زمینه‌ها و عوامل تزلزل خانواده

بی توجهی پدر و مادر به ایفای نقش خود در برابر فرزندان، باعث میشود آنها نیز در برابر همسر و فرزندان خویش، روحیهای سرد و بی توجه به نمایش گذارند، کاری به کار همدیگر نداشته باشند، نه به خوشی یکدیگر بیندیشند و نه به غم یکدیگر توجه کنند.
جمعه، 6 ارديبهشت 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زمینه‌ها و عوامل تزلزل خانواده
ابتدا لازم است عوامل تزلزل در خانواده شناسایی، و برای از بین بردن آن چاره ای اندیشیده شود. ما باید عوامل تزلزل را حذف کنیم یا آن را به حداقل کاهش دهیم. اصلی ترین دلایل را باید در شکسته شدن ازدواجهای سنتی، کاهش نظارت خانواده بر ازدواج فرزندان، آشنایی اولیه و ظاهری به صورت مستقیم میان دختر و پسر قبل از آشنایی با وضعیت خانوادگی، انس و وابستگی دختر و پسر پیش از تحقیق، بی ثباتی در شاخص های انتخاب همسر، نامتناسب بودن شاخصها با نیازهای واقعی افراد در ازدواج، لجاجت و رقابت ناسالم همسران و ناآشنایی با تفاوت های فردی، و همچنین تفاوتهای دختر و پسر جست وجو کرد.از جمله بسترهای پدیدآورنده تزلزل در خانواده را میتوان باورها و تفکرات زن و مرد درانتخاب همسر، حالتهای منفی پس از ازدواج و بیسیاستی پدر و مادر در امور زندگی مشترک دانست، که به مواردی از آن اشاره می کنیم:
 خانواده‌ها باید خود را به طور مستقیم با ازدواج فرزندان درگیر کنند. آنها باید بستر لازم برای آشنایی آنها، تغذیه فکری برای انتخاب صحیح، بررسی و اولویت بندی شاخص‌های ازدواج و تحقیق برای دستیابی به ازدواج مناسب را برای آنان فراهم سازند و اجازه ندهند قبل از اینکه پختگی لازم برای انتخاب پدید آید
وادادگی و نظارت ضعیف خانواده‌ها
پدر و مادر درباره همه کارهای فرزندان باید احساس مسئولیت کنند و هیچ کاری را بینظارت نگذارند. در مواردی، خودشان باید به صحنه اجرا بیایند و وظیفه خود را ایفا کنند. حتی وقتی پسر و دختر بزرگ می شوند و در سن ازدواج قرار می گیرند، پدر و مادر نباید به آنان بی توجه باشند. از روایات مرتبط با موضوع ازدواج فهمیده می شود مخاطب معصومان علیهم السلام در این زمینه خانواده ها هستند و آنها به فراهم آوردن مقدمات ازدواج فرزندان، مأمور شده اند. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: من حق الولد على والده ثلاثة: یحسن اسمه ویعلمه الکتابة ویزوجه إذا بلغ؛ سه چیز از حقوق فرزند بر پدر است: نام نیک برایش انتخاب کند، به او نوشتن بیاموزد و زمانی که به کمال رسید، زمینه ازدواج او را فراهم کند». در جای دیگر، حضرت فرمودند: من حق الولد على والده أن یحسن اسمه إذا ولد وأن یعلمه الکتابة إذا کبر وأن یعف فرجه إذا أذری؛ «از حقوق فرزند بر پدرش این است که وقتی به کمال و بلوغ لازم رسید، با ازدواج، عفت جنسی او را فراهم آورد».
 
بی توجهی پدر و مادر به ایفای نقش خود در برابر فرزندان، باعث میشود آنها نیز در برابر همسر و فرزندان خویش، روحیهای سرد و بی توجه به نمایش گذارند، کاری به کار همدیگر نداشته باشند، نه به خوشی یکدیگر بیندیشند و نه به غم یکدیگر توجه کنند. چنین افرادی نه تنها در تصمیمات یکدیگر مداخله نمی کنند، بلکه طرف مشورت نیز قرار نمی گیرند و اصولا حاضر نیستند درباره مسئله ای که به عضوی از خانواده مربوط است، بیندیشند. آنها از مسائل، بی توجه می گذرند و با یکدیگر احساس بیگانگی دارند.
 
خانواده‌ها باید خود را به طور مستقیم با ازدواج فرزندان درگیر کنند. آنها باید بستر لازم برای آشنایی آنها، تغذیه فکری برای انتخاب صحیح، بررسی و اولویت بندی شاخص‌های ازدواج و تحقیق برای دستیابی به ازدواج مناسب را برای آنان فراهم سازند و اجازه ندهند قبل از اینکه پختگی لازم برای انتخاب پدید آید، دختر و پسر با یکدیگر روابط مستقیم داشته باشند، چراکه حاصل این رابطه، چیزی جز پیوند عمیق تر، حاکمیت احساسات بر منطق، شیدایی و دلدادگی و پذیرش غیر واقعی نیست. والدین نباید کاری کنند که ارتباطات چهره به چهره دختر و پسر پیش از پختگی و بررسی و تحقیق دقیق اوج گیرد، تا دلبستگیها و دلدادگیهای مقطعی پیش نیاید و انتخابی پایدار شکل گیرد.
 
در جهان امروز، تغییرات فراوانی در مبانی ازدواج و تشکیل خانواده و برطرف سازی موانع آن پدید آمده است. ازدواج در جنسیت یکسان و آزادی هم جنس بازی، اولویت دادن به تأمین نیازهای جنسی به مثابه مهمترین هدف زندگی با شعار کم کردن توقعات در زندگی و تهی کردن زندگی از هدف اصلی آن، یعنی آرام بخشی زن و شوهر برای یکدیگر و... از جمله علایم تمدن و سلامت در برخی جوامع است. گاه با شعار مساوات میان زن و مرد، زنان را به ارتباطهای غیررسمی دعوت می کنند و وصلتهای غیررسمی را به ویژه در میان جوانان، افزایش می دهند. با این ترفند، جدایی و حذف ارتباط، بسیار راحت رخ میدهد. اصلا قرار نیست کسی به کسی دل بسته باشد یا احساس و عاطفهای خرج او کند. حتی بسیاری از ازدواجها نیز به راحتی به طلاق می انجامد. در این جوامع، دیگر طلاق رخدادی استثنایی نیست و درصد جداییها نصف و گاه بیش از نصف ازدواج هاست. در این جوامع، تعداد فرزندانی که از مادرانی زاییده شده اند که هیچ گاه ازدواج نکرده اند، کم نیست. طبیعی است که این روش به بی تفاوتی اعضای خانواده منتهی میشود.
 
این نکته جالب توجه است که گروهی از کارشناسان مسائل خانواده و مسائل اجتماعی در امریکا، پس از مطالعه به ساله، به این نتیجه رسیدند که بحران های اجتماعی و روانی در جهان معاصر، موجب تضعیف و تزلزل خانواده ها شده است. این بحران ها عبارت اند از: استرس های رو به افزایش در زمینه های تحصیلی و شغلی ناشی از زندگی ماشینی و پیشرفت فناوری، تغییرات بنیادین در الگوهای تولید، تغییرات در شیوه های زندگی افراد، تورم و بحران های گسترده اقتصادی، تبعیضهای اجتماعی، افزایش فراوان جمعیت، مهاجرتهای بی رویه، شهرنشینی، آزادیهای جنسی، گسترش اعتیاد و از همه مهم تر، کاهش یا سقوط ارزشهای اخلاقی و مذهبی که نهاد مقدس خانواده را دستخوش شعله های وحشیانه و بی رحمانه خود گردانیده و مبانی خانواده سنتی را به ویژه در جوامع غربی، تضعیف ساخته و ساختارهای تازهای از به اصطلاح خانواده را پدید آورده است. بنابراین، برای دوری از تزلزل خانواده، پدر و مادر باید مسائل فرزندان را مسئله خود بدانند و راحت و بی توجه از کنار آن رد نشوند.
 
منبع: خانوادۀ موفق، علی حسین زاده، چاپ دوم، مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، کاشان 1391


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.