چکیده
مسئله عبادت در مقابر یکی از مسائل اختلافی بین ابنتیمیه و اتباع او با جامعه اهل سنت و مسلمانان است. وهابیان ضمن مشرک خواندن کسانی که در مقابر انبیا به عبادت میپردازند، به تخریب بقاع متبرکه، تکفیر و قتل سایر مسلمانان اقدام میکنند. ابنتیمیه، نظریهپرداز اندیشه تکفیری، با استناد به برخی ادله ضعیف، از جمله حدیثی از ابا مرثد غنوی، عبادت در مقابر را حرام و بعضاً شرک میداند. تحقیق پیش رو به مطالعه و مقایسه تطبیقی مسئله عبادت در مقابر، با نظر و استناد به روایت فوق از منظر ابنتیمیه و شاگرد او، با مذاهب اربعه اهل سنت میپردازد؛ و در پایان به این نتیجه میرسد که، روایت فوق فارغ از اشکالات سندی و محتوایی، در تعارض با روایات عام و خاص دیگری است که قائل به جواز عبادت در مقابرند. ضمن اینکه علمای اهل سنت حداکثر حکم کراهت را از این روایت برداشت کردهاند، نه حرمت را. یکی دیگر از نتایج این تحقیق این است که عقایدی که وهابیان تحت تأثیر ابنتیمیه دارند، دستکم در این مسئله در تعارض شدید با عقاید اهل سنت و جماعت و عموم مسلمانان است.مقدمه
جامعه جهانی، به ویژه منطقه خاورمیانه، امروزه شاهد خشنترین جنایات بشری به دست گروههایی همچون وهابیان، القاعده، طالبان، داعشی، بوکو حرام و... است. این گروهها با تحریف واژه «سلف» و به یدک کشیدن آن به تکفیر دیگران و تخریب مقابر انبیا و اولیا میپردازند. بر کسی پوشیده نیست که یکی از برجستهترین و شاخصترین نظریهپردازان جریان تکفیری کسی نیست جز ابنتیمیه، که منشأ تفکر وهابیان را باید در فتاوای او جستوجو کرد. او یکی از فقها و متکلمان حنبلی مذهب است که در قرن هفتم و هشتم زندگی میکرد. وی در کتاب الحمویة الکبری با عقاید عمومی اهل سنت اشعری به مخالفت پرداخت. در کتابهای منهاج السنة النبویة و الزیارة عقاید خاصی درباره زیارت قبور، توسل، شفاعت و تقدیس اولیا مطرح کرد، که به زندانی شدنش انجامید. (2) درباره فتاوای ابنتیمیه این پرسش مطرح است که آیا او دلیلی هم دارد و آیا عقیده جریانهای تکفیری به رهبری ابنتیمیه مطابق عقیده عموم اهل سنت است. بررسی ادله ابنتیمیه و مقایسه آن با دیدگاههای فرق اهل سنت میتواند نشان دهد که فتاوای او تا چه حد متقن است. اهمیت این مسئله زمانی آشکارتر میشود که میببینیم جریانهای تکفیری با حمایت امپریالیسم غرب در سایه درآمدهای نفتی و تبلیغات، خود را نماینده اهل سنت معرفی میکنند. آیا واقعاً عقاید جریانهای تکفیری و ابنتیمیه دستکم در خصوص عبادت در مقابر مطابق عقاید جامعه اهل سنت و مورد تأیید آنهاست؟ آیا پیروان ابنتیمیه میتوانند خود را نماینده اهل سنت معرفی کنند؟ بررسی تطبیقی این مسئله بین ابنتیمیه و مذاهب اهل سنت میتواند پاسخ پرسش فوق را روشن کند. باید توجه داشت که فرقههای اهل سنت حدود شش قرن قبل از ابنتیمیه شکل گرفته و به زمان صدر اسلام، که ابنتیمیه و پیروان او ادعای بازگشت به آن را دارند، نزدیکتر بودهاند. مستندات ابنتیمیه نیز همان آیات و روایاتی است که در اختیار فقهای اهل سنت بوده است و آنها بر طبق آن فتوا دادهاند.یکی از مهمترین ادله ابنتیمیه و شاگردش که بارها در آثار آنها انعکاس یافته، حدیثی است که ابا مرثد غنوی آن را از پیامبر تقویت نقل میکند. ارزیأبی این دلیل و آشنایی با عقاید مذاهب اهل سنت درباره این حدیث ضمن اینکه میتواند ما را با دیدگاه آنها درباره عبادت نزد مقابر آشنا کند، میتواند میزان قُرب و بُعد عقاید ابنتیمیه و وهابیان را با اهل سنت نشان دهد.
بدین منظور بعد از اشاره به برخی مفاهیم کلیدی، مانند مقبره و عبادت، عقیده و برداشت ابنتیمیه از حدیث فوق را ارزیأبی کرده، سپس به دیدگاه علمای شافعی، حنفی، مالکی و حنبلی و برخی مستندات آنها ذیل حدیث اشاره میکنیم. روش تحقیق اسنادی کتابخانهای و تحلیلی عقلی است. در این بررسی کوشیدهایم برای هر یک از مذاهب اربعه تقریباً هشت منبع معتبر و دست اول را انتخاب کنیم و به آنها ارجاع دهیم.
1. مفهوم شناسی
الف. عبادت
کتب لغت «عبادت» را به خضوع و تذلل معنا کردهاند. (3) از لحاظ لغوی، هر گونه خضوع در مقابل کسی عبادت محسوب میشود. لذا عبادت در لغت شامل رفتارهایی مانند تواضع و احترام به بزرگان دین و قبور آنها، حتی بوسیدن حجرالاسود و... میشود، ولی عبادت در معنای اصطلاحی، خضوع همراه با اعتقاد به الوهیت و تقدیس معبود است. به عبارت دیگر، عبادت، خضوع توأم با تقدیس و تسبیح و تنزیه معبود از کلیه عیوب و نقایص است. بتپرستان مکه از آن رو مشرک خوانده میشدند که علاوه بر تواضع در برابر بتها معتقد به الوهیت و تدبیر آنها در عالم بودند. بنابراین، صرف احترام و خضوع در برابر شخصی، بدون اعتقاد به الوهیت و تقدیس او عبادت اصطلاحی محسوب نمیشود. گرچه سجده ملائکه در برابر حضرت آدم (علیه السلام) یا سجده فرزندان حضرت یعقوب (علیه السلام) در برابر حضرت یوسف (علیه السلام) به معنای لغوی عبادت است، اما به معنای اصطلاحی عبادت نیست. لذا معنای لغوی عبادت عامتر است و شامل هر گونه رفتار خاشعانه و خاضعانه میشود. ولی معنای اصطلاحی آن، رفتار خاضعانه همراه با اعتقاد به الوهیت و تقدیس ذات معبود است. (4)عبادت مصادیق متعددی دارد. در این تحقیق، به مهمترین مصداقل عبادت، یعنی نماز خواندن، نظر داریم که از مواردی است که ابنتیمیه بر آن تأکید ویژه دارد.
ب. مقبره
کتب لغت، «قبر» را مدفن و محل قرار میت، و جمع آن را «قبور» دانستهاند. همچنین، «مقبره» به معنای محل قبر و جمع آن «مقابر» است. (5) مقبره محل دفن مردگان است. به نظر میرسد لفظ «مقبره» از «قبر» گرفته شده باشد. زیرا کثرت چیزی در یک مکان، میتواند مبنای اسمگذاری آن مکان قرار گیرد؛ مانند مسبع که به مکانی گفته میشود که در آنجا درندگان فراوان باشند. در فارسی «مقابر» معادل قبرستان است. در معنای لغوی، تفاوتی نمیکند که قبرستان جدید باشد یا سالیان درازی بر آن گذشته باشد؛ یک نفر در آنجا مدفون باشد یا بیشتر. در این مقاله نیز همین معنا مقصود است.2. عبادت در مقبره از منظر ابنتیمیه
ابنتیمیه برای اثبات عقیده خویش به قرآن کریم، احادیث و سیره استدلال میکند. او از طریق این ادله میخواهد اثبات کند که توجه به غیرخدا ممنوع است. از مهمترین ادله قرآنی او آیات 56 سوره اسراء (6) و 5 سوره انشراح (7) و 23 سوره نوح (8) است. همچنین، او احادیث متعددی را برای اثبات مطلب خود میآورد، اما در این میان بر دو حدیث بیشترین تأکید را دارد؛ حدیث ابا مرثد غنوی (9) که درباره منع نشستن و خواندن نماز در کنار قبور است و دیگری حدیث شدّالرحال. (10) ابنتیمیه نه تنها برای عبادت و دعا در کنار قبور انبیا و صالحان فضیلتی قائل نیست، بلکه آن را حرام میداند. او در رد فضیلت عبادت در کنار قبور تأکید میکند که اجماع سلف بر این است که اقامه نماز و خواندن دعا در مساجد بهتر از انجام دادن آن در مقابر انبیا و صالحان است. (11) همچنین، هیچ یک از صحابه و تابعین فضیلتی برای این عبادت قائل نیستند. استجابت دعا در کنار این قبور دلیلی بر فضیلت آنها محسوب نمیشود، زیرا ممکن است دعا در مقابر کفار و فاسقان هم مستجاب شود. به علاوه، انتساب بسیاری از قبرها به انبیا و بزرگان صحیح نیست، و به جز قبر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نمیتوان هیچ قبری را با قطع و یقین به صاحب آن نسبت داد. پس استجابت دعا در کنار این قبور ربطی به صاحب آن قبرها ندارد و عبادت مردم در کنار این قبور از سر جهل است. (12) او حتی توقف در کنار قبر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را نیز جایز نمیداند. ابنقیم، شاگرد او، از این فراتر رفته، عبادت در کنار قبور را گناهی بزرگ، بلکه شرک میداند. (13) آنها معتقدند حتی اگر نمازگزار در مقابر قصد عبادت و دعا و نماز برای خداوند را هم بکند گویا صاحب آن قبر را قصد کرده است؛ و قصد غیرخداوند کردن هم شرک است.3. ارزیأبی حدیث ابا مرثد
همانطور که اشاره شد، یکی از مهمترین احادیثی که ابنتیمیه برای مدعای خود میآورد حدیث نهی از نشستن و نماز خواندن در کنار قبور است. (14) ابنتیمیه در آثار خود بیش از یازده بار و ابنقیم هفت بار به این حدیث استناد کردهاند. آنها با استدلال به این حدیث، عبادت در مقابر را بدعت و حرام میدانند؛ و معتقدند حتی اگر نمازگزار در مقابر قصد عبادت و دعا و نماز برای خداوند را هم بکند گویا صاحب آن قبر را قصد کرده است و قصد غیرخداوند هم شرک است. ابنتیمیه با استناد به حدیث فوق، علاوه بر اینکه عبادت در مقابر را بدعت و حرام میداند، آن را مانند فعلی نصارا میداند که حضرت عیسی (علیه السلام) و مریم (علیه السلام) را به مقام الوهیت و خدایی رساندند. البته این حرمت در قبر انبیا شدیدتر است. (15) بررسی حدیث از حیث سندی و محتوایی میتواند نشان دهد که تا چه اندازه این استدلال صحیح است.الف. بررسی سندی حدیث
این حدیث در منابع روایی اهل سنت، در کتابهای صحیح مسلم، صحیح ابن حبان، صحیح ابنخزیمه، مسند احمد، مسند ابییعلی، سنن بیهقی، سنن ترمذی، مستدرک حاکم و المعجم طبرانی ذکر شده است. حدیث فوق در منابع روایی اهل سنت به دو سند وارد شده است. راوی اصلی در هر دو سند ابا مرثد غنوی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است. بنابراین، حدیث از جمله احادیث آحاد است که در طبقه سوم به دو سند منتسب میشود. در سند اول عبدالله بن مبارک و ابوادریس خولانی قرار دارند، ولی در سند دوم این دو راوی وجود ندارند. (16)یکی از عمدهترین تفاوتهای هر دو سند، وجود عبدالله بن مبارک در سند اول است. همین تفاوت باعث شده است ترمذی و ابن خزیمه و احمد بن حنبل، با اینکه روایت را به هر دو سند نقل میکنند، سندی را که عبدالله بن مبارک در آن قرار دارد ضعیف بدانند. طبق گفته آنها، فقط سند دوم قابل بررسی است. (17) منابع رجالی اهل سنت، عبدالله بن مبارک را با نام «شیخ لیس بالمعروف» معرفی میکنند. (18) ذهبی در نقلی او را غیر حافظ میخواند. (19)
بنابراین، نخست آنکه این حدیث را همه متون روایی معتبر اهل سنت مانند صحیح بخاری و سنن ابیداوود نقل نکردهاند؛ دوم آنکه نقل اول، که در سند آن عبدالله بن مبارک قرار دارد، به نقل ترمذی و افراد دیگر حجیت ندارد؛ و سوم آنکه نقل دوم حدیث با پرسشهایی مواجه است، از جمله اینکه طبق نقل حاکم، خود واثل به طور مستقیم و با حذف غنوی از پیامبر نقل میکند که منجر به مرفوع شدن روایت میشود، یا در نقل طبرانی بین ولید بن مسلم و ابن جابر پنج واسطه قرار میگیرند که احتمالاً طبقه هر کدام متفاوت باشد. لذا روایت به لحاظ سندی ضعیف و استنادناپذیر است. (20)
ب. بررسی محتوایی
