بازخوردهای ضد‌امنیتی هستی‌شناسی اجتماعی سلفیت جهادی

بنیادهای نظری هر مکتب فکری (اعم از هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی و روش‌شناسی) زمینه‌ساز بروز رفتارها و بازخوردهای ویژه‌ای است که به متمایز شدن پیروان مکتب، از اتباع دیگر مکاتب فکری می‌انجامد. جریان سلفی‌گرایی نیز از این مقوله
شنبه، 23 بهمن 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
بازخوردهای ضد‌امنیتی هستی‌شناسی اجتماعی سلفیت جهادی
 بازخوردهای ضد‌امنیتی هستی‌شناسی اجتماعی سلفیت جهادی

 

نویسنده: هادی معصومی زارع (1)

 

چکیده

بنیادهای نظری هر مکتب فکری (اعم از هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی و روش‌شناسی) زمینه‌ساز بروز رفتارها و بازخوردهای ویژه‌ای است که به متمایز شدن پیروان مکتب، از اتباع دیگر مکاتب فکری می‌انجامد. جریان سلفی‌گرایی نیز از این مقوله مستثنا نخواهد بود.
در این میان هستی‌شناسی سلفیت و زاویه نگاه آن به «هستی» که بر پایه ثنائی متخاصمِ «خودی - دشمن» تعریف شده است، مولّد و هدایت‌گر طیفی از رفتارهای ضد‌امنیتی و خشونت‌بار از سوی پیروان این فرقه، علیه دیگران است که چالش‌های فراوانی را برای جوامع مختلف به دنبال داشته است.
در یک جمع‌بندی کلان، می‌توان مهم‌ترین بازخوردهای ضد‌امنیتی چنان هستی‌شناسی‌ای را در مؤلفه‌های رفتاری مشخصی، همچون: دگرستیزی نظری وعملی یا مخالفت خشونت‌بار فکری و عملی علیه دیگران، خودستیزی نظری با سرکوب فطرت‌های الهی - انسانی، جامعه ستیزی و مبارزه با هندسه هنجارها و عرف‌های اجتماعی، رادیکال سازی فضای اجتماعی و در نهایت تحرک‌پذیری مرزستیزانه جست و جو کرد.

پیشگفتار

باورهای بنیادین هر مکتب فکری (اعم از هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی و روش‌شناسی) ضمن آن که عهده‌دار تدوین و برسازی پارادایم نظری آن مکتب است، قالبی رفتاری برای کنش‌گری پیروانش می‌دهد که به موازات عرضه سنجه‌ای برای فهم، تفسیر و ارزشیابی رفتارهای ایشان، به طور ویژه‌ای متمایز شدگی آنان از اتباع دیگر مکاتب فکری را به همراه دارد. (2)
در این میان مسئله هستی‌شناسی از مهم‌ترین بنیان‌های نظری هر مدرسه فکری است که آثار، تبعات و نتایج فکری و اجتماعی ویژه خود را، به همراه دارد. زیرا مسئله شناخت هستی از آن جهت که بخش بیشتر متعلَّق آن، تفهم جهان خارج از وجود خود است، عملاً با صحنه اجتماع و مناسبات اجتماعی درهم تنیده شده و به کنشگری اجتماعی افراد سو می‌دهد.
در هر حال موضوع هستی‌شناسی از بنیادی‌ترین، کهن‌ترین و در عین حال پیچیده‌ترین موضوعاتی است که از دیرباز، محققان بسیاری درباره‌ی آن به تلاش‌های فکری دست زده و طرح‌ریزی و مهندسی منظومه هستی‌شناسانه مطلوب خود را در صدر اهتمام‌هایشان قرار داده‌اند. چه آن که پاسخ به بسیاری از دیگر بنیادهای نظری بشر، در گروی رویکرد فیلسوفانه بشر در حوزه‌ هستی‌شناسی خواهد بود.
هستی‌شناسی اجتماعی نیز از مهم‌ترین حوزه‌های فکری است که باید در صلب تلاش‌ها برای خوانش و فهم جهان‌بینی و فلسفه رفتاری هر بازیگر سیاسی در نظر گرفته شود. این نوع هستی‌شناسی، به نحوه صورت‌بندی نگاه هر بازیگر به واقعیت‌های اجتماعی اشاره دارد که به نوبه‌ی خود، کار ویژه و مأموریت بازتنظیم واکنش و رفتار متقابل وی در برابر آن حقایق، را بر عهده دارد، در نتیجه هستی‌شناسی اجتماعی در عین آن که یک مقوله‌شناختی غیرهنجاری (3) و توصیفی است، یک ماهیت هنجاری و تجویزی نیز دارد (4) که به رفتارهای مُدرِک معنابخشی کرده و با تبیین ماهیت بایستگی‌شان، آن‌ها را جهت می‌دهد؛ به ویژه اهمیت آن، در منظومه فکری بازیگران سیاسی بینش‌گرا و یا ایدئولوژیک و هم چنین قالب‌های سودهنده رفتاری ایشان بسیار ملموس‌تر خواهد بود.
به عنوان نمونه هستی‌شناسی ماتریالیستیِ توام شده با بینش تاریخی مارکسیسم، به الگویی از هستی‌شناسی اجتماعی در این مکتب منتهی شده است که دال مرکزی آن را تجویزگریِ تلاش انقلابی بشر برای تغییر شرایط مادی معیشتی‌اش - که خود تابعی از شرایط وجودی و هستی‌شناسانه انسانی و اجتماعی است - تشکیل می‌دهد.
نگاه روندی و سیّال ایشان به مناسبات اجتماعی، درست از همین دیدگاه هستی‌شناسانه اجتماعی تغذیه می‌شود که بر اساس آن انسان‌ها می‌بایست با هدف ایجاد تحول اجتماعی برای گذار از جوامع برده‌داری، فئودالی و بورژوازی به جامعه کمونیستی منطبق با کمون اولیه گام بردارند.
از همین رو، الگوی مبارزاتی برای بر ساختن چنان جامعه بی‌طبقه‌ای، در محوریت خط مشی‌های مکاتب مختلف مارکسیستی، جای گرفته و به بازتولید منطق رفتاری ویژه خود، برای هدایت‌بخشی به کنش‌های معترضانه‌ی طبقه کارگر می‌انجامد.
جریان‌های سلفی و از جمله جریان سلفیت جهادی - به عنوان یکی از نحله‌های سه‌گانه سلفیت معاصر - نیز از این مقوله مستثنا نبوده و رفتارهای پیروان آن، از بنیادهای نظری خاص خود تغذیه می‌گردد.
در این میان هستی‌شناسی اجتماعی، سلفیت جهادی و زاویه نگاه آن به «هستی اجتماعی» که بر پایه ثنائی متخاصمِ «خودی - دشمن» تعریف شده است، مولّد و هدایت‌گر طیفی از رفتارهای اجتماعی است که، «خشونت» و «ارعاب»، دو مولّفه مفهومی تبیین کننده آن، به شمار می‌آید؛ به بیان دیگر، هستی‌شناسی اجتماعی این جریان، بر پایه خوانشی از اسلام است که مطابق آن، تمامی انسان‌ها در دو طبقه خودی (باورمندان به ارزش‌های سلفیت) و دشمن یا کافر (غیر باورمندان به ارزش‌های سلفیت) دسته‌بندی شده و ضرورت جهاد با دسته دشمنان از ابتدایی‌ترین وظایف و ماموریت‌های دسته خودی به حساب می‌آید؛ در نتیجه تکفیر و مشرک‌خوانی از یک سو و جهاد و مبارزه از طرف دیگر، مهم‌ترین مفاهیم قابل استفاده در تبیین ماهیت مناسبات اجتماعی سلفیت جهادی با دیگران (دشمنان یا کفار) می‌باشند.
هستی‌شناسی اجتماعی، نقش بسیار برجسته‌ای در دهی و فرموله کردن کنش‌های عمیقاً خشونت‌بار و ستیزه‌جویانه این فرقه دارد.
چنین رویکردی به جهان اجتماعی از سویی از مبانی کلامی - فقهی چهره‌هایی همچون: احمد بن حنبل، ابن تیمیه، بربهاری، ابن قیم جوزیه و در نهایت محمد بن عبدالوهاب بارور می‌شود که تکفیر، مشرک‌خوانی و ستیزش دیگران - غیرمعتقدان به مکتب وهابیت- نهادینه‌ترین ارزش‌های نظری آن به شمار می‌آیند. در این میان واکنش‌ها و ضدکنش‌های این جریان، در برابر فرهنگ مهاجم و مسلط مدرنیته غربی و تلاش‌ برای طرح یک الگوی اصیل اسلامی در برابر این فرهنگ، بر غلظت تکفیر‌گرایی و ستیزه‌جویی آن افزوده است.
از طرف دیگر اقتضائات جغرافیایی محیط رشد سلفیت جهادی که آمیخته‌ای از بیابانی - قبیله‌ای (مانند شبه جزیره عربستان، افغانستان، پاکستان، عراق و...) است، بر چارچوب معرفتی و سوگیری هستی‌شناسانه این جریان سایه افکنده و ضمن تجرید آن از رویکردهای انتزاعیِ معناگرایانه، عرفانی، باطن‌پذیرانه و حتی روندهای عقلانی، حس‌گرایی مناسکی، رفتارگرایی ظاهری و نص‌گرایی و نقل‌گرایی کلامی - فقهی را هدایت‌بخش بینشی - کنشی ایشان قرار داده است. (5) مسئله‌ای که به خودی خود به شیب‌دهی هستی‌شناسی اجتماعی سلفیت، به سمت خشونت‌ورزی و تسهیل زمینه‌های بروز چنین کنش‌ورزی ستیزه‌جویانه‌ای انجامیده و در نهایت بر دامنه خشونت‌گرایی این جریان افزوده است.
پژوهش‌ حاضر بر آن است تا با بررسی‌ نظری - میدانی، به کاوش در بازخوردها و نتایج ضدامنیتی هستی‌شناسی اجتماعی سلفیت جهادی پرداخته و هر یک را جداگانه بررسی کند.

