غلاما خيز و ساقي را خبر کن

غلاما خيز و ساقي را خبر کن شاعر : سنايي غزنوي که جيش شب گذشت و باده در کن غلاما خيز و ساقي را خبر کن صبوحي لعلشان صبح و سحر کن چو مستان خفته انداز باده‌ي شام صبايي کرد و بر گلبن نظر کن به باغ صبح در هنگام نوروز ز بوي گل به باغ اندر اثر کن جهان فردوس‌وش کن از نسيمي خرد را در جهان عشق خر کن ز بهر آبروي عاشقان را نشانرا در کسوفش باختر کن صفا را خاوري سازش ز رفعت پس اندر اختر همت نظر کن برآي از خاور طاعات عارف چو جوزا همت از تيغ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
غلاما خيز و ساقي را خبر کن
غلاما خيز و ساقي را خبر کن
غلاما خيز و ساقي را خبر کن

شاعر : سنايي غزنوي

که جيش شب گذشت و باده در کنغلاما خيز و ساقي را خبر کن
صبوحي لعلشان صبح و سحر کنچو مستان خفته انداز باده‌ي شام
صبايي کرد و بر گلبن نظر کنبه باغ صبح در هنگام نوروز
ز بوي گل به باغ اندر اثر کنجهان فردوس‌وش کن از نسيمي
خرد را در جهان عشق خر کنز بهر آبروي عاشقان را
نشانرا در کسوفش باختر کنصفا را خاوري سازش ز رفعت
پس اندر اختر همت نظر کنبرآي از خاور طاعات عارف
چو جوزا همت از تيغ کمر کنچو گردون زينت از زنجير زر ساز
وز آن انجام انجام دگر کناز آن آغاز آغاز دگر گير
روان و عقل را شاخ شجر کنچو عشقش بلبلست از باغ جانت
چو ابراهيم قربان از پسر کناگر خواهي که بر آتش نسوزي
چو اسماعيل فرمان پدر کنورت بايد که سنگ کعبه سازي
سبک چون آفتاب آهنگ در کنبرآمد سايه از ديوار عمرت
حريفي گرد و با مستان خطر کنبرو تا درگه دير و خرابات
دف و دفتر بگير از مي حذر کنچو بند و دام ديدي زود آنگه
سبک دفتر سلاح و دف سپر کناگر اعقاب حسنت ره بگيرد
ز جان همچون سنايي شاهپر کنوگر خواهي که پران گردي از روي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط