تشکل هاي جريان اسلامي از شهريور 1320 تا سال 1340

سياست اسلام ستيزي و شريعت زدايي رضا شاه دوران بسيار سختي براي نيروهاي مذهبي به دنبال داشت و طبيعي مي نمود که با سقوط ديکتاتور، روحانيان و دين باوران فرصت را مغتنم شمرند و به احياي مجدد ارزشهاي اسلامي بپردازند. بهره گيري مناسب از اين فرصت آنان را وا مي داشت تا تشکيلات نهاد روحانيت و حوزه هاي علميه را، که بر اثر سياست روحاني زدايي رضا شاه بسيار ضعيف شده
چهارشنبه، 20 خرداد 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تشکل هاي جريان اسلامي از شهريور 1320 تا سال 1340
تشکل هاي جريان اسلامي از شهريور 1320 تا سال 1340
تشکل هاي جريان اسلامي از شهريور 1320 تا سال 1340


سياست اسلام ستيزي و شريعت زدايي رضا شاه دوران بسيار سختي براي نيروهاي مذهبي به دنبال داشت و طبيعي مي نمود که با سقوط ديکتاتور، روحانيان و دين باوران فرصت را مغتنم شمرند و به احياي مجدد ارزشهاي اسلامي بپردازند.
بهره گيري مناسب از اين فرصت آنان را وا مي داشت تا تشکيلات نهاد روحانيت و حوزه هاي علميه را، که بر اثر سياست روحاني زدايي رضا شاه بسيار ضعيف شده بود، بازسازي کنند، سنتها و نمادهاي شيعه را جاني ديگر ببخشند، فعاليتهاي مذهبي، سخنرانيها، عزاداري ها، گراميداشت اعياد و وفيات بزرگان دين را از سرگيرند و در جهت مخالف سياست سکولار رژيم پهلوي به تدريج دين را به صحنه ي اجتماع و سياست برگردانند.
برگزيدن راهبرد احياي دين در جامعه از سوي نيروهاي مذهبي در اين دوران، نيازمند راهکارهايي بود که بخشي از آن به سازماندهي مجدد تشکيلات حوزه هاي علميه بر مي گشت و بخش ديگر آن نيازمند احزاب، گروهها و انجمنها بود.
در مسير اين راهبرد، نهاد روحانيت و تشکلهاي اسلامي در دو محور اساسي مبارزات خود را آغاز کردند:
اول. مبارزه با انحرافات فکري و عملي بر جاي مانده از اقدامات ضد ديني دولت رضا شاه؛ از جمله نفي تفکر سکولار با ورود به حوزه ي سياست و مبارزه براي احياي حجاب، بازگشت موقوفات به واقف شرعي، تلاش براي تعطيلي مجالس و مدارس مختلط زن و مرد، احياي امر به معروف و نهي از منکر و مانند آن.
دوم. مبارزه با افراد، افکار و مکاتب انحرافي. درباره مبارزه با افکار نادرست و افراد منحرف به احمد کسروي، شريعت سنگلجي و علي اکبر حکمي زاده بايد اشاره کرد. کسروي با شبهه افکني و استهزاء ارزش هاي ديني و شيعي، اسلام را ناسازگار با عصر حاضر معرفي مي کرد و ضمن توهين به پيامبر (ص) و امام صادق (ع) کتابهاي ديني را مي سوزاند. او حتي ادعاي پيامبري کرد، از لزوم تأسيس ديني جديد سخن گفت و سرانجام به دست روحاني انقلابي سيد مجتبي نواب صفوي پس از اينکه با چندين جلسه مناظره، حاضر نشد از ارتداد دست بردارد به قتل رسيد. (1)
سنگلجي نيز به نام نوآوري، در دين بدعت مي گذاشت و تفسير به رأي مي کرد. حکمي زاده نيز با نوشتن کتاب «اسرار هزار ساله» به ارزش هاي شيعي و روحانيت حمله مي کرد و امام خميني (ره)، در پاسخ او کتاب «کشف اسرار» را نوشت. (2)
مبارزه با مکتب مارکسيسم از جمله محورهاي ديگر مبارزات روحانيان و متدينان بود که با تأليف کتابها و سخنرانيهاي روشنگرانه صورت مي گرفت. در اين زمينه به کتاب ارزشمند «اصول فلسفه و روش رئاليسم» تأليف علامه محمدحسين طباطبايي و پاورقي علامه شهيد مرتضي مطهري مي توان اشاره کرد. همچنين به مبارزه با بهائيت در اين دوره اشاره مي کنيم که به نوعي مبارزه با حکومت نيز تلقي مي شد؛ چون برخي چهره هاي حکومت متهم به گرايش بهايي گري بودند. (3)
روحانيت شيعه اندک اندک جايگاه از دست رفته خود را در سياست باز مي يافت. روحانيون ضمن مبارزه با بدعتهاي ديني عصر رضا شاه، از دولت جديد مي خواستند که سياست هاي ضد اسلامي او را پي نگيرد، زنان از حجاب اسلامي استفاده کنند، موقوفات طبق نظر واقف بر مبناي شرع مسترد شود، مدارس مختلط دختر و پسر تعطيل و دروس ديني جزو برنامه هاي مدارس گردد، نماز در مدارس برپا شود (4) و ارزش هاي اسلامي گرامي داشته شود. دولت جديد نيز به دليل نفوذ و اقتدار مردمي علما و قدرت روز افزون نيروهاي مذهبي در جامعه نمي توانست آنان را ناديده گيرد. (5) در اين باره فعاليت ها و اقدامات مراجع و آيات عظام سيدابوالحسن اصفهاني، حاج آقا حسين قمي، سيد ابوالقاسم کاشاني و امام روح الله خميني قابل توجه است که از سال 1320 شروع شده بود. (6)
در ادامه فعاليت نيروهاي اسلامي در اين دوران، شاهد اقدامات ديني و ضد استعماري آيت الله کاشاني به ويژه عليه دولت انگليس و حمايت آيت الله العظمي بروجردي از نهضت اسلامي او، (7) پشتيباني مراجع و عالمان ديگر همچون آيت الله العظمي خوانساري، آيات بهاء الدين محلاتي و شاهرودي و گروهي ديگر از علما هستيم که با صدور فتاوا و بيانيه ها، فعاليت سياسي آيت الله کاشاني را ارج گذاشته، از نظر ايشان درباره ي ملي شدن صنعت نفت به شدت حمايت کردند. (8)آنان در اين دوره از ملت مظلوم فلسطين نيز حمايت مي کردند.
جريان اسلامي در اين زمان در دو سطح فعال بود: يکي در سطح مراجع، آيات و علماي ديني که دخالت روز افزون در سياست داشتند و در پي احياي ارزش هاي اسلامي در جامعه بودند و نمونه هاي آن گذشت.
دوم، در سطح گروههاي متشکل سياسي - مذهبي و هيئات که نمونه ي آنها را در «جمعيت فداکاران اسلام»، «حزب مجمع مسلمانان مجاهد» و «فدائيان اسلام» مي بينيم. درباره ي اين گروهها توضيح کافي خواهد آمد.
با اطمينان بايد گفت، اگر فعاليت نيروهاي اسلامي در سطح مرجعيت شيعه و روحانيت از يک سو و اقدامات گروههاي مذهبي ياد شده به ويژه فدائيان اسلام از سوي ديگر در نهضت ملي شدن صنعت نفت وجود نداشت، کوششهاي دکتر مصدق در ملي کردن صنعت نفت ايران از دست استعمار انگليس به نتيجه نمي رسيد.
نيروهاي مذهبي در اين زمان از چنان قدرتي برخوردار شدند که شاه، دربار و نيروهاي سلطنت طلب ياري رويارويي با آنها را نداشتند. اين قدرت نمايي به ويژه هنگامي که دربار شاهنشاهي در سال 1330 در صدد بر آمد تا به جاي دکتر محمد مصدق، احمد قوام السلطنه را به نخست وزيري برساند، آشکار است. آيت الله کاشاني در اواخر آبان 1330شاه را ناچار کرد تا مانع از اقدام دربار شده، همچنان از نخست وزيري مصدق حمايت کند. (9)
قدرت نمايي بالاتر، در جريان تلاش مجدد دربار - با حمايت سفارت انگليس و آمريکا - برا ي نخست وزيري احمد قوام السلطنه نمايان شد. شاه براي کسب نظر آيت الله کاشاني، حسين علا وزير دربار را مأمور کرد تا شايد بتواند ديدگاه آيت الله را برگرداند؛ اما سيدابوالقاسم کاشاني تهديد به انقلاب کرد:
به عرض اعليحضرت برسانيد اگر در بازگشت دولت دکتر مصدق تا فردا اقدام نفرمايند، دهانه ي تيز انقلاب را با جلوداري شخص خودم متوجه ي دربار خواهم کرد. (10)
دولت قوام و دربار شاهنشاهي که مي خواستند سلطه ي خود را بر اوضاع قطعي کنند، به درگيري با مردم به ويژه سي ام تيرماه پرداختند؛ اما تانک ها و زره پوشهاي آنان راه به جايي نبردند. سرانجام 20 ساعت از هشدار آيت الله نگذشته بود که شاه ناچار به عقب نشيني شد. راديو استعفاي قوام را اعلام کرد و دکتر مصدق به همت نيروهاي مذهبي به رهبري آيت الله کاشاني دوباره به دولت بازگشت. (11)
متأسفانه دکتر مصدق و نيروهاي ملي توانايي بهره برداري از اين قدرت بالاي مذهبي و پشتوانه ي ملي را نداشتند و به دليل اختلاف فکري و خودرأيي تلاش کردند تا آيت الله کاشاني و نيروهاي اسلامي را از صحنه خارج کنند. سرانجام اوج اختلافات و سهل انگاري دولت مصدق در مبارزه با مخالفان نهضت ملي شدن نفت، زمينه را براي توطئه مثلث شوم آمريکا، انگليس و نيروهاي سلطنت طلب آماده کرد. آمريکا با طراحي کودتايي نه چندان قدرتمند در 28 مرداد 1332 قدرت را به دست گرفت. استعمار پير انگليس نيز دوباره سهم خود را از نفت ايران دريافت کرد و به چپاول منابع نفت ايران ادامه داد و کشور 25 سال تحت دست نشاندگي شديد آمريکا قرار گرفت و آيت الله کاشاني منزوي گرديد و فداکاريهاي او، روحانيت، نيروهاي مذهبي و ملت ايران از دست رفت.
چنان که گفتيم نيروهاي مذهبي در دو سطح فعال بودند. اينک درباره ي فعاليتها ي اين نيروها در سطح روحانيت توضيح مي دهيم و به معرفي گروه هاي اسلامي در اين دوره مي پردازيم:

جمعيت فداکاران اسلام

اين جمعيت در حدود سال 1322 به وسيله شمس قنات آبادي که بعدها از اطرافيان آيت الله کاشاني شد، تشکيل گرديد. اعضاي آن را سيد مجتبي نواب صفوي، سيد حسين امامي، سيد جعفر امامي، سيد محسن امير حسيني و جواد ساعت ساز و چند نفر ديگر دانسته اند که بعدها يا از اعضاي تشکيل دهنده ي فدائيان اسلام شدند و يا از اعضاي مجمع مسلمانان مجاهد. (12)
شمس قنات آبادي با تلاش خود مجمع مسلمانان مجاهد را نيز تشکيل داد که در طول نهضت ملي شدن نفت فعال بود. قنات آبادي پس از کودتاي 28 مرداد 1332 با سرلشکر زاهدي - نخست وزير کودتا - در ارتباط بود و به لحاظ اخلاقي مورد تأييد نبود. او در مجلس نوزدهم شوراي ملي از کسوت روحانيت بيرون آمد و از سال 1335 به کار تجارت پرداخت. (13)

انجمن تبليغات اسلامي

از جمله تشکلهاي اسلامي، که در سطح وسيعي از کشور فعاليت داشت، انجمن تبليغات اسلامي بود که در سال 1321 به دست دکتر عطاء الله شهاب پور کرمانشاهي، فارغ التحصيل دکتراي حقوق دانشگاه تهران تأسيس گرديد. انجمن علاوه بر پايتخت، در بسياري از شهرستان ها نيز داراي شعبه بود. هدف از تأسيس انجمن عبارت بود از:
- تبليغ دين اسلام و مذهب شيعه اثني عشري و اشاعه توحيد؛
- پيراستن دين از خرافات؛
- آگاهي بخشي به جوانان و تحصيل کرده ها درباره ي حقيقت دين؛
- نشان دادن اهميت دين و دينداري براي سعادت فرد و جامعه؛
- گسترش اخلاق اسلامي در ايران و ساير کشورهاي جهان؛
- باز نمودن حقايق اسلام به زبان روز و طبق آخرين کشفيات علمي دنيا. (14)
شرط عضويت در اين انجمن تقليد از يک مرجع ديني بود که مورد تصديق کافه ي علماي روحاني باشد. اعضا يا کارمندان انجمن متعهد مي شدند که وارد فرقه ها و مباحث سياسي کشور يا ديگر کشورها نشوند. (15)
فعاليت هاي تبليغي انجمن بيشتر در دو بخش صورت مي گرفت:
اول. داير کردن کلاسهاي ديني براي تعليمات اسلامي؛
دوم. تشکيل مجالس وعظ و خطابه و چاپ و انتشار کتب و نشريات مذهبي. (16)
هر چند هدف اصلي تأسيس انجمن طبق مرامنامه و عملکرد فعاليت فرهنگي بود، اما اعضاي آن در عصر نهضت ملي شدن نفت به موضع گيري سياسي پرداخته، از نهضت ملي و دکتر مصدق حمايت کردند و البته پس از اختلاف در نهضت ملي، به حمايت آيت الله کاشاني روي آوردند. (17)
ارگان انجمن، مجله ي «نور دانش» بود و نشريات مختلفي از جمله به زبان فرانسه، انگليسي و عربي منتشر مي کرد. تعداد اعضاي انجمن تبليغات اسلامي که در شهرهاي مختلف فعال بودند تا پانزده هزار نفر رسيدند. اين انجمن همچنين در مبارزه با بهائيان و در راه وحدت شيعه و سني و اتحاد دنياي اسلام فعال بود. (18)

کانون نشر حقايق اسلامي

اين کانون را محمدتقي شريعتي در مشهد، پس از شهريور 1330 بنيان نهاد که سابقه ي لباس روحانيت نيز داشت. با توجه به اوج گيري فعاليتهاي مارکسيستي در اين زمان، در کنار ترويج حقايق اسلامي، يکي از مهم ترين محورهاي فعاليتش، مبارزه با مارکسيست ها و جلوگيري از گرايش جوانان به آنها بود. علاوه بر محمدتقي شريعتي، از افراد مطرح در آن، طاهر احمدزاده بود که دو فرزندش مارکسيست شده و در تأسيس سازمان چريک هاي فدايي خلق شرکت داشته و کشته شدند.
هر چند آيت الله ميلاني از کانون حمايت مي کرد، اما آموزش هاي ديني اين کانون از عمق کافي برخوردار نبود. ضعف باورهاي عميق ديني در بين افرادي همچون طاهر احمدزاده که به جبهه ي ملي گرايش داشت، در موضع گيري سياسي کانون مؤثر بود.
ترويج و دفاع از اسلام، پاسخ به شبهات، ترويج شعائر مذهبي، تفسير قرآن، رواج يافتن امر به معروف و نهي از منکر، اثبات موافقت اسلام با علم و تمدن صحيح و مبارزه با مارکسيسم از جمله محورهاي مهم فعاليت کانون نشر حقايق اسلامي مشهد بود. يکي از آثار کانون «تفسير نوين» بود که استقبال بسياري از طلاب جوان روبه رو شد.
کانون در جريان نهضت ملي شدن نفت از آن هواداري مي کرد و محمدتقي شريعتي به دليل مواضع سياسي اش در سال 1336 دستگير و به تهران منتقل شد.کانون سرانجام پس از قيام 15 خرداد 1342 و تشديد اختناق در کشور تعطيل شد. (19)

اتحاديه مسلمين

اين تشکل را مهدي سراج انصاري از علماي معروف و مبارز آذربايجاني به سال 1325 تأسيس کرد. او از خانواده هاي روحاني و صاحب آثاري مکتوب در دفاع از دين و از نويسندگان فعال نشريات مذهبي از جمله آيين اسلام و نور دانش بود. انصاري براي مبارزه با افکار منحرف کسروي، جمعيت مبارزه با بي ديني را تشکيل داد و کتاب نبرد با بي ديني را در پاسخ به شبهات او نوشت. پس از قتل کسروي در اسفند 1324 به دست فدائيان اسلام فلسفه ي وجودي جمعيت مبارزه با بي ديني از بين رفت و انصاري «اتحاديه ي مسلمين» را بنيان نهاد.
ترويج و دفاع از اسلام، پاسخ به شبهات کسروي، رد عقايد مارکسيستي و تلاش براي وحدت جهان اسلام از مهم ترين محورهاي فعاليت اتحاديه بود. اتحاديه از مبارزات مردم فلسطين، پاکستان، کشمير، تونس، الجزاير و مراکش حمايت مي کرد.
اين اتحاديه در بسياري از شهرستانها نيز داراي شعبه بود و ارگان آن «هفته نامه ي مسلمين» نام داشت. عبدالحسين کافي، سيدغلامرضا سعيدي، علي اکبر تشيد، منوچهر علايي، سيدجلال الدين گوشه و محمد جناب زاده از اعضاي آن بودند. سازمان جوانان اتحاديه ي مسلمين نيز به دست ولي الله يوسفيه رياست مي شد و نايب رئيس هيئت مديره اتحاديه، احمد اخگر بود. اتحاديه در زمان اختلافات بين رهبران نهضت ملي شدن نفت جانب دکتر مصدق را گرفت. (20)

جمعيت هواداران تشيع

اين جمعيت را نيز مهدي سراج انصاري تأسيس کرد و عمده ي تلاش آن دفاع از شيعه بود. انصاري، که خود اهل قلم بود، به مبارزه ي فکري با افکار انحرافي احمد کسروي پرداخت. او در کتابهاي نبرد با بي ديني که در سال 1323 انتشار يافت و شيعه چه مي گويد به شبهات کسروي پاسخ گفت. کسروي بوسيدن ضريح ائمه اطهار را بت پرستي مي شمرد و در انحراف خود به جايي رسيد که ادعا کرد ديني جديد آورده است. (21)

جامعه ي تعليمات اسلامي

اين جامعه به دست حاج شيخ عباسعلي اسلامي سبزواري تأسيس شد. وي از روحانيان بسيار فعال پس از شهريور 1320 بود که نخست در سال 1322 «جمعيت پيروان قرآن» را بنيان نهاد و بر اساس اين جمعيت، بنياد «جامعه ي تعليمات اسلامي» بنا نهاده شد.
هدف جامعه ي تعليمات اسلامي طبق اساسنامه ي آن که در سال 1328 رسميت يافت، (22) در ماده ي پنجم آمده است:
هدف و منظور جامعه، تبليغ و ترويج حنيف اسلام و مذهب شيعه ي اثنا عشري طبق احکام قرآن و سنن حضرت پيغمبر اکرم (ص) و ائمه طاهرين سلام الله عليهم اجمعين و تقليد از اعلم علماي اماميه است. (23)
هيئت مديره ي جامعه را بيست و دو نفر تشکيل مي دادند که از جمله ي آنها علاوه بر آيت الله شيخ عباسعلي اسلامي، حاج شيخ نصرت الله شيخ العراقين بيات، دکتر مرتضي ملکي، حاج مهدي سراج انصاري و دکتر فقيهي شيرازي را مي توان نام برد. (24)
ارگان جامعه ي تعليمات اسلامي، مجله ي «تعليمات اسلامي» نام داشت که صاحب امتياز آن دکتر مرتضي ملکي و مدير مسئول آن حسينعلي گلشن بود. از اين مجله ده شماره تا زمان وفات دکتر ملکي منتشر گرديد و پس از آن انتشار نيافت. (25)
جامعه، عمدتا به فعاليت هاي فرهنگي مي پرداخت و از طريق تأسيس مدارس دبستان و دبيرستان پسرانه و دخترانه، چاپ و نشر کتب و رساله هاي ديني، تشکيل مجالس وعظ و خطابه و خدمات خيريه، هدفهاي خويش را پي مي جست. طبق آمار ساواک تعداد مدارس تأسيس شده توسط اين جامعه - که در آنها معارف اسلامي و احکام شرعي به طور جدي تدريس مي شد - در سال 1356 به 183 باب رسيده بود. (26)
در حاليکه رئيس جامعه تعليمات اسلامي در فعاليت فرهنگي خود به سياستهاي فرهنگي رژيم پهلوي معترض بود و مي کوشيد به عرصه ي مسائل سياسي پا نگذارد، التهاب سياسي جامعه، شيخ عباسعلي اسلامي را به مسائل سياسي کشاند. در جريان نهضت ملي شدن نفت با آيت الله کاشاني همراهي کرد و پس از کودتاي 28 مرداد 1332 چندين بار دستگير شد. با شروع نهضت امام خميني (ره) او بسيار فعال بود و در سخنرانيهاي خود بر رژيم پهلوي محمدرضا شاه حمله مي برد، در طول حيات رژيم پهلوي دوازده بار به زندان افتاد و امام خميني (ره) از او تمجيد کرد. (27)
بي گمان افراد تربيت يافته در مدارس آيت الله شيخ عباسعلي اسلامي، در زمينه سازي انقلاب اسلامي نقش داشته اند. وي پس از پيروزي انقلاب اسلامي با وجود کهولت سن بارها به جبهه ي دفاع مقدس عليه بعثي هاي متجاوز عراق رهسپار شد و در سال 1364 رحلت کرد. (28)

هيئت قائميه

اين تشکل را حاج شيخ محمد تهراني پس از شهريور1320 بنيان نهاد. او افکاري انقلابي داشت و از فدائيان اسلام حمايت مي کرد. تهراني از جمله افراد مؤثر در شخصيت نواب صفوي بود و در جريان قتل کسروي از او حمايت کرد. اعضاي هيئت قائميه علاوه بر فعاليتهاي فرهنگي، در مسائل سياسي نيز موضع گيري مي کردند. آنان در جريان نهضت ملي شدن نفت فعال بودند و چون ميان دکتر مصدق و آيت الله کاشاني اختلاف در گرفت، جانب آيت الله را نگه داشتند.
حکومت مصدق، شيخ محمد تهراني را دستگير کرد و پس از آن هيئت اطلاعيه هاي تهديد آميزي عليه مصدق و جبهه ي ملي صادر کرد. رهبر هيئت قائميه پس از کودتاي 28مرداد و سقوط مصدق از زندان آزاد شد. (29)

پي نوشت :

1. نک: روح الله حسينيان، بيست سال تکاپوي اسلام شيعي در ايران، ص 284- 288.
2. همان.
3. نک: جريان ها و جنبش هاي مذهبي - سياسي ايران (1320- 357)، ص 19- 24.
4. پيشين، بيست سال تکاپوي اسلام شيعي در ايران، ص 36- 37.
5. همان، نک: پاسخ نخست وزير سهيلي به تلگراف حضرت آيت الله قمي.
6. نک: جريان ها و جنبش هاي مذهبي سياسي ايران، ص 24- 30.
7. همان، ص 55.
8. گروهي از هواداران نهضت اسلامي ايران و اروپا، روحانيت و اسرار فاش نشده از نهضت ملي شدن صنعت نفت، ص 15و 85 - 95، اسناد شماره 8، 9، 10و11.
9. نک: فخرالدين عظيمي، بحران دموکراسي در ايران، ص 371.
10. پيشين، روحانيت و اسرار فاش نشده از نهضت ملي شدن صنعت نفت، ص 155، سند شماره 40.
11. نک: روزنامه ي باختر امروز، 1331/5/1، به نقل از بيست سال تکاپوي اسلام شيعي در ايران، ص 178- 180.
12. همان، ص 65 و جريان ها و جنبش هاي مذهبي سياسي ايران، ص 54.
13. نک: جريان ها و جنبش هاي مذهبي سياسي ايران، ص 54 - 55.
14. همان، ص 30 - 34.
15. نک: بيست سال تکاپوي اسلام شيعي در ايران، ص 460 - 461، ماده دوم و پنجم مرامنامه اين شروط را قايل شده اند.
16. بيست سال تکاپوي شيعي در ايران، ص 461.
17. همان.
18. جريان ها و جنبش هاي مذهبي - سياسي ايران، ص 32 - 34.
19. همان، ص 55 - 57 و بيست سال تکاپوي اسلام شيعي در ايران، ص 464 - 465.
20. نک: همان، ص 463 - 464 و جريان ها و جنبش هاي مذهبي سياسي ايران، ص 35 - 37.
21. نک: جريان ها و جنبش هاي مذهبي - سياسي ايران، ص 37 - 41.
22. نک: حميد کرمي پور،جامعه ي تعليمات اسلامي، ص 271-280.
23. همان.
24. نک: مجله ي ياد، ش 18، سال پنجم، بهار 1369، ص 138- 139.
25. نک: اسلامي، عباسعلي، طلايه دار فرهنگ اسلامي در عصر اختناق (خاطرات)، ص 335.
26. نک: جامعه ي تعليمات اسلامي، ص 94.
27. امام خميني (ره)، صحيفه ي امام، ج 1، ص 152.
28. بيست سال تکاپوي اسلام شيعي در ايران، ص 434 - 435.
29. نک: بيست سال تکاپوي اسلام شيعي در ايران، ص 465 - 466.

منبع: کتاب جريان شناسي سياسي ايران معاصر




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.