بعثت، تحولی عمیق در گستره زمین
بعثت رسول گرامی حضرت محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله) موجب تحول عمیق و بنیادین در ارواح و نفوس مردم و به دنبال آن دگرگونی در ابعاد مختلف حیات اجتماعی انسان شد. این تحول مبارک که موهبت و عنایت خاص حضرت پروردگار به زمینیان بود، با موانع و فراز و نشیبهای گوناگون، از جمله عناد و ستیز قدرتهای فساد طلب و ظلم گستر که منافع خود را با ظهور اسلام در خطر میدیدند، مواجه شد.پیامبر گرامی اسلام با اهداف و برنامههای مشخص و در اوج استقامت و پایداری راه سخت و پرفراز و نشیب رسالت الهیاش را پیمود و در ابلاغ دین حق به توفیق کامل دست یافت حضرت امام خمینی درباره اهداف و انگیزههای بعثت و موانع راه و صلابت و استقامت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) سخن میگوید.
در آن زمان که بشر در هرجا زندگی میکرد، بزرگی و سرافرازی خود را به آن میدانست که یا آتشکدهاش از همه آتشکدهها بزرگتر و افروختهتر باشد یا بتخانهاش سرافرازتر و بتهایش بزرگتر و از فلزات پرقیمتتر باشد. آنهایی که خدایشان طلا بود و عرض و طولش بیشتر بود، البته اهمیت و سربلندیشان بیشتر بود. حتی خدایان را در جنگلها با ارابههای بزرگ حمل میکردند. چنانچه اهل مکه، هبل را که بت بزرگ بود، برای جنگ با مسلمین آوردند.
در چنین روزگاری خداوند پیغمبر اسلام را از جانب خود به رسالت مبعوث کرد. اولین پیشنهادی که به بشر آن روز کرد، این بود که این خدایان که ساختید، باید درهم شکنید و با توحید خدای جهان به رستگاری برسید: «قولوالاالهالاالله تفلحوا». پس از آن، کمکم قانونهای آسمانی که پایهشان بر عقل استوار بود، برای بشر آورد و آرا و پندارهای جاهلانه و سرخودیهای آنها را برانداخت.
روزی شریفتر از روز بعثت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در سرتاسر دهر «من الازل الی الابد» وجود ندارد، زیرا هیچ حادثهای بزرگتر از این حادثه اتفاق نیفتاده است حوادث بسیار بزرگی در دنیا رخ داده؛ بعثت انبیای بزرگ، انبیای اولوالعزم و بسیاری از حوادث دیگر لکن هیچ حادثهای بزرگتر از بعثت رسول اکرم نبوده است زیرا بزرگتر از رسول اکرم در عالم وجود نیست، غیر از ذات مقدس حق تعالی.
یکی از غصههای انبیا این است که تعلیماتشان را نتوانستند به آن گونهای که تعلیم اقتضا میکند، به ثمر برسانند پیغمبر میخواست همه مردم را علی بنابیطالب کند، ولی این امر میسر نبود. و اگر بعثت هیچ ثمرهای نداشت، الا وجود علی بن ابیطالب و امام زمان ـ سلام الله علیه ـ این خود توفیق بسیار بزرگی است سزاوار بود اگر خدای تبارک و تعالی پیغمبر را مبعوث کرد برای ساختن چنین انسانهای کاملی.
بعثت تحولی علمی ـ عرفانی در عالم ایجاد کرد و فلسفههای خشک یونانی را که به دست یونانیها تحقق پیدا کرده بود و ارزش داشت و دارد تبدیل کرد به یک عرفان عینی و یک شهود واقعی برای ارباب شهود.
آن چه که ما باید در روز مبعث به آن توجه کنیم، این است که بعثت رسول خدا برای این است که راه رفع ظلم به مردم فهمانده شود؛ راهی که مردم بتوانند با قدرتهای بزرگ مقابله کنند. بعثت برای این است که اخلاق مردم را، نفوس مردم را، ارواح و اجسام مردم را همه را از ظلمتها نجات بدهد. ظلمتها را به کلی کنار بزند و به جای آن نور و عدالت بنشاند و راه آن را به ما بفهماند. بعثت میفهماند که همه مردم، همه مسلمین برادرند و باید با هم وحدت داشته باشند و تفرق را کنار بگذارند.
بعثت مسئلهای نیست که ما بتوانیم در اطراف آن صحبتی بکنیم، همین قدر میدانیم که با بعثت پیغمبر اکرم انقلابها و اموری در دنیا حاص شد که قبل از آن نبود معارفی به برکت بعثت رسول اکرم در عالم پخش شد.که از حد بشریت خارج است، اعجازی است فوق ادراک بشریت، از انسانی که در زمان جاهلیت متولد شده است، در جاهلیت و در محیطی پرورش یافته است که اصلاً اسمی از این مسائل نبوده و با مسائل دنیا و مسائل عرفان و فلسفه و... آشنایی نداشتند.
حضرت در تمامی عمرش در آنجا ساکن بوده، روزی سفر مختصری کرده و برگشته است. اما وقتی بعثت حاصل شد، مطالبی را پیش آورده که از حد بشریت خارج است. این اعجازی است که برای اهل نظر دلیل بر نبوت پیغمبر است و الا ایشان به خودی خود نمیتوانست این کار را بکند، نه تحصیلاتی داشت، حتی نوشتن را هم نمیدانست. این مسائل، بسیار بزرگ است و ما نمیتوانیم درباره آن صحبت کنیم و کشف هم نشده است.
این مسائل برای خود ایشان است و کسانی که خاصالخاص ایشان هستند.
در زمان پیغمبر وضع بهگونهای بود که پیغمبر حتی احکام را تقیه میکرد. حضرت مسائل بسیاری را میخواست بیان کند، اما موفق نشد. پیامبر در رسانیدن مطلب هیچ قصوری نداشت و همه مسائل را بیان کرد، اما نتوانست مردم را با همه مسائل آشنا کند و به آنها بفهماند. و این چیزی نبود که از عهده یک نفر برآید. و لهذا میبینید فساد در آن زمان بود و حالا هم هست و تا آخر هم خواهد بود.
زمانی که پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به رسالت مبعوث شد و شروع به تبلیغ کرد، یک طفل هشت ساله (حضرت امیر) و یک زن چهل ساله (حضرت خدیجه) به او ایمان آوردند. پیامبر جز این دو نفر کسی را نداشت. و همه میدانند که چقدر آن حضرت را اذیت کردند و کارشکنیها و مخالفتها نمودند. اما مأیوس نشد، و نگفت کسی را ندارم، بلکه ایستادگی کرد و با قدرت روحی و عزمی قوی از «هیچ»، رسالت را به اینجا رسانید.
همه میدانند که پیغمبر اسلام(صلی الله علیه و آله) تنها و در محیطی قیام کرد که همه با او مخالف بودند و مذمتها و رنجهای فراوان برد تا اینکه اسلام را به مردم ابلاغ فرمود و مردم را به هدایت و توحید دعوت کرد. پیامبر آنقدر مشقت تحمل کرد که گمان ندارم کسی طاقت آن را داشته باشد.
برنامة رسول اکرم قبل از مهاجرت به مدینه، روزهایی که در مکه به سر میبرد، فقط تبلیغ الیالله و معرفی ذات مقدس حق تعالی و معرفی اسلام بود. او یاورانی نداشت تا بتواند با کمک آنان با مشرکین بجنگد و اسلام را گسترش دهد و همانطور که در قرآن ملاحظه میفرمایید، سورههایی که در مکه نازل شد، فقط جنبة پند و موعظه و معرفی اسلام دارد و از جنگ و جدال صحبتی نیست و از احکام هم کمتر صحبت شده است.
پیغمبر اسلام بیست و سه سال با ظلم جنگیده گاهی با موعظه و خطابه و گاهی با شمشیر (در مدینه).
سیره رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) این گونه بود که از ابتدا مقابله میکرد با اشخاصی که میخواستند مردم را استثمار کنند و به استخدام خود در آورند.
پیغمبر اسلام(صلی الله علیه و آله) همانگونه که بر مؤمنین حکیم و دلسوز بود، برای کفار هم بود او دلسوز بود برای کفار، یعنی متأثر میشد که این کفار به کفر خودشان باقی باشند و این منتهی به آتش جهنم بشود. برای آنها دلسوزی میکرد، دعوتش برای این بود که این اشخاص کافر و عاصی را نجات دهد. خدای تبارک و تعالی خطاب به وی میفرماید: «مثل اینکه میخواهی خودت را بکشی برای اینها که ایمان نیاوردهاند.
پیامبر متأثر بود که اینها چرا ایمان نمیآورند، چرا نجات پیدا نمیکنند. پیامبر همان طور که با مؤمنین سر صلح و صفا داشت، با دیگران هم اینگونه بود مگر آنهایی که مثل یک غدة سرطانی بودند که باید کنده میشدند و از جامعه دور میشدند.
پیغمبر بزرگ اسلام با یک دست قرآن را داشت و با دست دیگر شمشیر با شمشیر برای سرکوبی خیانتکاران و قرآن برای هدایت آنها که قابل هدایت بودند.
پیغمبر تا آن روزی که حکومت تشکیل نداده بود، معنویات را تقویت میکرد. به مجرد اینکه حکومت تشکیل داد، علاوه بر معنویات، اقامه عدل کرد، حکومت تشکیل داد و مستضعفان را از زیر بار ستمگران نجات داد.
پیغمبر اکرم در عین حالی که وظایف شخصی خودش را انجام میداد و خلوتها با خدای تبارک و تعالی داشت، تشکیل حکومت داد و افرادی را به انحای عالم فرستاد و مردم را دعوت کرد به دیانت و سپس به اجتماع. اینطور نبود که او فقط در خانه بنشیند و ذکر بگوید. ذکر میگفت، لکن همان ذکر و دعا هم خودسازی بود و هم مردمسازی، او مردم را تجهیز میکرد برای مقاومت. تمام ادعیهای که در لسان او و ائمة مسلمین واقع شده است، در عین حالی که دعوت به معنویات است، تمام مسائل مسلمین نیز اصلاح میشود.
ما بیچارهها مثل اطفالی که از حکم عقلا سرپیچی کنند، بلکه عقلا را تخطئه میکنند، همیشه با آنها در مقام ستیزه و جنگ و جدال برآمدیم و آن نفوس زکیة مطمئنه و ارواح طیبة طاهره به واسطه شفقت و رحمتی که بر بندگان خدا داشتند، هیچ گاه از دعوت خویش به واسطة نادانی ما کوتاهی نفرمودند و با زور و زر ما را به سوی بهشت و سعادت کشیدند، بدون اینکه اجر و مزدی از ما بخواهند.
آن زمان که رسول اکرم صلیالله علیه و آله اجر خود را به «مودت ذویالقربی» منحصر میکند، صورت این مودت و محبت در عالم دیگر برای ما شاید از همه صور نورانیتر باشد. آن هم برای خود ماست و برای رسیدن ما به سعادت و رحمت. پس مزد رسالت عاید خود ما است و ما از ما بهرهمند شدیم.
پیغمبر اسلام میخواست در تمام دنیا وحدت کلمه ایجاد کند، میخواست تمام ممالک دنیا را تحت یک کلمه توحید قرار بدهد.
هدف رسول اکرم، صلی الله علیه و آله و سلم این نبود که مشرکین مکه را از بین ببرد. هدفش این بود که دین اسلام را منتشر کند و حکومت، حکومت قرآن و اسلام باشد. اما چون مشرکین مانع بودند از اینکه حکومت اسلامی تحقق پیدا کند، به جنگ و معارضه منتهی میشد.
پیغمبر اکرم اهل عربستان است، اما دعوتش تنها برای عربستان نبود، بلکه دعوتش برای همة عالم است.
اصل آمدن پیغمبر برای آموزش و پرورش بشر بوده است. آیات را تلاوت کند بر ایشان و تزکیه و تطهیر کند آنها را. بعد از اینکه تطهیر کرد «یعلمهم الکتاب و الحکمه»؛ پرورش قبل از آموزش است، اگر هم قبل ازآن نباشد ، باید همراه باشد و رتبة آن مقدم است.
اولین آیهای که به رسول اکرم به حسب روایات و تواریخ وارد شده است آیة «اقرأ باسم ربک» است و این آیه اولین آیهای که به حسب نقل، جبرئیل بر رسول اکرم خوانده است و از اول به قرائت و تعلم دعوت شده است.
پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) از ابتدا که قیام کرد قومش را دعوت کرد به حق، تعالی و به توحید، و هیچ کس همراهش نبود. او به تنهایی قیام کرد. ابتدا حضرت خدیجه به او ایمان آورد و سپس حضرت امیر.
در آغاز رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) خودش به تنهایی مامور شد. «قم فأنذر» نهضت کن و مردم را دعوت کن. دعوت ابتدا از خود حضرت شروع شد و آن روز که اعلام نبوت فرمود یک زن و یک بچه به او ایمان آورد، لکن استقامت که لازمه رهبری انبیای گرامی است به طور کامل در رسول اکرم وجود داشت. «فاستقم کما امرت» نهضت کن و استقامت کن. این دو خاصیت در پیشبرد مقاصد بزرگ پیغمبر اسلام دخالت داشت: قیام و استقامت. این استقامت موجب شد که با اینکه هیچ چیز در دست نداشت و تمام قوای قدرتمندان برخلاف او بود، به طوری که در مکه نمیتوانست به طور علنی دعوت کند، لکن مأیوس نشد.
دعوت زیرزمینی بود، یکی یکی افراد را به خود جذب کرد تا وقتی که به مدینه مأمور شد که مردم را دعوت کند به قیام «قل انما اعظکم بواحدة أن تقوموا لله» در اینجا دعوت به قیام است. دعوت به قیام جمع است و مهم قیام برای خدا است؛ رمز پیروزی لشکر اسلام در صدر اسلام با اینکه هیچ ابزار جنگی نداشتند. قیام لله بود. نهضت برای خدا، ایمان برای خدا، پیروز کرد پیغمبر اکرم را، مأیوس نشدن، استقامت کردن در راه خدا پیروزی را نصیب پیغمبر کرد.
در باب اخلاق رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وارد است که یاری نجست برای خود در هیچ مظلمه تا آنکه هتک محارم الهیه شود. پس غضب مینمود برای خدای تبارک و تعالی.
شیوة ائمه ما و اولیای خدا و انبیای خدا بوده است که خودشان را خدمتگزار مردم میدانستند و با حسن معاشرت و رفتار الهی و انسانی با آنها رفتار میکردند.
اولیای خدا، سلامالله علیهم، در همة مراحل در همة مصیبتها و مشکلات صبر میکردند. مشکلات بسیاری برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پیش آمد در زمان تشریففرماییشان در مکه و بعد در مدینه چند سالی رسول اکرم به واسطه فشارهایی که بر او وارد شد، در مکه مجبور شد که در یک کوهی و غاری پناه بگیرد و مشرکین و منافقین و سایر قشرهای فاسد او را در حصر اقتصادی گذاشتند که حتی برای ارزاق یومیهشان معطل بودند و با زحمت تهیه میکردند و بعد هم که از مکه به مدینه هجرت فرمودند، آنگونه هجومهای نظامی و هجمههای مشرکین و قدرتهای آن زمان بر حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) و یاورانشان وارد شد.
پیغمبر در زمان خودش غریبتر و مظلومتر از حالا بود، حتی نزدیکانش هم اطاعتش را نمیکردند. در زمان پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) چه تهمتها و ناسزاها به ایشان میگفتند؛ ولی ایشان از تبلیغ دین اسلام دست برنمیداشت.
در آن روزگار پیغمبر اکرم تنها بود. خودش بود و خودش با همة دشمنها، حتی عشیرة خودش دشمنش بودند. لکن اتکال به خدا و توجه به او، کار او را پیش برد.
در اسلام شخص اول مملکتش با یکی از رعایایش فرقی نداشت، بلکه پایینتر از او بود. در استفاده از مادیات، آزادی آرا در اسلام از ابتدا بوده است.
منبع: سایت عصر شیعه