واژه رستگاري در قرآن کريم
اين ماده که از سه حرف «ف، ل، ح» تشکيل شده، به معناي شکافتن و نجات پيدا نمودن است و مشتقات آن، 40 مرتبه در 24 سوره و 40 آيه از قرآن آمده است.
ابن فارس مي گويد: اين ماده دو معنا دارد: يکي شکافتن و ديگري رستگاري.
راغب معتقد است که اين ماده در اصل به معناي شکافتن، پيروزي و دريافتن نيک هاست.
ابن منظور، فلح را به معناي نجات و رستگاري و نيز بقاي در نعمت دانسته و براي کلام خود به آيه قَد أَفلَحَ المُؤمِنُونَ، مؤمنون/1 استشهاد نموده است؛ در صورتي که با توجه به موارد کاربرد آن در کلام عرب، معناي اصلي چيز ديگري است که بعداً بيان خواهد شد.
مصطفوي، آن را به معناي نجات از شرور و ادراک خير و صلاح مي داند، ولي همان اشکالي که به قول ابن منظور وارد شد، بر اين دو گفته نيز وارد است.
بهترين و جامع ترين تعريف در مورد واژه «فلح»، کلام ابن فارس و راغب است. ابن فارس دو معنا را ذکر نموده، يکي به معناي شکافتن و ديگري فوز و رستگاري، و کلام راغب نيز به همين ترتيب است.
الف- معناي لغوي که شکافتن و عبور کردن است.
ب- نجات و رستگاري (فوز و ظفر).
آن چه در قرآن در خصوص ماده «فلح» و مشتقات آن به کار رفته، معناي اصطلاحي آن است.
2. از موارد معناي لغوي، واژه فلاح (کشاورز) است و وجه تسميه آن، اين است که کشاورز زمين را مي شکافد تا دانه را در آن مخفي کند.
3. همان گونه که پيش تر اشاره شد، بين معناي لغوي و معناي اصطلاحي، رابطه بسيار نزديک وجود دارد. از اين رو، اگر خداوند در مورد مؤمنان مي فرمايد: قَد أَفلَحَ المُؤمِنُونَ مؤمنون/1؛ مؤمنان رستگار شدند، با توجه به معناي لغوي فلح که شکافتن و معناي اصطلاحي آن که رستگاري و پيروزي است، به دست مي آيد که چرا خداوند به اين حالت مؤمنان فلاح مي گويد. علت اين است که مؤمنان، سختي ها را شکافته و مرحله به مرحله از آن عبور کرده اند تا به مرحله رستگاري و نجات از شرور و نتيجه رسيده اند.
اول؛ «افلح» به معناي نيک بخت گرديد. فرموده است: قَد أَفلَحَ المُومِنُونَ؛ به راستي که مؤمنان نيک بخت شدند» و در سوره اعلي آمده: قَد أَفلَحَ مَن تَزَکَّي اعلي/14؛ هر آينه پيروزبخت گرديد هر که پاک شد.
دوم؛ «افلح» به معناي رستگاري. در سوره يوسف آمده است: إِنَّهُ لَا يُفلِحُ الظَّالِمُونَ يوسف/23؛ به راستي که ستم کاران رستگار نمي شوند.
منبع: واژه شناسي قرآن مجيد، غلام علي همايي، 217.
منبع: نشريه نسيم وحي، شماره 22
/ن
ارزيابي ديدگاه ها
ابن فارس مي گويد: اين ماده دو معنا دارد: يکي شکافتن و ديگري رستگاري.
راغب معتقد است که اين ماده در اصل به معناي شکافتن، پيروزي و دريافتن نيک هاست.
ابن منظور، فلح را به معناي نجات و رستگاري و نيز بقاي در نعمت دانسته و براي کلام خود به آيه قَد أَفلَحَ المُؤمِنُونَ، مؤمنون/1 استشهاد نموده است؛ در صورتي که با توجه به موارد کاربرد آن در کلام عرب، معناي اصلي چيز ديگري است که بعداً بيان خواهد شد.
مصطفوي، آن را به معناي نجات از شرور و ادراک خير و صلاح مي داند، ولي همان اشکالي که به قول ابن منظور وارد شد، بر اين دو گفته نيز وارد است.
بهترين و جامع ترين تعريف در مورد واژه «فلح»، کلام ابن فارس و راغب است. ابن فارس دو معنا را ذکر نموده، يکي به معناي شکافتن و ديگري فوز و رستگاري، و کلام راغب نيز به همين ترتيب است.
نکته ها
الف- معناي لغوي که شکافتن و عبور کردن است.
ب- نجات و رستگاري (فوز و ظفر).
آن چه در قرآن در خصوص ماده «فلح» و مشتقات آن به کار رفته، معناي اصطلاحي آن است.
2. از موارد معناي لغوي، واژه فلاح (کشاورز) است و وجه تسميه آن، اين است که کشاورز زمين را مي شکافد تا دانه را در آن مخفي کند.
3. همان گونه که پيش تر اشاره شد، بين معناي لغوي و معناي اصطلاحي، رابطه بسيار نزديک وجود دارد. از اين رو، اگر خداوند در مورد مؤمنان مي فرمايد: قَد أَفلَحَ المُؤمِنُونَ مؤمنون/1؛ مؤمنان رستگار شدند، با توجه به معناي لغوي فلح که شکافتن و معناي اصطلاحي آن که رستگاري و پيروزي است، به دست مي آيد که چرا خداوند به اين حالت مؤمنان فلاح مي گويد. علت اين است که مؤمنان، سختي ها را شکافته و مرحله به مرحله از آن عبور کرده اند تا به مرحله رستگاري و نجات از شرور و نتيجه رسيده اند.
وجوه و نظائر
اول؛ «افلح» به معناي نيک بخت گرديد. فرموده است: قَد أَفلَحَ المُومِنُونَ؛ به راستي که مؤمنان نيک بخت شدند» و در سوره اعلي آمده: قَد أَفلَحَ مَن تَزَکَّي اعلي/14؛ هر آينه پيروزبخت گرديد هر که پاک شد.
دوم؛ «افلح» به معناي رستگاري. در سوره يوسف آمده است: إِنَّهُ لَا يُفلِحُ الظَّالِمُونَ يوسف/23؛ به راستي که ستم کاران رستگار نمي شوند.
منبع: واژه شناسي قرآن مجيد، غلام علي همايي، 217.
منبع: نشريه نسيم وحي، شماره 22
/ن