دوگانگی تعریف مفهوم سیاسی ناسیونالیسم

پایگاه اجتماعی، سیاسی و طبقاتی ناسیونالیسم نژادی، طبقه وابسته به استعمار و بخشی از روشنفکران طبقات و اقشار متوسط و مرفه است. این ناسیونالیسم با ناسیونالیسم ضد استعماری که خواهان طرد نفوذ و سلطه خارجیان استعمارگر از جامعه مستعمراتی و استقرار حاکمیت و مالکیت اکثریت مردم بر همه منابع اقتصادی جامعه می باشد کاملا در تضاد قرار دارد.
شنبه، 8 دی 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دوگانگی تعریف مفهوم سیاسی ناسیونالیسم
ناسیونالیسم در جوامع مستعمراتی مفهوم دوگانگی دارد
 
چکیده:
پایگاه اجتماعی، سیاسی و طبقاتی ناسیونالیسم نژادی، طبقه وابسته به استعمار و بخشی از روشنفکران طبقات و اقشار متوسط و مرفه است. این ناسیونالیسم با ناسیونالیسم ضد استعماری که خواهان طرد نفوذ و سلطه خارجیان استعمارگر از جامعه مستعمراتی و استقرار حاکمیت و مالکیت اکثریت مردم بر همه منابع اقتصادی جامعه می باشد کاملا در تضاد قرار دارد.
 
تعداد کلمات: 1525 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه
 
دوگانگی تعریف مفهوم سیاسی ناسیونالیسم
نویسنده: شاپور رواسانی
 
در بررسی مسئله ناسیونالیسم در جوامع مستعمراتی باید به دوگانگی تعریف این مفهوم سیاسی در این جوامع نیز توجه نمود. ناسیونالیسم نژادی بر فرضیه های نژادی متکی است و بخشی از فرهنگ استعماری را می سازد و چه در داخل یک جامعه مستعمراتی و چه در روابط جوامع مستعمراتی با یکدیگر موجب بروز خصومتها و جنگها می گردد. چنین ناسیونالیسمی پایه گذار پان بازیها و پانسازیها در سرزمینهای مستعمراتی بازار ساز برای اسلحه و تشدیدکننده وابستگی جوامع مستعمراتی از دول و انحصارات سرمایه داری استعماری است. پایگاه اجتماعی، سیاسی و طبقاتی ناسیونالیسم نژادی، طبقه وابسته به استعمار و بخشی از روشنفکران طبقات و اقشار متوسط و مرفه است. این ناسیونالیسم با ناسیونالیسم ضد استعماری که خواهان طرد نفوذ و سلطه خارجیان استعمارگر از جامعه مستعمراتی و استقرار حاکمیت و مالکیت اکثریت مردم بر همه منابع اقتصادی جامعه می باشد کاملا در تضاد قرار دارد.
 فقر عامه، و فقر توده های وسیع زحمتکشان تهیدست در جوامع مستعمراتی، نه مشیت الهی، نه حکم سرنوشت، نه حادثه طبیعی، بلکه پدیدهای ناشی از سلطه شیوه تولید مستعمراتی در این سرزمینهاست و تا زمانی که شیوه تولید مستعمراتی از بیخ و بن برنیفتد فقر در چنین جوامعی وجود خواهد داشت.
ناسیونالیسم ضد استعماری واکنش ستمهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی استعمار سرمایه داری در جوامع مستعمراتی است و توده های محروم و استثمار شده در شهر و ده - طبقه زحمتکشان تهیدست - پایگاه اجتماعی آن می باشند.
 
همچون فرضیه های نژادی که محصول تحریف در زیست شناسی و جعل در بررسیهای تاریخی و اجتماعی است و ربطی با علوم و جامعه شناسی ندارد، خرافات دینی و مذهبی نیز که براساس تحریف متون، تاریخ ادیان، جعل و ارائه تفاسیر و تعابیر سودجویانه طبقاتی به جوامع انسانی عرضه میگردد . و ما این مجموعه را شبه دین مینامیم - در حقیقت و عمل ربطی با ماهیت و ذات الهی، متعالی و اخلاقی ادیان حقه ندارد و مانند فرضیه های نژادی، بخشی از فرهنگ استعماری را تشکیل می دهد.
 
همچنان که در ترویج و تبلیغ فرضیه های نژادی، طبقات حاکم وابسته به استعمار در جوامع مستعمراتی و دول و انحصارات استعماری منافع مشترک دارند، در تبلیغ و ترویج خرافات و تحریف تعلیمات و تاریخ ادیان نیز هماهنگی، موافقت و اشتراک منافع اساسی و اصولی میان استثمارگران داخلی و استعمارگران خارجی وجود دارد. آمیختگی فرضیه های نژادی با جعلیات تاریخی و دینی، و بر این اساس در تعارض و در مقابل هم قرار دادن آن دو در بسیاری از جوامع مستعمراتی می توان نشان داد. بر حسب داده های تاریخی و شرایط اجتماعی در یک مستعمره معین، استراتژی و تاکتیک استثمار و استعمارگران در چگونگی و وسعت به کار بردن خرافات و جعلیات به جای دین و در ضدیت قرار دادن آن با فرهنگ و جنبشهای مردمی تعیین می شود. کاربرد شبه دین در جهت حفظ منافع طبقاتی را هم در جوامع سرمایه داری استعماری و هم در جوامع مستعمراتی می توان نشان داد. در این مورد نیز جنبه های خارجی و داخلی فرهنگ استعماری یکدیگر را تکمیل و تأیید میکند. در درون جوامع کلنیالیستی و سپس سرمایه داری استعماری هدف طبقات حاکم از ترویج و تبلیغ شبه دین نه فقط مشروع جلوه دادن سلطه طبقات حاکم و تثبیت انقیاد و استثمار طبقات محروم می باشد بلکه از شبه دین در جهت تهییج عامه مردم برای شرکت در جنگهای غارتگرانه استفاده می شد. تحت شرایط شیوه تولید سرمایه داری و مستعمراتی، وظیفه شبه دین که به وسیله کارگزاران و رهبران اکثر سازمانهای دینی در جوامع سرمایه داری استعماری و مستعمرات تبلیغ می شود، حفظ آرامش طبقاتی و پرده افکندن بر جنایات و غارتگریهای استثماری - استعماری بوده و هست. در این جوامع کوشش میشود با تلفیق و ترکیب فرضیه های نژادی با جعلیات و خرافات دینی، پشتوانه اخلاقی و معنوی برای غارتهای استعماری - استثماری در جامعه ایجاد شود و تضادی که میان ادعاهای اخلاقی و اعمال جنایی دول و انحصارات سرمایه داری انحصاری وجود دارد آشکار نگردد. در جوامع سرمایه داری استعماری و بخش عمده ای از جوامع مستعمراتی، رهبران اغلب سازمانهای دینی همگام و هم کاسه دول استعماری و انحصارات بزرگ ملی و بین المللی اند.

   بیشتر بخوانید :سرمایه گذاری بر روی خودتان

درباره نقش شبه دین و سازمانهای دینی در جوامع کلنیالیستی و امپریالیستی و شرکت آنها در غارت گروههای انسانی در سرزمینهای مستعمراتی مطالب فراوانی انتشار یافته و در این مختصر نمی توان بدان پرداخت.
 
برای طبقه حاکم وابسته به استعمار در جوامع مستعمراتی که در آن افراد و گروههایی از اقشار و طبقات مختلف اجتماعی وجود دارند، شبه دین ابزاری برای سلطه حکومتی ادامه غارتگریها و مشروع و بحق جلوه دادن حکومت و غارت و در صورت لزوم بهره برداری از احساسات پاک و اعتقادات بی شائبه دینی و مذهبی زحمتکشان تهیدست برای مبارزه با رقبا یا مخالفان حکومتی یا نیروهای مترقی ضد استثماری و ضد استعماری است؛ چه این نیروهای اجتماعی خود از پیروان معتقد و صمیمی ادیان و مذاهب باشند یا نباشند. در طول تاریخ، جان کلام و محتوای اصلی مجموعه خرافات و جعلیات شبه دین که به نام دین از جانب طبقات استثمار و استعمارگر ترویج و تبلیغ شده حفظ نظام استثماری طبقاتی بوده است. این طبقات در تمام جوامع و در طول تاریخ در حالی که خود هیچگاه پایبند اعتقادات دینی و تعالیم عالیة اخلاقی پیامبران و پیروان از آنان در زمینه احترام به حق حیات انسانها، رعایت امانت و حفظ حقوق ضعفا و فقرا و مساوات و عدالت نبوده اند همیشه کوشش کرده اند با توجه به شرایط مادی و معنوی زمان و مکان و سطح فرهنگ توده ها با ترفندهای سیاسی و فرهنگی، به جانبداری از محرومان، حفظ مبانی دینی و ... تظاهر کنند و ظاهر خود را نیز در همین رابطه آراسته و پیراسته اند؛ اما در همان حال خود، خانواده، بستگان و دوستانشان از زراندوزی به حساب مردم فقیر و محروم خسته نشده اند.
 
در چارچوب فرهنگ استعماری، تاریخ اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و مذهبی جوامع مستعمراتی به همان صورت که برای اثبات فرضیه های نژادی تحریف و جعل می گردد، با تحریف و جعل در اثبات خرافات و تصورات بی پایه شبه دین نیز مورد بهره برداری قرار میگیرد. همچنین در مورد ترویج و تبلیغ شبه دین فرهنگ استعماری مانند ترویج و تبلیغ فرضیه های نژادی بر «گذشته» و «گذشته ها، تکیه دارد، وقایع تاریخی را بر حسب تمایلات طبقاتی خود تفسیر و تعبیر می کند و بدین ترتیب عمدا فضایی فرهنگی برای جامعه مستعمراتی ایجاد می شود که در آن به گذشته بیش از حال و آینده اهمیت داده می شود. بر اثر این ترفند بسیار زیرکانه طبقات حاکم جامعه، کشور مستعمره از درک مسائل و مشکلات حال، علل بروز فقط اقتصادی و فرهنگی در جامعه و طرح زندگی آینده به خصوص از نظر اقتصادی عاجز می ماند. حداکثر این که بررسی حال و آینده از ذکر یک سلسله کلیات در زمینه های سیاسی و فرهنگی و پراکنده گویی در باب نظام اقتصادی و مسائل طبقاتی تجاوز نمی کند.
 همچون فرضیه های نژادی که محصول تحریف در زیست شناسی و جعل در بررسیهای تاریخی و اجتماعی است و ربطی با علوم و جامعه شناسی ندارد، خرافات دینی و مذهبی نیز که براساس تحریف متون، تاریخ ادیان، جعل و ارائه تفاسیر و تعابیر سودجویانه طبقاتی به جوامع انسانی عرضه میگردد . و ما این مجموعه را شبه دین مینامیم - در حقیقت و عمل ربطی با ماهیت و ذات الهی، متعالی و اخلاقی ادیان حقه ندارد و مانند فرضیه های نژادی، بخشی از فرهنگ استعماری را تشکیل می دهد.
توسعه خرافات دینی در میان توده های وسیع محرومان برای جلوگیری از بسیج اراده آگاه آنان در جهت مبارزه با ظلم و فقر طبقاتی و راضی کردن آنان به تحمل فقر اقتصادی درحالیکه طبقات حاکم چه در جوامع سرمایه داری و چه در مستعمرات خود در ناز و نعمت به سر می برند از جمله شیوه های عادی و تکراری فرهنگ استعماری است.
 
در ترویج جهل و افسون تفاهم و همکاری صمیمانه و کاملی میان محافل سرمایه داری استعماری و طبقات وابسته به استعمار در مستعمرات وجود دارد. این تفاهم را می توان در برنامه ها، نحوه کار و فعالیت سازمانهای فرهنگی بین المللی نیز نشان داد. در همه جوامع مستعمراتی، طبقات حاکم استثمارگر برای حفظ منافع طبقاتی خود و منافع مشترک با استعمارگران میکوشند به کمک شبه دین، در انکار جوهر و ذات عدالت خواهانه ادیان حقه از نیروی توده های وسیع زحمتکشان که تحت سلطه اقتصادی زندگی کرده و گرفتار بندهای جهل و افسون طبقه حاکم وابسته به استعمارند علیه نیروهای مترقی اجتماعی که چه با دفاع از ماهیت متعالی و اخلاقی ادیان و چه با تشریح نظریات اجتماعی می کوشند توده های فقیر و محروم مستعمرات را به حقوق اقتصادی فرهنگی و سیاسی خود آگاه نمایند و برای این منظور توجه محرومان را به مسائل طبقاتی جلب می نمایند تا طبقه زحمتکشان تهیدست بتوانند از حق حیات خود دفاع کند، استفاده میکنند.
 
فقر عامه، و فقر توده های وسیع زحمتکشان تهیدست در جوامع مستعمراتی، نه مشیت الهی، نه حکم سرنوشت، نه حادثه طبیعی، بلکه پدیدهای ناشی از سلطه شیوه تولید مستعمراتی در این سرزمینهاست و تا زمانی که شیوه تولید مستعمراتی از بیخ و بن برنیفتد فقر در چنین جوامعی وجود خواهد داشت.
 
محافل سرمایه داری استعماری و طبقه حاکم وابسته به استعمار در چارچوب فرهنگ استعماری، می کوشند مسئله فقر توده های وسیع مردم مستعمرات را با دادن صدقه و خیرات و تشکیل سازمانهای خیریه ملی و بین المللی و... حل کنند تا علت یا علل واقعی فقر مطرح نگردد، زیرا اگر محرومان در جوامع مستعمراتی به علل فقر خود پی ببرند سقوط شیوه تولید مستعمراتی و بازگشت مالکیت و حاکمیت در اقتصاد جامعه به زحمتکشان تهیدست که مالک اصلی خانه و کاشانه اند، قطعی و حتمی خواهد بود.
 
منبع:
مفاهیم اجتماعی در جوامع مستعمراتی(مجموعه مقالات سیاسی- اقتصادی) ، شاپور رواسانی ، طهران: امیر کبیر، چاپ اول (1386)

   بیشتر بخوانید :
  مسئله ملی و ملت گرایی در ایران
  ملی کیست و نهضت ملی چیست؟
  چگونه مردم فقیر می‌شوند؟

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.