نگاه های بیهوده
حضرت امام سجاد (علیه السلام) در رساله حقوق حق چشم را این گونه بیان می فرمایند: "وَ أَمَّا حَقُّ بَصَرِکَ فَغَضُّهُ عَمَّا لَا یَحِلُّ لَکَ وَ تَرْکُ ابْتِذَالِهِ إِلَّا لِمَوْضِعِ عِبْرَةٍ تَسْتَقْبِلُ بِهَا بَصَراً أَوْ تَسْتَفِیدُ بِهَا عِلْماً فَإِنَّ الْبَصَرَ بَابُ الِاعْتِبَارِ"، "و اما حق چشمت این است که آن را از آنچه بر تو حلال نیست فرو گیری و مبتذلش نسازی (و به کارش نبری) مگر برای جای عبرت آموزی که دیدهات را بدان بینا کنی یا به وسیله آن از دانشی بهرهمند شوی؛ زیرا چشم دروازه عبرت آموزی است". (۱)
نگاه های بیهوده و بی فایده برخاسته از غفلت انسان است. وقتی انسان در حالت توجه به سر می برد و مطلب مهمی توجه او را به خود جلب می کند، به بسیاری از چیزهای اطراف خود هیچ توجهی نمی کند چون توجه به سایر اشیاء معارض با مطلوب اوست و رسیدن به هدف را در معرض خطر قرار می دهد، لذا شخص از نگاه و توجه به آنها اجتناب می کند.
اما کسی که هدفی برای خود در نظر نگرفته یا رسیدن به هدف برای او چندان اهمیتی ندارد با هر چیزی که روبرو می شود به آن نگاه می کند و خودش را مشغول آن می سازد.
هنگامی که شخص در خیابان در حال حرکت است به افرادی که از روبروی او می آیند و کسانی که از کنار او عبور می کنند نگاه می کند. به مغازه ها و اشیای موجود در آنها بی جهت و بدون نیاز نگاه می کند. انسان وقتی به چیزی نگاه می کند با هدف خریداری، استفاده یا هدفی معقول نگاه می کند، اما وقتی به هر چیزی نگاه می کند که از کنار آن می گذرد، این نگاه فاقد هرگونه فایده معقول است، لذا چنین نگاهی بیهوده و غافلانه است.
نگاه های بیهوده و بی فایده برخاسته از غفلت انسان است. وقتی انسان در حالت توجه به سر می برد و مطلب مهمی توجه او را به خود جلب می کند، به بسیاری از چیزهای اطراف خود هیچ توجهی نمی کند چون توجه به سایر اشیاء معارض با مطلوب اوست و رسیدن به هدف را در معرض خطر قرار می دهد، لذا شخص از نگاه و توجه به آنها اجتناب می کند.
اما کسی که هدفی برای خود در نظر نگرفته یا رسیدن به هدف برای او چندان اهمیتی ندارد با هر چیزی که روبرو می شود به آن نگاه می کند و خودش را مشغول آن می سازد.
هنگامی که شخص در خیابان در حال حرکت است به افرادی که از روبروی او می آیند و کسانی که از کنار او عبور می کنند نگاه می کند. به مغازه ها و اشیای موجود در آنها بی جهت و بدون نیاز نگاه می کند. انسان وقتی به چیزی نگاه می کند با هدف خریداری، استفاده یا هدفی معقول نگاه می کند، اما وقتی به هر چیزی نگاه می کند که از کنار آن می گذرد، این نگاه فاقد هرگونه فایده معقول است، لذا چنین نگاهی بیهوده و غافلانه است.
نهی قرآن کریم از نگاه به نامحرم
قرآن کریم مردان را از نگاه کردن به زنان نامحرم نهی می کند: "قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ..."، "به مؤمنان بگو چشمهای خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگیرند". (۲)
و همچنین زنان را از نگاه کردن به مردان نامحرم نهی می کند: "وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ..."، "و به زنان با ایمان بگو چشمهای خود را (از نگاه هوسآلود) فروگیرند". (۳)
و همچنین زنان را از نگاه کردن به مردان نامحرم نهی می کند: "وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ..."، "و به زنان با ایمان بگو چشمهای خود را (از نگاه هوسآلود) فروگیرند". (۳)
چشم عضو تبدیل کننده تصاویر به علم
به طور کلی حواس پنجگانه آدمی در برابر ذهن او تبدیل کننده هایی هستند که ویژگی های اشیاء را مورد سنجش قرار می دهند و اگر یکی از حواس پنجگانه ضعیف باشد یا شخص به کلی از آن محروم باشد، راه کسب و پردازش اطلاعات مسدود خواهد بود. قوی ترین، پرجاذبه ترین و آسان ترین راه ارتباطی بین عالم خارج و ذهن انسان، چشم و حسّ بینایی اوست که انسان بوسیله آن نخست می بیند و سپس مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد و در نتیجه بر آن اثر مترتب می کند.
به طور مثال وقتی انسان می خواهد چیزی را خریداری کند، آن را با دقت نگاه می کند، به ویژگی های آن توجه می کند و آن را بر اساس نیاز خود می سنجد. لذا انسان بوسیله چشم، نسبت به اشیاء علم بدست می آورد و اگر انسان از نعمت چشم محروم باشد نسبت به امور بسیار زیادی این ورودی علم برای او بسته است و نمی تواند بسیاری از مجهولات را تبدیل به علم کند، لذا در مورد آن اشیاء هیچ نظر و پیشنهادی نمی تواند بدهد و نیز بهره خاصی از اشیای گوناگون نمی تواند ببرد مگر با راهنمایی شخص دیگر.
از آنجا که چشم تبدیل کننده تصاویر به علم و تصورات ذهنی است، انسان وقتی چیزی را بدست آورد و آن را در زندگی روزمره خود مورد استفاده قرار داد، کم کم از نظر چشمی از آن احساس بی نیازی می کند و فقط به استفاده آن بسنده می کند و برای دسترسی به آن به نگاه اجمالی اکتفاء می کند. این نشانگر آن است که بسیاری از چیزها نیاز به نگاه کردن ندارند و شخص هنگامی که در حال حرکت در اماکن عمومی و آمد و رفت از کوچه و خیابان و مراکز خرید است، به هر سمت و سویی و هر چیزی نگاه می کند بخاطر عادتی که به دیدن کرده است و غفلتی که نسبت به ارزش قوه بینایی دارد.
انسان هنگام خریداری لباس پس از نگاه کردن شروع به فکر کردن می کند که آیا این لباس با شئون اسلامی سازگار هست؟ آیا در طراحی این لباس از فرهنگ غربی استفاده نشده است؟ آیا این لباس باعث عفت و حیاست؟ این فکر کردن حکایت از آن دارد که اصل، نگاه کردن و استفاده از چشم نیست، بلکه چشم مسیر ورودی اطلاعات به ذهن است و ذهن و فکر آدمی است که اطلاعات جدید را که از طریق چشم به ذهن وارد شده است، با اطلاعات قبلی مورد سنجش قرار می دهد و نتیجه می گیرد که آیا باید آن لباس را بخرد یا خیر؟ آیا این لباس نیاز او را تامین می کند یا خیر؟ آیا علاقه او به آن لباس باعث خریدن شده است یا نیاز او به آن؟ آیا کیفیت و کمیت او با قیمت آن سازگار است یا بخاطر مد شدن گرانقیمت است؟ آیا این لباس به اندازه نیاز اوست یا بیشتر از نیازمندی او تا مرتکب اسراف در خرید نشود؟ آیا ظاهر زیبای آن لباس او را به خود جلب کرده یا شدت نیاز او به آن لباس؟ آیا قیمت زیاد آن به خاطر ظاهر جذاب آن است یا واقعاً مطابق با وسایل به کار رفته در آن؟
شخص خریدار برای پاسخ به این سوالات قطعاً چشم را به کار می برد و نیازمند بکارگیری آن است، اما بوسیله ذهن و عقل است که نتیجه نهایی را اخذ کرده و چیز مورد نظر را بالاخره خریداری می کند یا از خریدن آن صرف نظر می کند. لذا از چشم باید به اندازه نیاز استفاده کرد.
به طور مثال وقتی انسان می خواهد چیزی را خریداری کند، آن را با دقت نگاه می کند، به ویژگی های آن توجه می کند و آن را بر اساس نیاز خود می سنجد. لذا انسان بوسیله چشم، نسبت به اشیاء علم بدست می آورد و اگر انسان از نعمت چشم محروم باشد نسبت به امور بسیار زیادی این ورودی علم برای او بسته است و نمی تواند بسیاری از مجهولات را تبدیل به علم کند، لذا در مورد آن اشیاء هیچ نظر و پیشنهادی نمی تواند بدهد و نیز بهره خاصی از اشیای گوناگون نمی تواند ببرد مگر با راهنمایی شخص دیگر.
از آنجا که چشم تبدیل کننده تصاویر به علم و تصورات ذهنی است، انسان وقتی چیزی را بدست آورد و آن را در زندگی روزمره خود مورد استفاده قرار داد، کم کم از نظر چشمی از آن احساس بی نیازی می کند و فقط به استفاده آن بسنده می کند و برای دسترسی به آن به نگاه اجمالی اکتفاء می کند. این نشانگر آن است که بسیاری از چیزها نیاز به نگاه کردن ندارند و شخص هنگامی که در حال حرکت در اماکن عمومی و آمد و رفت از کوچه و خیابان و مراکز خرید است، به هر سمت و سویی و هر چیزی نگاه می کند بخاطر عادتی که به دیدن کرده است و غفلتی که نسبت به ارزش قوه بینایی دارد.
انسان هنگام خریداری لباس پس از نگاه کردن شروع به فکر کردن می کند که آیا این لباس با شئون اسلامی سازگار هست؟ آیا در طراحی این لباس از فرهنگ غربی استفاده نشده است؟ آیا این لباس باعث عفت و حیاست؟ این فکر کردن حکایت از آن دارد که اصل، نگاه کردن و استفاده از چشم نیست، بلکه چشم مسیر ورودی اطلاعات به ذهن است و ذهن و فکر آدمی است که اطلاعات جدید را که از طریق چشم به ذهن وارد شده است، با اطلاعات قبلی مورد سنجش قرار می دهد و نتیجه می گیرد که آیا باید آن لباس را بخرد یا خیر؟ آیا این لباس نیاز او را تامین می کند یا خیر؟ آیا علاقه او به آن لباس باعث خریدن شده است یا نیاز او به آن؟ آیا کیفیت و کمیت او با قیمت آن سازگار است یا بخاطر مد شدن گرانقیمت است؟ آیا این لباس به اندازه نیاز اوست یا بیشتر از نیازمندی او تا مرتکب اسراف در خرید نشود؟ آیا ظاهر زیبای آن لباس او را به خود جلب کرده یا شدت نیاز او به آن لباس؟ آیا قیمت زیاد آن به خاطر ظاهر جذاب آن است یا واقعاً مطابق با وسایل به کار رفته در آن؟
شخص خریدار برای پاسخ به این سوالات قطعاً چشم را به کار می برد و نیازمند بکارگیری آن است، اما بوسیله ذهن و عقل است که نتیجه نهایی را اخذ کرده و چیز مورد نظر را بالاخره خریداری می کند یا از خریدن آن صرف نظر می کند. لذا از چشم باید به اندازه نیاز استفاده کرد.
نگاه بیهوده باعث نیاز کاذب
کسی که نگاه خود را آزاد می گذارد و به هر چیزی نگاه می کند ممکن است برای خود نیاز کاذب را ایجاد کند، مثلاً لباس به اندازه کافی دارد، اما به لباس هایی که در مغازه ها است نگاه می کند و کم کم آرزو می کند که چنین لباسی داشته باشد، یا در خیابان ها وقتی می بیند که دیگران لباسی را پوشیده اند که مد شده است، او نیز احساس نیاز نسبت به آن لباس می کند، این نیاز کاذب است. زیرا چشم بر روح و روان انسان تاثیر گذار است.
حضرت امام علی (علیه السلام) می فرمایند: "العَینُ بَریدُ القَلبِ"، "چشم ، پیک دل است". (۴)
حضرت امام علی (علیه السلام) می فرمایند: "العَینُ بَریدُ القَلبِ"، "چشم ، پیک دل است". (۴)
پی نوشت ها:
(۱) تحف العقول، ابن شعبة الحرانی، ص۲۵۷۔
(۲) سوره نور، آیه ۳۰۔
(۳) سوره نور، آیه ۳۱۔
(۴) غرر الحکم و درر الکلم، آمدی، ص۳۱، ح۴۲۲۔