1200-1270 ش / 1308-1237 ق/ 1822-1891 م

انديشه‌ي سياسيِ خيرالدين تونسي

خيرالدين پاشا تونسي نسبت به ديگر انديشمندان اصلاحگر در قرن نوزدهم از اين مزيت برخوردار است که هم سياستمدار باشد و هم انديشمند. اين تجربه براي وي موقعيتي منحصر به فرد فراهم آورده بود که علاوه بر جايگاه
شنبه، 14 مرداد 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی اکبر مظاهری
موارد بیشتر برای شما
انديشه‌ي سياسيِ خيرالدين تونسي
 انديشه‌ي سياسيِ خيرالدين تونسي

نويسنده: اصغر صادقي يکتا (1)

 
 

مقدمه

خيرالدين پاشا تونسي نسبت به ديگر انديشمندان اصلاحگر در قرن نوزدهم از اين مزيت برخوردار است که هم سياستمدار باشد و هم انديشمند. اين تجربه براي وي موقعيتي منحصر به فرد فراهم آورده بود که علاوه بر جايگاه سياسي، به تحقق انديشه‌هاي اسلامي خود بپردازد. او از مناديان عقلانيت جديد و انديشه‌هاي اصلاحي است و تلاش مي‌کرد تا دستاوردهاي اروپايي جديد را در پيوند با مباني شريعت اسلامي به جامعه اسلامي عرضه کند. وي از نسل اول روشنفکران عرب به شمار مي‌آيد که پس از آشنايي با تمدن غرب، در صدد يافتن موانع عقب‌ماندگي مسلمانان برآمد و به اين نتيجه رسيد که اسلام زمينه‌هاي لازم را براي پيشرفت و توسعه دارد. او موانع پيشرفت مسلمان را بر مي‌شمرد و در نهايت تأکيد مي‌کند که شريع اسلام هيچ منافاتي با اصلاحات سياسي (تنظيمات) ندارد، زيرا اصلاحات ايجاد کننده تمدن و عمران در جامعه هستند و براي کسب دانش و علوم جديد نياز به بهره‌گيري از تمدن اروپايي است. از اين رو، وي معتقد است اقتباس و فراگيري از تمدن غرب ضروري است و شرط پيشرفت و اصلاح جوامع اسلامي، در شناخت تمدن اروپا و استفاده از دستاوردهاي آن مي‌باشد.

شرح حال

1. زندگي

اکثر پژوهشگران معتقدند خيرالدين تونسي در 1237 ق / 1822 ق يا 1238 ق / 1823 م به دنيا آمده است. (2) اصليت وي از قوم چِرکِس (3) و از قبيله‌ي آبخاذ است که در منطقه قفقاز زندگي مي‌کردند. از کودکي ربوده شده و به عنوان مملوک به قصر حسين بيگ، که نقيب الاشراف و قاضي عسکر استانبول بود، برده شد و دوران کودکي خود را در آنجا سپري نمود. پدر وي در درگيري با روس‌ها کشته شده بود و از خانواده‌اش خبري نداشت. او در 1255 ق / 1839 م به نماينده حاکم توس، احمدباي (حک: 1271-1253 / 1855-1837) که به استانبول آمده بود، فروخته شد و تحت آموزش‌هاي مقدماتي علوم ديني و زبان عربي قرار گرفت. در آن زمان تونس به عنوان ولايتي از عثماني وضعيت نابساماني داشت به همين دليل احمدباي در تمام زمينه‌ها به ويژه در بخش نظامي اصلاحات را خود آغاز نمود. لغو قانون بردگي از جانب وي سبب شد تا خيرالدين پاشا تونسي از بردگي آزاد شد و او در کتابخانه بزرگ احمدباي کتاب‌هاي فراواني را در زمينه‌هاي طب، دين، تاريخ، فلسفه، علوم، دين، فقه و ادبيات مطالعه کرد و زبان‌هاي فرانسه، عربي و ترکي را آموخت. او به بررسي و مطالعه تاريخ به روش علمي و مطالعه تاريخ ابن خلدون علاقه ويژه‌اي نشان مي‌داد. (4)

2. شرايط سياسي اجتماعي

خيرالدين به ارتش تونس پيوست و از نظاميان فرانسوي آموزش نظامي ديد و بدين ترتيب وارد ارتش شد و اين البته با طبع و سرشت چرکسي او سازگاري داشت. وي در ارتش به فرماندهي گروهي از سواره نظامي گمارده شد، و آن گاه با پيشرفتي که کرد، در سال 1266 ق / 1861 م به مقام اميري و سرتيپي سواران رسيد. اين دو نوع تربيت و آموزش، به حال خيرالدين مفيد افتاد. تربيت نخستين او سبب شد که فردي ديندار و دانشمند و آگاه بر تاريخ و احوال گذشتگان شناخته شود و به عالمان دين نزديک گردد و به ويژه با مردم مرتبط باشد. اما تربيت دوم، وادارش کرد تا به ارتش و نظامي‌گري علاقه‌مند شود و قاطعيت و دورانديشي و گره‌گشايي و استواري فکر و نظر را بياموزد. سپس شرايطي پيش آمد که او مجبور شد به سياست روي آورد و غرق در سياست گردد. احمدباي، ارباب خيرالدين، حکمراني بلند پرواز و خواهان ترقي و پيشرفت کشورش بود، لذا به تنظيم و نوسازي ارتش اقدام کرد؛ مردم را به فراگيري علم و دانش ترغيب کرد و حقوق و مستمري براي عالمان قرار داد. کتابخانه بزرگي در جامع زيتونه بنياد نهاد. نظام اداري تازه و با ضابطه‌ي تخصصي پديد آورد، اما راه اسراف و افراط در خوشگذراني در پيش گرفت و به عواقب کار توجه چنداني نکرد و تسليم نظر دولتمردان مالدار و ستمگرش شد که به مال آنها براي خوشگذراني نياز داشت. همين نقطه ضعف سبب شد که از مفاسد مهم و خطرناکش چشم‌پوشي کند. (5)
مصطفي خزانه‌دار وزير داخله و دارايي، اصلاً از مغرب بود، که به تونس آمده بود. احمدباي او را ماند خيرالدين تربيت کرد. او در کارش پيشرفت کرد تا سرانجام به وزارت رسيد. در جمع مال و ثروت حريص بود، از دزدي و غصب و همکاري با دزدان و غاصبان ابا نداشت. حدود سي و پنج سال مقام وزارت داشت و در اين مدت با ماليات‌گيري‌ها و ستمگري‌هايش پشت مردم را شکست. دخترش را به همسري خيرالدين درآورد، چرا که آينده‌ي درخشاني براي او پيش‌بيني مي‌کرد. با حيله و ترفند، سلطه‌اش را بر احمدباي گسترش داد. چشم او را بر واقعيت‌ها پوشاند و لذا نتوانست ستمگري‌ها و فسادهاي او را ببيند. با تمام قدرت و توانش با هر کسي که قصد نزديک شدن به باي احمد را داشت و يا مورد علاقه‌ي او قرار مي‌گرفت مبارزه مي‌کرد تا بتواند نفوذ خود را دوام بخشد. (6)
اما محمود بن عياد پيشکار و ابزار دست مصطفي خزانه‌دار بود و به وسيله‌ي او دزدي مي‌کرد و مردم را غارت مي‌نمود و با اربابش در اين غنايم شريک بود. وظيفه‌ي او گردآوري ماليات از هر راهي بود و مسئوليت خريدهاي نيازمندي‌هاي دولت و فرمانروا با او بود. وي بيست سال در اين سمت انجام وظيفه مي‌کرد. محمود شخصي زيرک و خبيث ماهري بود، بيشترين ماليات‌ها را مي‌گرفت و از هر ترفندي استفاده مي‌کرد تا فرياد دادخواهي مردم غارت شده به گوش فرمانروا نرسد و اگر هم مي‌رسيد تلاش مي‌کرد که بي‌ثمر شود او توانست از اين طريق هشتاد ميليون (قرش تونسي) جمع کند. (7)
هنگامي که محدود ديد نزديک است آه و ناله‌ي مردم برخيزد و او و شريکش رسوا شوند، به فرانسه گريختند و داراييشان را به آنجا منتقل کردند. ابن عباد ادعا کرد که بيمار است و براي مداوا به فرانسه مي‌رود. اما چون به مقصد رسيد، اعلام کرد ديگر باز نمي‌گردد. وي از فرانسه تقاضاي پناهندگي و تابعيت کرد که پذيرفته شد. با اين همه، گستاخي او به آنجا رسيد که ادعا کرد مبالغي زياد (60 ميليون قرش تونسي که معادل 40 ميليون فرانک بود) از دولت تونس طلبکار است و آن خريدهايي است که براي دولت انجام داده و پولش را دريافت نکرده است. اين ادعا به صورت مسئله‌اي مهم درآمد، چرا که مدعي تابعيت فرانسوي داشت و دولت آن کشور از او پشتيباني مي‌کرد. در اينجا بود که احمد باي متوجه خيرالدين شد و از او خواست به پاريس برود و با ابن‌عياد مذاکره کند و نه تنها نادرستي مدعايش را روشن سازد، بلکه براي او ثابت کند که دولت از وي طلبکار است. موضوع بسيار مهم و حساس بود، چرا که اگر حکم به نفع ابن‌عياد صادر مي‌شد، تونس دچار ورشکستگي مي‌شد. آنچه بر خطرناک بودن موضوع مي‌افزود، اسناد و مدارک و مکاتبات رسمي‌اي بود که ابن‌عياد با زيرکي تدارک ديده و در اختيار داشت. (8)
اين ماجرا به مدت سه سال (از 1269 تا 1273 ق) در پاريس ادامه داشت و در اين مدت خيرالدين به رفع اختلاف و دفاع از حقوق دولت مشغول بود، و ابن‌عياد جار و جنجال فراواني در فرانسه راه انداخت و با پول‌هاي فراواني که خرج مي‌کرد به سروصدا دامن زد در همان حال به خريد خانه و املاک در فرانسه مشغول بود. خيرالدين مي‌بايست با تمامي اين کوشش‌ها مقابله کند. سرانجام کميته حل اختلاف در وزارت خارجه مأمور شد تا گزارشي تهيه کرده و به مسئله رسيدگي کند. کميته به رياست امپراتور ناپلئون سوم تشکيل شد و بالأخره حکم خود را صادر کرد. در اين حکم، مطالبات ابن‌عياد از 60 ميليون قرش به 5 ميليون کاهش يافت، در مقابله ابن‌عياد موظف شد 14 قرش به دولت تونس از بابت بدهيش به آن دولت و نيز مبالغي ديگر بپرازد. نتيجه آن شد که دولت تونس مبلغ 24 ميليون فرانک نفع برد. (9) اقامت خيرالدين در پاريس در اين مدت، اين فايده را هم داشت که او را با دنياي جديد و نظام نوين آشنا کرد، و با تماس‌هايي که با سياستمداران برقرار کرد، توانست به اهداف و اغراضشان پي ببرد، چشم را بر علل و عوامل پيشرفت ملت‌ها باز کرد و بين آنها و ملت تونس به مقايسه پرداخت، دريافت که چگونه تونسيان عقب مانده شده و چرا ديگران پيشرفت کرده‌اند. اين آشنايي‌ها، در زندگي آينده او تأثير فراوان نهاد، چنان که مقام و منزلت بلندي که در نزد ملا تونس پيدا کرده بود و مورد وثوق مردم قرار گرفته بود و به او اميد بسته بودند، نيز براي وي سودمند افتاد. (10)
پس از موفقيت در پاريس محمدباي، حاکم جديد (حکومت: 1276-1271 ق / 1859-1855م) وي را در 1273 ق / 1857 م به وزارت جنگ منصوب کرد. وي به عنوان يک سياستمدار اصلاح‌طلب و نوگرا خواهان تغيير در نظام سياسي تونس بود، از اين رو با تصويب عهدنامه‌اي به نام «عهدالامان» در 20 محرم 1274 / 10 سپتامبر 1857 که به عنوان اولين منشور رسمي در دفاع از حقوق بشر در جهان اسلام شناخته مي‌شد، موافقت نمود. او در زمينه‌ي اقتصادي بندر حلق الوادي، بزرگترين بندر تونس را اصلاح و بازسازي کرد. کارخانه کشتي‌سازي ايجاد کرد و راه‌ها را ترميم و گسترش داد. او در شکل‌گيري قانون اساسي تونس در 1277 ق / 1861 م تأثير‌گذار بود و همزمان با اعلان قانون اساسي، در همان سال به حفظ سمت در وزارت جنگ به رياست مجلس تونس تعيين گرديد. (11)
اما اين مجلس با دو گروه خطرناک رو به رو شد: گروه اول، روحانيون بودند که از مجلس ناراضي بودند، چرا که برخي از قوانين آن سياسي بود نه شرعي؛ نيز تصويب قوانين بر اساس رأي اکثريت بود و آنان اين شيوه را خلاف شرع مي‌پنداشتند. گروه دوم، طرفداران سلطان عثماني و سلطنت‌طلبان و در رأس همه‌ي آنها والي تونس و مصطفي خزانه‌دار بود که در باطن از نظام پارلماني (=مشروطيت) خرسند نبودند. دليل اين ناخرسندي نيز آن بود که قدرت آنان را مي‌گرفت. خيرالدين مي‌خواست قدرت به مجلس واگذار شود، اما والي و همدستانش در صدد بودند که مجلس را پوششي شريع براي اعمال قدرت و ابزاري گوش به فرمان براي تحقق اغراض‌شان قرار دهند. يکي دنبال مجلس حقيقي بود و ديگري دنبال بازيچه و ابزار دست. يکي مي‌خواست نمايندگان مجلس با جرئت و صدق و اخلاص نظرشان را بگويند و دومي مي‌خواست نمايندگان سخنگوي وي باشد. اين‌گونه بود که درگيري و دشمني پيدا شد. (12)
سرانجام اين مخالفت‌ها سبب شد تا خيرالدين در 30 جمادي الاول 1279 ق / 23 نوامبر 1862 م از رياست مجلس و وزارت جنگ استعفا دهد. او در همين سال با جنينه، دختر وزير مصطفي خزانه‌دار ازدواج کرد اما با مرگ همسرش در 1278 ق / 1870 م با دو کنيز خود به نام بدرجهان و حسن‌الملوک ازدواج کرد. او در 1290 ق / 1873 م آنها را طلاق داد و با کنيز ديگري به نام قمر ازدواج کرد. وي به مدت نُه سال از مناصب دولتي کناره گرفت و با مسافرت به چنيد کشور اروپايي با مظاهر تمدن غرب آشنا شد و به نگارش کتاب معروفش: اقوام‌المسالک في معرفه احوال الممالک (بهترين شيوه‌ها در شناخت اوضاع کشورها (13)) همت گماشت که ترجمه‌ي فرانسوي آن در 1285 / 1868 با عنوان «اصلاحات ضروري براي دولت‌هاي اسلامي» انتشار يافت. (14)
پس از آن خيرالدين از وزارت کناره‌گيري کرد و از مبارزات دست کشيد و به کار تأليف کتاب پرداخت. ميدان براي مصطفي خزانه‌دار خالي شد، و او با ستمگري‌ها و غارتگري‌هايش پشت ملت را خم کرد. باي محمدصادق پاشا که از سال 1276 ق / 1869 م زمام امور را به دست گرفته بود، فردي بود نرمخو و عافيت‌طلب، و هرگز نمي‌خواست با مشکلات رو به رو شود و يا گره مشکلي بگشايد، و لذا تمامي کارها را يکسره به وزيرش سپرده بود. مجلس شورا که تأسيس شده بود، به وسيله‌ي مصطفي خزانه‌دار تعطيل شد و پس از آن ديگر نهادهاي قانوني را برانداخت و کارها به صورت گذشته بازگشت، چرا که مجلس و قانون، مانعي بر سر راه وزير شمرده مي‌شد. پس از آن بود که دست وزير در اخذ ماليات کاملاً باز شد. غارت منابع ملي همچنان ادامه پيدا کرد و سرانجام دولت مجبور شد که متوجه اروپا شود و از آنجا وام بگيرد. سرانجام در طول کمتر از هفت سال ميزان بدهي تونس به کشورهاي خارجي از 150 ميليون فرانک گذشت. (15)
در 28 شعبان 1295 ق / 28 اوت 1878 م سلطان عبدالحميد عثماني که با مشکلات عديده‌اي روبه رو بود و با انديشه‌هاي خيرالدين در کتابش آشنا شده بود، از وي دعوت کرد تا به استانبول بيايد. سلطان عثماني به رغم تمايل نداشتن خيرالدين از پذيرش سمت، وي را به صدراعظمي منسوب کرد. اين در حالي بودکه دولت عثماني در بدترين شرايط به سر مي‌برد. در جنگ با روسيه 1294 ق / 1877 م شکست خورده بود و ناوگان انگليس در درياي مرمره بود و ارتش روسيه به استانبول رسيده بود. خيرالدين با روسيه توافق کرد و ارتش روسيه به بلغارستان و روماني عقب‌نشيني کرد. غرمت جنگي را کاهش داد و بحران ارمنستان را حل کرد و اختلافات با اتريش را به حفظ حقوق دولت عثماني حل و فصل کرد. واقعه مهم در زمان صدر اعظمي او خلع خديو اسماعيل از حکومت مصر در 1296 ق / 1879 م بود که وي را مسئول رسمي آن مي‌دانستند. زيرا فرانسه و انگليس خوستار عزل او بودند و خيرالدين از بيم حمله آنها به مصر و از دست دادن آن، به سلطان پيشنهاد داد تا خديو مصر عزل شود. در اين ميان اقدامات خيرالدين با مخالفت‌هايي رو به رو شد. اطرافيان سلطان و درباريان و روحانيان حکومتي از اقدامات وي ناراضي بودند. برخي اخلاق تکبر‌آميز و تند وي را با ديگران و حتي سلطان عثماني را دليل نارضايتي مي‌دانستند. خيرالدين نيز پس از هشت ماه در 1296 ق / 1879 م استعفاي خود را به سلطان تقديم کرد و سرانجام خيرالدين در سن 68 سالگي در 1307 ق / 1890 در استانبول درگذشت. (16)

3. آثار

از خيرالدين علاوه بر کتاب مهم‌اش، مجموعه خاطرات وي در 1934 به عنوان «الي اولادي: مذکرات حياتي الخاصه و السياسيه» (براي فرزندانم: خاطرات زندگي خصوصي و سياسي) و برنامه اصلاحگرانه‌ي وي براي سلطان عبدالحميد با عنوان برنامجي (برنامه‌ي من) باقي مانده که به فرانسه نيز ترجمه شده است. کتاب خيرالدين تونسي با عنوان اقوام‌المسالک في معرفه احوال المسالک که در 1285 / 1868 منتشر گرديد، مانند ابن‌خلدون از يک مقدمه و سپس تاريخ کشورها تشکيل مي‌شود. وي در مقدمه به بررسي اوضاع و احوال کشورهاي عربي و اسلامي و دلايل انحطاط و عقب‌ماندگي آنها پس از دوران شکوفايي تمدن اسلامي مي‌پردازد و راه‌حل‌هاي اصلاح مشکلات سياسي و رفع عقب‌ماندگي را بيان مي‌کند. سپس به توصيف بيست کشور اروپايي مي‌پردازد که در سالهاي 1284-1269 ق / 1868-1853 م به آنها مسافرت کرده است. وي بخش اعظمي ا حجم مطالب کتاب خود را به شرح نظام‌هاي کشورهايي مانند انگليس، عثماني، فرانسه، هلند، روسيه، آلمان، ايتاليا، اسپانيا، دانمارک، بلژيک، پرتغال، سويس و يونان اختصاص داده و به بررسي چگونگي اداره‌ي جامعه‌ي در عرصه‌هاي سياسي، اقتصادي و نظامي مي‌پردازد و هدف خود را آشنايي مسلمانان با چهره‌ي جديد تمد اروپايي و نوع مملکت‌داري آنها بيان مي‌کند. وي در مقدمه‌ي کتاب خود هدف اصلي از نگارش کتاب را به دو دليل مي‌داند: 1. الزام سياستمداران به اصلاح امور امت اسلام از طريق فراهم کردن زمينه‌هاي پيشرفت مانند گسترش مراکز علمي و اصلاح نظام اقتصادي و افزايش ثروت از طريق کشاورزي، تجارت و صنعت؛ 2. آگاهي بخشيدن به عوام مسلماناني که کسب علم و دانش از غير مسلمانان را حرام و ناپسند مي‌دانند. (17)
پژوهشگران و انديشمندان معاصر عرب، درباره‌ي خيرالدين پاشا تونسي مطالب فراواني نوشته‌اند. برخي کتاب
اقوام‌المسالک را از جمله کتاب‌هاي نادري مي‌دانند که در قرن نوزدهم در کشورهاي عربي و عثماني نگاشته شده و يادآور تغييرات ريشه‌اي و اصلاحات محمدعلي پاشا در مصر و جنبش فکري رفاعه رافع طهطاوي است که توسط جمال‌الدين اسدآبادي و محمد عبده دنبال شد. به عقيده‌ي او اولين گام نوسازي در تونس در زمان نخست‌وزيري خيرالدين برداشته شد. (18) کمال عبدالطيف معتقد است کتاب اقوم‌المسالک از متن‌هاي اساسي تشکيل‌دهنده گفتمان سياسي معاصر عرب است که به همراه نوشته‌هاي رفاعه رافع طهطاوي و جمال‌الدين اسدآبادي و اديب اسحاق و عبدالرحمن کواکبي از متن‌هاي اوليه سازنده‌ي اين گفتمان است. وي گفتمان خيرالدين را داراي واقع‌نگري به دور از مجردات مي‌داند که نشان‌دهنده‌ي آگاهي نخبگان اسلامي در قرن نوزدهم است. (19) سميرابوحمدان معتقد است که خيرالدين تونسي نسبت به ديگر انديشمندان اصلاحگر قرن نوزدهم از اين مزيت برخوردار بود که هم سياستمدار باشد و هم انديشمند اين تجربه به وي موقعيت منحصر به فردي داده بود که علاوه بر جايگاه سياسي به تحقق انديشه‌هاي اصلاحي خود عمل کند. وي معتقدات تفاوت خيرالدين با ديگر اصلاحگران زمان خود در چگونگي تعامل با عقلانيت جديد و قضاياي اسلام بود. او خاستگاه اين عقلانيت را مغربي نمي‌دانست بلکه آن را در سنّت و ميراث اسلامي مي‌داند و به نص قرآن و سيره رسول صحابه و انديشه‌هاي ابن‌خلدون اشاره دارد که نشان‌دهنده استفاده از عقل در سنت اسلامي است. (20) علي‌الدين هلال، خيرالدين را از مناديان انديشه ليبراليستي مي‌داند که با ترکيب انديشه و عمل سياسي خواستار استفاده از انديشه و نهادهاي اروپاي جديد شد که مي‌توان آنها را در پيوند با مباني شريعت اسلامي محقق کرد. (21) مجيد خدوري هم معتقد است که خيرالدين براي ايجاد توازن و انسجام ميان انديشه‌هاي غربي و اسلام تلاش کرد. چنانچه همچون ديگر انديشمندان و مصلحان مانند جمال‌الدين در جهت پيوند ميان دموکراسي و مشروطه با دين و قرآن عمل کرد و به آيه «و کارهايشان در ميانشان به مشورت است» (22) اشاره مي‌کند که از لزوم مشورت حکام با نمايندگان مردم سخن مي‌گويد. (23) احمد صدقي الدجاني، خيرالدين را از نسل اول روشنفکران عرب مي‌داند که پس از آشنايي با تمدن غرب در صدد يافتن موانع عقب‌ماندگي مسلمانان برآمد. به عقيده‌ي وي، خيرالدين برخلاف ديگران به اين نتيجه رسيده بود که اسلام زمينه‌هاي لازم را براي پيشرفت و توسعه داراست و بر ضرورت لغو حکومت مطلقه و مقيد شدن به قانون تأکيد داشت. (24)

انديشه سياسي

ضرورت اقتباس از غرب و التزام به دين

آنچه اکنون براي ما اهميت دارد، مقدمه‌ي کتاب خيرالدين است، آنجا که به شرح حال مسلمانان و نيازشان به اصلاحات مي‌پردازد و راه‌حل‌هايي براي خروج از عقب‌ماندگي نشان مي‌دهد. وي در اين قسمت به مسلمانان ايراد مي‌گيرد که چرا استفاده از شيوه‌هاي تمدن جديد غربي را براي انجام اصلاحات زشت مي‌شمارند و معتقدند که هر چيزي که از اروپا وارد مي‌شود، حرام است و دلايل مختلفي براي اين عقيده خود مي‌آورند يا مي‌گويد شيوه‌هاي غربي با شريعت اسلام مخالفت است يا مي‌گويد آن شيوه‌ها با مردمان غربي تناسب دارد؛ اما با جوامع شرقي بي‌تناسب است، چرا که هر ملتي جايگاه و موقعيت ويژه‌اي از نظر فکري و تاريخي دارد، يا مي‌گويند شيوه‌هاي غربي از نظر اجرايي و به ويژه در امور قضاوت، کند است. يا مي‌گويند نظام غربي مستلزم گسترش ادارات و تقسيم کارها است، و اين، با تنوع وظايف و کثرت کارمندان متناسب است، و در ممالک شرقي پولي که بتواند حقوق اين افراد را تأمين کند، وجود ندارد. از اين رو، ناچار بايد ماليات‌هاي تازه‌اي وضع کرد، و در اين صورت، اين ممالک فقير و مردمان تهيدست آن، توان اداي ماليات‌ها را نخواهد داشت. (25)
خيرالدين خود پاسخ مي‌دهد که پايبندي به دين، مانع از آن نيست که در سرنوشت اقوام و ملل ديگر مطالعه کنيم و آنچه را که متعلق به امور دنيوي است و درست است، برگيريم، چرا که مردم ملاک حق نيستند بلکه مردمان به وسيله‌ي حق شناخته و ارزيابي مي‌شوند. سلمان فارسي در جريان جنگ خندق به پيامبر پيشنهاد کرد که در شهر مدينه خندق بکنند و پيامبر نيز پذيرفت و حال آنکه اين کار در ميان عرب معمول و شناخته شده نبود. مسلمانان نخستين علوم يونان، از جمله منطق، را آموختند و از آنها استفاده کردند. غزالي مي‌گويد: کسي که با منطق آشنا نيست، نمي‌تواند به درستي معلوماتش اعتماد کند. ابوبکر صديق هنگامي که خالد را به جنگ اهل ردّه مي‌فرستاد، گفت: چون با آن مردمان رو به رو شدي، با سلاحي که آنان با تو مي‌جنگند، با ايشان جنگ کنيد؛ اگر تير و کمان است با تير و کمان، اگر نيزه است با نيزه و اگر شمشير است با شمشير، و اگر ابوبکر اين زمان را درک کرده بود، مي‌گفت: توپ با توپ، ناوگان جنگي با ناوگان جنگي و زره‌پوش با زره‌پوش. و اگر بخواهيم با غريبان برخورد و مقابله کنيم، فقط در صورتي امکان دارد که به صلاح علم و مباني تمدن و عمران مجهز شويم. به کساني که دستاوردهاي مدنيت غربي را نمي‌پسندند، مي‌گوييم: چرا که شما نظام حکومتي و پيامدهاي آن و نظام‌اداري و چگونگي کنترل آن و عدالت و چگونگي تحقق آن را انکار مي‌کنيد، اما همديگر را در لباس‌ها و وسايل زندگي و اختراعات و ابزارهاي رفاه غربي مقايسه مي‌کنيد و با آنها مخالفت نيستند؟ کساني که آن وسايل زندگي و رفاه و آسايش را پديد آورده‌اند، همان کسان نيز اسلحه‌ها را ساخته و علوم و معارف جديد را پديد آورده‌اند. چگونه رواست که دروازه‌هاي خود را به روس محصولات غير مفيد بگشاييم ولي به روي کالاهاي مفيد ببنديم؟ درست است که جلوي اقتباس از غريبان را بگيريم و در همان حال آزادشان بگذاريم که کشاورزي ما را به غارت ببرند و از آنها استفاده کنند، و ما به جيره‌خواري‌شان بسنده کنيم؟ غريبان بر ما چيره نشدند مگر به وسيله‌ي علوم و معارف‌شان، و معارف آنها پيشرفت نکرده است مگر به عدل و آزادي، پس چگونه رواست که با استناد به مشتي خرافات و اوهام، جلوي بهره‌مندي از علوم و ديگر دستاوردهاي غربي را بگيريم و چشم خود را بر اين واقعيت‌ها ببنديم؟ بعضي از نويسندگان در ارتباط با سياست جنگي گفته‌اند: ملتي که نتواند به اندازه‌ي همسايگانش اسلحه و مهمات جنگي فراهم کند، بي‌ترديد خيلي زود و صورت طعمه‌اي در چنگال همان همسايگان گرفتار خواهد شد. (26)
اينکه وي به موضوع جنگ اشاره کرده است به اين دليل بوده که موضوع کتاب مسائل مربوط به نظام بوده است وگرنه همان قاعده‌اي که در اين باره صادق است در تمامي امور زندگي نيز صادق است. متأسفانه اين نظر نسبت به تمدن غربي هنوز هم در مراتب مختلف در ميان برخي از ملل اسلامي وجود دارد، مانند گريز و بيم از باسواد شدن زنان و يا استفاده از شيوه‌هاي جديد قانون‌گذاري، شايد همين عوامل سبب شد که از ميان مسلمانان و مسيحياني که در يک کشور زندگي مي‌کردند، مسيحيان زودتر به مدنيت جديد غربي گرويدند و از آن بهره‌مند شدند، و آنگاه کساني اين پديده را به طبيعت اسلام نسبت دادند، در حالي که اسلام هرگز مانع اقتباس درست از هر چيزي در هيچ جا و از هر کس نيست. (27)

تناسب اصلاحات با شرايط ملل اسلامي

اما در پاسخ کساني که مي‌گويند تمدن غربي به لحاظ موقعيت و شرايط اجتماعي با ملل اسلامي تناسب ندارد، مي‌گوييم: اوضاع اروپا در آغاز نهضت خود از ما بدتر بود. امت اسلامي - چنانچه افراد با انصاف گفته‌اند - داراي چنان تعقل و استعداد و تمدن پرسابقه‌اي است که امکان رسيدن به اين حد از پيشرفت و تمدن را به وي مي‌دهد. البته اين در حالي است که آزادي و آزاديخواهي نهفته در متن تاريخ و فرهنگ اسلامي بيدار و برانگيخته شود. چرا که «آزادي» و «بلندهمتي» دو خصلت ذاتي در ميان مسلمانان است که از طريق آموزش‌هاي ديني‌شان در آنها ريشه دوانده است. نهايت امر آنکه لازم است رهبران و برنامه‌ريزان آزادي و تنظيم‌کنندگان نظام جديد حکومتي و اداري و شرايط و امکانات را در نظر بگيرند و توجه داشته باشند که تصميمات آنها قابل هضم و پذيرش مردم باشد، و آنگاه همگام و همراه با رشد مباني و عوامل تمدن، خود به گسترش و رشد آن اقدام کنند. (28)

1. نظام قضايي

اما در مورد اين ادعا که حرکت نظام قضايي غربي کند است، مي‌توان گفت: اگر اين کندي بدان جهت است که قاضي آنقدر تأمل و تحقق مي‌کند تا حق بر او آشکار شود و به دو طرف متخاصي يعني شاکي و متشاکي فرصت کافي مي‌دهد تا دلايل‌شان را ارائه دهند، پس درست نيست که آدمي نادان و يا متظاهر به ناداني شکوه کند، و اين کندي هزار بار بهتر است از آنچه اکنون در ميان ما جريان دارد و احکامي در امور قضاوت بدون تحقيق و بدون توجه به علل و عوامل جرم صادر مي‌شود اگر اين کندي به دليل تقصير و يا قصور کارگزاران امور قضاوت است، بر عهده حکومت است که افراد با کفايت و مدبر را به کار بگمارد. افزون بر امور قضا، امور مربوط به سيايت کلي و عمومي جامعه نيز همين‌گونه است. اگر اين کندي کارها ناشي از تحقيق براي روشن شدن حقيقت باشد، بي‌اشکال است. با اين همه طبيعي است که در آغاز کار کندي وجود داشته باشد، اما وقتي مردم آموزش ديدند و تمرين کردند و مهارت يافتند، کارها و رسيدگي به امور شتاب خواهد گرفت. (29)

2. ساماندهي نظام مالياتي

و اما در مورد بيم از زياد شدن ماليات، بايد گفت که اتفاقاً قضيه بر عکس است، چرا که سيستم حکومت شورايي ماليات‌ها را با رضايت و تحت نظر مسئولان کارشناس و صالح و منطبق با مصالح و منافع عمومي وضع مي‌کند. اين در حالي است که در حکومت‌هاي استبدادي ماليات به وسيله‌ي تشخيص خودکامه و شخصي حاکم مستبد تعيين مي‌گردد. از سوي ديگر، با سازماندهي دولت و حکومت و کنترل و نظارت بر دخل و خرج، درآمد دولت افزون مي‌شود و اوضاع ملت نيز بهبود مي‌يابد، و در اين حال، اگر فرضاً ماليات افزايش يابد باز اکثريت مردم از آن بهره‌مند خواهند شد. نه آنچه که اکنون وجود دارد و ماليات‌ها تحت نظر حکومت‌هاي استبدادي وضع مي‌شود و مطابق با خواسته‌هاي شخصي آنان بدون حساب و کتاب خرج مي‌شود، و اگر اسراف کردند و يا درآمدها را تباه کردند، باز ناچارند ماليات تازه وضع کنند.

ارکان حکومت اسلامي

1. تأسيس نظام شورايي

حقيقت آن است که ملل اسلامي جز از طريق تأسيس نظام شورايي و محدود کردن اختيارات حاکم و زمامدار اصلاح نخواهند شد. نيز ناچاريم از نظام غربي و مدنيت نوين تا آنجا که به مصلحت ماست، استفاده کنيم. حقيقت آن است کساني در برابر اين نوع اصلاح‌طلبي مخالفت و مقاومت مي‌کنند يا ناداني هستند که از علل پيشرفت جهان و اينکه آنان چگونه اشکالات و نواقص خود را برطرف کرده و نظمي تازه درافکنده‌اند چيزي نمي‌دانند، و هر نوع اصلاحگري را بدعتي از بدعت‌هاي آخرالزمان تصور مي‌کنند، و در نهايت ناداني آنان را به تنظيم اداري معين از راه‌هاي غلط و نادرست مي‌کشاند؛ و يا کساني هستند که راه‌هاي درست اصلاح را مي‌دانند و از مزاياي آن آگاه هستند، اما به ذيل اينکه اصلاحات، منافع شخصي برآمده از ارتباط و همکاري با استبداد و از بي‌نظمي آنها را مي‌شناساند، با آن مخالفت مي‌کنند، البته بهانه آنان مضر بودن اصلاحات و يا بهانه‌هاي ديگر است، و حال آن که اين افراد در باطن مي‌دانند که دروغ مي‌گويند. (30)

2. عدالت و آزادي

عدل و آزادي دو رکن دولت است. همين دو رکن بودند که دولت و مملکت اسلامي را در گذشته شکوفا و استوار نگه داشتند و پس از آنکه از دست رفتند، سستي و پريشاني فرا رسيد. در اروپا نيز چنين بود، تا زماني که عدل و آزادي در ميان نبود، ناتواني و فساد حاکم بود، آنگاه هر دو حاکم شدند و اوضاع اروپاييان بهبود يافت. نه هواي اروپا بهترين هواهاست و نه زمين آنجا بهترين زمين‌هاست، بلکه مردم آن سامان فقط به اين دليل به پيشرفت در علوم و صنايع و استخراج منابع زيرزميني از طريق علم کشاورزي و کسب ثروت از طريق دانش بازرگاني نايل آمدند که عدل و آزادي را در ميان خود زنده گردانيدند و البته اين قانون تخلف‌ناپذير طبيعت است. عدل و آزادي عمران و آباداني مي‌آورد، ظلم و استبداد خرابي و ويراني در پي دارد. (31)
از سوي ديگر، عدل و آزادي وابسته به نظامي است که وجود و دوام آن، او را تأمين و تضمين کند. چنين نظامي پديد نمي‌آيد مگر از طريق سيستم پارلماني و مجلس شورا، چرا که ممکن است در ميان فرمانروايان و شاهان کسي باشد که بدون مشورت مملکت را به خوبي اداره کند، اما چون او رفت، همه چيز مي‌رود. از اين رو، لازم است که فرمانروايان با مشورت کارشناسان و صالحان عمل کنند، و آنان در امور کلي سياسي مشارکت داشته باشند، و وزيران در برابر آن نمايندگان ملت مسئول باشند. تمامي بدبختي‌هاي مسلمانان ناشي از فراموش کردن نظام شورايي و سپردن کارها به دست حاکم و زمامدار و تسليم مطلق بودن وزيران در برابر حاکم است. ابن‌عربي در مورد گرفتن ماليات در زمان تهي بودن بيت‌المال مي‌گويد: لازم است ماليات آشکار ستانده شود نه پنهان، مطابق عدل صرف شود نه تبعيض و زور، با نظر جمع صورت گيرد نه با رأي شخصي و با استبداد، يکبار با يکي از بزرگان اروپايي سخن مي‌گفتم، او از پادشاه خود ستايش بسيار کرد و گفت وي راه درست و خوبي در سياست پيش گرفته است، گفتيم: پس چرا در باب آزادي‌هاي سياسي با وي جدل مي‌کنيد؟ گفت: چه کسي استمرار اين روش را به دست وي و پس از وي به دست فرزندانش براي ما تضمين مي‌کند؟ آنگاه از قول يکي از تاريخ‌نگاران ناپلئون گفت: ناپلئون - با همه عظمتش - به خاطر استبدادش اشتباه کرد، و بر ملت فرانسه است که از اشتباهات ناپلئول عبرت گيرد. مهم‌ترين درسي که از تمامي تاريخ زندگي ناپلئون بايد آموخت، اين است که شايسته نيست هيچ فرانسوي آزاديش را به خاطر ديگري از دست بدهد، همانگونه که شايسته نيست در آزادي خودش نيز افراط کند به حدي که حرمتش خدشه‌دار شود. (32)

دلايل تاريخي انحطاط مسلمانان

خيرالدين نظريه‌اش را با مراجعه به تاريخ مدلل و مستند مي‌کرد. او از تاريخ اسلام نمونه مي‌آورد و نشان مي‌داد که چگونه ممالک اسلامي در آغاز پيشرفت کردند و آنگاه دچار انحطاط و عقب‌ماندگي شدند. نيز از اروپا ياد مي‌کرد و نشان مي‌داد که چگونه اروپاييان در آغاز عقب افتاده بودند و چگونه نهضت کردند و بر اثر چه عواملي رشد و تعالي يافتند.

1. امتيازات خارجي

وي مسئوليت انحطاط مسلمانان را به گردن خودشان مي‌انداخت. اما در مقابل، از انتقاد اروپاييان از زمينه‌ي اعمال و کردارشان نيز خودداري نمي‌کرد. به ويژه خيرالدين از مسئله «امتيازات خارجي» آنان خرده مي‌گرفت. اروپاييان به پيمان‌هايي استناد مي‌کردند که زمان آنها پايان يافته بود. او انتقاد مي‌کرد که چرا اروپايي‌ها چنين مي‌کنند و يا چرا به عهدشان وفا نمي‌کنند، بلکه تا بتوانند به تفسيرهاي دلخواهانه از پيمان‌نامه دست مي‌زنند. اينها همه با قانون اساسي آشکارا مغايرت داشت، بديهي است که هر کسي که وارد مملکتي مي‌شود، ناچار است که از قوانين و مقررات آن پيروي کند، و اگر ادعا کنند که مملکت اسلامي از نظر نظم و قانون عقب‌مانده است، کشورهايي هستند که از اين نظر عقب‌مانده‌ترند. اما اروپايي‌هاي از آنها امتيازات طلب نمي‌کنند و اگر ادعا اين است که بعضي از عوام مسلمان نسبت به افراد مسيحي ابراز تنفر مي‌کنند و يا به آنها ستم روا مي‌دارند، ممکن است ادعاي درستي باشد، اما برخي از مسيحيان نيز از مسلمانان بيزارند و نسبت به آنها ستم و تجاوز مي‌کنند، بنابراين، اين مسئله نيز موجب آن امتيازات نيست. (33)

2. دخالت بيگانگان

افزون بر همه‌ي اينها، بعضي از ممالک اروپايي موانعي بر سر راه سامان يافتن ممالک اسلامي و اجراي اصلاحات لازم ايجاد مي‌کنند و در شيوه‌هايي که مسلمانان براي اصلاحات مورد نظرشان به کار مي‌گيرند، دخالت مي‌کنند. نتيجه‌ي اين کارها آن است که مسلمانان در مورد انجام اصلاحات و يا عدم آن دچار سرگرداني و حيرت مي‌شوند، چرا که آنان گاه از مسلمانان اصلاحات طلب مي‌کنند و گاه نيز مانع مي‌تراشند. (34)

3. دينداران دنياستيز و سياستمداران دين‌گريز

از مهم‌ترين عوامل بر سر راه پيشرفت مسلمانان دو دسته متخاصم هستند: دسته اول پيشوايان دين مي‌باشند که شريعه را مي‌شناسند اما دنيا را نمي‌شناسند، و مي‌خواهند احکام دين را دقيقاً اجرا کنند بدون اينکه به شرايط جديد و مسائل متحدث توجه کنند. دسته‌ي دوم رجال سياست مي‌باشند که دنيا را مي‌فهمند اما با دين آشنا نيستند و بر سر آنند که سيستم جديد اروپايي را دقيقاً اجرا و عمل کنند بدن اينکه به دين توجه کنند. از اين رو، به گروه اول مي‌گوييم دنيا را درک کنيد، و به گروه دوم خطاب مي‌کنيم که دين را بشناسيد، چرا که قضاوت عالمان دين با عدم آگاهي از مسائل جديد و امور دنيا بسيار زيانبار است. جهل سياستمداران نسبت به مسائل ديني نيز همين اندازه مضر است. بنابراين لازم است که اين دو طايفه با هم ارتباط داشته باشند و با هم همکاري کنند. در اين صورت است که اصول قطعي ديانت رعايت مي‌شود، و در مواردي هم که حکمي در دين وجود ندارد با توجه به مصالح ملت و با توجه به نفع و ضرر هر چيز و به متقضاي عقل تصميم مقتضي گرفته خواهد شد. (35)

انواع آزادي

آنگاه خيرالدين به تشريع بنيان‌هاي مدنيت جديد که امکان دارد آنها را اقتباس کرد و در جامعه اسلامي نشر داد، پرداخت. مانند انواع آزادي، که دو نوع مي‌باشند:
آزادي شخصي و آن عبارت است از: آزايد آدمي در امور شخصي و کسب و کار، برخورداري از امنيت نسبت به جان و مال و آبرو مساوات همگان از نظر حقوق و ديگر امور.
نوع دوم آزادي، آزادي سياسي است که شامل مشارکت مردم در حکومت و دخالت در گزينش بهترين شيوه براي اداره جامعه، و آنگاه تدوين قوانين براي تحقق هر دو نوع آزادي است. منظور از قوانين نيز تعيين مقرراتي است براي رعايت حقوق متقابل دولت و مردم از يک طرف و مشخص کردن حقوق مردم در ميان خودشان از طرف ديگر. کار بعدي مسئول قرار دادن وزيران است در برابر ملت از طريق مجلس شورا و غيره. خيرالدين سرانجام گفته‌اش را با اين جمله که ايجاد چنين نظامي از ضروريات زمان ماست و هر کس در برابر آن مقاومت کند، قطعاً رعايت امانت نکرده و نسبت به وطن و دولتش شرط خيرخواهي را به عمل نياورده است، به پايان مي‌برد. (36)

عملکرد سياسي

1. اقدامات در مقام رياست کميسيون مالي

پس از آنکه دولت تونس مجبور شد از دول اروپايي وام بگيرد و بدهي اين کشور از يکصد و پنجاه ميليون فرانک گذشت، مملکت دچار مصيبت و بدبختي شد. از يک طرف مردم به خاطر اخذ ماليات‌هاي روزافزون و زياد، که گاه به سه برابر مي‌رسيد، اقدام به شورش و آشوب کردند، و از طرف ديگر، ستم و فساد در تحصيل و توزيع ماليات مملکت را به ورشکستگي کشاند. کار به جايي رسيد که در خزانه‌ي دولت، پولي براي هزينه‌ي خاندان باي و کارمندان و نظاميان و حتي پرداخت بهره‌ي وام‌ها وجود نداشت. بيماري و مرگ با فجيع‌ترين شکل خود نمايان شد. از سوي ديگر کشورهاي اروپايي به بهانه‌ي بازپرداخت ديون خود در امور داخلي دخالت مي‌کردند. فرانسه پيشنهاد داد يک کميسيون مالي تشکيل شود. انگلستان و ايتاليا نيز با آن موافقت کردند. در سال 1286 ق / 1869 م فرمان تشکيل اين کميسيون با عضويت فرانسه، انگليس، و ايتاليا، تحت رياست يک مقام تونسي به وسيله‌ي باي صادر شد. اين کميسيون اعلام کرد که وظيفه‌اش يکجا کردن ديون و معين کرده بهره‌ي آنها و به دست گرفتن اداره‌اي که اختصاصاً براي پرداخت همين ديون تأسيس يافته است، مي‌باشد. اين همان داستاني بود که يک بار در مصر اتفاق افتاد و اکنون در تونس روي مي‌دهد، تفاوتي جز در بازيگران و قهرمانان داستان وجود ندارد. (37)
در اين هنگام، باي به خيرالدين روي آورد و از او خواست تا رياست اين کمسيون را قبول کند ولي او قبول نکرد، چندان اصرار کرد تا سرانجام وي پذيرفت. خيرالدين مأموريتي سنگين در داخل و خارج کشور به عهده گرفت و لقب وزير نيز به وي داده شد. شگفت اينکه باي عنوان نخست‌وزير را همچنان براي مصطفي خزانه‌دار حفظ کرد، کسي که مسئول تباهي و ويراني مملکت بود. (38)
خيرالدين با مشکل‌ترين و سخت‌ترين امور مواجه شد. چرا که کميسيون مالي مشترک در نظر داشت تمامي امور دولتي را به بهانه‌ي ارتباط با ماليه در اختيار بگيرد، حتي معلم را در مدرسه و قاضي را در محکمه تحت نظارت خود درآورد. اگر اين‌گونه اتفاق مي‌افتاد، قطعاً استقلال کشور کاملاً از بين مي‌رفت. مشکل ديگر خيرالدين اين بود که چگونه ملتي را که در آتش گرسنگي و فقر و بيماري مي‌سوزد و نسبت به حکومت بي‌اعتماد شده است، نجات دهد. از طرفي مصطفي خزانه‌دار در مقام رياست وزيران بود. او به مقتضاي سرشت خود با هر نوع اصلاحي دشمني مي‌کرد و نمي‌توانست رقيبي را در کنار خود تحمل کند. (39)
در مقام مقابله با اين مشکلات، خيرالدين توانست از طريق گفت و گوهاي طولاني با کميسيون و با دولت‌هاي ذيربط اختيارات و محدوده عمل کميسيون را محدود کند، و با تنظيم و اصلاح بودجه به طلبکاران تضمين داد تا سود ديون را به موقع پرداخت کند. در موارد ديگر نيز با وعده‌ها و قول و قرارها اختلافات را فيصله داد و توانست با کمال متانت و امانت و وفاي عهد عمل کند. از طرف ديگر، وي ديد که زيادي ماليات، کشاورزي را به تباهي و مملکت را به ويراني کشيده است، و مردم چون مي‌بينند محصول کشت‌شان از آن آنان نيست، دست از کشاورزي کشيده‌اند، و در واقع کشاورز و غير کشاورز در فقر يکسانند. از اين رو، وي از ماليت‌ها کاست، و شيوه‌هاي ماليات‌ستاني را اصلاح کرد. او مردم را به کاشتن درخت زيتون و خرما تشويق کرد، کساني که درخت تازه‌اي مي‌کاشتند، با بيست سال از پرداخت ماليات معاف شدند، افرادي را که به دليل بدهي‌هاي زيادشان به دولت، گريخته بودند، بازگرداند و طلب دولت را بخشود، دستور داد تا به شکايت کساني که زندگي‌شان از اقدامات دولت پيشين لطمه ديده بود رسيدگي شود، و آنچه به ستم از آنان ستانده شده بود، بازگردانده شود به فرمان او صندوق بزرگي در ميدان تونس گذاشتند تا هر ستمديده‌اي شکايت خود را بدون ايکه امضا کند، در آن بيندازد. کليد صندوق نيز در دست خود او بود و خود شخصاً آن را مي‌گشود و شکايات را مي‌خواند و دستورات لازم را در مورد آنها و براي اجراي عدالت صادر مي‌کرد.
از طرفي، او به مبارزه با مصطفي خزانه‌دار چندان ادامه داد تا به رسوايي آشکار وي منجر شد. مردم خواهان عزل او شدند. کميسيون مالي به فکر مصادره‌ي اموال او افتاد. در نتيجه، در سال 1290 ق / 1873 م از مقام خود برافتاد. مردم تونس در سرتاسر کشور چنان به شادماني و جشن پراختند که سابقه نداشت. خيرالدين دستور داد او را محاکمه کنند. وي محاکمه شد و به پرداخت بيست و پنج ميليون فرانک محکوم شد. او توانست با اقدامات خود اوضاع اقتصادي تونس را سامان بخشد و پس از شناسايي مفاسد اقتصادي مصطفي خزانه‌دار، برکنار شد و خيرالدين تونسي در 1290 ق / 1873 م نخست‌وزير شد. (40)

2. اصلاحات در دوره‌ي نخست‌وزيري

1. در زمينه کشاورزي:

او در مقام نخست‌وزيري، اصلاحات مهمي در زمينه‌هاي مختلف انجام داد. خيرالدين زمين‌هاي کشاورزان را به مناطق مختلف تقسيم کرد و افراد اميني پيدا کرد تا جمع‌آوري ماليات را به آنان واگذارد. کار اخذ ماليات را به کسي مي‌سپرد که قدرت آن را داشت، ماليات را نقد و يا محصول معادل آن بستاند. اگر کسي در اخذ ماليات خيانت مي‌کرد، وي او را شديداً مجازات مي‌نمود. از يک سو رابطه‌ي مالک و زارع را بهبود و نظم بخشيد، و از ديگر سو، رابطه‌ي ميان مالکان و دولت را معين و منظم کرد. ماليات‌هاي نامعقول و غير قابل پرداخت را ملغي کرد. هجوم نظاميان براي ستاندن ماليات را موقوف کرد، چرا که غالباً اين نوع هجوم‌ها به غارت و آتش زدن و ويراني منجر مي‌شد. با اين اصلاحات، مردم امنيت و آرامش و اعتماد يافتند و هيبت و احترام منزلت حکومت و دولت احيا شد. کشاورزاني که دست از کار کشيده بودند، بار ديگر به کشاورزي و زراعت بازگشتند. زماني که خيرالدين از زمامداري کناره‌گيري کرد، مساحت زمين‌هاي زير کشت به يک ميليون هکتار رسيد و حال آنکه در آغاز زمامداريش از شصت هزار هکتار تجاوز نمي‌کرد. (41)

2. نظام آموزشي و امور اقتصادي:

در زمينه‌ي آموزش، مدرسه‌هاي نويني بنياد نهاد که در آنها علوم عربي و ديني تدريس مي‌شد و در آنها دانش جديد به زبان ترکي، فرانسوي، و ايتاليايي نيز تعليم داده مي‌شد. شيوه‌ي آموزش در جامع زيتونه را هم بهبود بخشيد. کتاب‌هاي پراکنده در مساجد را گرد آورد و از مجموعه‌ي آنها کتابخانه‌ي بزرگي تأسيس کرد، خود نيز هزار و صد جلد کتاب خطي به آن کتابخانه اهدا کرد. کتاب‌هاي کتابخانه را به صورت نويني فهرست و تنظيم کرد. چاپخانه‌ي دولتي را سروسامان داد و آن را موظف کرد تا کتاب‌هاي علمي و ادبي را چاپ و منتشر کند. اداره‌ي روزنامه رسمي دولت، الرائد‌التونسي (= پيشاهنگ تونسي) را تجديد سازمان کرد و آن را به چاپ و نشر مقالات مختلف تشويق کرد. خود نيز افکار سياسي‌اش را در آن نوشت و کارمندان دولت را موظف کرد آن نشريه را بخوانند. (42)
در امور اقتصادي نيز دست به اصلاحاتي زد. گمرکات را سازمان و نظم داد، و 5% ماليات واردات را افزايش داد و در مقابل، ماليات صادرات را کاهش داد. مراکز کنترل و بازرسي در گمرکات ايجاد کرد تا از ورود کالاهاي قاچاق جلوگيري شود. نظام کارمندي دولت را سامان داد و براي شاغلان حقوق معين کرد. حقوق و هزينه کاخ فرمانروا را محدود ساخت. بودجه‌ي دولتي را انظباط بخشيد. دستور داد تا مکاتبات اداري در دفاتري ثبت و ضبط شود، و نامه‌هاي وارده و يا صادره شده، يادداشت گردد و به گونه‌اي مرتبت شود که به آساني قابل رجوع شود. (43)

3. صنايع، اوقاف و امور قضايي:

از کارهاي ديگر خيرالدين، توجه جدي به صنايع سنتي مغرب بود. او تلاش فراوان کرد تا صنايعي چون گچ‌بري و کاشي‌کاري احيا شود. براي تحقق اين امر، استادان ماهر را از هر جا گرد آورد و آنان را موظف کرد تا جوانان را آموزش دهند و امور قضايي اوقاف را که موقوفاتش رو به ويراني و محو شدن بود و از نظر خريد و فروش و عايدات آن دچار آشفتگي و بي‌نظمي بود، انتظام بخشيد، اداره‌ي واحدي براي آن بنا نهاد، سيد محمد بيرم را به سرپرستي آن گمارد و مجلسي را هم پديد آورد تا در کارها ياريش کند. (44)
خيرالدين مشاهده کرد که امور قضايي و دادرسي در کشور آشفته و نابسامان است، بيگانگان تسليم قوانين جاري مملکت نيستند و به سادگي نمي‌توان آنان را وادار به پيروي از قانون کرد، چرا که اصلاً قانوني در کشور وجود نداشت. در مذهب حنفي و مالکي قاضياني وجود دارند که در مرافعات و صدور حکم آزادي مطلق دارند و در حوادث کاملاً مشابه، احکام متناقضي صادر مي‌کنند. از عواملي که سبب مي‌شود بيگانگان از قانون پيروي کنند، روشن بودن احکام پيش از وقوع حادثه است، به گونه‌اي که راه اجتهاد شخصي بسته شده باشد. از اين رو، خيرالدين به کساني از متخصصان مأموريت داد در قوانين جاري در عثماني و مصر و اروپا تحقيق و بررسي کنند و از ميان آنها قانون مناسب با سرزمين و جامعه‌ي تونس استخراج کنند. اين هيئت به کارش ادامه داد، اما پيش از آنکه کارش به پايان برسد، وزير از کار برکنار شد. اين‌گونه بود که مملکت تونس از حالت رنج و بدبختي و ستم و پريشاني به حالت امنيت و آسايش و رفاه رسيد و سروسامان پيدا کرد، و در تمامي امور زندگي و اجتماعي به پيشرفت نايل آمد، گويي که خيرالدين از جنبش مصر الهام گرفته و آن را به صورت تعديل يافته‌اي در کشورش اجرا کرده است. (45)

4. نظام بين‌الملل و سياست خارجي:

اما مشکلات بين‌المللي که پيش روي خيرالدين قرار داشت، مشکلات پيچيده و گسترده و اسفناک بود. فرانسه تلاش مي‌کرد از هر حادثه‌اي بهانه‌اي براي نفوذ و دخالت در تونس بيابد، و اگر بهانه وجود نداشت حادثه‌اي خلق مي‌کرد. فرانسه مدعي بود حق و حقوقي دارد که هيچ کس و يا کشور ديگري ندارد، و کساني را به مثابه‌ي يک مهره در داخل کشور تحريک مي‌کرد تا دنبال پست‌هاي مهم و کليدي حتي مقام باي باشند و به آنها همه نوع کمک مي‌کرد و راه ترقي‌شان را مي‌گشود تا به موقع به ياري فرانسه بشتابند. از سوي ديگر، ايتاليا نيز کمتر از فرانسه نسبت به تونس طمع نداشت. هنگامي که در سال 1288 ق / 1871 م جنگي بين فرانسه و آلمان درگرفت و فرانسه شکست خورد. مطالع ايتاليا فزوني گرفت و کوشيد پيوسته بر دامنه‌ي نفوذش در تونس بيفزايد و لذا اين کشور عرصه رقابت و تاخت و تاز آن دو کشور قرار گرفت. هر يک از آن دو توطئه مي‌کرد و دست به دسيسه مي‌زد و هر کدام به جرايد وابسته به خود دستور مي‌داد تا موافق مصالح و منافع آنها مطلب بنويسد. (46)
در اين ميان، خيرالدين بهتر ديد که فرانسه و ايتاليا را با هم درگير کند و رابطه‌ي تونس با دولت عثماني را استوارتر گرداند، چرا که تونس به تنهايي قادر نبود در برابر دشمنان خارجي ايستادگي کند. از اين رو، براي تحکيم روابط تونس و عثماني برنامه‌اي معين تدارک ديد، زيرا تا آن زمان روابط پيچيده و مبهم و نامشخص بود. کوشش مستمر وي آغاز شد و باب گفت و گو با عثماين را گشود و نقطه نظرهايش را براي باب عالي نوشت. باب عالي درخواست کرد تا نماينده‌اي براي تبادل نظر در اين مورد به استانبول فرستاده شود. اين نمايندگي به خود خيرالدين واگذار شد و او به استانبول سفر کرد. با کوشش وي فرماني صادر شد که نوع رابطه بين تونس و دولت عثماني مشخص شده بود. طبق اين فرمان تونس ايالتي از ايالات عثماني شمرده مي‌شد و والي آن حق دارد، هر فرد شايسته‌اي را براي تصدي امور ديني، نظامي، حکومتي و مالي بگمارد، و بر موازين حق و عدل، افراد را از کار برکنار کند، و حق دارد هر نوع معامله با دولت‌هاي خارجي داشته باشد و جز در امور سياسي که با حقوق دولت عثماني ارتباط پيدا مي‌کند، مانند سياست کلي، جنگ و تغيير مرزها نيز مقرر شد که با حفظ خواندن خطبه به نام سلطان و ضرب سکه به نام وي، حکومت داخلي تونس مي‌تواند در يک خاندان موروثي باشد. همچنين توافق شد که امور داخلي طبق قوانين شرع و با مراعات ضوابط عادلانه و به مقتضاي اوضاع و احوال روز حل و فصل شود، به گونه‌اي که جان و مال و ناموس مردم در امان باشد. اين فرمان در سال 1288 ق / 1871 م صادر شد و مردم با خوشحالي و شادماني از آن استقبال کردند. (47)
پس از آنکه خيرالدين گام‌هاي مهمي در طريق اصلاحات برداشت، عوامل مختلفي دست در دست هم داده به دشمني برخاسته و موانعي بر سر راه او پديد آوردند. اين دشمنان شايعات زيادي در مورد خيانت‌ها و سوء‌نظرها خيرالدين، انتشار داده و کارهاي نيک و خير او را شر و بد تفسير و تعبير کردند و برخي از کارهاي اشتباه او را برجسته جلوه دادند و البته هر اصلاحگري لاجرم خالي از اشتباه نيست.
با آغاز جنگ روسيه و عثماني، دولت انگليس از تونس درخواست کرد تا از عثماني حمايت کند. خيرالدين پاشا نيز به رغم مخالفت حاکم تونس، از دولت عثماين حمايت کرد و اين اقدام وي که مخالفت ساير کشورهاي اروپايي را نيز در پي داشت، سبب شد تا حاکم تونس در صدد عزل وي برآيد و سرانجام تحت فشار مخالفان وي در 1294 ق / 1877 م از نخست‌وزيري استعفا داد. (48)

جمع‌بندي

به عقيده‌ي اکثر نويسندگان عرب وي از نسل اول انديشمندان اصلاحگر عرب است که به همراه رفاعه رافع طهطاوي و البستاني در قرن نوزدهم در پي اصلاح اوضاع کشورهاي عربي و اسلامي بوده است. کتاب خير‌الدين تونسي به عنوان اقوام‌المسالک في معرفه‌ي احوال‌المسالک که در 1285 ق / 1868 م منتشر گرديد، مانند ابن‌خلدون از يک مقدمه و سپس تاريخ کشورها تشکيل مي‌شود. وي در مقدمه‌ي کتاب خود هدف اصلي از نگارش کتاب را به دو دليل مي‌داند: 1. الزام سياستمداران به اصلاح امور امت اسلام از طريق فراهم کردن زمينه‌هاي پيشرفت مانند گسترش مراکز علمي و اصلاح نظام اقتصادي و افزايش ثروت از طريق کشاورزي، تجارت و صنعت؛ 2. آگاهي بخشيدن به عوم مسلماني که کسب علم و دانش از غير مسلمانان را حرام و ناپسند مي‌دانند. وي اقتباس و فراگيري از تمدن غرب را ضروري مي‌داند و اين‌گونه بيان مي‌کند که نظام بين‌الملل به رغم داشتن اختلافات ميان اجزاء خود از يک کليت منسجم برخوردار است که اين اجزاء مختلف بر همديگر تأثير و تأثر داشته و جامعه‌ي انساني واحدي را تشکيل مي‌دهند. وي شناخت اين قانون کلي را در نظام بين‌الملل از طريق مشاهده و تجربه و استقراء حوادث تاريخي ممکن مي‌داند و معتقد است، آموختن و اقتباس از ديگران تعارضي با آموزه‌هاي اسلامي ندارد و مورد تأکيد اسلام است. لذا شرط پيشرفت و اصلاح جامعه اسلامي در شناخت اروپاست. (49)
وي با اشاره به جنگ خندق و به کارگيري مسلمانان از توصيه سلمان فارسي در حفر خندق به روش ايرانيان مي‌گويد اروپاييان خود از طريق فراگرفتن معارف و علوم از مسلمانان به اين پيشرفت رسيدند. خيرالدين رمز موفقيت تمدن غرب را در پيشرفت و عمران بر دو اصل آزادي و عدالت اجتماعي مي‌داند. وي مي‌گويد اروپاييان ابتدا در توحش به سر مي‌بردند ولي با ايجاد اصلاحات براساس عدالت اجتماعي و کسب دانش و علوم و ثروت و اختراعات و توسعه در کشاورزي و تجارت به اين پيشرفت رسيدند و مسلمانان مي‌توانند اين راه را طي کنند. بنابراين پيشرفت و توسعه مشروط به عدالت و آزادي است که اين دو عامل با ظلم و استبداد منافات دارد و دليل عقب‌ماندگي مسلمانان وجود ظلم و استبداد است. وي شکوفايي تمدن اسلامي را ناشي از وجود عدالت مي‌داند که حاکمان را مقيد به اصول شريعت در رعايت امور ديني و دنيوي کرده بود. وي از ديگر عوامل عقب‌ماندگي مسلمانان را وجود جهل ميان علماي دين در شناخت علل و عوامل حوادث تاريخي و بي‌اعتنايي به تحولات پيرامون و عملکرد حکام و سياستمداراني مي‌داند که در فکر حفظ قدرت و سلطه‌ي استبدادي خود بودند. وي تأکيد مي‌کند که آزادي از اصول اسلام است که بر دو پايه آزادي شخصي و آزادي سياسي تقسيم مي‌شود. خيرالدين آزادي را شرط شکوفايي اقتصادي مي‌داند و معتقد است برقراري نظام مالکيت خصوصي و امنيت در جامعه سبب شکل‌گيري نظام سرمايه‌داري جامعه مي‌شود. او از منظر اقتصادي، اقتصاد کشورهاي عربي را به چهار بخش کشاورزي، تجاري و خدمات کارگري و فکري تقسيم مي‌کند. مقولاتي مانند افزايش درآمد و رشد اقتصادي (در تمام زمينه‌هاي کشاورز، سرمايه‌داري و غيره) مباني انديشه اقتصادي وي را تشکيل مي‌دهند. وي وجود اقتصاد قوي را در سايه ايجاد راه آهن قوي، تأسيس بانک، گسترش تجارت و شرکت‌هاي سرمايه‌داري و آموزش‌هاي صنعتي امکان‌پذير مي‌داند. (50)
خيرالدين با تأکيد بر شورا به ردّ استبداد و عواقب آن مي‌پردازد و لزوم مشورت در حکومت را بيان مي‌کند. وي با استناد به آيات قرآن و سنت رسول و صحابه مشورت را از اصول شريعت مي‌داند. وي با اين ادله خواهان اقتباس تجريه دموکراسي غرب است و هيچ تفاوتي ميان آن و شورا نمي‌بيند. خيرالدين موانع پيشرفت مسلمانان را به دو گروه نسبت مي‌دهد. اول عالمان ديني که شريعت را مي‌شناسند ولي به امور دنيا آگاهي ندارند و احکام دين را بدون در نظر گرفتن مسائل جديد بيان مي‌کنند. دوم سياستمداراني که به امور دنيوي آگاهي دارند ولي از دين شناخت کافي ندارند و خوهان ايجاد نظام حاکم بر غرب بدون در نظر گرفتن شريعت هستند. وي موفقيت مسلمانان را در همکاري بين اين دو گروه از عالمان ديني و سياستمداران مي‌داند. در نهايت تأکيد مي‌کند که شريعت هيچ منافاتي با اصلاحات سياسي (تنظيمات) ندارد. زيرا اين اصلاحات، ايجاد کننده‌ي تمدن و عمران هستند و براي کسب و دانش و علوم جديد نياز به بهره‌گيري از تمدن اروپايي است. (51)

پي‌نوشت‌ها:

1. عضو هيئت علمي بنياد دايرة‌المعارف اسلامي.
2. ج. س. فان کريکن، خيرالدين و البلاد التونسيه 1850-1881، البشيرين سلامه، تونس: انتشارات دارسحنون، 1988 م، ص 10؛ در مورد تاريخ تولد وي نيز ر. ک.، خيرالدين زرکلي، الاعلام، بيروت: دارالعلم للملايين، ج 2، 1989 م، ص 327، منبع اخير تاريخ تولد او را سال 1225 / 1810 ذکر کرده است.
3. چرکس يکي از اقوام قفقازيه که در دامنه‌ي شمال قسمت غربي سلسله جبال قفقاز و در وادي بايري مشرف به رودخانه ترک و قويان و حاشيه ساحل درياي سياه سکونت دارد.
4. Encyclopedia of Islam, s. v. "Khayr Al-Din Pasha" (G. S. van Krieken).
همچنين ر. ک.، محمد بوذينه، خيرالدين پاشا 1238-1308 ق / 1823-1890 م، تونس، 1995، ص 13؛ سمير ابوحمدان، موسوعه عصر النهضه خيرالدين التونسي؛ ابوالنهضه التونسيه، بيروت: دارالکتاب العالمي، 1993 م، صص 27-25، 60.
5. مصطفي نيفر، «خيرالدين التونسي: حسن الاماره أم دوله حديثه؟»، مجله‌ي الاجتهاد، العدوان 15 / 16، السنة الرابعة، ربيع و صيف 1992 م / 1413 ق، ص 39؛ کريکن، پيشين، صص 18-15؛ احمد امين، زعماء الاصلاح في العصر الحديث، بيروت: دارالکتاب العربي، بي‌تا، ص 152.
6. خيراالدين التونسي، اقوام‌المسالک في معرفه احوال الممالک، تونس: انتشارات بيت الحکمه، 2000 م، صص 39-35 و 153-152.
7. همان، ص 153.
8. Syed Tanvir wasti, "A note on Tunuslu Hayreddin pasa" , in: Middle Eastern Studies , vol. 36, No. l, January 2000.
9. خيرالدين التونسي، پيشين، ج 1، ص 11؛ احمد امين، پيشين، صص 155-153.
10. محمد علي شرمان، «قراءه في فکر خيرالدين التونسي دعوه الاصلاح أم خطاب للنهضة و التحديث»، مجله منبر‌الحوار، ش 38، بهار 1999 م، ص 72.
11. ج. س. فان کريکن، پيشين، صص 34-33، 87؛
Encyclopedia Judaica, Jerusalem 1978-1982, s. v. "Tunis, Tunisia" (by David Corcos). vol. 15, p. 1446.
همچنين ر. ک.، حبيب ثامر، هذه تونس، بيروت: چاپ حمادي ساحلي، 1408 ق / 1988 م، ص 57.
12. احمد امين، پيشين، ص 156.
13. Reformes neceessaires aun etate musulmans.
14. سمير ابوحمدان، پيشين، ص 36؛ خيرالدين التونسي، پيشين، ج 1، صص 13-12، 48-39؛ محمد علي شرمان، پيشين، ص 73.
15. احمد امين، پيشين، صص 166-165.
16. ابوحمدان، پيشين، صص 55-54؛ آلبرت حوراني، الفکر العربي في عصر النهضة 1939-1798، کريم عزقول، بيروت: انتشارات دارالنهار للنشر، بي‌تا، ص 112.
17. معني زياده، اقوام‌المسالک في معرفه احوال الممالک، بيروت: انتشارات مؤسسه الجامعيه للدراسات و النشر و التوزيع، 1985، ص 33؛ خيرالدين تونسي، پيشين، ج 1، صص 21، 99-98.
18. معني زياده، همان، صص 22-20.
19. کمال عبداللطيف، «الکتابه السياسه عند خيرالدين و التونسي»، في: الانتلجانسيا في المغرب العربي، بيروت: انتشارات لدراالحداثه، 1984 م، صص 89-86.
20. سمير ابوحمدان، پيشين، مقدمه، صص 6 و 88.
21. علي الدين هلال، «أزمه الفکر الليبرالي في الوطن العربي»، مجله عالم الفکر، ش 3-4، ج 26، يناير / مارس - ابريل / يونيو 1998 م، صص 117-116.
22. وَ أَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ ؛ شوري (42): 38.
23. مجيد خدوري، الاتجاهات السياسه في العالم العربي، بيروت: الدارالمتحدة للنشر، 1972 م، صص 45-44.
24. احمد صدقي الدجاني، «الکفر العربي و التغيير في المجتمع العربي»، في: التراث و التحديات العصر في الوطن العربي (الاصاله و المعاصره)، بحوث و مناقشات الندوه الفکريه التي تطمها مرکز دراسات الوجده العربيه، بيروت: مرکز دراسات الوحدة العربية، 1987 م، ص 324.
25. خيرالدين تونسي، پيشين، صص 160، 48-45 و 141-138.
26. همان، ج 1، صص 99، 132-129؛ احمد امين، پيشين، صص 160-159.
27. احمد امين، همان، ص 60.
28. همان، صص 174-156، 201-200.
29. همان، ص 161.
30. خيرالدين تونسي، پيشين، ج 1، صص 107-106، 134-133، 162.
31. همان، صص 105-102؛ مصطفي نيفر، پيشين، ص 42؛ احمد امين، پيشين، ص 162.
32. خيرالدين التونسي، همان، ج 1، صص 107-106؛ مصطفي نيفر، همان، ص 45؛ احمد امين، همان، صص 163-162.
33. خيرالدين تونسي، ج 1، همان، صص 145-142؛ احمد امين، همان، ص 163.
34. احمد امين، همان، ص 164.
35. خيرالدين تونسي، ج 1، پيشين، صص 148-146.
36. همان، صص 66-63.
37. احمد امين، پيشين، ص 165.
38. ج. س. فان کريکن، پيشين، صص 178-157.
39. همان، ص 166.
40. همان، صص 167-166؛ خيرالدين تونسي، پيشين، ص 13.
41. احمد امين، پيشين، ص 46.
42. مصطفي نيفر، پيشين، ص 46.
43. همان، صص 48-47.
44. احمد امين، پيشين، صص 169-168.
45. همان، صص 170-169.
46. همان، ص 170.
47. همان، صص 171-170.
48. آلبرت حوراني، پيشين، صص 112-111.
49. خيرالدين تونسي، همان، صص 99-93؛ معني زياده، پيشين، صص 56-50.
50. معني زياده، همان، صص 61-60؛ خيرالدين التونسي، همان، ج 1، صص 230، 134-133، محمد علي شرمان، پيشين، ص 74؛ احمد جدي، «الاشکالية الاقتصادية في الفکر العربي الحديث: مثال احمد بن أبي الضياف و خيرالدين التونسي باشا»، مجله‌ي المستقبل العربي، سال 18، ش 18، حزيران (يونيو) 1995 م، صص 97-92.
51. خيراالدين تونسي، همان، صص 107-106، 158-156؛ محمد علي شرمان، پيشين، ص 75.

منابع تحقيق :
ابوحمدان، سمير، موسوعه عصر النهضه خيرالدين التونسي؛ ابوالنهضه التونسيه، بيروت: دارالکتاب العالمي، 1993 م.
جدي، احمد، «الاشکالية الاقتصادية في الفکر العربي الحديث: مثال احمد بن أبي الضياف و خيرالدين التونسي باشا»، مجلة المستقبل العربي، سال 18، ش 18، حزيران (يونيو) 1995 م.
زرکلي، خيرالدين، الاعلام، بيروت: دارالعلم للملايين، ج 2، 1989 م.
التونسي، خيرالدين، اقوام المسالک في معرفه احوال الممالک، تونس: انتشارات بيت الحکمه، 2 ج، 2000 م.
الدجاني، احمد صدقي، «الفکر العربي و التغيير في المجتمع العربي»، في: التراث و التحديات العصر في الوطن العربي (الاصاله و المعاصره) بحوث و مناقشات الندوه الفکريه التي تطمها مرکز دراسات الوحده العربيه، بيروت: مرکز دراسات الوحدة العربية، 1978 م.
امين، احمد، زعماء الاصلاح في العصر الحديث، بيروت: دارالکتاب العربي، بي‌تا.
بوذينه، محمد، خيرالدين پاشا 1238-1308 ق / 1823-1890 م، تونس، 1995 م.
ثامر، حبيب، هذه تونس، بيروت: چاپ حمادي ساحلي، 1408/1988.
حوراني، آلبرت، الفکر العربي في عصر النهضة 1798-1939، کريم عزقول، بيروت: انتشارات دارالنهار للنشر، بي‌تا.
خدوري، مجيد، الاتجاهات السياسه في العالم العربي، بيروت: الدار المتحدة للنشر، 1972 م.
شرمان، محمد علي، «فراءه في فکر خيرالدين التونسي دعوه الاصلاح أم خطاب للنهضه و التحديث»، مجله منبر الحوار، ش 38، بهار 1999 م.
عبداللطيف، کمال، «الکتابه السياسه عند خيراليدن و التونسي»، في: الانتلجانسيا في المغرب العربي، بيروت: انتشارات لدارالحداثه، 1984 م.
کريکن، ج. س. فان، خيرالدين و البلاد التونسيه 1850-1881، البشيربن سلامه، تونس: انتشارات دارسحنون، 1988 م.
نيفر، مصطفي، «خيرالدين التونسي: حسن الاماره أم دوله حديثه؟»، مجلة الاجتهاد، العدوان 16/15، السنة الرابعة، ربيع و صيف 1992 م / 1413 ق.
محمدعلي، شرمان، «قراءه في فکر خيرالدين التونسي دعوه الصلاح أم خطاب للنهضه و التحديث»، مجله منبر‌الحوار، ش 38، بهار 1999 م.
زياده، معني، اقوام‌المسالک في معرفه احوال الممالک، بيروت: انتشارات مؤسسه الجامعيه للدراسات و النشر و التوزيع، 1985 م.
هلال، علي الدين، «أزمه الفکر الليبرالي في الوطن العربي»، مجله عالم الفکر، ش 3-4، ج 26، يناير / مارس-ابريل / يونيو 1998 م.
Encyclopedia Judaica, Jerusalem 1978-1982, s. v. "Tunis, Tunisia" (by David Corcos).
Encyclopedia of Islam, s. v. "Khayr Al-Din Pasha" (G. S. van Krieken).
wasti, Syed Tanvir, "A note on Tunuslu Hayreddin pasa", in: Middle Eastern studies, vol. 36, l, January 2000.

منبع مقاله:
عليخاني، علي اکبر، (1390)، انديشه سياسي متفکران مسلمان (جلد نهم)، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگي و اجتماعي، چاپ اول.
 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط