جهانی شدن وهویت (قسمت اول)

مشخصه جوامع امروزی آنقدر که با واقعیت مشارکت در عام شدن مشخص میشود با آنچه این جوامع در آن مشترکند یا با ساختارشان از حیث انطباق با الزامات روشن و معمول مشخص نمیشوند.... نیاز و حتا فوریت «رجوع به عام» هیچگاه به اندازه زمان ما با چنین حدتی حس نشده است...
چهارشنبه، 21 آذر 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جهانی شدن وهویت (قسمت اول)
نگاهی به هویت در دوران جهانی شدن
 
چکیده:
مشخصه جوامع امروزی آنقدر که با واقعیت مشارکت در عام شدن مشخص میشود با آنچه این جوامع در آن مشترکند یا با ساختارشان از حیث انطباق با الزامات روشن و معمول مشخص نمیشوند.... نیاز و حتا فوریت «رجوع به عام» هیچگاه به اندازه زمان ما با چنین حدتی حس نشده است...
 
تعداد کلمات: 1295 کلمه / تخمین زمان مطالعه:  6 دقیقه
 
جهانی شدن وهویت (قسمت اول)
نویسنده : رونالد رابرتسون
برگردان : کمال پولادی
 
جریان های ناسیونالیسم دنیای امروز تمدنهای پیروزمند دنیای دیروز نیستند. آنها بیان ابهام آمیز در خواست همانند شدن با عام... و همزمان پایبند ماندن به خاص و اختراع مجدد تفاوتهایند. ناسیونالیسم امروز در واقع عام گرایی از راه خاص گرایی و خاص گرایی از راه عام گرایی است (7- 166 ,1984 ,Wallerstein).

مشخصه جوامع امروزی آنقدر که با واقعیت مشارکت در عام شدن مشخص میشود با آنچه این جوامع در آن مشترکند یا با ساختارشان از حیث انطباق با الزامات روشن و معمول مشخص نمیشوند.... نیاز و حتا فوریت «رجوع به عام» هیچگاه به اندازه زمان ما با چنین حدتی حس نشده است...

فرایند نوسازی... فراخوان نبردی است که جوامع محبوس در امکانات و شرایط خاص را برای ورود به مشارکت در عام و گفتگو به معارضه میطلبد... (21 :1987 ,Bourricaud).
گوناگونی درست مثل نوستالژی همان نیست که در اصل بوده است و محبوس کردن جانها در واگنهای مجزا برای اینکه انرژی اخلاقی آزاد کنند رؤیایی رمانتیک (البته نه خالی از خطر) بیش نیست. مسائل اخلاقی ناشی از گوناگونی فرهنگی که پیش از این... در میان جوامع بر میخاست. اکنون به طور فزاینده ای در درون مرز یک جامعه برمی خیزد... آن زمان که شهر آمریکایی مدل اصلی چندپارگی فرهنگی و آشفتگی قومی بود دیگر سپری شده است (115-114 :1986 ,Geertz). چنان که اشاره کردم، برای درک فرایند جهانی شدن و پیامدهای آن در زمان حاضر باید رابطه عام و خاص را در مرکز توجه قرار داد. در اینجا من این موضوع را با تفصیل بیشتر بررسی میکنم و مکاشفه ای در فرهنگ و فرهنگ های جهانی را به پیش می برم. در سالهای اخیر در باره عام بودگی و عام گرایی مطالب زیادی نوشته شده است. این مفاهیم از یک سو دچار بدبینی جامعه گرایانه است، که عموما با هر سخنی در باره وجود مجموعه ای از اخلاقیات عام ابراز مخالفت می کنند، از سوی دیگر نظریه پردازان پساساختارگرا و پسا تجددگرا نیز آن را رد می کنند. چنین ایرادی از وجوه مهم نقد اصالت شالوده است. در همین حال در مورد خاص بودگی و خاص گرایی، تفاوت و محلی بودن و جماعت نیز مطالب زیادی به رشته تحریر درآمده است. یکی از دلمشغولی های فصل حاضر آشتی دادن این رشته از علائق است که معمولا در برابر یکدیگر قرار داده میشوند. "
مفهوم هویت نیز مثل مفاهیم فرهنگ، جهانی شدن و نظام جهانی مفهوم مناقشه برانگیزی است  در جهانی که به طور فزاینده ای در هم فشرده می شود و در واقع به صورت یک کل واحد شناخته می شود، در جهانی که اجزای «موثق» آن یعنی جوامع ملی و نظام روابط بین الملل هرروز بیشتر در معرض الزامات درونی و بیرونی تکثر فرهنگی یا به سخن (نارسای) دیگر در معرض تعدد قومی قرار می گیرند، طبیعتا مسئله تشخیص هویت خودی و غیرخودی، چه فردی و چه جمعی، هر روز پیچیده تر و دشوارتر می شود.
همایشی که تحریر نخستین این فصل در آن ارائه شد، روی سه اصطلاح کلیدی متمرکز بود: فرهنگ، جهانی شدن و نظام جهانی. هر یک از اینها مفاهیمی مسئله دار و مناقشه انگیزند و به نظر من بد نیست غیر از مسائل مربوط به استفاده جداگانه از آنها مسائل مربوط به کاربرد آنها به عنوان اجزای یک مجموعه تحلیلی نیز بررسی شوند. منطق چنین ملاحظه ای تا حدی در عنوان فرعی همایش ملحوظ شده است. «وضعیت معاصر بازنمایی هویت» به این اشاره میکند که در زمان حاضر به هویت باید با توجه به در وضعیت متفاوت بپردازیم: نخست، واکنش فرهنگی به فرایندهایی که می توانند از حیث دامنه و اهمیت جهانی باشند؛ دوم، واحدی که به عنوان نظام جهانی شناخته شده است. این نحوه طرح موضوع نیازمند تمرکز بر حوزه خاصی از مطالعه است و من گرچه خودم را بی چون و چرا تسلیم آن نمی کنم، اما آن را به عنوان دستورالعملی برای بحثی نظری به خاطر می سپارم.

بحثم را از یک طرازبندی کلی در مورد مسئله عام گرایی و خاص گرایی، که نقل قولهای آغاز این فصل توجه خواننده را به آن جلب کرد، شروع می کنم و بعد تأملی خواهم داشت در باره مسئله جنسیت و جهانی شدن. در آخر نیز بحثی میکنم در باره مأخذ تئوری های اجتماعی از حیث تحلیل پیچیدگی مسئله جهانی با تمرکز خاص بر مفهوم فرهنگ. بخش مهمی از این کار متضمن تلاش برای کاستن از بار مفهوم فرهنگ است که در دوره اخیر در پژوهشهایی که تحت عنوان پساساختارگرایی و پسا تجددگرایی و به ویژه جریان مطالعات فرهنگی صورت گرفته است، این مفهوم را در برگیرنده همه چیز و همه چیز را مصداق فرهنگ فرض کرده است.

مفهوم هویت نیز مثل مفاهیم فرهنگ، جهانی شدن و نظام جهانی مفهوم مناقشه برانگیزی است (1980 ,Robertson)  در جهانی که به طور فزاینده ای در هم فشرده می شود و در واقع به صورت یک کل واحد شناخته می شود، در جهانی که اجزای «موثق» آن یعنی جوامع ملی و نظام روابط بین الملل هرروز بیشتر در معرض الزامات درونی و بیرونی تکثر فرهنگی یا به سخن (نارسای) دیگر در معرض تعدد قومی قرار می گیرند، طبیعتا مسئله تشخیص هویت خودی و غیرخودی، چه فردی و چه جمعی، هر روز پیچیده تر و دشوارتر می شود.

   بیشتر بخوانید :    جهانی شدن از منظر تهدیدها و فرصت ها

آنچه را که برنارد مک گرین (X :1989) «پارادایم موثق در توضیح و تفسیر تفاوت های دیگر بودگی» می خواند سخت دستخوش تحول کیفی شده است و اینک فرهنگ شالوده توضیح خود و «غیرخود» قرار گرفته است. مک گرین در کتاب خود موضوع «تاریخ تحول انگاره های مربوط به تفاوت طی قرن شانزدهم تا اوایل قرن بیستم» را (تقریبا منحصرا در غرب) بررسی کرده است. بنا بر نظر مک گرین تفسیر دیگر بودن تحولاتی را طی کرده است؛ مثلا در قرن شانزدهم «برای اروپاییان پایه غیر بودن عدم تعلق به دین مسیح بود؛ در قرن هجدهم متناسب با اندیشه روشنگری دیگر بودن به جاهل بودن تعبیر شد؛ در قرن نوزدهم زمان (تاریخ) ممیز خودی و غیرخودی در اروپا دانسته شد و سرانجام در قرن بیستم فرهنگ در این کار به خدمت گرفته شد». اهمیت این رویکرد این است که در مورد چگونگی ساخته شدن بازنمای هویت به پارادایم تمدنی توجه شده است. با این حال در این بررسی به تفسیری که شرق و سایر تمدنها از «غرب» داشته اند، پرداخته نشده است و بسیاری به آنچه که بنیامین نلسون رویارویی تمدنی خوانده است، توجه نکرده اند. این بررسی همچنین به موضوع مهم و معاصر مربوط به ظهور «پارادایم موثق» جهانی یا پارادایم رقابت بین المللی در توضیح غیرخودی توجه نکرده است در حالی که خود مک گرین از این جریان بی اطلاع نیست و این مسائل را در نقدش از رشته انسان شناسی از نظر نینداخته است.

با وجود اینکه هویت فردی و جمعی اساسا برساخته میشود (مسلما نه فارغ از برخی الزامات و اصول انتسابی)، در هر دوره ای از زمان و محدوده ای از مکان شیوه هایی به صورت شیوه غالب، اما نه شیوه اجماعی برای برساختن هویت رایج می شود. همراه با درهم فشرده شدن و یگانه شدن جهان مبانی برساخته شدن هویت به نحو فزاینده، اما به شکل مسئلہ انگیزی، «وجوه مشترکی» میگیرد، حتا اگر هم در همان حال محل تصادم باشد. این است که مثلا در برنامه های آموزشی مبتنی بر تکثر فرهنگی جدالی مستمر برای طرح دعاوی هویتی جریان دارد، اما یکی از شرایط پیشبرد چنین برنامه هایی وجود چیزی شبیه یک مبانی مشترک برای بازنمایی هویت (یعنی یک اساس پیش منازعه برای طرح منازعه) است. البته این موضوع تا حدودی با موضوعی که بک و گیدنز از «حیث جامعة ریسک» مطرح کرده اند، متفاوت است .
مفهوم اخیر را چنین تعریف می کند: «زندگی با موضعی حساب شده در قبال امکانات گسترده برای عمل (چه مثبت و چه منفی) که فرد یا جهان در حیات اجتماعی معاصر با آن روبرو است». من نیز در باره وجه بازاندیشانه و پر از گزینش زندگی معاصر به ویژه در باره موضوع دین و در پرتوی مدلهای اقتصادی» انتخاب بحث کرده ام (19926 ,Robertson) اما آسیب شناسی روندهایی که گیدنز «تجدد علیا» میخواند به خودی خود با موضوع مبانی فرهنگی «ساختن هویت» مربوط نمیشود.

ادامه دارد..
 
منبع:
جهانی شدن (تئوری اجتماعی وفرهنگ جهانی) ، رونالد رابرتسون ، ترجمه کمال پولادی، نشر ثالث چاپ چهارم (1393)

   بیشتر بخوانید :
   جهانی شدن و گفتمان‌ها‌ی هویت ملی
   جستاری نظری پیرامون جهانی شدن
   جهانی شدن از منظر تهدیدها و فرصت ها
   اقتصادهای پندارینِ جهانی شدن

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.