مخالفان علم دینی و رویکردها
تحقق، ضرورت و امکان علم دینی هرچند از ضرورت های لازم امروزین جامعه ی اسلامی می باشد ولی با انکار ها و مخالفت های مختلفی مواجه شده است. در این بخش ادله برخی مخالفین امکان و تحقق علم دینی طرح می شود.
مخالفان
علم دینی به دو دسته تقسیم می شوند، برخی معتقدند علم به نحو کلی در علوم طبیعی و علوم انسانی دینی و غیردینی ندارد، اما دیدگاه جنبه های تکنولوژیک علوم را از علوم طبیعی و علوم انسانی تفکیک کرده و با وجود پذیرش اینکه تکنولوژی اسلامی و غیراسلامی دارد، علوم پایه را در علوم طبیعی و انسانی را حقیقتی خنثی می داند. منکران علم دینی عموما دارای رویکرد غرب گرایی بوده و علم مدرن را کامل قبول دارند.
این گروه اغلب دغدغه فلسفی نداشته و به این علوم می پردازند، اما برخی جهت دفع ایده علم دینی با رویکردی فلسفی پرداخته اند و مقالات یا سخنرانی هایی داشته اند که چهار مقاله «ملاحظاتی نقادانه درباره دو مفهوم علم بومی و علم دینی»، «پیش فرضهای بازسازی اسلامی علوم انسانی»، «بررسی امکان وجود علم بومی» و «تأملاتی چند در باب امکان و ضرورت اسلامی شدن دانشگاه» در میان این مکتوبات شاخص تر است.
این انتقادها شامل دو دسته می شود، دسته اول نقد بر انگیزه های طرفداران علم دینی است و دسته دوم تبیین این مدعاست که علم دینی ممکن و مطلوب نیست. در بررسی که از آراء مخالفان علم دینی داشته ایم آنان در دسته اول انتقادات خود چهار انگیزه را به طرفداران علم دینی نسبت داده و این چهار انگیزه را نقد کرده اند. هم چنین در دسته دوم چهار تبیین در نقد امکان و مطلوبیت علم دینی از آراء آنان استفاده شده است. این تبیینها مختلف بوده و بر اساس گستره شمول تبیین می تواند سطحی از علم دینی را انکار کند. تبیین اول به صورت حداکثری امکان علم دینی را در سه سطح موضوع، هدف و روش انکار می کند، اما در تبیین دوم امکان علم دینی در حوزه موضوع یابی پذیرفته می شود و در تبیین چهارم با تفکیکی تکنولوژی از علم امکان علم دینی در وجوه تکنولوژیک علوم طبیعی و علوم انسانی پذیرفته می شود. یکی از تبیینها نیز تلاش می کند، علم دینی را از طریق نقد پیش فرضهای آن منکر شود. سطح ادله در این تبیینها متفاوت است، برخی کمتر و برخی بیشتر از مباحث فلسفه علم و دین شناسی بهره برده اند.
رویکرد اول، انکار انگیزه های علم دینی
منکران علم دینی چهار انگیزه را به طرفداران علم دینی نسبت داده اند و می گویند طرفدار علم دینی به جهت یکی از این انگیزه های چهارگانه به سمت علم دینی رفته اند. این میل یکجا مطرح نشده است، اما جمع بندی نظر منکران انتساب این چهار انگیزه به طرفداران این أنها ابتدا توضیح داده اند که طرفداران علم دینی چه انگیزه ای داشته اند که به طرح علم در پرداخته اند، سپس آنها را نقد کرده اند.
پیش از ورورد به نظر و نقد آن یک نکته کلی را باید توجه داشت، ما در بحث علم دینی یا در هر بحث دیگری، نقد انگیزه دلیل بر نادرستی مدعا نمی شود، درستی یا نادرستی یک نظریه رابطه منطقی با حسن یا قبح انگیزه طرفداری از یک نظریه ندارد. ممکن است کسی به خاطر انگیزه ای ناصواب از نظری صحیح پیروی کند، از قبح فاعلی نمی توان قبح فعلی را نتیجه گرفت و از حسن فاعلى هم نمی شود حسن فعلی را نتیجه گرفت. حال فرض کنیم این چهار انگیزه هم دارای اشکال باشد، نظریه طرد نمی شود. علاوه بر اینکه این چهار انگیزه هم به درستی ذکر نشده است.
انگیزه های نسبت داده شده
انگیزه هایی که منکران علم دینی به طرفداران علم دینی نسبت می دهند چهار انگیزه است:
ایمان و عشق به دین: مخالفین ایمان و عشق قوی به دین و مکتب را اولین انگیزه طرح علم دینی میدانند. این علاقه و عشق و ایمان قوی به مکتب و دین باعث شده که هرگاه بین علم و دین یا عقل و دین تعارضی پیدا بشود علم و عقل را نثار مکتب کنند. علم و عقل را قربانی کنند برای دین. به همین خاطر به سراغ علم دینی رفتند. در اینجا طرح علم دینی برای قربانی کردن و ابطال علم متعارض با دین مطرح شده است.
لزوم همنشینی و ایجاد انسجام حقایق: بنابر اینکه دو حق نمی تواند با هم تعارض پیدا کند و اگر علم، حق است و دین هم حق است، نباید این دو با هم تعارض پیدا کنند، باید انسجام بین شان برقرار باشد از این جهت دومین انگیزه طرفداران علم دینی ایجاد انسجام و هماهنگی میان علم و دین است. در اینجا هدف انکار و قربانی کردن نیست، بلکه ایجاد انسجام است.
اعتقاد به جامعیت دین: انگیزه سومی که مطرح شده است، اعتقاد به جامعیت دین از سوی طرفداران علم دینی دانسته شده است. منتقدین معتقدند جامع دانستن مکتب و دین باعث شده که طرفداران برای استخراج همه علوم از مکتب و دین تلاش کنند و اقتضای اعتقاد به جامعیت دین را امکان تولید علم دینی و امکان پاسخگویی به همه پرسشهای علمی بدانند.
واکنش به مسأله انحطاط و عقب ماندگی: آخرین انگیزه ای است که منکران علم دینی به طرفداران علم دینی نسبت می دهند این است که متدینان و دغدغه مندان دینی متوجه شدند که تمدن اسلامی آسیب دیده و توسط تمدن غرب به حاشیه رانده شده است. وقتی مسلمانان متوجه انحطاط شدند و عقب ماندگی خود را یافتند و پیشرفت تمدن غرب را کشف کردند، به فکر طرح علم دینی افتادند و علم دینی واکنشی برای حل مساله انحطاط و عقب ماندگی است، تا دوباره تمدن اسلامی گذشته را احیا کنند.
تحقق، ضرورت و امکان علم دینی هرچند از ضرورت های لازم امروزین جامعه ی اسلامی می باشد ولی با انکار ها و مخالفت های مختلفی مواجه شده است. در این بخش ادله برخی مخالفین امکان و تحقق علم دینی طرح می شود.
مخالفان
علم دینی به دو دسته تقسیم می شوند، برخی معتقدند علم به نحو کلی در علوم طبیعی و علوم انسانی دینی و غیردینی ندارد، اما دیدگاه جنبه های تکنولوژیک علوم را از علوم طبیعی و علوم انسانی تفکیک کرده و با وجود پذیرش اینکه تکنولوژی اسلامی و غیراسلامی دارد، علوم پایه را در علوم طبیعی و انسانی را حقیقتی خنثی می داند. منکران علم دینی عموما دارای رویکرد غرب گرایی بوده و علم مدرن را کامل قبول دارند.
این گروه اغلب دغدغه فلسفی نداشته و به این علوم می پردازند، اما برخی جهت دفع ایده علم دینی با رویکردی فلسفی پرداخته اند و مقالات یا سخنرانی هایی داشته اند که چهار مقاله «ملاحظاتی نقادانه درباره دو مفهوم علم بومی و علم دینی»، «پیش فرضهای بازسازی اسلامی علوم انسانی»، «بررسی امکان وجود علم بومی» و «تأملاتی چند در باب امکان و ضرورت اسلامی شدن دانشگاه» در میان این مکتوبات شاخص تر است.
این انتقادها شامل دو دسته می شود، دسته اول نقد بر انگیزه های طرفداران علم دینی است و دسته دوم تبیین این مدعاست که علم دینی ممکن و مطلوب نیست. در بررسی که از آراء مخالفان علم دینی داشته ایم آنان در دسته اول انتقادات خود چهار انگیزه را به طرفداران علم دینی نسبت داده و این چهار انگیزه را نقد کرده اند. هم چنین در دسته دوم چهار تبیین در نقد امکان و مطلوبیت علم دینی از آراء آنان استفاده شده است. این تبیینها مختلف بوده و بر اساس گستره شمول تبیین می تواند سطحی از علم دینی را انکار کند. تبیین اول به صورت حداکثری امکان علم دینی را در سه سطح موضوع، هدف و روش انکار می کند، اما در تبیین دوم امکان علم دینی در حوزه موضوع یابی پذیرفته می شود و در تبیین چهارم با تفکیکی تکنولوژی از علم امکان علم دینی در وجوه تکنولوژیک علوم طبیعی و علوم انسانی پذیرفته می شود. یکی از تبیینها نیز تلاش می کند، علم دینی را از طریق نقد پیش فرضهای آن منکر شود. سطح ادله در این تبیینها متفاوت است، برخی کمتر و برخی بیشتر از مباحث فلسفه علم و دین شناسی بهره برده اند.
رویکرد اول، انکار انگیزه های علم دینی
منکران علم دینی چهار انگیزه را به طرفداران علم دینی نسبت داده اند و می گویند طرفدار علم دینی به جهت یکی از این انگیزه های چهارگانه به سمت علم دینی رفته اند. این میل یکجا مطرح نشده است، اما جمع بندی نظر منکران انتساب این چهار انگیزه به طرفداران این أنها ابتدا توضیح داده اند که طرفداران علم دینی چه انگیزه ای داشته اند که به طرح علم در پرداخته اند، سپس آنها را نقد کرده اند.
پیش از ورورد به نظر و نقد آن یک نکته کلی را باید توجه داشت، ما در بحث علم دینی یا در هر بحث دیگری، نقد انگیزه دلیل بر نادرستی مدعا نمی شود، درستی یا نادرستی یک نظریه رابطه منطقی با حسن یا قبح انگیزه طرفداری از یک نظریه ندارد. ممکن است کسی به خاطر انگیزه ای ناصواب از نظری صحیح پیروی کند، از قبح فاعلی نمی توان قبح فعلی را نتیجه گرفت و از حسن فاعلى هم نمی شود حسن فعلی را نتیجه گرفت. حال فرض کنیم این چهار انگیزه هم دارای اشکال باشد، نظریه طرد نمی شود. علاوه بر اینکه این چهار انگیزه هم به درستی ذکر نشده است.
انگیزه های نسبت داده شده
انگیزه هایی که منکران علم دینی به طرفداران علم دینی نسبت می دهند چهار انگیزه است:
ایمان و عشق به دین: مخالفین ایمان و عشق قوی به دین و مکتب را اولین انگیزه طرح علم دینی میدانند. این علاقه و عشق و ایمان قوی به مکتب و دین باعث شده که هرگاه بین علم و دین یا عقل و دین تعارضی پیدا بشود علم و عقل را نثار مکتب کنند. علم و عقل را قربانی کنند برای دین. به همین خاطر به سراغ علم دینی رفتند. در اینجا طرح علم دینی برای قربانی کردن و ابطال علم متعارض با دین مطرح شده است.
لزوم همنشینی و ایجاد انسجام حقایق: بنابر اینکه دو حق نمی تواند با هم تعارض پیدا کند و اگر علم، حق است و دین هم حق است، نباید این دو با هم تعارض پیدا کنند، باید انسجام بین شان برقرار باشد از این جهت دومین انگیزه طرفداران علم دینی ایجاد انسجام و هماهنگی میان علم و دین است. در اینجا هدف انکار و قربانی کردن نیست، بلکه ایجاد انسجام است.
اعتقاد به جامعیت دین: انگیزه سومی که مطرح شده است، اعتقاد به جامعیت دین از سوی طرفداران علم دینی دانسته شده است. منتقدین معتقدند جامع دانستن مکتب و دین باعث شده که طرفداران برای استخراج همه علوم از مکتب و دین تلاش کنند و اقتضای اعتقاد به جامعیت دین را امکان تولید علم دینی و امکان پاسخگویی به همه پرسشهای علمی بدانند.
واکنش به مسأله انحطاط و عقب ماندگی: آخرین انگیزه ای است که منکران علم دینی به طرفداران علم دینی نسبت می دهند این است که متدینان و دغدغه مندان دینی متوجه شدند که تمدن اسلامی آسیب دیده و توسط تمدن غرب به حاشیه رانده شده است. وقتی مسلمانان متوجه انحطاط شدند و عقب ماندگی خود را یافتند و پیشرفت تمدن غرب را کشف کردند، به فکر طرح علم دینی افتادند و علم دینی واکنشی برای حل مساله انحطاط و عقب ماندگی است، تا دوباره تمدن اسلامی گذشته را احیا کنند.
نویسنده: محمدصادق ذوقی
منبع: کتاب تولید و تکوین علوم انسانی اسلامی