تبارشناس شدن نیچه

از منظر نیچه، تمام تحلیل تبارشناختی انگلیسی، در مقوله های منفعلی چون سودمندی، غفلت، عادت و خطا سیر می کند و با همین روند، سعی دارد، ارزشمندی ارزشها و امور راء فی نفسه جلوه دهد.
جمعه، 19 مهر 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تبارشناس شدن نیچه
داستان تبارشناس شدن نیچه را، مهان (۱۹۹۲) با ظرافت ویژهای نقل می کند. در زمستان ۱۸۷۶، نیچه با پاول ری P. Ray هم خانه می شود و محصول این هم خانه شدن، کتاب "انسان، اینک انسان" نیچه و ریشه های احساس اخلاقی" ری است. در هر دو کتاب نوعی تبارشناسی مطرح شده بود، اما این تبارشناسیها با یکدیگر تفاوت‌های فاحشی داشتند. نیچه، خود، در مقدمه کتاب "تبارشناسی اخلاق"، اثر ری را نیز تبارشناسی مینامد اما "گونه انحرافی و وارونه"ی آن.
 
وی تفاوت تبارشناسی خود را با تبارشناسی ری در وجوه مختلف تبیین می کند. نخستین تفاوت میان این دو از نگاه نیچه، تفاوت در رنگ آنهاست: در حالی که تبارشناسی انگلیسی، تبارشناسی ری، از نوع آبی است، تبارشناسی نیچهای خاکستری است. تبارشناسی انگلیسی از آن رو آبی است که به گونه ای بدون جهت و بصورت تصادفی به دنبال چیزها در آسمان می گردد. در واقع این نوع تبارشناسی به گونه ای انتزاعی و بریده از شواهد به پیش می رود. در حالی که تبارشناسی نیچه ای دغدغه مدرک و شاهد دارد؛ «آن چه که نگاشته شده، آن چه می تواند واقعا مورد تأیید قرار گیرد و واقعا وجود داشته است». نیچه در انتقاد از اثر ری، دو امر را مورد توجه قرار میدهد:
 
الف - نبود وجود نگاه تاریخی در آن ب- فقدان نگاه روانشناختی در آن. ری نیز مانند نیچه به دنبال ریشه‌های اخلاق است. اما خطای نخست ری آن است که به جای جست و جو در شواهد نگاشته شده در تاریخ، در درون آدمی به جست و جو می پردازد. از منظر نیچه تبارشناسان انگلیسی از جمله ری، بیشتر روانشناساند تا تبارشناس. آنها "دنیای درون" را جستجو می کنند و در پی آنند تا ریشه ها را در آن نوع از فراموشی جست و جو کنند که بر کل وجود آدمی چمبره میزند. در حالی که آنها باید مدارک و شواهد خویش را از ریشه شناسی مقوله های اخلاقی ما بدست آورند و ریشه های این مقوله ها را در تاریخ بیابند. علاوه بر این، از نگاه نیچه، روانشناس - تبارشناسان انگلیسی، روانشناسان ضعیفی نیز هستند. آنها در تمایز میان انتقام جویی واکنشی که از آن ضعفاست- و فعالیت خلاقانه، جهت روانشناختی را لحاظ نمی کنند.
 
از منظر نیچه، تمام تحلیل تبارشناختی انگلیسی، در مقوله‌های منفعلی چون سودمندی، غفلت، عادت و خطا سیر می کند و با همین روند، سعی دارد، ارزشمندی ارزشها و امور راء فی نفسه جلوه دهد. نکته قابل توجه دیگر، بعد نقادی است. نیچه در تبارشناسی های خویش، مفاهیم اخلاقی و معرفتی آدمی را مورد نقد قرار میدهد. در این میان، نگاه نقادی تبارشناس، نقشی اساسی ایفا می کند و بدون آن، هدف تبارشناسی محقق نخواهد شد. تبارشناسی در پی نگریستن به روی دیگر سکه است و این رؤیت، تنها با تغییر دادن موضع و تلاش برای فراتر رفتن از نگاه‌های معمول و عرفی میسر خواهد شد. دو نمونه از نقادی های نیچه که در باب ارزش و نیز قانون علیت صورت گرفته می تواند روش این نقادی را نشان دهد.
 
به طور مثال، نیچه معتقد است، بر خلاف آن که ما فکر می کنیم «خوب و بد» فرمولی برای ارزیابی اصیل است، «خیر و شر»، تمایزی است که توسط افراد رنجیده ساخته میشود. دلوز، روح این نکته را در این صورت بندی بیان می کند: «شما شر هستید، پس من خیرم» (دلوز، ۱۹۸۳، ص ۱۱۹). بنابراین در اینجا مغالطهای رخ داده، در حالی که فرمول بدون جهت گیری «خوب و بد»، خود، در نوعی تحریف ریشه دارد. در این فرمول از «خیر و شر»، واژه "شما" به شخص فعال دلالت دارد و "من" به فرد منفعل رنجیده. "شما"، نیرو است، علت است و به دلیل اثراتش شر است. بنابراین شما تنها هنگامی می توانید خوب باشید که از مؤثر بودن پرهیز نمایید.
 
یکی دیگر از مفاهیم معرفتی مورد توجه نیچه، بحث علیت است. وی در این بحث فراتر از هیوم می رود و معتقد است که علیت، ابزاری حافظه ای است که آدمی برای پایدار ساختن تجربیاتش بهکار می گیرد. ما فرمول مختصر علت معلول را بر تجربیات خویش تحمیل می کنیم و نیچه بر تمایل ما به واقعی انگاشتن این فرمول و به "عادت بد" ما برای واقعی ساختن فرمول هایی از این دست، تأسف میخورد. نیچه در ریشه این عادت بد، دو تمایل روانشناختی را کشف می کند. نخست آنکه ما تمایل داریم تفسیر خود از خویش را بر تجربه خود از وقایع تحمیل کنیم (نیچه، ۱۹۶۸ الف، ص ۵۵). دوم آن که ما می خواهیم تجربیات خویش را رام کنیم. بنابراین، ریشه علیت، تمایل برای رهایی از بیگانگی و تلاش برای کشف امور آشنا در طبیعت است (نیچه، ۱۹۶۸ الف، ص ۵۵۱). معیار حقیقت موجود در اینجا، لذت است.
 
بر اساس نظر نیچه، کل دانش، محصول کارکرد اراده معطوف به قدرت است؛ یا کارکرد اراده معطوف به رام کردن و هنجارین ساختن تجربه است. بنابراین از منظر نیچه، چیزی جز تفسیر، وجود ندارد. این نوع نگاه به مؤلفه‌های ارزشی و معرفتی، نیچه را از حصار هنجارها رها می سازد و به او قدرت جولان و وارسی دقیق مسائل را می بخشد. قدرتی که نقد و عیارسنجی مسائل را در پی خواهد داشت.
 
منبع: تبارشناسی و تعلیم و تربیت، نرگس سجادیه، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، تهران1394


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط