گر کار بجز مستي اسکندر مي من

گر کار بجز مستي اسکندر مي من شاعر : سنايي غزنوي ور معجزه شعرستي پيغمبر مي من گر کار بجز مستي اسکندر مي من اندر دو جهان شاه بلند اختر مي من با اينهمه گر عشق يکي ماه نبودي گر من به غمش نگرومي کافر مي من ماهي و چه ماهي که ز هجرانش برين حال حقا که به فردوس همش چاکر مي من گر بنده‌ي خوي بد خود نيستي آن ماه وي گه که درين وقت چگويد درمي من گر نيستي آن رنج که او ريش درآورد گر چون دگران فاسق در کون بر مي من بوديش سر عشق من و برگ مراعات از شادي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گر کار بجز مستي اسکندر مي من
گر کار بجز مستي اسکندر مي من
گر کار بجز مستي اسکندر مي من

شاعر : سنايي غزنوي

ور معجزه شعرستي پيغمبر مي منگر کار بجز مستي اسکندر مي من
اندر دو جهان شاه بلند اختر مي منبا اينهمه گر عشق يکي ماه نبودي
گر من به غمش نگرومي کافر مي منماهي و چه ماهي که ز هجرانش برين حال
حقا که به فردوس همش چاکر مي منگر بنده‌ي خوي بد خود نيستي آن ماه
وي گه که درين وقت چگويد درمي منگر نيستي آن رنج که او ريش درآورد
گر چون دگران فاسق در کون بر مي منبوديش سر عشق من و برگ مراعات
از شادي تيرش به هوا بر پر مي منگر تير برويي زندم از سر شنگي
از گردن خود بفگنمي گر سرمي منگاديم بر آنگونه که از جهل و رعونت
گر خر نيمي عشوه‌ي او کي خر مي منهر روز دل آيد که مگر نيک شود يار
زين روي برين طايقه سر دفتر مي منگر بلفرج مول خبر يابدي از من
عمر از چه کنم ياد که رشک خور مي منپس در غم آنکس که ز گل خار نداند


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط