نقش تمدنی آثار اسلامی‌ و اماکن مقدس در ایجاد هویت اسلامی

امروزه کشورهای بسیاری در نگه داشت آثار برجای مانده ‌از پیشینیان خود می‌کوشند و هزینه‌های هنگفتی صرف می‌کنند؛ چرا که آنها میراث فکری، فرهنگی و تمدنی هستند. حساسیت به پاس داشت آثار باستانی هنگامی ‌افزایش می‌یابد که‌
يکشنبه، 21 آذر 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
نقش تمدنی آثار اسلامی‌ و اماکن مقدس در ایجاد هویت اسلامی
 نقش تمدنی آثار اسلامی‌ و اماکن مقدس در ایجاد هویت اسلامی

 

نویسنده: محمدرضا فرخی (1)

 

چکیده

امروزه کشورهای بسیاری در نگه داشت آثار برجای مانده ‌از پیشینیان خود می‌کوشند و هزینه‌های هنگفتی صرف می‌کنند؛ چرا که آنها میراث فکری، فرهنگی و تمدنی هستند. حساسیت به پاس داشت آثار باستانی هنگامی ‌افزایش می‌یابد که‌ این آثار با انبیا و اولیای الاهی و بزرگان دین پیوند بخورد. زیرا سبب تقویت اعتقاد و ایمان مسلمانان می‌شود. از سوی دیگر، بی توجهی به‌ این آثار، سبب ایجاد شک و تردید در بین مسلمانان می‌شود. از این رو، تأکید بسیاری بر حفظ و نگهداری آثار و اماکن اسلامی ‌دارد. قرآن کریم با اشاره به دقت نظر در آثار برجای مانده‌ از پیشینیان به منظور عبرت آموزی، از تخریب آنها جلوگیری کرده است. همچنین با بیان آیاتی درباره‌ انبیای پیشین همانند تابوت عهد حضرت موسی (علیه السلام) و داستان حضرت ابراهیم (علیه السلام) در کنار کعبه و جریان ساخت مسجد بر روی قبور اصحاب کهف به منظور جاودان ماندن خاطره‌ آنها، بر حفظ و نگهداری آثار اسلامی‌ تأکید می‌ورزد. همچنین با بیان آداب ویژه‌ای، به بزرگداشت اماکن مقدس سفارش کرده‌ است. در سیره رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هیچ گونه تعرضی به‌ آثار تمدنی، که دیگر ترویج بت پرستی نداشتند، و نیز آثار تمدنی و مکان‌های مقدس اقلیت‌های مذهبی، مشاهده نمی‌شود. از سوی دیگر، سفارش آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) در خصوص زیارت قبرشان، جلوگیری از تخریب و فراموشی قبر فرزندشان ابراهیم و نیز قبر عثمان بن مظعون، رفتن همیشگی به بقیع، حضور در کنار قبور شهدای احد و سلام کردن بر آنها و نیز تشویق مسلمانان به حضور در مساجد، به ویژه مسجدالحرام و مسجدالنبی (صلی الله علیه و آله و سلم) و مسجد قبا، همگی دلالت بر نگه داشت آثار تمدنی اسلام و حفظ اماکن مقدس می‌کند. مسلمانان هم به پیروی از سنت نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم)، علاوه بر حفظ وسایل شخصی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با رفتن به زیارت قبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و عبادت و ساخت بارگاه در آنجا به حفظ و نگه داری آن مکان مقدس و اثر اسلامی‌ پرداختند. همین رفتار را هم در خصوص قبور سایر انبیا، اهل بیت (علیه السلام)، شهدا، صحابه و نیز بزرگان خود داشتند. علت پاس داشت آثار و اماکن مقدس اسلامی ‌این است که‌ آنها دروازه ورود به ملکوت و تجلی گاه خداوند هستند. از سوی دیگر، آثار و نمادهای فرهنگی اسلام فقط یک حادثه و اتفاق بیرونی در گذشته‌های دور نیست، بلکه با ایجاد پلی میان گذشته شکوهمند و امروزه مسلمانان، شناسنامه و هویت آنها را تشکیل می‌دهد و نیز سندی زنده و پشتوانه‌ای محکم برای آثار مکتوب حدیثی و تاریخی است. نبود آنها باعث ایجاد شک و تردید در اصل دین و بی هویتی در بین مسلمانان می‌شود، کما اینکه مسیحیت در برهه‌ای از زمان به‌ آن دچار شد. آثار اسلامی، نشانگر هویت پرافتخار گذشته ماست و هر گونه تردید در خصوص اصالت و قدمت تمدن اسلامی‌ و تخریب آنها، نتیجه معکوس به بار خواهد آورد.
کلید واژه : رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، آثار اسلامی، اماکن مقدس، اثر تمدنی، هویت اسلامی.

مقدمه

زندگی انسان‌ها را می‌توان عبارت از رابطه‌ها دانست؛ از رابطه با معبود و مولا گرفته تا رابطه با اعضای خانواده و افراد جامعه و حتی ارتباط با اشیای محیط اطراف همانند خانه، کتاب، درختان، آثار باستانی، مکان‌های مقدس و .... از سوی دیگر، در کنار هر رابطه‌ای، حق یا حقوقی هست. حفظ این رابطه‌ها و داشتن زندگی زیبا مستلزم رعایت آن حقوق است و ما شاهد هستیم که سبب بی نظمی‌ها و تلخ کامی‌های جامعه رعایت نکردن و انجام ندادن آن حقوق است. از جمله‌ این رابطه‌ها، رابطه و پیوند با گذشتگان است که در آثار برجای مانده‌ از آنها تجلی پیدا کرده‌ است، چرا که آثار باستانی آیینه گذشتگان و پلی بین انسان های حاضر با گذشتگان است. از جمله حقوق این آثار، نگه داری و بازسازی آن است تا آیندگان از گذشته خود بی خبر نباشند و پیشینه خود را افسانه نخوانند. همچنین نگه داری آثار، به سبب عبرت آموز بودن آنهاست: «تلک آثارنا تدل علینا فانظروا بعدنا الى الآثار». (2)
آثار باقی مانده جلوه‌ای از صاحبان آن به شمار می‌رود. امروزه کشورهای بسیاری در نگه داشت آثار برجای مانده‌ از پیشینان می‌کوشند و در این زمینه برنامه‌ریزی‌های خاصی دارند. حتی مردم در همه جای دنیا برای بزرگداشت سربازان گمنام، سنگ یادبود درست می‌کنند.
حساسیت به پاس داشت آثار باستانی هنگامی ‌بیشتر می‌شود که ‌این آثار با انبیا و اولیای الاهی پیوند بخورد، که علاوه بر فایده ذکرشده، سبب تقویت اعتقاد و ایمان آنها می‌شود. از سوی دیگر، بی توجهی به‌ این آثار و رعایت نکردن حقوق آن، سبب پدید آمدن آثار سوء در جامعه، از جمله دمیدن روح شک در پیروان، می‌شود.
همچنین از جمله رابطه‌ها، پیوند با نمادهای دینی و مذهبی است، چرا که در فطرت انسان‌ها میل به خداشناسی، خداباوری و گرایش به دین و مذهب زمینه‌ای بس قوی دارد. از این رو، انسان متدین و مذهبی در خصوص مذهب و دینش و آنچه به آیینش ارتباط دارد، همانند مکان‌های مقدس، حساس است. اسلام به عنوان دین جهانی که ‌امور دنیوی و اخروی را عهده دار است تأکید بسیاری بر حفظ و نگهداری آثار اسلامی ‌دارد. زیرا باعث تقویت ایمان و ایجاد هویت اسلامی‌ در هر فرد مسلمان می‌شود.

تعاریف

پیش از ورود به بخش اصلی مقاله، مفاهیم اصلی این بحث را تعریف می‌کنیم.

تمدن

با توجه به وجود تعاریف متعددی که‌ از فرهنگ و تمدن شده ‌است، فرهنگ، بیشتر جنبه‌های ذهنی و معنوی زندگانی جمعی انسانی را مانند آیین‌ها و آداب و زبان و دین و دانش شامل می‌شود و تمدن، بیشتر جنبه‌های عینی و مادی ساخته‌های انسان را شامل می‌شود، مانند معماری، شهرسازی و فن آوری، (3) ولی از آنجایی که پای نقش و معنا به میان می‌آید، با فرهنگ ارتباط بیشتری پیدا می‌کند. بنابراین، در اینجا منظور از تمدن، همان فرهنگ است که جنبه‌های معنوی و نظری آثار را در بر دارد.

آثار اسلامی ‌و اماکن مقدس

هرچند بین آثار اسلامی ‌و اماکن مقدس تفاوت معنایی وجود دارد، ولی در اینجا به یک معنا هستند: مقابر انبیا و بزرگان دین، مکان‌های منسوب به آنها و مساجد، که همواره نزد مردم احترام فراوانی داشته‌اند و هر گونه‌ اقدامی ‌که به بی احترامی ‌به آنها منجر شود، با واکنش شدیدی مواجه می‌گردد. زیرا آنها نماینده معانی و مفاهیم فرهنگ اسلامی ‌هستند.

هویت اسلامی

هویت یعنی آنچه موجب شناسایی شخص باشد. (4) هویت در معنای اجتماعی آن می‌تواند ساختار، شکل یا قالبی باشد که موجب شناسایی جامعه می‌شود. هویت اسلامی‌ عبارت است از حقیقت جزنی (شخصی یا اجتماعی) به همراه مؤلفه‌های مسلمانی (5) (پیروی از قرآن و سنت و سیره پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)).

قرآن و آثار اسلامی

برای پیوند بین جوامع امروزی با پیشینیان و ارث بردن از تجربیاتشان ناچار از نوشتن تاریخ و حفظ آثار گذشتگان هستیم؛ کاری که همه ملت ها انجام می‌دهند. پیشرفت تمدنی هر کشوری به ‌اندازه توجه و اهتمامشان به تاریخ و حفظ و احیای آثار برجای مانده‌ ازگذشتگان است.
قرآن کریم بر این روش و سنت پسندیده بشری و دقت در تاریخ و آثار گذشتگان، ولو کافران، تأکید کرده‌ است تا عبرت، پند و درسی برای مسلمانان باشد. خداوند می‌فرماید: «همانا (مشرکان مکه به هنگام مسافرت به شام) بر منطقه‌ای که باران بلا بر آن باریده بود (و سنگ باران شده بودند) گذر کردند. آیا آن را نمی‌دیدند (تا پند گیرند؟) چرا، (منطقه‌ی قوم لوط را دیدند ولی عبرت نگرفتند زیرا) آنان به قیامت و رستاخیز امید و ایمانی نداشتند». (6)
«بگو در زمین سیر کنید و بنگرید عاقبت کسانی که قبل از شما بودند چگونه بود». (7)
«ما طایفه عاد و ثمود را نیز هلاک کردیم، و مساکن (ویران شده) آنها برای شما آشکار است». (8)
و نیز آیات دیگری که با بیان داستان و تجارب جوامع گذشته، انسان‌ها را به تأمل و تفکر و عبرت از آنها دعوت می‌کند.
نگهداری از آثار پیامبران و اولیای خدا، به لحاظ عاطفی و نیز ارتباط فکری و سلوکی، اهتمام بیشتری می‌طلبد. قرآن کریم می‌فرماید امت‌های پیشین به حفاظت و صیانت از آثار پیامبران خود اهتمام داشتند، و به‌ آن تمسک می‌جستند، همانند تابوت و صندوقی که در آن برخی از بقایای آثار خاندان موسی (علیه السلام) و هارون (علیه السلام) قرار داشت و آن را در نبردها حمل می‌کردند.
«و پیامبرشان به‌ آنها گفت: نشانه‌ی حکومت او این است که تابوت (عهد) به سوی شما خواهد آمد، (همان صندوقی که) آرامشی از پروردگارتان و یادگاری از میراث خاندان موسی و هارون در آن است، در حالی که فرشتگان آن را حمل می‌کنند، همانا در این موضوع، نشانه‌ی روشنی برای شما است، اگر ایمان داشته باشید». (9)
در آن تابوت که فرشتگان حمل می‌کردند کفش و عصای حضرت موسی (علیه السلام) و عمامه حضرت هارون (علیه السلام) و قطعه‌هایی از الواح تورات قرار داشت و هر وقت مؤمنان، رهسپار نبردی می‌شدند برای فتح و پیروزی بر دشمنانشان، آن تابوت را در جلوی لشکر قرار داده، برای آرامش دل‌ها به‌ آن تمسک می‌جستند. (10)
در جریانی دیگر، به‌ آثاری اشاره می‌شود که ‌از پیامبر بزرگی همچون ابراهیم (علیه السلام) در کنار کعبه باقی مانده‌ است. ابراهیم خلیل الله (علیه السلام) در کنار کعبه سرپناهی برای همسر و فرزندش هاجر و اسماعیل بنا می‌کند. سپس همین مکان مدفن اسماعیل و هاجر می‌شود. (11) خداوند آن را مقدس شمرده ‌است و حاجیان بر گرد آن در اطراف کعبه طواف می‌کنند. حجر اسماعیل برای همیشه خاطره شکوهمند این مادر و فرزند و دیگر مدفونان در آن مکان مقدس را جاودانه نگه می‌دارد. (12)
از جمله‌ آیات و نشانه‌های خداوند، مقام ابراهیم است؛ (13) جایی که حضرت ابراهیم (علیه السلام) به هنگام بنای کعبه روی سنگی می‌ایستاد، (14) یا جایی که عبادت می‌کرد؛ (15) یا مکانی که دعوت عمومی‌ برای انجام مراسم حج می‌کرد. (16) خداوند این اثر ارزشمند را نگه داری کرده، از مردم می‌خواهد نزد آن نماز بخوانند: «از مقام ابراهیم، جایگاهی برای نماز انتخاب کنید». (17)
ابراهیم (علیه السلام) هنگامی‌ که ‌هاجر و فرزندش اسماعیل (علیه السلام) را در سرزمین مکه رها کرد، آب تمام شد و عطش شدیدی بر هر دو غلبه کرد، فرزند از شدت عطش به خود می‌پیچید. هاجر برای طلاب آب، هفت مرتبه بین کوه صفا و مروه رفت و آمد. به ‌این جهت است که حجاج هفت بار بین صفا و مروه طواف می‌کنند. (18)
فرزندی تشنه ‌از تشنگی پا به زمین می‌ساید و خداوند با فرستادن جبرئیل و به سبب ارج نهادن به عاطفه مادری هاجر، از زیر پاهای کودکش اسماعیل، چشمه زمزم را پدید می‌آورد و آن را برای همیشه تاریخ نگه می‌دارد تا این خاطره مهم از حافظه تاریخ پاک نشود.
همچنین، قرآن کریم «صفا» و «مروه» را از شعائر الاهی شمرده‌است: «صفا و مروه‌ از شعائر و نشانه‌های خداست». (19)
از سوی دیگر، امر به تعظیم شعائر الاهی کرده، آن را دلیل تقوای قلوب می‌داند، آنجا که می‌فرماید: «و هر کس شعائر دین خدا را بزرگ و محترم دارد، این، صفت دل‌های با تقواست». (20)
بنابراین، اگر این امور از شعائر دین خداست و انسان را به یاد خدا و دین حنیف می‌اندازد و خاطره‌ای از خاطرات مقدس را در نظرها تجدید می‌کنند، پس چرا انبیا و اولیای الاهی که ناشران آیین خدا و حافظان دین او هستند و امور وابسته به آنها، جزء شعائر نباشد؟!
از این رو، هیچ فرد منصفی نمی‌تواند منکر این مطلب شود که وجود انبیا و اولیای الاهی از شعائر و نشانه‌های آیین مقدس اسلام است که یکی از روش‌های بزرگداشت آنها پس از درگذشتشان، علاوه بر حفظ مکتبشان، حفظ و نگه داری قبور و آثار برجای مانده‌ از آنهاست.
قرآن از خانه‌هایی یاد می‌کند که پیامبران و صالحان در آنها می‌زیسته‌اند و یادآور پاکی ها، خلوص نیّت‌ها و بزرگی و عظمت آنهاست. می‌فرماید: « (این چراغ پرفروغ) در خانه‌هایی قرار دارد که خداوند اذن فرموده دیوارهای آن را بالا برند (تا از دست برد شیاطین و هوسبازان در امان باشد)؛ خانه‌هایی که نام خدا در آن برده شود و صبح و شام در آن تسبیح گویند». (21)
هنگامی‌که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) این آیه شریفه را در مسجد تلاوت کرد، فردی برخاست و پرسید: مقصود از این خانه‌ها کدام است؟ ایشان فرمودند: خانه‌های پیامبران. در این هنگام ابوبکر برخاست و به خانه علی و زهرا اشاره کرد و گفت: ای پیامبر خدا! این خانه ‌از همین خانه‌هاست که خدا اجازه بر رفعت و منزلت آنان داده‌ است؟ حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: آری از برترین آنهاست. (22)
به پاس وجود این گونه شخصیت‌ها، خداوند اذن داده‌ است که به ‌این آثار، از دیده تعظیم و تکریم نگریسته شود و نه تنها از ویرانی و آلودگی حفظ شوند، بلکه به هنگام فرسودگی تعمیر شوند. سروده دعبل خزایی در فضائل و مناقب اهل بیت (علیه السلام) و خانه‌هایی که در آن بودند نیز اشاره به همین مطلب دارد. وی این شعر را در محضر امام رضا (علیه السلام) خواند و با دریافت جایزه مهر تأیید گرفت:
مدارس آیات خلت من تلاوة و منزل وحى مقفر العرصات ...؛ (23)
آن خانه‌ها محل فرا گرفتن آیات قرآنی بود که ‌امروز خالی شده و محل نزول وحی الاهی بود که به بیابان خشک و قفر مبدل شده‌ است.
خانه‌هایی که پی ریزی آنها برای نماز و تقواست و اساس آنها برای روزه و پاکی و نیل به حسنات است.
خانه‌هایی که جبرئیل امین از سوی خداوند به همراه سلام و برکات او، بر آنها نازل می‌گردد.
خانه‌هایی که محل وحی خدا و معادل علم، و راه‌های رشد و روشن اوست.
خانه‌های مردمانی که دیگران به برکت آنان هدایت می‌یابند، و در اثر عصمتشان از هر اشتباه و لغزشی در امان‌اند. (24)
قرآن کریم نیز در داستان اصحاب کهف از مؤمنانی سخن می گوید که برای بزرگ‌داشت اصحاب کهف، تصمیم گرفتند مسجدی بر روی قبور آنها بنا کنند تا یادشان همیشه جاوید بماند؛ «مؤمنان راستین که ‌از این امر آگاهی یافته بودند و آن را سند زنده‌ای برای اثبات رستاخیز به مفهوم حقیقی‌اش می‌دانستند، سعی داشتند این داستان هرگز فراموش نشود، و لذا گفتند: ما در کنار مدفن آنها مسجد و معبدی می‌سازیم». (25)
فخر رازی می‌گوید: «آنان می‌گفتند مسجدی نزد مدفن اصحاب کهف بسازیم تا خدا را در آن عبادت کنیم و آثار اصحاب کهف را نیز به وسیله‌ آن مسجد حفظ کنیم». (26) زمخشری صریحاً به تبرک جستن به مکان اصحاب کهف اشاره کرده، می‌گوید: «مسلمانان و پادشاهشان تصمیم گرفتند بر درب غار مسجدی ساخته تا در آنجا نماز خوانده و به‌ آن مکان تبرک جویند». (27)
از دیدگاه قرآن کریم، همه جای زمین یکسان نیست؛ پاره‌ای از مکان‌ها قداست دارند (28) و برای احترام و بزرگ‌داشت آن مکان‌های مقدس و حفظ و نگهداری آنها آداب ویژه‌ای فرموده ‌است:
(ادْخُلُوالبابَ سُجَّداً)؛
در باب کوه طور: (فَاخلَع نَعلَیكَ)؛ (29)
درباره خانه‌های پیامبر: (لَا تَدْخُلُوا بُیوتَ النَّبِی إِلَّا أَنْ یؤْذَنَ لَكُمْ ). (30)
درباره مساجد: (خُذُوا زِینَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ). (31)
درباره مسجدالحرام: (فَلَا یقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ). (32)
درباره‌ی کعبه: (طَهِّرَابَیتِیَ)؛ (33)
همچنین، وقتی خداوند برای بزرگ‌داشت و جاودان ماندن انبیا بر آنها «سلام» می‌کند، (سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ) (34)، (سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِیمَ ) (35)، (سَلَامٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ) (36)، (وَسَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِینَ)، (37) این درسی است که مسلمانان هم به زیارت قبور انبیا و اولیای الاهی و اماکن منتسب به‌ آنها بروند و با سلام کردن بر آنها، ارتباط عاطفی و دینی برقرار کنند تا یاد و مرامشان را همواره زنده نگه دارند.

آثار اسلامی ‌در سیره و سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)

با هجرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به یثرب و گسترش اسلام در شبه جزیره عربستان، یکی از مسائل مورد توجه، این بود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با آثار تمدنی برجای مانده‌ از گذشتگان و اماکن مقدس نزد مردم چگونه برخورد کردند. با اینکه هنوز بسیاری از مردم اسلام نیاورده بودند و اماکن، آداب و مراسم ویژه‌ای داشتند.
از آنجایی که دعوت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر پایه ‌ایمان به خدای یگانه و نفی شرک و بت پرستی بود، لذا با هر گونه شرک و بت پرستی به مبارزه برخاستند و به ‌از بین بردن نمادها و مکان‌های مروج بت پرستی، به عنوان مظهر ضد دینی، پرداختند. (38) ولی در یمن آثار تمدنی همچون پرستشگاه «برن» یا «بران» در منطقه «العماید» در شهر «مارب» وجود داشت که به عبادت الاهه «المقه» اختصاص داشت. هنوز این عبادتگاه با معماری دوره جاهلی در جنوب شبه جزیره عربستان پابرجاست. (39) همچنین، در پنج کیلومتری شهر «مارب»، پرستشگاه معروف قوم سبا به نام «حرم بلقیس» و «محرم بلقیس» است که ‌الاهه «المقه» رب «اوام» پرستش می‌شد. برخی کارشناسان ساخت این پرستشگاه را قرن هشتم پیش از میلاد گفته‌اند. (40) ولی امروزه سقف و دیوارهای بلند آن از بین رفته ‌است. (41) نیز چسبیده به شهر «صرواخ» یکی از شهرهای مهم قوم سبأ، جایگاه ‌الاهه «الموقاه» بود که دکتر احمد فخری ویرانه‌های آن را مشاهده کرده ‌است. (42)
از آنجایی که ‌این مکان‌ها تبدیل به‌ آثار تمدنی شده بودند و مکانی برای ترویج بت پرستی نبودند، هیچ گاه تخریب نشدند. لذا وقتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به منطقه باستانی اصحاب حجر رسیدند اعمال آنها را مذمت کردند ولی آنجا را خراب نکردند. (43) وقتی هم ایشان به یک اثر باستانی و تمدنی از قوم ثمود رسیدند، آن را به امیرمؤمنان علی (علیه السلام) توضیح دادند و هرگز به بهانه شرک آن را تخریب نکردند. (44) ایشان به آثار تمدنی و اماکن مقدس اقلیت‌های مذهبی تعرضی نداشتند و کنیسه‌های سرزمین یمن، مانند کنیسه نجران، کنیسه مارب و کنیسه ظفار را تخریب نکردند. (45)
هنگامی‌ که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) علاء بن عبدالله را در سال هشتم به بحرین فرستادند تا اهالی آن دیار را به‌ اسلام یا پرداخت جزیه دعوت کند، برخی از آنها بر کیش خود، مجوسی، یهودی و مسیحی باقی ماندند و راضی به پرداخت جزیه شدند. (46) این نشان دهنده‌ این است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به‌ آثار دینی اهل کتاب تعرضی نکردند.
در نبردهایی که با یهودیان داشتند، همانند غزوه بنی قینقاع، (47) بنی نضیر، (48) بنی قریظه (49) و خیبر (50) دستور تخریب معابد دینی و قلعه‌های آنها را ندادند. در مدینه بناهای بلند و قلعه‌های (آطام) (51) بسیار بود و هر یک به نامی ‌خوانده می‌شد. (52) گفته شده عمالقه (نسل فرزندان عملاق بن أرفخشد بن سام بن نوح) نخستین کسانی بودند که در یثرب آنها را ساختند. (53) یهودیان هم برای خود 59 اطم داشتند. (54) رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نه تنها از تخریب و ویرانگری آطام مدینه جلوگیری کردند، (55) بلکه‌ آنها را زیور شهر دانستند. (56)
اهمیت حفظ آثار تمدنی اسلامی ‌و مکان‌های مقدس، به خوبی در گزارش معراج رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نمایانگر است که آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) برخی اماکن مربوط به ‌انبیای پیشین، همانند «طور سینا»، یعنی مکانی که خداوند با حضرت موسی (علیه السلام) سخن گفت و زادگاه حضرت عیسی (علیه السلام) در «بیت لحم» را زیارت کردند و به پاس بزرگ داشت آن مکان‌هایی که پیامبران خدا با آنها تماس داشتند، به نماز ایستادند. (57)
همچنین، پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با یک آینده‌نگری دقیق، برای اینکه راه حق و حقیقت گم نشود و آیندگان با او و مکتبش پیوند ماندگاری برقرار کنند، سفارش های ویژه‌ای درباره حضور در کنار قبر خود (اثر تمدنی اسلامی) کردند. همانند:
«هر کس حج بگزارد و قبر مرا، پس از رحلتم، زیارت کند همانند کسی است که مرا در حال حیات زیارت کرده ‌است»؛ (58) «هر کس قبر مرا زیارت کند شفاعت من بر او واجب است»؛ (59) «هر کس حج به جا آورد و مرا زیارت نکند بر من ستم کرده ‌است»؛ (60) مردم در پرتو زیارت قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، با مرکز نشر آیین اسلام آشنا می‌شوند و از حوادثی که در آن می‌گذرد آگاه می‌گردند. همچنین علوم و احادیث صحیح را از آنجا دریافت می‌کنند، به‌ اطراف و اکناف جهان پخش می‌کنند و دیدن قبر مطهر سندی زنده بر وجود حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) برای آیندگان بسیار دور است.
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر حفظ یاد و نگه داری آثار و قبور شخصیت‌های مذهبی و کسانی که با آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) پیوند و ارتباط داشتند اهتمام بسیار داشتند. آن حضرت هنگام دفن عثمان بن مظعون، ضمن تجلیل از او، برای حفظ و پایداری قبرش، قطعه سنگی بالای قبر نصب کردند. (61) به گونه‌ای که بعدها پس از اینکه قبرستان بقیع دچار تغییراتی شد با همین سنگ، قبر عثمان بن
مظعون را شناختند. (62) همچنین، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از وفات فرزندش، ابراهیم، دستور داد او را در مجاورت قبر عثمان دفن کنند. (63) این احترام برای آن است که نباید قبر عثمان بن مظعون به مرور زمان از بین برود، بلکه باید به عنوان یک مکان مقدس و اثر اسلامی‌ و تمدنی مشخص باشد تا آیندگان آن را بشناسند و به صاحبش عرض ادب و احترام کنند و خاطره‌ او را- در دوران صدر اسلام- به عنوان سرمشق، زنده بدارند. به گونه‌ای که بعدها برخی شخصیت‌های اسلامی ‌دیگر خواستار دفن در کنار قبر عثمان بن مظعون شدند. (64)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از وفات فرزندش، ابراهیم، با اینکه نوزاد بود، دستور داد او را به بقیع منتقل، و در کنار قبر صحابی بزرگی همچون عثمان بن مظعون دفن کنند و نیز با سنگی علامت گذاری کنند. (65)
آری، او باید در قبرستان رسمی ‌شهر مدینه، یعنی بقیع که در آینده پیکر اهل بیت و یاران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، شخصیت‌های علمی، محدثان و قاریان را در آغوش خواهد گرفت، دفن شود و نیز به وسیله علامتی مشخص و اثری پایدار و به عنوان سمبلی گویا حفظ شود، تا یاد او در خاطره‌ها زنده و اثر قبر او در مرئی و منظر مسلمانان باقی بماند.
نیز رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) همواره به بقیع (66) و هر ساله به ‌احد می‌رفتند و در کنار قبور شهدا حاضر می‌شدند و به آنها سلام می‌کردند. (67) از مکان‌های مقدسی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به زیارت آنجا شتافت قبر مادرش بود. در گزارش آمده که‌ آن حضرت پس از زیارت قبر مادرش گریست و کسانی هم که ‌اطرافش بودند گریستند. (68) و نیز با حضور بر قبر مصعب بن عمیر برای او دعا کردند و قرآن خواندند. (69) بنابراین، باید این آثار تمدنی اسلامی ‌که میراث فرهنگی برای آیندگان هستند، حفظ و نگه داری شوند.
برنامه هفتگی حضرت فاطمه‌ (س) این بود که هر جمعه به زیارت قبر عمویش حمزه‌ سیدالشهداء می‌رفت و ضمن ترمیم و اصلاح کردن قبر (70) با پرچم (71) یا سنگی علامت گذاری می‌کرد (72) و به سبب قداست محل در آنجا به عبادت و نماز و نیز سوگواری می‌پرداخت. (73) این بانوی بهشتی (74) در کنار قبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای جاودان ماندن آن مکان مقدس این گونه فرمود: «هر کس تربت احمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را ببوید، روا نیست که در طول زمان، مشک و عنبر ببوید». (75)
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای پاس داشت از قبور اهل بیت گرامی‌اش (علیه السلام)، با این هدف که آیندگان ارزش‌های الاهی را پاس بدارند، خطاب به ‌امیر مؤمنان فرمودند: «علی جان؛ هر که قبرهای شما را بسازد و آنها را نگهداری کند همانند کسی است که به سلیمان در ساخت بیت المقدس کمک کرده است». (76)
از سوى دیگر، توجه ویژه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به‌ آثار اسلامی ‌و اماکن مقدس را می‌توان از اهتمام و تأکید ایشان بر مساجد به دست آورد. زیرا نخستین اقدام پس از هجرت، ساخت مسجدی در قبا بود. پس از آن، مسجدالنبی (صلی الله علیه و آله و سلم) در یثرب یا مدینة النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) ساخته شد. به دنبال آن، هر یک از طوایف عرب در ناحیه خود مسجدی ساختند. آنها از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌خواستند تا در نقطه‌ای که برای مسجد انتخاب کرده بودند، نماز بگزارد. ابن شبه فهرستی از مساجدی را که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در آنها نماز خوانده به دست داده‌ است. (77)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای تشویق مسلمانان به ساخت و آباد کردن مکان مقدسی همچون مسجد، سفارش‌های بسیاری فرمودند که در منابع حدیثی بدان اشاره شده‌ است، از جمله: «هر کس مسجدی را بنا کند، خداوند برای او در بهشت خانه بنا کند»؛ (78) و «هر کس در مسجدی از مساجد خدا چراغی افروزد، پیوسته فرشتگان الاهی و حاملان عرش تا هنگامی‌ که‌ آن چراغ روشنایی دارد، برای او طلب آمرزش می‌کنند». (79) ولی آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) در خصوص مسجد الحرام، مسجدالنبی (صلی الله علیه و آله و سلم) و مسجد قبا برای حضور همه مسلمانان در همه ‌ادوار سفارش ویژه‌ای فرمودند: «ثواب یک رکعت نماز در مسجد الحرام، به ‌اندازه یکصد رکعت در مسجد من است»، (80) «برپا داشتن یک نماز در این مسجد من، بر هزار نماز در دیگر مساجد برتری دارد، جز در مسجد الحرام»؛ (81) و نیز: «کسی که خود را در خانه‌اش تطهیر کند، آنگاه به مسجد قبا درآید و دو رکعت نماز بگزارد، ثواب یک عمره را برده ‌است». (82)
به پاس داشت این مکان مقدس که یادآور خاطرات خوب گذشته بود، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که «اسوه حسنه» هستند، بعدها که در مرکز مدینه ساکن شدند، هر شنبه پیاده و سواره برای زیارت مسجد قبا می‌آمدند (83) و در آنجا نماز می‌خواندند. (84) برخی از صحابه هم چنین می‌کردند. (85)
مسلمانان برای بزرگ داشت آثار برجای مانده ‌از زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به زیارت مساجد پیرامون مدینه می‌رفتند. با وجود این، نزد امام صادق (علیه السلام) ، که پیشوایان اهل سنت از محضرش کسب علم کرده‌اند، (86) آمدند و پرسیدند که ‌از کدامین مسجد آغاز کنیم بهتر است؟ چنین می‌فرمود: «از مسجد قبا آغاز کن و آن زیاد نماز بخوان؛ زیرا آن نخستین مسجد در این منطقه است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در آنجا نماز خواندند. پس از آن، به مشربه‌ام ابراهیم برو و در آنجا نماز بگزار؛ زیرا آنجا خانه دوم پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و محل نماز اوست». (87)
نکته‌ای دیگر درباره مسجد النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) اینکه سقف مسجد بر ستون‌هایی قرار داشت که، علاوه بر نگه داری از سقف، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و اصحاب نیز از آن استفاده می‌کردند. از هر ستونی خاطره‌ ویژه‌ای باقی مانده که سبب شده‌ است جنبه تبرک و تقدس به خود گیرد و با گرفتن نام‌های خاص، در تاریخ به عنوان یک اثر تمدنی اسلامی‌ جاودان بماند و حوادث صدر اسلام را زنده نگه دارد. هــر بار هم که مسجد بازسازی می‌شد، محل این ستون‌ها (استوانه حرس، استوانه توبه، استوانه وفود، استوانه سریر، استوانه قرعه، استوانه حنانه، استوانه مربعه‌القبر یا مقام جبرئیل، استوانه تهجد و استوانه مخلقه) تغییری نمی‌کرد، جز اینکه ستون‌های قدیمی‌ جای خود را به ستون‌های جدید می‌داد. (88)
از جاهای مقدس در مسجد النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)، که رسول خدا به قداست آن اشاره کرده‌اند، «روضه مطهّرة» و «روضه شریفه» و نیز منبر آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) است که ‌امروزه هم محل توجه همه مسلمانان است. آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین فرمودند: «فاصله بیت و منبر من باغی است از باغ‌های بهشت». (89) نیز فرمودند: «منبر من در کنار دری از درهای بهشت قرار گرفته ‌است». (90) اصحاب رسول خدا با قرار گرفتن در کنار استوانه‌ها و روضه مطهره و نیز دست کشیدن بر منبر ضمن تبرک جستن به دعا و نماز می‌پرداختند. (91) رسول خدا رسیدگی به مسجدش را به علی (علیه السلام) و نوادگانش واگذار کرد، همان گونه که حضرت موسی (علیه السلام) از خدای تبارک و تعالی تقاضا کرد مسجدش را به وسیله‌ هارون (علیه السلام) پاکیزه
و روشن کند. (92)

مسلمانان و آثار اسلامی‌

مسلمانان به پیروی از سنت نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) از همان قرن‌های نخستین اسلام در حفظ اماکن مقدس و آثار بزرگان دین و شخصیت‌های مذهبی خود کوشا بودند و به عنوان میراث دینی و فرهنگی، آنها را از گزند حوادث روزگار حفظ می‌کردند؛ به گونه‌ای که حتی پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نه تنها از وسائل شخصی بلکه ‌از مقبره ‌ایشان حفظ و نگه داری کردند و بر آن بارگاه ساختند و حتی به قبر هم تبرک می‌جستند. مسلمانان نه تنها در خصوص رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بلکه در خصوص علمای خود هم، چنین رفتاری داشتند.
ابن سیرین نقل می‌کند: «نزد انس بن مالک، عصایی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود که پس از وفاتش آن را با او دفن کردند». (93) نقل است که معاویه هنگام وفات وصیت کرد که با پیراهن، شلوار، قبا و مقداری از موی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دفن شود. (94) عمر بن عبدالعزیز نیز قبل از وفاتش دستور داد مو و ناخنی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در کفنش قرار دهند. (95)
ابن عمر در مکان‌هایی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نماز خوانده بود، نماز می‌خواند. (96) ابن حجر در شرح این حدیث می‌گوید: از این عمل ابن عمر استفاده می‌شود که پیگیری آثار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و تبرک به‌ آنها مستحب است. (97) در همین زمینه، بخاری، بابی را به ‌این مضمون در کتابش آورده ‌است: «آنچه ‌از زره، عصا، شمشیر، ظرف، انگشتر، مو، کفش و ... از چیزهایی که صحابه و دیگران پس از وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، به‌ آنها تبرک می‌جستند». (98)
عبدالله بن محمد انصاری می‌گوید:
همراه تاج الدین فاکهانی (فقیه و ادیب بزرگوار مالکی) (متوفای 734 ه.ق.) به دمشق رفتیم، وی قصد کرد که کفش مبارک پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را که در «دار الحدیث الاشرفیه» بود، زیارت کند، من همراهش بودم. چون نگاهش به ‌آن کفش مبارک افتاد، سر را برهنه کرد و به بوسیدن آن پرداخت و آن را بر صورت خود مالید و اشک‌هایش جاری بود و شعری را به‌ این مضمون می‌خواند: اگر به مجنون گویند آیا لیلی و وصال و دیدار او را می‌خواهی، یا دنیا را با آنچه در آن است، خواهد گفت: غباری از خاک کفش لیلی برایم محبوب‌تر و برای درد عشقم شفابخش‌تر است. (99)
اهمیت مسئله نگه داری کل آثار رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در بین مسلمانان به گونه‌ای است که ‌ادعا شده برخی از آثار و وسایل شخصی آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) تا امروزه باقی است. این احترام و نگه داری از آثار فقط به وسایل شخصی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ختم نمی‌شد، بلکه پس از رحلت آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) همین اهتمام را در خصوص قبر ایشان به عنوان یک مکان مقدس داشتند. عبدالله بن عمر با حضور در کنار قبر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دست راستش را بر قبر شریف می‌مالید و بلال نیز صورتش را. آنگاه‌ از عبدالله بن احمد بن حنبل نقل می‌کند که‌این عمل به جهت شدت محبت بوده ‌است، و تعظیم و احترام برای این منظور اشکالی ندارد. (100) نیز فردی اعرابی پس از سه روز از دفن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد مدینه شد و نزد قبر آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و خودش را روی قبر شریف انداخت و خاک قبر را بر سرش ریخت، آنگاه گفت: ای رسول خدا! گفتی و ما هم پذیرفتیم، تو آیات را از خداوند گرفتی و ما نیز از تو و از آنچه بر تو نازل شد، این است: (وَلَو أنَّهُم إِذ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا)، من به خودم ستم کرده‌ام و نزد تو آمده‌ام تا برایم استغفار کنی. (101)
مرد نیازمندی در زمان عثمان، کنار قبر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد، نماز خواند و دعا کرد و از آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) خواست تا مشکلش حل شود. (102) هنگامی‌ که مروان دید مردی صورت و پیشانی‌اش را بر قبر پیامبر نهاده ‌است، گردن او را گرفت و گفت: میدانی چه می‌کنی؟ وقتی مرد سرش را بلند کرد، مروان دید که‌ او ابوایوب انصاری است. ابوایوب گفت: آری! من به دیدن سنگ نیامده‌ام، بلکه به دیدن رسول الله‌ آمده‌ام. (103)
ابن عقیل حنبلی همین نظر را به گونه‌ای دیگر بیان می‌کند. وی می‌گوید: «کعبه ‌از مجرد حجره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) - فقط ساختمان آن- بالاتر است، ولی حجره همراه با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از کعبه، عرش، بهشت عدن و افلاک بالاتر است، زیرا در آن حجره جسدی است که ‌ارزشش از دنیا و آخرت بیشتر است». (104)
اصحاب و مسلمانان برای بزرگ‌داشت، حفظ ارزش‌ها و ارادت قلبی خود به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به زیارت مرقد آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌رفتند. آنها ضمن بیان چگونگی قبر، (105) گاه بر روی آن آب می‌پاشیدند، (106) گاه سلام می‌دادند، (107) گاه توسل می‌جستند (108) و گاه به نماز می‌ایستادند؛ (109) و برای اینکه مرقد مطهر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شناخته شود چیزی بر آن نهادند. (110) همچنین به خاک قبر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و نیز قبر حمزه (علیه السلام) تبرک می‌جستند. (111)
نکته دیگر اینکه مسلمانان برای بزرگ‌داشت و حفظ یاد شهدا، به‌ احد می‌رفتند و در کنار قبر حمزه (علیه السلام) و شهدای احد دعا، و به آنها سلام می‌کردند. (112) بعدها این سیره (زیارت قبر و نیز تبرک به آن) را در خصوص قبر بزرگان و فقیهان انجام می‌دادند؛ ابن خلکان می‌گوید: پس از فوت خضر بن نصر (فقیه شافعی) مردم به زیارت قبرش می‌رفتند. من هم بارها به زیارت قبرش رفته‌ام و می‌دیدم که مردم بر سر قبرش سوگواری می‌کنند و به ‌ان تبرک می‌جویند. (113) پس از کشته شدن عبدالله بن غالب حدانی مردم از خاک قبرش مانند مشک برمی‌داشتند و در پیراهن خود قرار می‌دادند. (114) قبر نورالدین محمود بن زنگی در دمشق زیارتگاه‌است و مردم خود را به ضریح او می‌چسبانند و هر کسی که ‌از آنجا می‌گذرد بدان تبرک می‌جوید. (115) نیز مردم به خاک قبر بخاری تبرک می‌جستند. (116)
اهتمام مسلمانان به حفظ و نگهداری مکان مقدس و اثر اسلامی‌ از تخریب به گونه‌ای بود که‌ زمان عمر بن عبدالعزیز- هنگامی‌ که‌ استاندار مدینه بود- یکی از دیوارهای مرقد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خراب شد. وی دستور داد آن را بازسازی کند و در حین بازسازی خود بر کار نظارت داشت. (117) جالب اینکه عمر بن عبدالعزیز از علی بن حسین به خواست به نظافت آن مکان مقدس بپردازد. همچنین، در امر نظافت، دیگران ضمن سبقت از یکدیگر اجازه جارو کردن آنجا را داشتند؛ (118) که این امر حاکی از رفت و آمد و توجه بسیار مسلمانان به‌ آن بارگاه مقدس است.
این مسئله در خصوص ساخت و حفظ بنا بر روی قبور اولیا و انبیای پیشین، همانند آرامگاه حضرت ابراهیم، اسحاق و یعقوب (علیه السلام) و آرامگاه همسرانشان (119) و نیز محراب های حضرت مریم، ذکریا، یعقوب و خضر نیز مشاهده می‌شود. (120) مقدسی می‌نویسد: بر روی قبر حضرت ابراهیم، اسحاق و یعقوب (علیه السلام)، گنبدی اسلامی ‌از سنگ است (121) و مجاور آرامگاه‌ آنها، خانه‌ها و اماکن رفاهی برای زائران ساخته‌اند و برخی افراد به خدمت گزاری آنجا و زائران مشغول اند. همچنین موقوفاتی به‌ آنجا اختصاص داده شده ‌است. (122)
تزیین کردن آرامگاه و خدماتی که مسلمانان در این زمینه ‌انجام می‌دادند، حاکی از تعظیم و بزرگ‌داشت پیامبران خدا و نیز حفظ و احیای ارزش‌های اسلامی‌است. خلیفه دوم هم در فتح بیت المقدس، نه تنها متعرض آثار و اماکن مقدس مردم آن دیار نشد، بلکه با نماز گزاردن در این اماکن، وجود آنها را با عمل خویش تأیید کرد. (123) تخریب آنها هرگز به ذهن مسلمانان نرسید. در سایر مناطق هم این گونه بود.
این بناها تا امروز محفوظ مانده و برای مسلمانان، بلکه برای تمام موحدان جهان جاذبه خاصی دارد. گشت و گذار در کشورهایی که قبور انبیا (علیه السلام) در آنها قرار دارد، نشان می‌دهد که پیروان پیامبران در خصوص حفظ قبور آنها و ساختن بناهای مجلل بر روی آنها، اهتمام خاصی می‌ورزیدند. اگر ساختن بنا بر قبور انبیا و اولیا نشانه شرک بود، جا داشت فاتحان منصوب از سوی خلفا به تخریب و نابودی آن ابنیه می‌پرداختند. حتی در زمان خلیفه دوم، سعد بن ابی وقاص با فتح مدائن و ورود به ‌ایوان تمدنی کسری و نیز وجود مجسمه‌های گچی در آنجا، هرگز آن مکان را به سبب شرک یا کفر تخریب نکرد، بلکه آنجا را عبادتگاه خود قرار داده بود و در آنجا به نماز می‌ایستاد. (124)
همچنین با مراجعه به سیره مسلمانان در طول تاریخ، پی می‌بریم که‌ آنها در کنار قبور اولیای خود مسجد و بارگاه می‌ساختند. ابن شبه خبر از وجود مسجد بر قبر حمزه (125) و عباس بن عبدالمطلب می‌دهد. (126) هنگامی ‌که نامه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به دست ابوبصیر رسید که در حال مرگ بود، شروع به خواندن نامه کرد و در حالی که نامه در دستش بود، درگذشت. یارانش بر او نماز گزاردند و همان جا دفنش کردند، و بر قبر او مسجدی ساختند. (127)
نیز در 386 ه. ق. مردم بصره ‌ادعا کردند که قبر کهنه‌ای را پیدا کرده‌اند که در آن جنازه تازه‌ای با پیراهن و شمشیر یافت شده‌است و به گمان اینکه زبیر بن عوام است آن را از قبر بیرون آوردند و کفن و دفن کردند؛ ابوالمسک روی آن ساختمانی ایجاد کرد و آنجا را مسجد قرار داد؛ آنگاه قندیل‌ها، ابزارها، حصیرها و لوازم دیگری به‌ آنجا بردند و افرادی را نیز به عنوان حافظ و خدمت کار بر آن گماردند و موقوفاتی برایش وقف کردند. (128)
خطیب بغدادی به سند خود از شیخی از اهل فلسطین نقل می‌کند: «در پایین دیوار قسطنطنیه ساختمان روشنی را دیدم، درباره‌ آن پرسیدم. گفتند این قبر ابوایوب انصاری، صحابی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است. قبرش را در آن ساختمان دیدم؛ در حالی که قندیل و لوستری با زنجیر از سقف آن آویزان بود». (129) وی در جای دیگری هم می‌نویسد: «قبر سلمان امروزه با بارگاهی مشخص نزدیک ایوان کسری است و خادمی ‌دارد که نگهبانی، تعمیر و کارهای آنجا را زیر نظر دارد و بارها آن بارگاه‌ زیارت کرده‌ام». (130) ابن جبیر اندلسی (540-614 ه. ق.)، جهانگرد معروف، ویژگی‌های گنبد و خصوصیات ضریح ائمه بقیع را بیان کرده ‌است: «و قبرشان بزرگ و از سطح زمین بلندتر و دارای ضریحی از چوب است که با ورق‌هایی از جنس مس به هم چسبیده و میخکوبی‌هایش به جالب‌ترین شکل در آن تعبیه شده ‌است که نمای آن را هر چه زیباتر کرده است. (131) ابن نجار (متوفای 643 ه. ق.)، مدینه شناس و مورخ معروف، ویژگی گنبد را چنین بیان می‌کند: «این گنبد، بزرگ و مرتفع و دارای قدمت زمانی است، دو درب دارد که یکی از آنها هر روز باز است». (132)
گردشگرانی همچون ابن بطوطه (متوفای 779 ه.ق.) و خالد بن عیسی البلوی، ضمن دیدار خود از بقیع از وجود بارگاه و گنبد بر روی قبر مالک بن انس، ابراهیم فرزند پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، و عباس و امام حسن و وجود ضریح بر قبر آنها و نیز وجود گنبد بر قبر عثمان بن عفان خبر داده‌اند. (133)
قبر طلحة بن عبیدالله در شهر بصره گنبد و مسجد دارد. (134) به گفته خطیب بغدادی، شافعی به زیارت قبر ابوحنیفه می‌رفت و به آن تبرک می‌جست. (135) بعدها بر مزار ابوحنیفه گنبد و بارگاه و مدرسه‌ای ساختند؛ (136) و نیز قبر احمد بن حنبل که بارگاه و ضریحی بر آن بود در 725 ه.ق. به زیر آب رفت. (137) بر مدفن شافعی ساختمانی وسیع برای اجتماعات وجود دارد. (138)
ابن جبیر با مشاهده مقام «رأس الحسین» در مصر خبر از وجود بارگاهی بسیار بزرگ و زبیا و مسجدی که از لحاظ ظرافت و زیبایی همانند آن بارگاه بود، می‌دهد. وی همچنین از آثار تمدنی و دینی مصر که همچنان باقی مانده‌اند مانند قبور برخی از اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، سادات، اصحاب و دانشمندان دیدن کرده و درباره‌ آنها نگاشته ‌است. (139)
از مکان‌های مقدس و تمدنی، مساجدی است که به یمن حضور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و به مناسبت‌های مختلفی از سوی صحابه و مسلمانان صدر اسلام بنا شده و برجای مانده و مورخان و جهان گردان سده‌های گذشته به‌ آنها اشاره کرده‌اند. ابن شبه فهرستی از مساجدی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در آنها نماز خوانده بیان کرده‌ است. (140) هرچند برخی از آن مساجد تخریب شده و اثری از آنها باقی نیست ولی برخی دیگر هنوز پابرجاست که یادآور تاریخ درخشان دوران رسالت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است.

نقش آثار اسلامی ‌در انتقال فرهنگ دینی

از اینکه در همه‌ ادیان شعائر، آثار، نمادها و مکان‌های مقدسی وجود دارد، پیداست که دارای اثر و نقشی هستند؛ به گونه‌ای که ‌از طریق آنها انسان می‌تواند با امور معنوی و معبود خود پیوند و ارتباط تنگاتنگی برقرار کند. به تعبیر دیگر، این گونه‌ امور دروازه ورود به ملکوت و تجلیگاه خداوند هستند و انسان‌های سرگشته و تشنه معنویات گمشده خود را در این اماکن می‌جویند.
در فرهنگ اسلامی، مسلمانان موظف هستند شبانه روز پنج بار به سوی کعبه نماز گزارند و آنها که تمکن مالی دارند به سوی نخستین خانه‌ای که برای مردم نهاده شده‌ است، (141) مسجد الحرام و کعبه و نیز سایر شعائر الاهی بشتابند و حج ابراهیمی ‌انجام دهند و خود را به خدا نزدیک کنند.
تأثیرگذاری اماکن اسلامی‌ را از کلام رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز می‌توان فهمید. زیرا با اینکه مسلمانان می‌توانند از راه دور محبت قلبی خود را نسبت به ‌ایشان (صلی الله علیه و آله و سلم) بروز دهند، ولی- همان گونه پیش از این آورده شد- آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) سفارش مؤکد بر حضور در کنار قبرشان داشتند. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و دختر بزرگوارشان حضرت فاطمه (س) هم، چنین رفتار می‌کردند. از مدینه به شهدای احد و حضرت حمزه (علیه السلام)، سلام نمی‌دادند، بلکه به‌ احد، خارج از مدینه، می‌رفتند و با حضور در کنار قبورشان به آنها سلام می‌دادند و ادای احترام می‌کردند.
بیش تر اشاره شد که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر روی قبر عثمان بن مظعون، سنگی قرار داده بودند تا آیندگان آن را بشناسند و به صاحبش احترام کنند. مسلمانان هم همانند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به زیارتش می‌شتافتند. اگر آثار اسلامی ‌سبب ایجاد تحول نیستند و اثری ندارند، چرا مروان بن حکم (حاکم مدینه‌ از سوی معاویه) دستور داد آن سنگ را از روی قبر عثمان بن مظعون بردارند و بگوید: «به خدا سوگند نمی‌توانم بپذیرم که روی قبر عثمان بن مظعون سنگ و علامتی باشد که شناخته شود»؟ (142) و اینکه چرا معاویه دستور کندن قنات و جاری کردن آب بر محل دفن شهدای احد، به ویژه قبر حضرت حمزه (علیه السلام)، را صادر کرد. (143)
حساسیت مسلمانان به‌ ایجاد بنا بر روی قبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، از دوران خلیفه دوم (144) و نیز جلوگیری از فرسودگی و تخریب در زمان های بعد، (145) دلالت بر تأثیرگذاری بالای آن بارگاه شریف دارد، زیرا همان گونه که زائران خانه خدا با استلام حجرالاسود تجدید بیعت بر توحید می‌کنند. (146) زیارت قبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و انبیا و اوصیا هم ترسیم‌گر این حقیقت است. زائران این مشاهد با حضور در برابر ضریح و قبورشان، علاوه بر تقدیر از جان فشانی‌های آنها در هدایت خلق، بیعت می‌کنند که تداوم بخش راه‌ ایشان باشند.
شخص زائر، با حضور درکنار قبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اعلام می‌دارد که با آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) بیعت می‌کند تا از حریم رسالت دفاع کند و پاسدار آرمان‌های مقدسش باشد و از شرک و گناهان دوری گزیند و در مقابل آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) برایش استغفار کند. (147) ابوالعباس قسطلانی می‌گوید: «بدان که زیارت قبر شریف پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از بزرگ‌ترین عوامل نزدیکی به خدا و امیدوارترین طاعات و راهی به سوی عالی‌ترین درجات است. و هر کس غیر این عقیده داشته باشد از جرگه اسلام بیرون شده و با خدا و رسولش و نیز با جماعت بزرگان علما مخالفت کرده‌ است». (148)
در خصوص مؤثر بودن آثار اسلامی‌ هم ابوعلی خلال (شیخ حنابله در عصر خود) چنین می‌گوید: «هیچ گاه مشکلی برایم پیدا نمی‌شد، مگر آنکه قصد زیارت قبر موسی بن جعفر (علیه السلام) را می‌کردم و در آنجا به حضرت متوسل می‌شدم و خداوند نیز مشکلم را آسان می‌کرد». (149)
اصرار بر تخریب بارگاه‌ امام حسین (علیه السلام) دلیل بر کانون حوادث بودن و اثرگذاری آن مکان مقدس دارد، به گونه‌ای که در این زمان هم، عباس محمود عقاد، نویسنده مصری، درباره کربلا و حرم حسینی (علیه السلام) می‌گوید: «کربلا، امروز حرمی‌است که مسلمانان برای عبرت و یادآوری به زیارتش می‌آیند. همچنین غیرمسلمانان برای دیدن و مشاهده به آنجا می‌آیند. ولی اگر قرار باشد آن سرزمین حقّش ادا شود، باید مزار انسانی باشد که برای نوع خود نصیب و بهره‌ای از قداست و فضیلت قائل است؛ زیرا ما در میان بقعه و بارگاه‌های مقدس، جایی برتر از بارگاه‌ امام حسین (علیه السلام) سراغ نداریم.» (150)
همچنین از تأکیدات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در خصوص مکان مقدسی همچو مسجد- که پیش از این گذشت- می‌توان پی به تأثیرات فراوان آن برد. بدون تردید اجتماع مسلمانان در مسجد و برپایی پنج بار نماز جماعت، نمادی از شکوه توحید و حیات امت اسلامی‌است؛ اجتماعی که در آن پیر و جوان، فقیر و ثروتمند در کنار یکدیگر به نماز می‌ایستند. این امر سبب از بین رفتن کدورت‌ها، بدبینی‌ها و ایجاد صفا و صمیمیت و برادری و برابری در بین صفوف به هم فشرده مسلمانان و نیز ایجاد وحشت در بین مخالفان و بدخواهان می‌شود. مسلمانان در پرتو همین اجتماع در مسجد می‌توانند به فراگیری علم و دانش و نیز بررسی مشکلات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خود بپردازند.
مسجد سازی هم از همان سال‌های نخستین هجرت رشد صعودی داشت و مسجد به عنوان نماد اسلام جای خود را در سراسر بلاد باز کرد، به گونه‌ای که هر کجا مسجدی بود تجلی گاه‌ اسلام و مسلمانان به شمار می‌رفت. نقش مسجد در دریافت پیام دینی با توجه به مکان قدسی‌اش انکارناپذیر است. زیرا کسی که قدم در مسجد می‌گذارد پیشاپیش خود را برای دریافت پیام الاهی آماده کرده ‌است. امروزه زائران مدینه منوره به زیارت مساجد باقی مانده ‌از صدر اسلام می‌روند. این مسئله به ‌این دلیل نیست که با نماز گزاردن در آنجا، پاداش و ثواب بیشتری ببرند، بلکه آن مساجد یادآور خاطره‌ حضور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و مسلمانان صدر اسلام است که باید همیشه زنده نگه داشته شود تا مکتب زنده بماند. همچنین زائران با حضور در این مکان‌ها قصد تبرک می‌جویند. بلادی در خصوص تخریب محل تولد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که مسجد شده بود، می‌نویسد: (به دلیل کثرت تبرک جستن مردم به‌ آن، خراب شد». (151)

آثار اسلامی ‌و مسئله هویت

از گذشته دور جوامع بشری برای اتحاد همه گروه‌ها و نژادهای گوناگون و جدایی خودی از بیگانه، از نمادهایی همچو پرچم استفاده می‌کردند که ‌امروزه نه تنها تمامی ‌کشورها بلکه ‌تشکل‌های کوچک هم برای خود پرچم و نمادی ویژه دارند که به وسیله آن شناخته می‌شوند و هویت پیدا می‌کنند. از آنجایی که‌ این نماد ترسیم کننده هویت آنهاست، برای حفظ و همواره در اهتزار بودنش تمام تلاش خود را به کار می‌برند و حتی حاضر به جان فشانی در این راه هستند. یکی از نمادهایی که هویت یک ملت و کشور را تشکیل می‌دهد و کشورها به آن افتخار می‌کنند وجود آثار باستانی است؛ ایرانیان به تخت جمشید، طاق بستان و ... و مصریان به‌ اهرام سه گانه ‌افتخار می‌کنند.
ادیان هم برای نمادها و آثار برجای مانده‌ از انبیا و بزرگان دینی احترام ویژه‌ای قائل هستند. در اسلام هم آثار اسلامی ‌نقش بسیار مهمی‌ دارند، چرا که با کشش مسلمانانی از نژادها و ملت‌های گوناگون به سوی خود و پدید آوردن یک اجتماع فرهنگی مشترک، سبب تمایز و جدایی از دیگران می‌شوند، که هیچ ابزار دیگری همانند پژوهشکده‌ها، مدارس و دانشگاه‌ها چنین توانایی‌ای ندارند.
کعبه به عنوان شعار اسلام و عامل هویت بخش مسلمانان از صدر اسلام تاکنون، مد نظر قرآن کریم، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و جامعه مسلمان بوده ‌است. تغییر آن از بیت المقدس به کعبه (شطر المسجد الحرام) در سال دوم هجرت، به دنبال بهانه گیری یهود و سرزنش ایشان نسبت به رسول اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، (152) مرز تشخیص هویت واقعی مسلمانان از غیرخود شد و به منزله ‌اتمام حجت بر مخالفان پیامبر و اتمام نعمت بر مسلمانان همه‌ اعصار تلقی شد. (153)
قرآن کریم انتظار رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را به گونه‌ای ترسیم می‌کند که چشم به‌ آسمان دوخته ‌است تا مسئله تغییر قبله ‌از بیت المقدس، که قبله مشترک سه دین اسلام، یهود و مسیحیت بود به گونه‌ای حل شود؛ (154) زیرا یهودیان و حتی مشرکان به دلیل نداشتن هویت مستقل مسلمانان از یهودیان، مسلمانان را تمسخر می‌کردند. تغییر قبله ‌از بیت المقدس به کعبه موجب شد استقلال فرهنگی امت اسلامی ‌تقویت شود و هویت خاصی بیابند.
امروزه با گذشت هزار و چهارصد و اندی سال از تغییر و تحویل قبله به سمت کعبه، مسلمانان با داشتن ملیت‌ها و قومیت‌ها و وجوه تمایز متفاوت، همچنان در هنگام انجام اعمال عبادی به ‌این مکان مقدس توجه دارند و هویت اسلامی ‌و حقانی بودن دین و شریعت خود را برای همگان ثابت می‌کنند. گرچه بعد مسافت آنها را از هم جدا کرده، اما خدا، پیامبر، دین واحد و قبله مشترک، که همگی مظاهر و شعائر اسلام هستند، قلوب آنها را به هم پیوند زده ‌است.
آثار رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مانند مدفن ایشان، قبر همسران، فرزندان و یاران آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) و خانه‌ای که متولد شده، خانه‌هایی که زندگی کرده و نیز مساجدی که در آنها نماز گزارده‌اند، نشانه‌های ملموسی برای هویت هر فرد مسلمان و نیز امت اسلام هستند، مگر نه ‌این است که مسیحیت، زمانی به دلیل نداشتن آثار حضرت مسیح (علیه السلام)، در وجود آن حضرت شک کردند. ویل دورانت، مورخ بزرگ مغرب زمین، تاریخچه دویست سال تشکیک درباره وجود تاریخی حضرت مسیح (علیه السلام) را چنین گزارش کرده است:
آیا عیسی وجود داشته ‌است؟ آیا تاریخ زندگی بنیادگذار مسیحیت حاصل غم و اندوه، تخیل و امید مردم نبوده‌ است؟ در اوایل قرن هجدهم، بحثی محرمانه درباره ‌امکان عدم وجود عیسی انجام گرفت؛ بحثی که حتی ولتر از آن جا خورد. ولنی نیز همین تردید را در اثر خویش به نام ویرانه‌های امپراتوری به سال1971 ابراز داشت. ناپلئون به هنگام ملاقاتش با نویسنده محقق آلمانی، ویلانت، در 1808، چیزی از او درباره سیاست و جنگ نپرسید، بلکه ‌از او پرسید که‌ آیا به تاریخی بودن عیسی معتقد است یا نه؟». (155)
ولی مسلمانان در طول تاریخ خود از این جهت، سربلند و مفتخرند که ما بزرگانی داریم که بعد از گذشت قرن‌ها، قبورشان برای ما معلوم است و هر چند وقت یک بار بر سر قبرشان می‌رویم و با آنها عهد و پیمان می‌بندیم که در راه ‌آنها خواهیم بود.
آثار اسلامی‌ و اماکن مقدس در گذر زمان هویت فرهنگ و تمدن ما را شکل می‌دهند. زمانی که‌ ولید بن عبدالملک کارهای عمارتی گسترده‌ای را در مدینه دنبال کرد و به فکر توسعه‌ مسجد النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) و تجدید بنای تمامی‌ مساجد مدینه افتاد، به عمر بن عبدالعزیز، حاکم خود در مدینه دستور داد خانه‌های پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را تخریب کند. مردم مدینه‌ از این اقدام سخت ناراحت بودند و در حالی که گریه می‌کردند، نظاره‌گر تخریب خانه‌ها بودند. علت ناراحتی آنها این بود که می‌خواستند آثار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در میان آنها محفوظ بماند، تا نسل‌های آینده بدانند آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) چه ‌اندازه زندگی ساده و بی آلایشی داشته ‌است. سعید بن مسیب می‌گفت: «ای کاش این خانه‌ها را به همان صورت باقی گذاشته بودند تا وقتی کسی از اطراف به مدینه می‌آمد، می‌دید که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در زندگی خود به چه چیزی اکتفا کرد و مردم را در تفاخر و تکاثر تعدیل کرد و به زهدگرایی سوق داد». (156)
آثار اسلامی‌ فقط حادثه و اتفاقی بیرونی در گذشته‌های دور نیستند، بلکه با ایجاد پلی میان گذشته شکوهمند و امروزه مسلمانان- که ‌از اقوام و ملل مختلف هستند- آنها را متفق و متحد می‌کنند. بنابراین، آثار اسلامی، شناسنامه‌ اسلام و مسلمانان هستند. آیا اسلام بدون شناسنامه می‌تواند چیزی را به جهانیان و به آیندگان انتقال دهد؟ بدیهی است با از بین بردن آثار تمدنی تاریخی برجای مانده‌ از صدر اسلام، هویت اسلامی‌ ما ناقص خواهد بود.
متأسفانه در سال‌های اخیر، بسیاری از آثار اسلامی‌ آن هم در حرمین شریفین، مکه و مدینه، برخلاف سیره رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و مسلمانان، و به بهانه واهی شرک یا بدعت، تخریب شده‌اند. به دنبال همان طرز تفکر در برخی کشورهای اسلامی ‌به آثار اسلامی تعرض شد. چگونه ‌است که آثار مکتوب آنها را به زیور چاپ درآورده‌اند ولی قبورشان، که پشتوانه قوی سند زنده و گویا بر آن مکتوبات است، باید تخریب شود؟
مسلمانانی که با صرف هزینه به زیارت قبور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، اهل بیت (علیه السلام)، شهدا و بزرگان اسلام می‌روند فقط برای پاداش به زیارت نمی‌روند، بلکه برای تجدید عهد با آنها و تحکیم عقیده و تثبیت هویت اسلامی ‌است؛ چرا که دیدن این محسوسات باعث تقویت معقولات اسلامی‌ و ایمان درونی می‌شود؛ همانند داستان حضرت ابراهیم (علیه السلام)‌ که فرمود: (وَلَکِن لِّیَطمَئِنَّ قَلبِی). (157)
تصور کنید اگر قبر و نشانه‌ای از هیچ یک از انبیا و اوصیا در جهان بود، آیا در دل خود شک و تردید در خصوص اصل دین نداشتید و در حالت سرگردانی و بی پشتوانگی به سر نمی‌بردید؟ از بین بردن آثار اسلامی‌ همانند تغییر دادن خط رایج برخی کشورهاست که ‌اکنون دیگر نمی‌توانند از آثار اسلامی‌ پیشینیان خود استفاده کنند. امروزه شایسته ‌است برای دانشمندانی که در آتش کینه جاهلان سوختند و آرامگاهی ندارند، یادبودی بنا شود تا پشتوانه‌ای برای سایر آثارشان باشد و توده مردم هم از طریق بنای یادبود ارتباط بیشتری با آنها داشته باشند.
با تخریب آثار اسلامی‌ مکه و مدینه و ساخت بناها و برج‌های مجلل، این شهرهای مذهبی به یک شهر توریستی تبدیل شده‌اند، به گونه‌ای که کعبه، قبله گاه مسلمانان، هم تحت الشعاع این ساختمان‌ها قرار گرفته‌ است. آیا این گونه ‌اعمال شرک عملی نیستند؟ (یرِیدُونَ لِیطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ). (158)
شگفت اینکه مسیحیت تحریف شده به غرب رفته ‌است و در واتیکان مرکزی مستقل ایجاد کرده ‌است؛ با بنایی که‌ اطراف آن هیچ ساختمانی وجود ندارد، ولی کعبه قبله مسلمانان با پشتوانه غنی علمی‌ در بین ساختمان‌های مجلل محصور شده است. بهتر نیست اداره حرمین شریفین به دست مسلمانان جهان سپرده شود؟
آثار اسلامی، نشانگر هویت پرافتخار گذشته ماست و هر گونه تردیدی درباره‌ اصالت و قدمت تمدن اسلامی‌ و تخریب آنها، نتیجه معکوس به بار خواهد آورد.

نتیجه گیری

در منابع اسلامی ‌همانند قرآن کریم، سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومین (علیه السلام) و سیره مسلمانان، تخریب آثار تمدنی گذشتگان که مروج بت پرستی نباشند، مطرح نیست؛ چرا که سیره‌ آنها باعث عبرت آموزی است. همچنین، آنها هیچ تعرضی به آثار و اماکن مقدس اقلیت‌های مذهبی نداشتند. از سوی دیگر، این منابع تأکید بسیار بر حفظ و نگهداری از آثار و اماکن مقدس اسلامی ‌دارد. زیرا دروازه ورود به ملکوت و تجلی گاه خداوند هستند و با ایجاد ارتباط بین گذشته شکوهمند و امروزه مسلمانان، پشتوانه فرهنگی، شناسنامه و هویت مسلمانان را تشکیل می‌دهند و نبود آنها باعث ایجاد شک و تردید در اصل دین و بی هویتی در بین مسلمانان می‌شود، کما اینکه مسیحیت در برهه‌ای از زمان به‌ آن دچار شد. از این رو باید به هر قیمتی که شده‌ آثار و اماکن اسلامی ‌نگهداری شود و مانع فرسودگی و تخریب آنها شویم.

پی‌نوشت‌ها:

1. پژوهشگر حوزه علمیه و کارشناسی ارشد تاریخ اسلام، دانشگاه باقرالعلوم (علیه السلام).
2. عبدالحسین امینی، الغدیر، ج5، ص‌458.
3. علی اکبر ولایتی، فرهنگ و تمدن اسلامی، ص20.
4. محمد معین، فرهنگ فارسی، ج4، ص‌5107.
5. رضا عارف، «هویت اسلامی‌ ما»، فصل‌نامه تخصصی اسلام پژوهی، ش4، بهار و تابستان 1389، ص‌129.
6. سوره فرقان (25)، آیه 40: (وَلَقَدْ أَتَوْا عَلَى الْقَرْیةِ الَّتِی أُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ أَفَلَمْ یكُونُوا یرَوْنَهَا بَلْ كَانُوا لَا یرْجُونَ نُشُورًا).
7. سوره روم (30)، آیه 42: (قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَیفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلُ ).
8. سوره عنکبوت (29): 38: (وَعَادًا وَثَمُودَ وَقَدْ تَبَینَ لَكُمْ مِنْ مَسَاكِنِهِمْ).
9. سوره بقره (2)، آیه 248: (وَقَالَ لَهُمْ نَبِیهُمْ إِنَّ آیةَ مُلْكِهِ أَنْ یأْتِیكُمُ التَّابُوتُ فِیهِ سَكِینَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَبَقِیةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَائِكَةُ إِنَّ فِی ذَلِكَ لَآیةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ).
10. جلال الدین سیوطی، تفسیر الجلالین، ص‌43.
11. ابن سعد، ابوعبدالله، الطبقات الکبری، ج‌1، ص‌44.
12. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج4، ص‌210؛ ابوعبدالله‌ابن فقیه، البلدان، ص74.
13. آل عمران (3)، آیه 97: (فِیهِ آیاتٌ بَینَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِیمَ).
14. ابوجعفر طبری، تاریخ طبری، ج1، ص‌260.
15. عبدالله جوادی آملی، صهبای حج، ص280.
16. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج3، ص‌15.
17. سوره بقره (2)، آیه 125: (وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِیمَ مُصَلًّى).
18. عبد الرزاق صنعانی، المصنف، ج5، ص106؛ ابوجعفر صدوق، علل الشرایع، ج2، ص‌432.
19. سوره بقره (2)، آیه 158: (إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ).
20. سوره حج‌ (22)، آیه 32: (وَمَنْ یعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ).
21. سوره نور (24)، آیه 36: (فِی بُیوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیذْكَرَ فِیهَا اسْمُهُ).
22. عبید الله حسکانی، شواهد التنزیل القواعد التفضیل، ج1، ص‌533؛ جلال الدین سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المائور، ج5، ص50.
23. ابوالقاسم ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج‌17، ص262.
24. ابوالحسن اربلی، کشف الغمة، ج3، ص‌56-58 و 112-118.
25. سوره کهف (18)، آیه 21: (قَالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلَى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیهِمْ مَسْجِدًا).
26. ابوعبدالله فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج‌21، ص447.
27. محمود زمخشری، الكشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج‌2، ص711؛ وهبة زحیلی، التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج، ج15، ص226.
28. سوره مائده (5)، آیه 21.
29. سوره طه (20)، آیه12.
30. سوره احزاب (33)، آیه 53.
31. سوره اعراف (7 )، آیه31.
32. سوره توبه (9)، آیه 28.
33. سوره بقره (2)، آیه 125.
34. سوره صافات (37)، آیه 79.
35. سوره صافات (37)، آیه 109.
36. سوره صافات (37)، آیه 120.
37. سوره صافات (37)، آیه 181.
38. هشام کلبی، کتاب الاصنام، ص‌15؛ ابوجعفر طبری، تاریخ طبری، ج‌3، ص‌65.
39. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج‌15، ص‌48.
40. همان، ج‌3، ص‌273.
41. همان، ج‌15، ص‌44.
42. محمد بیومی‌مهران، دراسات فی تاریخ العرب القدیم، ص252-253.
43. ابوعبدالله بخاری، صحیح البخاری، ج5، ص‌135.
44. محمد واقدی، المغازی ج‌3، ص‌930.
45. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج‌12، ص‌195.
46. ابوالحسن بلاذری، فتوح البلدان، ص‌85-86.
47. ابوعبدالله‌ابن سعد، الطبقات الکبری، ج‌2، ص‌21.
48. محمد واقدی، المغازی، ج‌1، ص‌363.
49. همان، ج‌2، ص496.
50. همان، ج‌2، ص‌633.
51. شهاب الدین یاقوت حموی، معجم البلدان، ج‌1، ص‌51.
52. همان، ج‌1، ص‌51.
53. همان، ج5، ص‌84.
54. ابوعبدالله بن نجار، الدرة الثمینة فى أخبار المدینة، ص28.
55. عبدالله بکری، المسالک و الممالک، ج‌1، ص‌417.
56. محمد شراب، المعالم الأثیرة فى السنة والسیرة، ص‌15.
57. ابوعبد الرحمن نسائی، سنن النسائی، ج1، ص221-222.
58. ابوبکر بیهقی، السنن الکبری، ج‌5، ص‌403.
59. ابوالحسن دارقطنی، سنن الدار قطبی، ج‌2، ص‌244.
60. ابوحاتم ابن حبان، المجروحین، ج3، ص‌73.
61. ابو زید ابن شبه، تاریخ المدینة، ج1، ص101.
62. همان.
63. ابوعبدالله ‌ابن حنبل، مسند احمد، ج‌1، ص‌335.
64. ابوالحسن بلاذری، أنساب الأشراف، ج11، ص‌225-226.
65. ابوعبدالله‌ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج‌1، ص‌115.
66. همان، ج‌2، ص157.
67. عبد الرزاق صنعانی، المصنف، ج3، ص‌573-576.
68. ابوالحسین نیشابوری، صحیح مسلم، ج‌3، ص‌65.
69. محمد واقدی، المغازی، ج‌1، ص‌313.
70. ابوعبدالله ابن سعد، الطبقات الکبری، ج‌3، ص13.
71. عبد الرزاق صنعانی، المصنف، ج3، ص‌574.
72. محمد قرطبی، الجامع الاحکام القرآن، ج11، ص‌381.
73. ابوبکر بیهقی، السنن الکبری، ج4، ص‌131.
74. ابوعبدالله‌ ابن حنبل، مسند احمد، ج4، ص‌183.
75. ابوعبدالله ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج‌2، ص‌134.
76. ابوعبدالله مفید، المزار، ص228.
77. ابو زید ابن شبه، تاریخ المدینة، ج1، ص57.
78. ابوعبدالله بخاری، التاریخ الکبیر، ج‌1، ص‌333.
79. محمد بن ابی شیبه عبسی، کتاب العرش، ص‌67؛ ابوجعفر صدوق، ثواب الاعمال، ص‌29.
80. ابن قیم جوزیة، زاد المعاد فی هدی خیر العباد، ج‌1، ص‌49.
81. ابوعبدالله‌ابن حنبل، مسند احمد، ج‌1، ص‌184.
82. ابو زید ابن شبه، تاریخ المدینة، ج‌1، ص‌40.
83. ابوعبدالله‌ابن حنبل، مسند احمد، ج‌2، ص‌57.
84. ابوزکریا نووی، المنهاج ‌شرح صحیح مسلم، ج‌9، ص‌169-170.
85. همان، ج‌9، ص‌170.
86. ابوالعباس ابن تیمیه، منهاج‌السنة النبویة، ج4، ص‌126.
87. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج4، ص560.
88. رسول جعفریان، آثار اسلامی ‌مکه و مدینه، ص227-285.
89. ابو عبدالله ابن حنبل، مسند احمد، ج2، ص236.
90. همان، ج‌2، ص‌401-402.
91. ابوالحسن سمهودی، وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی، ج4، ص‌215.
92. ابوالحسن هیثمی، مجمع الزوائد، ج‌9، ص‌114؛ علاء الدین متقی هندی، کنز العمال، ج13، ص‌175.
93. ابوالفداء ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج6، ص6.
94. ابوالقاسم ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج59، ص‌229.
95. ابوعبدالله‌ابن سعد، الطبقات الکبری، ج5، ص‌318.
96. ابوعبدالله بخاری، صحیح البخاری، ج‌1، ص‌124.
97. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج‌1، ص‌471.
98. ابوعبدالله بخاری، صحیح بخاری، ج4، ص‌46.
99. برهان الدین یعمری، الدیباج‌المذهب، ج2، ص81.
100. ابوالحسن سمهودی، وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی، ج4، ص‌218.
101. همان، ج4، ص186.
102. همان، ج‌4، ص‌194.
103. ابوعبدالله ابن حنبل، مسند احمد، ج5، ص422.
104. ابن قیم جوزیه، بدائع الفوائد، ج3، ص‌655.
105. ابوعبدالله‌ابن سعد، الطبقات الکبری، ج‌2، ص‌234.
106. همان، ج2، ص‌233.
107. زین الدین مناوی، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج‌2، ص‌608.
108. عبدالله ابن أبی شیبة الکوفی، المصنف، ج7، ص‌482.
109. ابوحاتم ابن حبان، صحیح ابن حبان، ج12، ص‌506-507.
110. ابوعبدالله‌ابن سعد، الطبقات الکبری، ج‌2، ص‌234.
111. ابوالحسن سمهودی، وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی، ج‌1، ص‌94-95.
112. محمد واقدی، المغازی، ج‌1، ص‌313-314.
113. ابوالفداء ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج‌12، ص287.
114. احمد أبو نعیم اصفهانى، حلیة الأولیاء و طبقات الاصفیاء، ج2، ص‌258؛ ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج5، ص310.
115. ابوالفداء ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج12، ص‌284.
116. ابوعبدالله ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج‌12، ص‌467.
117. ابوعبدالله ابن سعد، الطبقات الکبری، ج2، ص234.
118. همان.
119. ابوعبدالله مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، ص172.
120. همان، ص170.
121. همان، ص172.
122. همان.
123. ابوجعفر طبری، تاریخ طبری، ج‌3، ص609-611.
124. همان، ج‌4، ص16.
125. ابو زید ابن شبة نمیری، تاریخ المدینة، ج‌1، ص‌126.
126. همان، ج‌1، ص‌127.
127. محمد واقدی، المغازی، ج‌2، ص‌629؛ در گزارشی دیگر آمده‌ است ابوجندل او را دفن کرد و بر روی قبرش مسجدی بنا کرد؛ ابوعمر ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج4، ص‌1614.
128. ابوالفداء ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج11، ص‌319.
129. ابوبکر خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج‌1، ص‌166.
130. همان، ج‌1، ص‌175.
131. ابوالحسین ابن جبیر، رحلة ابن جبیر، ص‌174.
132. ابوعبدالله‌ابن نجار، الدرة الثمینة فى أخبار المدینة، ص‌127.
133. ابوعبدالله‌ ابن بطوطه، رحله‌ابن بطوطه، ج1، ص‌360-361؛ أبو البقاء بلوی، تاج‌المفرق فی تحلیة علماء المشرق، ج‌1، ص‌65.
134. ابوعبدالله ‌ابن بطوطه، رحله ‌ابن بطوطه، ج‌2، ص‌14.
135. ابوبکر خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج‌1، ص‌135.
136. ابوالعباس ابن خلکان، وفیات الأعیان، ج5، ص‌414.
137. ابومحمد یافعی، مرآة الجنان، ج4، ص‌205.
138. ابوالحسین ابن جبیر، رحلة ابن جبیر، ص‌22.
139. همان، ص19-20.
140. ابو زید ابن شبه، تاریخ المدینة، ج1، ص75-79.
141. سوره آل عمران (3)، آیه 96.
142. ابو زید ابن شبة نمیری، تاریخ المدینة، ج‌1، ص‌102.
143. ابوعبدالله‌ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج‌3، ص‌424.
144. همان، ج2، ص‌225.
145. همان، ج‌2، ص‌234.
146. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج4، ص‌210.
147. ابوالحسن سمهودی، وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی، ج4، ص‌186.
148. ابوالعباس قسطلانی، المواهب اللدنیة بالمنح المحمدیة، ج3، ص‌587.
149. ابوبکر خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج‌1، ص‌133.
150. عباسی محمود عقاد، ابوالشهداء الحسین بن علی، ص145.
151. عاتق بلادى حربى، معالم مكة التاریخیة والأثریة، ص‌292.
152. ابن هشام عبد الملک، السیرة النبویة، ج‌1، ص550.
153. سوره بقره (2)، آیه160.
154. سوره بقره (2)، آیه 144.
155. ویل دورانت، تاریخ تمدن (قیصر و مسیح)، ج‌3، ص651.
156. ابوالحسن سمهودی، وفاء الوفاء باخبار دار المصطفی، ج4، ص‌218.
157. سوره بقره (2)، آیه260.
158. سوره صف (61)، آیه 8: «آنها می‌خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند، ولى خدا نور خود را کامل می‌کند، هر چند کافران خوش نداشته باشند».

منابع تحقیق :
1. قرآن کریم.
2. ابن ابی شیبه عبسی، محمد، کتاب العرش، تحقیق: محمد بن حمد الحمود، چاپ اول، مکتبة ‌المعلا، کویت، 1406.
3. ابن أبی شیبه کوفی، عبدالله، المصنف، تحقیق: سعید اللحام، چاپ اول، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت، 1409-1989.
4. ابن بطوطه، ابوعبدالله، رحله‌ابن بطوطه، أكادیمیة المملكة المغربیة، رباط، 1217.
5. ابن تیمیه، ابوالعباس، منهاج السنة النبویة، تحقیق: محمد رشاد سالم، چاپ اول، مؤسسة قرطبة، [بی جا]، 1406.
6. ابن جبیر، ابوالحسین، رحلة ابن جبیر، چاپ اول، دار بیروت للطباعة والنشر، بیروت، [بی تا].
7. ابن حبان، ابوحاتم، المجروحین، تحقیق: محمود ابراهیم زاید، چاپ اول، دار الوعی، حلب، 1396.
8. ابن حبان، ابوحاتم، صحیح ابن حبان، تحقیق: شعیب الارنؤوط، چاپ دوم، مؤسسة الرسالة، [بی جا]، 1414/1993.
9. ابن حجر عسقلانی، ابوالفضل، تهذیب التهذیب، چاپ اول، دارالفکر، بیروت، 1404/1984.
10. ابن حجر عسقلانی، ابوالفضل، فتح الباری شرح صحیح البخاری، چاپ دوم، دارالمعرفة للطباعة والنشر، بیروت، [بی‌تا].
11. ابن حنبل، ابوعبدالله، مسند احمد، دار صادر، بیروت، [بی‌تا].
12. ابن خلكان، ابوالعباس، وفیات الأعیان، تحقیق : إحسان عباس، دار الثقافة، [بى‌جا]، [بى‌تا].
13. ابن سعد، ابوعبدالله، الطبقات الکبری، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، چاپ اول، دار الکتاب العلمیة، بیروت، 1410/1990.
14. ابن شبه، ابوزید، تاریخ المدینة، تحقیق: فهیم محمد شلتوت، دارالفکر، قم،1410.
15. ابن عبدالبر، ابوعمر، الاستیعاب، تحقیق: علی محمد البجاوی، چاپ اول، دار الجیل، بیروت،1412/1992.
16. ابن عساکر، ابوالقاسم، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق: علی شیری، دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت، 1415.
17. ابن فقیه، ابوعبدالله، البلدان، تحقیق: یوسف الهادی، چاپ اول، عالم الکتاب، بیروت، 1416/1996.
18. این قیم جوزیة، ابوعبدالله، بدائع الفوائد، تحقیق: هشام عبدالعزیز عطا- عادل عبدالحمید اهالی- أشرف أحمد الج، چاپ اول، مکتبة نزار مصطفی الباز، مکة المکرمة، 1416/1996.
19. ابن قیم جوزیه، ابوبکر، زاد المعاد فی هدی خیر العباد، چاپ بیست و هفتم، مؤسسة الرسالة، ایران 1415/1994.
20. ابن کثیر، ابو الفداء، البدایة و النهایة، دارالفکر، بیروت، 1407/1986.
21. ابن نجار، ابوعبدالله، الدرة الثمینة فى أخبار المدینة، تحقیق: حسین محمد على شكرى، شركة دار الأرقم بن أبی الأرقم، [بی‌جا]، [بی‌تا].
22. ابن هشام، عبد الملک، السیرة النبویة، تحقیق: مصطفی السقا و ابراهیم الأبیاری و عبد الحفیظ شبلی، دار المعرفة، بیروت، [بی‌تا].
23. ابو نعیم اصفهانى، احمد، حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء، السعادة، بجوار محافظة مصر،
1394/1974.
24. اربلی، ابوالحسن، کشف الغمة، چاپ دوم، دارالاضواء، بیروت، 1405/1985.
25. امینی، عبدالحسین، الغدیر، چاپ سوم، دار الکتاب العربی، بیروت، 1387/1967.
26.. بخاری، ابوعبدالله، التاریخ الکبیر، دیار بکر، المکتبة الاسلامیة، [بی‌جا]، [بی‌تا].
27. بخاری، ابوعبدالله، صحیح البخاری، دارالفکر لالطباعة والنشر والتوزیع، بیروت، 1401/1981.
28. بکری، عبدالله، المسالک و الممالک، دار الغرب الاسلامی، [بی‌جا]، 1992.
29. بلاذرى حربى، عاتق، معالم مكة التأریخیة والأثریة، چاب اول، دار مكة للنشر والتوزیع، 1400/1980.
30. بلاذری، ابوالحسن، انساب الاشراف، تحقیق: سهیل زکار و ریاض زرکلی، چاپ اول، دار الفکر، بیروت، 1417/1996.
31. بلاذری، ابوالحسن، فتوح البلدان، دار و مکتبة الهلال، بیروت، 1988.
32. بلوی، أبو البقاء، تاج المفرق فی تحلیة علماء المشرق، [بی‌نا]، [بی‌جا]، [بی‌تا].
33. بیهقی، ابوبکر، السنن الکبری، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، چاپ سوم، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1424/2003.
34. بیومی‌ مهران، محمد، دراسات فی تاریخ العرب القدیم، دارالمعرفة الجامعیة، [بی‌جا]، [بی‌تا].
35. جعفریان، رسول، آثار اسلامی‌ مکه و مدینه، چاپ اول، نشر مشعر، تهران، [بی‌تا].
36. جوادی آملی، عبدالله، صهبای حج، تحقیق: حسن واعظی محمدی، چاپ دهم، اسراء، قم، 1388.
37. حسکانی، عبید الله، شواهد التنزیل لفواعد التفضیل، تحقیق: محمد باقر محمودی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، تهران، 1411.
38. خطیب بغدادی، ابوبکر، تاریخ بغداد، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، چاپ اول، دار الکتاب العلمیة، بیروت، 1417/1997.
39. دارقطنی، ابوالحسن، سنن الدارقطنی، تحقیق: مجدی بن منصور سید الشوری، چاپ اول، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1417/1996.
40. دورانت، ویل، تاریخ تمدن (قیصر و مسیح)، ترجمه: احمد آرام و دیگران، اقبال، تهران، 1337.
41. ذهبى، ابوعبدالله، سیر أعلام النبلاء، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، جاب نهم، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1413/1993.
42. زحیلی، وهبة، التفسیر المنیر فی العقیدة والشریعة والمنهاج، چاپ دوم، دارالفکر المعاصر، بیروت، 1418.
43. زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، چاپ سوم، دارالکتاب العربی، بیروت، 1407.
44. سمهودی، ابوالحسن، وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی، چاپ اول، دارالکتاب العلمیة بیروت، 1419.
45. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، کتاب خانه آیت الله مرعشی نجفی، قم، 1404.
46. سیوطی، جلال الدین، تفسیر الجلالین، چاپ اول، مؤسسة النور للمطبوعات، بیروت، 1416.
47. شراب، محمد، المعالم الاثیرة فی السنة والسیرة، چاپ اول، دار القلم، دمشق، 1411.
48. صدوق، ابوجعفر، ثواب الأعمال، چاپ دوم، منشورات الشریف الرضی، قم، 1368.
49. صدوق، أبوجعفر، علل الشرائع، تحقیق: سید محمد صادق بحر العلوم، منشورات المكتبة الحیدریة و مطبعتها، نجف اشرف، 1386/1966.
50. صنعانی، عبد الرزاق، المصنف، تحقیق: حبیب الرحمن اعظمی، منشورات المجلس العلمی، [بی‌جا]، [بی‌تا].
51. طبری، ابوجعفر، تاریخ طبری، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، چاپ دوم، دار التراث، بیروت، 1387/1967.
52. عارف، رضا، «هویت اسلامی ‌ما»، فصل‌نامه تخصصی اسلام پژوهی، ش 4، بهار و تابستان 1389.
53. عقاد، عباس محمود، ابوالشهداء الحسین بن علی، تحقیق: محمد جاسم الساعدی، چاپ دوم، المجمع العالمی ‌بین المذاهب الاسلامیه، تهران، 1429/2008.
54. علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، چاپ چهارم، دار الساقی، 1422/2001.
55. فخر رازی، ابوعبدالله، مفاتیح الغیب، چاپ سوم، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1420.
56. قرطبی، محمد، الجامع الأحکام القرآن، چاپ اول، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1364.
57. قسطلانی، أبو العباس، المواهب اللدنیة بالمنح المحمدیة، المكتبة التوفیقیة، القاهرة، [بى‌تا].
58. کلینی، هشام، کتاب الاصنام، تحقیق: احمد زکی پاشا، چاپ چهارم، دارالکتاب المصریة، قاهره، 2000.
59. کلینی، ابوجعفر، الکافی، تحقیق: علی اکبر غفاری، چاپ سوم، دار الکتب الاسلامیة، طهران،1367.
60. متقی هندی، علاء الدین، کنز العمال، تحقیق: شیخ بکری حیانی، مؤسسة الرسالة، بیروت،1409/1989.
61. معین، محمد، فرهنگ فارسی، امیرکبیر، تهران، 1380.
62. مفید، ابوعبدالله، المزار، تحقیق: سید محمد باقر ابطحی، چاپ دوم، دار المفید للطباعة والنشر و التوزیع، بیروت، 1414/1993.
63. مقدسی، ابوعبدالله، احسن التقاسیم فی معرفة الأقالیم، چاپ سوم، مکتبة مدبولی، قاهرة،1411/1991.
64. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، چاپ اول، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1374.
65. مناوی، زین الدین، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، تحقیق: احمد عبد السلام، چاپ اول، دار الکتاب العلمیة، بیروت، 1415/1994.
66. نسائی، ابوعبد الرحمن، سنن النسائی، چاپ اول، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت،1348/1930. 67. نووی، أبو زکریا، المنهاج شرح صحیح مسلم، دارالکتاب العربی، بیروت، 1407/1987.
68. نیشابوری، ابوالحسین، صحیح مسلم، دارالفکر، بیروت، [بی‌تا].
69. هیثمی، ابوالحسن، مجمع الزوائد، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1408/1988.
70. واقدی، محمد، المغازی، تحقیق: مارسدن جونس، چاپ سوم، مؤسسة الأعلمی، بیروت، 1409/1989.
71. ولایتی، علی اکبر، فرهنگ و تمدن اسلامی، چاپ شانزدهم، معارف، تهران، 1389.
72. یافعی، ابومحمد، مرآة الجنان، چاپ اول، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1417/1997.
73. یاقوت حموی، شهاب الدین، معجم البلدان، چاپ دوم، دار صادر، بیروت، 1995.
74. یعمرى، برهان الدین، الدیباج المذهب، تحقیق: محمد الأحمدى أبو النور، دار التراث للطبع و النشر، قاهره، [بی‌تا].


منبع مقاله :
به کوشش مهدی فرمانیان؛ (1393)، مجموعه مقالات کنگره جهانی «جریان‌های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام»، قم: دارالإعلام لمدسة اهل بیت (علیه السلام) ، چاپ اول

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.