جمعيتهاي خيريه تبريز، دستاورد انقلاب مشروطه(1)
اين انقلاب يكي از مهمترين انقلابهاي خاورميانه بوده و همانند انقلاب روسيه، چين و مكزيك جزئي از نهضت جهاني انقلاب در اوايل قرن بيستم به شمار ميرود. اين نهضت در واقع جنبشي بود ملي و مردمي كه بر اثر سالها نابساماني و ناامني و فشار فقر و محروميت تودههاي محروم در برابر فساد حكومت و خودكامگي و آزمندي بسياري از حكمرانان دوران استبداد پديد آمد و با رهبري و مبارزه پيگير شماري از پيشوايان مذهبي و آزاديخواهان راستين به خصوص در تهران، تبريز، رشت، اصفهان و شيراز شكل گرفت. از اثرات اجتماعي اين انقلاب كه كمتر به آن توجه شده شكلگيري و رشد جمعيتهاي خيريه با اهداف متعالي انجام امور عامالمنفعه، كمك به همنوع و دستگيري از مستمندان و فقرا به خصوص در مواقع بروز بحرانهاي سياسي و اجتماعي آن زمان بود. در اين مقاله تلاش شده با نگرشي تازه به اين رويداد مهم تاريخي فعاليتهاي اجتماعي مردم تبريز كه منجر به شكلگيري جمعيتهاي خيريه متعددي در آن شهر شده بود، معرفي و مورد بررسي واقع گردد.
در دوره مشروطيت در كليه محلههاي تبريز انجمن محلات تشكيل شده بود كه در اين انجمنها علاوه بر مسائل سياسي به امور اجتماعي از جمله انجام امور خيريه و عامالمنفعه توجه نموده و از مستمندان محل خود دستگيري مينمودند. حتي ارامنه تبريز نيز در آن زمان انجمن امداديه ارامنه آذربايجان را تأسيس كرده بودند.
اين توجه افراد خير به امور خيريه در دوره استبداد محمدعلي شاه كه تبريز درگير جنگ بود و مدت يازده ماه در محاصره به سر ميبرد، واقعاً براي مردم كه از لحاظ آذوقه در مضيقه قرار گرفته و امراض ناشي از كمبود مواد غذايي بيداد ميكرد، خيلي مؤثر واقع شد و در آن زمان مؤسسه خيريه دارلعجزه و خيريههاي ديگر به مقتضاي زمان و نياز جامعه آن روز با توجه به ضعف دولت و دست به دست گشتن سريع قدرت، پا به عرصه وجود نهادند.
در دوره پهلوي اول، تأسيس جمعيت شير و خورشيد سرخ تبريز، بنگاه حمايت از زندانيان و انجمن خيريه و محلي ليل آباد، فعاليتهاي خيريه ادامه پيدا كرد، اما بعد از شهريور 1320ش و اشغال خاك ايران توسط قواي بيگانه و متعاقب آن جريان حكومت پوشالي دموكراتهاي آذربايجان به سركردگي پيشهوري، باعث توجه بيشتر دولت از يك طرف و روحانيون و نهاد مذهبي از طرف ديگر به مردم شد و جهت آن نگراني از نفوذ كمونيسم و اشاعه مرام اشتراكي در منطقه بود و در واقع از سال 1326 و 1327ش به بعد جمعيتهاي خيريه زيادي در تبريز تأسيس شد كه بيشتر آنها ثبت شده و به صورت رسمي فعاليت ميكردند.
دولت نيز براي كسب موقعيت اجتماعي، اقداماتي در اين زمينه انجام داد و در مواقعي كه درگير جنگ و تفرقه و ضعف حكومت نبود، هم خود جمعيت خيريه تشكيل داده و هم به جمعيتهاي خيريه نظارت كرده و ضمن كنترل، به آنها كمك ميكرد. كنترل دولت از طريق شهرباني و ساواك صورت ميگرفت. وجود حكومت استبدادي و نگراني ناشي از سياسي شدن اين جمعيتها و تشكلهاي مردمي ـ مخصوصاً در اواخر دوره پهلوي دوم ـ باعث ميشد كه دولت نظارت بيشتري بر فعاليت اين جمعيتها داشته باشد و اين در حالي بود كه عدم مداخله در امور سياسي از اصول و برنامههاي جمعيتهاي مورد بررسي بود.
اين مقاله با هدف ارزشمند ارتقاء روحيه خيرخواهي و نوعدوستي در بين مردم تنظيم شده، جمعيتهاي خيريه تبريز را در چهار بخش شامل:
1ـ جمعيتهاي خيريه رسمي مردمي
2ـ بنگاهها و جمعيتهاي خيريه دولتي
3ـ هيأتهاي خيريه غيررسمي
4ـ جمعيت خيريه بينالمللي شير و خورشيد سرخ تبريز وابسته به صليب سرخ جهاني؛ بررسي نموده است.
اين اثر از آن رو كه به صورت دقيق چگونگي شكلگيري، عملكرد، ساختار و تأثير نهاد مذهبي، نقش تجار و دولت در ترغيب و تشويق مردم در امر مشاركت از طريق پرداخت اعانه به اين جمعيتها را با تكيه بر اسناد منتشر نشده مورد بحث و بررسي قرار ميدهد، حائز اهميت و درخور مطالعه است.
پيشينهاي مختصر در مورد انجام امور خيريه در ايران
اقوام آريانژاد، خاصه ايرانيان از جمله ملل قديم به شمار ميآيند كه به پيروي از كيش و آيين خود به انجام كارهاي نيك چون آباداني و دستگيري مستمندان توجه بسيار داشته و در زمينه امور خيريه طبعاً داراي نذورات و موقوفات بسياري براي نگهداري معابد و آتشكدههاي خود بودهاند.
تفكر نيكانديشي و خيرخواهي در تعاليم زرتشت به آنها آموخته بود كه يك دهم درآمد خود را صرف «داد و دهش»، خيرات و كمك به فقرا نمايند.
اسلام به عنوان آخرين و كاملترين آئين الهي، با نگاهي جدي و قاطع به اين امر نگريسته است. آيات فراوان در خصوص اثرات وضعي و پاداش اخروي امور خيريه در قرآن مجيد تأييدي است بر اين مطلب و روايات ائمه اطهار عليهمالسلام نيز تأكيدي بر انجام اين امور است.(1)
بر اساس قرآن و فرمانهاي پيامبر كه از طريق سنت به سمع همگان ميرسيد، ضوابط انساني در قلمرو حكومت اسلامي در برابر قشرهاي تحت فشار حاكم بود. از جمله اين فرمانها پذيرفتن يتيمان بود. چنانكه در شهرهاي مختلف ايران دورة نخستين اسلامي كودكان يتيم را در خانههاي مخصوص اطعام و نگهداري ميكردند، به ياد اينكه حضرت محمد(ص) يتيم بوده است و ديگر اينكه مستمندان به طور منظم اطعام ميشدند. بنابراين در طول قرون وسطي در اسلام تأمين رفاه و برقراري همكايهاي اجتماعي وجود داشته است.(2)
در دوره قاجار حس تعاون و همدردي و دستگيري از بينوايان در ميان توده مردم به حد كمال وجود داشت و اين حس موجب آن شده بود كه در رژيم خشن استبدادي قاجاريه و در عصري كه هيچگونه سازمان و تشكيلات عامالمنفعه وجود نداشت مردم خود به ياري يكديگر بشتابند.(3)
منطقه زرخيز آذربايجان به خصوص شهر قديمي تبريز از قرنها پيش شاهراه تجارتي بين ايران و اروپا از طريق اسلامبول، قفقاز و پترزبورگ بود. روي همين اصل تجار تبريزي هم از جنبه اعتقادي و ارتباط محكم با روحانيون و پياده كردن سفارش بزرگان دين و هم به جهت ارتباط با كشورهاي مختلف اروپايي از فعاليتهاي اجتماعي آنان بيش از ساير همميهنان آگاهي داشتند.(4) اين آگاهي باعث شده بود كه در انقلاب مشروطه هر كدام از محلههاي تبريز انجمن محلي و خيريه داشته باشند.
اين انجمنها غيررسمي و فصلي بود كه به طور موقت در پاييز هر سال جهت تهيه زغال براي تأمين سوخت زمستاني و تهيه پوشاك فقرا در مساجد و يا منازل اعضا و معتمدين محل تشكيل ميشد.
پس از پايان دوره استبداد و رفع محاصره تبريز توسط محمدعلي شاه؛ آرامشي در اوضاع پديد آمد. ولي بيكاري و كسادي بازار و ركود داد و ستد باعث شده بود كه طبقات پايين سخت در مضيقه بيفتند. لذا عدهاي از بازرگانان نوعدوست تبريزي با همكاري اجلالالملك نايبالاياله وقت، انجمني در عمارت ايالتي تشكيل داده، جمعي را به عنوان هيأت عامله خيريه انتخاب مينمايند كه با جمعآوري اعانه در رفاه حال مستمندان معلول و يتيمان بيسرپرست بكوشند. اين انجمن اولين اقدامي كه جهت انجام امور خيريه و كمك به مستمندان ميكند تأسيس دارالعجزه در سال 1327ق ميباشد كه در آنجا عدهاي از بينوايان و معلولين بيسرپرست نگهداري ميشدند.
با رسيدن خبر تأسيس دارالعجزه، انجمنهاي ايراني در خارج كشور از جمله انجمن سعادت اسلامبول، انجمن مساوات قفقاز و مردم ساير شهرهاي ايران، اعانههاي فراواني به دارالعجزه ارسال كردند. پس از آرامش اوضاع و بهبود وضع مردم با شروع جنگ جهاني اول در سال 1332ق (1914م) وضع روستائيان آذربايجان نيز در اثر فروش محصولات كشاورزي به روسها كه با آلمان درگير جنگ بودند، خوب شده و فعاليت دارالعجزه راكد ماند.(5)
كليات
انجمنها و مراكز خيريه مؤسسات عامالمنفعهاي هستند كه به منظور ارائه خدمات به افراد جامعه در زمينههاي گوناگون از قبيل خدمات بهداشتي و درماني، خدمات رفاهي و فرهنگي پا به عرصه حيات ميگذارند. وجود اين مراكز، تعداد و موضوع فعاليت آنها محك و معياري براي ثبوت يا نفي عدالت اجتماعي در جامعه است. بدين معنا كه اين مراكز، زماني پا به عرصه فعاليت ميگذارند كه عدالت در اجتماع با عملكرد ناقص و برنامههاي ضعيف، كمرنگ يا مخدوش شده باشد و دولت نتواند به وظيفه خود در برابر يكايك افراد جامعه به ويژه قشر ضعيف عمل كند. در اين مقطع زماني است كه عدهاي از نوعدوستان خير جامعه به منظور ارائه خدمات به همنوعان خود، تشكيلاتي را بدين منظور پديد ميآورند تا راهگشايي براي خدمت باشند.(6)
تأسيس و ايجاد اين انجمنها و مراكز خيريه در جامعه اسلامي ما، خصوصيت و رنگ و بويي خاص دارد و مولاي متقيان امير مؤمنان علي(ع) چه زيبا در اين باره ميفرمايد: «ما احسن تواضع الاغنياء الفقراء طلبا لما عندالله و احسن منه تيه الفقراء عليالاغنياء و اتكالا عليالله...» «چه نيكوست فروتني توانگران در برابر مستمندان براي به دست آوردن آنچه نزد خداست و نيكوتر از آن، بزرگمنشي مستمندان به اعتماد خدا برابر اغنياست.»(7)
پي نوشت ها :
*كارشناس بررسي و برنامهريزي اسناد و مدارك سازمان اسناد و كتابخانه ملي ايران 1ـ ملكزاده، الهام. (13836). نگاهي به وضعيت امور خيريه رشت در دوره قاجاريه، فصلنامه گنجينه اسناد، سال چهاردهم، شماره 53، صص 53 ـ 39.
2ـ اشپولر، برتولد، (1379)، تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامي، ج دوم، مترجم مريم ميراحمدي، تهران: انتشارت علمي و فرهنگي، صص 285 ـ 289.
3ـ شميم، علياصغر، (1370)، ايران در دوره سلطنت قاجار، چ دوم، تهران: انتشارات علمي، صص 371ـ373.
4ـ مجتهدي، علياصغر (1341) تاريخ جمعيت شير و خورشيد سرخ تبريز، تبريز: چاپخانه شفق، صص 3ـ4.
5ـ همان، صص 7 و 9.
6ـ غفرالهي، شهرام، (1383) مراكز خيريه اصفهان نمونههايي از مشاركت و خيرانديشي اجتماعي، فصلنامه وقف ميراث جاويدان، سال دوازدهم، شماره 46، صص 137ـ116.
7ـ عليبن ابيطالب (ع)، امام اول، ترجمه نهجالبلاغه، (1368) مترجم سيدجعفر شهيدي، تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، ص 434.
ادامه دارد ...
/ک