صرف نظر از سند روایت و اشکالات وارد بر آن، روایت از جهت دلالت بر نهی نیز محل بحث و گفتوگو است. بیضاوی ضمن اینکه نهی حدیث فوق و امثال آن را قبول ندارد، قائل به جواز نماز، بدون کراهت در مقابر است. (21) مغلطای حنفی بیان حدیث فوق را درباره جواز یا عدم جواز نماز در مقابر ناکافی میداند. (22) حداکثر نهیی که مشهور علمای اهل سنت از اینگونه نواهی پیامبر داشتهاند کراهت است. همچنان که بیهقی مناوی و بدرالدین حنفی هم به آن اشاره کردهاند. (23) بنابراین، با نظر به عقیده فقهای اهل سنت، حمل روایت بر کراهت اولی است تا نهی آن.برخی از منابع اهل سنت، نهی پیامبر در حدیث غنوی و امثال آن را به سبب محاذات و روبهرو قرار گرفتن با قبر یا نجاست مقابر دانستهاند. در این صورت با مرتفع شدن محاذات و نجاست، حتی حکم کراهت هم از بین میرود. ناگفته نماند که برخی از این منابع حتی بدن انبیا را به جهت شرافت و بزرگی منزلت آنها نجس ندانستهاند و از این جهت نیز عبادت در مقبره آنها اشکال ندارد. (24)
4. دیدگاه شافعیها درباره حدیث ابا مرثد غنوی
شافعی نماز خواندن در مقبره غیرنجس را مجزی میداند و میگوید نیازی به اعاده ندارد. او کراهت نماز در مقبرهای را که نبش قبر شده و خاک آنجا به گوشت و استخوان مردگان آغشته شده، به سبب نجاست آن مکان، جایز نمیداند نه به سبب مقبره بودن. (25)نووی، از علمای بزرگ شافعی، میگوید سه دیدگاه درباره حکم نماز و عبادت در مقبره وجود دارد، گروهی مانند ابن منذر قائل به کراهت نماز هستند. گروهی مانند ابوهریره و وائل بن اسقع و حسن بصری قائل به عدم کراهت هستند. و از مالک، دو روایت نقل شده که مشهورترین آن عدم کراهت در صورت عدم نجاست یا عدم علم به نجاست است. (26)
ابن رجب حنبلی حکم کراهت نماز را به اصحاب شافعی نسبت میدهد. او در بیانی میگوید اصحاب شافعی مقابر را به سه دسته تقسیم میکنند؛ مقابری که به دفعات مکرر نبش قبر میشوند. نماز در این گونه مقابر به سبب اختلاط خاک با نجاست صحیح نیست؛ دسته دوم مقابر جدیدی هستند که نبش قبر نشدهاند. نماز در این گونه مقابر صحیح، ولی مکروه است. اما مقابری که نبش قبر آنها مشکوک است دو قول صحت و عدم صحت نماز دربارهشان هست. (27)
گروهی از علمای شافعی با استناد به حدیث غنوی و امثال آن، نماز خواندن در قبور انبیا را جایز نمیدانند؛ ولی نماز در قبور غیر انبیا را جایز میدانند. (28) نگارنده از متن انصاری اینگونه برداشت کرد که نماز خواندن در مقابر انبیا به شکلی که قبر در مقابل نمازگزار قرار بگیرد جایز نیست؛ ولی در صورتی که قبر در مقابل نمازگزار نباشد اشکالی ندارد. برخی دیگر از علمای شافعی، برعکس گروه قبلی، قائل به کراهت نماز خواندن در مقبره غیر انبیا هستند. آنها علت این کراهت را محاذات و روبهرویی با نجاست میدانند؛ چراکه مرده از جمله نجاسات است. بنابراین، اگر محاذات از بین برود تبعاً کراهت این عمل هم از بین میرود. این گروه قائل به عدم کراهت نماز خواندن در مقبره پیامبران و شهدا هستند. از نظر این گروه، دلیل این حکم این است که انبیا و شهدا به سبب علوّ مقام، جزء مردگان و بالتبع جزء نجاسات محسوب نمیشوند، بلکه مطابق نص قرآن آنها از جمله زندگان هستند. لذا نماز در بین مقام و رکن با وجود اینکه مقبره پیامبران است اشکالی ندارد. این گروه در پاسخ به حدیث غنوی و امثال آن میگویند منظور از منع و لعن جایی است که قبر پیامبر تبرکاً قبله قرار بگیرد. (29)
خلاصه شافعیها، به خلاف ابنتیمیه، حرمت را از حدیث فوق برداشت نکردهاند و از نظر آنها عبادت در مقابر اشکال ندارد، بلکه در کنار قبور انبیا مستحب هم هست.
5. دیدگاه حنفیها درباره حدیث غنوی
مشهور احناف، عبادت در کنار مقبره را جایز میدانند. (30) العینی حنفی قائل به جواز نماز در مقبره است. به شرط اینکه محاذات و روبهروی مرده یا بر روی مرده قرار نگیرد. (31) بعضی از احناف با استناد به ادله و روایاتی که ابنتیمیه ذکر کرده نماز خواندن در مقبره را مکروه میدانند. دلیل کراهت، از نظر این گروه، مانند شافعیها، نجاست مکان است که با مرتفع شدن نجاست حکم کراهت هم از بین میرود. (32)برخی دیگر از احناف، مانند شافعیها، با زنده تلقی کردن انبیا و شهدا به سبب علوّ شأنشان عبادت در مقابر آنها را مستحب میدانند. یکی از ادله آنها این است که مرقد حضرت اسماعیل (علیه السلام) در زیر ناودان کعبه یا بین حجر و زمزم قبر هفتاد نبی است، در حالی که نماز در آنجا افضلی از سایر مکانها است. (33)
خلاصه عقیده مشهور احناف این است که نماز و عبادت در مقبره انبیا و صالحان و شهدا مطلقاً اشکال ندارد.
6. دیدگاه مالکیها درباره حدیث غنوی
به اعتقاد مالک، کسی که در مقبره غیرنجس نماز بخواند نماز او صحیح و مجزی است و نیازی به اعاده ندارد. از مالک و حسن بصری نقل شده که در مقبره نماز میخواندند. لذا مالک قائل به جواز نماز در قبره بوده است. (34) علمای مالکی هم، به تبعیت از مالک، نماز و عبادت در مقابر را جایز میدانند. (35) وقتی از ابنعلیش و برخی از فقهای مالکی درباره حکم نماز در مقبره پرسیدند حکم به جواز نماز بدون کراهت دادند. (36)ابن عبدالبر، القرافی و...، از فقهای مالکی، ذیل حدیث غنوی و امثال آن، که ابنتیمیه آنها را ذکر کرد، مینویسند کسانی که قائل به کراهت نماز و عبادت در مقابر هستند به این احادیث استناد میکنند. این احادیث اگرچه به لحاظ سند ممکن است صحیح باشند، ولی حجیت ندارند؛ چرا که قابل تأویل هستند. دست برداشتن از حکم عام «جواز نماز خواندن در هر مکان پاک» نیاز به دلیلی محکم و تأویل ناپذیر دارد. لذا حدیث غنوی در تعارض با روایات دیگر است. (37)
یکی دیگر از ادله ابن عبدالبر در جواز نماز در مقبره این است که پیامبر مسجد خود را بر قبور مشرکان بنا کرده است. اگر قرار بود پیامبر نماز خواندن در مقابر را استثنا کند مقبره مشرکان سزاوارتر به استثنا بود تا مقبره مسلمانان. (38) برخی دیگر از فقهای مالکی مسئله نماز در مقبره را از باب تعارض اصل با غالب میدانند. ایشان معتقدند مالک اصل صحت نماز در مقبره را بر غالب «نجاست مکان و عدم صحبت» ترجیح داده است. (39)
بنابراین، مالکیها نیز همچون شافعیها و احناف در مخالفت با ابنتیمیه منعی که از حدیث غنوی و امثال آن برداشت کردهاند بیش از کراهت نبوده است.
7. دیدگاه حنبلیها درباره حدیث غنوی
روایاتی که احمد بن حنبل درباره نماز در مقبره نقل کرده مختلف است. دو قول صحت در صورت عدم نجاست مقبره و عدم صحت از او نقل شده است. (40) افرادی مانند ابواسحاق حنبلی قائل به صحت و عدم اعاده نماز (41) و برخی دیگر قائل به کراهت هستند. (42) اما بیشتر فقهای حنبلی نماز در مقبره را جایز نمیدانند. (43) ناگفته نماند که این نهی در صورت معذور نبودن نمازگزار است. لذا در صورت وجود عذر، عبادت در مقابر صحیح است. بنابراین، میتوان گفت که حنبلیها به صورت مطلق مخالف عبادت در مقابر نیستند. همچنان که قائل به صحت بلاکراهت نماز میت در مقبره هستند؛ اگرچه نمیتوان نماز میت را نماز خواند. (44)فقهای حنبلی معتقدند اگر شخصی، عالم به نهی عبادت در مقبره باشد نماز او باطل است؛ چرا که او عاصی بوده و با عصیان تقرب و اطاعت حاصل نمیشود. اما در صورت جهل به حکم، دو قول صحت و عدم صحت عبادت نقل شده است. کسانی که قائل به صحت نماز در صورت جهل هستند معتقدند نهی واردشده در روایت به این دلیل است که مقبرهها در مظان نجاست هستند. به عبارت دیگر، نهی به دلیل احتمال نجاست است نه به علت مقبره بودن. بنابراین، اصل مکان مدخلیتی در حکم ندارد. پس در صورت طهارت مقبره نماز صحیح است. (45) بخاری نیز معتقد به صحت نماز در صورت جهل به نهی است. (46)
بین فقهای حنبلی درباره علت نهی از عبادت در مقابر دو دیدگاه وجود دارد. برخی از آنها این نهی را از باب تعبد و برخی دیگر به علت نجاست مقابر میدانند. اکثریت قریب به اتفاق فقهای حنبلی این نهی را از باب تعبد میدانند و نه به سبب علت عقلی خاصی. بنابراین، نهی از عبادت شامل هر مکانی که در عرف اسم «مقبره» داشته باشد میشود؛ اعم از اینکه آن مقبره قدیمی باشد یا جدید و خاک آن زیر و رو شده باشد یا نشده باشد. لذا در جایی که یک قبر یا دو قبر باشد یا در خشخاشه (محلی که چندین نفر را در یک قبر دفن کرده باشند) منعی بر نماز وجود ندارد. زیرا در عرف به آنجا مقبره گفته نمیشود. (47) در همین جا باید به این نکته اشاره کرد که قبر انبیا و ائمه معمولاً قبر یک نفر است. لذا نظر به اینکه در عرف به محل دفن انبیا و ائمه مقبره گفته نمیشود، و ملاک حرمت و نهی از عبادت هم مقبره بودن است، پس نباید عبادت در آن اماکن اشکالی داشته باشد. بدین ترتیب اگر در عرف اسم مقبره تغییر کرد و مثلاً تبدیل به مکان دیگر شد نهی عبادت هم از بین مى رود: «فإن كان فى الموضع قبر أو قبران لم یمنع من الصلاة فیها لآنها لا یتناولها اسم المقبرة». (48)
احتمال دیگر در نهی عبادت در مقبره به دلیل نجاست مقابر است. معمولاً مقابر به سبب نبش قبر شدن یا زیر و رو و مخلوط شدن خاک، خون، گوشت و... در مظان نجاست هستند. به عبارت دیگر، (اگرچه حکمت آن مخفی است) این مظنه نجاست متعلق حکم نهی است. لذا اگر احتمال نجاست مرتفع شود حکم نهی هم از بین میرود. تا زمانی که تعلیل حکم ممکن باشد، بر تعبد مرجح است. (49) این احتمال مؤید به قرائن و شواهدی چند است. مثلاً یکی از مهمترین ادله کسانی که قائل به حرمت یا کراهت عبادت در مقابر هستند روایت عمر ابن خطاب از پیامبر است. (50) با کمترین ملاحظه در این حدیث میبینیم که تقریباً به جز بام کعبه سایر مکانها از مکانهای نجس هستند.
اشاره به دیدگاه ابنقدامه، از فقهای برجسته حنبلی قرن ششم، بیانگر عقیده این مذهب در مسئله عبادت در مقابر است. وی با تخصیص روایات مجوزه عام (جعلت لی الارض مسجداوطهورا ... فحیثما أدرکتک الصلاة فصل فانه مسجد) به وسیله روایات خاص (الارض کلها مسجد إلا الحمام والمقبرة) عبادت در مقابر را صحیح نمیداند. به اعتقاد او، نظر مشهور مذهب حنبلی حرمت نماز در مقبره است، ولی این حرمت به سبب مظنه نجاست آن مکان است. وی دو قول اعاده و عدم اعاده چنین نمازی را از فقهای مذهب نقل میکند که خودش معتقد به اعاده است. (51)
با اندک تسامحی میتوان گفت تقریباً بیشتر فقهای حنبلی قائل به حرمت عبادت در مقابر هستند؛ اگرچه نظر نهایی احمد بن حنبل مشخص نیست و برخی از فقهای حنبلی هم قائل به جواز عبادت در مقابرند.
نتیجه
با اندک تسامحی میتوان گفت که عموم اهل سنت به غیر از حنبلیها بدون توجه به حدیث غنوی و سایر ادله قائل به صحت و جواز نماز و عبادت در مقبره هستند. اصولاً دو دیدگاه در بین اهل سنت درباره عبادت در مقابر وجود دارد. دیدگاه اکثریت قریب به اتفاق اهل سنت مانند احناف، شافعیها و مالکیها به همراه ائمه خودشان؛ و دیدگاه اقلیت که احمد بن حنبل، ابنتیمیه، ابنقیم و اهل ظاهر را شامل میشود.دیدگاه اقلیت
در برخی از منابع، احمد، ابوثور و اهل ظاهر به صورت مطلق قائل به حرمت نماز و عبادت در مقبره هستند؛ اعم از اینکه مقبره مفروش و مانع از نجاست مسری باشد یا نباشد، نماز در بین قبور یا در مکانی مانند اطاقی جدای از قبور باشد، مقبره مسلمانان باشد یا مشرکان. (52) البته در برخی دیگر از منابع، احمد، اسحاق، ابوثور و... قائل به کراهت نماز در مقبره هستند، اگرچه آن مکان پاک باشد. (53)افرادی که قائل به حرمت نماز در مقبره هستند علت نهی را از باب تعبد میدانند. از نگاه این گروه، صرف وجود اسم و عنوان مقبره کافی است، تا نماز قبول نباشد. دیگر فرقی بین مقابر کهنه و جدید، یا مقابر نبش شده و نبشی نشده و ... وجود ندارد. این گروه در مقابل افرادی که قائل به کراهت نماز در مقابرند و این حکم را از باب نجاست مکان میدانند موضع میگیرند و میگویند نهی به سبب نجاست مکان نیست، زیرا نجاست مقابر با استحاله پاک میشود. عمده دلیل اینها این است که علت نهی از باب قاعده سد ذرایع است. یعنی علت نهی، جلوگیری از تعظیم قبور، شرک و اسباب آن است. (54) یکی از مهمترین مستندات این گروه همان حدیث غنوی است که در فرآیند تحقیق به آن اشاره شد. این روایت فارغ از اشکالات سندی، که جزء اخبار مرفوع و آحاد است، به لحاظ محتوایی هم در اثبات مدعایشان ناکافی و ناکارآمد است. ضمن اینکه روایت فوق در تعارض با ادله دیگر است. صرف نظر از اشکالات سندی و محتوایی روایت غنوی، مشهور علما و بزرگان اهل سنت نهی از عبادت در مقابر را حمل بر کراهت میکنند.
دیدگاه اکثریت
دیدگاه اکثریت که قائل به صحت، جواز و عدم اعاده نماز در مکانهای غیرنجس در مقابر هستند به دو گروه تقسیم میشود؛ گروه اول قائل به صحت و جواز نماز باکراهت و گروه دوم قائل به صحت و جواز نماز بدون کراهت هستند.گروه اول؛ حکم جواز با کراهت
ابوحنیفه، ثوری، اوزاعی و الرافعی قائل به کراهت، صحت و عدم اعاده نماز در مقبره هستند. رافعی معتقد است اگر مقبره و مزبله فرش شود نماز صحیح است، ولی حکم کراهت باقی است. (55)این گروه در علت کراهت اختلاف نظر دارند، بعضی علت را از باب تعبد میدانند. لذا از نظر آنها حکم کراهت نماز در مقابر مطلق و همیشگی است. اما گروهی دیگر مانند خطابی، البغوی شافعی و... علت را از باب نجاست مکان میدانند که با مرتفع شدن نجاست حکم کراهت هم از بین میرود. (56)
گروه دوم؛ صحت نماز بدون کراهت
این گروه معتقدند در صورت پاک بودن مکان، نماز در مقبره صحیح است. از مالک، شافعی و حسن بصری نقل شده که در مقبره نماز میخواندند و قائل به جواز نماز بدون کراهت در مقبره غیرنجس بودهاند. (57) العینی حنفی قائل به جواز نماز بدون کراهت در مقبره است؛ به شرط اینکه محاذات و روبهروی مرده یا بر روی مرده قرار نگیرد. (58)به هر حال، نتیجهای که این تحقیق به آن رسید این است که اکثریت قریب به اجماع اهل سنت، به جز حنبلیها، بدون توجه به حدیث غنوی یا سایر ادله قائل به صحت و جواز نماز و عبادت در کنار مقابر هستند. دست برداشتن از عمل مشروع «عبادت در مقابر» با مستندات عام و خاص روایی به صرف برداشتهای ناصحیح یک گروه اقلیت از دستهای روایات به لحاظ سندی و محتوایی ضعیف، به منزله جدا شدن از پیکره اجماع مسلمانان است. از نتایج دیگر این تحقیق این است که عقاید ابنتیمیه و اتباع او، وهابیان، دستکم در این مسئله در تعارض با عقاید مشهور اهل سنت و امت اسلامی است. به امید روزی که برادران اهل سنت بدانند که وهابیان نه تنها با شیعیان بلکه با همه مسلمانان در اختلافاند.
پینوشتها:
1- عضو هیئت علمیدانشگاه اصفهان، سطح 4 حوزه.
2- مهدی فرمانیان کاشانی، مجموعه مقالات فرق تسنن، ص 623؛ محمل ابو زهره، تاریخ مذاهب اسلامی، ص 346.
3- محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج 3، ص 273.
4- جعفر سبحانی، آیین وهابیت، ص 196.
5- خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج 5، ص 158؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج 5، ص 70.
6- «قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلَا یمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَلَا تَحْوِیلًا* أُولَئِكَ الَّذِینَ یدْعُونَ یبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِیلَةَ أَیهُمْ أَقْرَبُ وَیرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَیخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُورًا»؛ سوره اسراء (17)، آیه 56.
7- «فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ، وَإِلَى رَبِّكَ فَارْغَبْ»؛ سوره انشراح (94)، آیه 7.
8- «وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا یغُوثَ وَیعُوقَ وَنَسْرًا»؛ سوره نوح (71)، آیه 23.
9- «عَن النَّبِی (صلی الله علیه و آله و سلم) أَنَّهُ قَالَ: لا تَجلِسُوا عَلَی القُبُورِ، وَلَا تُصَلُّوا أِلَیها»؛ مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج 2، ص 668.
10- «لاتُشَدُّ الرَّحالُ إِلَّا إلَى ثَلَاثَةِ مَسَاجِدَ: المَسجِدِ الحَرَامِ وَالمَسجِدِ الأَقصَى وَ مَسجِدِى هَذَا».
11- ابنتیمیه، زیارة القبور والاستنجاد بالمقبور، ص 29.
12- ابنتیمیه، مجموع فتاوی، جزء 27، ص 115 و 130.
13- محمد بن أبیبکر، إغاثة اللهفان من مصائد الشیطان، ج 1، ص 185 و 201؛ محمد بن أبیبکر، إعلام الموقعین عن رب العالمین، ج 4، ص 181.
14- «عَن النَّبِی (صلی الله علیه و آله و سلم) أَنَّهُ قَالَ: لا تَجلِسُوا عَلَی القُبُورِ، وَلَا تُصَلُّوا أِلَیها»؛ مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج 2، ص 668.
15- ابنتیمیة، مجموع فتاوی، جزء 1، ص 237 و 354 و جزء 27، ص 127.
16- أبوبکر احمد بن الحسین بن علی بیهقی، السنن الکبری، ج 2، ص 435 وج 4، ص 79؛ مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج 2، ص 668؛ أحمد ابن علی ابویعلی موصلی، مسند أبی یعلی، ج 3، ص 83؛ محمد بن حبان بن احمد، صحیح ابن حبان، ج 6، ص 90.
17- محمد بن عیسی ابوعیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج 3، ص 368؛ محمد بن اسحاق ابن خزیمة، صبحیح ابن خزیمة، ج 2، ص 7؛ ابوعبدالله أحمد بن محمد بن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، ج 28، ص 451.
18- أحمد بن علی بن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج 3، ص 330.
19- شمس الدین أبو عبدالله محمد ابن أحمد ذَهَبی، سیر أعلام النبلاء، ج 15، ص 395.
20- أبو عبدالله محمد ابن عبدالله حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 243؛ سلیمان بن أحمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج 19، ص 193.
21- محمد ابن اسماعیل کحلانی الأمیر، سبل السلام، ج 1، ص 299.
22- مغلطای ابن قلیج ابن عبد الله، شرح سنن ابن ماجه، ج 1، ص 1238.
23- ویستفاد من الحدیث مسألتان، الأولى: كراهة الجلوس على القبر. والثانیة: كراهة الصلاة إلیها؛ أبوبكر أحمد بن الحسین بن علی بیهقی، السنن الکبری، ج 2، ص 435؛ محمد عبدالرئوف مناوی، التیسیر بشرح الجامع الصغیر، ج 2، ص 491؛ محمد عبدالرئوف مناوی، فیض القدیر، شرح جامع الصغیر، ج 6، ص 506؛ أبو محمد محمود بن أحمد بدرالدین عینی، شرح سنن أبی داوود، ج 6، ص 186.
24- أبی بکر بن السید محمد شطا دمیاطی، حاشیة إعانة الطالبین علی حل ألفاظ فتح المعین لشرح قرة العین بمهمات الدین، ج 1، ص 195 و ج 2، ص 277؛ سلیمان بن محمد بُجَیرَمِی، تحفة الحبیب علی شرح الخطیب، ج 2، ص 95.
25- أبو سلیمان حمد ابن محمد خطابی، معالم السنن، شرح سنن أبی داوود، ج 1، ص 148؛ أبو عمر یوسف ابن عبدالله ابن عبد البر نمری قرطبی، التمهید لما فی الموطا من المعانی والأسانید، ج 5، ص 230؛ أبو محمد الحسین ابن مسعود ابن الفراء بغوی، شرح السنة، ج 2، ص 411؛ زین الدین أبی الفرج عبدالرحمن ابن رجب بغدادی، فتح الباری، ج 2، ص 398-407؛ أبو محمد محمود ابن أحمد بدرالدین عینی، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج 4، ص 173.
26- أبو زکریا محییالدین یحیی بن شرف نووی، المجموع شرح المهذب، ج 3، ص 185.
27- زین الدین بی الفرج عبدالرحمن بن رجب بغدادی، فتح الباری، ج 2، ص 398 تا 407.
28- أبوزکریا محیی الدین یحیی بن شرف نووی، المجموع شرح المهذب، ج 3، ص 185.
29- أبی بکر ابن السید محمد شطا دمیاطی، حاشیة اعانة الطالبین علی حل ألفاظ فتح المعین لشرح قرة العین بمهمات الدین، ج 1، ص 195 و ج 2، ص 277؛ سلیمان ابن محمد بجیر می، تحفة الحبیب علی شرح الخطیب، ج 2، ص 95.
30- محمد امین بن عمر بن عابدین، رد المحتار علی الدر المختار، ج 1، ص 380.
31- أبو محمد محمود بن احمد بدرالدین عینی، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج 4، ص 173.
32- شمس الدین ابوبکر محمد بن ابی سهل سرخسی، المبسوط للسرخسی، ج 1، ص 380؛ علاء الدین کاسانی، بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع، ج 1، ص 115؛ محمد ابن أحمد سمرقندی، تحفة الفقهاء، ج 1، ص 257؛ احمد بن محمد، حاشیة على مراقى الفلاح، ج 1، ص 241.
33- احمد بن محمد، حاشیة علی مراقی الفلاح، ج 1، ص 241.
34- أبو محمد محمود بن احمد بدرالدین عینی، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج 4، ص 173؛ ابومحمد حسین بن مسعود مسعود بن الفراء بغوی، شرح السنة، ج 2، ص 411.
35- أبو محمد حسین بن مسعود بن الفراء بغوی، شرح السنة، ج 2، ص 411؛ زین الدین أبی الفرج عبدالرحمن بن رجب بغدادی، فتح الباری، ج 2، ص 398-407؛ ابوسعید خلف بن أبی القاسم قیروانی، تهذیب المدونة، ج 1، ص 97.
36- محمد بن احمد علیش، فتح العلی المالک فی الفتوی علی مذهب الإمام مالک، ج 1، ص 386.
37- أبو عمر یوسف بن عبدالله بن عبدالبر نمری قرطبی، الاستذکار الجامع المذاهب فقهاء الامصار، ج 8، ص 245؛ ابوعمر یوسف بن عبدالله بن عبدالبر نمری قرطبی، التمهید لما فی الموطأ من المعانی والأنسانید، ج 1، ص 168 و ج 5، ص 218 و ج 6، ص 383؛ شهاب الدین احمد بن ادریس قرافی، الذخیرة، ج 2، ص 96؛ ابوسلیمان حمد بن محمد خطابی، معالم السنن، شرح سنن أبی داوود، ج 1، ص 146.
38- محمد بن أبی بکر، إغاثة اللهفان من مصائد الشیطان، ج 1، ص 187؛ أبوعمر یوسف بن عبدالله بن عبدالبر نمری قرطبی، التمهید لما فی الموطا من المعانی والأسانید، ج 5، ص 230؛ شهاب الدین احمد ابن ادریس قرافی، الذخیرة ج 2، ص 96؛ ابوسلیمان حمد ابن محمد خطابی، معالم السنن، شرح سنن أبی داوود، ج 1، ص 141.
39- شهاب الدین احمد ابن ادریس قرافی، الذخیرة، ج 2، ص 96.
40- الشرح الکبیر، ج 1، ص 218 و ص 478؛ عبدالله بن احمد بن قدامة مقدسی، المغنی فی فقه الإمام احمد حنبل، ج 1، ص 406.
41- «لم ینقل عن أحد من العلماء أنهم أمروا بإعادتها ولأن النهی لمعنی فی غیر الصلاة أشبه مالو صلی وفی یده خاتم ذهب (مع التحریم) للنهی و عنه مع الکراهة وفاقا و عنه لا تصح ان علم النهی لخفاء دلیله»؛ أبوإسحاق ابراهیم ابن محمد حنبلی، المبدع فی شرح المقنع، ج 1، ص 398.
42- اسحاق بن منصور مروزی، مسائل الامام احمد ابن حنبل و ابن راهویه، ج 1، ص 163.
43- ابوإسحاق ابراهیم بن محمد حنبلی، المبدع فی شرح المقنع، ج 1، ص 394؛ ابوالنجا موسی بن احمد مقدسی، زاد المستقنع، ج 1، ص 39.
44- محمد بن بدرالدین ابن بلبان دمشقی، اخصر المختصرات فی الفقه علی مذهب الإمام احمد بن حنبل، ج 1، ص 109؛ منصور ابن یونس بهوتی، کشاف القناع عن متن الاقناع، ج 1، ص 297؛ عبد الرحمن ابن عبدالله بعلی، کشف المخدرات والریاض المزهرات، ج 1، ص 119؛ مصطفی سیوطی رحیبانی، مطالب أولی النهی فی شرح غایة المنتهی، ج 1، ص 366.
45- عبد الله بن احمد ابن قدامة مقدسی، المغنی فی فقه الامام احمد حنبل، ج 1، ص 404؛ الشرح الکبیر، ج 1، ص 479.
46- الشرح الکبیر، ج 1، ص 218.
47- عبدالله بن احمد ابن قدامة مقدسی، المغنی فی فقه الامام احمد حنبل، ج 1، ص 405؛ الشرح الکبیر، ج 1، ص 218 و 480؛ ابوإسحاق ابراهیم بن محمد حنبلی، المبدع فی شرح المقنع، ج 1، ص 395؛ منصور ابن یونس بهوتی، کشاف القناع عن متن الإقناع، ج 1، ص 297؛ عبد الرحمن بن عبدالله بعلی، کشف المخدرات و الریاض المزهرات، ج 1، ص 119؛ مصطفی سیوطی رحیبانی، مطالب اولی النهی فی شرح غایة المنتهی، ج 1، ص 366.
48- منصور ابن یونس بهوتی، کشاف القناع عن متن الإقناع، ج 1، ص 298؛ عبد الرحمن بن عبدالله بعلی، کشف المخدرات و الریاض المزهرات، ج 1، ص 121؛ مصطفی سیوطی رحیبانی، مطالب اولی النهی فی شرح غایة المنتهی، ج 1، ص 366.
49- عبدالله بن احمد بن قدامة مقدسی، المغنی فی فقه الامام أحمد حنبل، ج 1، ص 405؛ الشرح الکبیر، ج 1، ص 480.
50- «سَبعُ مَوَاطِنَ لَا تَجُوزُ فِیهَا الصَّلَاةُ: ظَاهِرُ بَیتِ اللّهِ، وَالمَقبَرَةُ، وَالْمَزبَلَةُ، وَالْمَجْزَرَةُ، وَالْحَمَّامُ، وَعَطَنُ الإِبِلِ، وَمَحَجَّةُ الطَّرِیقِ»؛ أبوعبدالله محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج 1، ص 246.
51- عبد الله بن احمد بن قدامة المقدسی، المغنی فی فقه الإمام أحمد حنبل، ج 1، ص 406؛ الشرح الکبیر، ج 1، ص 218 و 478-482.
52- أبو محمد محمود بر احمد بدر الدین عینی، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج 4، ص 173.
53- بو محمد الحسین ابن مسعود ابن الفراء بغوی، شرح السنة، ج 2، ص 411؛ أبو سلیمان حمد ابن محمد خطابی، معالم السنن، شرح سنن أبی داوود، ج 1، ص 148.
54- زین الدین أبی الفرج عبد الرحمن ابن رجب بغدادی، فتح الباری، ج 2، ص 398-407.
55- أبو محمد محمود بن أحمد بدرالدین عینی، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج 4، ص 173؛ زین الدین أبی الفرج عبد الرحمن بن رجب بغدادی، فتح الباری، ج 2، ص 398-407.
56- أبو سلیمان حمد بن محمد خطابی، معالم السنن، شرح سنن أبی داوود، ج 1، ص 141؛ أبو محمد حسین بن مسعود بن الفراء بغوی، شرح السنة، ج 2، ص 411.
57- أبوسلیمان حمد بن محمد خطابی، معالم السنن، شرح سنن أبی داوود، ج 1، ص 148؛ أبو محمد محمود بن أحمد بدرالدین عینی، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج 4، ص 173؛ أبو محمد حسین بن مسعود بن الفراء بغوی، شرح السنة، ج 2، ص 411.
58- أبو محمد محمود بن أحمد بدرالدین عینی، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج 4، ص 173.
1. قرآن کریم.
2. ابن بلبان دمشقی، محمد بن بدر الدین، اخصر المختصرات فی الفقه علی مذهب الامام أحمد ابن حنبل، تحقیق: محمد ناصر عجمی، چاپ اول، دار البشائر الاسلامیة، بیروت، 1416.
3. ابن تیمیة، أحمد بن عبدالحلیم، زیارة القبور والاستنجاد بالمقبور، چاپ اول، الادارة العامة للطبع، ریاض، 1410.
4. ------ ، مجموع فتاوی؛ الاصدار الثانی، تحقیق: عبد الرحمن ابن محمد ابن قاسم، مجمع الملک فهد، مدینة نبوی، 1995.
5. ابن حجر عسقلانی، أحمد ابن علی، لسان المیزان، تحقیق: دائرة معرف نظامیة هند، چاپ سوم؛ مؤسسة الأعلمی، بیروت، 1986.
6. ابن حنبل، أبو عبدالله أحمد بن محمد، مسند الامام أحمد بن حنبل، تحقیق: شعیب أنؤوط، عادل مرشد، چاپ اول، مؤسسة الرسالة، 2001، [بیجا].
7. ابن خزیمة، محمد بن اسحاق، صحیح ابن خزیمة، تحقیق: مصطفی أعظمی، المکتب الاسلامی، بیروت، 1970.
8. ابن رجب بغدادی، زین الدین أبی فرج عبدالرحمن، فتح الباری، تحقیق: أبو معاذ طارق ابن عوض الله، چاپ دوم، دار ابن الجوزی، السعودیة/دمام، 1422.
9. ابن عابدین، محمد أمین بن عمر، رد المحتار علی الدر المختار، چاپ دوم، دار الفکر، بیروت، 1992.
10. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، تحقیق: احمد فارسی، چاپ سوم، دار صادر، بیروت، 1414.
11. أبو عبدالله، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، تحقیق: محمل فؤاد عبد الباقی، دار الفکر، بیروت، [بیتا].
12. أبو زهره، محمد، تاریخ مذاهب اسلامی، ترجمه: علی رضا ایمانی، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، قم، 1384.
13. ابویعلی موصلی، أحمد ابن علی، مسند أبی یعلی، تحقیق: حسین سلیم أسد، چاپ اول، دارالمأمون للتراث، دمشق، 1984.
14. احمد بن محمد، حاشیة علی مراقی الفلاح، المطبعة الکبری الأمیریة ببولاق، مصر، 1318.
15. امین، سید محسن، تاریخ و نقد وهابیت؛ ترجمه کشف الارتیاب، ترجمه: علی اکبر فائزی پورتهرانی، مطبوعات دینی، 1387. [بیجا].
16. بُجُیرَمِی، سلیمان بن محمد، تحفه الحبیب علی شرح الخطیب، دارالفکر، 1995، [بیجا].
17. بعلی، عبدالرحمن بن عبدالله، کشف المخدرات والریاض المزهرات، تحقیق: عجمی، چاپ اول، دار البشائر الاسلامیة، بیروت، 2002.
18. بغوی، أبو محمد حسین بن مسعود ابن فراء، شرح السنه، تحقیق: شعیب أرنؤوط، محمد زهیر شاویش، چاپ دوم، المکتب الاسلامی، دمشق، بیروت، 1983.
19. بهوتی، منصور بن یونس، کشاف القناع عن متن الاقناع، تحقیق: مصطفی هلال، دارالفکر، بیروت، 1402.
20. بیهقی، أبوبکر أحمد بن الحسین بن علی، السنن الکبری، تحقیق: محمد عبدالقادر عطا، چاپ اول، مجلس دائرة المعارف النظامیة الكائنة، هند، حیدر آباد، 1344؛ چاپ سوم، دار الكتب العلمیة، بیروت، 2003.
21. ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، تحقیق: أحمد محمد شاکر، دار احیاء التراث العربی، بیروت، [بیتا].
22. حاکم نیشابوری، أبوعبدالله محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق: مصطفی عبدالقادر عطا، چاپ اول، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1990.
23. حنبلی، أبواسحاق ابراهیم بن محمد، المبدع فی شرح المقنع، المکتب الاسلامی، بیروت، 1400.
24. خطابی، أبوسلیمان حمد بن محمد، معالم السنن، شرح سنن أبی داوود، چاپ اول، المطبعة العلمیة، حلب، 1932.
25. دردیر، سیدی أحمد أبو البرکات، الشرح الکبیر، تحقیق: محمد علیش، دارالفکر، بیروت، [بیتا].
26. ذَهَبى، شمس الدین أبوعبدالله محمد بن أحمد، سیر أعلام النبلاء، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، مؤسسة الرسالة، [بىتا].
27. سبحانی، جعفر، آیین وهابیت، مشعر، قم، 1388.
28. سرخسی، شمس الدین أبو بکر محمد بن أبی سهل، المبسوط للسرخسی، تحقیق: خلیل محیی الدین المیس، چاپ اول، دارالفکر، بیروت، 2000.
29. سمرقندی، محمد بن أحمد، تحفة الفقهاء، چاپ دوم، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1994.
30. سیوطی رحیبانی، مصطفی، مطالب أولی النهی فی شرح غایة المنتهی، المکتب الاسلامی، دمشقی، 1961.
31. شطا دمیاطی، أبی بکر بن سید محمد، حاشیة إعانه الطالبین علی حل الفاظ فتح المعین لشرح قرة العین بمهمات الدین، دارالفکر للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت، [بیتا].
32. طبرانی، سلیمان بن أحمد، المعجم الکبیر، تحقیق: حمدی ابن عبد المجید، چاپ دوم، مکتبة ابنتیمیه، قاهره، [بیتا].
33. علیش، محمد بن أحمد، فتح العلی المالک فی الفتوی علی مذهب الامام مالک، گردآوری: علی بن نایف شحود، [بینا]، [بیجا]، [بیتا].
34. عینی، أبو محمد محمود بن أحمد بدرالدین، شرح سنن أبی داوود، تحقیق: أبو المنذر خالد بن ابراهیم، چاپ اول، مکتبة الرشد، ریاضی، 1999.
35. -----، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، دار احیاء التراث، بیروت، [بیتا].
36. فرمانیان کاشانی، مهدی، فرق تسنن «مجموعه مقالات»، چاپ سوم، مرکز انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، 1388، قم.
37. قرافی، شهاب الدین أحمد ابن ادریس، الذخیرة، تحقیق: محمد حجی، دار الغرب، بیروت، 1994.
38. قیروانی، أبوسعید خلف بن أبی القاسم، تهذیب المدونة، [بینا]، [بیجا]، [بیتا ].
39. کاسانی، علاء الدین، بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع، دار الکتاب العربی، بیروت، 1982.
40. کحلانی أمیر، محمد ابن إسماعیل، سبل السلام، دارالحدیث، [بیجا]، [بیتا].
41. محمد ابن أبی بکر، إعلام الموقعین عن رب العالمین، تحقیق : طه عبد الرئوف سعد، دار الجیل، بیروت، 1937.
42. -----، إغاثة اللهفان من مصائد الشیطان، تحقیق: الفقی، چاپ دوم، دارالمعرفة، بیروت، 1975.
43. محمد بن حبان بن أحمد، صحیح ابن حبان، تحقیق: شعیب أرنؤوط، چاپ دوم، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1993.
44. مروزی، اسحاق بن منصور، مسائل الامام أحمد ابن حنبل و ابن راهویه، [بینا، بی جا، بیتا].
45. مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، [بیتا].
46. مغالطای بن قلیج بن عبدالله، شرح سنن ابن ماجه، تحقیق: کامل عویضة، چاپ اول، مکتبة نزار مصطفی الباز، سعودیه، 1999.
47. مقدسی، عبدالرحمن بن محمد بن قدامة، الشرح الکبیر، دار النشر، [بیجا]، [بیتا].
48. مقدسی، عبدالله بن احمد بن قدامة، المغنی فی فقه الامام احمد حنبل، چاپ اول، دارالفکر، بیروت، 1405.
49. مقدسی، موسی بن أحمد، زاد المستقنع، تحقیقی: علی محمد، مکتبة النهضة الحدیثة، مکه مکرمه، [بیتا].
50. نمری قرطبی، أبو عمر یوسف بن عبدالله بن عبدالبر، الاستذکار الجامع المذاهب فقهاء الأمصار، تحقیق: سالم محمد عطا، محمد على معوض، دار الكتب العلمیة، بیروت، 2000.
51. ________________، التمهید لما فی الموطاً من المعانی والأسانید، تحقیق: مصطفی بن احمد علوی، محمل عبد الکبیر بکری، وزارة عموم الأوقاف المغرب، 1387.
52. نووی، أبو زکریا محیی الدین یحیی بن شرف، المجموع شرح المهذب، دارالفکر، [بیتا].
منبع مقاله :
به کوشش مهدی فرمانیان؛ (1393) ، مجموعه مقالات کنگره جهانی «جریانهای افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام»، قم: دارالإعلام لمدرسة اهل بیت (علیهم السلام) ، چاپ اول.