1. بازخوردهای ضد‌امنیتی هستی‌شناسی اجتماعی سلفیت

1-1. دگرستیزی (در قالب نظر و عمل)

بدیهی‌ترین بازخورد ضد‌امنیتی هستی‌شناسی مبتنی بر دوگانه متخاصم «خودی - دشمن»، ستیزه‌جویی مستمر با نیروهای «غیرخودی» است که طبیعتاً در هستی‌شناسی اجتماعی سلفیت جهادی از آنان به دشمنان و یا کفار یاد می‌شود. به منظور دستیابی به توفیق در چنین هدفی است که مسئله تکفیر با ارزش‌های سه‌گانه‌ی جهاد با کفار، دعوت به اسلام وامر به معروف، که هر سه با ارزش دیگری به نام «هجرت» در هم تنیده است و موتور محرک دگرستیزی سلفیت جهادی را تشکیل می‌دهند.
در مقابل چنین دیدگاهی، رویکرد اصیل اسلامی وجود دارد که به جای پافشاری بر دوگانه ضرورتاً متخاصم «خودی - دشمن»، بر سه‌گانه ممکن التخاصم «خودی - غیر- دشمن» تأکید می‌کند، که بر اساس آن ضرورتاً فضای مناسبات تمام نحله‌های سه‌گانه یاد شده، آکنده از تخاصم نبوده و صرفاً رویارویی با کفار (آن هم کفار حربی) می‌تواند توجیه‌پذیر باشد. (6) در نتیجه آنچه موجب خصومت و نزاع میان مسلمانان با دیگر طبقات می‌شود، نه حالت «غیریت» ایشان، که وضعیت «حربی بودن» آنهاست.
در این رویکرد، طبقه «غیر» می‌تواند شامل بسیاری از غیر مسلمانان و از جمله مستضعفان و کفار غیرحربی باشد که نه تنها جهاد و مبارزه با ایشان اولویت نظری و عملی و نیز مطلوبیت ذاتی و گاه حتی عملی نداشته، که بر عکس می‌تواند منهی عنه باشد. حرمت مال، جان و ناموس کفار ذمّی، برآمده از همین سنخ هستی‌شناسی دینی است. (7)
هم چنین موضوع جهاد ابتدایی نیز در آخرین حلقه از سلسله برنامه‌های ارشادی دین و در انتهای فهرست اولویت تعامل با دیگر گروه‌ها قرار دارد.
اما رویکرد و سوگیری سلفیت جهادی، مبتنی بر توسیع دایره طبقه دشمنان بوده و با تفسیری موسع از مفاهیمی چون: کفار و دشمنان، نه تنها مستضعفان غیر مسلمان، که تمام فرقه‌های اسلامی - به غیر از سلفیت وهابی مسلک جهادی - را شامل می‌شود. از همین رو در این بخش به جای کاربست واژه «دشمن‌ستیزی» از مفهوم «دگرستیزی» بهره گرفته شده، تا به توسیع دایره شرک و کفر و در نتیجه توسعه مفهومی و عملیاتی طبقه دشمنان از سوی سلفیت جهادی توجه داده و معلوم شود که دشمن‌تراشی و بازتولید مستمر خصومت در نظام هستی‌شناسانه این جریان چگونه به فراگیری و شمولیت طبقه «غیر» و دشمن‌پنداری ایشان می‌انجامد.
نکته مهم آن است که در بنیاد هستی‌شناختی اجتماعی این جریان با ایجاد توسعه مفهومی، کفر و شرک از مرزهای نظری خود تجاوز کرده و پا به قلمروی التزام و تعهد عملی نهاده است؛ به بیان دیگر در منظومه بینشی ایشان، صِرف اقرار به توحید و پذیرش نظری وحدانیت خداوند، نمی‌تواند انسان را از دایره شرک و کفر و در نتیجه اباحه جانی و مالی خارج کند.
آنچه که مُخرِج فرد از ضلالت کفر و شرک است، التزام عملی به توحید - با قرائت سلفی - و پرهیز عملی از تمامی مظاهر شرک و کفر است. هم چنین در ذیل مفاهیمی همچون: «نواقض التوحید»، «نواقض الإسلام» و «قوادح العقیدة» با اتخاذ سیاست توسعه مصداقی در حوزه کفر، بر گستره رفتارها و اقدامات کافرانه، ملحدانه و مشرکانه افزوده و بسیاری از اقدامات عملی و بینش‌های نظری، چون: شفاعت‌طلبی، توکل و توسل به انبیا و اولیا، جادوگری و سحر، همکاری با مشرکان، را مصداق نقض اسلام و ایمان و سه‌گانه (کفر، ارتداد و شرک) قلمداد کرده و مرتکب آن‌ها را سزاوار مرگ بر می‌شمارند. (8)
به عنوان نمونه در جهان‌بینی ایشان، حاجت‌خواهی از انبیا، ائمه و صلحا شرک بوده و مرتکب آن، سزاوار مرگ و قتل دانسته می‌شود، (9) نیز توسل به ایشان، جهت شفاعت‌طلبی، شرک تلقی شده و موجب مباح شدن خون و مال انسان می‌گردد. (10) هم چنین متأثر از همین دیدگاه است که ذکر اهل بیت (علیهم السلام) موجب شرک و خروج از اسلام تلقی شده و باعث حرمت ازدواج و قربانی گویندگان «یا علی» و «یا حسین» می‌گردد. (11) زیارت قبر اهل بیت و حتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) نیز مصداقی از شرک بوده و قتل زائران را به دنبال خواهد داشت. (12) ویرانیِ مزارات مقدسه به مثابه نمادهای شرک‌ورزی، از مهم‌ترین مأموریت‌های سلفی‌های جهادی خواهد بود. (13)
با توجه به دو توسعه مفهومی و مصداقی گفته شده، از دید ایشان بسیاری از اهل سنت به شرک، الحاد و کفر متهم و با ایشان معامله خشونت‌بار «دشمنان» می‌گردد. به همین دلیل بسیاری از نامه‌های محمد بن عبدالوهاب به علمای اهل تسنن حجاز از مضامینی، همچون: مشرک‌پنداری و کافرخوانی ایشان برخوردار بوده است. به عنوان نمونه وی در نامه‌ای به یکی از عالمان سنی مسلک زمان خود به نام شیخ «سلیمان بن سحیم حنبلی» می‌نویسد: «به تو یادآوری می‌کنم: تو و پدرت، آشکارا کفر و شرک و نفاق را اظهار می‌کنید. تو و پدرت در دشمنی با این دین، شبانه‌روز در حال تلاش هستید. تو مردی لجباز و عالمی گمراه هستی. اسلام را رها کرده، کفر را برگزیده‌ای...» (14)
همین دیدگاه و رویکرد نظری در حوزه «توحید» بود که وهابیت اولیه را به جنگ با مناطق سنی نشینی نجد، طائف، ریاض، مکه، مدینه و نیز شهرهای شیعی مانند: کربلا و نجف کشانده و امروزه نیز موجد آشوب‌ها و ناامنی‌های فراوان در سوریه، عراق، لبنان، پاکستان و دیگر مناطق اسلامی شده است.
می‌توان نشانه‌های دگرستیزی این فرقه را در هر دو حوزه تئوریک و عملی مشاهده کرد.
در حوزه نظری، دگرستیزی سلفیت جهادی با مواردی همچون: تکفیر، مشرک‌خوانی، تحقیر و در نهایت اباحه نظری مال، جان و عرض طبقه «غیر» تحقق می‌یابد. پازل دگرستیزی و نفی خشونت‌بار عملی این طبقه نیز با اقدامات سختی همچون: ترور، قتل و اسارت‌گیری تکمیل می‌گردد.
البته عرصه خشونت‌ورزی عملی و تدابیر خشونت بار، منحصر به طبقه «غیر» نبوده و بلکه شامل بسیاری از سلفی‌هایی نیز می‌شود که از دید این جریان مرتکب جرم یا گناهی شده‌اند. به عنوان نمونه اقداماتی همچون: اعدام، سر بریدن، به صلیب کشیدن و تیرباران به سهولت برای جرم‌هایی چون: ارتشا، همکاری با دولت‌های ملی کشور هدف و حتی کارمندی دولت مخالف، اعمال می‌شود؛ به بیان دیگر در این حوزه با گسترش دایره کفر و الحاد به عدم التزام عملی به اسلام و قوانین شریعت، مجازات کفار و ملحدان درباره‌ی گنه‌کاران اعمال می‌شود. در نتیجه‌ی چنین رویکردی، تنها سلفی‌های ملتزم و متعبد جهادی می‌توانند از گزند خشونت‌ورزی این فرقه در امان باشند؛ یعنی گروهی که از هر دو حیث نظری و عملی به اعتقادات این گروه ملتزم هستند.

