قومي که به افلاس گرايد دل ايشان

قومي که به افلاس گرايد دل ايشان شاعر : سنايي غزنوي جز کوي حقيقت نبود منزل ايشان قومي که به افلاس گرايد دل ايشان جز باده بگو حل که کند مشکل ايشان وقتي که شود کار برايشان همه مشکل با آتش عشق‌ست موافق گل ايشان گر چند قديمست خلاف گل و آتش جز بار ملامت نکشد محمل ايشان با قافله‌ي مفلسي و مرحله‌ي عشق در نفس عزيز و نفس مقبل ايشان پيدا ز صفاتست و نهانست معاني پيرايه و سرمايه‌ي جان و دل ايشان جز تربيت و تمشيت و صدق و صفا نيست ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
قومي که به افلاس گرايد دل ايشان
قومي که به افلاس گرايد دل ايشان
قومي که به افلاس گرايد دل ايشان

شاعر : سنايي غزنوي

جز کوي حقيقت نبود منزل ايشانقومي که به افلاس گرايد دل ايشان
جز باده بگو حل که کند مشکل ايشانوقتي که شود کار برايشان همه مشکل
با آتش عشق‌ست موافق گل ايشانگر چند قديمست خلاف گل و آتش
جز بار ملامت نکشد محمل ايشانبا قافله‌ي مفلسي و مرحله‌ي عشق
در نفس عزيز و نفس مقبل ايشانپيدا ز صفاتست و نهانست معاني
پيرايه و سرمايه‌ي جان و دل ايشانجز تربيت و تمشيت و صدق و صفا نيست


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط