماعة انصار السنته المحمدیه» نیز از جمله گروه‌های شکل یافته بر مبنای اندیشه‌های سید است. (41)
به هر حال در این رویکرد با شواهد و ادله‌ای اثبات می‌شود که سید قطب قائل به تکفیر جوامع اسلامی اعم از حاکمان و مردم بوده و راه چاره را خروج از این جامعه‌ی کفرآلود به وسیله‌ی جهاد مسلحانه و مستمر می‌دانست؛ جهادی که نه تنها کافران بلکه مسلمانان ظاهری را نیز نشانه می‌رود. نکته‌ی دیگر اینکه الهام گرفتن سید قطب از اندیشه‌های «ابن قیّم» به عنوان یکی از سلفی های تندرو و پیرو ابن تیمیه، شاهدی دیگر بر تکفیری بودن او می‌باشد.

ب) نفی تکفیری بودن سید قطب

این گروه هرگونه اعتقاد به تکفیر جامعه اعم از مردم و حاکمان به ظاهر مسلمان را از سید قطب نفی می‌کنند. این طیف علاوه بر ارائه‌ی ادله‌ای در نفی تکفیری بودن سید قطب معتقدند او یک سلفی معتدل بوده که افکار اعتدالی‌اش در بازگشت به سلف، اتفاقاً در جوامعی چون عربستان سعودی تحت سیطره‌ی وهابیت، اثر اعتدالی داشته و زمینه‌ساز شکل‌‍‌گیری جریان قطبیه و نوسلفیه و شکاف در وهابیت تکفیری شده است.
ادله‌ای را که برای اثبات این دیدگاه ارائه شده است می‌توان به شکل زیر بیان کرد؛

اولاً:

سید قطب معتقد بود یهود و عده‌ای از کسانی که در جنگ‌های صلیبی بر ضدِّ مسلمانان بودند، تلاش می‌کردند تا موجی از الحاد را در امت‌های مسلمانی که به لحاظ دینی و اعتقادی مسلمان بودند ایجاد کنند، و این یعنی سید قائل به مسلمان بودن آنان بوده است و آن مسلمانان را تکفیر نکرده است، در حالی که آن‌ها نیز مثل مسلمانان امروز ظاهراً مسلم بوده‌اند.

ثانیاً:

شرک به خدا در مقابل شهادت دادن به وحدانیت خداوند است اگر چه انسان باید در تمام جوانب زندگی خویش موحد باشد، بنابراین، اظهار به شهادتین یعنی نقطه‌ی مقابل شرک و بر این مبنا کسی که اظهار به اسلام کند مشرک و کافر نیست و این تفسیر صحیح سخنان سید قطب است.

ثالثاً:

سید در تفسیر آیه‌ی (وَ لاَ تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْکُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِناً ) (42) اظهار می‌دارد که در این جا اقرار به زبان برای اسلام داشتن فرد کفایت می‌کند و دلیلی آن را نقض نمی‌کند و منظورش این است که مسلمان کسی است که اقرار لسانی به شهادتین داشته باشد. (43)

رابعاً:

سید، غیراخوانی‌ها را کافر نمی‌دانست بلکه معتقد بود اخوان المسلمین برنامه‌ای مشخص برای تحقق اسلام دارند و در این برنامه گروه پیش‌گام هستند، برخلاف دیگران که حرکت عملی در جهت فهم قرآن و تحقق احکام و معارف آن انجام نمی‌دهند، بنابراین، سید سایر مسلمانان را کافر نمی‌دانست بلکه معتقد بود دیگران (غیر از جماعت اخوان) برنامه‌ی عملی برابر پیشبرد اهدافشان ندارند.

خامساً:

برخی دیگر گفته‌اند که: عبارات سید در آثارش مبنی بر تکفیر دیگران متعرض احکام شرعیه نشده است و منظور او از کفر آنچه در فقه مطرح می‌باشد نیست و مقصود او از مجتمع اسلامی نیز دولت‌های اسلامی هستند نه جوامع اسلامی. (44) گروه دیگری در همین راستا معتقدند که سخنان سید درباره‌ی جامعه‌ی جاهلی هرگز به معنای صدور حکم فقهی مبنی بر کفر یا ایمان مسلمانان نیست و این یک معنای روشن است و سید شهادت بر وحدانیت خدا را نقطه‌ی مقابل شرک می‌دانسته است، ضمن این که وی آیات اول تا 22 سوره‌ی توبه را مختصِّ مشرکان جزیرةالعرب دانسته و معتقد بود این آیات حکم عام برای همه‌ی مردم روی زمین نیست. (45)

سادساً:

سید معتقد بود آیاتی چون (لاَ یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ‌) (46) نشانگر آن است که خداوند مسلمانان را از نیکی و مسالمت با مشرکینی که راه مسالمت و محاسنه را پیش گرفته‌اند، نهی نکرده است و آیه‌ی (فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ) (47) ناسخ سایر آیاتی که امر به تسامح و تساهل کرده، نیست. (48) سید در تفسیر فی ضلال القرآن بیان می‌کند که «یکتفی الاسلام بالنّطق بکلمه اللّسان فَلا دَلیل یناقضها» (49) و این یعنی برای مسلمان بودن هر فردی اظهار زبانی شهادتین، کفایت می‌کند.
عده‌ای در پاسخ به این شبهه که سید قطب کسانی را که اهل مهاجرت از دارالکفر نیستند کافر می‌د‌اند، گفته‌اند؛ وی معتقد است چنین افرادی دین را یاری نکرده‌اند نه این که به لحاظ اعتقادی کافر شده باشند و کسانی که ندای مهاجرت را استجاب نکرده‌اند، کافر نیستند بلکه عضو اجتماع اسلامی نیستند و رابطه‌ی ولایی با اسلام ندارند، اما رابطه‌ی اعتقادی آن‌ها با اسلام برقرار است. (50) حاصل آن که به اعتقاد این گروه، سید قطب قائل به کفر اعتقادی جامعه‌ی جاهلی نیست بلکه مراد او جاهلیت در معصیت و عمل است نه جاهلیت اعتقادی. و معصیت و گناه نیز انسان را از اسلام خارج نمی‌کند، حتی اگر زیاد باشد و کسانی هم که اهل هجرت جاهلی نیستند. به بقای این جامعه کمک کرده‌اند. (51)
از دیگر طرفداران این رویکرد محمد قطب، برادر سید قطب است. وی نیز معتقد است هدف سید از طرح مسئله‌ی جامعه‌ی جاهلی صادر کردن احکام بر ضدِّ مردم نبوده بلکه هدفش این بود که حقیقت فراموش شده‌ی اسلام را دیگر بار به مردم بشناساند و مشخص کند که آیا در راه مستقیم خدا گام برمی‌دارند یا اینکه از این راه منحرف شده‌اند. او بارها می‌گفت ما دعوت‌گر هستیم، نه قاضی! و بی گمان وظیفه‌ی ما صدور حکم بر ضدِّ مردم نیست. (52) طرفداران محمد قطب بوجود آمدن جریان نوسلفی و قطبیه در عربستان را دلیلی بر تکفیری نبودن سید برمی‌شمارند، چرا که این جریان با پیروی از افکار سید قطب توانسته جریان نو سلفی و قطبیه را در عربستان وهابی ایجاد کند که بسیار معتدل و منتقد افکار و اعمال وهابیت است.

بررسی و تحلیل

با مروری در این دو رویکرد اصلی، نکات مهمی به دست می‌آید که باید با توجه به آن‌ها در پی داوری صحیح دیدگاه‌های سید قطب بود. نخستین مطلب آن که ظاهر عبارات سید قطب که برخی از آن‌ها مرور شد نشان می‌دهد که وی به صراحت افراد جوامع جاهلی امروزی اعم از غیرمسلمان و مسلمان را تکفیر کرده و آن‌ها را خارج از دایره‌ی مسلمانان و مؤمنان دانسته است. وی به نوعی اسلام و ایمان را مترادف دانسته و تأکید کرده که اگر کسی ایمان عملی به اسلام نداشته باشد، داخل جامعه‌ی جاهلی شده است. ضمن این که او چنین مطالبی را در آخرین آثار خود یعنی معالم فی الطریق بیان کرده است که در سال‌های واپسین عمرش و پس از تحول فکری‌اش در زندان نوشته است. به علاوه سید در آثار مهم خود به ویژه معالم، از‌ اندیشه‌ی کسانی چون ابن قیّم الهام گرفته است و تأثیرپذیری از این چنین فردی که یکی از مهمترین عناصر سلفی- تکفیری و شاگرد برجسته‌ی ابن تیمیه بوده است، می‌تواند این ظن را که سید معتقد به کفر مسلمانان بوده، تقویت کند. هم چنین شکل‌‍‌گیری گروه‌های تروریستی و تکفیری متعدد با محوریت افکار سید قطب که اسامی آن‌ها ذکر شد، نشان می‌دهد که با نگاه خوش بینانه، در اندیشه‌ی وی حداقل رگه‌هایی از تکفیر وجود دارد و بر همین اساس گروه‌های تکفیری اعمال خود را به اندیشه‌های وی منتسب می‌کنند. سید به صراحت در تفسیر خود می‌گوید: کسانی که در سرزمین جاهلی زندگی می‌کنند، جان و مالشان مباح است. (53)
به رغم ادعای برخی افراد، او در آثارش به راحتی فتاوایی را صادر کرده و از صدور فتوا نیز ابایی نداشته است، ضمن این که او برخلاف اکثریت قریب به اتفاق متکلمان مسلمان، عمل را جزئی از ایمان دانسته است، در حالی که غیر از خوارج و برخی گروه‌های معتزله و سلفی‌های تکفیری عصر حاضر، هیچ گروه دیگری در تاریخ اسلام عملی را جزئی از ایمان ندانسته و صرفاً عمل را در تحقق مراتب ایمان دخیل می‌دانند و معتقدند عمل در اصل ایمان دخالتی ندارد و اقرار به قلب و لسان برای ایمان کافر است. (54)
سید در تفسیر خود اقرار به زبان تصدیق به قلب و عمل با ارکان را صراحتاً از شروط ایمان می‌داند و این دیدگاه درست نقطه مقابل نظریات سایر اندیشمندان اسلامی است. (55) وی می‌گوید: مردم چنان که ادعا می‌کنند مسلمان نیستند، در حالی که زندگی جاهلی دارند، در جامعه‌ای که اسلام حاکم نیست، اسلامی وجود ندارد و ورای ایمان چیزی جز کفر نیست و پایین‌تر از اسلام چیزی جز جاهلیت وجود ندارد و بعد از حق، چیزی جز گمراهی نیست. (56) به اعتقاد او جامعه‌ی به ظاهر اسلامی که مردم در آن خود را مسلمان می‌نامند، حقیقتاً اسلامی نیست، چرا که شریعت اسلام قانون این جامعه نیست، اگر چه مردمِ آن نماز بخوانند، روزه بگیرند و حج بروند، بنابراین، مسلمانان گمان می‌کنند مسلمانند، در حالی که چنین نیست. (57) به اعتقاد سید، شرک به مجرد اعطاء حق تشریع و قانون‌گذاری به غیر خدا محقَّق می‌شود گرچه این که شرک در الوهیت نباشد و اسلام و ایمان محقَّق نمی‌شود مگر با اقرار به حاکمیت خدا به صورت انحصاری، پس وقتی این حاکمیت نباشد، دیگر اسلام و ایمان وجود ندارد.
برخی معتقدند وی در مجلدات نخست تفیسر فی ظلال القرآن هیچ بحثی از تکفیر نداشته، اما بعد از زندانی شدن، افکارش تحت فشار زندان تغییر می‌کند و مباحث تکفیری را در مجلدات و چاپ‌های بعدی تفسیر خود و همچنین در کتاب معالم فی الطریق مطرح می‌کند. (58)
به هر حال همه‌ی این شواهد و ادله نشان می‌دهد که او قائل به تکفیر بوده است و اگر در برخی آثارش برخلاف آن سخن گفته نمی‌تواند توجیه کننده‌ی افکار تکفیری‌اش باشد. چرا که به تصریح خود او و طرفدارانش مهمترین اثر وی معالم فی الطریق و تفسیر فی ظلال است که در جای‌جایِ آن‌ها بحث از کافر شدن مسلمانان ظاهری مطرح شده است. عبارت او درباره‌ی تکفیر به قدری صریح بوده و تکرار شده است که جایی برای بررسی دیگر سخنانش باقی نگذاشته و برخی مواضع نسبتاً معتدل او نیز به راحتی قابل توجیه و تأویل هستند. البته باید توجه کرد که وی هرگز به شدت و صراحتِ وهابیان عقاید خود را مطرح نکرده است، ولی پی‌آمدها و آثار سخنان وی چیزی جز تکفیر نیست. یعنی اگر چه سید- جز موردی که پیش‌تر ذکر شد و البته همان هم برای اثبات مدعای ما کافی است- از اباحه‌ی جان و مال مسلمانان سخنی به میان نمی‌آورد، پی‌آمد تکفیر شدید آن‌ها چیزی جز اباحه‌ی جان و مال نیست. نکته‌ی قابل توجه آن است که شکل‌‍‌گیری شخصیت سید قطب در جامعه‌ی مصر که همواره به دلیل نزدیکی به اروپا با افکار روشن فکرانه درگیر بوده و هم چنین شروع فعالیت‌های اجتماعی او در قالب جماعت اخوان المسلمین که یک گروه سلفی معتدل بودند، از جمله‌ی مهمترین عواملی هستند که در اعلام مواضع نسبتاً معتدل وی در مقایسه با وهابی‌ها تأثیر گذاشته است و در شکل‌‍‌گیری جریان نوسلفی و قطبیه در جامعه‌ی وهابی عربستان دخیل بوده است، نوسلفی‌ها هرگز خود را مانند وهابیت نمی‌دانند ولی پی‌آمد افکارشان در بسیاری امور، چیزی جز کشتار و ترور و تکفیر نیست. باید اعتراف کرد که صرف نظر از تفسیرهای فوق افراطی از سخنان سید، اندیشه‌های افراطی خود وی، بیشترین تأثیر را در شکل‌‍‌گیری برخی جریان‌های تکفیری در جهان اسلام گذاشته و امروزه این جریان‌ها به موازات جریان وهابیت در حال حرکت هستند و در برخی عرصه‌ها از آنان پیشی گرفته‌اند که نمونه‌های آن را می‌توان در اقدامات سازمان القاعده در کشورهایی چون افغانستان و عراق مشاهده کرد.

نتیجه:

با بررسی دو رویکرد متناقض که یکی قائل به تکفیری بودن سید قطب بوده و دیگر چنین فرضیه‌ای را رد می‌کند، می‌توان گفت که با توجه به صراحت عبارات سید قطب در کافر شدن مسلمانان و جاهلی دانستن جامعه‌ی کنونی مسلمانان که در مهمترین و آخرین آثارش چون کتاب معالم فی الطریق و تفسیر فی ظلال القرآن مطرح شده، وی قائل به تکفیر مسلمانان ظاهری بوده و بر این مسئله اصرار ورزیده است. وی در اندیشه‌های خود از افکار کسانی چون ابن قیم و ابن تیمه تأثیر پذیرفته و خود به آن اقرار کرده است و بر مبنای اندیشه‌های وی گروه‌های تکفیری متعددی شکل گرفته‌اند که نمونه‌ی بارزش سازمان القاعده است. این سازمان به استناد آرای سید، دست به اقدامات تروریستی بر ضدِّ مسلمانان می‌زند و خود را همان گروه پیشتاز مورد نظر او معرفی می‌کنند. البته سید در بیان مباحث خود نسبت به وهابیت اعتدال نسبی دارد که این نیز نیز ریشه در شکل‌‍‌گیری شخصیت وی در جامعه‌ی مصر و جریان اخوان المسلمین دارد، چرا که جامعه‌ی مصر کانون اندیشه‌های روشن فکرانه در جهان اسلام است و اخوان المسلمین نیز جریانی سلفی اما بسیار میانه رو بوده و با سایر گروه‌های سلفی تفاوت‌های عمده‌ای دارد و همه‌ی این‌ها در نوع بیان افکار سید قطب مؤثر بوده‌اند. اما به طور کلی تکفیر شدید مسلمانان از سوی سید قطب نتیجه‌ای جز اباحه تجاوز به جان و مال و ناموس مسلمانان را در بر ندارند و متأسفانه در حال حاضر گروه‌های تکفیری متعددی افکار سید قطب را آبشخور فکری خویش قرار داده‌اند.

پی‌نوشت‌ها:

* دانشجوی دکتری مذاهب کلامی دانشگاه ادیان و مذاهب.
1-البهنساوی، سالم، فکر سید قطب فی میزان الشرع، ص 86.
2- ر.ک، مجید شورگشتی، نقد بررسی اندیشه‌های سلفی سید قطب، ص 80-100.
3- ر.ک: سید مهدی علیزاده موسوی، سلفی‌گری و وهابیت، ج2، ص 213-215.
4-سید قطب، معالم فی الطریق، ترجمه حسن اکبری، ص 58.
5- همان، ص 62.
6- همان، ص 68.
7- همان، ص 90.
8- سید قطب، ویژگی‌های جهان بینی اسلامی، ص 25-26.
9- آل عمران، آیه 85.
10- همان، ص 169.
11-سید قطب، معالم فی الطریق، ص 229.
12- همان، ص 271.
13- سید قطب، مبانی تفکر اسلامی، ص 30.
14- یونس، آیه 32.
15- سید قطب، معالم فی الطریق، ص 268.
16- همان، ص 172.
17-همان، 33-32.
18- همان، 21.
19- همان، 118.
20- سید قطب، مبانی تفکر اسلامی، ص 267.
21- نظیر این روایت از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در منابع حدیثی شیعه نقل شده است. «لتنقضن عربی الاسلام عروه عروه، کلما نقضت عروه تشبث الناس بالتی تلیها، فاولهن نقض الحکم، و آخرهن الصلاه» (بحارالانوار، ج28، ص 41).
22- همان، ص 276.
23- مائده، آیه 44.
24- سیروس سوزنگر، اندیشه‌های سیاسی سید قطب، ص 205.
25-سید قطب، آینده در قلمرو اسلام، ص 37.
26- همان، ص 40.
27- سید قطب، معالم فی الطریق، ص 119.
28- همان، ص 108.
29- همان، ص 140-135.
30- توبه، آیه 36.
31- همان، آیه 28.
32- ر.ک: همان، ص 140-135.
33-ر.ک: مهدی بخشی، سید قطب و اسلام‌گرایی معاصر، ص 185.
34- همان، ص 185 و ر.ک: شهری، گل سخن، مفهوم جاهلیت و اصول‌گرایی مذهبی سیاسی در اندیشه سید قطب، ص 42.
35- ر.ک: مهدی بخشی، القاعده و تروریسم مذهبی، ص 10.
36- ر.ک: سریه، صالح، رسالة الایمان، ص 32.
37- ر.ک: ‌هاله مصطفی، استراتژی دولت مصر در رویارویی با جنبش‌های اسلامی، ص 166. و سید علی محمد نقوی، شکوفایی اسلامی در مصر، ص 312.
38- ر.ک: ‌هاله مصطفی، استراتژی دولت مصر در رویارویی با جنبش‌های اسلامی، ص 164 و مهدی فرمانیان، گرایش‌های فکری سلفیه در جهان امروز، ص 99.
39- همان، ص 99.
40- همان، ص 100.
41- همان، ص 101.
42- نسا، آیه 94.
43- ر.ک سید قطب، فی ظلال القرآن، ج7، 211.
44-ر.ک: علی احمدی، سید قطب، 69-67.
45- البهنساوی، سالم، فکر سید قطب فی میزان الشرع، 21-25.
46- ممتحنه، آیه 8.
47- توبه، آیه 5.
48- همان، 27 و 26.
49- سید قطب، فی ظلال القرآن، ج2، ص 737.
50- ر.ک: همان، ج 10، 72-74. و سالم البهنساوی، فکر سید قطب فی میزان الشرع، 45.
51- ر.ک همان، ص 96.
52- همان، ص 87.
53-سید قطب، فی ظلال القرآن، ج2، ص 408.
54- ر.ک: ابوحنفیه، الفقه الاکبر، ج1، ص 144؛ ماتریدی، ص 241؛ سید مرتضی، الذخیرة فی علم الکلام، ص 536، علامه حلی، کشف المراد، ص 426؛ ایجی، المواقف، ص 388؛ ابن میثم بحرانی، قواعدالمرام، ص 171 و فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ص 443.
55- ر.ک، سید قطب، فی ظلال القرآن، ج1، ص 345.
56- همان، معالم فی الطریق، 198 و 213.
57- معتز لخطیب، سید قطب و التکفیر، ص 37-40.
58- همان، ص 64.

منابع تحقیق :
1- قرآن کریم.
2- احمدی، علی، سید قطب، تعریب عبدالحسن نجفی بهبهانی، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران 1386.
3- بخشی شیخ احمد، مهدی، «القاعده و تروریسم مذهبی»، فصلنامه‌ی علوم سیاسی دانشگاه باقر العلوم (علیه السلام)، شماره 41، قم، 1387.
4- بخشی شیخ احمد، مهدی، «سید قطب و اسلام‌گرایی معاصر»، فصلنامه‌ی علوم سیاسی، شماره 3، قم 1385.
5- البهنساوی، سالم، فکر سید قطب فی میزان الشرع، الطبعه الاولی، دارالوفاء، قاهره 1421.
6- الخالدی، صلاح عبدالفتاح، سید قطب از ولادت تا شهادت، ترجمه‌ی جلیل بهرامی نیا، چاپ اول، نشر احسان، تهران، 1380.
7- الخطیب، معتز، سید قطب و التکفیر، الطبعه الاولی، مکتبه مدبولی، قاهره 2009 م.
8- سریه، صالح، رساله الایمان، دارالمعارف، مصر 1402.
9- سوزنگر، سیروس، اندیشه‌های سیاسی سید قطب، چاپ اول، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران 1283.
10- سیاوشی، کرم، تحلیل انتقادی مبانی و روش تفسیری سید قطب در فی ضلال القرآن، چاپ اول، شرکت چاپ و نشر بین الملل، تهران 1389.
11- شهری، گل سخن، مفهوم جاهلیت و اصول‌گرایی مذهبی سیاسی در اندیشه سید قطب، چاپ اول، نشر احسان، تهران 1391.
12- شورگشتی، مجید، نقد و بررسی اندیشه‌های سلفی سید قطب و تأثیر آن بر گرایش‌های فکری جهان اسلام، راهنما و مشاور مهدی فرمانیان و حمید ملک مکان، پایان نامه‌ی سطح 3 حوزه علمیه قم 1389.
13- علیزاده موسوی، سید مهدی، سلفی‌گری و وهابیت، جلد 1 و 2، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم 1391.
14- فرمانیان، مهدی، «گرایش‌های فکری سلفیه در جهان امروز»، فصلنامه مشکوه، شماره 104، تهران 1388.
15- قطب، سید، اسلام و دیگران، ترجمه سید محمد شیرازی، نشر نور، تهران 1383.
16- ــــ ، آینده در قلمرو اسلام، ترجمه سیدعلی خامنه‌ای، انتشارات هجرت، قم 1345.
17- ــــ ، عدالت اجتماعی در اسلام، ترجمه‌ی محمدعلی گرامی و سیدهادی خسرشاهی، چاپ بیست و پنجم، نشر کلبه‌ی شروق، تهران 1379.
18.ــــ ، فی ظلال القرآن، دارالشروق، بیروت 1415.
19- ــــ ، مبانی تفکر اسلامی، ترجمه‌ی ابوبکر حسن‌زاده، چاپ اول، نشر احسان، تهران 1387.
20. ــــ، بی‌تا، معالم فی الطریق (چراغی بر فراز راه)، ترجمه‌ی حسن اکبری مرزناک، بی جا، انتشارات امت (بی تا).
21- ــــ ، ویژگی‌های جهان‌بینی اسلامی، ترجمه سید محمد خامنه‌ای، چاپ اول، انتشارات تولید کتاب، تهران 1388.
22- مصطفی،‌ هاله، استراتژی دولت مصر در رویارویی با جنش‌های اسلامی، اندیشه‌سازان نور، تهران 1382.
23- میراحمدی، منصور و دیگران، «ایدئولوژی سید قطب و اسلام رادیکال» پژوهشنامه‌ی علوم سیاسیف سال چهارم، شماره‌ی اول، زمستان 1387، ص 212-175.
24- نعمتی، یعقوب، «تمسک به ترور برای دستیابی به هدف القاعده»، روزنامه‌ی رسالت، شماره 6799، 1388.
25 نقوی، سید علی محمد، شکوفایی انقلاب اسلامی در مصر، نشر نور، تهران 1378.
منابع لاتین:
1-Rjohan Gunaratna inside Al-Qaeda: Global network of Terror (London, New York: I.B Tauris and co Ltd 2002) pp. 100-101.
2- Zimmerman, op. cit.p. 240: Shepard, op. cit,p. 537. Gunaratna op. cit. pp. 95-166.
Bin laden, Declaration of war Against American Occupyint the Land of the Two Holy Places. (26.8.1996) Wailable at:
http://www.Azzam.com/html/articlesdeclaration htm.
3- Ibid, p, and: Murr.op.cit

منبع مقاله :
فرمانیان، مهدی؛ (1393)، مجموعه مقالات کنگره جهانی «جریان‌های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام، جلد هفتم» (بی م)، قم: دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (ع))، چاپ اول

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط