دین و سیاست

جوامع مذهبی به لحاظ جمعیت شناسی و ادعای مشروعیت از مرزهای دولت-ملت فراتر می روند. ادیانی که با این مرزها بسیار منطبق هستند عبارتند از هندویسم و یهودیت، گرچه آنها هم جمعیت های پراکنده ای دارند. مسیحیت و اسلام، بزرگترین ادیان جهان به ترتیب مدعی هستند که طرفداران آنها به ترتیب دو میلیارد و یکصد میلیون نفر و یک میلیارد و پانصد میلیون نفر هستند.
جمعه، 7 تير 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دین و سیاست
با توجه به وضعیت قبلی سکولاریزاسیون، باز خیزش دین در سیاست بین الملل به انباشت بی قاعدگی‌هایی منجر شد که امروزه خواستار تغییری از نوع "پارادایم کوهنی" در نظریه روابط بین الملل هستند. در واقع، اگر نظریه روابط بین الملل قرار است نقش سیاسی و متمایز دین را در نظر بگیرد تا سیاست جهانی را بهتر درک کند، به جای اینکه صرفا دین را در فرضیه های موجود لحاظ نماید، باید بازنگری اساسی تری اتخاذ نماید. تمرکز اصلی واقع گرایی کلاسیک و نو واقع گرایی بر دولت و اهداف آن از قبیل قدرت و امنیت، فضایی برای دین باقی نمی گذارد. همین واقعیت در مورد نئولیبرالیسم نیز صدق می کند که هر چند دولت ها را به عنوان بازیگری واحد فرض می کند، اما بر اهمیت نهادهای بین المللی نیز تاکید می کند و معمولا اهداف دولت ها مبنی بر قدرت، امنیت یا افزایش ثروت و رفاه را می پذیرد. لیبرالیسم کلاسیک که معتقد به تاثیر دولت، بازیگران داخلی و نهادهای بین المللی است به دین اجازه میدهد تا به عنوان یکی از بازیگران داخلی تاثیرگذار بر سیاست های دولت عمل کند. اما واقعیت این است که حوزه و نفوذ دین از این چارچوب نظری بسیار وسیع تر است.
 
 گرچه مرکزیت سکولاریزیسم در تفکر لیبرال مانع گنجاندن دین در این رهیافت می شود. دانشمندان روابط بین الملل، اغلب مارکسیسم یا سوسیالیسم را به عنوان رقیب سوم (البته پس از سال ۱۹۸۹ این باور تا اندازه زیادی کنار گذاشته شد) فرض کرده اند. اما این رهیافت به خاطر تلقی بدیهی آن از دین به عنوان " افیون" توده ها و لایه ای ناکارآمد از روبنای بورژوازی نشان داد که کمکی در این زمینه نخواهد کرد. نظریه ای که برای دین، خوشایند تر خواهد بود، رویکردی است که از مارکسیسم به عنوان یک نیروی سوم در سال‌های اخیر پیشی گرفته است و به طور اساسی بر هویت تاکید می کند: سازه انگاری. با وجود این، همان طور که جک اسنایدر در مقدمه اش بر این کتاب می گوید هنوز در این سنت نظری، دین نقش قدرتمندی بازی نکرده است. اکثر فرضیه های موجود در سنت های عمده تفکر روابط بین الملل را به چالش می کشند و خواستار فرضیه‌های جدیدی هستند که تحقیق درباره تاثیر دین در سیاست جهانی باید براساس آنها پایه ریزی شود. در واقع، فرضیه‌های جدیدی باید مطرح شوند زیرا بیشتر سنت‌های این رشته مطالعاتی از همان ابتدا سکولار بودند و بازخیزش دین در سیاست جهانی، سکولاریسم حاکم بر روابط بین الملل را دیگر بر نمی تابد.عاملی بازدارنده در این راستا، تعهد نظرى الکساندر ونت بنیانگذار سازه انگاری در تلقی دولت به عنوان بازیگر واحد و اصلی سیاست بین الملل می باشد. البته این امکان وجود دارد که دولت اهداف مذهبی را به عنوان اهداف خود اتخاذ کند. اما همان گونه که ما استدلال می کنیم، پذیرفتن دین به عنوان بازیگری که به آسانی در چارچوب دولت-ملت طبقه بندی نمی شود، در واقع یکی از بازنگری های دوگانه ای است که نظریه روابط بین الملل باید متعهد به انجام آن بشود. تعهد دیگر، پذیرفتن اهداف و جهان بینی های متمایزی است که بازیگران مذهبی اتخاذ می کنند.
 
جوامع مذهبی هم به لحاظ جمعیت شناسی و هم ادعای مشروعیت از مرزهای دولت-ملت فراتر می روند. ادیانی که با این مرزها بسیار منطبق هستند عبارتند از هندویسم و یهودیت، گرچه آنها هم جمعیت های پراکنده ای دارند. مسیحیت و اسلام، بزرگترین ادیان جهان به ترتیب مدعی هستند که طرفداران آنها به ترتیب دو میلیارد و یکصد میلیون نفر و یک میلیارد و پانصد میلیون نفر هستند. همه ادیان بزرگ جهان به لحاظ زمانی قبل از دولت-ملت وجود داشته اند و از نوعی مشروعیت برخوردارند که حوزه وسیع تری نسبت به دولت را احاطه می کنند. نه تنها جمعیت بلکه همچنین ساختار اقتدار آنها از مرزهای دولت-ملت عبور می کند. شاید، بهترین مثال، کلیسای کاتولیک باشد که متمرکزترین مذهب در میان مذاهب عمده است، اما این ویژگی همچنین درباره اخوان المسلمین، شورای جهانی کلیساها، شبکه کلیساهای ارتدوکس، شورای جهانی هندو (VHP) و بسیاری از نهادهای دیگر صدق می کند. "دید جهانی" که آژانس امداد رسانی و توسعه ای در چارچوب پروتستانیسم است در حدود یکصد کشور فعالیت می کند و بودجه ای یک میلیارد دلاری دارد که از تولید ناخالص ملی چهل و نه کشور بیشتر است. حتی، زمانی که بازیگران مذهبی بر سیاست دولت ها تاثیر می گذارند، اغلب توسط هم کیشان خود در خارج از آن دولت ها حمایت می شوند. در این راستا، "موج کاتولیک" یا نقش قدرتمند کلیسای کاتولیک و کشورهای با اکثریت کاتولیک در "موج سوم دموکراسی" را ملاحظه کنید. آنچه برای مواضع مخالف کلیساهای ملی در برزیل، شیلی، مالاوی، اسپانیا، لهستان، فلیپین و کشورهای دیگر از اهمیت حیاتی برخوردار بود، شورای دوم واتیکان بود. در مواردی مانند لهستان، کلیسای کاتولیک رم مستقیما به کلیسای ملی (یعنی از طریق ژان پل دوم) کمک می کرد.
 
القاعده به عنوان بازیگری غیردولتی چنان رفتار می کند که به نمایندگی از جانب مسلمانان در صدد است تا حکومت فراملی خلافت را تاسیس کند و همچنین ادعا می کند که به مسلمانان مظلوم در سراسر جهان یاری می رساند. در ورای تصویب پیمان بین المللی آزادی مذهب توسط کنگره آمریکا در سال ۱۹۹۸، نقش حیاتی پروتستان های امریکا این بود که به عنوان نماینده پروتستان های جهان عمل کردند. از آنجا که بازیگران مذهبی به آسانی در چارچوب مرزهای دولت-ملت قرار نمی گیرند، لذا به آسانی در چارچوب "روابط بین الملل" یا "سیاست تطبیقی" به عنوان رشته هایی که وستفالیا آنها را ایجاد کرد، قرار نمی گیرند. آنچه ماهیت آنها را بسیار بهتر درک می کند، چیزی است که اندیشمند سیاسی سوزان رالف آن را "جامعه مدنی فراملی" خواند.

اگر سازمان های مذهبی به آسانی در چارچوب نظریه های روابط بین الملل موجود قرار نمی گیرند، اهداف آنها نیز در این چارچوب گنجانده نمی شود. جوامع مذهبی برخلاف دولت ها، سازمان های بین المللی، اتحادیه اروپا، سازمان های غیردولتی با اهداف سیاسی و بازیگران داخلی مانند احزاب، اتحادیه های کارگری، لابی ها، قانونگذاران، دادگاه ها و غیره که برای نفوذ در سیاست سازماندهی شده اند، نه در اهداف سیاسی بلکه نسبتا در باورها و رویه هایی ریشه دارند که ادعاهایی درباره "هدف غایی وجود" مطرح می کنند. اینکه آنها چگونه نسبت به سیاست جهت گیری می کنند به این بستگی دارد که چگونه این ادعاها را در چارچوب دکترین های نظم سیاسی تفسیر کنند- آنچه ما الهیات سیاسی خوانده ایم. سازگاری این دکترین ها با سازماندهی نظام دولت ها و اهداف دولت ها، کمابیش به این تفسیر بستگی دارد. برخی اوقات الهیات سیاسی یک بازیگر مذهبی، نظام بین الملل را به چالش می کشد: القاعده را مشاهده کنید. در موارد دیگر، الهیات سیاسی تا زمانی در چارچوب نظام بین الملل عمل می کند که پارامترهای اساسی دولت و نظام دولت ها را بپذیرد، هر چند میتواند از سیاست یا ساختاری حمایت کند که با وضع موجود منطبق باشد یا نه. برای مثال، اسقف های کاتولیک آمریکا، جنگ عراق را به عنوان جنگی ناعادلانه محکوم کردند؛ حزب BJP در هند بر شناسایی ملی گرایانه زادگاه هندو اصرار می کند؛ کلیسای ارتدوکس روسیه از دولت می خواهد فعالیت مبلغین خارجی پروتستان را محدود کند؛ به طور گسترده تر، حزب عدالت و توسعه در ترکیه ماهیت سکولار قانون اساسی ترکیه را به چالش می کشد؛ حکومت اسلامی سودان، قرائتی بنیادگرایانه از شریعت اسلامی را به عنوان قانون اساسی اعلام می کند و ببرهای تامیل برای سریلانکایی مبارزه می کنند که در آن حکومت بودایی نسبت به آنها رفتار تبعیض آمیزی نداشته باشد. آنهایی که در طرف دیگر این طیف قرار می گیرند، بازیگران مذهبی هستند که اهداف آنها از اهداف سکولار قابل تشخیص نیست. آدولف هارناک الهیات شناس پروتستان و لیبرال آلمانی که کاملا با ملی گرایی پروسی عجین شده بود، جملاتی برای قیصر ویلهلم دوم نوشت که حمله آلمان به بلژیک را در سال ۱۹۱۴ توجیه می کرد. حتی زمانی که اهداف مذهبی در چارچوب اهداف دولت یا همگرا با اهداف دولت عمل می کنند، به این دلیل است که آنها از ادعاها درباره موضوعاتی ناشی می شوند که از دولت یا نظام دولت ها غایی تر هستند.
 
همان طور که این نمونه‌ها نشان می دهند الهیات سیاسی، بازیگران مذهبی را به گستره وسیعی از اهداف سیاسی از جمله حمایت از دموکراسی سازی، تروریسم، جنگ داخلی، توافقات صلح، آشتی سیاسی، توسعه سیاسی، آزادی مذهبی، حکومت مذهبی، آزار و اذیت اقلیت های حقوق بشر، عدالت محیط زیستی و غیره رهنمون می کند. ادعای ما این نیست که ایده ها به تنهایی سیاست مذهبی را پیش می برند. جدایی آنها از دولت، اندازه آنها، سازماندهی داخلی آنها، شدت ایمان پیروانشان، ویژگی های جمعیتی و اقتصادی آنها، رابطه تاریخی شان با دولت و مقامات دولتی و بسیاری از عوامل دیگر باعث ایجاد تمایز می شوند. پیشنهاد ما این است که نظریه روابط بین الملل باید فراتر از سنت های فعلی، ماهیت متمایز بازیگران مذهبی و اهداف مذهبی را در برگیرد.
 
هر چند، هیچ یک از این پیشنهادها به برنامه ای پژوهشی منتهی نمی شود، اما اکثر فرضیه های موجود در سنت های عمده تفکر روابط بین الملل را به چالش می کشند و خواستار فرضیه های جدیدی هستند که تحقیق درباره تاثیر دین در سیاست جهانی باید براساس آنها پایه ریزی شود. در واقع، فرضیه های جدیدی باید مطرح شوند زیرا بیشتر سنت های این رشته مطالعاتی از همان ابتدا سکولار بودند و بازخیزش دین در سیاست جهانی، سکولاریسم حاکم بر روابط بین الملل را دیگر بر نمی تابد.
 
منبع: دین و نظریه روابط بین الملل، جک اسنایدر، ترجمه سیدعبدالعلی قوام، رحمت حاجی مینه، چاپ اول، نشر علم تهران ۱۳۹۳


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.