1- 2. خودستیزی (در قالب نظر و عمل)

خودستیزی نظری و عملی از دیگر تبعات و نتایج ضد‌امنیتی جهان‌بینی کلامی - فقهی سلفیت جهادی است. ممکن است این مسئله در وهله اول کمی ثقیل و دور از ذهن بیاید، اما تبیین آن مستلزم پرتو افکندن بر کیفیت خودستیزی سلفی‌های جهادی در هر دو ساحت نظری و عملی است.
خودستیزی سلفیت جهادی در حوزه نظری اساساً از تعصب‌ورزی، انحصارگرایی مطلق بینشی و خشونت‌ورزی زبانی و اعتقادی این فرقه ناشی می‌شود که به طور مستقیم از جهان بینی تکفیرگرایانه و بینش عمیقاً دگرستیزانه آن مشروب می‌شود.
قطع پیوندهای عملی و نظری میان ایشان و دیگر گروه‌های اجتماعی و دینی و مغفول ماندن شیوه‌ی جدال احسن و مباحثات دوسویه میان ایشان و «دیگران» از یک سو و قطع علقه‌های محبت محورانه میان خود و دیگران به فرایندی می‌انجامد که در نهایت، ستیزش عملی و نظری سلفیت با روح آزاداندیشی را به همراه دارد.
چنین رویه‌ای به طور طبیعی به نفی امنیت روانی و فردی افراد این فرقه انجامیده و از آن جا که ایشان، بخشی از بافت اجتماعی و اعتقادی برخی از جوامع را تشکیل می‌دهند، در نهایت امنیت اجتماعی نیز به نوعی تحت الشعاع قرار گرفته و به سلب امنیت اجتماعی منجر می‌شود؛ به بیان دیگر چون افراد، عضوی از پیکره جامعه هستند، آسیب‌پذیری امنیت فردی ایشان به حوزه امنیت اجتماعی سریان پیدا کرده و در نهایت به ناامنی اجتماعی ختم می‌شود.
به ویژه ترویج روحیه پرخاش‌گری و دگرستیزی در این فرقه، موجب می‌شود تا محبت که در منظومه بینشی اسلامی از آن به عنوان رکن اسلام (15) و فراوان بر یگانگی آن با دین تاکید شده (16) و در نگاه عرفانی اسلامی از آن به عنوان سبب خلقت تعبیر شده (17) و در نهایت نیز محبت‌ورزی اجتماعی که در هندسه فلسفه سیاسی اسلامی از آن به زیر ساخت مناسبات اجتماعی یاد شده و بر آن به شدت تأکید شده است، (18) مورد تجاهل قرار گرفته وبا حرکت در مسیری، خلاف نظام فطری آفرینش مبتنی بر محبت‌محوری، به محروم سازی خود از مناسبات اجتماعی مبتنی بر محبت‌ورزی متقابل دست یازیده است، در نتیجه بسترهای مناسب برای خودستیزی روانی و امنیت روانی فردی پیروان سلفیت فراهم می‌گردد.
از طرف دیگر تثبیت و استمرار رویه تعصب‌ورزی و کناره‌گیری از دیگر گروه‌های اجتماعی که عدم شناخت از ایشان را در پی دارد، محیط مناسبی را برای ترویج فضای دگرستیزی و تکفیر در بین جریان‌های سلفی فراهم ساخته است. چون در فضای جهل و بی‌اطلاعی از اعتقادات و ارزش‌‌های دیگران است که می‌توان ملحدپنداری و مشرک‌خوانی ایشان را ترویج داده و موفق به قبولاندن آن شد.
جهان‌بینی تکفیری و دگرستیزانه سلفیت جهادی، هم چنین اقتضائات خود را بر حوزه حیات عملی و میدانی پیروان تحمیل کرده و نوعی از خودستیزی عملی را در میان ایشان رواج داده است؛ نوعی ملازمه و تلازم‌ ذاتی میان خودستیزی نظری و خودستیزی عملی جریان سلفیت جهادی مشاهده می‌شود. بدین شکل که خاستگاه خودستیزی عملی این جریان را باید در حوزه خودستیزی نظری ایشان جست وجو کرد.
مهم‌ترین جلوه خودستیزی عملی سلفیت جهادی را می‌توان در قالب «انتحار» و کشتن خود برای از میان بردن «دیگران» عنوان کرد. در واقع قربانی ساختن خود، در راه اهداف فرقه، چه از دید مجریان این گونه اقدامات انتحاری به شهادت فی سبیل‌الله تفسیر می‌شود، اما آن گاه که چنین اعمالی نه از روی شناخت حقیقی ماهیت قربانیان این اقدامات، که بر اساس رویکرد متعصبانه وکورکورانه درباره‌ی ایشان و بدون هرگونه شناخت حقیقی از آن‌ها صورت می‌گیرد و در نتیجه بیش از هر چیز به قتل عام بی‌گناهان، زنان و کودکان منتهی می‌شود، در نتیجه چنین اقدامی را بیش از آن که بتوان لایق عنوان شهادت‌طلبی دانست، می‌بایست مصداقی از انتحار، خودکشی و خودستیزی برای کشتن دگراندیشان (و نه الزاماً دشمنان حربی) تلقی کرد، که به نابودسازی نعمت الهی حیات و قتل نفس محترمه منجر می‌شود.
مرز دقیقی میان انتحار و در نتیجه خودستیزی با استشهاد وجود دارد، که دو مؤلفه معرفتی و اخلاقی آن دو را از یکدیگر جدا می‌سازد. این شاخصه‌ی معرفتی و شناختی جدا کننده را باید در شناخت عالمانه و متتبعانه جبهه خودی و دشمن و هدف مورد تهاجم در جبهه خودی و انجام عملیات استشهادی از روی شناخت کامل از باطل بودن و حربی بودن جبهه مقابل دانست که صرفاً در فرض عدم امکان دیگر روش‌های جهادی و با اجازه شرعی مجتهدان دینی و در میدان نبرد با دشمنان میسّر است؛ حال آن که بررسی‌های میدانی نشان می‌دهد که قربانیان عمده اقدامات انتحاری سلفیت جهادی در دو دهه اخیر مسلمانان بی‌گناه بوده که تنها جرمشان عدم اعتماد به مکتب فکری این فرقه است. در نتیجه این عملیات‌ها فاقد هر دو پیش‌شرط یاد شده (جبهه باطل بودن و حربی بودن) و نیز ضرورت اضطراری بودن عملیات هستند.
هم چنین از حیث اخلاقی عملیات‌های استشهادی مستلزم کاربست تدابیری برای کاهش حداکثری احتمال آسیب دیدن بی‌گناهان در طی عملیات است. به گونه‌ای که صرفاً به اهداف مشروع و مجازِ از پیش تعیین شده حمله شود و دایره خسارت‌ها به این هدف‌ها محصور بماند. در مقابل، زنان و کودکان و انسان‌های بی‌گناه، مهم‌ترین اهداف انسانی عملیات‌های انتحاری صورت پذیرفته به وسیله‌ی این فرقه بوده و بازارها، مساجد، کلیساها و اماکن عمومی مهم‌ترین اهداف جغرافیای این عملیات‌ها را تشکیل می‌دهد.
در نتیجه واژه‌های «انتحار» و «خودستیزی» که با کشتنِ خود، برای نابودی «دیگران» صورت می‌پذیرد، می‌تواند بهترین مفاهیم برای تفسیر این قبیل اقدامات خشن و دگرستیزانه سلفیت جهادی باشد.

1- 3. جامعه ستیزی

از دیگر بازخوردها و تبعات ضد‌امنیتی منظومه هستی‌شناختی اجتماعی سلفیت جهادی، می‌توان به مقوله و ستیزش این فرقه با مبانی و بنیادهای هر جامعه‌ای اشاره کرد، که بر پایه‌ای غیر از بنیان‌های هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی ایشان بنا شده است.
هندسه بینشی این جریان، جهت دهنده نوعی از پندار و رفتار در قبال جامعه است که بر اساس آن، ستیزه با تمامی ارزش‌ها، هنجارها، عرف‌ها و رسوم اجتماعی - حتی هنجارها منبعث از حوزه «منطقة الفراغ» و مباحات - در رأس هرم اولویت‌های بینشی - کنشی ایشان قرار می‌گیرد.
اساساً چنین ویژگی‌ای به طور مستقیم از ساختار و ماهیت «فرقه‌ای» این جریان تغذیه می‌شود، که مطابق آن، تمامی رفتارهای برون فرقه‌ای نفی شده و تلاش می‌گردد تا با فرآیندهای مغزشویی (19) و کنترل ذهنی (20) بر روی پیروان، هویت پیشین افراد منکوب شده و لباس هویتی جدیدی مبتنی بر ارزش‌ها و آرمان‌های فرقه و رهبران آن، بر تن ایشان پوشانده شود و در نهایت جهان اجتماعی جدیدی منطبق هنجارهای جعل شده به وسیله‌ی رهبران گروه برای پیروان وضع شود، تا معیاری برای کنش‌گری ایشان به حساب آید. (21)
چنین سیاستی منجر به انقلاب و دگردیسی ماهیتی یک گروه اجتماعی به یک ساختار فرقه‌ای بسته می‌شود که در آن، با پیروی خودآگاه و یا ناخودآگاه از رأس هرم فرقه، به مرور از سطح مناسبات روزمره اجتماعی با دیگر جریان‌ها، گروه‌ها و گاه حتی موسسات و نهادهای عمومی کاسته شده و بر انزوای اجتماعی ایشان افزوده می‌شود. (22)
چنین فرایندی بسترهای مناسب برای کنترل منابع اطلاعاتی و دریافت نظری پیروان و در نهایت قبولاندن لزوم مبارزه با هنجارهای اجتماعی را در ایشان نهادینه می‌سازد. (23)
مکانیسم‌های بازتربیتی و بازسازی ادراکی تعریف شده از سوی مغز متفکر فرقه، با بهره‌مندی از کارویژه‌های «گریز از مرکز» در راستای بر ساختن هویت‌های جدید برای پیروان، ایشان را به گونه‌ای بار می‌آورد که به کلی از دلبستگی‌های فردی، اجتماعی و گاه حتی خانوادگی فاصله گرفته و زندگی جدیدی را بر اساس اولویت‌بخشی ارزش‌های فرقه‌ای و گروهکی و وابستگی تمام عیار به این منظومه ارزشی، آغاز کنند.
این مکانیسم در حقیقت با نفی و تردیدانگاری در اصالت و اعتبار و نرم‌‌های اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی و گاه حتی سیاسی و اقتصادی حاکم بر جوامع، به گونه‌ای خزنده، اعضای فرقه را به عصیان و شورش پنهان و یا آشکار علیه بنیان‌های نظری فرهنگ رایج جامعه و ارزش‌های اجتماعی می‌کشاند و گاه حتی به برنامه‌ریزی‌های بلندپروازانه با هدف سرنگونی دولت‌ها دعوت کرده و بر لزوم ایجاد تغییرات اساسی در اندیشه و سبک زندگی آدمیان تأکید می‌کند. (24)
در نهایت نیز با وابستگی تام پیروان، به مرکزیت نظری و معنوی فرقه، رویکرد نفی خشونت‌بار اکثریت جامعه و تکفیر نفرت‌آمیز غیر مؤمنان به فرقه را، در اذهان ایشان نهادینه می‌شود. (25)
سلفیت جهادی می‌کوشد که خود را صرفاً مجری شریعت و احکام الهی در بستر اجتماعی جلوه دهد، اما ردپای ویژگی‌ فرقه‌گرایانه یاد شده به صورت آشکار در ساختار کنش‌گری آن مشهود است. همین رویکرد منجر به ستیزه مستمر این فرقه با بسیاری از هنجارهای صحیح اجتماعی شده است. از همین رو این جریان در هر جامعه‌ای مأموریت مبارزه برای سرنگون‌سازی بنیان‌های اجتماعی و سیاسی آن را دنبال کرده و با رویکردهای ظاهرگرایانه، از رویه‌های اصلاح محور و انطباق‌دهی احتمالی عرف‌ها و هنجارهای اجتماعی موجود در هر جامعه‌ای با ارزش‌های اسلامی پرهیز می‌کند.
به عنوان نمونه منع زنان از بسیاری از حقوق اجتماعی، از میان بردن آثار باستانی، تحریم برخی از ورزش‌های رایج جهانی، نفی مطلق حقوق تمامی دیگر گروه‌های اجتماعی، تحریم بی‌ضابطه بسیاری از مظاهر تکنولوژیکی همچون: رادیو، تلویزیون و تلگراف، از بارزترین مصادیق اقدامات ضد اجتماعی این فرقه است هم چنین بیان‌گر عدم انعطاف و انطباق‌پذیری جهان بینی آن با بسیاری از هنجارهای اجتماعی در جهانی کاملاً جدید و دائماً تحول‌پذیر است.
در نتیجه رویکرد جامعه ستیزانه این فرقه از دیگر بازخوردهای ضد‌امنیتی هستی‌شناسی اجتماعی است که البته مسئله‌ای فراتر از دگرستیزی و مربوط به ستیزه این جریان با ساختارهای اجتماعی و قالب‌های ارزشی اجتماع بوده و بحران‌های امنیتی در پی خواهد داشت.

1- 4. رادیکال‌سازی نظری و عملی فضای اجتماعی

رادیکال‌سازی نظری و عملی فضای جامعه چهارمین بازخورد ضدامنیتی هستی‌شناسی سلفیت جهادی است. در واقع این بارخورد ضد‌امنیتی، بیش از هر چیز حاصل یک دیالکتیک نظری - امنیتی میان سلفیت جهادی و دیگر گروه‌هایی است که به وسیله‌ی جریان‌های سلفی از آن به، غیر خودی و یا دشمن، یاد می‌شود.
فهم چنان دیالیکتیکی به ویژه در گروی درک «دگرستیزی» این فرقه است که به نوبه خود، واکنش طرف مقابل را در پی دارد؛ به بیان دیگر، دگرستیزی نظری و عملی این فرقه به بازتولید فضایی از خصومت درباره‌ی «دیگران» می‌انجامد که در چنین فضایی، احساس «تهدیدشدگی» و «زوال موجودیت» مهم‌ترین و بارزترین شاخصه‌های فهم «دیگران» را تشکیل خواهد داد.
به طور طبیعی دیگر گروه‌ها، با هدف حفظ موجودیت فردی، دینی و اجتماعی، اقدامات حفاظت‌بخش امنیتی را ترتیب خواهند داد که در مقابل واکنش‌های خصمانه‌تر و خشونت‌بارترِ جریان‌های سلفی، را به دنبال خواهدداشت. واکنش متقابل سلفی‌ها، مجدداً به بازتولید رفتارهای انتقام‌جویانه دیگر گروه‌ها منجر شده و واکنش‌های خشونت‌بار شدیدتری از سوی سلفی‌های جهادی در پی خواهد داشت.
چنین وضعیتی در واقع چرخه‌ای از «دیالیکتیک خشونت» را در عرصه جامعه به همراه داشته و منجر به تشدید فضای امنیتی در سطح جامعه گردیده و در نهایت رادیکالیزه شدن فضای اجتماعی، سیاسی و امنیتی را در پی خواهد داشت.
از بارزترین نمودهای چنین دیالیکتیکی، افزایش چرخه خشونت‌ها در عراق در سال 2006 م و بلافاصله پس از انفجار حرمین عسکریین (علیهم السلام) می‌باشد. بررسی‌های مستند آماری و میدانی بیان‌گر آن است که سطح خشونت‌ها و کشتارهای متقابل میان شیعیان و اهل تسنن در این کشور، اندکی پس از حمله جریان‌های سلفی به این مکان مقدس شیعی، رشد قابل توجهی داشته است.
 بازخوردهای ضد‌امنیتی هستی‌شناسی اجتماعی سلفیت جهادی
نمودار 1: نمودار افزایش بمب گذاری‌ها و خشونت‌ها در عراق پس از انفجار فوریه 2006 م سامراء (26)
هم چنین جدول ذیل که برگرفته از ارزیابی‌های بی‌طرفانه و قابل استناد مرکز (27IBC) (26) است، در بردارنده آمار تلفات غیر نظامیان عراقی در سال‌های 2003 تا 2011 م است که به خوبی نشان‌گر شدن افزایش کشتارها پس از تخریب حرمین عسکریین و به ویژه در سال‌های 2006 و 2007 م است؛ به گونه‌ای که مجوع تلفات چرخه خشونت‌ها در دو ساله پس از این اقدام تروریستی جریان‌های سلفی، معادل تلفات تمام سال‌های قبل و بعد خود، در دوره اشغال عراق به حساب می‌آید. (28)
نمودار 2: نمودار افزایش بمب‌گذاری‌ها و خشونت‌ها در عراق از زمان اشغال تا سال

2011

2010

2009

2008

2007

2006

2005

2004

2003

سال

3743

4068

4819

9618

25275

29009

16114

11428

12104

میزان تلفات

نمونه‌ای دیگر از رادیکال‌سازی فضای اجتماعی و وادارسازی دیگر گروه‌های اجتماعی به واکنش‌های خشونت‌بار و خصمانه، رفتارِ خشن کلامی و عملی برخی از گروه‌های اجتماعی و نیز رسانه‌های جمعی اروپایی و غربی علیه اسلام و مسلمانان مشاهده کرد که عمدتاً در پی هر بمب‌گذاری یا حمله انتحاری علیه شهروندان عادی غربی و در مکان‌های عمومی شهرهایی چون: لندن، مادرید، پراگ و پاریس تشدید گردیده و با افزایش قابل توجهی رو به رو می‌شود.
به عنوان نمونه در دهه‌ی اخیر و پس از انجام اقدامات تروریستی در کشورهای غربی که عموماً یا از سوی گروه‌های سلفی جهادی مسئولیت چنین اقداماتی پذیرفته می‌شود و یا از طرف دستگاه‌های امنیتی غربی به ایشان و به ویژه القاعده نسبت داده می‌شود، موجی از خشونت‌ها و واکنش‌های نفرت‌آمیز علیه مسلمانان ساکن در کشورهای اروپایی و امریکایی و نیز علیه مکتب اسلام و جهان‌بینی آن شکل می‌گیرد که گاه حتی دامنه آن به توهین به مساجد، مدارس و حتی مقابر مسلمانان نیز کشیده می‌شود. (29)
در سال‌های پس از یازده سپتامبر، ترس از گسترش روحیه افراط‌گرایی متقابل، اتحادیه اروپا را به تدوین سیاست‌ها و راهبردهای «ضد بنیادگرایی‌سازی» (30) واداشته است. (31)
در واقع پدیده اسلام هراسی که به ویژه در دهه اخیر و از سوی دستگاه‌های رسانه‌ای و اطلاعاتی غربی در حال اشاعه است، بخش قابل توجهی از بن مایه‌ها و سرمایه خود را، از اقدامات تروریستی جریان‌های سلفی علیه اهداف غیر نظامی و مردمی در کشورهای غربی همچون: بمب‌گذاری در متروها، اتوبوس‌ها و دیگر اماکن عمومی اخذ کرده است و زمینه‌های مساعد برای اسلام گریزی و در نهایت اسلام ستیزی را از طرف بسیاری از گروه‌های اجتماعی در مغرب زمین فراهم آورده است.
رویکردهای دگرستیزانه و خشونت‌بار جریان‌های سلفی، نقش بسیار بارزی در رادیکالیزه شدن فضای اجتماعی علیه اسلام و مسلمانان در کشورهای غربی داشته و بر دامنه تنش‌ها میان مسلمانان و غیر مسلمانان افزوده است.
به عنوان نمونه سیاست سرکوب مسلمانان «روهینگیا» از سوی بودایی‌های میانمار عموماً به بهانه‌هایی چون پیوند عملی ایشان با گروه‌های جهادی سلفی، همچون: جماعة المجاهدین، حرکة الجهاد الإسلامی و جماعة الإسلامی و در نتیجه هراس از اقدامات تروریستی احتمالی آنان در آینده نزدیک توجیه می‌شود، (32) با وجودِ سست بودن مدعای بوداییان و عدم استنادشان به دلایل حقوقی مبرهن و قابل قبول، اما رویکردهای خشونت‌بار سلفی‌ها در سرتاسر جهان، بهانه اسلام هراسی، اسلام ستیزی و سرکوب مسلمانان را به کمترین دلیل حقوقی فراهم ساخته است.
البته رویکردهای جریان‌های سلفی همچون: «حرکة الجهاد الإسلامی» مبنی بر کشاندن دامنه جهاد به میانمار و دادن شعارهایی مبنی بر ضرورت نابودسازی گروه‌های بودایی، زمینه را برای پذیرش مدعاهای دولت این کشور و گروه‌های افراطی بودایی درباره‌ی تروریست بودن، فراهم‌تر کرده است. (33)
هم چنین سیاست‌های خشن و غیر انسانی دولت چین علیه مسلمانان «اویغور» ایالت «سین کیانگ» در شمال غرب چین پس از آن اعمال می‌شود، که گروه‌های سلفی برنامه‌ریزی گسترده‌ای برای تجزیه کردن این ایالت از قلمرو چین و تشکیل کشور مستقل «ترکستان شرقی» ترتیب داده و در این راه حتی اقدام به انفجارهای مرگ بارِ متعدد و کشتار غیر نظامیان چینی در متروها و دیگر اماکن عمومی کردند. (34)
رادیکالیزه شدن فضای اجتماعی و سیاسی جوامع، به ویژه تشدید خصومت علیه اسلام و مسلمانان، از پیامدهای حضور فکری - عملیاتی جریان‌های سلفی جهادی در هر نقطه جغرافیایی است و در واقع واکنشی به این حضور خصومت‌آفرین و خشونت‌زا می‌باشد. هر چند که در این میان نمی‌توان از نقش پر رنگ سرویس‌های اطلاعاتی امنیتی غرب در بهره‌گیری و احتمالاً جهت‌دهی به اقدامات تروریستی این گروه‌ها برای بهره‌برداری‌های سیاسی و امنیتی مد نظر خود و از جمله ترویج اسلام هراسی غافل بود. (35)

1- 5. مرزستیزی و شورش علیه حاکمیت ملی کشورها

حاکمیت ملی کشورها و پیدایش قلمروهای جغرافیایی مدرن سیاسی و در یک کلام پدیده «دولت - ملت» حاصل تحولات دوره مدرن مغرب زمین و به طور خاص معاهده وستفالیا در سال 1648 م بوده، اما بعدها به مثابه یک فراورده غربی و وارداتی برای جهان اسلام، به ویژه در قالب معاهداتی چون: سایکس - پیکو (36) همواره مولّد بحران‌ها و چالش‌های فراوانی در حوزه‌ کشورهای اسلامی بوده است. می‌توان مدعی شد که تقسیم‌بندی جغرافیایی استعماری کشورهای اسلامی بدون لحاظ همگنی اعتقادی، قومیتی، نژادی و زبانی اتباع یک کشور و شاید بتوان گفت با لحاظ عمدی چنان تکثری در قلمرو عموم کشورها صورت گرفته است.
وحدت جغرافیایی جهان اسلام، از مطلوبیت عملی برخوردار بوده و بر دایره تأثیرگذاری ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک آن به شدت می‌افزاید، اما در مقابل، مسئله‌ی عدمِ مطلوبیت تجزیه جغرافیای دارالاسلام، منافات ذاتی با ارزش‌های اسلامی ندارد و می‌توان الگویی از حاکمیت اسلامی پیشنهاد داد که مطابق آن در عین برخورداری واحدهای سیاسی از مقداری استقلال، خط مشی‌ها و سیاست‌گذاری‌ها، به وسیله‌ی یک شخص یا شورای راهبری طرح‌ریزی شده و در نهایت کنش‌گری سیاسی واحدها در چنان حوزه‌های مهمی، معطوف به تامین اهداف مطروحه‌ی مذکور باشد.
از منظر جریان‌های سلفی جهادی، هیچ الگویی به جز الگوی «حداکثری»، وحدت کامل جغرافیایی جهان اسلام، آن هم در ذیل الگوی «خلافت»، قابل پذیرش نخواهد بود. در واقع این جریان‌ها درحوزه یاد شده، ضمن نفی هرگونه الگوی «مطلوبِ عملی» با سر سختی ویژه‌ای بر الگوی «مطلوبِ ذاتی» پافشاری کرده و در عین حال تمامی الگوهای دیگر را نامشروع تلقی کرده و بر ضرورت مبارزه خشونت بار، برای لغو مرزهای جغرافیایی پدید آمده از معاهده سایکس - پیکو، تاکید می‌کنند. (37)
این رویکرد به نوبه خود متأثر از جهان بینی متعصبانه، ظاهر‌گرایانه و انعطاف‌ناپذیر و نیز روحیه خشونت‌طلب این جریان است که منجر به مبارزه آن با تمامی پدیده‌های جدید، از جمله: قواعد، رژیم‌ها و حقوق بین‌الملل گردیده است.
چنان دیدگاهی به موضوع مرزهای جغرافیایی و حاکمیت ملی، منجر به شکل‌گیری پدیده‌ای به نام «فرامرزی شدن» سلفیت جهادی گردیده و تحرک‌پذیری گسترده و خشونت‌بار ایشان در ورای مرزهای ملی را موجب شده است.
به عنوان نمونه تنها در سی و دو سال اخیر، سلفیت جهادی سه موج بلند تحرک‌پذیری و فرامرزی شدن را تجربه کرده است که در هسته مرکزی آن این سه موج سلفی‌‎های خارجی و غیر بومی اقدام به نقش‌آفرینی و کنش‌گری خشونت‌بار مسلحانه در جغرافیای کشور هدف کرده‌اند.
نخستین موج با سرازیر شدن سلفی‌های جهادی از سرتاسر کشورهای عربی به افغانستان در سال 1979 تا 1989 م آغاز شد که در آن ده‌ها هزار نفر از جنگ‌جویان سلفی زیر نظر سرویس اطلاعاتی ایالات متحده و طی عملیات موسوم به «گردباد» (38) داوطلب جنگ با شوروی سابق گردیده و پس از آموزش به وسیله‌ی سازمان سیا و سازمان اطلاعاتی پاکستان وارد جبهه‌های نبر علیه تهاجم شوروی گردیدند. (39)
دومین موج هم زمان با اشغال عراق به وسیله‌ی نیروهای ائتلاف، به رهبری آمریکا، آغاز شد و شاهد حضور هزاران جهادی سلفی از سرتاسر دنیا در عراق و انجام عملیات علیه نیروهای اشغال‌گر و نیز مردم بی‌گناه عراق بوده است. نکته جالب در این میان آنکه بیش از هشتاد و پنج درصد عملیات‌های انتحاری در عراق در خلال سال‌های 2003 تا 2007 م به وسیله‌ی جهادی‌های غیرعراقی صورت پذیرفته است. (40)
موج سوم تحرک‌پذیری سلفیت جهادی که می‌توان از آن به قدرتمندترین و گسترده‌ترین موج یاد کرد، اما با بحران سوریه آغاز شده و موجب تغییر ضرباهنگ تحولات در این کشور و نیز در سطح منطقه‌ای شده است، قدرت تحرک‌پذیری این موج آنقدر قوی ارزیابی می‌شود که برای نخستین بار موفق شده است بخش مهم و بالایی از نیروهای خود را از میان اتباع اروپایی و امریکایی جذب کرده و حتی موجب نگرانی مقامات امنیتی اتحادیه اروپا و مسئولان امریکایی شده است. (41)
با توضیحات یاد شده روشن می‌گردد که مرزگریزی و حاکمیت ستیزی از دیگر بازخورهای ضد‌امنیتی هستی‌شناسی دگرستیزانه جریان‌های جهادی سلفی است که ستیزه متعصبانه ایشان با ساختار کلان حقوق بین‌الملل و تمامی عرف‌های بین‌المللی را تئوریزه کرده و حاکمیت ملی و سیادت جغرافیایی کشورها را نقض می‌کند.

نتیجه‌گیری

1. باورها و بینش‌های بنیادین هر مکتب فکری به طور ویژه‌ای موجب پدید‌آمدن طیف رفتاری خاصی در میان اتباع آن خواهد شد. در این میان هستی‌شناسی اجتماعی نقش بسیار برجسته‌ای در هدایت‌بخشی به الگوی رفتاری و بازتنظیم منظومه کنشی- واکنشی ایشان دارد.
2. هستی شناسی اجتماعی سلفیت جهادی نیز بر پایه ثنائی متخاصمِ «خودی - دشمن» تعریف شده است، مولّد و هدایت‌گر طیفی از رفتارهای اجتماعی است که «خشونت» و «ارعاب» دو مؤلفه مفهومی تبیین کننده آن به شمار می‌آید. چنان هستی‌شناسی اجتماعی، نقش بسیار مهمی در جهت‌دهی و فرموله کردن کنش‌های عمیقاً خشونت‌بار این فرقه دارد.
3. دوعامل در شکل‌دهی هستی‌شناسی اجتماعی در این جریان نقش داشته است. نخست: عامل نظری که متأثر از باورهای تکفیرگرایانه رهبران فکری این فرقه (همچون: احمد بن حنبل، ابن تیمیه، بربهاری، ابن قیم جوزیه و در نهایت محمد بن عبدالوهاب) است؛ دوم اقتضائات جغرافیایی محیط رشد سلفیت جهادی که آمیخته‌ای از دوگانه بیابانی - قبیله‌ای (مانند شبه جزیره عربستان، افغانستان، پاکستان، عراق و...) است، بر چارچوب معرفتی و و سوگیری هستی‌شناسانه این جریان سایه افکنده و ضمن تجرید آن از رویکردهای انتزاعیِ معناگرایانه، عرفانی، و نیز عقلانی، حس‌گرایی مناسکی، رفتارگرایی ظاهری و نص‌گرایی و نقل‌گرایی کلامی - فقهی را نصب العین آن قرار داده و به شیب‌دهی هستی‌شناسی اجتماعی سلفیت به سمت خشونت‌ورزی و تسهیل زمینه‌های بروز چنین کنش‌ورزی ستیزه‌جویانه‌ای انجامیده است.
4. در یک نگاه کلان می‌توان پنج بازخورد ضد‌امنیتی برای هستی‌شناسی اجتماعی سلفیت جهادی استقرا کرد که در مجموع می‌توان از آن‌ها طرح مناسبی برای حوزه‌های خشونت‌ورزی این جریان رسم نمود.
5. «دگرستیزی» نظری و عملی و به بیان دیگر مخالفت خشونت‌بار فکری و عملی علیه دیگران - که در منظومه‌ی بینشی سفلیت از آنان به دشمن یاد می‌شود - را می‌توان نخستین بازخورد ضد‌امنیتی دانست.
6. «خودستیزی» نظری با سرکوب فطرت‌های الهی - انسانی، همچون: آزادگی، تعصب‌گریزی، حق‌جویی، آزاداندیشی و محبت‌ورزی در نهاد خود و در نهایت خودستیزی عملی با انتحار جسمی خویش برای کشتن بی‌گناهان، از بارزترین مظاهر خودستیزی و خود محروم‌سازی سلفیت، از ماهب فطری الهی تلقی می‌شوند.
7. جامعه ستیزی و تلاش برای مقابله با هندسه هنجارها و عرف‌های اجتماعی و در نتیجه منزوی‌سازی پیروان از روال طبیعی حیات اجتماعی به ایجاد گتوهای اجتماعی چالش‌زا و در نهایت پدید‌آمدن گسست‌های اجتماعی از پیامدهای ناگزیر بافت هستی‌شناسانه سلفیت، قلمداد می‌شود.
8. تاکید جریان‌های سلفی به برخوردهای خشونت‌بار علیه دیگر گروه‌ها، رادیکال‌سازی فضای اجتماعی و واکنش متقابل دفاعی و خشونت‌بار دیگر رجیان‌های اجتماعی و در نهایت رادیکالیزه شدن فضای جامعه را به همراه خواهد داشت.
9. فرامرزی شدن و تحرک‌پذیری گسترده این فرقه که در پوشش ارزش‌های ادعایی، همچون: جهاد و هجرت صورت می‌گیرد، از دیگر اقتضائات و نتایج هستی‌شناسی سلفیت به حساب آمده، که خود مولّد مرزستیزی و شورش علیه حاکمیت ملی کشورها و در نهایت بحران‌های ضد‌امنیتی فرامرزی (همانند تحولات جاری سوریه و عراق خواهدگردید.
10. مقابله با چالش‌آفرینی‌های ضد‌امنیتی سلفیت جهادی، مستلزم کاربست طیفی از اقدامات نرمِ اعتقادی و بینشی و در عین حال تدابیر سخت امنیتی و نظامی است که تلفیق موفقیت‌آمیز و هوشمندانه آن دو، می‌تواند بخش مهمی از تلاش‌های ضد‌امنیتی و تروریستی این جریان را خنثی کند.

پی‌نوشت‌ها:

1. دانش‌آموخته حوزه علمیه قم و دانشجوی دکترای مطالعات خاورمیانه دانشگاه تهران.
2. Louis.2000:p.116.
3. Non-normative.
4. prescriptive.
5. ابراهیم فیاض، «شناخت معرفتی وهابیت»، مجله پگاه حوزه، شماره 147، 23، قم آبان 1383.
6. جمعی از پژوهشگران، موسوعة الفقه الإسلامی، ص 202.
7. نجفی، جواهر، ج21، ص 143. و روح‌الله خمینی، تحریرالوسیله، ج2، ص 498.
8. محمد بن عبدالوهاب، مؤلفات الشیخ محمد بن عبدالوهاب، ج1، ص 385.
9. ابن‌تیمیه، زیارة القبور، ص156.
10. ابن‌تیمیه، کشف الشبهات، ص 2 و مجموع فتاوی بن باز، ج2، ص 555.
11. احمد بن عبدالرزاق الدرویش، فتاوی اللجنة الدائمة، ج2، ص 373.
12. ابن‌تیمیه، الرد علی الاخنائی، ص 280.
13. ابن قیم جوزیه، بدائع الکلام، ج1، ص 328.
14. محمد بن عبدالوهاب، همان، ج6، ص 226.
15. نهج‌البلاغه، ص 442 . و ری‌شهری، میزان‌الحکمه، ج1، ص 502 (قال الباقر (علیه السلام): الدّین هو الحبّ و الحبّ هو الدّین)
16. همان، ج3، ص 395. (قال الصادق (علیه السلام): هل الدّین الاّ الحبّ)
17. محی‌الدین عربی، الحب و المحبة الالهیة، ص 203. (و کانت الحرکة التی هی وجود العالم، حرکة حب...) وابن سینا، رسایل ابن‌سینا، ص 375 (فبین ان لکل واحد من الموجودات المدبرة شوقا طبیعیا و عشقا غریزیا و یلزم ضرورة أن یکون العشق فی هذه الأشیاء سبباَ للوجود لها...)
18. فارابی، رسالة فی اعضاء الحیوان، ص 83. و فارابی، فصول منتزعه، ص 70. و این مسکویه رازی، تهذیب الاخلاق، ص 179.
19. brainwashing.
20. mind control / thought control.
21. Margaret Thaler Singer. 2003: p.p. 4-5.
22. Candy Gwen Lopitz. 2011: p. 110 & Dantalion jones. 2008: p. 75.
23. Carole Wade & Carol Tavris. 2000. p. p. 275-281.
24. John A Saliba, 2003: p.p. 34-35.
25. James R Lewis. 2011: p. 35.
26. Michael E. O'Hanlon, 2011: p.5.
27. lraq Body Count
28. lraq Body Count. 2 Jan 2012: iraqbodycount. org.
29. Samir Amghar. 2007: p. 91.
30. counter - radicalisation.
31. Oldrich Bures. 2011: p. 73.
32. The Daily Star. June 15,2012: thedailystar.net.
33. Bill Roggio, july 15, 2013: longwarjournal.org.
34. Ben Blanchard. Aug 2, 2014: Reuters.com.
35. Paul Mutter. August 1, 2011: fpif.org.
36. Sykes- Picot Agreement.
37. حساب التوئیتر للدولة الاسلامیة فی العراق والشام: ولایة البرکة. 21 خرداد 1393.
38. Operation Cyclone.
39. Peter L Bergen. 2002. p. 71.
40. Mohammed Hafez. 2007: p. 72.
41. Rob Wainright. 2013: p. 22.

منابع تحقیق:
1. ابن تیمیه، تقی الدین، الرّد علی الاخنائی، دارالخرّاز، جدّة 1420 ق.
2. ـــ ، زیارة القبور و الاستنجاد بالمقبور، ریاض 1412 ق.
3. ـــ ، کشف الشبهات، دارالعلم، بیروت 1427 ق.
4. ابن سینا، حسین بن عبدالله، رسایل ابن سینا، بیدار، قم 1400 ق.
5. ابن‌عربی، محی الدین، الحب و المحبة الالهیة، جمع و تألیف محمود محمود الغراب، الطبعة الثانیة، الکاتب العربی، دمشق 1412 ق.
6. ابن قیم جوزیه، یوسف بن عبدالرحمن، تفسیر بدائع الکلام فی تفسیر آیات الاحکام، چاپ اول: الدمام، دارإبن جوزی، 1427ق.
7. موسوعه الفقه الاسلامی طبقا لمذهب اهل البیت (علیهم السلام)، جمعی از پژوهشگران، چاپ اول: موسسه دائره المعارف فقه اسلامی، قم 1383.
8. خمینی، روح‌الله. تحریر الوسیله، چاپ اول: موسسه تنظیم و نشر آثار امام، قم 1379.
9. الدرویش، احمد بن عبدالرزاق. فتاوی اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة والافتاء، مؤسسة الرسالة للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت 2004.
10. رازی، ابن مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الأعراق، ترجمه علی اصغر حلبی، اساطیر، تهران 1381.
11. سیدرضی، نهج البلاغه، ترجمه حسین انصاریان، چاپ هفتم: پیام آزادی، تهران 1389.
12. صاحب جواهر، محمدحسن بن باقر، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، دار احیاء التراث العربی، بیروت 1362 ق.
13. فارابی، ابونصر محمد. رسالة فی أعضاء الحیوان، تحقیق دکتر عبدالرحمن بدوی، دارالاندلس، بیروت [بی‌تا].
14. ــــ ، فصول منتزعة، حقَّقَه و قدَّم له و علَّق علیه: الدکتور فوزی مِتری نجار، چاپ دوم: مکتبة الزهراء، تهران 1364.
15. فیاض، ابراهیم. «شناخت معرفتی وهابیت»، مجله پگاه حوزه، شماره 147، 23، قم 1383.
16. مجموعة فتاوی و مقالات متنوعة لسماحة الشیخ ابن باز، المجلد الثالث، اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة و الإفتاء، ریاض 1423.
17. محمد بن عبدالوهاب، مولفات الشیخ محمد بن عبدالوهاب، «الرسائل الشخصیة» جامعة الإمام محمد بن سعود، ریاض 1977م.
18. ــــ ، «مجموعة رسائل فی التوحید والإیمان: رسالة نواقض الإسلام»، جامعة الإمام محمد بن سعود، ریاض 1977م.
19. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، دارالحدیث، تهران 1375.
منابع لاتین:
20. Amghar, Samir & others. European lslam: challenges for public pulicy and society, Brussels: Center for European Policy Studies, 2007.
21. Bures, Oldrich. EU counterterrorism policy: a paper tiger?, Farnham' Burlington, Vt: Ashgate, 2011.
22. Cohen, Louis & Lawrence Manion & Keith Morrison. Research methods in educationو London" New York: RoutledgeFalmer, 2000.
23. Gwen Lopitz, Candy, Spiritual Battery: Hope for Cult Casualties - Help for Those Assisting Their Recovery, USA: Xulon Press, 2011.
24. Jones, Dantalion, Cult Control: The Bilding of a Cult, USA: Dantalion Joness, 2008.
25. Lewis, James R, Violence and new religious movements. Oxford; New York: Oxford University Press, 2011.
26. Mohammed Hafez. Suicide bombers in lraq: the strategy and ideology of martyrdom, Washington , D. C. lnstitute of Peace Press, 2007.
27. O'Hanlon, Michael E. lraq lndex: Tracking Variables of Reconstruction & Security in Post - Saddam lraq, Washington, D, C. : Brookings lnstitution, January 31, 2011.
28. Peter L Bergen. Holy War , lnc,: inside the secret world of Osama bin Laden, New York: Touchstone, 2002.
29. Rob Wainright. TE-SAT 2013: EU Terrorism Situation and Trend Report, European Police Office, 2013.
30. Saliba, John A, Understanding new religious movements, USA: AltaMira Press, 2003.
31. Singer, Margaret Thaler, Cults in our midst: the continuing Fight against their hidden menace, San Francisco: Calif. Jossey-Bass, 2003.
32. Wade, Carole & Carol Tavris, Psychology, USA: Upper Saddle River, NJ: Prentice Hall, 2000.
پایگاه‌های اینترنتی
33. حساب التوئیتر الإسلام dawlh_i_sh@ 21 خرداد للدولة الاسلامیة فی العراق و الشام: ولایة البرکة. «تقریر میدانی لتحطیم حدود سایکس - بیکو». 21 خرداد 1393.
(https:twitter. com/dawlh_i_sh/status/476664383540457472)
34. Blanchard, Ben. Almost 100 killed during attacks in China's Xinjiang last week, Reuters News Agency, Aug 2, 2014, (http://www.reuters.com/article/2014/08/03/us-china-attacks-xinjiang-idUSKBNOG301H20140803
35. lraq Body Count site, lraqi deaths from violence 2003-2011: Analysis and overview from lraq Body Count (lBC), 2 Jan 2012. (https://www.iraqbodycount.org/analysis/numbers/2011/)
36. Mutter, Paul. lslamophobes lnsinuate Their Way lnto U.S. lntelligence, Foreign Policy on Focus Site, August 1, 2011. (http://fpif.org/islamophobes-insinuate-their-way-into-us-intelligence/)
37. Roggio, Bill. Jihadists seek to open new front in Burma, July 15, 2013.
(http://www.longwarjournal.org/archives/2013/07/jihadists-seek-to-op.php#ixzz39t6mE21x)
38. The Daliy Star Newspaper Site. Sectarian Clash: Myanmar claims 'Jamaat link', June 15, 2012 (http://archive. thedailystar.net/newDesign/news-details.php?nid=238432

منبع مقاله:
گروهی از نویسندگان، (1393)، مجموعه مقالات کنگره جهانی «جریان‌های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام» جلد ششم، قم: انتشارات دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (ع)، چاپ اول.

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط