جريان شناسى تحريم در تاريخ فكر سياسى ايران(2)

پس به فضل خداوند روشن و آشكار شد كه مقاله پرداز مؤمى اليه كه بدين تأكيد و اصرار از علماى عظام و حجج اسلام, در انجام چنين خيال خام, طمع نصرت كرده است; هركس است, دزد بيرونى است, نبايد و نشايد از اهل ملتِ اسلامش خواند. اگرچه در اين مقام نكته اى به خاطرم رسيد, حقيقت سال ها است متحير و متعجبم در اين كه قوم بنى اسرائيل بعداز همه آن تفاصيل دعوت هاى حضرت موسى ـ عليه السلام ـ كه خلق را به يگانه پرستى مى خواند, و همه آن هنگامه ها, خصوصاً آن هنگامه واپسين فلق
پنجشنبه، 24 بهمن 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جريان شناسى تحريم در تاريخ فكر سياسى ايران(2)
جريان شناسى تحريم در تاريخ فكر سياسى ايران
جريان شناسى تحريم در تاريخ فكر سياسى ايران(2)

نويسنده:موسى نجفى
زهى دمـاغ مخبَّط, زهى تفكّر دور         زهى تصور باطل زهى خيال محال
پس به فضل خداوند روشن و آشكار شد كه مقاله پرداز مؤمى اليه كه بدين تأكيد و اصرار از علماى عظام و حجج اسلام, در انجام چنين خيال خام, طمع نصرت كرده است; هركس است, دزد بيرونى است, نبايد و نشايد از اهل ملتِ اسلامش خواند. اگرچه در اين مقام نكته اى به خاطرم رسيد, حقيقت سال ها است متحير و متعجبم در اين كه قوم بنى اسرائيل بعداز همه آن تفاصيل دعوت هاى حضرت موسى ـ عليه السلام ـ كه خلق را به يگانه پرستى مى خواند, و همه آن هنگامه ها, خصوصاً آن هنگامه واپسين فلق بحر كه تا قيامت, حيرت افزاى عقول عالميان است, آن قوم همه آن تفاصيل را بالعيان مشاهده داشته بعد اللتيا والتى, چگونه و به چه خيال در حضرت چون موسى ـ عليه السلام ـ حقيقت قصه اين كه ثروت و مكنت امم متمدنه, و وضع و روش و رفتار آنان, در دل و ديده مقاله پرداز مؤمى اليه, و هم خيالاتش تا بدين پايه متوقع گرفته كه مؤمى اليه دل قوى داشته در حضرت علماى ملت به جسارت گذاشته, علما اسلام را حث و تحريص و بعث و تحريك بر پيروى كفار و نقشه گيرى از وضع و روش و رفتار و منش و هنجار آنان دارد, همانا چون اين قصه را بدين تفصيل با داستان قوم بنى اسرائيل و موقع گرفتن صنم پرستى مردمان, با ساز و سامان در دل و ديده اسرائيليان بى خانمان و آن دل قوى گرفتن و در حضرت چون موسى ـ عليه السلام ـ پيغمبرى, جسارت آوردن و(يا موسى اجعل لنا الهاً كما لهم الهة) گفتن, اين دو قصه را بدين تفصيل چون در محضر انصاف و حقيقت رسى, سراسر برابر گذراند, سر مويى تفاوت نخواهند ديد, خذوا النعل بالنعل والقذة بالقذه.
ولى اين قصه از مقاله پرداز مؤمى اليه كه پرورش يافته دامن فرنگستان است و تربيت گرفته دارالفنون, مگر عجبى نيست و شگفتى ندارد, او به وظيفه خود عمل كرده و ما نيز بر او اعتراض نداريم, بلى يك كلمه حرفى كه بر او داريم اين كلمه مى گوييم(اى همت پس نخورده مست) اين يك چند كلمه الفاظ و اصطلاحات خالى كه اقتضاى اين رعد و برق و باد و نور و عربده جويى و بيهوده گويى ندارد.
باده درد آلوده است مجنون كند          صافى ار باشـد ندانـم چون كند
بلى گوهر ذات تو را قابليت و ظرف استعداد تو را وسعت بيش از اين نبود كه از اين علوم ابتدائيه الفظ و اصطلاحات چندى طوطى وار گرفته كه به هنگام اظهار و قاحت و قباحت و افادت هاى جنب مربوط و نامربوط و موقع بيانش نيست كه شايد به خواست خدا موقع بيانش برسد و ديگر گفتنى ها هم گفته و پرده از روى كار, رفته شود, در هم بافته كه بدين وسيله راه به مقاصد فاسد خوديافته باشى; شكر خدا را كه گوهر ذاتت را قابليت و استبداد لباب و حقايق علوم معارف كتاب و سنت نبود و نصيب نشد; چون تو بى انصاف كجا و سعادت آبشخورهاى صافى كجا:
انزل علينا مائدة من السماء فسالت اودية بقدرها.34
خانه جهل خراب وگرنه مرد دانش مند, اين گونه ترهاتى را كه مايه تمسخر و ريش خند در حضرت ناقدان بصير و ناظران خبير, عرض و اظهار نتوانند داد,(العاقل لايبالغ فى الضياح نقصه فتضاح نفسه) همه از آن است كه مايه خود و پايه مردم را نشناختى وگرنه بدين گونه خطابه بافى هاى واهى كه سراسر از تنك مغزى و سبك عقلى بافنده آگاهى مى دهد, پايه و مايه خود را بر دانش مندان جهان آشكارا نمى ساخت.
چرا ساكت نمانى چون ندانى         برهنه چون كنى عورت ببازار
غرض روى اعتراضى با مقاله پرداز بى انصاف نداديم وگرنه كسى ببايد كه آن هر دو به زندان برد; بلى روى كلمه و توقع ما با شخص خردمند شما است كه منشى محترم(اختر)يد كه چون شما شخص اديب فريد فرزانه كه هر روزه الحق, نه تنها مايه مباهات ايرانيان و اسلاميان, بلكه مايه مباهات تمام اديبان جهان است.
با اين كه مقصد و مقصود چنين كينه كيش بدانديش, بر شما پوشيده نتواند بود. چه هر سخن دان هوش مندى, پس از پرده پوشى و اغماض از مراتب معروضه البته از اعتراف به اين مقدار ناگزير است, كه محض قصد و غرض مقاله پرداز مؤمى اليه از اين بيهوده گويى هاى لاطائل تنها اظهار فضيلت و خودنمايى است كه به اقتضاى جاه طلبى و شهرت دوستى و كينه كشى و بدانديشى با نيكان حق پرست, خواسته با روى سخت و دل ضمخت, داد وقاحت و قباحت را داده, او در شطط گويى و غلط پويى در آمده, خود را با اين پايه پست و اين لياقت كه هست, در برابر سلسله جليله اهل علم آرد و الفاظ و اصطلاحات چندى كه فى الحقيقه, حقيقت آن ها را هم نيافته, در مقام جسارت و ستيزگى بديشان, با ربط و بى ربط با همه غلط و خبط, درهم بافت, به خيال پراختلالش كه بدين گونه, تعرفات خنك و بارد كه همانا در حقيقت, جلوه زشتان را ماند و عشوه پلشتان را, خود در نظر اعتبار جهانيان تواند آراست و به طمع خامش كه شنيده(فاز باللذّة الجسور) به هوس افتاده كه او را هم در اين ستيزگى با سلسله جليله اهل علم كه قوه ناطقه, مدد از ايشان برد, شايد در انظار بزرگان جهان, جاه و مرتبتى و قدر و منز
لتى, حاصل آيد; اينش جهل كسى, بدين پايه فضل نام بزرگ برد.
اى بى چاره خاطر جمعى كاملت بدهيم كه دانان شرف و شأن آحاد سلسله جليله كه چراغ ايزد افروخته است, خيلى از آن بالاتر كه به گفتار ناسوده و ناسزاى چون تو فرومايه بى انصاف گروهى بر اطراف آن نشيند, خاطرت جمع.
غرض كليه ايى كه از شخص دانش مند شما منشى محترم(اختر) داريم اين كه شما امروزه پاس نام و ناموس ملت و دولت اسلام را در عهده داريد و از حال بيگانگان كه دور و نزديك, نگران اسلاميان اند, بهتر و بيش تر از همه, آگاه ايد چرا بايد كه از اهتمام در رعايت اين گونه حقوق واجب المراعات دولت و ملت چشم پوشى نماييد والسلام. ايام عزت مستدام باد.
6ـ ماهيت نهضت هاى شيعه از نظر دگرانديشان
هرچه حركت و تحولى در تاريخ ايران ريشه دارتر و داراى ابعاد عميق ترى باشد, ديدگاه غرب گرايى منورالفكران از درك آن عاجزتر و در تحليل آن دچار تناقض بيش ترى مى گردند. در اين مورد قيام تحريم تنباكو و ابعاد وسيع آن از جمله مواردى است كه به خوبى مؤيد سخن ماست. قيام تحريم تنباكو داراى جنبه هايى است كه جريان سكولار و تفكر غرب گرايِ ايران نتوانسته و نمى توانسته به ارزيابى صادقانه و حقيقت جويانه آن بنشيند, بررسى اين جنبه ها, صرف نظر از بعد تاريخى آن, به نحوى به نوعى(انديشه تاريخى) و انديشه سياسى در موارد مطروحه مى تواند ما را رهنمون گردد; انديشه هايى كه بتوان با آن به كلياتى تحليلى و اصولى تقريباً ثابت در تحولات سياسى سده اخير ايران و حتى مسائل بنيادين امروز دست يافت.
و اما مشخصه ها و جنبه هاى مذكور:
اول: جنبش تحريم تنباكو تقريباً در سراسر تاريخ كوتاه خود با عدم حضور عنصر روشن فكر روبه رو بود; يعنى در هيچ يك از مقاطع چندگانه آن روشن فكران حضورى حتى در حد متوسط مردم كوچه و بازار هم نداشتند, چه رسد به سطح رهبرى و يا داعيه جهت دهى فكرى.
دوم: رهبرى بلا منازع و مسلم مرجعيت شيعه از عتبات مقدسه در حلقه ارتباطى نيرومندى با داخل كشور.
سوم: قيام تحريم, اولين حركت نيرومند مذهبى بوده است كه در آغاز قرن 14هجرى به صورت يك جنبش تمام عيار ملى ظاهر گرديد و در آن آحاد ملت از پايتخت تا دور افتاده ترين نقاط كشور در آن سهيم گرديدند.
چهارم: ارتباط عميق و داراى مشروعيت ذاتى رهبرى و بين اجتهاد و مرجعيت شيعى در بين مردم.
پنجم: جنبه فوق العاده بارز ضداستعمارى و ضدغربى جنبش تحريم به نحوى كه نه فقط سلطه غرب بلكه تفكر و نظام هاى غربى را هم مورد سؤال قرار داده است.
ششم: جنبه وحدت ذاتى و تلازم جدى ديانت و سياست در بطن اين جنبش.
هفتم: جنبه ضداستبدادى تحريم كه مى توانست نظريه روشن فكرى وحدت حكام و علما را به طور مستند بر هم زند.
هشتم: بعد عقيدتى نظام سياسى و فكرى تحريم كه به نحو قابل توجهى با بعد معنوى و غير مادى آن پيوند برقرار نموده بود و در يك نظام هم آهنگ به تاريخ ايران خط دهى نموده است.
نهم: در جنبش تحريم, همه عوامل تقريباً در جاى خود قرار دارد و توانسته در زمانى كم, به عالى ترين اهداف ملى و اسلامى دست يابد. در اين زمينه روحانيت, مردم عادى, تجار, رعايا, افكار عمومي… به خوبى نقش خود را ايفا نموده اند, بدون آن كه نياز به عنصر روشن فكرانه35 باشد.
دهم: بُعد ضد تهاجم فرهنگى و عقيدتى غرب در دل جنبش تحريم و مقابله صريح با ابعاد روانى و فكرى آن.
در مقابل اين مشخصه ها و عوامل و مميزات, مناسب است به تحليل هاى منورالفكران توجه نماييم, اين بخش مى تواند به دو فراز تقسيم گردد:
الف ـ بحث از مشخصه هاى كلى و اصول تحليلى اين تفكرات در مسئله تحريم.
ب ـ ذكر پاره اى مستندات از مواردى از نوشتارهاى تاريخى و سياسى از يك صد سال پيش تا به امروز.
در مورد قسمت اول مى توان گفت دو سطح تحليل شبهه انگيز ارائه مى گردد:
اول: شبهه در مسلمات تاريخى و بحث هاى تاريخ نقلى.
دوم: شبهه در تاريخ تحليلى و چونى ها و چرايى ها و سپس خدشه در مسير انديشه تاريخى و انديشه سياسى منتج از آن.
اهم موارد فوق را در ده عنوان, فهرست وار اشاره مى كنيم:
اول: در تقسيم بنديِ تحولات اصلى اجتماعى و سياسى دوران قاجاريه نقش واقعه تنباكو ناديده گرفته شده و بدان كم بها داده شده و در نهايت به صورت كم رنگ مطرح مى شود و معمولاً روشن فكران به بحث انقلاب مشروطيت رغبت بيش ترى نشان مى دهند. چون در اين نوشتار بارها تأكيد شده كليد فهم اصالت هاى انقلاب مشروطيت, قيام تحريم تنباكو و جريان سازى هاى آن بوده است فلذا طرح مشروطه بدون طرح واقعى قضيه تنباكو نشان از سردرگمى جدى در وقايع و افكار وافق هاى مشروطيت دارد. بنابراين بسيار متفاوت است كه ما با قيام تحريم به سراغ مشروطه كه فصل نوين تاريخ ايران است, برويم و يا بدون ملاك ها و اصول قيام تحريم به بحث مشروطه بپردازيم.
دوم: در تحريم مسلمات جنبش و شبهه در اصل وقايع موارد ذيل را طرح مى نمايند:
الف ـ اصلاً فتوا و يا حكمى از جانب ميرزاى شيرازى طرح نشده است و حكمى هم كه در تهران شايع شده بود, در حقيقت جعلى و به نام ايشان بوده است.
ب ـ قيام تحريم در نهايت در گردونه رقابت بين دو قدرت روس و انگليس قابل طرح است و پشت صحنه وقايع و حوادث اين قيام, نه مردم و نه علما بلكه تحريك روس ها در جريان بوده است!
ج ـ مى نويسند كه اصل قرار داد رژى, به نفع ايران بوده است و از ره گذرِ اين قرارداد سود زيادى عايد ايران مى شده است!
د ـ در جريان تحريم, نه رهبرى علما بلكه تجار بوده اند كه خط اصلى جنبش را ارائه مى داده اند و اين خط دهى نه از روى شوق دينى و مليت بلكه از روى منافع تجارى صورت مى گرفته است.
هـ ـ اگر به تمام موارد بالا و يا بخشى از آن اشاره نكنند, معتقدند اين حركت هرچند در جاى خودش مفيد بوده است ولى اين مفيد بودن نه از روى آگاهى و بينش و زمان سنجى درست, بلكه صرفاً تيرى بوده است كه در تاريكى به هدف خورده و حركتى شتاب زده و از روى هيجان و شعار صورت گرفته است. از اين نظر گاه قيام تحريم, هم چون شهابى زودگذر آسمان ايران را روشنايى بخشيد و خيلى زود محو شده است.
و ـ مسئله اين كه اگر هم موفقيتى در كار بوده است نه از طرف مرجعيت دينى و خودآگاهى ملى بلكه از جانب عوامل فرعى صورت مى گرفته است در اين ديدگاه جنبش تحريم صرفاً با مثلاً يك نامه از سوى سيدجمال الدين خط دهى و جهت يابى مى شده است!
سوم: بعد از شبهه در مسلماتِ تاريخيِ گفته شده, به بحث هاى تحليلى تر و ظاهراً ريشه اى ترى مى پردازند و در اين تحليل ها هرچند جنبش تحريم را به عنوان يك واقعيت مسلم تاريخى مى پذيرند ولى ابعاد گسترده و عميق آن را منكر شده و با ناديده گرفتن ايدئولوژى تحريم و منطق درونى محكم آن, صرفاً به نقل قصه هاى تاريخى مى پردازند. در اين ديدگاه جنبش تحريم از خط دهى فكرى و سياسى و تاريخى محروم شده و صرفاً حركتى معمولى در كنار ده ها و صدها واقعه متداول تاريخى قرار مى گيرد.
چهارم: گروهى ديگر كه گاه به حوزه ايران شناسان غربى و يا حتى ايران شناسى هايى شرقى بر مى گردد و گروهى از نظريه سازان چپ و غير چپ را هم شامل مى شود با وارد نمودن اصطلاحات و تعابير و تحليل هايى مانند جنگ بورژوازى ملى و غيرملى, جنگ قدرت بين علما, سوداهاى رياست خواهى فلان مجتهد و بهمان تاجر, اختلاف در خود دستگاه حكومت مثلاً رقابت كامران ميرزا با امين السلطان و… جنگ طبقاتى شهر و روستا و غيره به تحليل مسائل مى پردازند. در اين سطح تحليل, جنبش تنباكو بدون در نظر گرفتن واقعياتش, به عنوان نمونه اى براى اثبات فرضيه هاى جامعه شناسانه و يا نظريه سازى هاى ماركسيستى ارتدكس و يا چپ جديد و يا حتى متجددين ليبرال قرار مى گيرد و مطلب نه براى اثبات و روشن شدن تحليلى حقايق آن نهضت, كه اثبات مطالب سياسى و فكرى در راستاى مسائل سياسى روز درنظر گرفته مى شود.
پنجم: در آخرين قسمت كه بين ما و برخى از تحليل گران تاريخى و سياسيِ قضيه تنباكو تفاوت است, مسئله سطح تحليل صرفاً مادى و غير معنوى است. در اين قسمت, حوزه مباحث و مسائل در روابط عادى و منفعت جويانه آدميان كه بازى گرانِ اميال و هوس هاى خود هستند صورت مى گيرد و هرگونه صبغه الهى و غيبى و ماوراى مادى در قضايا نفى و انكار مى شود. شايد خواننده اين فراز از بحث متعجب گردد كه منظور از اين محبت چيست؟ منظور و محتواى كلام ما در اين قسمت اين است كه مقدس ترين مفاهيم و ارزش هاى شيعى در قضيه تحريم مطرح و به كار برده شده است: امامت, ولايت, مهدويت و… و نوع تأثير حكم بر مردم و اطاعت آنان در تبعيت, نوع روابط با مرجعيت و بسيارى از مسائل ديگر نوعى جهش فوق العاده و دخالت عوامل فوق مادى را مى رساند كه محقق صرفاً مادى نمى تواند بدان ها جواب درست بدهد. ما چون در سطح تحليل ها ايمان خود را اسير و زندانى شرايط مطلق مادى نمى بينيم لذا در برخى از جريانات و حوادث(و نه همه آن ها) در كنار شرايط و عوامل مادى, به اين عوامل و شرايط و عليت هاى فوق مادى هم توجه داريم و لااقل جاى آن را بازگذاشته و سعى نمى كنيم با چند توجى
ه از كنار آن بگذريم. براى استناد بخشيدن هرچه بيش تر به عناوين گفته شده به سراغ كتاب ها و نوشته هايى مى رويم كه به صورت هاى گفته شده به تحليل مسئله قضيه تحريم پرداخته اند. براى شروع از همان زمان تنباكو و سردرگمى يكى از جرايد منورالفكرى يعنى جريده(اختر) آغاز مى كنيم; موضع(اختر) در قبال حادثه تحريم به دو بخش تقسيم مى شود: در آغاز كار رژى مخالفِ قرارداد است ولى در اوج قيامِ مردم در كنار كمپانى و دولت قرار مى گيرد. علما از تفوقى كه پس از لغو امتياز تنباكو به دست آورده بودند بى درنگ بهره بردارى نكردند و اقدامى جدى در تضعيف سلسله قاجاريه ننمودند سهل است. حتى به نظر مى رسيد كه بين دولت و علما نوعى همكارى هم هست.36
كتاب تحريم تنباكو در ايران نيز توسط يكى از ايران شناسان غربى نوشته شده و ماحصل آن صرف نظر از جنبه هاى مثبت كتاب اين است كه: هرچند از اسناد و مدارك و مآخذ تاريخى و حتى گزارش هاى ديپلمات هاى خارجى سود برده ولى در نهايت تحليل وى از يك نهضت عميق روحانى شيعى تحليلى غربى يك بعدى و حتى با كليشه هاى رايج در آن ديار است.
كتاب اسناد نويافته و اسناد سياسى دوران قاجاريه و اسناد برگزيده دوران قاجاريه و پنجاه نامه تاريخى اين كتاب ها تماماً توسط(ابراهيم صفائى) نگارش يافته است و همگى در فاصله يك دهه قبل از انقلاب نگارش يافته است.
هرچند از جنبه سندشناسى و آوردن مدارك دست اول تاريخى داراى ارزش است ولى داراى سطح تحليل مغلطه آميز بوده و مجموعاً قيام تحريم را تحريك روسيه, تحريك تجار وابسته و بيش تر در اثر اختلافات درباريان و بازى هاى سياسى مى داند و حتى خود قراردارد و سياست ناصرالدين شاه را به نفع ملت ارزيابى مى كند.
كتاب ديگر, كتاب(تحريم تنباكو يا اولين مقاومت منفى در ايران) است, هرچند در چند دهه اخير رايج ترين اثر در شناخت قيام تحريم تنباكو بوده است ولى متأسفانه ظلم بزرگى به مأخذ اصلى خود يعنى كتاب(تاريخ الدخانيه) نموده است. و در آخر كتاب در مآخذ آورده است:(يادداشت هاى منسوب به مرحوم شيخ حسن كربلائى) اين كه وى كتابى به اين معتبرى را اين گونه عنوان نموده بى انصافى بوده است.
اما در آرشيو وزارت امور خارجه انگليس و اسناد وزارت خارجه فرانسه و (مكاتبات راجع به امتيازنامه دخانيات ايران در لندن در سال1892 كه مجموعه اى است كه در همان زمان تقديم پارلمان انگليس شده حاوى 148 سند اصلى با 44 سند ضميمه مى باشد كه اين اسناد ديدگاه هاى دول خارجى به خصوص انگلستان و فرانسه و تحليل آنان از وقايع را مى نويسد, هرچند اين اسناد از زاويه نگرش غربى نسبت به رجال و وقايع و تحولات ايران مفيد است ولى در تحليل همه جانبه و عميق از يك نهضت شيعه در ابعاد معنوى و حتى نقش ها و ارتباطات عاجز است و نمى تواند برداشت صحيحى داشته باشد.
كتاب ديگر از دكتر(فريدون آدميت) است, وى در كتاب(شورش بر امتيازنامه رژى) در مورد ماهيت و اساس تحريم37 در قيام عليه امتياز دخانيه مطالبى آورده است كه به نظر مى رسد با روح و جوهر بسيارى از اسناد و مدارك ارائه شده در اين كتاب تعارض جدى دارد. و اين تعارض به نظر مى رسد كه بيش تر بر محور ماهيت و فلسفه وجودى خود(تحريم) باشد. آرى, اگر جنبش عليه قرارداد رژى را از فحوا و عمق تحريم خالى كنيم و به بقيه مسائل و حوادث تاريخى نگاه كنيم خواه ناخواه خواهيم نوشت:(شورش بر امتيازنامه رژى) وليكن اگر محور و اساس جنبش دخانيه را(تحريم) قرار داده آن گاه به خيزش تاريخى ـ فكرى آن نظر انداخته و موجى را كه تحريم, نيم قرن بعد از رژى ايجاد نموده دقيقاً وارسى نماييم, خواهيم ديد كه سطح بينش و فكر تاريخى ما ارتقاى كيفى يافته و واژه(انقلاب, قيام و نهضت) را به جاى(شورش) متناسب آن برهه تاريخى خواهيم يافت. و اگر جنبش تنباكو را يكى از فصول مهم و سرآغاز اجتماعى, نهضت فكرى ـ سياسى تحريم بدانيم آن گاه با قيد احتياط و با پيمودن راه اعتدال مى توانيم از جريان نامسلط, عميق و تقابل زاى عصر تحريم در دل عصر بى خبرى و قرن سكوت خبر دهى
م. در اين صورت مسئله از صورت منافع طبقاتى چند تاجر بازارى و بازرگان تنباكو, خارج شده, به منافع ملى, عمق فكر مذهبى, و انديشه فرا تاريخى تبديل مى گردد و شايد اگر بخواهيم به نوعى ابن خلدونى بينديشيم تقريباً نوعى(قانون مندى اجتماعى ـ سياسى) را در جامعه ايران براى اعتلاى استقلال و هويت فرهنگى و سياسى يافته ايم. اگر بخواهيم ايرادهاى خود را بر ماهيت تحريم و پى آمدهاى آن از ديدگاه كتابِ شورش بر امتيازنامه رژى) بگوييم مطالب ما به چند فراز تقسيم مى شود.
اول: كتاب(شورش بر امتيازنامه رژى) ماهيت عمل تحريم را در حد منافع طبقاتى تجار, پايين آورده, با ناديده گرفتن عمق قيام و صرف نظر كردن از قسمت اعظم اسناد مى نويسد:
بررسيِ دقيق مدارك در سير حوادث از تهران گرفته تا شيراز و تبريز و اصفهان و مشهد, بى چون و چرا روشن نمود كه اقدام منظم تجّار, علت فاعلى حركت عليه دستگاه رژى بود و علما به آن جريان كشانده شدند و به درجات, مشاركت فعال جستند, مشاركتى كه گاه با ترغيب و گاه در برابر تهديد جانى صورت گرفت.38
اين تحليل و تحليل هاى مشابه آن39 كه اكثر آن تكرار مكررات است به دلايلى چند خدشه پذير و ضعيف اند:
الف ـ اگر بخواهيم ريشه يابى كنيم كه اين همه اصرار دكتر آدميت و هم فكرانش در منصوب كردن اين حركت به اقدام مجدّانه تجار به چه دليل است, مى توان به زاويه فكرى و ديدگاه فلسفه سياسى آنان انگشت گذاشت. از نظر اينان بايد بين تجار و علماى مذهبى, اختلاف ماهوى وجود داشته باشد و اين اختلاف بر طبق كليشه هاى ذهنى اينان از اختلاف بين تجار و كشيشان در انقلاب فرانسه سرچشمه مى گيرد. براى آن كه يك نهضت اجتماعى به وجود آيد نيازمندِ يك طبقه جديد خودآگاه اقتصادى است. لذا در ايران شأن تجار ناگهان به رده نوعى بورژوازى ملى در بعد اجتماعى ارتقا مى يابد.
مى بينيم كه تحليل اين رده فكرى در مشروطيت دقيقاً بر اين پايه است, البته با اين تفاوت كه در مشروطيت سطح بحث از رابطه تجار و علما به بازشدن پاى روشن فكران و تحصيل كردگان غربى كشيده مى شود علت اين كه اين مورخان از عنصر روشن فكرِ تحصيل كرده غربى در نهضت تنباكو يادى نمى توانند بكنند حضور كم و تقريباً ناچيز اينان در اين حركت عمومى بوده است. از نظر آقايان آدميت و يا حائرى علماى مذهبى فاقد نوعى شعور اجتماعى و درك سياسى هستند لذا در جنبش تنباكو, تجار هدايت گر آنان بوده و در جنبش مشروطيت, روشن فكران, اصول فكر سياسى و تفكر اجتماعى را به آنان آموزش داده و القا مى كرده اند. در يك كلام از ديدگاه كلى دكتر آدميت, علماى مذهبى هيچ گاه متحرك بالاراده نبوده و نيستند.
اگر عوامل فكرى و روحى ديگر را در تحليل هاى اينان كنار بگذاريم, ريشه اصلى اين گونه تجزيه و تحليل و بينش تاريخى به كليشه قرار دادن جريان فكرى ـ تاريخى اروپا بر مى گردد و اين كه بايد نهضت ها و حركت هاى آزادى طلبانه و با ارزش ملى, برداشت و تقليدى از آن گونه جريانات دمكراتيك باشد. و اگر كوچك ترين انحراف و يا عدم تطابقى به چشم بخورد در اين ديدگاه, اين نهضت ها, غير اصيل, ارتجاعى, واپس گرا و در يك كلام بى حاصل خواهد بود.
ب ـ بسيارى از اسناد و مدارك در قيام عليه رژى حكايت از آن دارد كه تجار و كسبه اى بوده اند كه به دلايل چندى حتى موافق عمل رژى بوده اند40 و در ضمن, اثبات اين كه تجار از يك بينش عميق سياسى ـ اجتماعى در قبال تحولات آگاه بوده اند بسيار دشوار است.
ج ـ اين كه دكتر آدميت معتقد است كه تجار, علما را به صحنه مبارزه اجتماعى كشاندند و همكارى علماى مقتدر را به دست آوردند بايد سؤال شود حربه تجار و ابزار آنان در اين كشاندن چه بوده است. اگر جواب داده شود, بهانه وجوهات شرعيه بايد گفت اين جواب نه تنها از بى خبريِ نويسنده نسبت به ماهيت و عمق دستگاه و نهاد مرجعيت خبر مى دهد بلكه بايد در اطلاعات تاريخى نامبرده نسبت به اوضاع و جريان اقتصادى علما نيز شك نمود.
ليكن اگر بخواهيم جريان را عوض كرده و بگوييم اين مراجع و علماى بزرگ بوده اند كه تمام اقشار را به صحنه اجتماعى در واقعه تنباكو و در عصر مشروطيت كشاندند, سخن به گزافه نگفته ايم. حربه اين دنباله روى نيز از مسئله اقتصاد و طبقه خارج بوده است به مسئله اعتقادات و باورهاى مذهبى بر مى گردد. بر فرض هم كه تعدادى از تجّار عارى از اين گونه اعتقادها و باورهاى عميق بوده باشند به هيچ وجه جامعه و روند و بافت اعتقادى ـ اجتماعى ايران به آنان اجازه بروز مخالفت نمى داده است. با اين تحليل مى توان راحت تر بررسى كرد كه چرا يك تاجر تنباكو اظهار مى دارد كه: دوازده هزار كيسه تنباكوى خود را با خدا معامله كردم.
مسئله وقف زمين هاى مزروعى, نذورات و اعتقادات مردم از طرفى, زهد, منش بلند, ميزان تحصيلات و نحوه سلوك و استقلال و قدرت مراجع طراز اول شيعه, ما را خواه ناخواه به اين بينش سوق مى دهد كه پايگاه اجتماعى و شأن و رتبت علما با تجار, نه تنها در مقابل هم يا در برابر هم قرار نمى گيرد بلكه در روند جنبش ها و نهضت هاى مذهبى و مردمى, تجار و ساير اقشار به عنوان مقلدين باوفا و حاميان با نفوذ اقتصادى براى علما بوده اند.
دوم: از مطالب و عناوين ديگرى كه دكتر آدميت درباره ماهيت تحريم مطرح مى نمايد, نوعى سفسطه و نكته انحرافى است كه مى گويد:(فكر تحريم دخانيات در اصل, مغايرِ نظرگاه اكثر پيشوايان مذهبى بود.)41
اين نكته به مصداق(كَلِمَةُ حَق يُرادُ بِها باطِلٌ) مى ماند. فكر تحريم دخانيات در صورت عادى البته اين گونه بوده است و حرمت آن به هيچ وجه بذاته مطرح نبوده است وليكن وقتى مسئله امتياز خارجه و تفوق كفار بر بلاد اسلامى مطرح مى شده و قضيه دخانيه, بهانه و مركز توجه يك نهضت عمومى و اجتماعى مى گردد و جريانى تحت عنوان تحريم پيش مى آيد البته كه نظرگاه اكثر علماى مذهبى به حرمت آن بر مى گردد, چنان چه مى دانيم, وقتى كه دربار و حكومت ناصرى خواست بين علماى بزرگ اختلاف ايجاد نمايد و از مجتهد كربلا, مرحوم شيخ زين العابدين, راجع به حكم حرمت تنباكو سؤال كردند, وى نيز حكم ميرزا را به خاطر ابعاد سياسى و اجتماعى تأييد و متابعت خود را اعلام داشت.42 و يا وقتى ظل السلطان براى آقانجفى پيغام مى دهد كه شراب كه از تنباكو نجس تر است همان قدر كه در باب شراب نهى داريد در باب تنباكو هم نهى مى داريد. آقانجفى جواب مى دهد:(ما به تكليف شرعى خودمان عمل مى كنيم و شما هم به تكليف عرفى خودتان عمل كنيد.)43
صرف نظر از مسئله تنباكو, ما خوانديم كه اجناس خارجى, پارچه ها, كالاهاى فرنگى, حتى كاغذهاى مارك دار نيز وقتى بهانه براى استيلاى اجانب بر كشور اسلامى مى شده, مورد تحريم قرار مى گرفته است.
سوم: كتاب(شورش بر امتيازنامه رژى), حوزه تحريم را بسيار كوچك گرفته و حتى همان تحريم تنباكو و فسخ رژى را نيز دو حصه مى كند:
مطلب مهم تر در تأثير حكم منع دخانيات است كه بايد قائل به تفكيك به دو مرحله متمايز شد در مرحله نخستين به حكم پرهيز از شرب دخان ممد و تسريع كننده جريان عمومى رژى بود و تنها به الغاى انحصار داخلى انجاميد.44
البته چنان چه پيش تر يادآور شديم اين عنوان بالا و جزئى نگرى, با كل جريان تحريم عدم مطابقت كلى دارد چرا كه به استناد اسناد و مدارك متنوع و از مقاطع مختلف, بر اين رأى تاريخى رفتيم كه:
الف ـ قبل از تحريم تنباكو, تفكر تحريم, سه سال قبل از رژى در استفتاى شيخ فضل الله نورى از ميرزاى شيرازى و جواب ميرزا در مورد منع استعمال قند مجلوب روس عينيت مى يابد لذا تحريم قبل از تنباكو شامل چيزهاى ديگر هم شده بود.
ب ـ قيام تحريم, در اولين ثمره خود منجر به الغاى قرارداد رژى مى شود ولى چنان چه در اسناد فصل قبل ديديم ابعاد آن در سنوات بعدى شامل ابعاد اقتصادى ديگر از نفوذ فرنگيان در ايران نيز مى گردد. بنابراين تحريم چه از جهت كمّى و چه از جهت كيفى تداومى دارد كه بسيار فراتر از تنباكو و رژى بوده است.
ج ـ در راستاى قراردادها و امتيازات خارجى نيز ما نمى توانيم با نويسنده كتاب(شورش بر امتيازنامه رژى) هم داستان باشيم كه ابعاد قيام تحريم فقط به بعد لغو انحصار رژى كمك نمود, زيرا هرچند كه امتيازات ديگرى نيز به اجانب داده مى شد و على الظاهر, نهضت و قيام عمومى را در پى نداشت ولى مخالفت علما و مردم با اين امتيازات و انتقاداتى كه مثلاً از استقراض از روس ها مى شد, همه به خاطر اين بود كه قبح امتياز دادن به اجنبى و مترادف دانستن امتياز خارجى با اضمحلال دين و ملت, در انديشه علما و ملت رسوخ كرده بود و اين خود به صورت عاملى نيرومند در مشروطيت عمل نمود. در حقيقت تحريم به عنوان نوعى معيارسنجى در مورد قراردادهاى خارجى عمل نمود و در انديشه و وجدان عمومى, هيجان و التهاب ايجاد مى نمود و متون سياسى و مقالات اجتماعى عصر مشروطيت و عملكرد مجلس اول و حساسيت هايى كه در اين زمينه بروز مى نمود همه حكايت از تيزبينى و درايتى دارد كه قبل از قيام تحريم و در موقع اجراى ساير قراردادها و امتيازات خارجى پيش از رژى مشاهده نمى شده است.
د ـ دكتر آدميت, اين نكته كه چرا ميرزا در مورد لغو همه امتيازات و يا قطع بالمرّه يد فرنگى در همان زمان اقدام ننمود و امتيازات راه آهن و يا بانك را كه قبلاً مطرح مى نمود, بعد از لغو قرارداد تنباكو مصرانه عنوان ننمود, و يا اين كه چرا ميرزا به تكفير نظام ناصرى اقدامى ننموده است را مبهم گذارده و فقط اشاره به اين مى كند كه ميرزا:
(تمكين دولت را بر عموم رعايا و علما لازم مى شمرد) و(چنين تصوراتى و انجام اين گونه مهمات در مورد وى خام انديشى محسوب مى شود.)
در اين مورد نيز به نظر مى آيد كه روح بلند و تفكر ميرزا با اين تحليل هاى تاريخى بسى فاصله دارد, چرا كه اين مطلب چند بعد دارد:
1ـ ميرزا هيچ گاه به بودن ساير امتيازات رضايت نداده و حتى در آخرين نامه هاى خود بعد از تشكر از لغو رژى, باز به اشاره يا به كنايه عدم رضايت و حرمت امتيازات بانك و راه آهن و غيره را مطرح مى سازد.
2ـ اين كه ما تصور كنيم يك جنبش اجتماعى در مدتى كم تر از دو ماه تمام اساس ظلم و سياست فاسد را به يك باره نابود كند تصورى خام خواهد بود. و اصولاً مقدماتى كه در شروع نهضت ها و جنبش هاى بزرگ گذاشته مى شود چه بسا كه در دهه هاى بعد ثمر انتظارى دور از واقع خواهد بود. كما اين كه ما ثمره قسمتى از ابعاد نهضت تحريم را در زاويه هايى از نهضت مشروطيت ديديم و به نظر مى آيد نهالى كه در جنبش تنباكو كاشته شد به هرحال محتاج زمانى بود كه بارور شود و اين نكته را خود دكتر آدميت نيز معترف است:
حركت در جهت تغيير نظام سياسى حاكم با نيروى انگيزش امتداد يافت. 45
3ـ هر نهضت و حركت اجتماعى و سياسى به هر حال دو ركن اصلى دارد: رهبرى و مردم, حكم تحريم تنباكو, از روزى كه شايع گرديد تا روزى كه خبر لغو آن رسيد پنجاه و پنج روز به طول انجاميد وليكن كارشكنى ها و موانع مختلفى كه در كار بود باعث شد كه ميرزا نتواند اهداف بلند بعدى را مطرح كند. اين عوامل, كارشكنى دولتيان, ميزان طاقت مردم, عدم همراهى برخى از معممين, كوتاهى فكر برخى از تجار, حكايت از فاصله ميرزا با سايرين مى داد. به نظر مى آيد اگر رهبرى يك حركت اجتماعى اين مسائل را مد نظر نداشته و صرفاً مسائلى را مطرح كند كه هيچ گونه زمينه فكرى ـ اجتماعى نداشته باشد, آن چه عايدش مى شود بى اقبالى مردم و جرى شدن عوامل حكومتى خواهد بود.
بنابراين موجى كه از تحريم تنباكو به دوره هاى تاريخى بعدى رسيد, به صورتى بود كه در قرن اخير ايران, كم تر نهضت, جنبش و حركت اصيلى را سراغ داريم كه وام دار نهضت تحريم نبوده و تأثيرى از آن فكر تاريخى و نهضت بزرگ مذهبى ـ مردمى نپذيرفته باشد. با در نظر گرفتن مجموع عوامل ياد شده و تأمل در كليه اسناد و مدارك تاريخى, بالضروره به اين نكته خواهيم رسيد كه رمزى در(نهضت تحريم) وجود دارد كه ساير جنبشها و امواج سياسى قرن اخير را سخت متأثر ساخته است, رمزى كه نشان از(خبر) در عصر بى خبرى و(فرياد) در قرن سكوت مى دهد.

پى نوشت ها:

1. سده تحريم تنباكو, دفتر دوم, رساله تاريخ دخانيه, ص35.
2. همان.3. همان.4. همان.5. همان.6. همان.7. همان.8. همان.9. همان.10. همان.11. همان. اين كه فروشندگان تنباكو در صدسال قبل, از اين كه نشان و اجازه كمپانى خارجى را بر سردر مغازه نصب كنند, امتناع مى ورزيدند را بايستى با روزگارى مقايسه نمود كه عده اى در ژست هاى متجدد و مترقى نمايندگى اين گونه كمپانى ها و نصب اسامى آنان را افتخار مى دانند!12. رساله دخانيه در دفتر دوم كتاب سده تحريم تنباكو.13. همان.14. همان.15. همان.16. ر.ك: مقاله(نگاه مدرس به واقعه دخانيه), على مدرسى, در كتاب سده تحريم تنباكو, به اهتمام موسى نجفى و رسول جعفريان(تهران, انتشارات اميركبير, 1373).17. همان, ص138.18. همان, ص136, مدرس در جاى ديگر مى نويسد براى اولين بار بود كه سياست را با دسيسه ها و فريب هايش مى ديدم و تجربه مى كردم از همان ايام به مطالعه جدى تاريخ اقوام و ملل پرداختم و متوجه شدم كه اين بحث در دروس ما چه جاى خالى ديرينى دارد.19. نام يك جريان را خط مكتب سامراء مى گذاريم كه مربوط است به ميرزاى شيرازى و شاگردان و پيروانش كه مدرس از اين زاويه با سيدجمال صحبت مى كند خط ديگر جريانِ جمال شناسى است كه در تاريخ صدساله ايران داراى پيروان و رهروان فرنى بوده است.20. مقاله(نگاه مدرس به واقعه دخانيه), ص136.21. ر.ك: محيط طباطبائى, نقش سيدجمال الدين در بيدارى مشرق زمين.22. ر.ك: نامه شصت سؤال و جواب بين ميرزاى شيرازى و شيخ فضل الله نورى.23. آيةالله سيدرضى شيرازى در اين مورد از آيةالله شيخ عبدالحسين نورى به نقل از پسرشان نقل مى كند:ييك بار از سامراء, از طريق تركيه, به مكه مشرف شدم. در بازگشت به استامبول كه رسيدم, سيد جمال الدين باخبر شد و از من ملاقات خواست وقتى كه آمد گفت: پيامى دارم براى ميرزا كه مى خواهم به وسيله شما براى ايشان بفرستم. به ميرزا بگو ناصرالدين شاه فرد فاسدى است ابتدا او را تكفير و سپس عزل كند.به سيد گفتم: اگر ناصرالدين شاه را عزل كند, چه كسى به جاى او بيايد؟سيد جمال گفت: خود من.گفتم با چه پشتوانه؟ 36. همان, ص295





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط