رهبران شوروي (5)

گورباچف و فروپاشی شوروی

دهه 1980 چون نمایشی سحر انگیز بر صحنه دنیا به نقطه پایان خود رسید. در ها باز شدند و همه دولتهای کمونیستی از میان رفتند. پوسته دنیای کهنه شکسته شد و اجزای آهنی سیاه رنگ آن در فضا رها گردید. همه چيز زير سر ميخائيل بود.
يکشنبه، 17 مرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: Plato
موارد بیشتر برای شما
گورباچف و فروپاشی شوروی
رهبران شوروي (5)
رهبران شوروي (5)
 
تهيه كننده : محمود كريمي شروداني
منبع : راسخون



 

میخائیل گورباچف

دهه 1980 چون نمایشی سحر انگیز بر صحنه دنیا به نقطه پایان خود رسید. در ها باز شدند و همه دولتهای کمونیستی از میان رفتند. پوسته دنیای کهنه شکسته شد و اجزای آهنی سیاه رنگ آن در فضا رها گردید. همه چيز زير سر ميخائيل بود.
میخائیل سرگئه‌ویچ گورباچُف به روسی ( Михаил Сергеевич Горбачёв ) (متولد ۲ مارس ۱۹۳۱) از ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۱ آخرین رهبر اتحاد شوروی بود. تلاش‌ها و اصلاحات او باعث پایان جنگ سرد شد اما هم‌زمان یگانگی سیاسی حزب کمونیست اتحاد شوروی را نیز پایان داد و نهایتا باعث فروپاشی شوروی شد. گورباچف در سال ۱۹۹۰ جایزهٔ صلح نوبل را دریافت کرده است.

سال‌های آغازین و فعالیت سیاسی

میخائیل گورباچف در خانواده‌ای روسی – اکرایینی در روستای پریولنویه در نزدیکی استاوروپول، متولد شد.در سال 1950 با کسب مدال نقره دوره دبیرستان را به پایان رساند. او در دانشگاه مسکو در رشتهٔ حقوق تحصیل کرد و همانجا با همسر آینده‌اش، رایسا، آشنا شد. این دو در سپتامبر ۱۹۵۳ ازدواج کردند و پس از فارغ‌التحصیلی گورباچف در ۱۹۵۵در خانهٔ او در منطقهٔ استاوروپول (جنوب روسیه) به زندگی مشترک پرداختند.
گورباچف در ۱۹۵۲ و در سن ۲۱ سالگی به حزب کمونیست اتحاد شوروی پیوست. او در ۱۹۶۶ و در سن ۳۵ سالگی از موسسه کشاورزی مدرکی به عنوان "آگرونومیست-اکونومیست" دریافت کرد. در سال ۱۹۷۰ او به مقام دبیر اول کشاورزی منصوب شد و سال بعد به عضویت کمیته مرکزی حزب انتخاب شد. در سال ۱۹۷۲ او نمایندگی هیئتی از شوروی در سفر به بلژیک را به عهده گرفت و دو سال بعد در ۱۹۷۴ نمایندهٔ شورای عالی و رئیس کمیسیون ایستادهٔ مسائل جوانان شد.

گورباچف و فروپاشی شوروی

در سال ۱۹۷۹ گورباچف به دفتر سیاسی پیوست و در آن‌جا از حمایت یوری آندروپوف، صدر وقت کا گ ب (که اتفاقا او هم از اهالی استاوروپول بود) برخوردار بود. در همان زمان کوتاهی که آندروپوف رهبر شوروی بود گورباچف بازهم ارتقا یافت. آندروپوف در ۱۹۸۴ فوت کرد. او با همکاری با آندروپوف بیش از ۲۰ درصد از بالاترین وزرای حکومتی و فرمانداران منطقه‌ای را با افراد جوانتر تعویض کرد. در همین دوران گریگوری رومانوف، نیکولای ریزکوف، و ایگور لیگاچف ارتقا یافتند که از این میان، دو نفر آخر بعدها از نزدیکان گورباچف گشتند. ریزکوف در اقتصاد و لیگاچف در امور کارمندان از مهم‌ترین همکاران گورباچف بودند. گورباچف در ضمن با جانشین آندروپوف، کنستانتین چرننکو، روابط حسنه‌ای داشت.
او به عنوان یکی از مقامات حزب کمونیست سفرهای بسیاری به خارج داشت و معروف است که سفرها عمیقا دیدگاه‌های سیاسی و اجتماعی او را تحت تأثیر قرار داد. در ۱۹۷۵ او در صدر هیئتی به آلمان غربی رفت و در ۱۹۸۳ در صدر هیئتی از شوروی برای دیدار نخست وزیر پیر ترودو و اعضای مجلس عوام کانادا به این کشور رفت. در ۱۹۸۴ او به پادشاهی متحد بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی سفر کرد و آن‌جا با نخست وزیر مارگارت تاچر نیز دیدار کرد.

دبیر کل حزب کمونیست اتحاد شوروری

پس از مرگ کنستانتین چرننکو، گورباچف در ۱۱ مارس ۱۹۸۵ و در حالی که ۵۴ سال داشت به عنوان دبیر کل حزب کمونیست انتخاب شد. او اولین رهبر حزب بود که در زمان انقلاب اکتبر هنوز به دنیا نیامده بود.
او به عنوان رهبر بلامنازع اتحاد شوروری شروع به اصلاحاتی در حزب کمونیست و اقتصاد دولتی نمود و در کنگرهٔ بیست و هفتم حزب کمونیست اتحاد شوروی در فوریه ۱۹۸۶ این اصلاحات را در سه عنوان گلاسنوست (در روسی: باز بودن)، پروستریکا (در روسی: دوباره‌سازی)، و اسکورین (در روسی: شتاب [توسعهٔ اقتصادی]) عرضه کرد.

اصلاحات و دموکراتیزاسیون

گورباچف امید داشت که برنامه‌های اصلاحات اقتصادی او (پروستریکا) در داخل باعث افزایش سطح زندگی و بازده کارگران شود. اما بسیاری از اصلاحات او بسیار رادیکال شمرده می‌شدند و با مخالفت‌هایی از درون حکومت شوروی مواجه شدند.
در ۱۹۸۵ گورباچف اعلام کرد که اقتصاد شوروی باید مجدداً از نو ساخته شود. در آن دوران معمولاً بیشتر از اصطلاح "اسکورین" برای اشاره به این "از نو ساخته شدن" استفاده می‌شد اما بعدها اصطلاح "پروستریکا" رایج‌تر گشت.
اولین اصلاحات معروف او در سال ۱۹۸۵ با نام اصلاحات الکلی صورت گرفت. این اصلاحات در جهت مبارزه با رواج گستردهٔ الکلی‌ها در اتحاد شوروی انجام شدند. قیمت مشروبات الكلي افزایش یافت و فروششان محدود به شرایطی خاص شد. اگر کسی هنگام کار یا در اماکن عمومی مست بود، دستگیر می‌شد. مشروب‌خوری در قطارهای طولانی مسیر و اماکن عمومی ممنوع شد. بسیاری از معروف‌ترین شرکت‌های شراب‌سازی تعطیل شدند. صحنه‌های نوشیدن الکل در فیلم‌ها سانسور شدند. این اصلاحات بیش از آن‌که بر الکلیسم در کشور تأثیر بگذارند یک افتضاح اقتصادی به شمار می‌رفتند که با انتقال الکل به اقتصاد بازار سیاه به بودجهٔ دولتی ضربه زدند. (الکساندر یاکولف این ضربه را بیش از ۱۰۰ میلیارد روبل می‌داند). می‌توان گفت که اصلاحات الکلی یکی از اولین اقداماتی بود که سلسلهٔ زنجیرواری از حوادث را رقم زد که نهایتا به فروپاشی اتحاد شوروی منجر شدند.
قانون کوپراتیوها که در مه ۱۹۸۸ اعلام شد شاید رادیکال‌ترین رفرم اقتصادی اوایل دوران گورباچف بود. از زمان نپ در دورهٔ لنین این اولین بار بود که (بر طبق این قانون جدید) مالکیت خصوصی بر بعضی کسب و کارها مجاز شد. قانون ابتدا مالیات‌های بسیار زیاد و محدودیت‌هایی در استخدام اعمال می‌کرد اما سپس برای باز کردن جای بیشتری برای فعالیت بخش خصوصی این‌ها نیز برداشته شدند. از این دوره به بعد رستوران‌ها، مغازه‌ها و شرکت‌های تولیدی کوپراتیو بخشی از صحنهٔ اقتصادی شوروی گشتند.
معرفی سیاست گلاسنوست توسط گورباچف آزادی‌هایی به مردم اعطا کرد. برای مثال درجهٔ بیشتری از آزادی بیان. این تغییری رادیکال به حساب می‌آمد بخصوص با توجه به این‌که کنترل مطبوعات و سرکوب انتقاد از دولت قبلا بخش مهمی از سیستم شوروی به حساب می‌آمد. بسیاری از محدودیت‌های نشریات برداشته شدند و هزاران نفر از زندانیان سیاسی آزاد شدند.
در ژانویه ۱۹۸۷ گورباچف به دموکراتیزاسیون دست زد. یعنی اعمال ترکیب عناصر دموکراتیک مثل انتخاب‌های چند کاندیدایی در روند سیاسی شوروی. در ژوئن ۱۹۸۸ در کنگرهٔ نوزدهم حزب کمونیست اتحاد شوروی، گورباچف رفرم‌های رادیکال‌تری معرفی کرد که کنترل حزب بر حکومت را کاهش می‌دادند. در دسامبر ۱۹۸۸ شورای عالی تأسیس "کنگرهٔ نمایندگان خلق" را تصویب کرد. این کنگره نهاد جدید مقننه در اتحاد شوروی بود. در مارس و آوریل ۱۹۸۹ انتخابات کنگره در سراسر اتحاد شوروی برگزار شد. در ۱۵ مارس ۱۹۹۰ گورباچف به عنوان اولین رئیس جمهور اتحاد شوروی انتخاب شد.
در مسائل بین‌المللی گورباچف بیشتر سعی در افزایش ارتباطات و تجارت با غرب را داشت. او با بسیاری از رهبران غربی همچون مارگارت تاچر، هلموت کهل صدر اعظم وقت آلمان غربی، و رونالد ریگان (رئیس جمهور وقت آمریکا) روابط حسنه‌ای برقرار کرد. در ۱۱ اکتبر ۱۹۸۶ گورباچف و ریگان در ریکیاویک، پایتخت ایسلند دیدار کردند تا در مورد کاهش سلاح‌های هسته‌ای میان‌برد در اروپا مذاکره کنند. این نهایتا به امضای معاهدهٔ نیروهای هسته‌ای میان‌برد (آی ان اف) در ۱۹۸۷ انجامید.

گورباچف و فروپاشی شوروی

در فوریه ۱۹۸۸ گورباچف شروع به بیرون کشیدن نیروهای شوروی از افغانستان کرد و تا سال بعد تمام نیروهایش را بیرون کشید. اما جنگ داخلی در آن کشور به پیش رفت و نهایتا مجاهدین رژیم پرو شوروی نجیب‌الله را سرنگون کردند. بین سال‌های ۱۹۷۹ و ۱۹۸۹ حدود ۱۵٬۰۰۰ نفر از شهروندان شوروری در این جنگ کشته شدند.
همچنین در همین سال ۱۹۸۸ بود که گورباچف اعلام کرد که اتحاد شوروی دیگر از دکترین برژنف پیروی نمی‌کند و ملل بلوک شرق آزادی تصمیم گرفتن در مسائل خارجی را دارند. این را می‌توان از بزرگ‌ترین اصلاحات گورباچف در سیاست خارجی دانست تا جایی که سخن‌گوی وقت وزارت خارجه، گنادی گراسیموف، دکترین جدید را دکترین سیناترا نامید. همین قطع دکترین برژنف بود که در ۱۹۸۹ به ظهور انقلاباتی در اروپای شرقی انجامید که به پیامد آن‌ها تقریباً تمامی دولت‌های کمونیست سرنگون شدند. به غیر از رومانی بقیهٔ این انقلابات همه انقلاباتی غیرقهر آمیز بودند که طی آن‌ها رژیم‌های طرفدار شوروی سقوط کردند. پایان هژمونی شوروی بر اروپای شرقی عملا جنگ سرد را پایان داد و به همین خاطر گورباچف در ۱۵ اکتبر ۱۹۹۰ برندهٔ جایزهٔ صلح نوبل شد. او دو سال قبل در ۱۹۸۸ مرد سال مجلهٔ تایمز نیز شده بود.
گرچه اصلاحات سیاسی گورباچف عملا برای رشد دموکراسی و آزادی در اتحاد شوروی مفید بودند سیاست‌های اقتصادی او کشور را به مشکلات اقتصادی بیشتر نزدیک‌تر کردند. با پایان دههٔ ۱۹۸۰ کمبود شدید منابع اولیهٔ غذایی (گوشت و شکر) باعث معرفی دوبارهٔ سیستم زمان جنگ جیره بندی کوپن‌های غذایی که طبق آن هر فرد در هر ماه تنها می‌توانست مقدار معینی از هر محصول را مصرف کند شد. در قیاس با ۱۹۸۵ کسری دولت از صفر تا ۱۰۹ میلیارد روبل افزاش یافت. مخازن طلا از ۲۰۰۰ به ۲۰۰ تن کاهش یافتند و بدهی خارجی از صفر به ۱۲۰ میلیارد دلار رسید.

کودتا و فروپاشی شوروی

گرچه تلاش گورباچف به نوعی برای زنده کردن سوسیالیسم در شوروی بود، اما دموکراتیزاسیون اتحاد شوروی و اروپای شرقی عملا قدرت حزب کمونیست و حتی خود گورباچف را زیر سوال برد. عدم سانسور و تلاش گورباچف برای ایجاد فضای باز سیاسی بدون این‌که خود او بخواهد باعث نفوذ انواع جنبش‌های ناسیونالیستی قومی و گاهی ضد روسی در جمهوری‌های شوروی شد. بسیاری از این جمهوری‌ها خواهان استقلال عمل بیشتری از مسکو شدند. بخصوص در جمهوری‌های بالتیک یعنی استونی، لیتوانی و لاتویا که در ۱۹۴۰ و توسط استالین به خاک شوروی پیوند زده شده بودند. همچنین جنبش‌های ناسیونالیستی در جمهوری‌های شوروی از جمله گرجستان، اوکراین، ارمنستان و آذربایجان فعال شدند. گورباچف سهوا باعث آزاد شدن نیرویی شده بود که نهایتا اتحاد شوروی را نابود کرد.
پاسخ گورباچف به رشد بیشتر جدایی‌طلبی در جمهوری‌ها پیشنهاد معاهدهٔ جدیدی از اتحاد بود که طبق آن یک فدراسیون داوطلبانه در یک اتحاد شوروی دموکراتیزه شده ایجاد می‌شد. جمهوری‌های آسیای میانه که به قدرت اقتصادی و بازارهای اتحاد شوروی برای رشد نیاز داشتند شدیدآ از معاهدهٔ جدید پشتیبانی کردند. اما رفرمیست‌های رادیکال‌تر مثل رئیس جمهور وقت جمهوری سوسیالیستی فدراتیو شوروی روسیه، بوریس یلتسین، معتقد بودند که یک جهش ناگهانی به اقتصاد بازار نیاز است و حاضر بودند برای نیل به اهداف خود اتحاد شوروری را تجزیه کنند.
نقطهٔ مقابل این رفرمیست‌ها تندروهایی بودند که هنوز شدیدا در حزب کمونیست و ارتش قدرت داشتند. این تندروها با هرگونه روندی که امکان داشت به تجزیهٔ شوروی بیانجامد مخالف بودند. با نزدیک شدن امکان امضای معاهدهٔ جدید تندروها شورش کردند.
نیروهای تندرو در کادر رهبری شوروری در ۱۹۹۱ کودتای اوت را سازمان دادند و تلاش کردند گورباچف را از قدرت عزل کنند و اجازه ندهند معاهدهٔ اتحاد جدید را امضا کند. در همین موقع گورباچف سه روز را (از ۱۹ اوت تا ۲۱ اوت) در حبس خانگی در یک ویلا در کریمه گذراند، و پس از آن آزاد شد و به قدرت برگشت. با این حال وی به محض بازگشت به قدرت متوجه شد که نه نهادهای قدرت اتحادیه و نه روسیه به فرمان‌های او عمل نمی‌کنند و در عوض یلتسین است که قدرت دارد. در ضمن گورباچف مجبور شد که بسیاری از اعضای دفتر سیاسی را اخراج کند و بسیاری از آنان را دستگیر کند. "گروه هشت" شامل هشت نفر رهبران کودتا بودند که دستگیر شدند.
هدف گورباچف این بود که حزب کمونیست اتحاد شووری را متحد نگاه دارد اما آن‌را بیشتر به سوی سوسیال دموکراسی سوق دهد. اما تناقضات زیادی در این برنامه وجود داشت. او در عین حال از لنین تمجید می‌کرد، سیستم اجتماعی سوئد را ستایش می‌کرد و قصد داشت به زور نیروهای نظامی دولت‌های بالتیک را درون شوروی حفظ کند. ولی پس از این‌که حزب کمونیست پس از کودتای اوت ممنوع اعلام شد گورباچف عملا به جز نیروهای مسلح قدرتی نداشت. یلتسین حتی آن نیروها را نیز با وعدهٔ پول به دور خود جمع کرد. در نتیجه در کریسمس ۱۹۹۱، ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱، گورباچف استعفا داد و اتحاد سوسیالیستی جماهیر شوروی از هم پاشید.
حکومت کمونیستی شوروی که با یک انقلاب خونبار ایجاد شده بود، بدون خونریزی خاتمه یافته و به تاریخ می پیوندد.هنگام استعفای میخائیل گورباچف سربازان روس در حال برافراشتن پرچم 3 رنگ آبی،سفید و قرمز روسیه قبل از انقلاب کمونیستی سال 1917 میلادی بر فراز کرملین بودند. اتحاد شوروی در واقع دیگر وجود خارجی نداشت.
بسیاری در غرب گورباچف را بخاطر پایان جنگ سرد ستایش می‌کنند اما معروف است که او در روسیه از محبوبیت کمی برخوردار است. علت این را اولا نقش مهم او در فروپاشی شوروی و ثانیا مصائب اقتصادی پس از آن می‌دانند. با این‌حال بعضا نظرسنجی‌ها اعلام می‌کنند که اکثریت مردم روسیه از اهداف پروستریکای گورباچف و آزادی‌های حاصل از آن خشنود و راضی هستند.

گورباچف و فروپاشی شوروی

فعالیت‌های سیاسی پس از استعفا

گورباچف در ۱۹۹۲ بنیاد گورباچف را تأسیس کرد. او در ۱۹۹۳ صلیب سبز بین‌الملل یکی از سه حامی مالی "منشور زمین"‌را تأسیس کرد. او در ضمن به باشگاه رم پیوست.
در ۱۹۹۶ گورباچف کاندید ریاست جمهوری روسیه شد اما شاید به علت عدم محبوبیت‌اش بخاطر فروپاشیدن اتحاد شوروی حدود یک درصد از آرا را کسب کرد.
در ۱۹۹۷ گورباچف در یک آگهی تبلیغاتی فروشگاه زنجیره‌ای غذایی پیتزا هات حاضر شد. او از این کار قصد کسب درآمد برای "آرشیو پروستریکا" را داشت.
در ۲۵ نوامبر ۲۰۰۱ گورباچف حزب سوسیال دموکرات روسیه ر ا بنیان گذشت. این حزب اتحادی از چندین حزب سوسیال دموکرات در روسیه است. او در می ۲۰۰۴ پس از اختلاف با رئیس حزب در مورد موضع حزب در انتخابات دسامبر ۲۰۰۳ از سمت رهبری آن استعفا داد.
در ژوئن ۲۰۰۴ گورباچف به عنوان نمایندهٔ روسیه در تشیع جنازهٔ رونالد ریگان شرکت کرد.
در سپتامبر ۲۰۰۴ و پس از حملات تروریستی چچن در روسیه، رئیس جمهور وقت این کشور ولادیمیر پوتین طرحی برای جایگزینی انتخابات فرمانداران محلی با سیستمی که در آن فرمانداران مستقیما توسط رئیس جمهور معرفی می‌شدند و توسط مجالس منطقه‌ای رای اعتماد می‌گرفتند ارائه کرد. گورباچف، در کنار کسانی چون یلتسین، این عمل را دوری از دمکراسی خواندند و از آن انتقاد کردند.
در سال ۲۰۰۵ گورباچف بخاطر نقشش در اتحاد مجدد آلمان‌ها جایزهٔ "پوینت آلفا"‌را دریافت کرد. در همین سال او دکترای افتخاری از دانشگاه مونستر نیز دریافت کرد.
در بیستمین سال فروپاشی دیوار برلین وی از جانب دولت آلمان دعوت شد تا دومینوهای ساخته شده را حرکت دهد و آنها را بیندازد.
گورباچف در سالهای اخیر، عملا بیشتر وقت خود را صرف تبلیغات(پیتزا،اتومبیل و...) می کرد و بابت صرف شام با افراد علاقه مند 300 هزار دلار دریافت می کرد.
او در حال حاضر ساکن مسکو پایتخت روسیه است.

نکات جالب

در غرب در زمان رهبری گورباچف به این علت که او از رهبران پیشین خودمانی تر بود به "گربی" معروف شده بود.
در ۱۹۸۷ گورباچف اعلام کرد که سیاست های گلاسنوست و پروستریکا تا حدود زیادی وامدار سیاست "سوسیالیسم با چهرهٔ انسانی" الکساندر دوبچک هستند. وقتی از او در مورد تفاوت اقدامات او و بهار پراگ پرسیده شد، گورباچف پاسخ داد:"نوزده سال"
در ۱۹۸۹ در هنگام تظاهرات تیان آن من و پیش از اعلام حکومت نظامی در پکن، گورباچف بازدیدی رسمی از چین به عمل آورد. در این سفر وقتی از او در مورد دیوار بزرگ چین پرسیدند او گفت :"اثر بسیار زیبایی است. ولی به اندازهٔ کافی بین مردم دیوار هست." در این هنگام روزنامه‌نگاری از او پرسید :"دوست دارید دیوار برلین پایین کشیده شود؟" گورباچف بسیار جدی پاسخ داد :"چرا که نه؟"
در فهرست مایکل ه.هارت از تأثیرگذارترین چهره‌های تاریخ گورباچف مکان نود و پنج‌ام را کسب کرد.

گورباچف و فروپاشی شوروی

سمت و سوی مذهبی

گورباچف با این‌که در کودکی در کلیسای ارتدکس روسیه غسل تمعید داده شده است به خدا اعتقاد ندارد و آتئیست است.
نامه امام خميني (ره) به گورباچف
در مورد متن نامه امام به گورباچف و پاسخ گورباچف به ايشان قبلا مقاله هايي در سايت درج شده است، كه مي توانيد به آنها مراجعه كنيد.

تحليلي بر نامه حضرت امام

آن حضرت مخالف سرسخت تک قطبی شدن جهان بود و دست به برنامه‌هایی برای ارتقا سطح معارف در این زمینه می‌زد. وی خط مشی «نه شرقی نه غربی» را ارائه داد. یکی از ویژگیهای شگفت‌انگیز تفکر سیاسی امام خمینی این می‌باشد که آن رهبر نابغه و مدبر تحولات آتی در صحنه سیاست جهان و وقوع تبادلات در قطبها را از قبل پیش‌بینی می‌کرد. این یکی از مطلوبترین جهات تفکرات سیاسی امام خمینی می‌باشد که ایشان قدرت و عظمت خداوند متعال خالق کل موجودات و هستی را در مقابل همه زرق و برقها و معجزات جهان سرمایه‌داری در همه عرصه‌ها قرار داد.
پیش‌بینی‌های این فیلسوف و عارف الهی مبنی بر فروپاشی بلوک شرق یعنی شوروی و از بین رفتن اردوی سرمایه‌داری جای تفکر بسیار دارد. امام خمینی در نامه تاریخی خود به میخائیل گورباچف رهبر اتحاد جماهیر شوروی قبل از متزلزل شدن پایه‌های اردوی کمونیستی، در سایه دوراندیشی خود تأکید کرده بود که موازنه قدرت در دنیا رو به تغییر است و این تغییرات به فروپاشی کمونیسم و بلوک شرق خواهد انجامید.
حضرت امام خمینی در مطلع نامه خود می‌نویسد: « رهبری شما بر اتحاد شوروی و موضع‌گیری‌تان در مسئله پرسترویکا و علنیت توازن کنونی موجود، جهان را در آینده نزدیک دستخوش تحولات اساسی خواهد کرد. متانت شما در رویارویی با تحولات جهانی در بسیاری از موارد منبع تغییرات و مسبب بر هم خوردن توازن کنونی موجود می‌شود.»
حضرت امام خمینی با قاطعیت اعلام می‌کند: «فروپاشی کمونیسم به دلیل ضعف آن در پاسخگویی به نیازهای واقعی انسانها اجتناب‌پذیر است. و باید بعد از این در موزه تاریخ سیاسی جهان به دنبال کمونیسم بگردیم. زیرا، کمونیسم پاسخگوی هیچ یک از نیازهای واقعی انسانها نیست. ... چرا که آن یک مکتب مادیگرا است و رها کردن بشریت از بحران بی‌اعتقادی و هدایت آن به سوی دنیای معنویات که اصلی‌ترین درد جوامع شرق و غرب است میسر نمی‌باشد.»
حضرت امام دو بار به گورباچف خاطرنشان می‌کند: «نظام کمونیستی برای اصلاح روشهای نادرست خود اصلاً نباید به دامن غرب پناه ببرد و در آن به دنبال راه حل مشکلات خود باشد. امکان دارد که از فعالیتهای اقتصادی سران سابق کمونیستی و روشهای نادرست آنها باغ سبز جهان غرب شکوفا شود ولی حقیقت در جای دیگری است. اگر شما در چنین شرایطی مایل باشید برای باز کردن گره‌های اقتصاد بر باد رفته کمونیسم به منابع سرمایه‌داری غرب پناه ببرید در آن صورت هرگز نخواهید توانست دردهای جامعه خود را علاج کنید. باید دیگران بیایند و دردهای شما را علاج کنند. چرا که امروز اگر مارکسیسم در مسائل اقتصادی و اجتماعی به بن‌بست رسیده، جهان غرب نیز در همان مسائل دچار سختی شده است.
امروز در جهان چیزی بنام کمونیسم وجود ندارد. ولی از شما با جدیت می‌خواهم که در تخریب دیوارهای خیالی مارکسیسم در زندان غرب و شیطان بزرگ (آمریکا) گرفتار نشوید».
دو بار تذکر جدی حضرت امام درباره این مسئله مهم حاکی از درایت آن رهبر الهی در مورد آینده جهان می‌باشد. حوادث بعدی که با تمایلات شدید جهان کمونیستی به غرب و زیر پای غرب افتادن و پناه بردن به آغوش شیطان بزرگ به همراه بود درست همان مسائلی هستند که حضرت امام خمینی در سایه درایت خود درباره آنها به رهبری اتحاد شوروی تذکر داده بود.
بیانات مذکور امام راجع به نامه تاریخی خود پیرامون سرنوشت آتی اتحاد شوروی فوق‌العاده جالب است. بعدها میخائیل گورباچف در این مورد گفت: «اگر به دوراندیشی امام خمینی توجه می‌کردیم و به هشدارهای ایشان با جدیت عمل می‌نمودیم اکنون چنین سرنوشت ناخوشایندی را نداشتیم.»
وي در سال 1387 گفته بود: « مخاطب پیام آیت‌الله خمینی از نظر من، همه اعصار در طول تاریخ بود. »
این اعترافات درست ده سال بعد از ارسال نامه تاریخی حضرت امام خمینی به رهبری اتحاد شوروی بوده است. ظرف این مدت دو مورد از درایت امام یعنی اضمحلال امپراطوری شرق و پناه بردن اتحاد شوروی به آغوش غرب و به بن بست رسیدن آن آشکار گردید.
گورباچف آخرین صدر هیات رئیسه اتحاد جماهیر شوروی دست به اصلاحات و تغییراتی در قطب کمونیستی جهان زده بود . تحلیلگران سیاسی و رهبران جهان غرب هیچ یک باور نداشتند که این تحولات نظام الحادی 70 ساله کمونیسم را در شوروی از بیخ و بن برخواهد کند.حداکثر چیزی که در آن شرایط پیش بینی می شد آن بود که رهبران کرملین نظام تازه ای از اردوگاه کمونیسم با رهبریت محدودتر شوروی پدید آورند.در همان ایام در 11/10/1367 بود که امام خمینی،طی نامه ای خطاب به گورباچف چنین پیش بینی کردند:«از این پس کمونیسم را باید در موزه های تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد.»
گورباچف هشدار امام خمینی(س) را جدی نگرفت و در نتیجه عواقب ناشی از این بی‌توجهی همانگونه که در پیام ایشان پیش‌بینی شده بود، تحقق یافت و دهه 1990 قدرت وی به نقطه پایان خود رسید. درها باز شدند و همه دولت های کمونیستی از میان رفتند. گورباچف با مشکلاتی که خود در پی اصلاحات به وجود آورده بود، مواجه شد.اتحاد شوری در پی تغییرات قطعی،معلق بود.
ضمن تفکر در مورد همه این مسائل این کلام حضرت امام در ذهنمان خطور می‌کند: «ای مسلمانان جهان که واقعاً به اسلام ایمان دارید. به پا خیزید و پیرامون پرچم توحید و تعالیم اسلامی دست استعمارگران خائن را از کشورتان و منابع طبیعی غنی کوتاه کنید. عظمت اسلام را به آن برگردانید. اختلافات و خواسته‌های نفسانی را به کنار بگذارید که شما همه چیز را دارا هستید.»
منابع تحقیق :
Parsine.com
www.hawzah.net
پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران
روزنامه ایران
جام جم آنلاين
raminder.blogfa.com
www.vista.ir
biography.blogsky.com
jahed137.blogfa.com
fa.wikipedia.org

 


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط